وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقاله-پروژه و پایان نامه – قسمت 11 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲-۲-۳- علائم فرسودگی:

طبق نظر فاربر (۲۰۰۰)، پنیز و ماسلاخ (۲۰۰۲) علائم همراه با فرسودگی عبارتند از:

الف) احساس بی­اهمیتی، بیهودگی، خستگی و کوفتگی؛

ب) احساس درماندگی، تحلیل رفتن جسمانی و تخلیه هیجانی شدن (گلد، ۱۹۸۴)؛

پ) کنار کشیدن و مسئولیت کمتر؛

ت) بی­حسی عاطفی، حس تقلیل یافته موفقیت شخصی، و خود ارزیابی منفی (کوردز و داگرتی، ۱۹۹۳؛ فریدمن[۱۴۱]، ۲۰۰۰، به نقل از عزیزی، ۱۳۸۹). یک مطالعه اولیه درباره فرسودگی معلمان گزارش داد که معلمان فرسوده خودشان را «پوچ، سرد و بی­تفاوت، هدر رفته، ناامید و استفاده شده» توصیف کردند (گلد، ۱۹۸۵). پژوهش گلد فرسودگی را به عنوان «حاصل نهایی استرس»[۱۴۲] توصیف کرد. ماسلاخ ولیتر (۱۹۹۷) مشکلات جسمانی همراه با فرسودگی را هم توصیف کردند، به طور مثال، «سر درد، بیماری معده و روده و فشار خون بالا».

گرچه کارهای بنیادی سلیه روی نظریه استرس، استرس را به عنوان اثر عمده بر چنین مسائل جسمانی تشخیص داد، تشابه بین علائم استرس و فرسودگی لزوماًً این علائم را برابر نمی­داند: پیشینه ­ها اغلب «استرس» و «فرسودگی» را با هم مشتبه ‌می‌کنند یا برابر می­دانند. گرچه این دو مفهوم مشابه هستند، اما یکی نیستند. استرس ممکن است هم اثرات مثبت داشته باشد و هم اثرات منفی؛ در واقع مقدار معینی استرس برای برانگیختن عمل لازم است. (همان منبع)

فریدمن (۱۹۹۵)، بیان کرد که فرسودگی با استرس متفاوت است به گونه ­ای که فرسودگی نتیجه­ یک «استرس بی­واسطه» است. دیگر پژوهشگران حیطه­ فرسودگی (ماسلاخ و همکاران، ۱۹۹۶) فرسودگی و استرس را بیشتر با توصیف چگونگی آشکار شدن آن ها در محیط کار تمایز داده ­اند. در حالی که استرس حرفه­ای (شغلی) در مقابل معنی عمومی رفاه و آرامش است، فرسودگی حرفه­ای این چنین نیست. همچنین برخی بیان کردند که استرس تجربه­ای از هیجانات، ناکامی یا پرخاشگری ناخوشایند است در حالی که فرسودگی نتیجه­ «استری ادامه دار است که عمدتاًً با خستگی جسمانی، هیجانی و حالتی (نگرشی) توصیف می­ شود.» (همان منبع)

سوای توجه به تفاوت­های بین فرسودگی و استرس، چرنیس[۱۴۳] (۱۹۸۰) شباهت­های بین دو سندرم را تشخیص داد و بیان کرد که نه فرسودگی و نه استرس، در صورت رخ دادن، لزوماًً کلی و دائمی نیستند. فاربر (۱۹۹۱) با مشاهده­ این پدیده که استرس می ­تواند مثبت یا منفی باشد، در حالی که فرسودگی عمدتاًً و منحصراًً منفی است، بینش بیشتری در درک تفاوت­های بین استرس و فرسودگی به ما داد. (عزیزی، ۱۳۸۹)

ماسلاخ، جکسون (۱۹۸۱) لیتر و همکاران (۱۹۹۷)، آشکارترین تمایز بین استرس و فرسودگی را جنبه­ های چند بعدی پدیده­ فرسودگی دانستند (ماسلاخ و جکسون، ۱۹۸۱؛ ماسلاخ و همکاران، ۲۰۰۱، ماسلاخ و لیتر، ۱۹۹۷) که با موارد زیر آشکار می­ شود: ۱- خستگی هیجانی ۲- فردیت زدایی و ۳- موفقیت شخصی تقلیل یافته که به آن ناکارایی یا ناکارآمدی نیز می­گویند (همان منبع).

۲-۲-۴- مؤلفه­ های فرسودگی:

در حالی که مقایسه­ها بین بعد فرسودگی خستگی هیجانی و استرس مورد توجه قرار گرفته بود، کوردز و داگرتی[۱۴۴] (۱۹۹۳) بیان کردند که دو بعد دیگر فرسودگی، فردیت زدایی و موفقیت شخصی تقلیل یافته، فرسودگی را از استرس تمیز می­ دهند.

  • بعد اول: خستگی هیجانی

خستگی هیجانی نشانه­ای از درماندگی در کارهای به لحاظ عاطفی توان فرساست. خصیصه­ های مرتبط با خستگی هیجانی عبارتند از: احساس خستگی و بی­میلی و نیز بی­قراری و عصبی بودن. کارکنانی که دچار خستگی هیجانی ‌شده‌اند احساس تخلیه­ی هیجانی و ناکامی ‌می‌کنند و ‌بنابرین‏ به لحاظ روانشناختی قادر به رسیدگی به مراجعانشان نیستند. معلمانی که از خستگی هیجانی رنج می­برند، قادر نیستند که آنطور که قبلاً به دانش ­آموزان می­پرداختند به آن ها بپردازند. (ماسلاخ، لیتر و جکسون و همکاران ۱۹۸۱، فاربر، ۱۹۹۱، به نقل از عزیزی ۱۳۸۹)

خستگی هیجانی، یک سندرم فیزیولوژیکی است، که با خستگی، بدگمانی و بی­کفایتی مشخص می­گردد. این مؤلفه که بیانگر یک تخلیه طولانی هیجان ‌می‌باشد با فعالیت­های کاری پیوند دارد. بدگمانی که بیانگر فقدان علاقه و ایمان به کار و سازمان است، کارایی کاهش یافته است که بیانگر احساس ناتوانی در انجام وظایف مورد نیاز است.

