بی نهایت زیباست
آن که آموخت به ما درس محبت می خواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
تب و تابی بودت هر نفسی
به وصالی برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد (ج۲: ۱۲۲۱ – ۱۲۲۳).
۴-۳-۹- پرویز
خسرو پرویز (از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی)، بیست و چهارمین پادشاه ساسانی و از نامدارترین شهریاران دودمان ساسانیان است. «خسرو دوم» نامی است که رومیها به وی دادهاند، مورخین ایرانی وی را خسرو پرویز (ابرویز) گفتهاند. وی به جای پدر، هرمز چهارم، برتخت پادشاهی نشست. در ابتدای به تخت نشستن با مخالفت بهرام چوبین مواجه شد و پس از شکست از سپاه وی به روم گریخت. مدّتی بعد با حمایت قیصر روم و با سپاهی که وی در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت و بر تخت نشست.
«پرویز» یا «خسرو پرویز» در ادب اسطورهای، نماد پادشاهی و شکوه و صلابت است و با همین مفهوم در اشعار شاعران پارسی بازتاب دارد. مشیری در شعر «در گذرگاه جهان» از مجموعه «آه، باران» از شکوه قصر او برای بیان مفاهیم و ساخت مضامین شعری بهره جسته است:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انسان سرگردان در او، این لحظه غمگین
آن لحظه خرسند.
هم شعرحافظ دارد و هم تیغ چنگیز.
هم کنج گردآلود من
هم قصر پرویز!
اندوه پیری دارد و شور جوانی
لطف توانایی و رنج ناتوانی
هم شهد شیرین دارد و هم زهر کاری
هم جغد دارد، هم قناری.
هم کین دشمن، هم صفای دوست در اوست
با این بپیوند
از آن بپرهیز. (مشیری، ۱۳۹۱، ج۲: ۹۱۴).
در شعر دیگری که در ستایش نظامی سروده است، در یک بیت، نظامی را افسانه سرای بزم پرویز معرفی کرده است:
مردی به کمال زهد و پرهیز / افسانهسُرای بزم پرویز (همان: ۱۱۵۲).
۴-۳-۱۰- تاج کیانی
«تاج، سربند یا کلاهی که معمولاً از جنس طلا و فلزات ارزشمند با جواهرات گرانبها بوده و عموماً توسط افراد عالیرتبه یک کشور مورد استفاده قرار میگیرد. تاج کلمهای پارسی است… تاج دارای چنان ارزشی بود که ممکن بود شاهزادگان برای به دست آوردن آن جان خویش را به خطر اندازند. چنانچه بعد از مرگ یزدگرد یکم و پیدا شدن مدعیان سلطنتی، تاج را بین دو شیر در قفس قرار دادند تا هر که بر شیران غلبه کرد، تاج بر سر گذارد و شاهنشاه خواهد بود. از لحاظ معنایی تاج به دلیل نمایش افتخارات و اعتقادات ملّی و مذهبی دارای چنان اعتباری بود که کوچکترین بیاحترامی به آن مجازات مرگ را در پی میداشت… در مورد فرّه و نقش آن بر تاج میتوان گفت شاهان که ادعایی از انتساب شاهی به اهورامزدا و ایزدان چون مهر و آناهیتا داشتند، نقش یا نماد آنها را بر تاجشان نصب میکردند و به این عمل تنفیذ فره میگفتند. شاهان هرگاه که این فرّ ایزدی را داشتند، پادشاهی شایسته و منتخب و منتصب از ایزدان شمرده میشدند. بنابراین پادشاهی که لیاقت شاهی نداشت با این عنوان که فرّ شاهی ندارد و این که منتخب ایزدان نیست، از سلطنت خلع میشدند و فره از او گرفته میشد. هنگامی جمشید فرّ خود را از دست داد، پادشاهی خود را هم از دست داد؛ و ضحاک بدکار توانست او را شکست دهد. در این جا فرّه کیانی مخصوص شاهان خوب بوده است. خشایارشاه در یونان از فرّه باستانی یاری میطلبید؛ یا داریوش سوم سپاهیانش را با فرّه ایرانی پیش می راند» (واحددوست، ۱۳۸۷: ۴۴۷).
«فره ایزدى روح مقدسى است که برکت و تقدس ایجاد مىکند و وارد هر روح و جانى که بشود، توفیق پیدا مىکند و به عافیت و سلامت یا به سلطنت و مقام و قدرت مىرسد، و در دنیا و آخرت، نجات مىیابد. با نیایش و پرستش اهورا مزدا مىتوان فره ایزدى یافت، و فره ایزدى اگر وارد روحى مىشود صاحب آن روح سعید بشود؛ و اگر نه شقى مىماند» (مبلغی آبادانی، ۱۳۷۳، ج۱: ۲۶۹).
ساسانیان به دلیل اهمیّتی که برای شکوه و عظمت بارگاه خود داشتند، از این گونه لوازم که بر شکوه آنان میافزود، استفاده میکردند. بعد از این دوران، پادشاهان دیگر از تاج کیانی استفاده نمیکردند تا این که در دورهی قاجاریه، دوباره استفاده از تاج برای پادشاهان مرسوم شد. مشیری از تحولات تاریخی ایران و از دست دادن فره و شکوه و تاج کیانی که احتمالاً به واسطه نفوذ اعراب از بین رفت، ایرانیان را ملامت میکند:
این دفتر دانایی، این طرفه ره آورد،
الهام خدایی ست که فردوسی توسی
از جان و دل آن را بپذیرفت،
با جان و دل خویش، بیامیخت،
بیاراست، بپرورد؛
دَه قرن است که در پهنهی گیتی
میدان شکوهش را،
کس نیست هماورد!…
امروز، هنوز از پس دَه قرن که این مُلک
در دایرهی دوران سرگشته ست،
آیا چه کسی داند سی سال در آن عهد
بر این هنری مرد سخنور چه گذشته ست؟
انگیزه اش از گفتن شهنامه چه بوده ست؟
سیمای اساطیری ِ ایران کهن را
آن روز چرا گَرد ز رخسار زدوده ست؟
سی سال برای چه، برای که سروده ست؟
این دفتر دانایی،
این طرفه ره آورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست؛