وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۶-۱-۳- تئوری های ‌ ورشکستگی – 2

با این حال ممکن است که شرکت‌ها تنها تحت‌فشار مالی نباشند. برخی از آن شرکت‌ها از لحاظ اقتصادی با ناکامی روبه‌رو شده و ارزشی که تولید می‌کنند، کمتر از هزینه فرصت دارایی‌هایشان است. کارایی اقتصادی و نگرانی نسبت به طلبکارها، چنین شرکت‌هایی را مجبور به انحلال خواهد ساخت و موجب خواهد شد که دارایی‌های آن ها در مواردی به کار برده شوند که ارزش بیشتری تولید کنند. به عنوان نمونه، با در نظر گرفتن حضور فراگیر کامپیوتر‌ها، مشخص بود که انحلال شرکت تولید دستگاه‌های تایپ اسمیت کرونا و فراهم آوردن امکان آموزش مجدد کارگران و به کارگیری دوباره دارایی‌های فیزیکی آن در جای دیگر، کاملا اقتصادی بود. مشکل است که بتوان شرکتی که تحت‌فشار مالی است را از شرکتی که از لحاظ اقتصادی شکست خورده، تمیز دهیم و مطمئن نیستیم که سیستم سازمان‌دهی مجدد فعلی در ایجاد این تمایز کاملا دقیق عمل کند. اولا تصمیم درباره سازمان‌دهی دوباره توسط یک قاضی ورشکستگی و نه توسط بازار اتخاذ می‌شود. ‌بنابرین‏ تصمیم به سازمان‌دهی مجدد، لزوماً مشمول نوعی برنامه‌ریزی متمرکز حداقلی است که در آن قاضی‌ ورشکستگی تصمیم می‌گیرد که آیا اجازه ادامه فعالیت به شرکت داده شود یا اینکه شرکت منحل گردد. به عبارت دیگر، این تصمیم در معرض مشکلاتی است که برنامه‌ریزی متمرکز به طور کلی به وجود می‌آورد. ثانیاً تصمیم به اعلام ورشکستگی و انتخاب دادگاهی که این کار در آن صورت می‌گیرد، توسط خود بدهکار و مدیران شرکت بدهکار اتخاذ می‌شود. بدهکاران در دادگاه‌های مشخص که با احتمال بیشتری به سازمان‌دهی مجدد رأی‌ می‌دهند، پرونده باز می‌کنند تا از این طریق بتوانند مشاغل خود را حفظ کنند. ثالثا افرادی که از حکم سازمان‌دهی مجدد منتفع می‌شوند (مدیران، کارگران، عرضه‌کننده های مواد اولیه و…) انگیزه های زیادی دارند تا در پرونده ورشکستگی وارد شده و قاضی را از منافع خود آگاه سازند. به‌علاوه طلبکارانی که ضمانت‌های قوی در دست دارند تنها در صورتی سازمان‌دهی مجدد را خواهند پذیرفت که ادامه فعالیت شرکت از انحلال آن برایشان با ارزش‌تر باشد، اما طلبکارانی که در صورت منحل شدن شرکت هیچ امیدی برای بازگشت سرمایه‌گذاری خود ندارند، از این انگیزه برخوردارند که حتی در صورتی که تنها احتمال بسیار کمی‌برای مؤثر بودن سازمان‌دهی مجدد شرکت وجود داشته باشد، از این امر حمایت کنند، چرا که احتمال بسیار پایین وقوع امری مثبت بهتر از آن است که مطمئن باشیم هیچ نتیجه‌ای نخواهیم گرفت. برخی از کارشناسان با توجه به خطاها و ناکارآمدی‌های موجود در سیستم فعلی پیشنهاد داده‌اند که سیستم متمرکز و قضایی فعلی جایگزین گردد یا حداقل به وسیله مکانیسم‌های مختلف بازار تکمیل گردد. یکی از این قبیل مکانیسم‌ها، این است که دارایی‌های شرکت به مزایده گذاشته شود. مکانیسم دیگر، قراردادهایی (مثلا به شکل منشور شرکت) است که در صورت ورشکستگی شرکت اعمال شوند. چنین سیستمی طلبکاری‌ها را از خطرات مربوط به معامله با یک شرکت خاص آگاه خواهد ساخت. این امر سبب می‌گردد که نرخ‌های بهره و دیگر شرایط اعتباردهی بسته به شرایط شرکت تعیین شوند.

اما باید در نظر گرفته شود که هزینه های اقتصادی سازمان‌دهی‌های مجدد غیرکارآمد، می‌توانند چشمگیر و قابل ملاحظه باشند. اولا در موارد بزرگ، هزینه های مستقیم سازمان‌دهی مجدد ناشی از ورشکستگی، معمولا از چند صد میلیون دلار فراتر می‌روند. ثانیاً حفظ تخصیص فعلی دارایی‌ها حتی در صورت موقتی بودن، هزینه فرصت بالایی دارد. مثلا شرکتی که با ناکامی روبه‌رو شده، اما کماکان به فعالیت ادامه می‌دهد و کارگران و دارایی‌هایش را همچنان حفظ می‌کند نه تنها موجب می‌شود که تخصیص مجدد این دارایی‌ها در کاربردهای با ارزش‌تری در دیگر شرکت‌ها و صنایع کند شود، بلکه به مصرف‌کننده، عرضه کننده های مواد اولیه و دیگران نیز ضرر می‌رساند.(زیویکی،۱۳۸۳ )