خستگی هیجانی در اصل در خدمات انسانی تشخیص داده می­ شود. که نیازمند تعاملات شدید بین فردی هستند، اما پژوهش­ها نشان می­ دهند که این وضعیت در واقع شامل هر نوع شغلی می­گردد.

علائم بیماری خستگی هیجانی به صورت نتایج تنش مزمن کاری تعریف گردیده است و معمولاً با احساس فرسودگی هیجانی و تخلیه­ی هیجانی در تماس شدید با دریافت کنندگان، زوال شخصیت یا شخصیت منفی، نگرش­های بدگمانی نسبت به آن ها یا نسبت به کل کار و حس فقدان پیشرفت شخصی و شایستگی یا کارایی کم در کار فرد مشخص می­ شود.

  • بعد دوم: فردیت زدایی

از نظر ماسلاخ و همکارانش (۲۰۰۱)، فردیت زدایی اشاره دارد به دید بدبینانه و بیان کننده­ مسأله­ای جدی در بین مشاغل خدمات انسانی است، تا جایی که با بی ­تفاوتی نسبت به کار و مراجعان مشخص می­ شود. کارکنانی که از فردیت زدایی رنج می­برند احساس منفی و بی­عاطفه نسبت به مراجعانشان دارند و در نتیجه از طریق فاصله گرفتن با آن ها به صورت غیر شخصی با آن ها برخورد ‌می‌کنند. (عزیزی، ۱۳۸۹)

خصیصه­ های مرتبط با فردیت زدایی عبارتند از: بدبینی، سردی، عدم صمیمیت.

ترک آرزوها و لباس بی ­تفاوتی بدبینانه به تن کردن، به عنوان یک ساز و کار خود حمایتی عمل می­ کند. معلمانی که از فردیت زدایی و بدبینی رنج می­برند از طریق کناره­گیری از دانش ­آموزان دوری ‌می‌کنند.

نارکارآیی / موفقیت شخصی تقلیل یافته، نشانه­ای از فرسودگی است که در رابطه با کارکنانی است که خود ارزیابی منفی دارند. به خصوص راجع به کار کردن آن ها با مراجعانشان (برای معلمان، دانش ­آموزان). خصیصه­ های افرادی که از موفقیت شخصی تقلیل یافته، رنج می­برند شامل: ناکامی و نارضایتی کلی از خود، توانایی‌های حرفه­ای و اثربخشی­شان است.

سایر خصیصه­ها شامل عدم اطمینان و حس کفایت از دسته رفته می­باشند. معلمانی که از موفقیت شخصی تقلیل یافته رنج می­برند، دیگر احساس نمی­کنند که در رشد دانش ­آموزان سهیم هستند. در نتیجه آن ها برای تجربه کردن ناامیدی کامل آسیب­پذیر می­شوند …. هم به صورت توان فرسا و هم مداوم و پایدار (ماسلاخ و همکاران، ۱۹۹۶؛ ماسلاخ و جکسون، ۱۹۸۱؛ ماسلاخ و لیتر، ۱۹۹۷، به نقل از عزیزی، ۱۳۸۹).

به عقیده کوردز و داگرتی (۱۹۹۳) و ماسلاخ و همکارانش (۲۰۰۱)، یک بازنگری از علائم فرسودگی منبع اطلاعاتی می­ شود که آیا سه خرده مقیاس فرسودگی به صورت موازی و همزمان ایجاد می­شوند و یا به صورت پی­درپی. (همان منبع)

شواب و ایوانکی[۱۴۵] (۱۹۸۲) اعتقاد داشتند، فرسودگی لزوماًً فرآیندی نیست که در آن یک مؤلفه منجر به مؤلفه­ی دیگری شود. از طرف دیگر، لی و آشفورد[۱۴۶] معتقد بودند که فرسودگی، در واقع تا حدودی یک فرایند متوالی و پی­درپی است. شیروم[۱۴۷] (۱۹۸۹) فرسودگی را ترکیبی از خستگی جسمانی، خستگی هیجانی و خستگی شناختی می­دانست.

دانلود منابع پایان نامه ها – قسمت 25 – 10

    1. – قریشى،علی اکبر ، ۱۳۶۴، قاموس قرآن، چاپ ۴، تهران : دارالکتاب الاسلامیه ، ج ۱، ص ۵۶٫ ↑

    1. – چنان که اقرب الموارد این‏گونه مى‏نویسد: «أذن بالشى‏ء إذناً و اذَناً و اذاناً و اذانهً: عَلِمَ به و أذن له فى الشى‏ء إذناً و اذیناً: أباحه له و أذن الیه أذَناً: استمع». ( الخورىالشرتونی اللبنانی ، سعید ، ۱۳۶۱،اقرب المواردفی فصح العربی والشوارد، قم : منشورات مکتبه المرعشی النجفی ، ج ۱، ص ۷) ↑

    1. – معناى «اعلام»، در بسیارى از کتاب‏هاى لغت آمده است و بسیارى از آن ها معناى علم و اعلام را به عنوان اولین معناى اذن ذکر کرده ‏اند؛ مانند قاموس که در این باره مى‏گوید: «أذن بالشى‏ء کسمع إذناً بالکسر و یحرّک وأذاناً و أذانهً علم به فأذنوا بحربٍ اى کونوا على علم و آذنه الأمر و به أعلمه و أذّن تأذیناً اکثر الاعلام». (فیروزآبادى، محمد بن یعقوب ، ۱۶۳۲م ، القاموس المحیط، بیروت : دارالکتب العلمیه ، ج ۴، ص ۱۹۵) ↑

