ـ تا به حال بیش از صد بار در مطبوعات و رادیو و تلویزیون به شوخی و جدی این تابلوهای «ایستگاه تاکسی» را مسخره کرده اند و گفته اند: این تابلوهای مضحک را که یکی از علائم بهلول بازی های ماست از کنار خیابان بردارید چون تاکسی در خیابان هر طور که دلش بخواهد ویراژ می دهد و هر جا که دلش بخواهد می ایستد جز در ایستگاه تاکسی[۴۸۵]!
ـ تا آن وقت شاید تو قاطری، یابویی، الاغی بالاخره مرکبی گیر آورده باشی که محتاج اتوبوس و ترن و تاکسی نشوی و زودتر هم به خانه ات برسی[۴۸۶] ….
ـ رانندگان تاکسی بازی تازه ای در آورده اند و برای این که زحمت خود را کم کرده باشند مدتی است که مسیر مستقیم برای خود اختیار می کنند….. تاکسی رانها هر راهی که دلشان بخواهد می روند و هر قدر هم که دلشان بخواهد با مسافر حساب می کنند و هیچ کس هم جلودارشان نمی شود.[۴۸۷]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴ ـ ۱ ـ ۴ ـ ۳ مهاجرت افراد از شهرستان ها به تهران برای زندگی
کمبود امکانات زندگی در سراسر کشور و بالاتر رفتن هر روزه ی هزینه های زندگی و همچنین مشکل جدی مردم در مورد یافتن مشاغل مناسب و درآمدهای کافی، باعث می شده که در دوران مورد بحث در این آثار، افراد و ساکنین شهرها و روستاهای مختلف کشور با شنیدن اخبار و شایعاتی چون وجود امکانات، شغل و درآمد بالا در تهران به امید بهبود زندگی خود دیار خویش را رها کرده و به تهران مهاجرت نمایند. همین امر باعث می شده که جمعیت تهران مرتباً افزایش یابد و در نتیجه مردم با کمبود بیشتر امکانات و مایحتاج ضروری زندگی مواجه شوند. مؤلف به این معضل اجتماعی بارها و بارها اشاره کرده و آسیب های جدی اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی حاصل از این امر را به مسئولین و مردم گوشزد کرده است.
ـ …. گفتم! این تقصیر درخت نیست و نتیجه ی هجوم از شهرستان به تهران است شاید اگر قبل از نقل مکان به تهران از حافظ فال می گرفتی این بیت می آمد:
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری با خبر باش که سر می شکند دیوارش
حالا هم دیر نشده اگر باز از حافظ فال بگیری ممکن است این شعر بیاید:
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش باید برون کشید از این ورطه رخت خویش[۴۸۸]
ـ جواب داد: در دامغان بودیم. باغ حسابی داشتیم. گول خوردیم و همه ی زندگی را فروختیم و به تهران آمدیم.چون خیال می کردیم علی آباد شهری است. این جا پس از مدتی که مثل کولی ها سفیل و سرگردان بودیم بالاخره این آپارتمان هفتاد متری را خریدیم. حالا مجبوریم هفت نفری در این قفس زندگی کنیم. در دامغان کیسه کیسه پسته را به دوستان و خویشاوندان تحفه می دادیم. این جا پریروز که مهمان داشتیم برای یک کیلو پسته پنجاه تومان از جیبمان پرید[۴۸۹].
ـ …. حالا حکایت تهران است. یقنعلی بقال که در گوشه ی فلان شهرستان از زور کسادی مگس می پراند، همین که شنید قهوه چی هم ولایتی اش بیست سال پیش، به تهران رفته و با سرمایه ای عبارت از یک سماور قراضه ی برنجی و چند تا استکان نعلبکی لب پریده دست به فروش چای آب زیپوی یکی سه تا پول زده و حالا صاحب سه چهار مهمان خانه ی لوکس است، به طمع می افتد و دکان خود را می فروشد و با پول مختصری که دارد راهی تهران می شود تا با سرمایه ای که دارد دست به کاری زند که غصه سر آید[۴۹۰]……
ـ هر جا کار تولیدی باشد، کارگر و کارمند جمع می شوند و هیچ کس به فکر ترک محل خود نمی افتد. این همه کارخانه که در اطراف تهران است، اگر در شهرستان ها بود لااقل کارکنان این کارخانه ها یا بستگانشان در آن شهرستان ها زندگی می کردند و الان در تهران نبودند.
