-
-
- والدین گرم(با محبت) و آزاد گذارنده:این والدین معمولاً به عنوان والدین نمونه شناخته میشوند. کودکان آن ها دارای استقلال بوده و رفتارهای اجتماعی مناسبی دارند. محبت وگرمی توام با آزادی موجب می شود به علت داشتن فضای مناسب برای برونریزی و عدم وجود پاسخهای نامناسب و حالتهای پرخاشگری از سوی والدین،حالتهای پرخاشگری در کودکان چنین خانواده هایی مشاهده نگردد.مشخصات کودکان این والدین عمدتاًًدارای اعتماد به نفس،احساس خودمختاری،تمایل به کنترل محیط و گرایش به سمت رفتارهای دوستانه نسبت به همسالان است(شفر ۱۹۹۳، به نقل از احدی،۱۳۷۳).
-
-
- والدین گرم و کنترل کننده(محدود کننده): گاهی محبت والدین محدودیتهایی را نیز به دنبال دارد.این والدین فرصت کسب تجربه و یادگیری را از کودکان سلب میکنند. آن ها با محبت افراطی موجب گرفتن آزادی لازم از کودک میشوند.کودکان چنین خانوادههایی معمولاً وابستگی بیشتری را نشان می دهند. این کودکان در مقایسه با فرزندان والدین با محبت و آزاد گذارنده،خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان می دهند و در روابط با همسالان خود مسلط نیستند. شفر معتقد است محدودیت اعمال شده از سوی والدین در سه سال اول زندگی نسبت به بعد از آن تاثیر عمیقتری بر رفتار کودک خواهد گذاشت (همان).
-
- والدین سرد و متخاصم(آزاد گذارنده): تفاوت کودکان این گروه با گروه قبلی در این است که همراه شدن عامل خصومت با عامل آزادی موجب ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان میشود. تحقیقات نشان داده که والدین کودکان بزهکار این الگوی تربیتی را در مورد فرزندانشان اعمال میکنند (همان)
- والدین سرد و کنترل کننده: رفتارهای خصومتآمیز این والدین که بیشتر بر اصل تنبیه استوار است به همراه سختگیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندانشان اعمال میکنند، موجب ایجاد احساس خصومت شدید در فرزندان آن ها می شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت،کودکان را عصبانی بار میآورد. تمایل به خودکشی و خودآزاری در سنین بزرگسالی در این کودکان قابل مشاهده است. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفقاند. گوشه گیری،خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان به وفور یافت می شود(همان).
۲-۷-۴- نظریه زیگلمن
زیگلمن روشهای ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم کردهاست:
۱- والدین مقتدر ۲- والدین مستبد ۳- والدین سهلگیر ۴- والدین مسامحهگر یا بیاعتنا، که در زیر ویژگیهای هر یک از آن ها را مورد بحث قرار میدهیم.
والدین مقتدر: والدین مقتدر انعطافپذیر و مطالبهکننده هستند. آن ها بر روی فرزندانشان کنترل اعمال میکنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند. به طور پیوسته آن قوانین را اجرا میکنند. آن ها همچنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیت ها را توضیح میدهند. نسبت به نیازها و دیدگاه های کودکانشان پذیرنده هستند و مواقعی که آن ها در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت میکنند (زیگلمن،۱۹۹۹).
مقررات واضحی برای رفتارهای کودکان وضع میکنند. قاطع هستند ولی سختگیر و تحمیل کننده نیستند. روشهای انضباطی شان، حمایتی است تا اینکه تنبیه باشد. آن ها میخواهند کودکانشان ابراز وجود کنند. همچنین این کودکان از لحاظ اجتماعی مسئولیتپذیر و خودنظمده و اهل مشارکت میباشند (بامریند،،۱۹۹۱ به نقل از زیگلمن،۱۹۹۹)والدینی که از سبک اقتدار منطقی استفاده میکنند به فرزندان خود میآموزند که درگیری و اختلاف نظر با در نظر گرفتن نقطه نظر فرد دیگر و در چارچوب گفتگو، به طور مؤثر حل خواهد شد. آن ها متناسب با سن فرزندانشان به آن ها مسئولیت می دهند و برای رسیدن فرزندان به حداکثر سطح رشدی لازم برای دستیابی به یک فردیت مطمئن و مستقل، ساختار لازم را فراهم می آورند (زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین مستبد: این والدین قوانین را به طور انعطافناپذیری تحمیل میکنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله میکنند و کودک بدرفتار را تنبیه میکنند. ابراز محبت و صمیمیت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آن ها امیال کودکان را در نظر نمیگیرند و عقایدشان را جویا نمیشوند. کودکان دارای چنین والدینی، ثبات روحی و فکری ندارند و خویشتن را بدبخت میپندارند. آن ها زود ناراحت میشوند و در برابر فشارهای روانی آسیبپذیرند.والدین مستبد از نظر درخواست کنندگی و دستوردادن در سطح بالایی هستند اما پاسخ دهنده نیستند. آن ها قدرت مدار و واضع قانون هستند و انتظار دارند دستوراتشان بدون توضیح دادن اطاعت شود. همچنین آن ها محیط های ساختار یافته با قواعد واضح فراهم نمیکنند (زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین سهلگیر: این والدین نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند. نظم و ترتیب و قانون کلی در این نوع خانواده حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است. هر کس هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد. فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و به سبب هرج و مرج، نوعی تزلزل روحی در اینگونه خانواده ها به چشم میخورد.این تزلزل باعث بیبندوباری کودکان شده و سبب می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند. همچنین از ویژگیهای فرزندان رشدیافته در چنین خانواده هایی میتوان گفت آن ها در مقابل بزرگسالان مقاوم و لجوجند. آن ها دارای اتکای به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال میشوند، تکانشی و پرخاشگرند و در مقابله با فشارهای روانی دچار مشکل میشوند (زیگلمن، ۱۹۹۹).
فرم در حال بارگذاری ...