    1. – نوشته هاى برخى از اهل لغت، این نظر را تأیید مى‏کند؛ از جمله راغب مى‏نویسد: «الاذن فى الشى‏ء اعلام باجازته و الرخصه فیه». (الراغب الاصفهانى، حسین بن محمد ،المفردات، ص ۱۴) ↑

    1. -«استأذنه» سأله الاذن و علیه: طلب اذن الدخول الیه. و الاستئذان طلب الاذن. ( الخورىالشرتونی اللبنانی ،سعید ، پیشین، ج ۱، ص ۸) و استأذنه: طلب منه الاذن. (محمدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج‏۱۳،ص ۱۰) ↑

    1. -«انّه فکّ الحجر مما رتّب علیه الشارع حکماً شرعیاً مما یعدّ من الاسباب الشرعیه». (مجلس الاعلی للشئون اسلامیه ، ۱۴۱۱ ه ق ،موسوعه جمال عبدالناصر فى الفقه الاسلامى، قاهره : مجلس الاعلی للشئون الاسلامیه ، ج‏۴، ص ۲۲۲) ↑

    1. – الاذن حقیقته الترخیص و ارخاء العنان او اظهار الرّضا به». (غروى اصفهانى،محمد حسین ، ۱۲۹۱م ، حاشیه مکاسب، بی جا : نشر لقمان ، ج ۱، ص ۱۳۱) ↑

    1. – ابوسعود، محمدبن محمدمصطفی ،۹۸۲ه ، حاشیه شرح الکنز( منلا مسکین)ریاض : مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الاسلامیه ، ج ۳، ص ۲۹۹٫ ↑

    1. – زیلعى نجفی ، عثمان بن على، ۱۴۲۰ ق ، تبیین الحقایق فى شرح کنز الدقایق، بیروت : دارالکتب علمیه ، ج ۵، ص ۲۰۳٫ ↑

      1. – انصاری، مسعود ؛محمد علی ، طاهری،۱۳۸۸، دانشنامه حقوق خصوصی،چاپ ۳، تهران: جنگل : جاودانه ، جلد سوم، ص۱۵۱ ، در دو تعریف اخیر، اذن مسقط حق معرفى شده است که البته این تعریف مبتنى بر نظرى است که عده‏اى از فقهاى اهل تسنن در زمینه اذن دادن به عبد در تجارت، بدان معتقدند. به نظرآنان، اگر مولا به بنده خویش اذن در تجارت بدهد، این اذن همه انواع تجارت را شامل مى‏شود و به زمان یا مکان یا نوع خاصى از تجارت محدود نمى‏گردد. زیرا ممنوعیّت گذشته عبد از تجارت به دلیل مراعات حق مولا مى‏باشد، ولى هنگامى که او اذن دهد در حقیقت حق خویش را ساقط مى‏کند و عبد بر طبق اهلیّت اصلى خویش در هر گونه تجارتى مجاز است.به نظر مى‏رسد، مولا با اذن دادن، حق خویش راساقط نمى‏کند؛ زیرا حتى طبق نظر این عده از فقها، مولا هرگاه بخواهد مى‏تواند از اذن خویش رجوع کند. ‌بنابرین‏، تعریف اذن به «اسقاط حق» مناسب نمى‏باشد ↑

    1. – «الإذن فى الشرع فکّ الحجر و اطلاق التصرف لمن کان ممنوعاً شرعاً». (نگری ،عبدالنبى الاحمد ، جامع العلوم فى اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۸) ↑

    1. -میر فتاح ، سید علی ، ۱۴۲۷ ه ق ، عناوین ،قم : دفتر نشر اسلامی ، ص۵۰۴ ↑

    1. – جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، دائره المعارف حقوق مدنی وتجارت ،تهران: کتابخانه گنج دانش ،ج۱،ص ۱۰۶ ↑

    1. – جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، مبسوط در ترمینولوژی حقوق ،تهران: کتابخانه گنج دانش، ج۱،ص۵۹ ↑

    1. -نراقی ،ملا احمد ، ۱۴۱۷ ه ق ، عوائد الایام ،قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ص۱۵ ↑

    1. -جعفری لنگرودی ،محمد جعفر ، ترمینولوژی حقوق ، ش ۱۶۵،ص ۱۶۶ ↑

    1. – همان ، ش‏١۶۶. ↑

    1. – تصرّفى که موجب استهلاک عرفى مال شود تصرف استعمالى، و تصرفى که در منافع مال با بقاى آن صورت گیرد تصرف انتفاعى مى‏گویند. تصرف استعمالى، مثل قطع درخت و تبدیل آن به میز و صندلى و تصرف انتفاعى، مانند سکونت در خانه یا استفاده از میوه‏هاى درختان. ↑

    1. -توکلی ، احمد رضا ، ۱۳۸۹، تفاوت عقد اذنی با اذن ، پژوهشنامه ی فقه و حقوق اسلامی، سال سوم، شماره پنجم ↑

    1. – السنهوری ،عبدرالرزاق احمد ،۱۹۵۲، الوسیط فی الشرح القانون مدنی الجدید ، بیروت : دار الاحیاء التراث العربی ،ج ۲ ،ش ۴۹۸،ص ۸۷۸ ↑

    1. – قدیرى در تقریرات بیع امام خمینى مى‏نویسد: «فانّ الإذن شى‏ء والعاریه والودیعه مثلاً شى‏ء آخر والأوّل ایقاع والثانى عقود». (حسن قدیرى، محمد ، ۱۳۶۶ ، البیع، تقریرات دروس امام خمینى، تهران: وزارت ارشاد اسلامی ، ص ۲۳۹) ↑

