وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی مقایسه … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۱۰

۴۱/۳

۴۶/۳

۳۷/۳

۰۱/۱۴۸

۰۰۰/۰

رد فرضیه صفر

همان‌گونه که نتایج جدول فوق نشان می‌دهد در سطح اطمینان ۹۵% فرضیه صفر رد و فرضیه مخالف تائید می‌شود. این امر بدین معناست که شاخصهای الزام فرهنگی مربوط به بررسی و ارزیابی وضعیت شاخصهای عامل فناوری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان، دارای اثرگذاری معنادار هستند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سوال ۱۱: آیا بررسی وضعیت مشارکت در تصمیم گیری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان دارای اثرگذاری معنادار است؟
برای بررسی این سوال، فرضیه آماری به شکل زیر طراحی گردید.
بررسی و ارزیابی وضعیت مشارکت در تصمیم گیری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی، دارای اثرگذاری معنادار نیست.
بررسی و ارزیابی وضعیت مشارکت در تصمیم گیری مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی ، دارای اثرگذاری معنادار است.
جدول ۴-۱۷ یافته های برآمده از سوال ۱۱ بررسی و ارزیابی وضعیت مشارکت در تصمیم گیری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان

سوال

میانگین

حد بالا

حد پایین

آماره‌ آزمون

مقدار معناداری

نتیجه‌ی
آزمون

۱۱

۰۰/۳

۰۷/۳

۹۲/۲

۸۳/۷۶

۰۰۰/۰

رد فرضیه صفر

همان‌گونه که نتایج جدول فوق نشان می‌دهد در سطح اطمینان ۹۵% فرضیه صفر رد و فرضیه مخالف تائید می‌شود. این امر بدین معناست که مشارکت در تصمیم گیری مربوط به بررسی و ارزیابی وضعیت شاخصهای عامل فناوری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان ، دارای اثرگذاری معنادار هستند.
سوال ۱۲: آیا بررسی وضعیت حس تعلق سازمانی برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان دارای اثرگذاری معنادار است؟
برای بررسی این سوال، فرضیه آماری به شکل زیر طراحی گردید.
بررسی و ارزیابی وضعیت حس تعلق سازمانی برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی، دارای اثرگذاری معنادار نیست.

راهنمای نگارش پایان نامه در مورد تحلیل اندیشه های مربوط به ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

نظریه دیگری که می‌توان براساس آن در خصوص اثر جمعیت بر رشد اقتصادی استدلال کرد، قاعده‌ای منسوب به فلپس می‌باشد. فلپس در این‌باره تلاش می‌کند از طریق درون‌زا کردن نرخ پس‌انداز، بهترین نرخ را برای پس‌انداز بیابد. او در این پی‌جویی به رابطه دقیق بین رشد اقتصادی و رشد جمعیت دست می‌یابد که به قاعده طلایی رشد مشهور است. بر اساس قاعده طلایی، کارایی نهایی سرمایه با نرخ رشد جمعیت برابر می‌باشد. به عبارت دیگر، نهایتا رشد اقتصادی متکی بر نرخ رشد جمعیت است. نظریه مذکور توسط اقتصاددانان دیگری از جمله موریس‌اله (۱۹۶۱)، سوان (۱۹۶۱) و مید (۱۹۶۱ و ۱۹۶۳) تایید شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۳-۱) تحلیل نظری اندازه جمعیت و رشد آن در مدل ساموئلسون

در مدل چرخه زندگی، وام خالص مصرفی (ساموئلسون، ۱۹۵۸)، رشد بالاتر جمعیت، از نظر رفاه نتیجه بهتری در بر خواهد داشت. زیرا کودکان بیشتر به معنای پشتیبانی بهتر برای والدین در دوران بازنشستگی است. هم‌چنین ساموئلسون در سال ۱۹۷۵ در چارچوب یک مدل همپوشانی بین نسلی نرخ بهینه‌ای برای رشد جمعیت معرفی کرد. تجزیه و تحلیل ذکر شده که در آن دوره‌های مختلف، کار و بازنشستگی و هم‌چنین سرمایه‌گذاری در کالاهای سرمایه‌ای در نظر گرفته شده است و شرایط مطلوب برای نرخ رشد جمعیت متوسط برقرار است، به عنوان قضیه‌ی مصطلح خوش اقبالی بیان می‌شود. که تحت سیاست عدم مداخله، پس‌انداز خصوصی نرخ رشد را تحت دو شرط، بیولوژیکی و فرهنگی حمایت می‌کند.
در اینجا برای نمایش قضیه خوش‌اقبالی با لحاظ معادله رشد لجستیکی اصلاح شده از یک مدل OLG به شرح زیر استفاده می‌شود:
تابع مطلوبیت ترتیبی شبه مقعر از مصرف سرانه دوره‌ی جوانی که فرد در آن کار می‌کند و دوره‌ی پیری و بازنشستگی به صورت زیر در نظر گرفته می‌شود:
(۳-۱)
که در آن و به ترتیب مصرف دوره‌ی جوانی و پیری هستند.
در زمان ، نیروی کار جوان وجود دارد که در کل مقدار مصرف می‌کنند و مابقی مصرف در سن پیری و به اندازه‌ی است و مرگ و میر در سنین جوانی هم نادیده گرفته می‌شود.
حال می‌توان تابع تولید و مطلوبیت در زمان را به صورت زیر نمایش داد:
(۳-۲)
(۳-۳)
و نیز با فرض رشد نمایی نرخ رشد ثابت تعادلی به صورت زیر خواهد بود:
(۳-۴)
با توجه به فروض مذکور می‌توان تابع مطلوبیت حالت پایدار را به صورت زیر نوشت:

(۳-۵)
جایی که بهینه سرمایه سرانه، ، مصرف سرانه دوره پیری، ، و مصرف سرانه دوره جوانی، اتفاق می‌افتد:
(۳-۶)
این شرط بیان می‌کندکه باید کارایی نهایی سرمایه برابر با نرخ رشد جمعیت باشد. هم‌چنین رابطه زیر حاصل می‌شود:
(۳-۷)
رابطه (۳-۶) همان قانون طلایی آشنای فلپس می‌باشد و رابطه (۳-۷) نرخ بهره‌ی بیولوژیک (نرخ بهره حیاتی) را تعیین می‌کند که ساموئلسون در سال ۱۹۵۸ در مقاله معروف خود ذکر کرد. که این دو شرط با هم قانون طلایی دو بخشی را می‌سازد.
حال اگر شرایط مرتبه اول را برقرار سازد، نرخ رشد بهینه به دست می‌آید که در آن در طلایی‌ترین وضعیت قانون طلایی قرار گرفته و حداکثر است.

