وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پژوهش های پیشین درباره بررسی مقایسه ای … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

طایفه هفتم: شامل زن پدر؛ ازدواج با زن پدر(بنا بر بیان صریح آیه ۲۲ سوره نساء).
خلاصه غیر از این چهارده طبقه ای که ذکر شد با هر زنی می توان ازدواج کرد، جز زن شوهر دار که باز قرآن کریم در (سوره ی نساء آیه ی ۲۴) نیز بیان فرموده است. ومراد از «محصنات» در آن آیه زنان شوهر دارند، نه زنان عفیف. « این حکم اختصاص به زنان مسلمان ندارد بلکه زنان شوهر دار از هر مذهب وملتی همین حکم را دارند، یعنی از دواج با آنها ممنوع است.
بنابر این ازدواج با زنان شوهر دار تا مادامی که شوهر دارند نیز حرام شده اند. که اینک با توجه به آیات قرآن کریم، ازدواج با ۱۵ طبقه تحریم شده است. (طباطبایی،المیزان، ۱۳۸۸، ۴/ ۴۲۴، ۴۲۲، ۴۲۱، ۴۲۰، ۴۱۹، ۴۱۷).
در تفسیر المیزان در مورد تحریم ازدواج ها با محارم چنین آمده است: « در میان همه ی زنانی که ازدواج با آنان حرام شده، یک طایفه به خاطر حفظ انساب به طور مستقیم تحریم شده وآن ازدواج (یا هم خوابگی، یا زنا) با زنان شوهر دار است که به همین ملاحظه فلسفه ی حرمت ازدواج یک زن با چند مرد روشن می گردد وبقیه ی طوایفی که ازدواج با آنها حرام شده یعنی همان چهارده طبقه ای که در آیات تحریم، ملاک در حرمت ازدواجشان، تنها سد باب زناست زیرا انسان از این نظر که فردی از مجتمع خانواده است بیشتر تماس وسر وکارش با همین چهارده صنف است واگر ازدواج با اینها تحریم نشده بود، کدام پهلوانی بود که بتواند خود را از زنای با آنها نگه دارد با این که می دانیم مصاحبت همیشگی وتماس بی پرده باعث می شود نفس سرکش در وراندازی فلان زن، کمال توجه را داشته باشد… و توان خود را در برابر آن از دست بدهد… لذا واجب می نمود که شارع اسلام تنها به نهی از زنای با این طوایف اکتفا نکند چون مصاحبت دائمی وتکرار همه روزه ی هجوم وسوسه های نفسانی وحمله ور شدن همّ، بعد از همّ نمی گذارد انسان با یک نهی خود را حفظ کند بلکه واجب بود که این چهارده طایفه تا ابد تحریم شوند وافراد جامعه بر اساس این تربیت دینی بارآیند تا نفرت از چنین ازدواجی در دلها مستقر شود وبه طور کلی از این آرزو که روزی فلان خواهر یا دختر به سن بلوغ برسد تا با او ازدواج کند مأیوس گردند وعلقه شهوتشان از این طوایف مرده و ریشه کن گردد واصلاً در دلی پیدا نشود وهمین باعث شد که می بینیم بسیاری از مسلمانان شهوت ران، با همه ی بی بند وباری که دارند، هرگز به فکرشان نمی افتد که با محارم خود زنا کنند… واگر آن منع ابدی نبود هیچ خانه ای از خانه ها از زنا و فواحش وامثال آن خالی نمی ماند ». (طباطبایی،المیزان، ۱۳۸۷، ۴/ ۴۹۵).
«لَّا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ ۗ وَاتَّقِینَ اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا » « وزنان را باکی نیست که بر پدران وفرزندان وبرادرانشان وبرادر وخواهر زادگان وزنان مسلمان وکنیزان ملکی بی حجاب درآیند واز خدا بترسید که خدا بر همه چیز کاملاً آگاه است» (احزاب / ۵۵).
از آنجا که قرآن فصاحت وبلاغت را در عالیترین شکلش رعایت می کند ویکی از اصول فصاحت این است که هیچ کلمه یی اضافی در سخن نباشد، لذا در اینجا از ذکر «عموها، و دائیها» خود داری کرده، چرا که با ذکر فرزندان برادر، وفرزندان خواهر، محرمیت عموها ودائیها روشن می شود، زیرا محرمیت همواره دو جانبه است، همانگونه که فرزندان برادر نسبت به انسان محرم است، او هم نسبت به فرزند برادرش محرم خواهد بود(و می دانیم چنین زنی عمه محسوب می شود) ونیز همانگونه که فرزند خواهر بر او محرم است او نیز به فرزند خواهر محرم می باشد(ومی دانیم که چنین زنی خاله حساب می شود).
