علاوه بر این، تضاد بین سهامداران و اعتباردهندگان، مشکل کمسرمایه گذاری را به سبب وجود انتخاب نامطلوب موجب میگردد. این مشکل به دلیل نرخ بالاتر بهره درخواستی توسط اعتباردهندگان، ایجاد می شود زیرا آن ها اطلاعات کافی در مورد تمیز و تفاوت دادن بین کیفیت پروژه های مختلف دارای ارزش فعلی خالص مثبت را در اختیار ندارند. بنابرین، اگر مخارج سرمایه گذاری همه پروژه های با ارزش فعلی خالص مثبت، بیش از جریانات نقدی داخلی باشد، شرکت ممکن است پروژه های سرمایه گذاری را به دلیل اجتناب از انتشار اوراق بهادار پر ریسک، برای تأمین مالی کنار گذارد (بیدل و همکاران[۷۷]، ۲۰۰۹).
همچنین تضاد بین سهامداران بالفعل و بالقوه، منتهی به کمسرمایه گذاری ناشی از انتخاب نامطلوب
میگردد. مجلوف و مایرز (۱۹۸۴) نشان دادند که به خاطر عدم تقارن اطلاعاتی پیشقراردادی[۷۸] بین سهامداران بالفعل و بالقوه در ارتباط با پروژه های سرمایه گذاری و دارایی های موجود، شرکت ممکن است پروژه های با ارزش فعلی خالص مثبت را رها کنند. زیرا عدم تقارن اطلاعاتی سهامداران آتی (بالقوه)، در مورد چشمانداز سرمایه گذاری شرکت، موجب گردد آنها احساس کنند که در صورت سرمایه گذاری، امکان بیشتری برای وقوع زیان (نسبت به عدم سرمایه گذاری) وجود دارد (بیدل و همکاران،۲۰۰۹).
انتخاب نامطلوب
میر و مجلوف(۱۹۸۴)
جریان نقدی آزاد
جنسن (۱۹۸۶)
جایگزینی داراییها
جنسن ومکلینگ (۱۹۷۶)
انتخاب ناسازگار
بین امتیازدهندگان و مدیران
محدودیت در تامین مالی
وردی (۲۰۰۶)
بین سهامداران و اعتباردهندگان
بین سهامداران فعلی و بالقوه
عدم تقارن اطلاعاتی
بین سهامداران و مدیران
خطر اخلاقی
میر (۱۹۷۷)
فرایند بیشسرمایه گذاری
فرایند کم سرمایه گذاری
نمودار(۲-۱)، روابط نظری فرضیه بیش و کم سرمایه گذاری
به دلیل وجود تضاد منافع بین مدیران و سهامداران، ممکن است فرایند بیشسرمایه گذاری رخ دهد. هنگامی که عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد و مکانیسمهای همراستا نمودن منافع سهامداران و مدیران کاملاً کارا نیست، مدیران ممکن است از جریانهای نقدی آزاد استفاده کرده و پروژه های با ارزش فعلی خالص منفی را جهت افزایش منافع خود به کار گیرند که این اقدام به بیشسرمایه گذاری منتهی می شود. جریان های نقدی آزاد، جریانهای نقدی مازاد بر آن مبالغی است که برای پروژهای با ارزش فعلی خالص مثبت لازم است. بنابرین، ممکن است مدیران به جای آنکه این وجوه را به سهامداران بپردازند،
آنها را هدر دهند. از این رو، مدیران انگیزههایی جهت بیشسرمایه گذاری جهت استفاده از منافع نقدی و غیرنقدی مرتبط با اندازه بزرگتر شرکت خواهند داشت (بیدل و همکاران، ۲۰۰۹).
۲-۲-۲-۵-کارایی سرمایه گذاری و تأمین مالی
مودیگلیانی و میلر[۷۹] (۱۹۵۸) اشاره نموده اند که در یک بازار کارا، میزان و نوع سرمایه گذاری واحدهای تجاری مستقل از ساختار مالی و میزان نقدینگی آنها است. به عبارت دیگر، مطابق با کتابشناسی نئوکلاسیک مالی، بازار کارا با تأمین مالی به موقع و کافی پروژه های دارای چشمانداز روشن و مثبت باعث می شود که مدیران (شرکتها) تا هنگامی که نرخ بازده نهایی سرمایه گذاری صفر شود، به انجام سرمایه گذاری مبادرت ورزند. از این رو نباید ارتباطی بین جریانهای نقدی داخلی[۸۰] و سرمایه گذاری مشاهده گردد (بیدل و همکاران، ۲۰۰۹).
اما چندین مسئله، این استنباط و نتیجه گیریها را مخدوش کردهاست. مسئله اول، سهمیهبندی سرمایه[۸۱] است که به سبب نبودن تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران ایجاد می شود. مایرز و مجلوف (۱۹۸۴) نشان داده است که اگر مدیران بتوانند از اطلاعات محرمانه، سوء استفاده کنند، سرمایه گذاران از انجام سرمایه گذاری خودداری میکنند.
دومین مسئله، از مشکلات مربوط به نمایندگی ناشی می شود. یعنی زمانی که مدیران به جایتحصیل بازده نقدی بیشتر، در پی تأمین منافع شخصی خودشان هستند (جنسن، ۱۹۹۸). این گونه مسائل (عدمتقارن اطلاعاتی و منفعتگرایی مدیران) حساسیت سرمایه گذاران را نسبت به جریانهای نقدی، برانگیخته و تأمینمالی را برای انجام پروژه های دارای چشم انداز روشن و مثبت (دارای ارزش فعلی خالص مثبت) با مشکل روبه رو میکنند.
بدین ترتیب، در عمل تصمیمهای سرمایه گذاری شرکتها مستقل از ساختار مالی آنها نخواهد بود. از همین رو بخشی از مشکلات مربوط به سرمایه گذاریها ناشی از مسائل مربوط به ساختار مالی شرکتها است. به عنوان مثال، بخش عمدهای از کتابشناسی موجود در حوزه مالی نشان داده است که محدودیتهای مالی، توانایی مدیران را برای تأمین مالی پروژه های سرمایه گذاری محدود میسازد (هوبارد[۸۲]، ۱۹۹۸). یکی از مواردی که میتوان استنباط نمود آن است که شرکتهای مواجه با محدودیت تأمین مالی[۸۳] ممکن است به دلیل هزینه های زیاد تأمین مالی، از قبول و انجام پروژه های با ارزش فعلی خالص مثبت صرف نظر کنند که این کار به کم سرمایه گذاری منجر می شود (وردی[۸۴]، ۲۰۰۶).
علاوه بر این اگر شرکتی تصمیم به تأمین مالی بگیرد هیچ تضمینی وجود ندارد که سرمایه گذاری صحیحی با آن انجام شود. به عنوان مثال مدیران ممکن است با انتخاب پروژه های نامناسب در جهت منافع خویش و یا حتی سوء استفاده از منابعی همچون جریانهای نقدی آزاد، اقدام به سرمایه گذاری ناکارا کنند. بیشتر مقاله های موجود در مورد این موضوع، پیش بینی کردهاند که انتخاب پروژه های ضعیف، موجب بیشسرمایه گذاری می شود. مبنای نظری این تحقیق بر نظریه بیش و کم سرمایه گذاری که عمدتاًً به وسیله مورگادو[۸۵] (۲۰۰۳) جمع آوری شده، استوار است. بنابرین، در ادامه این نظریه به صورت اجمالی در قالب پیشینه نظری ارائه، فرضیه ها تحقیق بیان و کتاب شناسی تجربی گذشته مرور میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...