علیرضا قائمی نیا جهت تبیین بهتر علم دینی یک گام عقب تر بر میگردد و به تعریف علم و تعریف دین پرداخته است و این دو مفهوم را به صورت اجمالی اینگونه بیان میکند :
من علم را معادل science در نظر می گیرم و آن را اعم از علم تجربی و علوم انسانی اراده می کنم علم فرایند حل مسئله است که در آن دانشمند به صورت نظام مند به دنبال کشف واقعیت است؛ هر چند از حل مسئله آغاز می شود، اما به کشف واقعیت می انجامد. علم از خلاقیت دانشمند نشأت میگیرد. رئالیست های جدید معتقدند دانشمند از این جهت به واقعیت نزدیک می شود که روز به روز از خلاقیت بیشتری کمک میگیرد. (قائمی نیا، ۱۳۹۰، ص. ۳۲ ).
در تعریف دین ابتدا باید یک نکته را گوشزد کرد که دین به هیچ وجه معادل religion نیست؛ زیرا گستره این مفهوم تا حدی است که بودیسم و حتی مارکسیسم را نیز شامل میگردد. دین در تعریف، مجموعه ای از عقاید، رفتارها، حالات، اعمال و تجارب «دینی» است که با مسائل بنیادین بشر سر وکار دارد. رابطه انسان با خدا، آغاز و انجام انسان، تحولات معنوی در انسان و … از این دست مسائل بنیادین هستند. علیرضا قائمی نیا مفهوم علم دینی را اینگونه بیان میکند : علم دینی تلفیق تدریجی و تشکیکی علم و دین است. تشکیکی بودن یعنی علم دینی سطوح مختلفی دارد که نازلترین آن، الهام گرفتن گزاره، مدل تئوری و… علم از دین است؛ هر چند این ارتباط الزاماًً منطقی نیست و میتواند استعاری باشد. اما بالاترین سطح تلفیق علم و دین جایی است که گزاره های دینی در گزاره های علم تأثیر منطقی و مستقیم داشته باشند. یا مفاهیم علمی درمفاهیم دینی تأثیر مستقیم داشته باشد. (همان، ص.۳۳ ).
تعاریف مختلف علم و دین
تعاریف علم
کاربرد علم در مقابل جهل که بر همه ی دانستنی ها اعم از تصورات و تصدیقات، علوم حصولی و علوم حضوری، علوم عقلی، حسی و شهودی و نقلی، تک گزاره ها یا رشتههای علمی اطلاق می شود.
علم به معنای نظام و سیستمی از گزاره های حصولی -نه حضوری- است که با روش حسی و تجربی، تحصیل شده و به صورت فنی، طبقه بندی شده اند، مانند علوم تجربی، طبیعی و انسانی. در این اطلاق، فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان و علوم ادبی و تاریخی، علم به شمار نمی آیند. (لطیف پور، عروتی موفق، ۱۳۸۹، ص. ۱۴۳ ).
جوادی آملی در مبحث علم دینی، مقصود از علم را تنها علوم تجربی نمی داند؛ بلکه علم را به معنای اعم، شامل تمامی علوم میداند. «گونه های چهارگانه عقل تجربی، نیمه تجریدی، تجریدی ناب، در صورتی که یقین آور یا موجب طمأنینه گردند، علم به شمار آمده و در کنار نقل، منزلت ویژه ای در ساحت دین شناسی حائز میشوند.» (جوادی آملی، ۱۳۸۶، ص. ۲۸ ). استاد معتقد است سرچشمه علوم مختلف عقل میباشد و عنوان عقل، همه این علوم متفاوت را فرا میگیرد. «علوم تجربی، ریاضیات، علوم فلسفی، کلامی و عرفانی همگی با عقل تأمین میشوند و عنوان همه این علوم متفاوت را فرا میگیرد. (همان، ص. ۱۴ ).