۴ ـ ۱ ـ ۴ ـ ۴ ناکارآمدی شهرداری در تأمین رفاه شهروندان
مسلما شهری با وسعت و جمعیت بالا نیازمند مدیریت و رسیدگی عالی از سوی مسئولین نیز هست، اما با مطالعه ی این آثار در می یابیم که شهر تهران در آن دوران از نظر تأمین رفاه و امکانات برای شهروندان دچار کمبودها و نقائص فراوانی بوده است. علت اصلی این نقائص و کمبود ها نیز در وهله ی اول شهرداری این شهر بوده است، چرا که این سازمان علیرغم صرف هزینه های بالا نهایتاً در تأمین رفاه شهروندان چنان که باید و شاید موفق نبوده است. مؤلف به کمبودهای فراوانی چون عدم پاکیزگی خیابان ها و محلات، عدم نظارت صحیح بر نحوه ی ساخت و سازها، عدم مدیریت و اجرای علمی و کاربردی در اموری مثل جاده سازی و گسترش خیابان ها ، نبود مکان های مناسب و کافی برای تفریحات سالم و ورزش شهروندان و اموری از این قبیل اشاره می کند. باید گفت که تمامی این مشکلات در جنوب شهر تهران عمیق تر و مسأله سازتر بوده است. در این موارد هم مؤلف بارها به مقایسه ی شهر تهران با پایتخت های پیشرفته ی جهان می پردازد و مشکلات را با زبان طنز به تصویر می کشد.
ـ باید خدا را شکر کنیم که فقط در ورزش با ملل دیگر مسابقه می دهیم. اگر قرار بود در سایر کارها مثل خانه سازی، راه سازی، آسفالت خیابان، کابل کشی، زباله کشی، امور اداری، تسریع در محاکمات قضایی و غیره و غیره هم با ملل دیگر مسابقه بدهیم چی می شد[۴۹۱]….
ـ از یک طرف توصیه می کنند که اهالی تهران در مصرف آب اسراف نکنند، از طرف دیگر خبری پخش می شود که شهرداری تهران می خواهد بیست و شش قایق موتوری و بادی از انگلستان بخرد و آن ها را در دریاچه ی مصنوعی جنوب تهران به کار اندازد. مردم می گویند: ما در فصل باران برای عبور از خیابان هایی که حکم رودخانه را پیدا می کند در زحمتیم. این قایق ها را در همین خیابان ها به کار بیاندازید نه در دریاچه ی مصنوعی، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است[۴۹۲] !
ـ تصادفا باد یک روزنامه ی کهنه ی دوسال پیش را در داخل ماشین می اندازد. بر می دارم و می بینم نوشته: « قرار است کیسه های نایلونی میان خانه ها تقسیم شود تا هر روز زباله ها در این کیسه های سربسته تحویل رفتگر شود و به همین نحو هم از شهر خارج گردد که روی آن باز نماند و باعث آلودگی هوا نشود. فعلا مطالعات در این زمینه ادامه دارد. البته مطالعه در بعضی از زمینه ها طول می کشد. گاهی یک سال و دو سال و گاهی یک قرن[۴۹۳].
ـ هنوز صد قدم نرفته بودم که دیدم گرد و خاک شدیدی برخاست و آسمان را تیره و تار کرده، چیزی نگذشت که از میان گرد و غبار یک دسته جارو بعد خود جارو و در پشت آن هم هیکل رفتگر مثل شاخ شمشاد سبز شد. تقریبا در تمام طول خیابان به ترتیبی که عرض کردم مأموران شهرداری با کمال جدیت مشغول مبارزه با آلودگی هوا بودند.[۴۹۴]
ـ من هر چه فکر کردم نفهمیدم منظور از این پیشنهاد چیست؟ آیا این آقای راننده ی تاکسی می خواست بگوید شهردار محترم تهران از چاله چوله ی خیابان ها خبر ندارد؟ پس ایشان چطور فاصله ی دولت سرای خود و شهرداری را طی می کنند؟ مثلاً با هلیکوپتر رفت و آمد می فرمایند؟ یا دست اندازهای خیابان از ایشان می ترسند و ایشان را دست نمی اندازند؟ چطور ممکن است شهردار جوان و تحصیل کرده و کار کشته ی ما که سال ها در تهران زندگی می کند نداند که این شهر در زمستان به چه وضعی دچار خواهد شد[۴۹۵]؟
ـ می دانید که در خصوص فرمایش ایشان (شهردار تهران) دو روایت است، یکی این که فرموده اند تهران تمیز ترین شهر دنیاست. دیگر این که فرموده اند تهران با بهترین شهرهای اروپا برابری می کند. بالاخره هر دو روایت درست از آب در آمد. چون اولا تهران یک دوش حسابی گرفت و شسته و رفته و تمیز شد و ثانیاً شهر را آب برداشت و خیابان ها حکم رودخانه و کانال را پیدا کرد و تهران هم شبیه ونیز و آمستردام شد که هر دو از بهترین شهرهای اروپا هستند.[۴۹۶]
ـ از یکی پرسیدند: اسم شهرداری اول چه بود؟ جواب داد: بلدیه. پرسیدند: پس چرا عوضش کردند؟ جواب داد: برای اینکه دیدند چیزی بلد نیست[۴۹۷].
