لازم به ذکر است که سیستم آمیگدال طبق نظر لدو ویژگی هایی دارد که آن را از سیستم هیپو کامپ وقشر عالی مغز متمایز میکند شامل ناهشیاری ،عملکرد سریع ،خودکار بودن ،ماندگاری ،عدم شناخت دقیق از تفاوت ها و مقدم بودن برقشر مغز از نظر تکاملی .
سازگاری اجتماعی
انسان موجودی است اجتماعی وادامه زندگی اوبصورت انفرادی تقریباًغیر ممکن است .از لحظه ای که فرد متولد می شود با دیگران ارتباط داشته و نیاز به این ارتباط درتمام مراحل رشد فرد وجود دارد ( مصائبی ،۱۳۸۷). انسان در جهانی زندگی میکند که هرروز دستخوش تغییر است هر گونه تغییر درزندگی آدمی خواه خوشایند وخواه ناخوشایند نیاز به سازگاری دارد. رفتار آدمی تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد وشخصیت انسان درصورتی به کمال میرسد که بین او و محیطش تعامل وتبادل مناسبی وجودداشته باشد. انسان موجودی انعطاف پذیر است اونه تنها با محیط سازگار می شود ،بلکه همچنین محیط را نیز طبق خواسته خوددگرگون میکند (ولش وکارن[۲۲] ،۲۰۰۴). سازگاری وهماهنگ شدن با خود ومحیط پیرامون خود برای هر موجود زنده ای یک ضرورت حیاتی است ،به طوری که تمام موجودات زنده سعی دارند به حالت کاملی از سازگاری وانطباق با محیط برسند (بارلو[۲۳] ،۲۰۰۲).
بنابرین سازگاری اجتماعی به مثابه ی یکی از مهم ترین نشانه های سلامت روان ،ازمباحثی است که در دهه های اخیر ،توجه بسیاری را جلب کردهاست(احدی و همکاران ،۱۳۸۰).
تعریف سازگاری اجتماعی
درمورد تعریف سازگاری اجتماعی نیز اختلاف نظر وجود دارد صاحب نظران درمورد سازگاری مؤثر ومطلوب درجوامع وفرهنگهای مختلف نظرات متفاوتی دارند اما می توان گفت که سازگاری اجتماعی عبارت از تعامل مؤثر فرد با محیط زندگی است ونشانه های آن داشتن احساسات مثبت درباره خود ،شرکت در فعالیت های اجتماعی ،لذت بردن از ارتباط با دیگران ،احساس آرامش در موقعیت های ناآشنا ،داشتن احساسات مثبت درباره دیگران وتوانایی نفوذ وتاثیر گذاری بر دیگران است (مندونکا[۲۴] ،۲۰۰۱)
سازگاری از لحاظ لغوی موفقیت در کار و حسن سلوک در مقابل بد سلوکی و ناسازگاری معنی شده است به طور کلی تعاریف متعددی درباره سازگاری اجتماعی ارائه شده است که دراینجا به برخی از آن ها اشاره می شود منظور از واژه سازگاری انطباق متوالی با تغییرات وایجاد ارتباط بین خود ومحیط میباشد به نحوی که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی (ضمن رعایت حقایق خارجی )امکان پذیر سازد (مندونکا ،۲۰۰۱)
سازگاری را فرایند پیوسته تعریف کردهاند که درآن تجربیات یادگیری اجتماعی مشخص باعث ایجاد نیازهای روانی میگردد و امکان کسب توانایی ومهارت هایی را فراهم میسازد که ازآن طریق می توان به ارضا آن نیازها پرداخت. بنابرین زمانی می گوییم یک فرد سازگار است که مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط وتعامل را آموخته باشد و بتواند به طور مؤثری به ارضا نیازهای خود بپردازد (مندونکا،۲۰۰۱)
سازگاری اجتماعی فرایندی است که درآن فرد بافراگیری اصول وآداب پذیرفته شده در گروه یا اجتماع وهمسو نمودن نیازها وخواسته های خود با گروهی که درآن زندگی میکند توانایی جذب شدن درآن گروه را پیدا میکند (والی پور ،۱۳۷۲،به نقل از کهتری ،۱۳۸۵)
