طوسی نیز بصائر را از طریق حسین بن عبیدالله از احمد بن محمد بن یحیی از محمّد بن یحیی العطّار از صفّار روایت کرده است[۳۳]. صاحب وسائل الشیعه که بصائر الدرجات را در زمرۀ مصادر معتبر و قابل اعتمادِ کتاب خود قرار داده، طریقِ خود را در خاتمه کتاب به شیخ طوسی بیان کرده و صفّار را از جمله افرادی شمرده است که از این طریق کتب و روایات آنها را نقل میکند. با این بیان معلوم میشود که کتاب از طرق معتبری روایت شده است.
۸ـ نسخه های کتاب
بصائر الدرجات از جمله کتابهای پر نسخه است، بیش از ۳۰ نسخه خطی از بصائر در کشور وجود دارد؛ البته اکثر آنها ناقصتر از کتاب مطبوع است. به اعتقاد برخی از محققان کتاب بصائر الدرجات در ابتدا کتاب کوچکی بوده که از نظر ترتیب با کتاب حاضر متفاوت بوده است. سپس مؤلف به تدریج بر ابواب آن افزوده تا آنکه به شکل کنونی درآمده است و آنچه در طول قرون بعد در دست علمای شیعه متداول بوده، دو کتاب بصائر منسوب به صفّار بوده است، یکی بصائر الدرجات صغری و دیگری بصائر الدرجات کبری[۳۴]. چنانچه صاحب وسائل الشیعه به هنگام برشماری مدارک کتاب خود به این امر تصریح کرده است: «و هی نسختان: کبری و صغری»[۳۵] ظاهر کلام صاحب وسائل آن است که بصائر الدرجات صغری در دست او بوده است. مؤید دیگر قول شیخ طوسی در فهرست است آنجا که مینویسد: «وزیاده کتاب بصائر الدرجات».[۳۶]
مرحوم آقا بزرگ تهرانی نیز وجود نسخه های متعدد برای بصائر الدرجات را تأیید کرده و خود وی نیز موفق به رؤیت برخی از آنها شده است و مطابقت آنها با نسخهای که در ایران به همراه کتاب نفس الرحمن در سال ۱۲۸۵ ق چاپ شده است را احراز کرده است. وی در عین حال اشاره دارد که نسخهای دیگر از بصائر را روایت کرده که از نظر ترتیب ابواب و اجزاء با نسخه چاپ شده در ایران مطابقت نداشته که ظاهراً همان نسخه «بصائر الدرجات صغری» بوده است.[۳۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و چنانچه گفته شد بصائر الدرجات مشتمل بر ۱۰ جزء است در حالیکه به گفته شیخ آقا بزرگ تهرانی برخی نسخ مشتمل بر ۴ جزء هستند. در اینجا به تعدادی از نسخ بصائر الدرجات اشارهای میشود:
۱ـ قدیمیترین نسخهای که از بصائر موجود است، نسخهای است که در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی وجود دارد به شماره ۴/۳۸۲، زمان کتابت این نسخه ۵۹۱ هجری قمری است.
۲ـ نسخه دیگری در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی به شماره ۲۰/۲۱۹ وجود دارد که تاریخ کتابت آن محرم سال ۹۷۵ هجری قمری است.
۳ـ نسخهای در کتابخانه فاضل خوانساری است و تاریخ کتابت آن ۱۰۵۰ هجری قمری است.
۴ـ نسخهای، مربوط به کتابخانه سید حسن صدرالدینی است به خط محمّد زکیّ بن ابراهیم الجروقانی و روز جمعه ۱۸ ذیالحجه سال ۱۰۵۹ از کتابت آن فارغ گشته است.
۵ـ نسخهای در کتابخانه حسینیّه در نجف اشرف موجود است و با نسخه چاپ شده در سال ۱۲۸۵ قمری در ایران مطابقت دارد و تنها ۱۷۰ حدیث از نسخه چاپ شده کمتر دارد.
۹ـ ترجمه و شرحهای کتاب
با توجه به جستجوی فراوان متأسفانه به وجود ترجمه یا شرحی چاپ شده یا نسخهای چاپ نشده دست نیافتم. البته بنا بر نقل مرحوم آقا بزرگ، این کتاب دو ترجمه داشته است:
۱ـ ترجمه بصائر الدرجات از ایاز بن عبد الله الکتابی که در سال ۵۷۹ نوشته است.