هنگامی که عمه و خاله نسبت به پسر برادر وپسر خواهر محرم باشد، عمو ودائی نیز نسبت به دختر برادر و دختر خواهر محرم خواهد بود (چرا که میان « عمو و عمه » ونیز «دائی و خاله» هیچ تفاوتی نیست). واین یکی از ریزه کاری های احکام قرآن است. (مکارم شیرازی،۱۳۷۷، ۱۷/ ۴۱۲).
۵-۸- مهریه ونفقه در قرآن کریم
۵-۸-۱- مهریه در قرآن کریم
قبل از پرداختن به آیات قرآن کریم در این باب، یادآور می شویم که مهر از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته است ودر واقعه، ابداع خلقت انسان است ونه اختراع قرآن ؛ در حقیقت، کاری که قرآن با مهر کرد این بود که آن را به حالت فطری خود برگرداند چرا که در زمان نزول قرآن، بنا بر رسوم جاهلیت، پدران ومادران مهر را به جای حق الزحمه وشیر بها حق خود می دانستند. (نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ۱۳۷۳،ص ۲۳۹).
این مسئله حتی در مورد حضرت آدم (ع) و حوا (س) نیز ذکر شده است و بنابر روایتی که زراره از امام صادق (ع) نقل می کند مهریه حضرت حوا (س)،آموزش تعالیم و احکام دین توسط آدم به او، ازطرف خداوند مقرر شده بود.
(شیخ صدوق، ۱۳۸۵، ۱/ ۸۱ ؛ محلاتی،۱۳۸۵، ۵/۱۱۲).
چنان که سید قطب؛ در کتاب فی ظلال القرآن می گوید: « مهر که حق شخصی زن بود (تا قبل از نزول قرآن) به صورت مختلف تضییع می شد که از جمله ی آنها ازدواج (شغار) بود که طبق آن، دو ولی، دختران خود را با هم معاوضه می کردند، بدین طریق که هر یک مهر دیگری به شمار می رفت ودر این میان اصلاً ملاحظه ی حال زن نمی شد وهمانند حیوانی با حیوان دیگر رد وبدل می گردید. نوع دیگر ازدواج آنان بدین صورت بود که ولی دختر، صداق را برای خود می گرفت، گویا دختر کالایی بود که پدر صاحب آن بود». (سید قطب، ۱۳۸۶، ۲/ ۲۵۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همین طور آمده است؛ هنگامی که دختری متولد می شد ودیگری می خواست به پدر تبریک بگوید می گفت: « هنیئاً لک النافجه » یعنی این مایه ی افزایش ثروت، تورا گوارا باد. کنایه از این که بعداً این دختر را شوهر می دهید ومهر دریافت می دارید.(نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ۱۳۷۳، ص ۲۳۹).
در چنین شرایطی بود که قرآن کریم نازل شد ومهر را حق مسلم زن دانست، حقی که به خود او تعلق دارد. و هر گونه رسمی راکه به نوعی موجب تضییع این حق می شد، منسوخ کرد وپرداختن آن را به طور کامل بر مرد واجب ساخت وهمین طور گرفتن آن را از زن بدون رضایتش، گناهی آشکار بر شمرده است. (نورحسن فتیده، ۱۳۷۹٫ص ۸۱).
قرآن کریم، با لطافت وظرافت بی نظیری در این زمینه می فرماید: « وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً… » « مهر زنان را در کمال رضایت وطیب خاطر به آن ها بپردازید…» (نسا/۴).
«یعنی کابین زنان را که به خود آن ها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) وعطیه وپیش کشی است از جانب شما به آنها، به خودشان بدهید». قرآن کریم در این جمله ی کوتاه به سه نکته ی اساسی اشاره کرده است:
اولاً: از آن با نام «صدُقه» یاد کرده است نه مهر؛ وصدقه از ماده ی صدق است وبه این جهت به مهر صداق یا صدقه گفته می شود که نشانه ی راستین بودن علاقه ی مرد است.
ثانیاً: این که با اضافه کردن ضمیر «هن» به این کلمه می خواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه به پدر ومادر، و مهر مزد بزرگ کردن وشیر دادن ونان دادن او نیست.
ثالثاً: این که با کلمه ی « نحله» کاملاً تصریح می کندکه مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی وپیش کش وعطیه وهدیه ندارد. (نظام حقوق زن در اسلام، مطهری،۱۳۷۳،ص۲۳۵و ۲۳۶).