۲-۶-۱-۳- تئوری های ‌ ورشکستگی

ورشکستگی شرکت‌ها زیان هنگفتی را برای سرمایه‌گذاران، طلبکاران، مدیران، کارگران، عرضه کنندگان و مشتریان ایجاد می‌کند. اگر کسی علت اضمحلال شرکت‌ها را متوجه شود، با برنامه‌ریزی لازم شرکت را از مرگ حتمی نجات می‌دهد. ‌بنابرین‏ پیش‌بینی ورشکستگی شرکت‌ها پیش‌ نیاز جلوگیری ورشکستی است. در چنین حالتی محققین اطلاعات زیادی را در پیش‌بینی بالقوه ورشکستگی مورد بررسی قرار می‌دهند. مثلاً انتخاب نسبت ها و تجزیه و تحلیل آن ها می‌تواند نقطه‌های انحراف برای پیش‌بینی ورشکستگی شرکت ها نشان دهند. اگرچه بین نسبت های مرتبط در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد، شاید دلیل این اختلاف فقدان تعریف تئوریکی ورشکستگی به طور عملی از ارائه اختلاف فقدان تعریف تئوریکی ورشکستگی باشد. ادبیات ورشکستگی به طور عملی از ارائه یک تئوری کامل برای توضیح این موضوع که چرا شرکت ها به طرف ورشکستگی می‌روند عاجز می‌باشند.

عدم صلاحیت مدیریت، کاهش سودآوری، تحمیل بدهی سنگین می‌تواند تفسیر روشن از احتمال ورشکستگی بر مبنای یک تئوری باشد. به هر حال اگر شخصی جهت جلوگیری از ورشکستگی و اضمحلال شرکت‌ها کوشش کند، ضروری است دلایل اساسی اضمحلال شرکت ها را شناسایی کند.

بررسی ادبیات ورشکستگی شرکت ها سه موضوع را روشن ‌کرده‌است:

اول- فقدان یک تئوری اساسی

دوم- فقدان مبانی در انتخاب نسبت ها – در این بخش دو موضوع وجود دارد:

الف- مبانی نسبت های پیش‌بینی مشکل است

ب- در نسبت های حسابداری انتخابی اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر باعث جلوگیری از فهم دلایل ورشکستگی است.

سوم- در نهایت ‌متالورژی مورد استفاده در پیدا کردن مدل پیش‌بینی ورشکستگی در ادبیات ورشکستگی با مشکل مواجه بوده و انتقاد‌آمیز است.

بسیاری از مطالعات در خصوص ورشکستگی شرکت‌ها به صورت سخنران توسط محققین عمدتاًً درباره علت آن بوده است.

به هر حال دو نوع از ادبیات ورشکستگی به طور جداگانه توسط آقای جانگ یونگ مطرح است.

۱- ادبیات ورشکستگی که توسط عملگرایان ارائه شده که انواع مدل‌های پیش‌بینی (اغلب کاملاً موفق بوده) به دلیل نداشتن پایه تئوریکی قابل انتقاد است. ضمناً آن دسته از افرادی که دلایل ورشکستگی را جمع‌ آوری می‌کنند، بیشتر تشریحی است تا اینکه اطلاعات مقایر و کمی باشد و کوشش آن ها به استنتاج ضعف ذاتی که منجر به ورشکستگی شده است متمرکز می‌باشد. ‌بنابرین‏ در حال حاضر تئوری تشریحی و پیش‌بینی به موجب تجزیه و تحلیل داده ها به طور جداگانه مورد بحث قرار می‌گیرد که این جداسازی خود می‌تواند نارضایتی را در ادبیات ورشکستگی ظاهر سازد. اگرچه تجزیه و تحلیل نسبت های حسابداری می‌تواند برای محقق یک انتخاب باشد اما این انتخاب نسبت ها برای همه محققین مشترک نیست و به همین دلیل اختلاف نسبت ها، نتایج داده ها و جمع‌ آوری اطلاعات و نتایج آن را با مشکل مواجه می‌سازد.

مقالات و پایان نامه ها – الف- شهادت در حکم – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۳- شهادت ظنیه :

که خود شامل شهادت در حکم و شهادت در موضوع می‌باشد

الف- شهادت در حکم

موضوع بحث ، یکی از شهادات ظنیه یعنی شهادت در حکم است گفته شد شهادت چیزی بیش از اخبار نیست و با روایت از یک مقوله‌اند اگر بخواهیم شهادت در حکم را( که همان روایت است ) از مقوله شهادت خارج کنیم باید از شهادت در اقرار ، عقود و ایقاعات نیز رفع ید کنیم زیرا ملاک در این دسته اخیر نیز همان درک حسی توسط سمع است و شهادت بالسمع در محدوده شهادات بوده و شهادت در حکم نیز از مصادیق آن است ، همچنین شهادت در عقود و ایقاعات . ‌بنابرین‏ شهادت در حکم در واقع شهادت به صدور حکمی از ناحی شرع است و همان طور که گفته شد روایات به اعتبار صدور آن از ناحیه معصوم به دو دسته مقطوع الصدور و غیر مقطوع الصدور تقسیم شده که خبر غیر مقطوع الصدور همان شهادت ظنیه یا به عبارت دیگر خبر واحدی است که درصد اثبات اعتبار و حجیت آن هستیم چرا که قطع آور نبوده و ظنی است و نیازمند اثبات حجیت . این شهادت از مصادیق ظنون خاصه است در ارتباط با ظنون خاصه قبلا گفته شد تعبد به ظن ممکن است و بعد از قبول امکان تعبد به آن نوبت بررسی وقوع است بر طبق قاعده اولیه تعبد به ظن بدون دلیل تشریح محروم است ولی از تحت این قاعده کلی عده ای از ظنون ، که از آن‌ ها به ظن خاص (در مقابل ظن مطلق ) تعبیر شده است با دلیل خاص خارج شده‌اند . یکی از این ظنون خاص خبر واحد است خبر واحد در واقع شهادت و اخبار فردی است به صدور حکمی از طرف شارع و این همان موضوع بحث است .