(۳-۸)
جایی که ریشه‌ی عبارت زیر است:
(۳-۹)
و در حقیقت همان نرخ بهینه ای است که در مدل ساموئلسون برای جمعیت تعیین می‌شود. در اینجا چون مقادیر مصرف سرانه و سرمایه سرانه به رشد جمعیت بستگی دارد معادلات به طور صریح قابل حل نیست، بلکه به شکل توابع تولید و مطلوبیت بستگی دارد. در نتیجه باید شرایط کافی مساله، یعنی شرایط مرتبه‌ی دوم هم در نظر گرفته شود. حال با این توضیحات می‌توان به خوش اقبالی بودن پس‌انداز بخش خصوصی در هر نرخ بهینه ای از جمعیت پی برد.
برای اثبات این امر، شرایط مودیگلیانی- دیاموند برای پس‌انداز خصوصی در حالت پایدار برقرار است، آن‌چه کارگران به عنوان پس‌انداز انتخاب می‌کنند را فقط باید مطابق با آن‌چه سیستم برای رشد گسترده نیاز دارد، برقرار ساخت. البته باید توجه داشت که در این مدل ساده‌سازی‌های بسیاری صورت گرفته است که اغلب این ساده‎سازی‌ها می‌تواند اصلاح گردد. به عنوان مثال زمانی که دوره‌های بیشتری از کار تعیین می‌شود(توبین، ۱۹۶۷) و سن بازنشستگی به عنوان یک متغییر درون‌زا در نظر گرفته می‌شود، در نتایج تغییری حاصل نمی‌گردد. برای چندین نسل افراد، ممکن است بر اساس داشتن فرزندان متعدد در طول زندگی به حمایت از آن‌ ها به خوبی در سنین پیری بپردازند.
حال با توجه به این توضیحات، ساموئلسون قضیه خوش‌اقبالی را به صورت زیر بیان میکند:
«در هر نرخ بهینه رشد جمعیت، پس‌انداز بخش خصوصی دوران زندگی، طلایی‌ترین قانون طلایی دوران زندگی را می‌تواند فراهم ‌کند»
برای اثبات این امر توجه داشته باشید که شرایط مودیگلیانی-دیاموند برای پس‌انداز خصوصی در حالت تعادل پایدار است. آن‌چه کارگران به عنوان پس‌انداز انتخاب می‌کنند را فقط باید مطابق با آن‌چه سیستم برای رشد گسترده نیاز دارد برقرار سازد. در نتیجه سرمایه لازم به وسیله شرط پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در مدل سیکل زندگی تعیین می‌گردد، البته باید توجه داشت که در این مدل تغییرات تکنولوژی در نظر گرفته نشده است.
آرتور و مک نیکل (۱۹۷۷) یک تصویر واقعی‌تری از این مدل ارائه کردند. آن‌ ها اثرات افزایش نرخ رشد جمعیت را با اضافه کردن فروضی از قبیل گسترش مصرف و تولید در یک مدل چرخه زندگی پیوسته وارد مدل نمودند و مطلوبیت انتظاری دوران زندگی را به عنوان معیار رفاه در نظر گرفتند. اثرات انتقالی بین نسلی در این‌جا لزوما دیگر مثبت نیست بلکه تحت این ویژگی‌های جمعیت‌شناختی منفی است. بنابراین اثرات انتقالی از مدل رشد نئوکلاسیک حمایت می‌کند. آنالیز مدل آن‎ها به شرح زیر است:
به منظور بررسی تغییرات نرخ رشد جمعیت و اثرات آن‌ ها زمان پیوسته در نظر گرفته می‌شود و نیز وابستگی سن را مشابه مدل نئوکلاسیکی که آرتور و مک نیکل در سال ۱۹۷۷ به کار برده‌اند، استفاده می‌شود. توزیع سنی جمعیت در این‌جا پیوسته در نظر گرفته شده است، اقتصاد هیچ کالای مصرفی را ذخیره نمی‌کند، نیروی کار و سرمایه به عنوان ورودی درنظر گرفته شده‌اند و نیز تابع تولید دارای بازده‌ای ثابت به مقیاس است. تولید مصرف یا سرمایه‌گذاری می‌شود و هم‌چنین فرض می‌شود که جمعیت پایدار است و با یک نرخ نمایی رشد می‌کند.
, (۳-۱۰)
فرض می‌شود که جمعیت با یک نرخ نمایی رشد می‌کند. تعداد افرادی که متولد می‌شوند ، تعداد نیروی کار و تعداد کل افراد با مشخص می‌شوند. یعنی:
(۳-۱۱)
(۳-۱۲)
(۳-۱۳)
که در اینجا پارامتر احتمال زنده ماندن افراد پس از تولدشان را نشان می‌دهد و نیز پارامتر مقدار مشارکت در نیروی کار را نمایش می‌دهد. ، نیز بیان‌گر کران بالا در طول زندگی افراد است.
مصرف سرانه در طول چرخه زندگی تغییر می‌کند، به طوری که مصرف کل برابر است با:
(۳-۱۴)
متوسط سن نیروی کار
متوسط سن مصرف
(۳-۱۵)
(۳-۱۶)
فرض می‌شود که اقتصاد به حالت پایدار سولو رسیده است، به طوری که رشد اقتصادی با رشد جمعیت برابر است و متغیرهای سرانه در طول زمان ثابت هستند. یعنی :
, , (۳-۱۷)
محدودیت بودجه جامعه در کل زمان برابر است با:
(۳-۱۸)
هم‌چنین با نرمال‌سازی و نیز از طریق تقسیم طرفین بر ، خواهیم داشت:
(۳-۱۹)
طوری در نظر گرفته می‌شود که مصرف سرانه را حداکثر کند، یعنی:

بررسی پایان نامه های انجام شده درباره بررسی تاثیر … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

از میان ابزارهای انتخاب و گزینش کارکنان که ممکن است برای شناسایی شهروندان خوب سازمانی مورد استفاده قرار گیرند، مصاحبه‌ها بهتر از بقیه ابزارها هستند. در انجام مصاحبه‌ها باید بیشتر بر روی رفتارهای همکارانه و گروهی تأکید کرد تا احتمال انتخاب کارکنانی که برای بروز رفتار شهروندی مستعدترند، بیشتر شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

البته در فرایندهای گزینش و استخدام افراد، سازمانها باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که رفتارهای شهروندی نباید جایگزین عملکردهای سنتی شغل شوند. بر این اساس ویژگیهایی که به طور سنتی برای انجام یک شغل لازم است نباید به خاطر یک شهروند خوب بودن، نادیده گرفته شود.

    1. آموزش و توسعه

برخی از سازمانه‌ا ممکن است به تنهایی به شناسایی شهروندان خوب و افرادی با رفتارهای شهروندی بالقوه، قادر نباشند و نتوانند به مقدار مورد نیاز، این افراد را جذب و استخدام کنند. اما آنها می‌‌توانند با اجرای طرحهای آموزشی برای کارکنان فعلی سازمان، به ایجاد رفتارهای شهروندی مفید و سازنده بپردازند.
استفاده از برنامه‌های آموزشی موجب تسهیل کمکهای بین فردی در میان کارکنان می‌‌شود. البته برای توسعه مهارتهای کارکنان، می‌‌توان از برنامه‌های آموزش میانی و چرخش شغلی نیز استفاده کرد.
یکی دیگر از روش های اجرای برنامه‌های آموزشی، برنامه‌های توسعه است که مستقیماً با ایجاد رفتار شهروندی ارتباط دارد. مطالعات و بررسی‌ها نشان می‌‌دهد که آموزش سرپرستان بر پایه اصول عدالت سازمانی با افزایش رفتار شهروندی در میان زیردستان مرتبط است. به عبارت دیگر کارکنانی که سرپرستانشان دوره‌های آموزشی عدالت را طی کرده باشند، نسبت به سایر کارکنان، بیشتر تمایل به بروز رفتارهای شهروندی از خود نشان می‌‌دهند.