راغب در مفردات « نِحله ونَحله» را به معنی بخششی همانند تبرّع یعنی هدیه ذکر می کند ومی گوید: « صداق وکابین زن را هم با همین واژه وصف کنند زیرا در برابر آن عوض ومالی واجب نیست وهمان بهره ی همیشه است». (راغب اصفهانی،۱۳۹۰، ص ۷۶۳).
سیدقطب در تفسیر فی ظلال القرآن چنین می گوید: کلمه « نحله » را به معنای بخشش خالص می گیرد، که بر زوج واجب است و آن را همانند هدیه به همسر خویش بپردازد. (سید قطب،۱۳۸۶، ۲/۲۳۵).
مکارم در تفسیر نمونه چنین می گوید: البته «نحله» را علاوه بر معنی بخشش وعطیه به معنی بدهی ودین نیز گرفته اند و در تفسیر آیه می گوید: « مهر زنان را به طور کامل مانند بدهی بپردازید وهمان طور که در پرداخت سایر بدهی ها مراقب هستید که از آن چیزی کم نشود، در مورد پرداخت مهر نیز چنین باشید واگر به معنی بخشش باشد یعنی مهر را که یک عطیه ی الهی است… به طور کامل ادا کنید. (مکارم شیرازی،۱۳۷۷، ۳/۲۹۷).
المیزان در تفسیر آیه می گوید: کلمه ی « نحله » به معنای عطیه یی است که در مقابل ثمن قرار نگرفته باشد، و الصاق ضمیر «هن» به کلمه ی «صدقات» به جهت بیان این مطلب بود که وجوب دادن مهربه زنان مسئله یی نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه اساساً در بین مردم ودر سنن ازدواجشان متداول بوده است، سنت خود بشر بر این جاری بوده وهست که پول یا مالی را که قیمتی دارد به عنوان مهریه به زنان اختصاص می دهند، پس آیه ی شریفه روش معمولی وجاری مردم را امضا فرموده است! و در ادامه ی آیه، تصرف درمهریه را به طیب نفس زن مشروط نموده (المیزان،طباطبایی،۱۳۸۷،۴/۲۶۹).
البته چنان که گفته شد، مسئله ی مهر در میان مردم معمول بود اما به خود زن تعلق نمی گرفت بلکه به اولیای وی پرداخت می شد.
قرآن کریم در آیاتی دیگر نیز هرگونه رسمی را که موجب تضییع مهر زنان می شد منسوخ کرد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود: از جمله ی آن رسوم این بود:
الف– که وقتی مردی از زنش دل سرد ونسبت به او بی میل ورغبت می شد، او را در مضیقه وشکنجه قرار می داد وهدفش این بود که بدین طریق او را راضی به طلاق کند وتمام یا قسمتی از مهریه را از او پس بگیرد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «… وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ…»
«زنان را به خاطر این که چیزی ازآن ها بگیرید وقسمتی از مهری را که به آن ها داده اید، جبران کنید تحت مضیقه وشکنجه قرار ندهید»(نساء / ۱۹).
ب- یکی دیگر از رسوم این بود که مردی با زنی ازدواج می کرد وبرای او احیاناً مهر سنگینی قرار می داد اما همین که از او سیر می شد وهوای تجدید فراش به سرش می زد، زن بیچاره را متهم به فحشا می کرد تا مهرش را پس بگیرد که قرآن این رسم را نیز منسوخ کرد و جلوی آن را گرفت(مطهری،نظام حقوق زن در اسلام،۱۳۷۳، ص۲۴۲). وفرمود: « وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا ۚ أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا »«اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر بجای او اختیار کنید ومال بسیاری مهر او کرده اید البته نباید چیزی از مهر او باز گیرید آیا بوسیله تهمت زدن به زن مهر او می گیرید واین گناهی فاش و زشتی این کار آشکار است » (نساء /۲۰).
ج – از دیگر رسوم دوران جاهلیت، رسم ارث زوجیت بود که عملاً موجب محرومیت زن از مهر می شد.
بنا بر این رسم، اگر کسی می مرد، وارثان او از قبیل فرزندان و برادران، همان طور که ثروت او را به ارث می بردند، همسری زن او را نیز به ارث می بردند. پس از مردن شخص، پسر یا برادر میت حق همسری میت را باقی می پنداشت وخود را مختار می دانست که زن او را به دیگری تزویج کند ومهر را خودش بگیرد یا بدون مهر جدیدی و به موجب همان مهری که میت قبلاً پرداخته بود، او را زن خود قرار دهد. قرآن کریم رسم زوجیت را منسوخ می کند، و می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا… »(نساء / ۱۹). « ای مردمی که به پیامبر وقرآن ایمان دارید، باید بدانید که برای شما روا نیست که زنان مورو ثان خود را به ارث ببرید در حالی که خود آن زنان میل ندارند که همسر شما باشند» (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳ ص۲۴۱).