حال باید به بررسی ادله این ظن ممکن التعبد پرداخت و وقوع این تعبد را نیز اثبات نمود در صورت توانایی اثبات اعتبار خبر واحد برای اثبات حکم ‌و تایید شارع بر این امر ، یکی از طریق اثبات احکام ، خبر واحد فی الجمله (یعنی شهادت یک نفر به نحو قضیه مهمله ، چرا که حدود و شروط این حجیت نیازمند به دلیل است که آیا خبر عادل ، ثقه ف ماظن بصدوره … کدام یک از انواع خبر واحد حجت ) است والا باید از آن رفع ید نموده و به دنبال دیگر ادله برای اثبات احکام رفت .لازم به ذکر است چون شهادت در حکم منتهی به قبول صدور حکم از طرف خداوند می‌شود دقت بیشتری نسبت به شهادت در موضوعات لازم است تا مسئله افتراء علی الله پیش نیاید .

ب- ادله

عده ای معتقدند خبر واحد غیر مقطوع الصدور من باب ظن خاص حجیت ندارد و بر مدعای خود ادله ای از کتاب و سنت و اجماع و عقل ذکر نموده‌اند که به هر یک از این ادله اشکالاتی وارد شده است .

موافقین نیز برای اثبات حجیت خبر واحد ادله متعددی از کتاب و سنت و اجماع و سیره و دلیل عقلی اقامه نموده‌اند و بر تقریباتشان از طرف دیگران اشکالاتی شده که با توجه به اشباع بحث از ناحیه بزرگان اهل فن تنها به ذکر ادله بدون هیچ تقریب و یا اشکالاتی بر تقریبات پرداخته و علاقه مندان را به منابع ارجاع می‌دهیم .[۷۹]۱

۱-کتاب:

آیاتی که بدان ها بر حجیت خبر واحد استدلال شده عبارتند از :

اول . آیه بناء :« اِن جائَکُم فاسِقٌ بَنباء فَتَبَیَنوا اَن تُصیبُوا قَوماً بِجَهالَهٍ فَتُصبِحُوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمین »[۸۰]۱ اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی کنید تا مبادا با قومی به جهالت و نادانی برخورد کنید و بر کرده خود پیشمان شوید .

دوم : آیه نفر :«فَلَولا نَفَرً مِن کُلِ فِرقَهٍ مِنهُم طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدینِ وَ لِیُنذِرُ وَ اقُومَهُم اِذا رَجَعُو اِلیهم لَعلَّهُم یَحذَرون »[۸۱]۲ چرا از هر گروه ایشان دسته ای کوچ نمی‌کنند تا در دین تفقه نمایند و قوم خود را در هنگام بازگشت اندرز دهند شاید ایشان بترسند .

سوم : ایه کتمان : « اِنَّ الَذینَ یَکتُمُونَ ما اَنزَلنا مِن البَیناتِ وَ الهُدی مِن بَعدِ ما بَیناهُ لِلناسِ فِی الکِتابِ اُولئِکَ یَلعَنُهُمُ اللهِ وَ یَلعَنُهم اللاعِنوُن »[۸۲]۳ کسانی که بینات و هدایت را پس از آنکه برای مردم در کتاب روشن نمودیم کتمان می‌نمایند خداوند و لعن کنندگان آنان را لعن می‌کنند .

چهارم : آیه ذکر :«فَاساَلُوا اَهلً الذِکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمُون »[۸۳]۵ از اهل علم و اطلاع بپرسید اگر نمی‌دانید

پنجم : آیه اُذُن: وَ مِنهُمُ الَذینَ یُوذُونَ النَبیَ وَ یَقُولوُنَ هُوَ اُذُنُ قُل اُذُنُ خَیرٍلَکُم یُومِنُ بِالله وَ یُومِنَ للمومِنین[۸۴]۴ از ایشان کسانی هستند که رسول خدا صلوات الله علیه را آزاد می‌دهند و می‌گویند او گوش (سخن شنو ) است بگو برای شما گوش خوبی است به خداوند ایمان می‌آورد و برای مومنین امن (تصدیق ) می‌آورد .

۲-سنه

شهید صدر (ره ) برای اثبات سنت به دو طریق تمسک نموده‌اند : طریق اول اخبار و طریق دوم سیره که به دو تقریب است و ما در این جا به نقل اختصاری کلام ایشان کفایت می‌کنیم .

اول :طوائف اخبار

ایشان تمامی اخباری که در حجیت خبر واحد به آن‌ ها استشهاد شده را ده طایفه ذکر نموده‌اند ، اگر چه خود ایشان معتقدند بسیاری از این اخبار دلالتی به حجیت خبر واحد ندارند .

طائفه اول : اخباری که بر تصدیق واقعی بعض روایات ثقات دلالت دارند ( هذا دینی و دین آبایی و هو الحق کله )

طائفه دوم : اخباری که متضمن ترغیب بر حفظ و تحمل احادیث است ( من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه الله فقیها عالما یوم القیامه )

طائفه سوم : اخباری که دلالت بر امر به نقل بعضی از نکات و مضامین ( کلام معصوم ) را دارد ( یا ابان اذا قدمت الکوفه فارو هذا الحدیث )

طائفه چهارم : اخباری که دلالت بر این معنی دارند که گاهی شنونده روایت بیش از راویان بهره‌مند می‌شود ( فرب حامل فقه الی من هوا فقه منه )

طائفه پنجم : اخباری که بر ذم دروغ بستن به معصومین دلالت دارد ( اگر خبر واحد مقبول نبود دروغ بستن اثری نداشت تا مذموم شد و مورد تحذیر )

طائفه ششم : اخباری که ‌در مورد ارجاع اصحاب ائمه صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده بدون این که ضابطه ای کلی برای ارجاع بیان نماید ( اذا اردت حدیثا فعلیک بهذا الجالس ( فاسال عنه عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی و اقراه منی السلام )

طائفه هفتم : اخباری که دلالت بر ذم کسانی دارد که به مجرد عدم قبول طبعشان نسبت به یسمع الحدیث ینسب النیا و یروی عنا فلم یقبله اشئزمنه و حجده و کفر من دان به هو لایدری لعل الحدیث من عندنا خرج والینا اسند )

طائفه هشتم : اخباری که ‌در مورد خبرین متعارضین وارد شده و مرجح را موافقت کتاب و مخالفت عامه دانسته ، چرا که اگر خبر واحد حجت نبود معنایی برای فرض تعارض و اعمال مرجحات نبود .

