یک روش واحد برای هر فرد به منظور داشتن زندگی زناشویی خشنود وجود ندارد، اما با پیگیری عناصر اصلی معلوم میشود که گرچه الگوها متنوعند ولی قواعد مشترکی وجود دارند. بعضی از قواعد مشترکی که در ازدواجهای خشنود با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده میشود عبارتند از:
-
- همسران در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام میگذارند، هر یک از همسران بعضی ویژگیها یا تواناییهای قابل احترام را در دیگری مییابند، مثل همسر خوبی بودن، تامین مخارج کردن، طبع و ذوق هنری داشتن و غیره هر چقدر میزان احترامگذاری به یکدیگر وسیعتر باشد، زندگی زناشویی رضایتمندانهتر خواهدبود. این همسران تأیید و ارزشگذاری خود برای همسرشان را نشان میدهند به طور پیوسته کارهایی را انجام میدهند و بیان میکنند که عواطف، عشق و احترامشان را به یکدیگر نشان میدهد و اعمالی را که اهداف ازدواجشان را حمایت و تأیید میکند انتخاب میکنند.
-
- همسران نسبت به یکدیگر بردبار هستند. آن ها درک میکنند که احتمال فریبخوردن یا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را آسیبپذیر میبینند و به این ترتیب میتوانند قصور و کوتاه دیگری را بپذیرند، آن ها مسئولیت رفتار و عزت نفس خود را به طور فردی میپذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگیشان مسئول شاد و خوشحال نگهداشتن آن باشد. به همین دلیل از سرزنش و انتقاد یکدیگر اجتناب میکنند و در عوض آنچه در مورد همسرشان درست است تأیید میکنند. با همدلی به سخنان یکدیگر گوش میدهند و در جستجوی عواملی هستندکه در روابط آن ها تاثیر به جای میگذارد.
-
- همسران به پایه اعتماد متقابل به تشریک مساعی میپردازند. تشریک مساعی بر اعتماد متقابل زوجهای دارای زندگی زناشویی با ثبات و رضایت بخش بنیان نهاده شدهاست و به آن ها امکان صرف وقت، انرژی، رغبت و اطمینان به درگیرشدن در فعالیتها و کارهای فرعی خارج از محیط زناشویی را میدهند. آن ها آزاد هستند که نه تنها فقط از یکدیگر بلکه از هر چیز و هر کس دیگر که ممکن است آن ها را به طور فردی یا دوتایی علاقمند سازد، لذت ببرند.
- در یک ارتباط زناشویی توأم با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با هم موافق باشند، اما میتوانند به راحتی مخالفت خود را اعلام کنند و این امر مورد پذیرش قرار گیرد و با هم به دنبال راه حلی میگردندکه مورد تأیید هر دو قرار گیرد(نظری، ۱۳۸۷).
۲-۳- عوامل مؤثر در تحکیم روابط زناشویی
وینچ(۱۹۷۴، به نقل از وزیری، ۱۳۸۶) هشت معیار را برای موفقیت زناشویی مطرح کردهاست، که عبارتند از: ثبات، انتظارات اجتماعی، رشد شخصیت، مصاحبت، شادی، رضایت، سازگاری و یکپارچگی. البته عوامل زیادی میتواند در رضایت زناشویی مؤثر باشند و هر کس با توجه به نگرش خاص خود و یا نتایج پژوهش هایش عواملی را برای رضایت زناشویی بیان میکند.
- صمیمیت
احساسات مثبت اوایل ازدواج، به مرور میتواند به عشقی عقلانی و منطقی تبدیل شود. شوهر میتواند از گفتن«دوستت دارم» و زن از شنیدن آن لذت ببرند، زیرا محبت و جذابیت متقابل در بافت صمیمیت، وفاداری، اعتماد و دوستی به هم گره خورده و عشق قویتر و عمیقتر را پایهگذاری میکند(بک، ۱۳۷۶).