    1. ارزیابی عملکرد و جبران خدمات

سازمانها می‌‌توانند با ایجاد سیستم‌هایی منظم و منطقی برای ارائه پاداش به کارکنان تا حد زیادی ایجاد رفتار شهروندی را تسهیل کنند. تحقیقات گذشته نشان دهنده این مطلب است که افراد در کارهایی که احتمال دریافت پاداش وجود دارد بیشتر مشارکت می‌‌کنند. به همین خاطر توجه به سیستم‌های پاداش مؤثر و اقتضایی توسط سازمان در شکل دهی شهروندان خوب بسیار تأثیرگذار خواهد بود. بر این اساس اکثر سازمانها برای تشویق رفتار شهروندی، پاداشهای سالانه را به کارکنانی می‌‌دهند که تا حدی به انجام رفتارهای فرانقش، تمایل داشته باشند نه افرادی که فقط دارای ویژگیهای مثبت فردی هستند.
با وجود اهمیت این موضوع در مباحث رفتار شهروندی، امروزه ارائه پاداش از طرف سازمان به کارکنانی که مستقیماً درگیر انجام رفتارهای شهروندی هستند به طور بالقوه‌ای کاهش داشته و جهت‌گیری بیشتر پاداشها به طرف کارها و وظایف رسمی است. برخی از محققان دلیل این امر را اینگونه بیان می‌‌کنند که توجه بیش از حد به انجام رفتارهای فرانقش توسط کارکنان، برای گرفتن پاداش، موجب غفلت و کوتاهی از انجام وظایف رسمی سازمانی می‌‌شود و کارکنان سازمان به جای انجام وظایف مربوط به خود به کارهایی فراتر از نقش خود می‌‌پردازند؛ در حالی که هدف از تشویق رفتار شهروندی، ترویج رفتارهای همکارانه در کنار وظایف رسمی سازمانی است.
در هر صورت سازمانها باید بدانند که برای تشویق و ترغیب رفتار شهروندی باید جهت‌گیری سیستم‌های پاداش خود را در سطح گروهی و سازمانی قرار دهند نه سطح فردی، زیرا آنها با این کار به کارکنان نشان می‌‌دهند که برای کارهای گروهی که منافع آن به کل سازمان برمی‌گردد، ارزش بسیاری قائلند و به آن پاداش نیز می‌‌دهند.