طائفه نهم : اخباری که ‌در مورد خبرین متعارضین وارد شده و مرجع را او ثقیت راوی و صفاتی که موجب افزایش ارزش خبر و تقویت ظن به صدور آن می‌باشد دانسته با استدلال فوق .

دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – ه) حق استفاده از نام خانوادگی زوج – 2

برابر این اصل زنان ایرانی می بایست آزادی انتخاب شغل داشته باشند. به عبارتی بر این اساس، این آزادی به تمامی افراد جامعه داده شده است که شغل مورد علاقه خود را آزادانه انتخاب نمایند و قانون‌گذار ایران، دولت را موظف به ایجاد مشاغل برای همه افراد جامعه با شرایط مساوی نموده است و این مطلب به طور صریح در این اصل مطرح شده است.

ب) آزادی در انتخاب محل اقامت

اصل ۳۳ قانون اساسی در این خصوص مقرر می‌دارد: «هیچ کس‏ را نمی‏ توان‏ از محل‏ اقامت‏ خود تبعید کرد یا از اقامت‏ در محل‏ مورد علاقه‏ اش‏ ممنوع‏ یا به‏ اقامت‏ در محلی‏ مجبور ساخت‏، مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ مقرر می‏ دارد».

برابر ماده ۱۰۰۲ قانون مدنی نیز : «اﻗﺎﻣﺘﮕﺎه ﻫﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﻋﺒﺎرت از ﻣﺤﻠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ در آن ﺟﺎ ﺳﮑﻮﻧﺖ داﺷﺘﻪ و ﻣﺮﮐﺰ ﻣﻬﻢ اﻣﻮر او ﻧﯿﺰ در آن ﺟﺎ ﺑﺎﺷﺪ .اﮔﺮ ﻣﺤﻞ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺷﺨﺼﯽ ﻏﯿﺮ از ﻣﺮﮐﺰ ﻣﻬﻢ اﻣﻮر او ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﮐﺰ اﻣﻮر او اﻗﺎﻣﺘﮕﺎه ﻣﺤﺴﻮب اﺳﺖ .اﻗﺎﻣﺘﮕﺎه اﺷﺨﺎص ﺣﻘﻮﻗﯽ ﻣﺮﮐﺰ ﻋﻤﻠﯿﺎت آن ﻫﺎ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد».

بنایراین اقامتگاه یکی از ممیزات شخص است. اقامتگاه یک امر فرضی و قانونی نیز محسوب می شود، جایی که منافع و فعالیت های شخص متمرکز است. ممکن است شخص در همدان سکونت داشته باشد ولی مرکز مهم امور او در سنندج باشد، که محل کار و فعالیت های اقتصادی و منافع اوست. در این صورت سنندج اقامتگاه او محسوب می شود.

قانون‌گذار ایران جهت استحکام مسائل حقوقی، اصل وحدت رویه اقامتگاه را در ماده ۱۰۰۳ قانون مدنی این گونه پذیرفته است: « ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﯿﺶ از ﯾﮏ اﻗﺎﻣﺘﮕﺎه داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ».

ج) حق تابعیت، تحصیل و ترک تابعیت

تابعیت در واقع رابطه ی یک فرد با یک حکومت می‌باشد و به اصطلاح حقوقی به معنای عضویت یک فرد در جمعیت تشکیل دهنده ی یک دولت گفته می شود و یا به عبارتی دیگر تابعیت نشان دهنده رابطه ی سیاسی، حقوقی و معنوی یک شخص با کشوری معین است. منشاء به وجود آمدن تابعیت تعدد دولت‌ها، حکومتها و کشورهای مختلف در دنیا می‌باشد. گفتنی است تابعیت عموماً مبتنی بر دو سیستم است: سیستم خون و سیستم خاک. در ایران تابعیت به طور عمده بر سیستم خون متکی است، البته در مواردی از سیستم خاک برای کسب تابعیت استفاده شده‌است. با توجه به قانون مدنی ایران، کسی که از پدر ایرانی در ایران یا بیرون از کشور متولد شود ایرانی است اگرچه مادرش غیرایرانی باشد. اشتغال در برخی از کارها و دست یابی به شماری از مقامات دولتی نیازمند داشتن تابعیت ایرانی است.

اصل ۴۱ قانون اساسی مقرر می‌دارد: « تابعیت‏ کشور ایران‏ حق‏ مسلم‏ هر فرد ایرانی‏ است و دولت‏ نمی‏ تواند از هیچ‏ ایرانی‏ سلب‏ تابعیت‏ کند، مگر به‏ درخواست‏ خود او یا در صورتی‏ که‏ به‏ تابعیت‏ کشور دیگری‏ درآید».