۴ ـ ۱ ـ ۵ مسائل و مشکلات زنان
حالت را باید منتقد اجتماعی و نویسنده ای دانست که از لحاظ تفکر و شیوه ی نگاه به مسائل بسیار روشن بین و آزاد اندیش است، وی در عصری که به زن و مقام او در جامعه چنان که باید و شاید اهمیت داده نمی شده، خواستار احقاق حقوق مسلم و زیر پا گذاشته شده ی این طبقه بوده است. او به خوبی به اجحاف های افراد، جامعه و حکومت به زنان آگاه بوده است و چند بار مصداق هایی از این اجحاف را ذکر و نقد کرده است. البته باید گفت که این سخن به این معنا نیست که حالت مانند افراد یا گروه هایی که با حرارت و گاه افراط در این زمینه اظهار نظر کرده اند عمل کرده است، بلکه اشاره ی او به بعضی از حقوق اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی و اداری زنان جامعه نشانگر نگاه عمیق و همه جانبه ی او به مسائل روز است. البته ذکر این نکته هم لازم است که اشاره به چنین مواردی در این آثار کم و محدود است اما به خاطر ارزشی که نگاه و نظر مؤلف در این باره دارد و باعث نمایاندن وضعیت و جایگاه حقوق زن در جامعه ی آن روز شده است؛ این موارد را هم ذکر کرده ایم.
۴ ـ ۱ ـ ۵ ـ ۱ بی توجهی افراد و جامعه به زنان خانه دار
مؤلف در مقاله ای[۴۹۸] زنان خانه دار و نحوه ی برخورد جامعه و حکومت با این طبقه را موضوع بحث خود قرار داده و عقیده دارد که این زنان که تعدادشان هم در جامعه بسیار زیاد است از نظر مادی و معنوی باید تحت حمایت جامعه و به خصوص دولت قرار بگیرند. او نداشتن پشتوانه ی مالی مستقل، عدم برخورداری از تسهیلاتی مانند بیمه و ترس مفرط از آینده ی مالی در میان این افراد را مطرح کرده و معتقد است که دولت موظف است هزینه و بودجه ای را برای رفع این نگرانی ها اختصاص بدهد.
ـ به هر صورت کسانی که صبح از خانه بیرون می روند و غروب بر می گردند تمام زحماتشان به گردن کسی است که خانم خانه دار نامیده می شود. بله این خانم های خانه دار هستند که تمام کارهای خانه را بر عهده دارند و بار خانم های کارگر و کارمند هم روی دوششان سنگینی می کند و در برابر تمام زحماتی که متحمل می شوند اجرشان صفر است[۴۹۹].
ـ بر خلاف خانم های کارمند و کارگر، که حقوق مرتب و بیمه و بازنشستگی دارند، خانم های خانه دار از تمام این مزایا محرومند. نه حقوق مرتبی دریافت می کنند، نه بیمه هستند، نه مستمری بازنشستگی می گیرند. اصولا بازنشستگی ندارند. تا آخر عمر باید جان بکنند و نه تنها قدر زحماتشان شناخته نیست، بلکه اصولا وجودشان به چیزی شمرده نمی شود. بچه ها و نوه ها که به تحصیلات خود مغرورند، او را که سنش از آن ها بیشتر است، قدیمی و کهنه پرست می خوانند و مسخره اش می کنند.