    1. سیستم‌های غیررسمی

علاوه بر اقدامات و عملکردهای رسمی سازمان که در جهت تقویت رفتار شهروندی مؤثر است، فرایندهای غیر رسمی نیز وجود دارند که سازمانها می‌‌توانند با ایجاد آنها به توسعه و تقویت بیشتر رفتار شهروندی بپردازند.
برخی از روانشناسان اجتماعی معتقدند که فشارهای اجتماعی و هنجارهای گروهی غالباً تأثیر بیشتری نسبت به رویه‌های رسمی بر رفتار فردی در سازمانها می‌‌گذارند. به همین علت توسعه مکانیسم‌های غیررسمی مانند فرهنگ مشارکتی، یک رکن اساسی و محوری برای تقویت رفتار شهروندی در محیط کار است.
البته ناگفته نماند که ظهور و ترویج فرهنگ مشارکتی از طریق فرایند جامعه پذیری صورت می‌‌گیرد، فرآیندی که طی آن اعضای تازه سازمان مواردی را که از نظر سایر اعضای سازمان، پسندیده و مورد قبول است یاد می‌‌گیرند و دوره‌های آموزشی لازم را دراین خصوص طی می‌‌کنند. پس توجه به امر جامعه‌پذیری در سازمان برای تقویت رفتار شهروندی نیز می‌‌تواند مؤثر باشد.
بخش پنجم : سابقه تحقیق
۲-۵- پژوهش های انجام شده
پزشکی راد و همکاران (۱۳۹۰)عوامل موثر بر تسهیم دانش را بین ۱۱۰ نفر از کارکنان جهاد کشاورزی مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد همبستگی معناداری بین سازه های اعتماد بین اعضا ، سرمایه اجتماعی ارتباطی ،وجدان و نگرش نسبت به تسهیم دانش با متغیر وابسته تحقیق ( تسهیم دانش) وجود دارد وهمچنین دو متغیر سرمایه اجتماعی ارتباطی و نگرش اعضا بیشترین تاثیر را داشتند.
علی پور درویشی (۱۳۹۰) عوامل موثر بر تسهیم دانش را در بین ۱۴۸ نفر از اعضا هیئت علمی دانشگاه واحد تهران شمال و علوم تحقیقات مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد اعتماد به مدیریت از طریق مستندسازی دانش برتسهیم دانش درون و مابین گروهی تاثیر داشته و همچنین روش انگیزشی مادی و غیرمادی بر تسهیم دانش درون گروهی تاثیر داشته اند.
حسینی، دانایی و خائف الهی (۱۳۹۰) رابطه بین رفتار شهروندی سازمانی و تسهیم دانش در سازمانهای دولتی را بین ۲۴۸ نفر از کارکنان وزارتخانه راه و ترابری و مسکن و شهرسازی مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد بین رفتار شهروندی سازمانی و ابعاد آن بجز جوانمردی و تسهیم دانش در سطح اطمینان ۹۹ درصد همبستگی مثبت وجود دارد.
میری ، سبزیکاران و رضایی ( ۱۳۹۱) به بررسی رابطه رفتار شهروندی سازمانی و توانمندسازی کارکنان شرکت تأمین قطعات ایران خودرو پرداختند. در این پژوهش با بررسی جامعه ۵۲۲ نفر از کارکنان شرکت تامین قطعات ایران خودرو نتایج تحلیلها حاکی از تأیید کلی این رابطه با احتمال ۹۵% میباشد که. در این میان بعد « نوع دوستی « کمترین ضریب همبستگی و بعد « وجدان کاری » بیشترین ضریب همبستگی را با توانمندسازی روانشناختی کارکنان دارد.
حسینی و دانایی فرد (۱۳۹۱) تاثیر رفتار شهروندی سازمانی بر تسهیم دانش با نقش میانجی فرهنگ سازمانی را بین ۲۸۵ نفر از کارکنان وزارتخانه راه و شهرسازی مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان داد که ابعاد رفتار شهروندی سازمانی بیشترین تاثیر را بر روی تسهیم دانش داشتند. همچنین وجود فرهنگ سازمانی به عنوان متغیر میانجی در این رابطه این تاثیر را به بیش از ۵/۳ برابر افزایش می دهد.
یزدان شناس و خشنود (۱۳۹۲) به بیان الگوی روابط بین تسهیم دانش و رفتار شهروندی سازمانی و رفتار سازمانی مثبت گرا پرداختند. تحقیق بین نمونه ای تصادفی از کارکنان شرکت مادر تخصصی فرودگاه های کشور صورت گرفت و یافته های تحقیق روابط مثبت بین تسهیم دانش و رفتار شهروندی سازمانی و متغیرهای تاثیرگذار بر رفتار شهروندی سازمانی را تایید نمود ضمن اینکه مشخص شد این نقش میانجی برای متغیر توانمندسازی روان شناختی اندکی بیشتر از سرمایه روانشناختی است.
رحمان سرشت و شیخی (۱۳۹۳) به بررسی نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی در اثرگذاری عوامل نگرش شغلی بر رفتار تسهیم دانش پرداختند. این تحقیق در بین ۳۸۴ نفر از کارکنان بیمارستان انجام گرفت نتایج حاکی نشان داد که از میان ابعاد نگرش شغلی ، عجین شده با شغل و تعهد سازمانی به طور مستقیم و رضایت شغلی به طور مستقیم و غیرمستقیم منجر به تسهیم دانش سازمانی میشوند. به علاوه کنترل رفتاری به صورت غیرمستقیم و هنجار ذهنی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر رفتار تسهیم دانش اثر می گذارند.بنابراین رفتار شهروندی سازمانی فقط در رابطه عجین شده با شغل و تسهیم دانش نقش میانجی را بازی می کند یعنی عجین شدن با شغل و تعهد سازمانی فقط به طور مستقیم به تسهیم دانش میان کارکنان منجر می شود. این یافته ها بر لزوم توجه به رفتار شهروندی سازمانی در تسهیم دانش سازمانی اشاره می کنند.
اسدی و همکاران ( ۱۳۹۳) به نقش پیش بینی کنندگی عوامل شخصیتی، عزت نفس و جهت گیری مذهبی در رفتار شهروندی سازمانی بین ۳۱۰ نفر ازکارکنان آموزش و پرورش استان خراسان شمالی، پرداختند. درمجموع در میان متغیرهای پیش بین، صفات شخصیتی از بیشترین توان پیش بینی برای رفتار شهروندی سازمانی برخوردار بودند.
سلیمی ، کشاورزی و حیدری ( ۱۳۹۳) به مطالعه تجربی رابطه توانمندسازی روانشناختی و رفتار تسهیم دانش دانشجویان دکتری دانشگاه شیراز پرداختند. هدف از این پژوهش بررسی رابطه توانمندسازی روانشناختی و رفتار تسهیم دانش با لحاظ نمودن نقش میانجی نگرش به تسهیم دانش بود این بررسی بین ۲۵۰ نفر از دانشجویان دکتری دانشگاه شیراز انجام گرفت.یافته های پژوهش بیانگر رابطه معناداربین توانمندسازی روانشناختی و رفتار تسهیم دانش و رابطه مثبت و معنادار بین توانمندسازی روانشناختی و نگرش به تسهیم دانش بود.
یوندت[۱۸۳] و اسنل (۲۰۰۴) نخستین مطالعه سیستماتیک را درباره تاثیرگذاری فعالیتهای منابع انسانی بر عملکرد سازمانی از طریق تاثیر آنها بر ابعاد سه گانه ی سرمایه فکری – یعنی سرمایه انسانی ، سرمایه اجتماعی و سرمایه سازمانی- انجام دادند. یکی از یافته های آن ها این بود که فعالیتهای جمعی و مشارکتی بین منابع انسانی بر افزایش تسهیم دانش و انتقال دانش موثر است.
کابررا [۱۸۴]و کابررا (۲۰۰۵) چنین استدلال کرده اند که عوامل زمینه ساز رفتار شهروندی سازمانی میتواند زمینه ساز رفتار تسهیم دانش هم باشند. با این همه تحقیقات زیادی در خصوص رابطه بین رفتار شهروندی سازمانی و رفتار تسهیم دانش انجام نشده است.
کالینز [۱۸۵]و اسمیت[۱۸۶] (۲۰۰۶) در مطالعه خود نشان دادند که تسهیم دانش از طریق روابط اجتماعی در سازمان افزایش می یابد و نهایتا عملکرد سازمان تحت تاثیر قرار خواهد گرفت آنها جو اجتماعی سازمان را مکانیسمی در نظر گرفتند که توانمندی های کارکنان را برای تسهیم دانش افزایش می دهد.
اونیل[۱۸۷] و ادیا[۱۸۸] (۲۰۰۷) در مطالعه خود به بررسی نقش قراردادهای روانشناختی در تسهیم دانش پرداختند و دریافتند که ترک خدمت و تمایل نداشتن افراد به تسهیم دانش دو مانع عمده در شکل گیری رفتار تسهیم دانش به شمار می آیند.
لین (۲۰۰۷) در یک مطالعه بنیادین به بررسی تسهیم دانش و ظرفیت نوآوری سازمان پرداخت. او در این مطالعه به تاثیر عوامل فردی همچون لذت از کمک به دیگران در انتقال اثربخش دانش و عوامل پشتیبانی مدیریت ارشد ، پاداش های سازمانی و عوامل تکنولوژی به فرآیندهای تسهیم دانش پرداخت.
طبق تحقیقات گانی[۱۸۹] و همکاران (۲۰۰۹) معناداری ، شایستگی خودمختاری و تاثیرگذاری مشخص کننده رویکرد فرد به نقش ها و وظایف کاری است که مبنای اصلی توانمندسازی روانشناختی در محیط کار قلمداد میشوند و مدیریت باید بتواند وضعیت هر یک از این ابعاد را در مورد کارکنان بررسی کند و اقدامات لازم را برای بهبود آنها انجام دهد.
انوار[۱۹۰] و ایسلام[۱۹۱] (۲۰۱۲) نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی را بین فرهنگ یادگیری سازمانی و تسهیم دانش بین ۴۰۲ نفر کارمند مالزیایی مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که فرهنگ یادگیری سازمانی به طور مثبتی مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی و تسهیم دانش می باشد. همچنین رفتار شهروندی سازمانی نقش میانجی بین فرهنگ یادگیری سازمانی و تسهیم دانش دارد.
کاپاگودا (۲۰۱۳) تاثیر مدل پنج عامل شخصیت بر رفتار شهروندی سازمانی بین ۱۵۰ نفر از کارکنان غیر دولتی در بخش بانکداری سریلانکا مورد بررسی قرار داد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که برونگرایی، سازگاری، وجدان و تجربه به طور معناداری با رفتار شهروندی سازمانی در ارتباط است.
لی و هانگ[۱۹۲] ( ۲۰۱۴) عوامل موثر بر رفتار تسهیم دانش و نوآوری را در بین ۷۷۹ نفر از چهار بیمارستان دانشگاهی در کره جنوبی مورد بررسی قرار دادند نتایج تحقیق نشان داد که مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تسهیم دانش و نوآوری روابط متقابل ، کنترل رفتار، امید و اعتماد می باشد.
ترمبلای و لندریوایل[۱۹۳] ( ۲۰۱۵) به بررسی رفتار تسهیم دانش و رفتار شهروندی سازمانی با نقش میانجی توانمندسازی ، عدالت رویه و رفتار سازمانی ادراک شده پرداختند یافته های تحقیق نشان داد که رفتار تسهیم دانش به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر رفتار شهروندی سازمانی میباشد و نقش واسطه ای سایر متغیرها تایید شد.
بخش ششم
۲-۶- نتیجه گیری از تحقیقات پیشین
همواره توجه بسیار زیادی به شناخت رفتار های فرانقشی کارکنان مبذول شده است و چنین تصور شده که این رفتارها تأثیر زیادی بر عملکرد سازمانی دارند. بخش عمده ای از این رفتارها را میتوان در قالب رفتار های شهروندی سازمانی درنظر گرفت امروزه، سازمان ها به این نتیجه رسیده اند که عملکرد مؤثر مستلزم این است که کارکنان فراتر از الزامات شغلی و رسمی کار خود تلاش نمایند (نور،۲۰۰۹) .تمامی تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد که همواره ارتباط معناداری بین رفتار شهروندی سازمانی و تسهیم دانش وجود دارد و با تغییر در هر یک از ابعاد رفتار شهروندی سازمانی ، رفتار تسهیم دانش نیز تغییر میکند همچنین وجدان کاری از رفتار شهروندی سازمانی بیشترین تاثیر را در بین ابعاد رفتار شهروندی بر تسهیم دانش دارد . اگر نگرش های نامطلوب و نامناسبی بین کارکنان وجود داشته باشد، رفتار شهروندی سازمانی در سطح پایینی قرار خواهد داشت (لارا[۱۹۴] و رودریگز[۱۹۵]، ۲۰۰۷،ص ۸۶۶-۸۴۳).
تحقیقات انجام شده نشان داد رفتار تسهیم دانش، از نظر ماهیت، همانند رفتار شهروندی سازمانی است. تلاش سازمان ها برای ارتقای وضعیت توانمندسازی روان شناختی و سرمایه روان شناختی و در کنار آن ها ترغیب رفتار شهروندی سازمانی نقش بسیار مهمی در بهبود رفتارتسهیم دانش در سازمان خواهد داشت. بدین منظور، ضروری است که سازمان ها بر ابعاد و مؤلفه های تشکیل دهند ه این متغیرها بسیار تأکید کنند.
بخش هفتم
۲-۷- چارچوب نظری تحقیق
چارچوب نظری ، الگویی است که پژوهشگر بر اساس آن روابط بین عواملی را که در ایجاد مساله مهم تشخیص داده شده اند ، نظریه پردازی میکند. مدل پژوهش حاضر از الگوی یزدانشناس و خشنود گرفته شده است.
از مفهوم تسهیم دانش چنین استنباط می شود که می توان آن را یک رفتار سازمانی تلقی نمود، یعنی جزئی از رفتارهایی است که افراد در سازمان ها از خود نشان می دهند . یکی از مفاهیمی که به نظر می رسد ارتباط نزدیکی با رفتار تسهیم دانش داشته باشد رفتار شهروندی سازمانی است؛ به این صورت که هر دو رفتارهایی داوطلبانه و اختیاری اند و تحقیقات نیز نشان داده اند که هر دو ارتباط مثبتی با عملکرد سازمانی دارند. البته، برخی از محققان مدیریت دانش نیز به این ارتباط اشاره کرده اند ( کانلی و کلووی، ۲۰۰۳ ؛ باک و کیم، ۲۰۰۲ ؛ کابررا و کابررا،۲۰۰۵). کابررا و کابررا (۲۰۰۵) چنین استدلال کرده اند که عوامل زمینه ساز رفتار شهروندی سازمانی می توانند زمینه ساز رفتار تسهیم دانش هم باشند . با این همه، تحقیقات زیادی درخصوص رابطه بین رفتار تسهیم دانش و رفتار شهروندی سازمانی انجام نشده است.