همچنین اصل ۴۲ قانون اساسی مقرر می‌دارد: « اتباع‏ خارجه‏ می‏ توانند در حدود قوانین‏ به‏ تابعیت‏ ایران‏ در آیند و سلب‏ تابعیت‏ اینگونه‏ اشخاص‏ در صورتی‏ ممکن‏ است‏ که‏ دولت‏ دیگری‏ تابعیت‏ آن ها را بپذیرد یا خود آن ها درخواست‏ کنند».

د) حضانت فرزند

یکی دیگر از حقوقی که زوجه در خانواده دارد، حق حضانت از فرزندان می‌باشد.

حضانت هم از جنبه مادی مطرح است و هم از جهت معنوی؛ ‌به این معنا که نگهداری طفل شامل پرورش جسمی وی و فراهم آوردن امکانات لازم برای رشد اوست؛ از جمله تهیه خوراک ، پوشاک و مسکن و در صورت بیماری بهره مندی از پزشک و دارو و درمان، و به طور کلی هر آن چه برای دوام و بقای طفل لازم است، نگهداری محسوب می شود و در کنار پرورش و رشد و نمو جسمی، رشد معنوی طفل نیز ضروری است. شناخت محیط و آداب و رسوم و آشنایی با فرهنگ جامعه ای که خانواده در آن زندگی می‌کند و آشنایی با افتخارات فرهنگی این جامعه و امکان تحصیل که مهم ترین وسیله ی پرورش روحی و روانی طفل است به عنوان تربیت مطرح می شود.

طبق قانون مدنی ایران هیچ طفلی را نمی توان از پدر و مادر جدا کرد مگر به حکم قانون (ماده ۱۱۷۵ قانون مدنی)؛ همان طور که والدین نمی توانند فرزند خود را رها نموده و از نگهداری او خودداری کنند، هرگز نمی توان فرزندی را از والدین جدا کرد؛ مگر این که درقانون پیش‌بینی شده و دادگاه در این باره رأی صادر کند.

همچنین هیچ یک از پدر و مادر نمی توانند از حضانت و نگاهداری طفل خودداری کنند؛ زیرا حضانت حق و تکلیف آنان است (ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی).

ه) حق استفاده از نام خانوادگی زوج

در ایران برابر ماده ۴۲ قانون ثبت احوال زوجه می‏تواند با موافقت همسر خود، تا زمانی که در قید زوجیت است، از نام خانوادگی همسر خود بدون رعایت حق تقدم استفاده کند و در صورت طلاق ادامه استفاده از نام خانوادگی موکول به اجازه همسر خواهد بود.

و) حق ادامه تحصیل

اصل ۳۰ قانون اساسی: « دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد ».

‌بنابرین‏ زنان در جامعه ما به طور مسلم از حق تحصیل برخوردار می‌باشند. صرف نظر از کمبود امکانات در سطوح مختلف، زنان مشکلی برای تحصیلات خود ندارند و اگر هنوز هم در برخی از نقاط دور افتاده ایران مقاومتی برای ادامه تحصیلات دختران در اجتماع دیده می شود مربوط به سنت دیرین مردسالار حاکم بر جامعه است و ارتباطی با قوانین مدون رسمی ندارد.

ز) استقلال مالی زوجه

این اصل در حقوق ایران مورد پذیرش قرار گرفته که وقتی انسان به سن بلوغ، عقل و رشد می‌رسد از تحت ولایت پدر خارج می‌شود و خود توان اداره اموال خود را پیدا می‌کند و از این پس هیچ کس نمی‌تواند بدون اجازه وی در اموالش تصرف نماید و عقد ازدواج نیز هیچ تاثیری در رابطه مالی زوجین ایجاد نمی کند و زن و مرد پس از عقد نیز همانند پیش از عقد، از نظر مالی استقلال دارند. هرچند عقد ازدواج برای زن ایجاد حقوق می‌کند و تکالیفی مثل پرداخت نفقه یا مهریه را بر عهده شوهر می‌گذارد اما این به معنای مالکیت مشاع زن و شوهر و سهم داشتن زن در دارایی شوهر نیست و نیز درست است که ریاست خانواده از خصایص شوهر است اما این به معنای ولایت شوهر بر دارایی زن نیست.

واقعیت آن است که اصل استقلال مالی زوجین، بسیار مترقی است. نظام حقوقی اسلام، این اصل را حدود ۱۴۰۰ سال قبل اعلام ‌کرده‌است درحالی که تا دویست سال پیش، در حقوق کشورهای اروپایی زنان از حق تصرف در اموال خود محروم بودند و محجور شناخته می‌شدند. و در روابط مالی، مرد ارباب به شمار می‌آمد و اختیارات تام و مطلق داشت. این نکته را می‌توان در رژیم قانونی سال ۱۸۰۴ فرانسه مشاهده کرد. حتی در زمان کنونی نیز هرچند مقرراتی برای اعطای استقلال مالی به زن، تدوین شده است، لکن درصورت عدم وجود شرط خلاف، اموال مشترک، توسط مرد اداره خواهد شد نه زن.

به هر حال امتیاز نظام حقوقی اسلام و فقه بر نظام های دیگر در خصوص روابط مالی زوجین اولا در اعطای استقلال کامل مالی به زن است و ثانیاً در تقدم تاریخی اعلام استقلال مالی زن است.