ـ ….. لذا جا دارد که موضوع رفاه و تأمین آتیه ی خانم های خانه دار را جداً مورد بررسی قرار دهند و قدم هایی به سود این طبقه بردارند.[۵۰۰]
۴ ـ ۱ ـ ۵ ـ ۲ بی توجهی به زنان کارمند و شاغل در ادارات دولتی
همان طور که قبلا هم گفته شد مؤلف در اغلب موراد به مسائل نگاه همه جانبه و موشکافانه دارد. او علاوه بر حمایت از حقوق زنان خانه دار، به مشکلات و نیازهای زنان کارمند و شاغل هم اشاره کرده است. مهم ترین ضعف دولت در این زمینه کم بودن دستمزد زنان نسبت به مردان بوده که این امر باعث سوء استفاده های فراوان افراد و کارفرمایان از زنان می شده است.
همچنین در نظر گرفتن مشاغل بسیار ساده و کم اهمیت برای زنان در ادارات و عدم اختصاص رتبه های بالا تر به این افراد هم از مشکلات زنان کارمند به شمار می رود که مؤلف در چند مورد به این مسأله اشاره کرده است.
ـ خانمی را می شناسم که در یکی از وزارت خانه ها بایگانی می کند، متجاوز از پنج سال است که او به این کار اشتغال دارد و در این مدت هر چه کوشیده که او را یک رتبه ترقی دهند کوشش او به جایی نرسیده است. بدین جهت دیگر نا امید شده و دست و دلش به کار نمی رود.[۵۰۱]
ـ ترقی و پیشرفت بانوان در خدمات اجتماعی و اداری بستگی دارد به اینکه مردان به اصل برابری زن و مرد ایمان داشته باشند و چون مردانی که در رأس پست های حساس هستند هنوز قلباً به این حقیقت ایمان پیدا نکرده اند طبیعتا زن و مرد را به یک چشم نگاه نمی کنند و در نظر آن ها فقط جلو افتادن مردان مهم است، عقب ماندن زنان هیچ اهمیتی ندارد[۵۰۲] …
۴ ـ ۲ موضوعات فرهنگی
یکی دیگر از مسائل کلان جامعه که در این آثار موضوع مورد بحث مؤلف قرار گرفته است، موضوعات و مسائل خاص فرهنگی است. البته مسلم است که موضوعات فرهنگی و اجتماعی به آسانی قابل تفکیک از یکدیگر نیستند و مسلماً آنچه که در مباحث قبل به عنوان مسائل و معضلات اجتماع ذکر و بیان شد تأثیر مستقیم بر روی مسائل فرهنگی داشته و همچنین بالعکس، هر یک از مسائل فرهنگی هم در دیگر مسائل اجتماعی تاثیر گذار است. بنابراین می توان گفت که تفکیک ، دسته بندی و نام گذاری موضوعات و معضلات جامعه صرفا جهت نظم دادن به امور کلی ذکر شده در این آثار بوده است.
مسائل و موضوعات فرهنگی و اخلاقی جزء تفکیک ناپذیر زندگی مردم در جامعه است و مؤلف نیز که هم واسطه ی نمایاندن مشکلات مردم به مسئولین ـ و همچنین خود مردم ـ بوده و هم ، چنان که گفته شد رسالت سنگین آگاهی بخشی به مردم را بر دوش داشته، هر گز از این مسائل و موضوعات غافل نمانده است. او همچنان که معتقد است هزینه های سنگین زندگی ناجوانمردانه بر گرده ی مردم تحمیل شده است، از ضعف های فرهنگی و اخلاقی مردم نیز غافل نیست و می توان اینگونه تعبیر کرد که او غم نان را تنها غم اساسی مردم نمی داند. او به نیازهای جسمانی و مادی مردم می پردازد اما نه به این معنا که منکر روح و معنویت مردم و جامعه باشد. حتی در بسیاری از موارد او از ضعف فرهنگ و اخلاق بیشتر گله مند است تا ضعف های اقتصادی و معیشتی.
خصیصه ی اصلی حالت که آشکارا در این آثار نمایان و مشهود است حفظ تعادل و حد وسط در تمام امور است، به طوری که در نحوه ی قضاوت او از مسائل موجود در جامعه هرگز او را اسیر افراط یا تفریط نمی بینیم. به همین خاطر هم هست که باید گفت آثار نثر او نمایانگر آشکار و صادقانه ی اوضاع بحرانی آخرین سال های قبل از انقلاب است. در واقع او نقد می کند و طبیعتا به اقتضای طنز بودن کلامش از اغراق نیز بهره می گیرد اما صداقت و قضاوت صادقانه را هرگز فراموش نمی کند. ضعف ها و کاستی های عمیق و انکار ناپذیر دولت و حکومت را به چالش می کشد اما منکر نقش مردم در به وجود آمدن مشکلات در جامعه نیست. به خاطر همین نوع نگاه و قضاوت است که اخلاق در مباحث او پررنگ و آشکار قابل مشاهده است.