پژوهش های کارشناسی ارشد درباره : بررسی هناصر اقلیمی و تاثیر … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

7/10

مرداد

3/6

بهمن

1/11

شهریور

2/9

اسفند

11

بیش ترین تعداد روزهای بارندگی مربوط به اذر ماه و کمترین ان در خرداد ماه بوده است.
5-2-1رابطه بارش در شهرستان رامسر وکاشت کلزا:
نیاز اقلیمی گیاه کلزا به بارش از حدود 400 میلی متر در مناطقی که نیاز به ابیاری ندارد از اغاز کشت تا جوانه زنی ،ایجاد ساقه و گلدهی و طی دوران گلدهی و رسیدگی دانه هاتا حدود حداقل 200 میلی متر در مناطقی که به ابیاری نیاز دارد.(حسن لشکری،1390 ص 48-29 )
با توجه به بارش 5/1193 میلی متر سالانه در شهرستان رامسر بارش های پاییز ،زمستان وبهاری برای کاشت این گیاه به نظر کافی می رسدو رویش این گیاه در این منطقه بدون نیاز به ابیاری بوده و فقط ممکن است در فصل بهار نیاز به آبیاری داشته باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

5-3تحلیل ساعت افتابی شهرستان رامسر:
پرتوهایی از خورشید که انسان می تواند ان را رویت کند تابش افتاب گویند و تعداد واحد ساعتی را که نور خورشید به سطح زمین انرژی می دهد ساعات افتابی می گویند. (محمدی،1385 )
در فرایند تابش ساعات افتابی برای فعالیت های بیولوژیکی گیاه بسیار مهم است یعنی طی فصول مختلف تعدادساعات نور خورشید که گیاه باید دریافت کند بسیار با اهمیت است. در بسیاری از ایستگاه های هواشناسی فقط مدت زمان تابش افتاب اندازه گیری می شود.
در تعدادمعدودی از ایستگاه های هوا شناسی همانند ایستگاه رامسر علاوه بر مدت زمان افتاب مقدار تابش نیز اندازه گیری می شود،امکان یافتن رابطه ای بین این دو متغیر وجود دارد،چنین رابطه ای را برای اولین بار انگستروم(1924)به صورت ذیل پیشنهاد نموده است. (رضایی،1386 )
= Q مقدار انرژی خورشید گسیل شده
= مقدار انژی جذب شده
= ضرایب اقلیمی هستند
n = ساعت افتابی واقعی
N = حداکثر ممکن ساعت افتابی
مقدار تابش خورشیدی در حالت های غیر عمودی از رابطه زیر به دست می اید.(علیجانی،1386،ص12)
I
که در ان :
I= مقدار تابش در محل مورد نظر
= ثابت خورشیدی(معادل 96/1 لانگی)
= زاویه تابش
در اول فروردین ومهر(اعتدالین)طول روز در همه جای ایران برابر است وهمیشه مقدار تابش را زاویه تابش تعیین می کند.در نتیجه در شمال ایران به دلیل زاویه تابش مایل تر تعداد انرژی روزانه کم تر از جنوب است. (علیجانی ،1386 ص13)
نوسان فصلی انرژی تابشی روزانه در شمال ایران از جمله شهرستان رامسر بیش تر از جنوب ایران است که علت ان تغییرات ابرناکی اسمان است که عامل کنترل انرژی تابشی خورشید می باشد.

اسفند

بهمن

دانلود منابع دانشگاهی : پروژه های پژوهشی درباره :دیپلماسی شهروندی و سیاست ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

هابرماس اصول وضعیت کلامی ایده­آل را قواعدی اخلاقی به حساب می ­آورد اما این قواعد که برخاسته از کنش ما در گفتار هستند، تنها از یک باید اخلاقی صرف سرچشمه نمی­گیرند، بلکه ریشه در واقعیت موجود دارند. نهایتاً از نگاه هابرماس وضعیت کلامی ایده­آل، تنها در حوزه­ عمومی می ­تواند پیدا شود، به عبارت دیگر هابرماس گسترش یافته­ترین و کامل­ترین حوزه­ عمومی را وضعیت کلامی ایده­آل می­خواند که از لحاظ موازین و هنجارهای گفتگو، ایده­آل­ترین شکل ممکن است. نکته­ی مهم و اساسی در این فرایند آن است که رفتار افراد در جریان مفاهمه و گفت­وگو در حوزه­ عمومی باید عاری از فشار و سلطه و در شرایطی عادلانه، آزادانه، آگاهانه و برابر صورت گیرد. مجموعه این شرایط و تعاملات در وضعیت مذکور، بستری را فراهم می­سازد که به شکل مطلوب­ترین و آرمانی­ترین وجه آن یعنی کنش ارتباطی خود را نمایان می­سازد.
از نظر هابرماس کنش ارتباطی می ­تواند در سطوح مختلف شکل گیرد و «در جریان هر مکالمه یا گفت­وگو که طی آن اشخاص در کنار هم جمع می­شوند تا یک اجتماع[۳۶۳] (عموم) را تشکیل دهند، در حقیقت بخشی از حوزه­ عمومی تشکیل یا ایجاد می­گردد.» (همان، ص ۴۶۶)
۶– ۱ – ۵ رسانه‌ها و حوزه عمومی؛ رشد یا افول حوزه عمومی
به اعتقاد هابرماس، از آنجا که محدوده جامعه جدید، فقط امکان حضور فیزیکی تعداد نسبتاً قلیلی از شهروندان را امکان­ پذیر می‌سازد، رسانه‌های همگانی به نهادهای اصلی حوزه عمومی تبدیل شده ­اند. در عصر کنونی دیگر کسی بدون استفاده یا حمایت ابزارهای ارتباطی، توان ایجاد برقراری ارتباط موثر با دیگران در حوزه عمومی را نخواهد داشت. به تعبیر هابرماس، امروزه با توجه به گسترش و رشد عظیم تکنولوژی و علم، ابزار و امکانات پراکنش ارتباطات نیز گسترش یافته‌اند و رسانه‌های مختلف به عنوان «مهمترین ابزار حوزه عمومی» اهمیت یافته‌اند.
هابرماس در بحث حوزه عمومی برای رسانه ­ها وظایف و کارکردهایی برمی‌شمارد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

– نظارت بر محیط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و گزارش‌دهی در مورد تحولاتی که بر شهروندان اثر می‌گذارند.
– تریبونی برای حمایت روشنگرانه از طرف سیاست­مداران و سخنگویان سایر گروه ها.
– گفتگو میان دیدگاه های گوناگون و میان صاحبان قدرت و عموم مردم.
– طرح سازوکارهایی برای وادار کردن مسوولان به پاسخگویی درباره چگونگی اعمال قدرت خود.
– تشویق شهروندان به یادگیری، انتخاب و مشارکت.
– احترام به مخاطبان.
– مقاومت منظم در برابر تلاش نیروهای خارج از رسانه برای از بین بردن استقلال آن.
به اعتقاد او اگر رسانه‌ها نتوانند وظایف فوق را انجام دهند، کارکرد آنها باعث افول حوزه عمومی می­ شود. او معتقد است که دخالت دولت، سیاست­های حزبی و دستکاری رسانه­های جمعی حوزه عمومی را تضعیف می­ کند و حوزه عمومی به عنصری ایدئولوژیک بدل می­ شود. به عقیده هابرماس علت زوال مباحثه دموکراتیک راستین، نقشی است که رسانه­های جمعی، انحصاری در ناآگاه و خوش­باور نگه داشتن عامه مردم ایفا می­ کنند.
دالگرن در توضیح چنین شرایطی می­نویسد: سلطه روزافزون رسانه­های گروهی به ویژه تحت شرایطی که منطق تجارت، بخش اعظم ارتباط جمعی را به مقوله روابط عمومی، تبلیغات و سرگرمی تقلیل می­دهد، موجب افول قوای انتقادی مردم می­گردد. عموم جامعه چندپاره می­ شود و همگنی اجتماعی خود را از کف می­دهد. توده مردم به جمعیتی از تماشاچیان تقلیل داده می­ شود که هر از گاهی تحسین و اعلام حمایتش از برنامه­ ها یا آرمانهای مختلف حکومتی برانگیخته می­ شود؛ اما مداخله­اش در مسائل سیاسی بنیادین در حداقل نگاه داشته می­ شود. (دالگرن، ۱۳۸۵، ص ۲۱)
هابرماس با اشاره به رسانه­های جمعی، معتقد است نقش و کارکرد حوزه عمومی در جوامع معاصر در طول قرن بیستم تفاوت زیادی پیدا کرده است. گسترش روابط عمومی­ها و فرهنگ لابی­گری به ویژه در طول سده بیستم در واقع گواهی بر تداوم اهمیت عناصر مهم حوزه عمومی است. اما این امر به هیچ وجه به معنای شناسایی عرصه ­ای که در آن بحث سیاسی برای کسب مشروعیت جریان یابد، نیست. به هر حال آنچه روابط عمومی­ها در ورود به مباحث عمومی انجام می­ دهند، لباس مبدل پوشاندن به منافعی است که آنها نمایندگی­اش را به عهده گرفته­اند. افزون بر آن، مباحث عمومی دوره معاصر در میان صورت جعلی یک حوزه عمومی معتبر جریان دارد. (وبستر، ۱۳۸۰، ص ۲۱۸)
به این ترتیب در طول سده بیستم رسانه­های همگانی به سازمانهای سرمایه­داری انحصاری تبدیل شدند. همچنان که این رسانه ­ها به بازوهای تبلیغاتی موسسات سرمایه­داری تبدیل شدند کارکردشان به سمت گسترش افکار عمومی دوره فئودالی و فاصله گرفتن از عرضه اطلاعات سودمند اجتماعی تغییر ماهیت داد.
اگر حوزه عمومی تحت سلطه و سیطره تعداد معدودی از سازمان­ها و تشکیلات عظیم و قدرتمند قرار گیرد، این حوزه به وسیله و ابزاری برای دستکاری منافع و اذهان عمومی تبدیل می­ شود و هر گروه ذینفع خاصی می­ کوشد با تسلط بر وسایل ارتباط جمعی، منافع خصوصی خود را به عنوان منافع عمومی جلوه دهد که این تاثیرپذیری منفعلانه یکی از ویژگی­های حکومت­های توتالیتر و اقتدارگر است. بنابراین دخالت در حوزه عمومی یکی از ستون­های حکومت­های اقتدارگراست.
۶– ۱ – ۶ اینترنت: احیاگر حوزه عمومی
به نظر می‌رسد که در میان رسانه‌های مختلف، اینترنت بیش از سایر رسانه­‌ها امکان کمک به احیای حوزه عمومی را دارد. اینترنت، ویژگی‌های رسانه‌ای منحصر به فردی دارد که می‌تواند در خدمت حوزه عمومی قرار گیرد. این ویژگیها عبارتند از: تمرکززدایی، تکه­تکه بودن، مجازی بودن، جهانی بودن و تعاملی بودن.
«آلیناتورنتون»[۳۶۴] جنبه­ های موثر اینترنت برای حوزه عمومی را چنین بر می­شمارد:

    1. توانایی افراد برای معرفی خود و ارائه نقطه نظرات­شان به یکدیگر
    1. توانایی گروه ­های ذینفع کوچک برای یافتن یکدیگر و برقرار کردن ارتباط
    1. دسترسی آسان به دیدگاه ­ها و نقطه­نظرات گوناگون
    1. بقا و ماندگاری مواد و اطلاعات در اینترنت
    1. تعاملی بودن

