نیز در آیات متعدد به حیات برزخى انسان اشاره مىکند و از آن جمله مىفرماید: «و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون»[۵۷]: و پیش روى (و یا پشت آنان) برزخ است تا روزى که برانگیخته مىشوند. آیاتى که بر حیات برزخى گواهى مىدهند بیش از آنند که در اینجا نقل گردند.
اصل دوم
هر انسانى با فطرت پاک و توحیدى آفریده مىشود، به گونهاى که اگر به همین حالت پیش برود و عوامل خارجى او را منحرف نکنند، راه حق را خواهد پیمود. هیچ فردى از مادر خویش خطاکار، گنهکار، و یا بد سگال زاده نشده است، و پلیدیها و زشتیها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بیرونى و اختیارى است. و روحیات ناپسند موروثى نیز به گونهاى نیست که در سایه اراده و خواست انسان تغییر ناپذیر باشد. بنابرین اندیشه گناه ذاتى فرزندان آدم، که در مسیحیت کنونى مطرح است، بىپایه است.
قرآن کریم[۵۸] در این باره مىفرماید: بدون هیچگونه انحراف به چپ و راست، به آیین الهى روىآور که خداوند انسانها را. بر اساس آن آفریده است. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نیز مىفرماید: «ما من مولود الا یولد على الفطره»[۵۹] : هیچ مولودى نیست مگر اینکه بر فطرت پاک (توحید و یگانه پرستى) به دنیا مىآید.
اصل سوم
انسان موجودى است مختار و انتخابگر، یعنى در پرتو قوه عقل پس از بررسى جوانب مختلف فعل، انجام یا ترک آن را برمىگزیند. قرآن کریم مىفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»[۶۰]: ما راه را به او نشان دادهایم، او یا سپاسگزار است و یا کفران کننده.
نیز مىفرماید: «وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاءفلیکفر»[۶۱]: بگو حق از جانب پروردگارتان نازل گردیده است. پس هرکس مىخواهد ایمان آورد و هرکس مىخواهد کفر ورزد.
اصل چهارم
انسان به حکم اینکه از فطرتى سلیم برخوردار است، و داراى قوه عقل است که مىتواند خوب را از بد تمیز دهد و نیز از اختیار و انتخابگرى برخوردار است – روى این جهات – موجودى است تربیتپذیر، که راه رشد و تعالى و بازگشتبه سوى خدا به روى او در همه زمانها گشوده است، مگر در لحظهاى (لحظه مشاهده مرگ) که دیگر توبه اوپذیرفته نیست. از این جهت، دعوت پیامبران شامل همه افراد بشر بوده است، حتى افرادى مانند فرعون، چنان که مىفرماید:
«فقل هل لک الى ان تزکى- و اهدیک الى ربک فتخشى»[۶۲]: اى موسى به فرعون بگو آیا مىخواهى تزکیه شوى و ترا به سوى پروردگارت هدایت کنم، تا خشیتیابى.
بر این اساس انسان نباید هیچگاه از رحمت و مغفرت الهى مایوس گردد. چنان که مىفرماید:
«لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا»[۶۳]: از رحمتخدا مایوس نشوید، که او همه گناهان را مىآمرزد.
اصل پنجم
انسان به حکم اینکه از نور خرد و موهبت اختیار برخوردار است، موجودى مسئول است: مسئول در برابر خدا، در برابر پیامبران و رهبران الهى، در برابر گوهر انسانى خویش و انسانهاى دیگر و در برابر جهان. قرآن به مسئولیتبشر در آیات بسیارى تصریح دارد.
مىفرماید: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسؤولا»[۶۴]: به پیمان وفادار باشید که از پیمان سؤال مىشود.
نیز مىفرماید: «ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا»[۶۵]: از گوش و چشم و دل سؤال مىشود.
باز مىفرماید: «ایحسب الانسان ان یترک سدى»[۶۶]: آیا انسان گمان مىکند که به حال خود رها شده است.
و پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته».[۶۷]
اصل ششم
هیچ انسانى بر دیگرى مزیت و برترى ندارد مگر از طریق کمالات معنوى که از آن برخوردار است. بارزترین ملاک مزیت و برترى نیز تقوا و پرهیزگارى در همه شئون زندگى است. چنان که مىفرماید:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا و قبائللتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم»[۶۸]:اى انسانها ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را دستهها و قبیلههاى گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است.
بنابرین خصوصیات نژادى وجغرافیایى ونظایر آن از دیدگاه اسلام مایه برترى طلبى و تفاخر و تبختر نیست.
اصل هفتم
ارزشهاى اخلاقى، که در حقیقت اصول انسانیتبوده و ریشه فطرى دارند، اصولى ثابت و جاودانهاند، و گذشت زمان و تحولات اجتماعى سبب تغییر و دگرگونى آن ها نمىشود. مثلا زیبایى وفا به عهد و پیمان، یا نیکى را با نیکى پاسخ گفتن، امرى جاودانه است و تا بشر بوده و خواهد بود، این قانون اخلاقى دگرگون نخواهد شد. همچنین استحکم به زشتى خیانت و خلف وعده، بنابرین، از دیدگاه عقل، در زندگى اجتماعى بشر یک رشته اصول وجود دارد که با طبیعت و سرشت انسان درهم آمیخته و ثابت و پایدار مىباشد.
آرى در کنار این اصول اخلاقى یک رشته آداب و رسوم نیز یافت مىشود که از شرایط زمانى و مکانى تأثیرپذیرفته و دستخوش تغییر و دگرگونى قرار مىگیرد، که ربطى به مبادى و اصول ثابت اخلاقى ندارد.
قرآن کریم به برخى از اصول عقلى و ثابت اخلاقى اشاره دارد، چنان که مىفرماید:
«هلجزاء الاحسان الاالاحسان»[۶۹]: آیا پاداش احسان، چیزى جز احسان است؟
«ما على المحسنینمن سبیل»[۷۰]: برنیکوکاران نکوهشى نیست.
«فان الله لا یضیع اجر المحسنین»[۷۱]: خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىسازد.
«ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربى و ینهى عن الفحشاء والمنکر و البغی»[۷۲]: خدا به دادگرى و نیکوکارى و کمک به خویشاوندان فرمان مىدهد و از پلیدى و زشتى و ستم نهى مىکند.
اصل هشتم
اعمال انسان، گذشته از اینکه در سراى دیگر پاداش یا کیفر دارد، در این جهان نیز خالى از پیامدهاى خوب و بد نیست.در حقیقت پارهاى از حوادث جهان عکسالعمل فعل او مىباشد، و این حقیقتى است که وحى از آن پرده برداشته و علم بشر نیز تا حدى بدان پى برده است. قرآن کریم در این باره آیات بسیارى دارد که دو نمونه را یادآور مىشویم:
«و لو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماءو الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون»[۷۳]: هرگاه اهل آبادیها ایمان آورند و پرهیزگار باشند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنان مىگشاییم، ولى آنان (آیات الهى را) تکذیب کردند، پس ما نیز آن ها را به کیفر اعمالشان رساندیم.
حضرت نوح به امتخود یادآور مىشود که میان پاکى از گناه و گشوده شدن درهاى رحمت الهى و فزونى نعمتخداوند رابطهاى برقرار است. چنان که مىفرماید: «وقلت استغفروا ربکم انه غفارا× یرسل السماء علیکم مدرارا- ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم انهارا»[۷۴]: (به قوم خود) گفتم از خدا طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهاست، در این صورت از آسمان بر شما باران فراوان فرود مىفرستد. و با مال و فرزند شما را کمک مىکند. و براى شما باغها وچشمهسارهایى پدید مىآورد.
اصل نهم
فرم در حال بارگذاری ...