بسیاری از پژوهشگران روانشناسی اجتماعی اعتقاد دارند که انسان دارای دوبعدروانی واجتماعی است وبرای بیان بسیاری از نیازهای خود باید با محیط اجتماعی خود رابطه خوبی برقرار نماید وازآن جا که محیط اجتماعی به سرعت درحال تغییر است ،به نظر میرسد که انسان برای ادامه حیات خود چاره ای جز سازگاری اجتماعی ندارد (بارون[۲۵] ،۲۰۰۱)
پژوهشگران دیدگاه زیست شناختی اغلب پیشنهاد میکنند که پاره ای از زمینههای زیستی فرد گرایش به رفتار ناسازگارانه دردرون و بیرون از خانواده قرار میگیرد ،زمینههای زیستی اوبا روابط نامطلوب وناسازگارانه محیط خانه واجتماع ،عامل اصلی گرایش به ناسازگاری میباشند (نوابی نژاد ،۱۳۷۳)
به بیان دیگر ،پاره ای از ویژگی های شخصیتی متاثر از عوامل ژنتیکی هستند وشیوه ها والگوهای تربیتی خانواده یا درجهت این گرایش ها ویا درجهت مقابل آن ها (عدم ناسازگاری باعوامل ارثی وژنتیکی )به تدریج شخصیت فرد را شکل میدهند (بورونی[۲۶] ،۲۰۰۲)دردیدگاه تحلیل روانی به فردی سازگار گفته می شود که دارای من قوی وسالم باشد و بتواند میان دوپایگاه دیگر شخصیت (نهاد وفرامن )تعادل وهماهنگی ایجاد کند تا این نظام ها بتوانند به وظایف خود به خوبی عمل نمایند ودرعین حال نظام من آنقدر قوی وتوانمند خواهد بود که بتواند فرد را به مقامی برساند که دربرخورد با مشکلات از مکانیزم های دفاعی استفاده نکند یا نسبت به آن ها هشیار باشد ؛پس سلامت روانی یکی از ویژگی های اصلی و بارز انسان های سازگار میباشد (پروین ۱۹۹۵،به نقل از جوادی وکدیور ،۱۳۷۴).
دردیدگاه رفتاری آسیب های رفتاری ،بیماری محسوب نمی شود ،بلکه پاسخ هایی هستند که بر اساس همان اصول رفتاری یاد گرفته شده اند وهمه پاسخ ها بر اساس اصول رفتاری یاد گرفته میشوند. یادگیری ،نگهداری وتغییر رفتار نابهنجار، درست مانند یادگیری رفتار عادی است و رفتار عادی را نیز می توان یک سازگاری به حساب آورد که از تقویت ناشی شده است (رستگاران ،۱۳۷۲)طرفداران این نظریه معتقدند که ناسازگاری یک پاسخ غلط آموخته شده بر اساس انواع روش های شرطی سازی است آن ها معتقدند که شخصیت مجموعه ای از انواع شرطی شدن هاست (رستگاران ،۱۳۷۲)
طرفداران این نظریه معتقدند که رفتار انسان را می توان از طریق تعامل انسان با محیط تبیین کرد که تحت تاثیر نیروهای اجتماعی است ،اما نحوه برخورد با آن ها را خود انتخاب میکند .انسان هم نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان میدهد وهم فعالانه آن ها را تفسیر کرده وبر موقعیت ها اثر میگذارد. همان طور که موقعیت ها رفتار انسان را شکل میدهند ،انسان نیز موقعیت ها را انتخاب میکند وبه همان اندازه که انسان از رفتار دیگران تاثیر می پذیرد ،بررفتاردیگران تاثیر میگذارد (رستگاران ،۱۳۷۲).
دردیدگاه شناختی انسان سازگار به کسی اطلاق می شود که توانایی وقدرت پردازش صحیح اطلاعات را دارا است. این فرد قادر به چنین کاری است ،نظام ارزشی واقع بینانه ای برای خود تنظیم می کند تا تحت تاثیر نوسان های روانی دردناک واختلاف با دیگران دچار ایستایی نشود. این فرایند به او کمک میکند تا به احساس بهتری دست یابد ،اما پردازش اطلاعات، مبتنی براین فرض است که یک فرد سازگار باید در همه اجزای پردازش اطلاعات، توان عمل به شیوه سالم را داشته باشد ،تا ازخطاهای شناختی که پایه واساس ناسازگاری است مبرا بماند (گودشتاین ولانیون ،۲۰۰۵).
فرم در حال بارگذاری ...