با توجه به آنچه گفته شد، اینترنت به عنوان فضایی که دارای امکاناتی برای شکل­ گیری انواع جدیدی از حوزه عمومی است، مطرح می­ شود. مهم‌ترین مثال برای حوزه‌ی عمومی در اینترنت، امکان شکل‌گیری اجتماعات مجازی است، که با ایجاد شبکه‌های روابط اجتماعی به بحث و گفتگوی اینترنتی و تعامل با هم می‌پردازند. در این میان اینترنت به مثابه یک حوزه عمومی امکان پیوند دادن افراد مختلف را از زمینه‌های اجتماعی مختلف در یک فضای بحث را فراهم می‌کند. (پاپاچاریسی، ۲۰۰۴، ص ۳۸۴)
در این فضا گروه‌هایی با علایق خاص، بیشتر افرادی را که بر گفتگو در مورد موضوعاتی خاص متمرکز هستند، جذب می‌کنند و همین موضوع باعث به وجود آمدن گروه‌های بحث کوچک و کوچک‌تر می‌شود. اجتماعات مجازی از نظر «رینگولد»[۳۶۵]، معمولاً شبکه‌ای الکترونیکی از ارتباطات متقابل است، که محدوده‌اش را خود تعریف می‌کند و پیرامون علاقه یا هدف مشترکی تشکیل می­ شود. یک اجتماع مجازی دارای اجزاء زیر می‌باشد:
الف) روابط بین­فردی که شبکه‌ای اجتماعی را برمی‌سازد
ب) دسترسی آسان و آزاد افراد به یکدیگر
ج) امکان تنظیم ملاقات‌های شخصی
د) دیالوگ، بازخورد و تقسیم جزئیات
ه) یک تاریخ مشترک (هابرماس، ۱۳۸۸، ص ۳۰۱)
در یک بیان کلی اگر مؤلفه­ های اساسی حوزه عمومی را گفتگو، افکار عمومی و واکنش بدانیم، اینترنت به مثابه یک رسانه جدید، بستر مناسبی برای ظهور و تجلی هر یک از آنهاست. شهروندان می­توانند از طریق اینترنت به گفتگو و تعامل پیرامون مسائل و موضوعات مورد علاقه خود بپردازند و از این طریق افکار عمومی به عنوان صدای مردم شکل بگیرد و هر یک می­توانند در مخالفت با یک مسئله و موضوعی اجتماعی و سیاسی دست به «کنش» مناسب بزنند. به عبارت دیگر و بر اساس گفته دالگرن، در حوزه عمومی، استدلال فعالانه عموم مردم درباره عقاید و دیدگاه های خویش پدید می ­آید. از طریق این گفتمان است که افکار عمومی شکل می­گیرد و به نوبه خود در شکل­ گیری سیاست­های دولتی و رشد جامعه در مفهوم کلی­اش موثر می­افتد. (دالگرن، ۱۳۸۵، ص ۲۰)
۶ – ۱ – ۷ حوزه عمومی مجازی
ادبیات مربوط به حوزه عمومی مجازی، در دهه گذشته به سرعت رشد کرده است. در کارهای نظری اولیه راجع به حوزه عمومی، عده زیادی راجع به پتانسیل­های بی­شمار رسانه­های نوین در این زمینه اظهارنظر کردند. تعدادی از آنها معتقد بودند که گفتمان مبتنی بر رسانه­های نوین، راهی است برای اصلاح مشکلات حوزه عمومی سنتی.
این گروه از محققان، شروع به طرح یک الگوی ایده­آل برای حوزه عمومی مجازی کردند و در تحقیقاتشان آندسته از نمونه­های عملی را که به این ایده­آل نزدیک شده بودند، ارائه دادند. دیگران به جنبه­ های تاریک رسانه­های نوین توجه کردند و به ناتوانی آنها در بهبود گفتمان عمومی اشاره کردند و این تصویر و اندیشه را که رسانه­های نوین فی­النفسه دموکراتیک هستند، به چالش کشیدند. محققان دیگری در سالهای اخیر، عناصر هر دو دیدگاه را با هم ترکیب کردند، کمک رسانه­های نوین به دموکراسی را برجسته ساختند و مخاطرات و زیان­های ناشی از دنیای مجازی را نیز مطرح ساختند. محققانی که معتقدند رسانه­های نوین پتانسیل احیای مجدد حوزه عمومی را دارند، به ادبیات این حوزه کمک مهمی کرده ­اند. تعدادی از این نظریه­پردازان، کار خود را با بهره گرفتن از نوشته­ های هابرماس طراحی کردند.
برای مثال، پور[۳۶۶] (۲۰۰۴)، از هابرماس برای ایجاد چهارچوبی برای تحلیل حوزه عمومی مجازی در برآورده ساختن معیارهای زیر استفاده کرد:
۱ – حوزه عمومی فضای گفتمان است، اغلب باواسطه.
۲ – حوزه عمومی اغلب به مباحثه­گران جدید اجازه مشارکت می­دهد.
۳ – موضوعات مورد بحث اغلب سیاسی هستند.
۴ – نظرات به­ وسیله شایستگی و ارزش­شان مورد قضاوت قرارمی­گیرند نه به وسیله اعتبار و شهرت گوینده. (کراف و کرامناچر، ۲۰۱۱، ص ۶)
دیگران نیز یک یا چند عنصر از آثار هابرماس را برای شناسایی و تعیین کیفیت فضاهای آنلاین مورد استفاده قرار دادند. در حقیقت فضاهای ارائه شده توسط رسانه­های نوین، گمانه­زنی شدیدی راجع به اینکه آیا واقعا نوع جدیدی از حوزه عمومی با بهره گرفتن از تکنولوژی­های جدید اطلاعاتی و ارتباطی ظهور یافته یا خیر، مطرح کرده است. تعدادی از محققان خاطرنشان ساخته­اند که فضاهای جدید ارائه شده برای گفتگو توسط رسانه­های نوین، به معنای توسعه و گسترش حوزه عمومی جدید نیست؛ چرا که در آن هیچ تضمینی برای مشورت عقلایی نیست. آنان معتقدند فضای مجازی، مباحثه را تقویت می­ کند، اما حوزه مجازی، دموکراسی را تقویت می­ کند. تعدادی نیز چنین استدلال می­ کنند که محیط ایجاد شده توسط رسانه­های نوین، مجموعه ­ای از شرایط را برای تکثیر حوزه عمومی اصیل تولید می­ کنند.
«کراف»[۳۶۷]و «کرامناچر»[۳۶۸]معتقدند این خوش­بینی­ها نسبت به پتانسیل رسانه­های نوین، آنها را به مثابه گفتاری دموکراتیک می­بینند. آنها این تکنولوژی­ها، را سازنده یک میدان عمومی و ارگانیک تلقی می­ کنند که مرزهای جغرافیایی را پوشش می­دهد و راه را برای ایجاد فضای عمومی جهانی هموار می­سازد. در چنین مفهومی، رسانه­های نوین، شهروندان را به ابزاری مجهز می­سازند که به یک مجموعه عظیمی از اطلاعات، افکار و عقاید دسترسی داشته باشند. اطلاعات تمرکززدایی شده و در دسترس گستره وسیعی از افراد قرار دارد. برخلاف وسایل ارتباط جمعی، اینترنت، دسترسی به اطلاعات بیشتری را برای تعداد بیشتری از مردم، بدون کنترل متمرکز یک منبع، امکان­ پذیر ساخته است. این مجموعه گسترده­ منابع، ابزاری اطلاعاتی و ارتباطی تولید کرده است که تاکنون در تاریخ بی­سابقه بوده است. حذف کنترل انتشار اطلاعات توسط نخبگان، نوعی قدرتمندسازی تلقی می­گردد. رسانه­های نوین، شکل­های جدید از خودبیانگری و تعهد را ممکن ساخته است. این رسانه ­ها، «جوامع جدید گفتمانی»[۳۶۹] ایجاد کرده ­اند که می­توانند به نیروهایی تبدیل شوند که توانایی تاثیرگذاری بر حوزه عمومی را داشته باشند. تکنولوژی­های جدید، نظیر وبلاگ­ها و ویکی­ها، این جوامع جدید را پرورش می­­دهند و امکان برآورده ساختن تعدادی از شرایط سخت و دقیق گفتمان هابرماس را فراهم می­ کنند. (همان، ص ۷)
۶ – ۲ جامعه شبکه‌ای
کستلز با طرح مفهوم جامعه شبکه­ ای می­گوید که تاثیر اینترنت، تقویت شبکه ­های اجتماعی غالب، به لحاظ فرهنگی و تشدید الگوهای اجتماعی از پیش موجود و افزایش در پیوستگی اجتماعی نخبگان در یک کشور خواهد بود. وی می­گوید ما در دنیایی زندگی می­کنیم که جایی برای بی­سوادی کامپیوتر و افراد بدون استفاده از کامپیوتر و قلمروهای بدون ارتباط وجود ندارد. بزرگترین محرومیت، محرومیت یا عدم­توانایی در شرکت در شبکه ­های جهانی ایجاد شده به واسطه فن­آوری اطلاعات می­باشد.
۶ – ۲ -۱ مفهوم جامعه شبکه­ ای
کستلز در توضیح مفهوم شبکه می­نویسد: شبکه مجموعه‌ای از نقاط اتصال یا گره‌های به‌هم پیوسته است. نقطه‌ اتصال یا گره، نقطه‌ای است که در آن یک منحنی خود را قطع می‌کند. این که نقطه‌ اتصال چه چیزی است، مشخصاً به نوع شبکه‌های مورد نظر بستگی دارد. شبکه‌ جریان مالی جهانی، از نقاط اتصال بازارهای بورس و مراکز خدمات جانبی پیشرفته‌ آنها تشکیل شده است. توپولوژی‌ای که شبکه‌ها تعریف می‌کنند این نکته را مشخص می‌سازد که اگر دو نقطه اتصال به یک شبکه تعلق داشته باشند، در آن صورت اتصال فاصله (یا شدت و فراوانی تعامل) بین آن دو نقطه (یا جایگاه اجتماعی) کوتاه‌تر (یا فراوان‌تر، یا شدیدتر) از زمانی است که این دو نقطه به یک شبکه تعلق نداشته باشند. از سوی دیگر، در درون یک شبکه‌ خاص، فاصله‌ای میان جریان‌ها وجود ندارد و یا فاصله بین نقاط اتصال یکسان است. بنابراین، فاصله‌ (فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) یک نقطه یا جایگاه از صفر (برای هر یک از گره‌های شبکه) تا بی‌نهایت (برای هر نقطه‌ خارج از شبکه) متغیر است. حضور در شبکه یا حذف از آن و معماری روابط بین شبکه‌ها که توسط تکنولوژی‌های اطلاعات که با سرعت نور عمل می‌کنند، انجام می‌گیرد. (کستلز، ۱۳۸۵، ص ۵۴۴)
شبکه‌ها، ساختارهای باز هستند که می‌توانند بدون هیچ محدودیتی گسترش یابند و نقاط شاخص جدیدی را تا زمانی که این نقاط، توانایی ارتباط در شبکه را داشته باشند؛ یعنی مادام که از کدهای ارتباطی مشترک استفاده ‌کنند، در درون خود پذیرا شوند. یک ساختار اجتماعی مبتنی بر شبکه، سیستم باز و پویایی است که بدون این که توازن آن با تهدیدی روبرو شود، توانایی نوآوری دارد. شبکه‌ها ابزار مناسبی برای فعالیت‌های مختلف هستند: برای اقتصاد سرمایه‌داری، برای کار، کارگران و شرکت‌ها، برای حکومت‌ها و برای سازمان‌های اجتماعی. از آنجا که شبکه‌ها چندگانه‌اند، کدها و کلیدهایی که بین شبکه‌ها عمل می‌کنند به منابع اصلی شکل‌دهی، هدایت و گمراه ساختن جوامع تبدیل می‌شوند. هم‌گرایی تکامل اجتماعی و تکنولوژی‌های اطلاعات، در سرتاسر ساختار اجتماعی شالوده‌ مادی جدیدی برای فعالیت‌ها ایجاد کرده‌اند. این شالوده‌ مادی، که در درون شبکه‌ها جای دارد، فرآیندهای اجتماعی مسلط را مشخص می‌کند و بدین ترتیب، ساختار اجتماعی را شکل می‌دهد. (همان، ۵۴۴ و ۵۴۵)
شبکه‌ها ریخت اجتماعی جدید جوامع ما را تشکیل می‌دهند، و گسترش منطق شبکه‌ای، تغییرات چشم‌گیری در عملیات و نتایج فرایند‌های تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ ایجاد می‌کند. در حالی که شکل شبکه‌ای سازمان اجتماعی در دیگر زمان‌ها و مکان‌ها نیز وجود داشته است، پارادایم نوین تکنولوژی اطلاعات بنیان مادی گسترش فراگیر آن را در سرتاسر ساختار اجتماعی ایجاد می‌کند. این منطق شبکه‌ای، عزمی اجتماعی ایجاد می‌کند که مرتبه‌ آن از سطح منافع اجتماعی به خصوصی که از طریق شبکه‌ها بیان شده‌اند، فراتر است: قدرت جریان‌ها از جریان‌های قدرت، پیشی می‌گیرد. غیبت یا حضور در شبکه و پویایی هر شبکه در برابر دیگر شبکه‌ها، منابع حیاتی سلطه و تغییر در جامعه‌ی ما هستند: جامعه‌ای که به این ترتیب می‌توان آن را به درستی جامعه‌ شبکه‌ای نامید که ویژگی آن برتری ریخت اجتماعی بر کنش اجتماعی است. (همان، ۵۴۴)
«ون دایک»[۳۷۰]، با بهره­ گیری از نظرات کستلز، جامعه شبکه­ ای را مجموعه ­ای از شبکه ­های ارتباطی تعریف می­ کند که مهمترین ساختارهای سازمانی در یک جامعه را شکل می­ دهند. وی می­نویسد: در آنچه که طی دهه­های متمادی به عنوان جامعه توده می­شناختیم، شهروندان با بهره گرفتن از رسانه­های جمعی سرگرم و مطلع می­شدند. هنگام استفاده از رسانه­های جمعی، افراد، بجز خانواده و دوستان و گروه های اجتماعی ثانویه مانند همکاران، از سایر مردم جامعه جدا می­شدند. وقتی که جامعه شبکه­ ای ظاهر شد، تعداد ساختارهای اجتماعی که در نتیجه برقراری ارتباط میان افراد با بهره گرفتن از شبکه ­های کامپیوتری به وجود آمد، افزایش یافت. افراد با بهره گرفتن از کامپیوتر، به دنبال اطلاعات، برقراری روابط و شبکه­ ای از تاثیرگذاری­ها بودند. در چنین ساختارهایی قدرت سیاسی و سیاست بیشتر راجع به رابطه میان مردم بود تا ویژگی­های خود افراد. (ون­دایک، ۲۰۰۶، ص ۶۲)
۶ – ۲ – ۲ قدرت در جامعه شبکه­ ای
امروزه ابعاد فضای جغرافیایی با فضای تکنولوژیک توام شده است. گاهی اوقات به این فضا، «جغرافی اجتماعی»[۳۷۱] اطلاق می­ شود که در آن شبکه ­های اجتماعی، حتی بیش از فضای فیزیکی، به مبنایی برای دوری و نزدیکی تبدیل شده ­اند. نظام­های سیاسی، که به طور سنتی دارای الگوی سازمانی بالا به پائین هستند، شاید مانند نظام­ چند­قطبی قدرت پدیدار شوند که در آنها قدرت سیاسی بیشتر به موقعیت شبکه بستگی دارد تا به نقش­های سنتی. (همان، ص ۷۴)
دست­آوردهای مردمی که به شبکه ­های ارتباطی جدید شبکه اجتماعی می­پیوندند، اهمیت بیشتری یافته است؛ چرا که مشارکت در این شبکه­ ها به طور فزآینده­ به منافع قابل لمس منجر می­ شود. چشم­اندازی که شبکه ­های اجتماعی از سازمان اجتماعی و تکنولوژی­های ارتباطی ترسیم می­ کند، اقتصاد و همچنین سیاست را نیز دربر می­گیرد. «استالدر»[۳۷۲] می­نویسد: در حقیقت از نظر تاریخی، سازماندهی مجدد اقتصادی، انگیزه و نیروی محرک مهمی برای ظهور جوامع شبکه­ ای تلقی شده است. جهانی­سازی تجارت و سرمایه ­گذاری، یک اقتصاد اطلاعاتی را شکل داده، سازمانها انعطاف بیشتری پیدا کرده ­اند تا با بازارها و دولتهای در حال تغییر انطباق پیدا کنند. (استالدر، ۲۰۰۶، ص ۴۳) قدرت در زمینه ­های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شبکه­ ای، می ­تواند به عنوان موضوع روابط شبکه­ ای در نظر گرفته شود. در پارادیم­های قبلی مانند فرضیه ­های سازمانی «وبری»[۳۷۳]و «فوردیسم»[۳۷۴]، قدرت به معنای وادار کردن دیگران برای انجام خواسته­ های خود بود. اما قدرت در شبکه­ ها، بیشتر راجع به روندهای تاثیرگذاری، سرمایه­داری و برنامه­ ریزی است. (همان، ص۳۵)
در ادامه این بحث، با بررسی مفهوم قدرت در جامعه شبکه­ ای، این مسئله مورد توجه است که آیا دسترسی به قدرت در جامعه اطلاعاتی برای شهروندان امکان­ پذیر خواهد بود؟

 
مداحی های محرم