۲ـ ترجمه بصائر الدرجات از محمّد باقر بن عبد الرزاق لاهیجی که در سال ۱۰۸۳ نوشته شده است.[۳۸]
فصل اول:
علم اهل بیت در بصائر الدرجات
یکی از موضوعات مهم اعتقادی بحث علم پیشوایان الهی است که از مباحث کهن و بحثانگیز در حوزه دانش کلام و حدیث است. نحوه اعتقاد در این مسأله تأثیر سرنوشتسازی در مسیر زندگی انسان دارد و در نوع برقراری ارتباط با رهبران الهی و پیشوایان دینی تأثیرگذار میباشد. انکار خصوصیات بارز معصومین از جمله علم ویژه و آگاهیهای مخصوص آنها، دلسردی و عدم تبعیت از آنها را به دنبال دارد، و لازمه تبعیت کامل و صحیح، شناخت بهتر و آگاهی دقیق از مقامات و مراتب حیرتانگیز علمی آن بزرگواران میباشد. اگرچه میتوان این بحث را به طور عامتری مطرح کرد که شامل علم معصومین باشد، اما دایره بحث ما در این نوشتار علم اهل بیت است، آن هم از دریچه کتاب بصائر الدرجات؛ همچنانکه اشاره شد، بخش مهمی از حجم کتاب بصائر الدرجات را روایات مربوط به علم آل محمّد دربر گرفته است و شاید همین امر باعث شده تا برخی این کتاب را تحت عنوان «بصائر الدرجات فی علوم آل محمّد وما خصهم الله به» بنامند.[۳۹] قبل از آنکه تفصیلاً به بررسی دیدگاه کتاب در مورد علم اهل بیت بپردازیم، تذکر دو نکته لازم به نظر میرسد:
۱ـ مراد از اهل بیت وجود مقدس پیامبر اکرم
، امیرالمؤمنین، فاطمۀ زهرا و ۱۱ امام معصوم از فرزندان آن بزرگواران میباشد. نبی مکرم اسلام عنایت ویژهای به معرفی اهل بیت داشتند که نظیر آن در کمتر موردی دیده میشود، خصوصاً پس از نزول آیه شریفه } WÙPVßXM
SÿX£STÿ JðS/@
ðYå<¡S~YÖ SØS|ÞWÆ ð¨`QX£Ö@
WÔTT`åVK
g`~TW<Ö@
`yS{W£TPXäV¹STÿWè
_¤kXäp¹WT {[۴۰]، که روشن شدن مصادیق اهل بیت برای برخی، مورد سؤال بود، به ویژه در مورد همسران آن حضرت، که داخل بودن آنان در اهل بیت برای خودشان و دیگران مورد ابهام بوده است، حضرت رسول
در مواقع متعدد و از راه های گوناگون اهل بیت را معرفی نمودهاند. در مواقعی با تصریح به نام کسانی که آیه در مورد آنان نازل شده است و یا کسانی را که آیه در مورد آنها نازل شده، زیر کساء وارد کرده و دیگران را منع فرموده و به صراحت مصادیق اهل بیت را معرفی نمود و یا چندین ماه، هر گاه برای نماز بیرون میآمد، از خانۀ فاطمه میگذشت و میفرمود: «السلام علیکم اهل البیت. الصلاه الصلاه، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»[۴۱] و موارد بسیار دیگر که در منابع متعدد شیعه و سنی و به طرق مختلف روایت شده و به طور قطع میتوان در مورد آنها ادعای تواتر کرد؛[۴۲] در نتیجه دائره بحث، علاوه بر ائمه هدی، پیامبر اکرم
و صدیقه کبری را نیز شامل میشود و هر آنچه در طول بحث برای ائمه اثبات شود به طریق اولی برای پیامبر اکرم ثابت خواهد بود و در مورد حضرت زهرا نیز با استناد به آیات و روایاتی که در مناقب و فضائل آن حضرت وارد شده و آن حضرت را صاحب ولایت کبری و در فضائل همردیف ائمه قرار میدهد[۴۳]، از جمله روایات متعددی که در همین کتاب بصائر الدرجات روایت شده است و اشاره به محدث بودن آن حضرت دارد و یا مراجعه ائمه هدی به مصحف آن حضرت به عنوان یکی از منابع علوم ائمه هدی، همگی بیانگر آن است که آنچه برای ائمه اثبات شود در حق ایشان نیز ثابت خواهد بود.