مقاله های علمی- دانشگاهی | مبحث دوم : نقض : – پایان نامه های کارشناسی ارشد

سؤالی که با توجه به مندرجات صدر ماده ی ۳۹ قانون اجرای احکام مدنی به ذهن می‌رسد این می‌باشد که آیا عملیات به موقع اجراء گذارده شده و آنچه موجب ‌بلا‌اثر گردیدن عملیات اجرایی دادگاه می‌گردد لزوماً باید حکم باشد؟ به عبارت دیگر آیا قرارها و دستورات دادگاه از قابلیت اجرائی برخوردار نمی باشند؟ اصطلاح حقوقی حکم دارای ۲معنای عام و خاص می‌باشد که حکم در معنای عام عبارت از رأیی است که به موجب آن اختلاف در دادگاه صادرکننده فصل می شود و اگر به موجب ماده ی ۲۹۹ قانون آیین دادرسی مدنی رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوی و قاطع آن به صورت جزئی یا کلی باشد حکم و در غیر این صورت «قرار» نام دارد، با توجه به عبارت مذکور حکم در معنای عام کلیه ی تصمیمات دادگاه از جمله قرارها، دستورات و احکام به معنای خاص را در برمی گیرد، احکام دادگاه به معنای خاص خود باید دارای ۴عنصر ذیل باشند :

۱-در امور ترافعی صادر گردیده باشد :

از عبارت مندرج در ماده ی ۲۹۹قانون آیین دادرسی مدنی که بیان نموده است «دادگاه برای فصل خصومت بین اصحاب دعوی اقدام به صدور حکم می کند» معلوم می‌گردد که صدور حکم ویژه ی احکام ترافعی می‌باشد و احکام غیر ترافعی را در برنمی گیرد.

۲- از دادگاه صادر گردیده باشد :

آرای صادره در صورتی می‌توانند واجد عنوان حکم به معنای واقعی کلمه بوده که از دادگاه صادر شده باشند و تفاوتی نمی نماید که دادگاه صادرکننده ی حکم در این مورد دادگاه بدوی بوده یا تجدیدنظر و یا هریک از دادگاه های اختصاصی موجود چون دادگاه نظامی، انقلاب و…

۳- امر صادره راجع به ماهیت دعوی باشد :

در اصطلاح به کلیه ی مسائلی که در ارتباط با امور موضوعی دعوی بوده و برای حل اختلاف ما بین طرفین مورد رسیدگی، احراز و دستور دادگاه قرار می‌گیرد و در نتیجه شامل امور قانونی نمی گردد مسائل مربوط به ماهیت دعوی می‌گویند ‌بنابرین‏ نه تنها موضوع دعوی که مورد اختلاف طرفین می‌باشد بلکه اموری که در این بین برای یافتن راه حل، مورد رسیدگی، احراز و دستور دادگاه قرار می‌گیرد از جمله امور مربوط به ادله، راجع به ماهیت دعوی به شمار می رود.

۴- تصمیم اتخاذ گردیده از طرف دادگاه قاطع دعوی باشد :

رسیدگی صادره باید قاطع دعوی به صورت جزئی یا کلی بوده که حکم محسوب گردد، منظور از رأی قاطع رأیی است که با صدور آن تکلیف دعوای مطروحه در مرجعی که بدان رسیدگی می کند تعیین و پرونده از آن مرجع خارج می‌گردد و تفاوتی نمی نماید که حکم صادره موجب فصل اختلاف گردیده یا رأی مذبور مورد رسیدگی مجدد در همان مرجع یا مرجعی دیگر قرار گرفته باشد، ‌بنابرین‏ رأی قاطع با رأی قطعی (رأیی که قابل واخواهی و تجدیدنظرنمی باشد)متفاوت می‌باشد[۵۶]، بهرحال به عقیده ی برخی حقوق ‌دانان مقصود مقنن از به کار بردن واژه ی حکم در صدر ماده حکم به معنای عام آن بوده نه معنای خاص[۵۷] ، با پذیرفتن این عقیده ما حصل بحث این گونه خواهد شد که حکم به موقع اجراء گذارده شده در معنای عام خود اگر در اثرفسخ، نقض یا اعاده ی عملیات اجرایی به موجب حکم نهایی دیگری(در معنای اعم) ‌بلا‌اثر گردیده باشد باید عملیات اجرایی به حالت پیش از اجراء بازگردد[۵۸] .

۳- ‌بلا‌اثر شدن حکم به موجب حکم نهایی دیگری در اثر فسخ، نقض یا اعاده ی دادرسی :

هر سه واژه ی مذکور در ماده ی ۳۹(فسخ، نقض، اعاده ی دادرسی) با تغییراتی برگرفته از قانون سابق آیین دادرسی مدنی می‌باشد بدین صورت که مثلا قانون سابق آیین دادرسی مدنی بلاثرشدن حکم در دادگاه تجدیدنظر را فسخ می نامید در صورتی که قانون فعلی آیین دادرسی مدنی آن را نقض می‌داند حال آنکه قانون سابق نقض حکم را فقط از شئونات دیوان عالی کشور می‌دانست و یا تغییر دیگر اینکه قانون آیین دادرسی مدنی سابق ‌در مورد ‌بلا‌اثر شدن حکم اعاده ی دادرسی هر ۲ واژه ی فسخ و نقض را به کارمی برد در حالی که قانون فعلی اعاده ی دادرسی را از مصادیق نقض می‌داند.

مبحث اول: فسخ :

ماده ی ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی سابق که فسخ حکم را تنها ناظر بر مرحله ی تجدیدنظر می‌دانست در این خصوص اینگونه بیان می داشت :

«هر گاه دادگاهی که به شکایت پژوهشی رسیدگی می کند شکایت پژوهش خواه را در نتیجه ی رسیدگی وارد دید حکم نخستین را فسخ کرده حکم می‌دهد والا حکم نخستین را تأیید خواهد کرد». قانون ایین دادرسی مدنی فعلی در موارد گوناگون این دسته اقدامات دادگاه تجدیدنظر را نقض دانسته است به ‌عنوان مثال قانون اخیرالذکر پیرامون ‌بلا‌اثر شدن حکم در دادگاه تجدید نظر چنین بیان می‌دارد :

«هرگاه دادگاه تجدیدنظر دادگاه بدوی را فاقد صلاحیت محلی یا ذاتی تشخیص دهد آن را نقض و پرونده را به مراجع صالح ارسال می‌دارد».

