۲-۸- مداخلات تکمیلی
دستهای دیگر از مداخلات وجود دارند که به مداخلات تکمیلی مشهور هستند که شامل روشهای زیر هستند:
۱)مداخلات غذایی
۲) روش دی.آی.آر
۳) برنامهسان رایز[۸۷]
۴) درمان به شیوه یکپارچگی حسی
در زیر توضیح کامل در ارتباط با هر کدام از این روشها آورده شده است.
۲-۸-۱- مداخلات غذایی
این روش بر اساس این دو دیدگاه است که حساسیتهای غذایی عاملی برای ایجاد علائم درخودماندگی است و اینکه کمبود یک ماده غذایی ویژه و یا نوعی از ویتامینها می تواند عاملی برای ایجاد دستهای از علائم اختلالات طیف درخودماندگی باشد( صمدی و مک کانکی، ۱۳۹۰).
رژیم غذایی که برای این افراد تأیید شده برنامه غذایی عاری از گلوتین که در مواد غذایی مانند غلات وجود دارد و کازوئین نیزکه پروتئین موجود در شیر است. اغلب والدین ویتامین ب ۶ با منیزیوم را برای فرزندانشان مفید گزارش دادند. البته نتایج پژوهش همگی مفید بودن این ویتامین را گزارش نکرده و دستهای دیگر منفی بودن این روش را گزارش کرده اند. سکرتین نیز یک ماده دارویی است که برای کمک به مشکل دستگاه گوارش افراد درخودمانده که توسط مرکز فرآورده های دارویی و غذایی آمریکا مورد تأیید قرار گرفته و تحقیقات گزارشهایی را در مورد بهتر شدن الگوی خواب، ارتباط چشمی، مهارت های زبانی و گفتاری داده اند(تورکینگتون، ۲۰۰۷).
مادهای دیگر به نام سالیسات تشدید کننده فعالیتهای کودک هستند و خوراکیهای حاوی این ماده باید از لیست غذایی ک.دک حذف شوند. این خوراکیها مانند( خشکبار، توت، مرکبات و داروهایی مانند آسپرین) میباشد( صمدی و مک کانکی، ۱۳۹۰).
۲-۸-۲- روش دی.آی.آر
به این روش رویکرد رشدی مبتنی بر ارتباط انفرادی نیز گفته می شود. پایه و اساس این رویکرد بر اساس روش بازی درمانی است و این روش برای اولین بار توسط دکتر استانلی گریسپان و سرنا ویدر به کار برده شد است. فلسفه این روش این است که به کودک کمک می کند تا بتواند با جهان اطراف خود ارتباط برقرار کند( یاپکو، ۲۰۰۳). این روش که به روش فلور تایم نیز معروف است. روش فلور تایم به جلسه غیر رسمی افراد بر روی موکت اشاره دارد که در این جلسه کودک و بزرگسال از طریق فعالیتهای بازی متناسب با سطح رشد کودک به طور طبیعی باهم ارتباط برقرار میکنند. این رویکرد به طور عمده توسط والدین در خانه اجرا می شود، اما می تواند توسط معلمان و متخصصان در مراکز پیشدبستانی نیز مورد استفاده قرار گیرد(وستوود[۸۸]، ۲۰۰۹؛ ترجمه همتی علمدارلو و شجاعی، ۱۳۹۱).
۲-۸-۳- برنامهسان رایز
این روش نوعی برنامه مبتنی بر خانه است که برای کودکان با اختلالهای طیف درخودماندگی و سایر ناتواناییهای رشدی توسط باری نیل کافمن[۸۹] و سماهاریا کافمن[۹۰] تهیه شده است. در واقع نوعی برنامه بازی درمانی مبتنی بر ارتباط است که توسط والدین اجرا می شود( وستوود، ۲۰۰۹؛ ترجمه همتی علمدارلو و شجاعی، ۱۳۹۱)
روش سان رایز شامل پنج مرحله است و هر مرحله خود به چندین زیر بخش تقسیم می شود. بخشهای موجود در سه مرحله اولیه عبارتند از ارتباط چشمی، ارتباط کلامی، توجه دوجانبه، انعطاف و مدارا و آمادگی برای آموزش. مرحله چهارم و پنجم علاوه بر پنج بخش ذکر شده پیشین هر یک دارای یک بخش اضافی هستند. بخش اضافی مرحله چهارم امل آمادگی برای رفتن به مدرسه است و بخش اضافی مرحله پنجم شامل آغاز مدرسه می شود( صمدی و مک کانکی، ۱۳۹۰).