او در نقد اخلاق و فرهنگ جامعه مؤلفه های زیادی را بیان کرده است، از طرز رفتار و صحبت کردن مردم با یکدیگر در خیابان ها گرفته تا نوع پوشش افراد در جامعه و حتی نوع نگاه مردم به زندگی به عنوان موضوعات فرهنگی و اخلاقی از سوی او مطرح شده است و اشاره های او به این نوع از مسائل در این آثار بسیار زیاد است.
باید گفت که در بعضی از موارد ضعف های فرهنگی و کمبود اخلاقی مستقیما مربوط به ضعف دولت و حکومت است و در بعضی از موارد هم این خود مردم هستند که سبب به وجود آمدن مشکلات اخلاقی و فرهنگی در جامعه شده اند. موضوعات و مسائل فرهنگی را می توان در شش دسته و عنوان کلی: مسائل مربوط به نظام آموزشی، مسائل مربوط به رسانه های جمعی، مسائل مربوط به اعتقادات دینی و مذهبی ، مسائل مربوط به اخلاق در جامعه، مسائل مربوط به فرهنگ عمومی جامعه و مسائل تربیتی دسته بندی کرد.
بدیهی است که هر یک از این عناوین کلی شامل عناوین فرعی و زیر شاخه های متعدد هستند که به بررسی و ذکر آنها می پردازیم.
۴ ـ ۲ ـ ۱ مسائل مربوط به نظام آموزشی
بحث آموزش به عنوان اساسی ترین و زیر بنایی ترین فعالیت فرهنگی در جامعه مطرح است. افراد از طریق نظام آموزشی به نوعی در معرض دریافت و آموختن مبانی اساسی فرهنگی و فکری هستند.
دو سازمان آموزش و پرورش و آموزش عالی به عنوان متصدیان فرهنگی که مستقیماً تحت نظارت دولت بوده اند امر خطیر رواج فرهنگ صحیح در جامعه را عهده دار بوده اند. اما این دو سازمان هم مثل بسیاری از ادارات و بخش های دولتی دچار ضعف و کمبودهایی بوده اند که مؤلف به آنها اشاره کرده است.
۴ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۱ آموزش و پرورش
آن گونه که از مطالب این آثار بر می آید، اساسی ترین نقص نظام آموزش و پرورش عدم تدوین کتب و دروس مفید برای دانش آموزان بوده است. مؤلف بارها نگاه نمره محور در آموزش و پرورش را نقد کرده و علت بی اطلاعاتی افراد به خصوص نوجوانان را همین طرز نگاه در آموزش می داند. نحوه ی تدوین کتب درسی طوری بوده که دانش آموز کوهی از اطلاعات مختلف را در ذهن خود تل انبار می کرده و بعد از ارائه ی امتحان و گرفتن کارنامه و نهایتاً اخذ دیپلم، در جامعه هیچ حرفی برای گفتن نداشته است.
ضعف دیگر نظام آموزش و پروش وجود بعضی از معلم هایی بوده که علاوه بر کم سوادی و بی اطلاعاتی، از نظر اخلاقی و طرز رفتار با دانش آموزان هم دچار ضعف های اساسی بوده اند. همچنین بی توجهی به تعلیم و تربیت صحیح دانش آموزان در مدارس هم از نکاتی است که مؤلف نقد کرده است.