در ماده ی ۲۵۸ همین قانون نیز چنین آمده است :

«چنانچه دادگاه تجدیدنظر ادعای تجدیدنظر خواه را موجه تشخیص دهد رأی دادگاه بدوی را نقض و رأی مقتضی صادر می کند در غیراین صورت با رد درخواست و تأیید رأی پرونده را به دادگاه بدوی اعاده خواهد کرد ».

مبحث دوم : نقض :

واژه ی نقض نیز مانند واژه ی فسخ برگرفته از قانون سابق آیین دادرسی مدنی می‌باشد و با تغییراتی در قانون فعلی به کار رفته است ، بدین صورت که در زمان حکومت قانون سابق هرگاه رأی در دیوان عالی کشور به دنبال تقاضای تمیز(فرجام) تأیید نمی گشت آن را اصطلاحا نقضس می نامیدند و اگر رأی تأیید می شد در اصطلاح ابرام نامیده می شد، نقض و ابرام مطابق مقررات این قانون از شئونات دیوان عالی کشور به حساب می‌آمد[۵۹] .

در قانون فعلی آیین دادرسی مدنی مصوب (۱۳۷۹) قانون گذار در همه ی طرق شکایت از رأی از وازه ی نقض به کار رفته است چه اینکه بلاثرشدن حکم در دادگاه تجدیدنظر صورت گرفته چه در دیوان عالی کشور،اعتراض ثالث،اعاده ی دادرسی و…[۶۰]

مطابق قانون جدید احکام قطعی صادره از دادگاه به یکی ازعلل ذیل می‌تواند مورد نقض قرار گیرد:

۱- واخواهی در صورتی که اخطاریه به محکوم له ابلاغ واقعی شده باشد.

۲- حکمی که دادگاه بدوی آن را قطعی توصیف کرده لیکن به دنبال تجدیدنظرخواهی محکوم علیه دادگاه تجدیدنظر قابل تجدیدنظر بودن حکم را پذیرفته است و در پی این درخواست قرار قبولی رسیدگی تجدیدنظر را صادر نموده باشد.

۳- حکم قطعیت یافته ای که محکوم علیه در مدت قانونی نسبت به آن تقاضای تجدیدنظر نکرده لیکن خارج از مهلت قانونی مذبور با ارائه ی عذر موجه موجب قبولی دادگاه برای رسیدگی تجدیدنظر گردیده است.

۴- اعاده ی دادرسی .

۵- اعتراض ثالث .

۶- فرجام خواهی .

۷- اعاده ی دادرسی از طریق درخواست رئیس قوه ی قضاییه[۶۱] .

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | گفتار اول: تعریف دادرسی عادلانه – پایان نامه های کارشناسی ارشد

گفتار دوم: آثاراصل برائت

تکلیف مدعی العموم یاشاکی به ارائه دلیل اتهام، منع توسل به روش‌های غیر قانونی جهت تحصیل دلیل، ممنوعیت صدور حکم بر مبنای ظن و گمان، تفهیم فوری نوع و علت اتهام، خودداری از پیش داوری ‌در مورد متهم، از مهم‌ترین آثار ونتایج اصل برائت هستند که به ترتیب مورد بررسی قرار می‌گیرند.

به موجب قاعده البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر که از جمله آثار اصل برائت است در دعاوی کیفری مدعی العموم یا شاکی خصوصی ملزم به اثبات ‌بزهکاری متهم و عناصر تشکیل دهنده جرم است و متهم در خصوص اثبات بی‌گناه خود هیچ گونه تکلیفی ندارد واز سوی دیگر الزام متهم به اثبات بی‌گناه خود ممنوع است، ‌بنابرین‏ قضات محاکم نمی‌توانند عدم ارائه دلیل موجه از طرف متهم را دلیل بر مجرمیت او بگیرند، چرا که مکلف کردن متهم به اثبات یک امر عدمی، یک نوع تکلیف مالایطاق بوده ‌و عقلاً قبیح است، ‌بنابرین‏ ارتکاب جرم، که یک امر وجودی است باید اثبات شود و نه عدم ارتکاب جرم.

تحصیل دلیل باید با توسل به شیوه های صحیح قانونی و با هماهنگی لازم با اصول اخلاقی و ضوابط حاکم بر رعایت کرامت انسانی به عمل آید[۹۷]، ‌بنابرین‏ متهم نه فقط ملزم به اثبات بی‌گناه خود نیست، بلکه می‌تواند سکوت نموده و از ادای پاسخ و توضیحات خودداری نماید و در صورت سکوت وی الزام و اجبار او برای گرفتن اقرار و ادای توضیحات تحت هر عنوان و به هر شکل که باشد جرم و مستوجب مجازات است و بدیهی است که چنین اقراری غیر قانونی و فاقد هر گونه ارزش واعتبار حقوقی است، البته اخذ اقرار و کسب اطلاعات از متهم نه فقط ازطریق اکراه ‌و اجبار، بلکه از طریق طرح سوالات اغفال کننده یا تلقینی نیز ممنوع است به عبارت دیگر اقرار ‌و اعتراف متهم تنها زمانی می‌تواند مؤثر باشد که آزادانه و آگاهانه بوده و با سایر قرائن و امارت موجود در پرونده هماهنگ باشد. هرچند ‌در مورد ممنوعیت طرح سوالات تلقینی یا اغفال کننده از متهم، مقرراتی در ماده ۱۲۹ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امورکیفری پیش‌بینی شده است، لکن این نوع مقررات کافی نبوده و فاقد ضمانت اجرای حقوقی است.