    1. -فصیحی زاده ،علیرضا ،اذن وآثار آن ، ص ۶۰ ↑

    1. -ماده ۲۱۶ ق.م. ↑

    1. – ماده ۳۴۷ ق.م. ↑

    1. – ماده ۱۰۶۷ ق.م. ↑

    1. – ماده ۶۹۴ ق.م. ↑

    1. – مواد ۵۶۳ و ۵۶۴ ق.م. ↑

    1. – با استنباط از روح ماده ۸۴۵ ق.م. ↑

    1. – فصیحی زاده –علیرضا ،اذن وآثار آن ،ص ۳۶ ↑

    1. – الجزیری ،عبدالرحمن ، ۱۴۱۹ ه ق ، الفقه علی مذاهب الاربعه ،بیروت : دار الثقلین ،ج ۴ ، ص۲۱۸ ↑

    1. -طوسی ، ابو جعفر محمد بن حسن ، ۱۳۸۲، مسائل الخلاف ، چاپ ۲ ، تهران : رنگین ،ج ۱ ،ص ۶۵۱ ↑

    1. – همان ، مبحث عناصر ‌و ارکان اذن،ص ۳۷ ↑

    1. – به همین جهت، گاهى در تألیفات حقوقى و فقهى از عقود مذبور با عنوان «عقود اذنیه» یاد مى‏شود. ↑

    1. – در زمینه اوصاف و آثار اعراض ر. ک : محقق داماد، سید مصطفی ، ۱۳۶۹، مقاله اعراض از ملک، مجله تحقیقات حقوقى، شماره ۴۰(۸)، ص ۷-۳۲ ↑

    1. – جعفرى لنگرودى، محمد جعفر ،حقوق تعهدات، ش ١٨٩. ↑

دانلود منابع پایان نامه ها – اصل چهارم – پایان نامه های کارشناسی ارشد

نیز در آیات متعدد به حیات برزخى انسان اشاره مى‏کند و از آن جمله مى‏فرماید: «و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون»[۵۷]: و پیش روى (و یا پشت آنان) برزخ است تا روزى که برانگیخته مى‏شوند. آیاتى که بر حیات برزخى گواهى مى‏دهند بیش از آنند که در اینجا نقل گردند.

اصل دوم

هر انسانى با فطرت پاک و توحیدى آفریده مى‏شود، به گونه‏اى که اگر به همین حالت پیش برود و عوامل خارجى او را منحرف نکنند، راه حق را خواهد پیمود. هیچ فردى از مادر خویش خطاکار، گنهکار، و یا بد سگال زاده نشده است، و پلیدیها و زشتی‌ها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بیرونى و اختیارى است. و روحیات ناپسند موروثى نیز به گونه‏اى نیست که در سایه اراده و خواست انسان تغییر ناپذیر باشد. ‌بنابرین‏ اندیشه گناه ذاتى فرزندان آدم، که در مسیحیت کنونى مطرح است، بى‏پایه است.

قرآن کریم[۵۸] در این باره مى‏فرماید: بدون هیچگونه انحراف به چپ و راست، به آیین الهى روى‌آور که خداوند انسان‌ها را. بر اساس آن آفریده است. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نیز مى‏فرماید: «ما من مولود الا یولد على الفطره‏»[۵۹] : هیچ مولودى نیست مگر اینکه بر فطرت پاک (توحید و یگانه پرستى) به دنیا مى‏آید.

اصل سوم

انسان موجودى است مختار و انتخابگر، یعنى در پرتو قوه عقل پس از بررسى جوانب مختلف فعل، انجام یا ترک آن را برمى‏گزیند. قرآن کریم مى‏فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»[۶۰]: ما راه را به او نشان داده‏ایم، او یا سپاسگزار است و یا کفران کننده.

نیز مى‏فرماید: «وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاءفلیکفر»[۶۱]: بگو حق از جانب پروردگارتان نازل گردیده است. پس هرکس مى‏خواهد ایمان آورد و هرکس مى‏خواهد کفر ورزد.

اصل چهارم

انسان به حکم اینکه از فطرتى سلیم برخوردار است، و داراى قوه عقل است که مى‏تواند خوب را از بد تمیز دهد و نیز از اختیار و انتخاب‌گرى برخوردار است – روى این جهات – موجودى است تربیت‌پذیر، که راه رشد و تعالى و بازگشت‏به سوى خدا به روى او در همه زمان‌ها گشوده است، مگر در لحظه‏اى (لحظه مشاهده مرگ) که دیگر توبه او‌پذیرفته نیست. از این جهت، دعوت پیامبران شامل همه افراد بشر بوده است، حتى افرادى مانند فرعون، چنان که مى‏فرماید:

«فقل هل لک الى ان تزکى- و اهدیک الى ربک فتخشى»[۶۲]: اى موسى به فرعون بگو آیا مى‏خواهى تزکیه شوى و ترا به سوى پروردگارت هدایت کنم، تا خشیت‏یابى.

بر این اساس انسان نباید هیچگاه از رحمت و مغفرت الهى مایوس گردد. چنان که مى‏فرماید:

«لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا»[۶۳]: از رحمت‏خدا مایوس نشوید، که او همه گناهان را مى‏آمرزد.

اصل پنجم

انسان به حکم اینکه از نور خرد و موهبت اختیار برخوردار است، موجودى مسئول است: مسئول در برابر خدا، در برابر پیامبران و رهبران الهى، در برابر گوهر انسانى خویش و انسان‌هاى دیگر و در برابر جهان. قرآن به مسئولیت‏بشر در آیات بسیارى تصریح دارد.

مى‏فرماید: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسؤولا»[۶۴]: به پیمان وفادار باشید که از پیمان سؤال مى‏شود.

نیز مى‏فرماید: «ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا»[۶۵]: از گوش و چشم و دل سؤال مى‏شود.

باز مى‏فرماید: «ایحسب الانسان ان یترک سدى»[۶۶]: آیا انسان گمان مى‏کند که به حال خود رها شده است.

و پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته‏».[۶۷]

اصل ششم

هیچ انسانى بر دیگرى مزیت و برترى ندارد مگر از طریق کمالات معنوى که از آن برخوردار است. بارزترین ملاک مزیت و برترى نیز تقوا و پرهیزگارى در همه شئون زندگى است. چنان که مى‏فرماید:

«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا و قبائل‏لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم»[۶۸]:اى انسان‌ها ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را دسته‏ها و قبیله‏هاى گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است.

‌بنابرین‏ خصوصیات نژادى وجغرافیایى ونظایر آن از دیدگاه اسلام مایه برترى طلبى و تفاخر و تبختر نیست.

اصل هفتم

ارزشهاى اخلاقى، که در حقیقت اصول انسانیت‏بوده و ریشه فطرى دارند، اصولى ثابت و جاودانه‌اند، و گذشت زمان و تحولات اجتماعى سبب تغییر و دگرگونى آن ها نمى‏شود. مثلا زیبایى وفا به عهد و پیمان، یا نیکى را با نیکى پاسخ گفتن، امرى جاودانه است و تا بشر بوده و خواهد بود، این قانون اخلاقى دگرگون نخواهد شد. همچنین است‏حکم به زشتى خیانت و خلف وعده، ‌بنابرین‏، از دیدگاه عقل، در زندگى اجتماعى بشر یک رشته اصول وجود دارد که با طبیعت و سرشت انسان درهم آمیخته و ثابت و پایدار مى‏باشد.

آرى در کنار این اصول اخلاقى یک رشته آداب و رسوم نیز یافت مى‏شود که از شرایط زمانى و مکانى تأثیر‌پذیرفته و دستخوش تغییر و دگرگونى قرار مى‏گیرد، که ربطى به مبادى و اصول ثابت اخلاقى ندارد.

قرآن کریم به برخى از اصول عقلى و ثابت اخلاقى اشاره دارد، چنان که مى‏فرماید:

«هل‏جزاء الاحسان الاالاحسان»[۶۹]: آیا پاداش احسان، چیزى جز احسان است؟

«ما على المحسنین‏من سبیل»[۷۰]: برنیکوکاران نکوهشى نیست.

«فان الله لا یضیع اجر المحسنین»[۷۱]: خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمى‏سازد.

«ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربى و ینهى عن الفحشاء والمنکر و البغی»[۷۲]: خدا به دادگرى و نیکوکارى و کمک به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از پلیدى و زشتى و ستم نهى مى‏کند.

اصل هشتم

اعمال انسان، گذشته از اینکه در سراى دیگر پاداش یا کیفر دارد، در این جهان نیز خالى از پیامدهاى خوب و بد نیست.در حقیقت پاره‏اى از حوادث جهان عکس‏العمل فعل او مى‏باشد، و این حقیقتى است که وحى از آن پرده برداشته و علم بشر نیز تا حدى بدان پى برده است. قرآن کریم در این باره آیات بسیارى دارد که دو نمونه را یادآور مى‏شویم:

«و لو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماءو الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون»[۷۳]: هرگاه اهل آبادیها ایمان آورند و پرهیزگار باشند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنان مى‏گشاییم، ولى آنان (آیات الهى را) تکذیب کردند، پس ما نیز آن ها را به کیفر اعمالشان رساندیم.

حضرت نوح به امت‏خود یادآور مى‏شود که میان پاکى از گناه و گشوده شدن درهاى رحمت الهى و فزونى نعمت‏خداوند رابطه‏اى برقرار است. چنان که مى‏فرماید: «وقلت استغفروا ربکم انه غفارا× یرسل السماء علیکم مدرارا- ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم انهارا»[۷۴]: (به قوم خود) گفتم از خدا طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهاست، در این صورت از آسمان بر شما باران فراوان فرود مى‏فرستد. و با مال و فرزند شما را کمک مى‏کند. و براى شما باغها وچشمه‏سارهایى پدید مى‏آورد.

اصل نهم

دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه | ۲-۲-۴-مفروضات بنیادی حسابرسی – 3

والاس[۱۸]۳ (۲۰۰۲) در مجموعه ­ای تحت عنوان نقش اقتصادی حسابرسی در بازارهای آزاد و قانون­مند به ارائه چارچوبی تئوریک برای آن می ­پردازد. وی در این ارتباط از سه فرضیه تحت عناوین فرضیه نمایندگی[۱۹]۴، فرضیه اطلاعات[۲۰]۵ و فرضیه بیمه­ای[۲۱]۶ استفاده می­ کند و حسابرسی را همانند کالایی می­پندارد که مورد عرضه و تقاضا قرار ‌می‌گیرد.

فرضیه نمایندگی (کارگزاری): رابطه‌ نمایندگی، قراردادی است که بر اساس آن مالک، شخصی را به عنوان مدیر استخدام می‌کند تا از طرف وی به انجام خدماتی بپردازد. در این ارتباط مالک قسمتی از اختیارات تصمیم‌گیری خود را به او تفویض می‌کند. به عنوان مثال مدیران شرکت، نمایندگان سهام‌داران هستند. نماینده و کارگزار به دنبال به حداکثر رساندن منافع خود هستند. در برخی مواقع منافع این دو با هم در تعارض است. برای مثال اگر مطلوبیت فردی مدیر داشتن دفتر کار زیبا و مجلل باشد، هزینه­ این مطلوبیت مدیر را مالک باید بپردازد. در نتیجه، مالک به دلیل حصول اطمینان از عملکرد نماینده، حسابرس را دعوت می­ کند. این فرضیه با تضاد منافع کمیته مفاهیم بنیادی حسابرسی مطابقت دارد.