- احترام به همسر
تاجیک اسماعیلی(۱۳۷۷) در رابطه با نقشهای شوهر مینویسد مرد بایستی به همسر خود، به خصوص در حضور دیگران احترام بگذارد، این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد. بنابرین، زن نیازمند دریافت محبت و احترام از طرف شوهر است، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشتهباشند این امر باعث میشود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس شوق او را به زندگی زناشویی و آمادگی وی برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر میکند.
- برقراری روابط اجتماعی
نباید از اهمیت زیاد ارتباط در گروه غافل شویم. ارتباط باعث میشودتا این مجموعه که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم در تعاملاند وحدت پیدا کنندو دلیل لزوم برقراری ارتباط بین اعضای گروه، وجود مشکلات و موانع بیرونی و درونی است(هارجی، ساندرز و دیکسون[۱۵]، ۱۹۹۴؛ ترجمه بیگی و فیروزبخت، ۱۳۷۷).
مارکوسکی و گرینوود[۱۶]، ۱۹۸۴؛ ترجمه موسوی ۱۳۸۶) به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت بین سازگاری اجتماعی و سازگاری زن و شوهر وجود دارد، بدین معنی که افرادی که در زندگی زناشویی سازگار و موفق هستند در روابط اجتماعی خود نیز افرادی سازگار و موفق خواهندبود.
-
- مسایل اقتصادی و اجتماعی
نوابنژاد(۱۳۷۷) بیان میکند که کارشناسان خانواده توصیه میکنند که دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی- اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری را در کنار هم تجربه کنند. مسایل مربوط به دخل و خرج هم منجر به اختلافهای زن و شوهر میشود، در زمینه دخل و خرج اغلب با انواع مشغلههای ذهنی در خصوص انصاف، کنترل و رقابت و سایر معانی نمادین، که به فعالیتهای مشترک لطمه میزند برخورد میکنیم. بسیاری از زوجها بر سر چگونگی پرداخت مخارج با هم اختلاف دارند.
- ارتباط با اقوام و اطرافیان
وابستگیهای عاطفی زن و شوهر به خانواده های خود میتواند بر روابط زناشویی تاثیر سو بگذارد. در بسیاری از موارد، توجه زیاد زن و شوهر به پدر و مادر اسباب تکدر خاطر دیگری را فراهم میسازد. اقوام هم گاهی مسایلی برای فرزندان ازدواج کرده خود ایجاد میکنند. آن ها هم مانند فرزندانشان گرفتار احساس بیعدالتی، تعمیم مبالغهآمیز و تفکرات نمادین هستند(بک، ۱۹۸۸). والدین اگر حتی دخالت ظاهری نکنند به طور غیر مستقیم در زندگی فرزندشان مؤثر میباشند، چرا که افکار زن و شوهر و شخصیتشان تحت تاثیر افکار والدینشان شکل گرفتهاست و هر دو همان رفتاری را با همدیگر میکنند که از پدر و مادرشان گرفتهاند.
- مسایل ارزشی، عقیدتی و مذهبی
گاه ازدواج به علت ناآگاهی زن و شوهر از قابلیتهای ذهنی و یا در اثر آگاهی از نظامهای ارزشی و پایبندهای اخلاقی یکدیگر با مشکل مواجه میشود.پس از آنکه زن و شوهر به این نتیجه رسیدند که وجه مشترک چندانی با هم ندارند، پیوندهای زندگی زناشویی آن ها سست شده ممکن است در هم فروپاشد.
همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی، سبب جذب و وابستگی هر چه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشوییشان میشود و برعکس ناهمسانی منشا کشمکشهای خانوادگی است. به عقیده وود[۱۷] هر قدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد، اختلافات و کشمکشهای آن ها بیشتر است. ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلات بسیاری را نیز در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد میکند(بلاچ[۱۸]، ۱۹۸۵).
فرم در حال بارگذاری ...