ـ چیزی نمی گذشت که زن ها و مردها همه دور کرسی لم می دادند و بچه ها هم معمولا طرف پایین کرسی روی کتاب های خود دمر می شدند و به درس و مشق خود می رسیدند. اگر تنبلی می کردند هم از معلم کتک می خوردند و هم از پدر و مادر، مثل امروز نبود که تنبیهی در کار نباشد و بچه ها از دیو دو سر هم نترسند و درس نخوانند و بعد از پانزده سال مدرسه رفتن لیسانس داشته باشند و سواد نداشته باشند.[۵۰۳]
ـ به جای اینکه ایمان و علاقه به کسب علم داشته باشند و دانش را فقط به خاطر دانشمند شدن و کمال یافتن بیاموزند خیال می کنند که درس خواندن فقط برای نمره گرفتن است. به همین جهت می بینید سراسر سال عوض درس دنبال بازی و شیطنت می روند و فقط یکی دو شب به امتحان مانده کتاب را بر می دارند و طوطی وار حفظ می کنند و همین که امتحان دادند و نمره گرفتند، آن چه خوانده بودند از یاد می برند چون هدف به نظر آن ها همین نمره بوده و به هدف خود هم رسیده اند.[۵۰۴]
ـ عباس گفت: یک روز دبیر هندسه ی ما قضیه ای را شرح داد. شاگرد پهلو دستی من بلند شد و گفت: آقا ما نفهمیدیم، دبیر گفت: لازم به گفتن نبود. خودم می دانستم که نفهمی! ….. یک روز دیگر دبیر تاریخ طبیعی درس خود را داد و پرسید: فهمیدید؟ عده ای گفتند: نه. گفت : یعنی چی؟ درس مرا همه می فهمند. شما چطور نمی فهمید؟ مگر با آنها فرقی دارید؟…..
پیش خودم فکر کردم که سعدی گفته: لقمان حکیم را پرسیدند: ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان……، اگر این طرز ادب آموختن صحیح و عملی باشد مایه ی خوش بینی و امیدواری است، چون فرزندان ما موقعی که فارغ التحصیل شوند بی نهایت مؤدب خواهند بود[۵۰۵] !
ـ پسرم تعریف می کند که معلم هندسه ی ما از بس در بند خرید و فروش زمین است تمام مثال هایی هم که می زند در همین زمینه است…. این آقا تا به حال به هیچ کس نمره ی بیست نداده جز به یک نفر که اصلا ریاضیاتش خوب نیست ولی چون پدرش دلال معاملات ملکی است و او بین پدر و معلم رل یک قاصد بادپا را بازی می کند مرتباً به عنوان نازشست نمره ی بیست می گیرد.[۵۰۶]
۴ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۲ آموزش عالی
آموزش عالی هم مثل آموزش و پرورش دچار ضعف هایی بوده و به نوعی دنباله رو و ادامه دهنده ی همان ضعف های اساسی در تعلیم و تربیت جوانان بوده است.
اساسی ترین ضعف آموزش عالی که در این آثار مطرح شده، کمبود دانشگاه ها علیرغم متقاضیان فراوان ورود به دانشگاه بوده است، مؤلف نحوه های پذیرش افراد در دانشگاه ها را هم بسیار ضعیف و ناعادلانه توصیف می کند.
همچنین عدم انطباق علاقه های شخصی افراد با رشته های تحصیلی شان و نهایتا ناکار آمد بودن تحصیلات و اطلاعات افراد و عدم توانایی و مهارت فارغ التحصیلان هم به عنوان معایب آموزش عالی ذکر شده است. مشکل کمبود دانشگاه و سختی ورود به دانشگاه ها باعث می شده که افراد برای تحصیل به خارج از کشور مهاجرت نمایند، که این امر هم خود به وجود آورنده ی مشکلات زیادی برای جوانان بوده است که مؤلف با اظهار تأسف از این وضع، به ذکر آن ها می پردازد.
ـ … حالا اسم همان معماها را کنکور گذاشته اند و مثل همان خواستگاران دختر امیر که وقتی چشمشان به سرهای آویخته از کنگره می افتاد دست و پای خود را گم می کردند، داوطلب شرکت در کنکور هم وقتی یادش می افتد که هر سال چند هزار نفر در این مسابقه شکست خورده اند وحشت زده می شود و هنگامی که عازم شرکت در کنکور است. خیال می کند حکم امیر ارسلان نامدار را دارد که به جنگ الهاک دیو می رود.[۵۰۷]
ـ آقائی که پهلوی دست من نشسته بود گفت: تازه وقتی که به دانشگاه رفت وضع از این هم بدتر می شود چون از دوره ی دبیرستان این فکر در کله ی او رفته که در دانشگاه دیگر از او که آدم بزرگی شده توقع ندارند مثل بچه ها درس بخواند. خرش از پل گذشته و دیگر نه درسی در کار است و نه ترسی. خیال می کند هر که وارد دانشگاه شد خود به خود نخوانده ملاست[۵۰۸].
فرم در حال بارگذاری ...