فرضیه بیمه­ای: علاوه بر فرضیه‌های کارگزاری و اطلاعات که نیاز به حسابرسی را مطرح می‌کنند، اخیراًً مسأله آسیب­پذیری حقوقی مدیران مطرح شده است، که انجام حسابرسی را به عنوان پوششی برای زیان‌های ناشی از آن طلب می‌کند. طبق این نظریه، حسابرس، نقش بیمه کننده­ اطلاعات را به عهده ‌می‌گیرد و مشترکاً با تهیه­کننده­ اطلاعات مسئولیت زیان­های حاصل از صورت­های مالی گمراه کننده را به عهده ‌می‌گیرد.

فرضیه اطلاعات: استفاده‌ کنندگان برای اتخاذ تصمیم‌های بهینه­ اقتصادی، خواستار اطلاعات مربوط و قابل اتکاء می‌باشند و این اطلاعات در قالب صورت‌های مالی حسابرسی شده از طرف واحدهای اقتصادی در اختیار آنان قرار می‌گیرد. طبق این نظریه، حسابرسی می ­تواند ریسک اطلاعات را کاهش دهد و کیفیت اطلاعات را برای تصمیم ­گیری ارتقا بخشد. این نظریه، با پیامدهای اقتصادی بااهمیت، پیچیدگی و عدم دسترسی مستقیم کمیته مفاهیم بنیادی حسابرسی مطابقت دارد.

فاما[۲۲]۱ و لافر[۲۳]۲ (۱۹۷۱) بر اساس ادبیات مالی، اقتصادی و حسابداری سه منفعت برای اطلاعات می­شناسند:

۱- کاهش ریسک سرمایه ­گذاری

با این فرض که سرمایه ­گذاران ریسک گریز باشند، پذیرش ریسک بیشتر باید با کسب بازده بالاتر همراه باشد. به عبارت دیگر آن­ها مبلغی را به شکل صرف ریسک پرداخت ‌می‌کنند تا سطح عدم اطمینان یا ریسک سرمایه ­گذاری را کاهش دهند.

با توجه به اینکه حسابرسی، عدم اطمینان اطلاعات مالی را کاهش می­دهد، در صورتی که مجموع صرف ریسک­های پرداخت شده توسط سرمایه ­گذاران در یک بنگاه اقتصادی را با هم جمع کنیم و این مبلغ از هزینه حسابرسی بیشتر باشد، به نفع تمام گروه­هاست که عدم اطمینان سرمایه ­گذاری را با انعقاد قرارداد حسابرسی و استفاده از صورت­های مالی حسابرسی شده کاهش دهند.

۲- بهبود بخشیدن به تصمیم ­گیری­های درون سازمانی

حسابرسی باعث افزایش کیفیت اطلاعات مالی مورد استفاده در تصمیم ­گیری­های مدیریت می­ شود و از طریق یافتن اشتباهات و وادار کردن کارمندان به دقت بیشتر در فراهم کردن شواهد و مدارک، کیفیت داده ­ها را بهبود می­بخشد. اطلاعات صحیح­تر موجب می­ شود که تصمیم ­گیری­های بهتری در ارتباط با کلیه امور درون سازمانی از جمله بودجه­بندی سرمایه­ای، برنامه­ ریزی­های کلان و تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر به عنوان مبنایی برای تصمیم ­گیری­های مربوط به تولید و قیمت گذاری انجام پذیرد.

۳- دستیابی به بازده­ای بیش از بازده عادی

سومین منفعت اطلاعات در ارتباط با منافع به­دست آمده از تصمیمات اتخاذ شده توسط سرمایه ­گذاران از طریق دستیابی به اطلاعات جدید است. این مطلب ‌به این معنی است که داشتن اطلاعات پنهان (آن دسته از اطلاعاتی که هنوز در اختیار عموم قرار نگرفته و فقط در دسترس گروه خاصی از افراد ‌می‌باشد) منجر به یک نرخ بازده غیرمتعارف (بالاتر از حالت عادی) در معاملات اوراق بهادار می­گردد. ‌بنابرین‏ حسابرسی می ­تواند با ارائه اطلاعاتی فراتر از اطلاعات سرمایه ­گذاران، منجر به کسب بازده­ای بیش از بازده عادی برای سرمایه ­گذاران گردد.

۲-۲-۳-تئوری حسابرسی

خیلی­ها تصور ‌می‌کنند حسابرسی، موضوعی عملی بوده و فاقد تئوری است. به عقیده­ی آن­ها حسابرسی عبارت است از روش­ها، شیوه ­ها، تکنیک­ها و عملیاتی که نیاز اندکی به توضیح، تعریف، تفسیر و بحث ‌در مورد آن­چه تئوری را می­سازد، دارد. در حال حاضر مطالب اندکی در رابطه با تئوری حسابرسی یافت می­ شود. تئوری حسابداری توجه زیادی را به خود جلب نموده ولی تئوری حسابرسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است Mautz and Sharaf,1961)).

۲-۲-۴-مفروضات بنیادی حسابرسی

حسابرسی بر پایه­ چارچوب مفهومی استوار است. مفروضات بدیهی حسابرسی، فرضیاتی هستند که حسابرس باید قبل از ورود به کار، آن­ها را بپذیرد. ماتز و شرف(۱۹۶۱) یک طرح سلسله مراتبی که به صورت یک چارچوب مفهومی مطرح می­ شود را برای استنتاج کاربردهای حسابرسی به کار می­برند و ۸ فرض بنیادی را مطرح ‌می‌کنند که در زیر تشریح می­شوند:

۱- صورت­ها و داده ­های مالی اثبات­پذیرند.

حسابرس با فرض اثبات­پذیر بودن صورت­ها و داده ­های مالی به انجام حسابرسی می ­پردازد. زیرا در غیر این­صورت دلیلی برای انجام حسابرسی وجود ندارد. درجه اثبات­پذیری ممکن است در خصوص حساب­های مختلف متفاوت باشد.

۲- بین حسابرس و حسابرسی­شونده هیچ­گونه تضاد منافعی وجود ندارد.

حسابرسی به منظور فراهم ساختن اطمینان معقول نسبت به ارائه منصفانه صورت­های مالی اجرا می­ شود و از آ­ن­جا که جامعه از تصمیمات آگاهانه درباره سرمایه ­گذاری و تخصیص بهینه منابع منتفع می­گردد، قاعدتاً ارائه منصفانه صورت­های مالی هم برای مدیران و هم برای سرمایه ­گذاران اهمیت دارد.

۳- صورت­های مالی و سایر اطلاعات مورد رسیدگی از تبانی، تقلّب و دیگر تخلف­ها به دور است.

در مجموع، فرض حسابرس بر این است که به طور معمول صورت­های مالی و سایر اطلاعات مورد رسیدگی از تقلّب و تبانی به دور است. با این وجود حسابرسان، در رسیدگی­های خود احتمال وجود تقلّب و اشتباهاتی را که می ­تواند موجب تحریف بااهمیت در صورت­های مالی گردد، ارزیابی ‌می‌کنند. طبق استانداردهای حسابرسی، حسابرسان باید از نبود تحریفی بااهمیت در صورت­های مالی اطمینانی معقول به دست آورند و حسابرسان نمی ­توانند اطمینان کامل را در این خصوص فراهم کنند.

اگر فرض کنیم که اطلاعات مورد آزمون شامل تخلفاتی ناشی از تبانی و ماهیت غیرعادی است، آن­گاه باید برنامه حسابرسی را فراسوی آن­چه که امروز تصور می­کنیم ضروری است، تنظیم نماییم.

۴- وجود یک سیستم کنترل داخلی رضایت­بخش باعث حذف تخلف­ها و تقلب­های احتمالی می­ شود.

پایان نامه -تحقیق-مقاله – قسمت 13 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲-۲-۲- شناسایی شخصیت بزهکار و تاثیر آن بر فرایند دادرسی

اکنون که به طور اجمالی با انواع شخصیت ها و شخصیت های غیرطبیعی یا اختلالات روانی در مباحث گذشته آشنا شدیم می‌خواهیم ببینیم که این مسئله چه تاثیری می‌توانند در مراحل مختلف تحقیق ، تعقیب و رسیدگی داشته باشند.

۲-۲-۲-۱- مرحله تحقیق

با عنایت به اینکه مرحله تحقیق و بازجویی از وظایف قضات دادسرا بوده و هدف از این مرحله جمع‌ آوری دلایل و اسناد و مدارک برای احراز بزهکاری متهم و در صورت لزوم صدور قرار مجرمیت یا کیفر خواست از سوی دادسرا می‌باشد باید بر این بود که تحقیق و بازجویی از افراد با شخصیت های غیرعادی باید به طور فنی و علمی و با استمداد از مددکاران اجتماعی و روانکاوان و دیگر متخصصین انجام بگیرد. زیرا بسیار بدیهی است که بازجویی از یک فرد سادیست یا شخصی که انحراف میل به دزدی دارد با اشخاص با شخصیت های طبیعی و عادی بایستی تفاوت داشته باشد.

به ‌عنوان مثال کسیکه انحراف پوشیدن لباس جنس مخالف را دارد همیشه لباس جنس مخالف در اتاق خواب یا محل زندگی او معمولا بایستی باشد که ممکن است این لباسها را به سرقت برده باشند یا به هر نحوه دیگر که متعلق به دیگران است تحت استیلای خود در آورده باشد علاوه بر پی جویی فیزیکی یا مادی این منحرفین ، قضات دادسرا بایستی به عنصر روانی جرم که مهمترین مسئله در خصوص این اشخاص می‌باشد توجه داشته باشند .

زیرا ممکن است در مواردی این ویژگی های شخصیتی این اشخاص را به حدی تحت تاثیر قرار دهند که در حالت غیرعادی و اینکه این اموال متعلق به دیگران است آن اموال را ربوده باشند در واقع این مطلب را با جرات می توان گفت که این اشخاص گرچه عمد در ارتکاب فعل یا ترک فعل ممنوعه دارند اما ممکن است قصد خاص جرایم در ذهن آن ها نباشد (البته در جرایمی که سوء نیت خاص شرط تحقیق جرم می‌باشد) و از این روزنه قابلیت انتساب بزه به متهم احراز نگردد، ما در این بحث صرفا خواستیم توجه مقامات قضایی یا اشخاص مسول دیگر را در مرحله تحقیق از متهم (که دارای اختلال شخصیتی است) به نحوه بازجویی و بازرسی که حسب مورد ممکن است از زمان و مکان معینی یا از اشخاص معین و بخصوص صورت بگیرد و همچنین به لزوم بررسی دقیق عنصر روانی یا اخلاقی بزه مبذول داریم و قصد آن نداریم که وارد بحث عنصر روانی که از مقوله ما خارج است بشویم. لازم به ذکر است که در مرحله تحقیق در دادسرا به یک موضوع مهم اشاره گردد و آن موضوع نحوه اخذ تامین متناسب با شخصیت این افراد می‌باشد . با عنایت به اینکه قرارهای تامین کیفری در ماده ۲۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری منحصر به چند مورد زیر شده است:

    1. التزام به حضور باقول شرف

    1. التزام به حضور با تعیین وجه التزام

    1. التزام به عدم خروج از حوزه قضایی با قول شرف

    1. التزام به عدم خروج از حوزه قضایی با تعیین وجه التزام

    1. التزام به معرفی نوبه ای خود به صورت هفتگی یا ماهانه به مراجع قضایی یا انتظامی با تعیین وجه التزام

    1. التزام مستخدمان رسمی کشوری یا نیروهای مسلح به حضور با تعیین وجه التزام با موافقت متهم و پس از اخذ تعهد پرداخت از محل حقوق آنان از سوی سازمان مربوط

    1. اخذ کفیل با تعیین وجه الکفاله

    1. اخذ وثیقه اعم از وجه نقد، ضمانت نامه بانکی، مال منقول یا غیر منقول

  1. بازداشت موقت با رعایت شرایط مقرر قانونی

و از سوی دیگر با عنایت به قانون آیین دادرسی کیفری که صراحتا به وضعیت مزاجی متهم ، که در راستای تناسب قرار صادره با شخصیت و نوع جرم و سابقه متهم می‌باشد، اشاره شده است این اختیار را به قضات دادسرا می‌دهد که در صدور قرار تامین کیفری به اصل تناسب قرار با شخصیت متهم توجه داشته و از این حیث رعایت حقوق و آزادیهای متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی نیز فراهم شود.

با عنایت به اینکه صدور قرار بازداشت در مرحله تعقیب با برخی از نهادهای کیفری تعارض داشته و هم اکنون سیاست جنایی متخذه اغلب کشورها با الهام از مواضع دفاع اجتماعی جدید ناظر به استفاده هر چه بیشتر از جایگزین‌های مجازات زندان (مانند جزای نقدی، کارهای عام المنفعه و بویژه استفاده از نهادهای تعلیق ساده، تعلیق اجرای مجازات و دیگر نهادهای کیفری) است، در واقع توسل ‌به این ابزارها به منظور اجتناب از شرایط نامطلوب زندان و جرم زایی آن مستمرا توصیه می شود ، به وضوح مبرهن است که تعلیق مجازات کسانی که دوران تحقیقات مقدماتی را در باز داشت به سر برده اند به فرض اعطای تعلیق از سوی دادگاه مغایر با فلسفه تعلیق و فاقد آثار مطلوب آن بویژه ‌در مورد افراد مختل المشاعر و نوجوانان می‌باشد لذا صدور قرار بازداشت موقت در مرحله تعقیب در خصوص اشخاص با شخصیت های غیرعادی ، توصیه نمی گردد.

به نظر نگارنده بهترین قرارهای تامین کیفری در راستای عملی کردن اصل تناسب قرار ، دو قرار التزام به حضور با تعیین وجه التزام و در صورت تبدیل به وجه اکفاله و اخذ کفیل می‌باشد.

۲-۲-۲-۲- مرحله تعقیب

برای ورود به بحث لازم می‌آید که ابتدا اشاره ای مختصر به اصل قانونی بودن تعقیب داشته باشیم.

حق تعقیب کیفری و اقامه دعوی عمومی که غالبا منتهی به صدور حکم مجازات یا اقدام تامینی و تربیتی علیه بزهکار می‌گردد، متعلق به جامعه است که نظم آن به علت ارتکاب جرم مختل شده و جامعه اعمال این حق را به دولت تفویض نموده است . طبق این اصل ،[۷]دادستان ملزم است به محض اطلاع از وقوع جرم ، حسب گزارش ضابطین دادگستری و یا ‌شکایت‌های خصوصی ، در صورت وجود دلائل بر وقوع و انتساب آن به متهم، تعقیب کیفری را به حرکت در آورد در نتیجه به جریان انداختن تعقیب و اقامه دعوی عمومی علیه مرتکب جرم از هر درجه ای که باشد مطلقا به میل و اراده دادستان گذارده نشده است ، این اصل ، از لحاظ تئوری چنین توجیه شده است که :

اولا برابری و مساوات مجرمین را در مقابل قانون به خوبی تضمین می‌کند زیرا هر کسی که مرتکب جرم شد مثل سایر مجرمین به همان نحو تعقیب و محاکمه و مجازات خواهد گردید .

ثانیاً منطبق با اصل تفکیک قواست زیرا قانون جزا ناشی از تصمیم قوه مقننه است که برای مقامات قضایی و اجرایی جنبه امرانه دارد و موظف به اعمال آن هستند و به هیچ وجه صلاحیت تعقیب آن را ندارند. (خزانی، ۱۳۷۷،چ۱، ۱۷) از روی دیگر در سیاست جنایی اکثر کشورها ، به اصل موقعیت داشتن تعقیب کیفری اشاره شده است و منظور از این این است که دادستان می‌تواند با سنجش موضوع و تشخیص مصالح کلی هر چند وقوع جرم، محرز و مدلل باشد . مع هذا نظر به جهات خاصی، سوای علل تعیین شده در قوانین جزایی، از تعقیب کیفری خودداری می‌کند و دستور بایگانی شدن پرونده را بدهد. (همان ، ۱۸)

با عنایت به دو سیستم قانونی بودن تعقیب کیفری و موقعیت داشتن تعقیب کیفری و با لحاظ این مطلب که سیستم موقعیت داشتن تعقیب کیفری در قانون آیین دادرسی ایران و قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب ( قانون احیای دادسراها) به سکوت برگزار شده است نظر حقیر بر آن است که سیستم قانونی بودن تعقیب کیفری در خصوص اشخاص با شخصیت های غیرعادی یا مختل المشاعر اعمال گردد.

 
مداحی های محرم