یکی دیگر از آثار اصل برائت آن است که ‌در مورد شک وتردید و وجود شبهه در خصوص ‌بزهکاری متهم باید بر برائت یا منع تعقیب او رأی‌ داد. چون صدور حکم ‌بر اساس ظن و گمان و بدون احراز قطعی و یقینی موضوع، عقلاً و منطقاً جایز نیست، البته علاوه بر اصل برائت قواعد عقلی و شرعی دیگری چون قاعده «الحدود تدروا بالشبهات» بر ممنوعیت صدور حکم ‌بر اساس ظن و گمان و ضرورت تفسیر شک به نفع متهم دلالت دارند. عدول از اصل برائت و تقدم اماره مجرمیت برآن به بهانه وجود امارات و قرائن ظن آور با فلسفه وجودی این اصل مغایر بوده و در واقع این اصل را از محتوا خالی می‌کند، چون اصل برائت ‌به این منظور وضع گردیده است که از اشخاص در چنین شرایط و اوضاع و احوالی که مظنون واقع شده‌اند حمایت کند والا اصل برائت در مواردی که هیچ گونه شک و شبهه‌ای ‌در مورد عدم مجرمیت متهم وجود ندارد، موضوعیت پیدا نمی‌کند.

منظور ازتفهیم اتهام آن است که به متهم اطلاع داده شود که تحت چه عنوان و یا عناوین جزایی و به چه علت تحت تعقیب قرار گرفته است تا بتواند خود را برای دفاع مناسب آماده کند و میان او و مدعی که پیشاپیش از مفاد، جزئیات و دلایل اتهام آگاه است، موازنه برقرار شود.

اگر ما می‌خواهیم با متهم و بزه‌کار در فرایند کیفری به عنوان یک عامل ونه موضوع برخورد کنیم، یعنی به عنوان کسی که ابتکار عمل را در دست داشته و فعال است و نه به عنوان کسی که در جریان دعوای کیفری برخوردی شی گونه با او می‌شود و حالت انفعالی دارد، لازمه این امر آن است که علت و نوع اتهام به متهم، به زبانی که قابل فهم باشد تفهیم شود[۹۸].

در نظام دادرسی کیفری ایران برابر مقررات مواد ۱۲۹ و ۱۹۲ ق.آ.د.د.ع.ا ضرورت رعایت این حق متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی و رسیدگی در دادگاه مورد تأکید قرار گرفته است، اصل ۳۲ ق.ا نیز رعایت این تضمین را در خصوص متهمان بازداشت شده به شرح زیر پیش‌بینی نموده است: «در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود…» این اصل تکلیف تفهیم اتهام را ‌در مورد متهمان باز داشت شده مقررکرده است، در حالی که فلسفه وجود این تضمین اقتضا می‌کند که از این جهت میان متهمان بازداشتی و سایرین تفاوتی وجود نداشته باشد.

رعایت اصل برائت ایجاب می‌کند که قضات دادگاه ها قبل از رسیدگی به ادله ابرازی از سوی دادستان و یا شاکی ‌و احراز بزهکاری متهم، ذهن آنان منصرف از بزهکاری متهم باشد. دیوان اروپایی حقوق بشر ضمن تعریف اصل برائت ‌به این موضوع ‌به این شرح اشاره نموده است: «اصل برائت مستلزم این است که قضات دادگاه ها هنگام انجام وظایف خود نباید تحقیق و رسیدگی را با اعتقاد و یا گمان قبلی نسبت به مجرمیت متهم آغاز کنند…»

مبحث دوم: اصل دادرسی عادلانه

یکی از مقتضیات اصل کرامت ذاتی انسان در قلمرو حقوق کیفری شکلی، حق بهره‌مندی شهروندان از دادرسی عادلانه و منصفانه است در قانون اساسی ایران به موجب اصل ۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹ پاره‌ای از اصول و قواعد حاکم بر دادرسی عادلانه مقرر گردیده است اما علی‌رغم اهمیت و جایگاه ویژه‌ای که دادرسی عادلانه دارد درهیچ‌یک از اسناد بین‌المللی و قوانین داخلی کشورها، تعریف مشخص و روشنی از آن به عمل نیامده است و صرفاً به بیان پاره‌ای از اصول و ضوابطی که رعایت آن ها جز لاینفک دادرسی عادلانه است، پرداخته شده است.

گفتار اول: تعریف دادرسی عادلانه

چنانچه گفته شد، نه در قوانین و مقررات بین‌المللی و منطقه ای حقوق بشر و نه در قوانین اساسی و داخلی کشورها، دادرسی عادلانه به روشنی تعریف نگردیده و صرفا به بیان مهم‌ترین معیارهای آن پرداخته شده است.

درحقوق ایالات متحده آمریکا، دادرسی منصفانه و عادلانه به شرح زیر تعریف شده است: «دادرسی عادلانه یک دادرسی عادی و معمولی است که در یک فضای آرام و در برابر یک قاضی و نیز هیات منصفه بی طرف که تنها هدف و نفع آنان اجرای صحیح و درست قانون است، برگزار گردد»، اساس و پایه دادرسی عادلانه این است که هیچ نفوذ و عامل خارجی روی قاضی و هیات منصفه اثر نگذارد وهیچ دلیلی مورد بررسی وارزیابی قرار نگیرد مگر دلایلی که ارائه شده و در جریان دادرسی پذیرفته شده است.[۹۹]

درتعریف دیگری نیز چنین آمده است: «زمانی می‌توان محاکمه را منصفانه تلقی کرد که اصول وقواعد یک نظام دادرسی مترقی بر جریان رسیدگی حاکم باشد ومتهم در شرایطی کاملا آزاد و در حالی که از تمام تضمین‌های دفاع برخوردار است مورد محاکمه قرار گیرد[۱۰۰]

 
مداحی های محرم