افرادی چون: (Pinchott(1985); Fry(1993); Kuratko and Hodgetts (1989 بیشتر به استراتژی نوع اول پرداختهاند. در حالی که افرادی چون: Guth and Ginsberg,1990; Buden-Fuller..; Shapiro,1980 بر نوع دوم تأکید میکنند.
اگر بخواهیم به طور ساده یک طبقه بندی از کارآفرینی وشاخه های مربوط به آن را ارائه دهیم به صورت زیر می شود:
کارآفرینی
فردی
گروهی
مستقل
درون سازمانی
کل سازمانی
“شکل (۲-۳)، طبقه بندی کارآفرینی در حوزه کسب و کار”[۴۲] (Hayton, James,2005).
کارآفرینی سازمانی دو بعد دارد . یکی بعد فردی یا گروهی در سازمان و دیگری بعد سازمانی به صورت یک هویت کلی.هر چند ما به هر دو مبحث کارآفرینی در دو بعد اشاره خواهیم کرد، ولی تمرکز اصلی بر روی مباحث مرتبط با کارآفرینی سازمانی است، یعنی حالتی که در آن کارآفرینی به عنوان یک ارزش و باور در کلیه سازمان جاری باشد.
به طور کلی در استراتژی نوع اول تأکید بر کارآفرینی فردی یا گروهی خاص از افراد است، که نهایتاً ختم به تکمیل و اجرای یک تفکر خلاق در سازمان می شود. در حالی که در استراتژی نوع دوم محور اصلی تأکید، خود سازمان است و به عبارتی تغییراتی در ساختار، فرهنگ و رفتار سازمان ایجاد میگردد تا در نهایت یک بینش و فهم مشترک در بین مدیران و کارکنان نسبت به کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه شکل بگیرد.
به عبارتی اگر فرد یا گروه خاصی آغاز کننده فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان باشد، به این فرد یا افراد لقب کارآفرین درون سازمانی و فرایند کاری آنان را کارآفرینی درون سازمانی مینامند.
اگر کارآفرینی درون سازمانی را ایجاد واحدها، محصولات، خدمات و فرآیندها جدید در سازمان، تعریف کنیم، و کارآفرینی سازمانی را تعمیم و ترویج روحیه کارآفرینی در کل سازمان بدانیم، آنگاه:
در حال حاضر بسیاری از شرکتها و سازمانها توسط رقبا از بین میروند، لزوم ایجاد واحدهای جدید که محصولاتی نوآورانه را در سازمان ارائه دهند، ضروری است (کارآفرینی سازمانی) و در اکثر مواقع این کار توسط فرد یا گروهی در سازمان که لقب کارآفرین یا کارآفرینان سازمانی به آن ها داده می شود، انجام می شود. حال اگر فرد یا گروهی که دارای روحیه کارآفرینی هستند، و پروژه های کارآفرینانه را در سازمان به مرحله ظهور می رسانند، به هر طریقی از سازمان خارج شده، آنگاه چه سرنوشتی را می توان برای سازمان متصور شد؟؟ قائدتا وضعیت چندان خوشایندی پیش روی آن نخواهد بود. این اتفاقی است که در شرایط امروز بسیار محتمل است. افراد خلاق و کارآفرین به دلیل ویژگی های خاص شخصیتی و همچنین شرایط سازمان، و با توجه به اینکه در حال حاضر دسترسی به سرمایه اولیه برای راه اندازی کسب و کار مستقل راحت تر شده، بسیاری از این افراد تمایل زیادی به این کار نشان میدهند. چاره چیست؟ کارآفرین سازمانی… وقتی که باورها و ارزشهای کارآفرینی در کل سازمان جاری باشد، آنگاه با خروج یک یا چند فرد از سازمان، آثار مخرب تاثیر کمتری بر سازمان خواهند داشت. (هزار جریبی ،۱۳۸۳)[۴۳]
کارآفرینی سازمانی در بعد کلی در نوآوری و فعالیتهای پر خطر قابل تجسم است و تنها به معنی کارآفرینی مدیران ارشد اجرایی و یا هر فرد خاص دیگری در سازمان نیست, بلکه به معنای کارآفرینی کل نیروهای صفی در سازمان است.
تاریخچه و تعاریف کارآفرینی سازمانی
در سال ۱۹۷۰ برای اولین بار دو محقق به نام های “کالینز و[۴۴] مور” بین کارآفرینان مستقل و کارآفرینانی که در یک سازمان فعالیت میکردند، تمایز قائل شدند و این گروه را “کارآفرینان اداری” نام نهادند. در طی تاریخ تکامل مفهوم کارآفرینی سازمانی افراد و محققان مختلف از واژه های متفاوت برای این مفهوم استفاده کردهاند: کارآفرینی اداری، شرکتی، جمعی، سازمانی، درون شرکتی و …
واژه کارآفرینی سازمانی برای اولین بار توسط پینکات[۴۵](۱۹۸۵) به کار رفت، و بعد این سال بود که سیر مطالعات کارآفرینی در سازمان شدت یافت و محققان زیادی را به خود جذب کرد.
۲-۶-۱ تعاریف کارآفرینی سازمانی
کارآفرینی سازمانی فرایندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نوآوری شده از طریق القا و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسيس شده به ظهور میرسد. به عبارت دیگر، مجموعه فعالیت هایی است که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه میباشد (فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۶)[۴۶]. همچنین کارآفرینی سازمانی فرآیندی که سازمان طی میکند تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرینان انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های فردی یا گروهی به طور مستمر، سریع و راحت در سازمان مرکزی به ثمر برسانند. همچنین شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلا تأسيس شده، و فرآیندی است که محصولات (خدمات) یا فرآیندهای نوآورانه و خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان ایجاد می شود. در این نوع کارآفرینی، یک شرکت یا سازمان، محیطی را فراهم میسازد تا اعضا بتوانند در امور کارآفرینی مشارکت نمایند (همان منبع، ۵۱).
۲-۶-۲ گرایشات کارآفرینانه و ابعاد کارآفرینی
گرایشات کارآفرینانه در سازمان به درگیری شرکت در فعالیتهای کارآفرینانه اشاره دارد. هر چند برای کارآفرینی ابعاد زیادی توسط محققان مختلف ارائه شده است، ولی مبنای کار ما در این تحقیق بر اساس مطالعات است:
-
- توانایی بهره برداری از فرصت
-
- پذیرش پروژه هایی با ریسک بالا
- عکس العمل سریع نسبت به رقبا و سرعت در ارائه کالا و خدمات جدید با توجه به فرصتهای موجود.
این سه شاخص برای کارآفرینی در اکثر نوشته های مربوط به کارآفرینی وجود دارد، به خصوص دو عامل ریسک و فرصت، برای مثال:
الف) ابعاد کارآفرینی از نظر هیسریچ (۲۰۰۱):
– مخاطرهپذیری کسب و کار جدید
– نوآوری
– پیشگامی
۱- مخاطرهپذیری کسب و کار جدید ویژگیهای برجسته کارآفرینی است چون از طریق تعریف مجدد محصولات یا خدمات شرکت یا توسعه بازارهای جدید. منجر به ایجاد کسب و کار جدید داخل یک سازمان موجود می شود و در شرکتهای برزگ باعث شکل دهی بیشتر واحدهای مستقل یا نیمه مستقل، ایجاد واحد کسب و کار مستقل و جریانهای جدید میباشد. در همه سازمانها بدون توجه به اندازه شان بعد مخاطره پذیری کسب و کار جدید اشاره به ایجاد کسب و کار جدید داخل سازمان موجود بدون توجه به سطح استقلال میکند.
۲- بعد نوآوری به نوآوری در خدمات و محصول با تأکید بر توسعه و نوآوری در تکنولوژی اشاره میکند. کارآفرینی سازمانی شامل توسعه محصول جدید، بهبود محصول و فرآیندهای جدید تولید میباشد .
فرم در حال بارگذاری ...