مزیت های فوق در بودجه ریزی افزایشی آن روی سکه نقاط ضعف اصلی آن هستند. چون بودجه ریزی خطی میتواند بدون ارتباط با اهداف یا نتایج هزینه ها انجام شود. مسائلی همچون اثر بخشی، کارایی و اولویت های آینده به فراموشی سپرده می شود. اگر چه بودجه ریزی افزایشی مانعی برای بررسی این مسائل ایجاد نم یکند ولی به خودی خود آن را الزامی نیز نمی سازد.
در واقع برای توجیه درخواست های افزایش هزینه ها، در بودجه ریزی افزایشی معمولاً از طیف گسترده ای از اطلاعات از قبیل حجم کاری، شاخص های فعالیت و غیره استفاده می شود. ولی گنجاندن چنین اطلاعاتی در بودجه ریزی افزایش الزاماًً نظام مند نیست و معمولاً با اهداف بالاتر این شاخص ها نیز ارتباطی برقرار نمی شود.
به طور کلی، از زمان پیدایش بودجه ریزی افزایشی دراوایل سده بیستم، تلاش های مکرری برای تکمیل شیوه های بودجه ریزی به کار رفت. چرا که بودجه ریزی افزایشی اطلاعات چندانی برای پاسخ گویی به پرسش های زیر ارائه نمی دهد:
-
- به ازای خرج هر واحد درآمد، چه چیزی را به دست می آوریم.
-
- در زمینه هزینه کردن منابع تا چه حد کارآمد هستیم و این هزینه ها تا چه حد اثر بخش هستند.
- آیا اصلاً باید این فعالیت ها را انجام دهیم یا این که باید منابع درآمدی را به فعالیت های دیگری اختصاص دهیم.(پناهی،۱۳۸۶: ۴۱)
۲-۴-۲) بودجه ریزی برنامه ای
۲-۴-۲-۱) مفهوم و هدف
بودجه برنامه ای، گروههای سنتی هزینه ها را که در بودجه ریزی افزایشی به کار می رفتند در واحدهای بزرگ تر فعالیت های سازمان یا برنامه، سازماندهی میکند.
در این روش اعتبارات برحسب وظایف، برنامه ها و فعالیتهایی که سازمان در سال مالی اجرای بودجه برای نیل به اهداف خود باید انجام دهد، پیشبینی می شود.(موسوی، ۱۳۸۷: ۶)
هدف بودجه ریزی برنامه ای همان طور که از نام این روش پیدا است تأکید بر واحدهای فعالیتی است که هر یک از ردیف های بودجه به آن اختصاص یافته است.
اگر چه بودجه ریزی برنامه ای بیش از ۵۰ سال قدمت دارد ولی تنها در دهه ۱۹۶۰ بود که به عنوان یک روش بودجه ای متمایز با عنوان نظام برنامه ریزی طراحی و بودجه ریزی طراحی و بودجه ریزی محبوبیت یافت. روبرت مک نامارا در وزارت دفاع آمریکا به همراه گروهی از کارمندان شرکت فورد این شیوه را در وزارت دفاع اجرا کرد. هدف از این رویکرد ایجاد پیوندی نظام مند میان برنامه ریزی و بودجه ریزی در خدمت اهداف مشخص بود. (پناهی،۱۳۸۶: ۴۱)
برنامه و برنامه ریزی جوهر بودجه ریزی برنامه ای تلقی میشوند. بعضی مواقع ممکن است بودجه فقط دارای برچسب بودجه برنامه ای باشد ولی بودجه ریزی برنامه ای واقعی تنها در صورتی وجود دارد که برنامه ملموسی وجود داشته باشد که هزینه برنامه را به مجموعه ای از اهداف که به نوبه خود با آرمان های سازمان یا دستگاه اجرایی ارتباط دارند، مرتبط کند. بسیاری از سازمان ها و دستگاه های اجرایی بودجه خود را در چارچوب مجموعه هایی از فعالیت ها سامان میدهند. ولی بدون اطلاع از برنامه ای که در ورای این فعالیت ها قرار دارد، به سختی می توان دریافت که این فعالیت ها در خدمت چه اهدافی هستند. این مشکلی بود که سیستم بودجه ریزی برنامه ای مک نامارا در پی حل آن بود.
تعریف آرمان ها و اهداف و برنامه ها برای یک واحد سازمانی دستگاه اجرایی، در مدیریت امور نقشی بنیادین دارد. آرمان ها و اهداف وقتی مستقیماً با منابع بودجه ای مرتبط شوند نمایانگر برنامه کلی سازمان های عمل کننده هستند. وقتی مجموعه ای از آرمان های بلند مدت یا جهت گیری کلی تعیین شود می توان مجموعه ای از اهداف کوتاه مدت سنجش پذیر را طراحی کرد که مستقیماً با یکدیگر ارتباط دارند.
این اهداف کوتاه مدت به دستاوردهای مورد انتظار یا برنامه ریزی شده یک سازمان و برنامه در طول دوره زمانی خاصی تبدیل میشوند. مقدار منابعی که تامین گردیده و توانایی مدیریت برای تحقق اهداف، میتواند سطح دستاوردهای واقعی را تعیین کند. (پناهی،۱۳۸۶: ۴۲)
به طور کلی اهداف به عنوان ابزارهای برنامه ریزی چارچوب هایی را برای خدماتی که سازمان یا دستگاه اجرایی ارائه میدهد تعیین میکنند. در این صورت می توان دریافت که:
-
- آیا درباره هدف خاصی بلند پروازی شده است؟ در این صورت آیا باید منابع مورد نیاز برای تحقق هدف مورد نظر را افزایش داد یا به دنبال افزایش بهره وری بود؟
-
- آیا هدف کمتر از حد واقعی در نظر گرفته شده است؟ در این صورت آیا باید هدف را به گونه ای تغییر داد که به افزایش بهره وری و بهبود استفاده از منابع کمک کند؟
-
- در صورت بازنگری های ادواری، میزان افزایش یا کاهش در اهداف سالیانه چقدر باید باشد؟
- آیا اهداف سال قبل تحقق یافته است؟
آرمان ها و اهداف باید به صورت ادواری ارزیابی شوند تا مطمئن شویم که به خوبی نمایانگر اقدامات برنامه ریزی شده سازمان ها و دستگاه های اجرایی و شرایط متغیر عملکرد آن ها هستند. بدون آرمان ها و اهداف واقع بینانه، یک سازمان یا دستگاه اجرایی به سختی میتواند بفهمد یا به دیگران نشان دهد که آیا به خوبی عمل میکند و یا این که آیا خواسته های هیئت مدیره، وزیر و مجلس را برآورده میسازد یا خیر. آرمان ها و اهداف نیز ملاک هایی را برای تصویب بودجه فراهم میکنند که در صورت انتخاب آن ها پاسخ گویی و اثر بخشی را تسهیل میکنند. خلاصه این که برخورداری از آرمان ها و اهداف روشنی که با فرایند بودجه ارتباط داشته باشد، مزیت های بیرونی و درونی زیادی به همراه دارد. (پناهی،۱۳۸۶: ۴۳)
مزیت بیرونی، بودجه ی برنامه ای این است که اطلاعات مدیریتی مهمی در اختیار وزیر، سیاست گذاران و تصمیم گیران قرار میدهد. اطلاعات راجع به اهداف دستگاه های اجرایی، سازمان ها و ادارات و میزان تحقق اهداف، میتواند تبعات منفی تصمیمات مدیران اجرایی، یا هر مسئولی را کاهش دهد که این امر در سیاست گذاری و تصمیم گیری در مورد منابع اهمیت بسزایی دارد. پس از چند سال بودجه ریزی بر مبنای اهداف، مقام تصمیم گیر در مورد مجموعه هزینه هایی که یک سازمان، یا واحدی اداری ارائه میدهد، اطلاعات تاریخی به دست می آورد، و این اطلاعات میتواند با نشان دادن جهت حرکت آن سازمان، یا واحد کمک شایانی بکند.
بودجه برنامه ای، علاوه بر کمک به مدیران برای تصمیم گیری، وقتی با داده های عملکرد همراه می شود، میتواند اطلاعاتی درباره سطوح خدمات سازمان ها، یا دستگاه های اجرایی ارائه دهد و پس از تصویب بودجه توسط مجلس، شهروندان را از هزینه های این خدمات آگاه سازد. شهروندان میتوانند به نحو روز افزونی خدمات ناشی از در آمدهای مالیاتی را ارزیابی و از میزان شاخص هایی همچون بهره وری و اثر بخشی آگاهی پیدا کنند. در واقع، یکی از اهداف بودجه ریزی برنامه ای، ایجاد امکان دسترسی آسان تر شهروندان به اطلاعات سودمند است.
فرم در حال بارگذاری ...