۲ـ اهل بیت دارای دو گونه علم هستند:
الف) علم عادی و اکتسابی که از طریق حواس ظاهری و راه های اکتسابی برایشان حاصل میشود. پیامبر و امام بشری است مانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهد، مانند سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی میباشد؛ بنابراین سیره اهل بیت در گفتار و رفتار معمولاً مبتنی بر علم عادی ایشان بوده است؛ البته این سخن به این معنا نیست که آنان همیشه به علم عادی رفتار و یا سخن میگفتند، موارد بسیاری بوده که آنان براساس علم لدنّی و غیبی خود رفتار نمودهاند، مانند اخبار غیبی چون، خبردادن از وقایع آینده و از رازها و اسرار پنهانی افراد، یا خبردادن از زمان مرگ برخی و بلایایی که برایشان پیش خواهد آمد و بسیاری امور دیگر.
با وجود این، میتوان گفت که اهل بیت معمولاً و در اکثر موارد براساس همین نوع علم خود رفتار میکردند، در اموری مثل قضاوت از علوم ویژه خود استفاده نمیکردند[۴۴]، و یا مشکلات زندگی خود را با بهره گرفتن از علوم غیبی خود برطرف نمینمودند، یا وقتی همانند دیگران بیمار میشدند به دوا و داروهای زمان خود متوسل میشدند، و در مسائل اجتماعی یا در جنگها و نبردها از ابزار طبیعی و عادی استفاده میکردند، مثلاً گروهی را مأمور میکردند تا اخبار دشمن را گزارش دهند و… در اینکه چرا اهل بیت در زندگی عادی خود از علوم ویژه و غیبی استفاده نمیکردند دلایلی متعددی وجود دارد که به برخی از آنها در مباحث آینده اشاره خواهد شد. حضرت آیت الله سبحانی سخنی در این مورد دارند که تذکر آن در اینجا خالی از فایده نیست:
«شاید یکی از علل (البته نه همه) اینکه پیامبر
و یا امام در رفع مشکلات و گرفتاریها نباید از این ابزار (علم غیب) و مواهب استفاده کند، این باشد که بهرهگیری آنان از این وسائل سبب میشود، تبلیغ عملی آنان از بین برود. شکی نیست که زندگی پیشوایان، صبر و بردباری آنان در مصائب و استقامت و جانبازی آنان در میدان جهاد، سرمشق پیروان آنان میباشد، و اگر بنا باشد که امام یا پیامبر در پیشآمدها و حوادث، خود را از راه اعجاز و یا دعای مستجاب و یا آگاهی ماوراء طبیعی، از قلمرو مصائب و گرفتاریها و حوزۀ بلاها و بیماریها خارج سازد، مثلاً به فرزند خود از طریقِ اعجاز شفا بخشد و یا در بهبود او از دعای مستجاب و یا آگاهی از غیب استفاده کند، دیگر نمیتواند به دیگران توصیه کند که در مصائب و گرفتاریها، صابر و بردبار، تسلیم و شکیبا باشند، و اگر در میدان جهاد، یا در طریق شهادت در راه خدا، از این اسباب بهره گیرد و هر نوع تیر بلا را از اصابت به هدف بازدارد، دیگر نمیتواند مردم را به تحمل بلا و ناراحتی دعوت کند… شخصیتهای الهی در مشکلات و گرفتاریها، بسان افراد دیگر تلاش و کوشش میکنند و از اسباب و ابزار عادی برای رفع آنها استفاده میکنند و چه بسا به خاطر نارسائی اسباب، تلاش و کوشش آنان به جائی نمیرسد. اگر مشاهده میکنیم که راه و رسم زندگی عادی معصومان، با افراد دیگر چندان تفاوتی نداشته است، همه به خاطر این است که استفاده از این اسباب غیبی جز در موارد خاصی، صلاح و مجاز نبوده است، هنگامیکه امام «ابوموسی اشعری» را برای حکمیت در داستان جنگ صفین به «دومه الجندل» فرستاد به او چنین گفت: «احکم بکتاب الله ولا تجاوزه، فلما ادبر قال علی: وکانّی به و قد خدع».
طبق کتاب خدا داوری کن و از دستور آن پا فراتر مگذار! وقتی ابو موسی به راه افتاد، امام فرمود: گویا میبینم که او فریب خواهد خورد، کاتب امام میگوید: به امام عرض کردم: فلم توجهه وانت تعلم انه مخدوع. چرا او را اعزام میکنی در صورتی که میدانی او فریب خواهد خورد. امام در پاسخ او چنین فرمود: یا بنی لو عمل الله فی خلقه بعمله ما احتج علیهم بالرسل. امیرمؤمنان در این پاسخ با یادآوری علم و آگاهی خطاناپذیر خدا، متذکر میگردد که من موظفم در زندگی عادی خود از اسباب و علل عادی بهره گیرم».[۴۵]
ب) علوم ویژه و آگاهیهایی که از طرق خاصی برای اهل بیت حاصل میشود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، اهل بیت به حقائق عالم هستی واقف شوند و به آگاهیهای منحصر بهفردی دست یابند که در مباحث آینده به آنها اشاره خواهیم کرد. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم اهل بیت که آگاهی از قضای حتمی الهی است، اینگونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمیپذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمیکند. جناب علامه طباطبایی در اینباره مینویسد:
«هیچگونه تکلیفی به متعلق اینگونه علم (از آن جهت که متعلق اینگونه علم است و حتمیالوقوع میباشد) تعلق نمیگیرد و همچنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق میگیرد و از راه اینکه فعل و ترک هر دو در اختیار مکلفند، فعل یا ترک خواسته میشود، مثلاً صحیح است خدا به بندۀ خود بفرماید، فلان کاری که فعل و ترک آن برای تو ممکن است و در اختیار توست، بکن؛ ولی محال است بفرماید، فلان کاری که به موجب مشیت تکوینی و قضای حتمی من البته تحقق خواهد یافت و برو و برگرد ندارد، بکن، یا مکن، زیرا چنین امر و نهی لغو و بیاثر میباشد… و از این بیان روشن میشود که علم موهبتی امام اثری در اعمال او و ارتباطی با تکالیف خاصۀ او ندارد و اصولاً هر امر مفروضی از آن جهت که متعلق قضاء حتمی و حتمیالوقوع است، متعلق امر و یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمیشود».[۴۶]
جای بسی تأسف است که برخی با تمسک به سیره و رفتار اهل بیت در امور عادی زندگی و با به فراموشی سپردن دهها مورد از اموری که در آنها اهل بیت آگاهیهای غیبی خود را آشکار نمودهاند، سعی میکنند آگاهیهای ویژه و غیبی اهل بیت را انکار کنند و یا دائره علوم آنان را به احکام دین و امور کلی محدود سازند، غافل از آنکه ظواهر اعمال امام که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است، نمیتواند دلیلی بر نداشتن این علوم موهبتی الهی و شاهدی بر جهل آنان به واقع باشد.
کتاب بصائر الدرجات آنگونه که از محتوای آن پیداست، سعی دارد تا جایگاه وجودی اهل بیت در عالم هستی را تبیین کند و مقامات و فضائل الهی و معنوی آنان از جمله علوم و آگاهیهای خاص و منحصر بهفرد اهل بیت را معرفی نماید. کتاب ضمن متذکر شدن خصائص و ویژگیهای علمی اهل بیت از جمله اینکه، اهل بیت خزائن علم الهی، وارث علوم انبیاء، عالمترین مردم، راسخان در علم، معدن علم و… هستند، درصدد بیان این مطلب است که ائمه دارای علوم خاص و استثنائی هستند و بسیاری از این علوم از طرق ویژه و اعجازآمیزی به آنان رسیده است، ملکوت آسمانها و زمین و علمالسماء والارض به آنان اعطاء شده است، علم به ما کان و مایکون، علم الکتاب، تمامی علوم داده شده به انبیاء و ملائکه، اسم اعظم، علم به اسرار الهی و… بخشی از علوم اهل بیت است. در بررسی مبادی این علوم در کتاب، آنچه بیشتر به چشم میخورد این است که بیشتر این علوم از سوی خداوند متعال و به طرق مختلف به این بندهگان خاص اعطاء شده است، برخی بدون واسطه از طریق القاء در قلب و الهامات مستقیم و برخی با واسطه ملائکه و روحالقدس و… .
در واقع جایی از کتاب و روایتی را نمیتوان یافت که این سلسله وحلقه اتصال به عنایات الهی قطع شده باشد، روایات کتاب همواره سعی دارد تا این حقیقت در ذهن خواننده ثبت شود که تمامی این علوم با عنایات و افاضات ویژه الهی به اهل بیت رسیده است. برای آشنایی تفصیلی با آنچه گفته شد، بررسی علم اهل بیت در بصائر الدرجات حول سه محور انجام میشود:
۱ـ ویژگیهای علمی اهل بیت در بصائر
۲ـ مبادی و منشأ علوم اهل بیت در بصائر
۳ـ گستره و ابواب علوم اهل بیت در بصائر
گفتنی است در این بخش، آنچه مد نظر است، ارائه گزارشی توصیفی از علم اهل بیت در کتاب بصائر الدرجات میباشد؛ گر چه در مواقع لزوم نکاتی در توضیح روایات یا مباحثی در حل تعارضات پیش آمده بین احادیث ارائه خواهد شد، اما بررسی تفصیلی روایات از نظر غلوآمیز بودن و پاسخ به اشکالات مطرح شده در مورد آنها، در فصل سوّم صورت خواهد گرفت (ان شاء الله).
۱ / ۱
ویژگیهای علمی اهل بیت در بصائر الدرجات
۱ / ۱ / ۱٫ معدن علم و سرچشمۀ آن
در اولین باب از جزء دوم کتاب بصائر، جناب صفّار (۹) روایت از طرق مختلف نقل میکند که در آنها اهل بیت به عنوان معدن علم معرفی شدهاند از جمله:
عن الضحاک بن مزاحم الخراسانی قال: قال رسول الله
:
«انّا اهل البیت، اهل بیت الرحمه وشجره النبوه وموضع الرساله ومختلف الملائکه ومعدن العلم».[۴۷]
بقیه روایات نیز با الفاظی مشابه از پیامبر و ائمه هدی نقل شده است.
در جزء اول نیز ایشان بابی دارد تحت عنوان «باب ما امرالناس بان یطلبوا العلم من معدنه و معدنه آل محمّد» که شش حدیث ذیل باب روایت شده است. در این روایات ائمه اشاره میکنند که اولاً: علم نزد اهل بیت است و آنان کان دانش هستند و ثانیاً: تنها، علمی که نزد آنان است، علم صحیح و غیرقابل خدشه است، علمی که امکان خطا و اشتباه در آن راه ندارد، علمی که کنه حقیقت را نشان میدهد؛ چرا که صاحبان این علم آن را از منبع فیض الهی گرفتهاند، به روایت زیبایی از این باب اشاره میشود:
عن أبی مریم قال: قال ابو جعفر لسلمه بن کهیل والحکم بن عتیبه:
«شرّقا، غرّبا لن تجدا علماً صحیحا الاّ شیئا خرج من عندنا اهل البیت».[۴۸]
در بابی دیگر از جزء اول، از آل محمّد به عنوان سرچشمه علم یاد شده است:
«باب فی ائمه آل محمّد
مستقی[۴۹] العلم عندهم»[۵۰] اولین روایت از این باب چنین است:
الامام الحسین: «یا اخا اهل الکوفه، مستقی العلم من عندنا، أفعلموا وجهلنا هذا ما لا یکون[۵۱]».
در این روایت علم به آب تشبیه شده است و اهل بیت به عنوان سرچشمه این آب معرفی میشوند. نکتهای که حضرت در انتهای حدیث میفرماید این است که، سرچشمهای که همه از آب آن سیراب میشوند امکان ندارد که خود خالی از آب باشد.
۱ / ۱ / ۲٫ خزانه داران علم الهی
در جزء دوم از کتاب، باب نوزدهم، عنوان باب چنین ذکر شده است: «باب فی الائمه انّهم خزّان الله فی السماء والارض علی علمه».
در این باب جناب صفّار ۱۶ روایت به طرق مختلف نقل میکند که در آنها اهل بیت به عنوان گنجوران و خزانهداران علم الهی بیان شدهاند:
عن سوره بن کلیب قال: قال لی ابو جعفر:
فرم در حال بارگذاری ...