۲-۸-۴- روش یکپاچگی حسی
این روش در دهه ۱۹۶۰ میلادی توسط جین آیرس[۹۱] ارائه شد. این روش میتوان با افراد دارای اختلال ذهنی و جسمی نیز مورد استفاده قرار داد و روشی خاص برای افراد درخودمانده نیست(صمدی و مک کانکی، ۱۳۹۰).
هدف این روش کمک به کودک درخودمانده به منظور پردازش کارآمدتر درونداد حسی و جلوگیری از واکنشهای افراطی به صداهای بلند یا نورهای روشن و توانمندسازی آن ها برای تعامل بهتر با محیطاست. این روش برنامه فعالیتهای حسی و فعالیتهای حرکتی درشت و ظریف است. این برنامه معمولا توسط کاردرمانگر و هفتهای سه یا چهار بار ارائه می شود( وستوود، ۲۰۰۹؛ ترجمه همتی علمدارلو و شجاعی، ۱۳۹۱).
۲-۹- بازی درمانی:
بازی درمانی یک تعامل کمکی بین کودک و بزرگسال آموزش دیده است که از طریق ارتباط نمادین در بازی، در جستجوی راه هایی برای ایجاد ارتباط و کاهش آشفتگی های هیجانی کودک است. به طوری که کودک در طی تعاملات بین فردی با درمانگر، پذیرش، تخلیه هیجانی، کاهش اثرات رنج آور، جهت دهی مجدد تکانه ها و تجربه هیجانی تصحیح شده راتجربه میکند( محمداسماعیلی، ۱۳۸۲).
بازی درمانی رویکرد فعالی است که می توان آن را به طور انفرادی یا گروهی به کار برد، به گونه ای که به کودکان اجازه میدهند تا به واسطه بازی، در ابتدا با درمانگر ارتباط برقرار کرده و احساسات هوشیار و ناهوشیارشان را آشکار سازند( الکیند[۹۲]، ۱۹۸۱). نظریه های که تبیین بازی کودکان می پردازند، از لحاظ نوع تببین، بسیار متفاوتند، به طور مثال، بازی را به عنوان مؤلفه ای از تحول شناختی و عقلانی مورد توجه قرار میدهند، یا آن را فرایندی برای رها سازی استرس های مرتبط با رشد و بزرگ شدن می دانند، یا بازتابی از فشار های فرهنگی است، و وسیله ای برای مهارت های تازه میباشد( اسلاتر[۹۳] و دامبروسکی[۹۴]، ۱۹۸۱). مع ذلک هیچ یک از این نظریه ها تضادی در استفاده از بازی به عنوان یک روش درمانی ندارند. اگر چه افراد مختلف ممکن است درباره علت بازی کردن کودکان اختلاف نظر داشته باشند، ولی بااین نکته موافقند که بازی از مؤلفه های ضروری زندگی کودکان است، چرا که آن ها به هنگام بازی معمولا در طبیعی ترین و راحت ترین وضعیت هستند، و به همان راحتی که بزرگسالان احساساتشان را از طریق گفتار ابراز میکنند، آن ها نیز همین کار را به وسیله بازی انجام میدهند. بنابرین بازی وسیله فوق العاده کارآمد و مؤثری است که با کمک آن می توان وارد دنیای درونی کودکان شد( اسلاتر[۹۵] و دامبروسکی[۹۶]، ۱۹۸۱)..
فرم در حال بارگذاری ...