مهدی گلشنی علم اسلامی را اینگونه تعبیر میکند : علم اسلامی، علمی است که با اصول، معیارها و اهداف وحی اسلامی تطابق دارد و به آن متعهد است. معرفت شناسی اسلامی کل نگر است و معرفت دینی و معرفت علمی را از هم جدا نمی کند. هدف اصلی علم اسلامی، کشاندن انسان به سوی خداوند خالق و نگه دارنده جهان و ارائه صفات اوست (علم، قدرت و…) و از آن انتظار می رود که یکپارچگی طبیعت و در نتیجه وحدت خالق آن را نشان دهد. (گلشنی، ۱۳۸۰، ص. ۸۶ ).
اینشتین میگوید[۳]: توافق بر سر آنچه از علم مراد میکنیم، چندان دشوار نیست. علم تلاشی است به قدمت یک قرن برای گردآوردن پدیدههای ادراک پذیر این جهان در انجمنی هر چه گسترده تر، به وسیله تفکر دستگاه مند. به عبارت جسورانه تر، کوششی است برای بازسازی پسینی وجود با فرایند مفهوم بندی. اما آنگاه که از خود می پرسم دین چیست، نمی توان به راحتی پاسخ گفت. برخی علم را این طور تعریف میکنند : فعالیتی انسانی که می توان از طریق آن مسائل و سؤالات مربوط به پدیدههای طبیعی را شناخت و تعریف کرد و راه حل هایی را پیشنهاد نمود و آن ها را آزمود. به نظر ایشان، در این فرایند داده ها جمع آوری و تحلیل میشوند و از معرفت موجود برای تبیین نتایج استفاده شود. محققان از طریق این فعالیت بر گنجینه معرفت بشری می افزایند و به مردم کمک میکنند تا محیط خود را بهتر بشناسند. استفاده از این دانش ممکن است موجب تغییر جامعه و نظم فرهنگی نیز بشود و ممکن است بر روی کیفیت زندگی تأثیری مستقیم داشته باشد. (حقیری، ۱۳۸۷، ص. ۵۶ ).
مصباح یزدی علم را اینگونه بیان میکند : «انسان دارای قوه مدرکه میباشد و کار این قوه درک نمودن است و از این حیث به آن عالم یا مدرک میگویند. مدرک بودن قوه مدرکه مستلزم «طرف درک» یا «ادراک شونده» است، که از نوعی دوگانگی و تغایر برخوردارند و لازمه پیدایش درک این است که به نحوی این دوگانگی از میان برداشته شود و «طرف درک» نزد قوه مدرکه حاضر گردد؛ چرا که حضور ادراک شونده نزد ادراک کننده، عین درک و عین یقین به آن است و تنها در این صورت قابلیت تردید در آن از بین می رود. ملاک و معیار عدم تردید در آن چه حاضر می شود هم خود قوه مدرکه است؛ چرا که بالذات از چنین پتانسیلی برخوردار است و ذات آن «درک کردن» است، چه این که به همین خصلت تعریف شده است. (مصباح یزدی، ۱۳۷۸، ص .۲۳ ).
قوه مدرکه در انسان را همان نفس مجرد انسانی دانسته اند و بنابر مبانی فلسفی علم عبارت است از : حضور خود شی و یا صورت جزئی یا کلی آن نزد موجود مجرد که همان نفس یا قوه مدرکه میباشد. (همان، ص. ۲۳ ).
هدف علم کشف نظم در دنیا و ازطریق آن، درک اشیاء محسوس محیط اطراف و حتی خود انسان است. این نظم به صورت اصول یا قوانین علمی که سعی می شود به ساده ترین و در عین حال جامع ترین صورت تدوین شوند، بیان میگردد. هدف دین را می توان نوعی فهم – و در نتیجه قبول – مقصود و معنای دنیا و جایگاه انسان در آن، بیان نمود. (اچ تاونس، مشتاق صفت، ۱۳۷۶، ص. ۳۴ ).
تعاریف دین
فرم در حال بارگذاری ...