بنا براین قرآن کریم هرگونه رسم دیگری را که موجب تضییع این حق می شد، نیز منسوخ کرد. (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳، ص ۲۴۲).
د– نکته ی دیگر آن که در روایات اسلامی ما نیز آمده است که پدر، حقی به مهر ندارد واگر در عقد ازدواج برای پدر غیر از مهر،چیزی شرط شود ومهر به خود دختر داده شود باز هم صحیح نیست یعنی پدر حق ندارد برای خود در ازدواج دختر بهره یی قائل شود وهر چند غیر از مهر باشد.
و– نکته ی دیگر آنکه اسلام، آئین کار کردن داماد برای پدر زن را که طبق گفته جامعه شناسان در دوره هایی وجود داشته که هنوز ثروت قابل مبادله ای در کار نبوده منسوخ کرد. (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳، ص ۲۳۹و۲۴۰).
ی- اما نکته ی دیگری که باید در مورد مهر ذکر شود، رابطه این مسئله با استمتاع از زن است که در قرآن کریم در برخی از آیات به آن اشاره شده است نظیراین آیه شریفه: «… فما استمتعتم به منهن فاتو هن أجورهن فریضه… » «… واگر زنی را متعه کردید واجب است اجرتش را بپردازید »(نساء /۲۴).
سید قطب در تفسیر این آیه می گوید: « این آیه صداق زن را به عنوان فریضه یی برای مرد در مقابل استمتاع از او قرار می دهد وکسی که بخواهد از زن بهره ببرد، بر او واجب است که صداقش را به او بپردازد وصحبت از مستحب یا احسان نیست بلکه حق زن است که بر مرد واجب است بپردازد وچیزی نیست که مرد بتواند آن را به ارث ببرد یا همانند ازدواج شغار در جاهلیت عمل کند»(سید قطب،۱۳۸۶، ۲/ ۳۱۵).
البته قرآن در جایی دیگر می فرماید: «وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَهً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکَاحِ ۚ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » «واگر زنها را طلاق دهید پیش از آنکه با آنها مباشرت کرده باشید در صورتیکه برآنان مهر مقرر داشته اید بایستی نصف مهری را که معین نموده اید به آنها بدهید مگر آنکه آنها خود با کسی که امر نکاح به دست اوست یعنی (پدر وجد) گذشت کنند واگر درگذرند به تقوی وخدا پرستی نزدیک تر است وفضیلت هائیکه در نیکویی بیکدیگر است فراموش مکنید و بدانید که خداوند بهر کار نیک وبد شما آگاهست» (بقره/ ۲۳۷).
در این آیه آمده است که هر چند مرد در صورت تماس نداشتن با زن، اگر او را طلاق دهد، باید نصف مهر را به او بپردازد نه تمام آن را، یعنی حتی اگر از او بهریی نبرده باشد باز هم پرداخت نصف مهر بر او واجب است، البته در ادامه آیه می فرماید، بخشیدن نصف مهر از جانب هر دو به تقوا نزدیک تر است.
اما در آیه: «لَّا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَهً ۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ » «باکی بر شما نیست اگر طلاق دهید زنانی را که با آنان مباشرت نکرده ومهری مقرر نداشته اید ولی آنها را به چیزی بهرمند سازید، دارا به قدر خود ونادارا به قدر خویش به بهره ای شایسته او که این سزاوار مقام نیکوکاران است» (بقره / ۲۳۶).
این آیه نیز در مورد زنی که مهرش هنگام عقد معین نشده باشد ومرد بخواهد او را قبل از زناشویی طلاق دهد، می فرماید: بر مرد واجب است چیزی به زن بدهد چیزی که عرف مردم، آن را بپسندند. (طباطبایی، المیزان، ۱۳۸۸، ۲/۳۶۷).
قرآن کریم در جایی دیگر می فرماید: « وَکَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُکُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنکُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا » «وچگونه مهر آنان را خواهید گرفت در صورتی که هر کسی به حق خود رسیده ودر صورتی که آن زنان مهر را از شما در مقابل عقد زوجیت وعهد محکم از شما گرفته اند» (نساء /۲۱).
در این آیه در مورد پس گرفتن مهر هنگام طلاق با تعجب می فرماید: وچگونه پس بگیرید با این که بدن های شما با هم تماس گرفته است؟


فرم در حال بارگذاری ...

« پایان نامه کارشناسی ارشد : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله طراحی الگوی راهبردی ارزیابی عملکرد ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشیندانلود مطالب پژوهشی درباره ارائه مدلی جهت استقرار مدیریت پروژه امنیت ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم