ب- تنظیم جداول مقایسهای بین تولیدات شرکت و تولیدات رقبای صدر جدولی: در این حالت نیز میتوانند با کمک متخصصین مربوطه مشخصات کامل و صحیحی از محصولات خود و محصولات رقبا تهیه کنند و در کنار یکدیگر در یک جدول ساده و قابل فهم برای عامه مردم قرار دهند. این چنین جدولی را می توان در کنار محصولات در فروشگاهها نصب نمایند.
ج-ایجاد سبدی از برندها، البته با محوریت برند شرکت: این کار کاری بسیار پیچیده و البته زمانبر است. شرکت میبایست طی یک فرایند دقیق و حساب شده دست به انتخاب و سپس جلب رضایت تعدادی شرکت دیگر البته در صنایعی غیر از صنعت خود بزند. شرکتهایی معتبر یا مستعد بزرگ شدن که به همراه هم یک تیم باشند تا بتوان نیازهای مختلفی از مشتری را رفع کنند .نکته مهم این است که هیچ یک از اعضای تیم نباید ضعیف باشند، همه باید در صنعت خود حداقل شناخته شده باشند و نکته هنرمندانهتر اینکه باید گزینش سایر اعضای تیم طوری صورت گیرد که شرکت به عنوان کاپیتان و هسته اصلی از دید بینندگان شناخته شوید. البته اگر شرکت شرکت قدرتمندی از نظر مالی است بد نیست اگر تعدادی از اعضای کوچکتر تیم را به تملک خود درآورد. پس از اینکه تیم تشکیل شد، آنگاه هر شرکت میبایست در تبلیغات و فروش محصولات و خدمات خود معرف سایر اعضای گروه هم باشد. دادن پیشنهادهای تشویقی مثل تخفیفهای مخصوص به مشتریها جهت استفاده از محصولات و خدمات سایر اعضای گروه نیز جزو وظایف مدیران برند شرکتها و طی برنامهریزی خاص آن ها میباشد. بسیار مهم است که شرکایی را که انتخاب میکنند از معیارهای مورد نظرشان برخوردار بوده، از نظر تجاری فعالیتی سالم داشته و در زمینه تولید خلاق و نوآور باشند. در شرایط یکسان باید به سمت شرکایی گرایش داشته باشند که از نظر فرهنگی و اهداف تجاری بهم نزدیکتر باشند. این امر کمک شایانی میکند تا در زمان کمتری به مجموعه واحد با روابط تجاری مستحکم دست پیدا کنند. شرکتهای انتخاب شده باید تبلوری از معیارهای مورد نظر باشند. البته نباید از این نکته غافل شد که تنها تعداد اندکی از این شرکتها به شرکای دائمی تبدیل خواهند شد.
د- سعی کنند دیده شوند: یکی از نکات مهمی که در فروشگاههای بزرگ به آن برمیخورید چینش سلیقهای محصولات شرکتهای مختلف در قفسههای آن ها است. آن ها به عمد یا شاید سهوی محصولاتی را که شاید از نظر خودشان شناخته شدهتر هستند یا حتی از نظر بستهبندی شکیلترند در مکانهای پربینندهتر فروشگاههایشان قرار میدهند. این وظیفه اعضای مجموعه بازاریابی و برند شرکت است که همیشه این موضوع را تحت کنترل داشته و در صورت مشاهده ،به اطلاع مدیران برسانند و با هماهنگی آن ها و جلب رضایت فکورانه مسولان مربوطه در فروشگاهها محصولاتشان را در معرض دید قرار میدهند . حتی اگر امکانش نیست میتوانند در فروشگاههای معتبر و مطرح شهر با هماهنگی مسوولان مربوطه خودشان جهت محصولاتشان اقدام به طراحی، نصب قفسه ها و جایگاههایی با برند خود و برای عرضه محصولاتشان کنند.
ه- تمرکز بر روی موفق ترین محصولات جهت معرفی بیشتر و بیشتر برند: به هر حال نمیشود که تمامی محصولات از نظر مشتری بهترین در نوع خود باشند، ولی میتوان بهترین محصولات را از نظر مشتری شناسایی کرده و عمده فعالیت تبلیغاتی خود را بر روی آن محصولات متمرکز کنند. و- انجام حرکتهای نو و به نوعی خارج از عرف بازار در کنار نام شرکت: گاهی میتوان با حرکاتی که شاید عرف نباشد توجه اذهان عمومی را بخود جلب کرد. این بسته به موقعیتشناسی اعضای مدیریت برند شرکت دارد که بتوانند از دل هر حادثه ای فرصتی را جهت نشان دادن خود پیدا کنند. قطعاً هزینهای را به شرکت تحمیل میکند، ولی آن هزینه ارزش نتیجهاش را خواهد داشت(رضوانی،۱۳۹۰).
۲-۱۰- مدیریت برند
برندها باید به عنوان یک دارایی بلندمدت برای شرکت مدیریت شوند(سیدجوادینوشمس،۱۳۹۰). اگر برندها به درستی مدیریت شوند قادرند به پیشرفتهای همزمان و چشمگیر حوزه های جغرافیایی مختلف دست یابند(بطحایی،۱۳۸۶).
۲-۱۰-۱- جایگاه مدیریت برند در چارت سازمان
اگر در رأس هرم سازمان مدیریت عامل و در یک سطح پائینتر سایر مدیریتها مثل مدیریت تولید، مدیریت مالی اداری، مدیریت فروش، مدیریت بازاریابی و سایر مدیریتها را قرار دهیم آنگاه بسته به وضعیت فعلی برند شرکت و سیاستی که ما جهت حرکت به سمت بالا پیش گرفتهایم باید جایگاه مناسبی را برای مدیریت برند در نظر گرفت. اگر جایگاه برند ما در بازار تثبیت شده باشد، در آن صورت بهترین حالت این است که مدیریت برند را در کنار مدیریتهای بازاریابی ، فروش و خدمات پس از فروش قرار دهیم که با مدیریتهای مذکور از طریق سیستمهای گزارشگیری در ارتباط باشد. ولی در وضعیتی که برند ما هنوز مطرح نبوده در آن صورت وظیفه مدیریت برند بسیار سنگینتر بوده و از موقعیتی بسیار حیاتی برخوردار است. در این حالت میتوان مدیریت برند را مستقیماً زیر نظر مدیر عامل در نظر گرفت و مدیریتهای بازاریابی، فروش و سایر مدیریتها را زیر مجموعه مدیریت برند تعریف کرد.
۲-۱۰-۲- وظایف مدیریت برند
از وظایف مدیریت برند میتوان به موارد زیر اشاره کرد
۱- ارتباط تنگاتنگ با همه مدیریت های دیگر سازمان
با توجه به مواردی که در بالا آمد مدیریت برند تقریباً با تمامی واحدهای سازمان ارتباطی تنگاتنگ خواهد داشت و با خواستن و گرفتن هر گونه گزارشی از واحدهای مربوطه می بایستی به خوبی سکان کشتی را در دست بگیرد، هر چه باشد امروزه برند بسیاری از شرکتها ارزشمندترین سرمایه آن ها است پس لازم است که کلیه واحدها به موقع گوش به فرمان باشند.
۲- بررسی متناوب وضعیت ما در بازار
اعضای شاغل در مدیریت برند شرکت میبایست با داشتن ارتباط مستقیم با بازار و البته کارکنان شرکت و انجام نظرسنجی های متوالی از وضعیت برند شرکت در بازار و احتمالاً پیشروی سایر رقبا به صدر جدول آگاه بوده و به موقع بتوانند تجزیه و تحلیلهای جامعی از وضعیت بازار انجام دهند.
۳-ارائه راهکارهای جدید جهت بیشتر مطرح شدن
مدیریت برند سازمان میباید با توجه به تجزیه و تحلیلهایی که از وضعیت بازار در دست دارد، بسته به وضعیت ما در جدول برند تاکتیکهای جدیدی جهت حمله به صدر جدول و یا روشهایی نیز برای دفاع از حمله رقبا به صدر جدول و ایجاد یک دیوار دفاعی مستحکم جهت دفاع از حمله رقبا اخذ نمایند(رضوانی،۱۳۹۰).
۲-۱۱- پیشینه تحقیق
در این قسمت مطالعات که در گذشته پیرامون موضوع پایاننامه صورت گرفته بیان میشود.
۲-۱۱-۱- مطالعات خارجی
این پژوهش از لحاظ موضوع و هم از نظر تکنیکهای مورد استفاده جز پژوهشهای جدید است که بدین دلیل تحقیقی مشابه با این پژوهش در خارج و داخل کشور به انجام نرسیده است. .از جمله تحقیقات انجام شده با موضوع شکلگیری و ایجاد برند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
* پاپاسولومو و رونتیس[۸۲] در سال ۲۰۰۶ در مقالهای تحت عنوان ایجاد نام ونشان شرکت از طریق بازاریابی درونی، با تحلیل داده های تحقیق، چهار عامل مشتریان درونی، آموزش وتربیت، استانداردهای کیفیت وسیستمهای پاداش را در ایجاد نام ونشان تجاری در سازمان مؤثر دانستند.