۲-۲-۱-۸-۱) رفتارهای سنتی بازارگرایی، نسل اول بازارگرایی
شرکتهای که رفتارهای سنتی بازارگرایی دارند. بر شناخت نیازهای آشکار مشتریان در بازار توجه دارند و اقدام به ساخت کالا و خدماتی میکنند که بتوانند آن نیازها را برآورده سازند شرکتهای بازارگرا با بررسی مشتریان، شناخت خودشان را نسبت به خواسته های مشتریان و ادراک آنان از کالا و خدمات، افزایش می دهند و می توانند کالا و خدمات جدید را به تناسب بازار و مشتری ارائه دهند. شرکتهای بازارگرایی سنتی ارتباط نزدیکی با مشتریان مهم و ویژه خودشان دارند تا بتوانند بصیرت عمیقتر نسبت مطلوبهای آنان داشته باشند. در یک نگاه سطحی فعالیتهای شرکتهای بازارگرا به نظر مفید میرسد اما این رفتار با این شکل روبروست که بیشتر تمرکز بر پاسخگویی بیش از حد نیازهای فعلی مشتریان دارد و به صورت انفعالی عمل می کند و به دنبال یادگیری غیرمنتظره است. مدیران فقط آنچه را میبینند که در نظر مشتریان جاری آنان قرارداد و به ماورای آن توجه ندارند (آنچه را که دست میبینند که به آنچه را که باید باشد). عیب این نوع رفتار بازارگرایی این است که باعث اضمحلال توانایی شرکت درنوآوری می شود. این نوع رفتار، تهدیدی برای شرکت محسوب می شود. این شرکتها از تحقیقات سنتی استفاده میکنند و هدف تحقیقات بازاریابی سنتی بر تشریح نیازهای آشکار مشتری تأکید میورزد در صورتی که بسیاری از نیازهای شناخته شده با آشکار نیستند.
۲-۲-۱-۸-۲)رفتارهای مدرن بازارگرایی، نسل دوم بازارگرایی
نسل دوم شرکتهای بازارگرا خود را متعهد به شناخت نیازهای اظهار شده و نشده مشتریان، توانایی ها و برنامه های رقبا و ارزیابی اطلاعات بازار می کند. این شرکت به طور پیوسته از طریق آگاه ساختن سازمان و هماهنگی فعالیتهای بخشهای سازمان با یکدیگر به ایجاد ارزش برتر برای مشتریان میپردازند. این سازمانها به طور وسیع بازار را کنکاش میکنند، افق زمانی بلندمدت دارند و بیشتر در بازار نفوذ دارند . تکنیکهای تحقیقاتی نسل دوم شرکتهای بازارگرا بسیار بیشتر به تکنیکهای تحقیقاتی نسل اول شرکتهای بازارگرا است. البته نسل دوم شرکتهای بازارگرا از تکنیکهای دیگری برای شناخت آشکار شده مشتریان استفاده میکنند. مثلاً آن ها از نزدیک استفاده مشتری را از محصول و خدمات مشاهده میکنند با مشاهده آنها اطلاعات لازم را از نیازهای مشتریان به دست می آورند که این اطلاعات به شیوه تحقیقات سنتی به دست نمیآید. در بازارگرایی مدرن، شرکتهای بازارگرا با مصرف کنندگان بالفعل و بالقوه ارتباط نزدیکی دارند و مصرف کنندگان را مشتریان بالقوه یا بالفعل میدانند که دارای نیازهای ارضاء نشدهای هستند که برآوردن آن را در بازار مورد مقایسه قرارداده و راه حل مطلوب جهت برآوردن آن نیازها را از شرکت انتظار دارند. شرکتها برای برداشتن محدودیتهای ارتباط با مشتری از تکنولوژی پیشرفته استفاده میکنند. با بهره گرفتن از تکنولوژی پیشرفته شرکتها قادرخواهد بود راه حلهای مناسبی را برای ارضاء نیازهای اظهار نشده بیابند و از این طریق برای مشتریان پنجرهای به سوی آینده باز میکنند. البته شرکتهای بازارگرا نسل دوم نمی توانند به طور کامل نسبت به پویایی بازار و نوسانات آن اطلاع داشته باشند. بنابرین از یادگیری غیرمنتظره و اکتشافی استفاده میکنند و می توانند به نتایج هم دست یابند. این شرکتها همواره یافته های خود را بر اساس دانش و بینش جدید اصلاح میکنند. بسیاری از شرکتهای بزرگ که از موقعیت قوی در بازار برخوردار هستند از «فرآیندتحقیق و یادگیری» استفاده میکنند. «آقای لین[۳۶] و همکارانش» این فرایند را در شرکتهای جنرال الکتریک، جنرال موتور و… مورد بررسی قرار دادند. در این فرایند محصول در مرحله توسعه به صورت نمونه ساخته می شود. که این نمونه مبنای مراحل بعدی قرار میگیرد. عمده تحقیق در اولین مرحله فرایند توسعه محصول انجام میگیرد نه در مراحل تجمعی آن. البته این فرایند مستلزم تعهد مدیریت و امکانات مالی شرکت است. یکی دیگر از ویژگیهای شرکتهای بازارگرا نسل دوم، داشتن رهبری قوی است. نسل دوم شرکتهای بازارگرا به دنبال کشف بازارهای ناشناخته و سرویس دهی نشده است. به هر حال حفظ ارتباط با مشتری برای همه سازمانها امری حیاتی و چالشی بزرگ است. شرکتهای بازارگرایی می توانند محصولات جدید خود را به همراه محصولات کنونی به فروش برسانند. فروش محصولات قدیمی در کنار محصولات جدید امری رایج در شرکتهای بازارگرا بوده و منبع عمده مالی برای شرکت محسوب می شود. چرا که سود بلندمدت شرکتها در سایه سود کوتاه مدت آن ها است. و این راهی برای رسیدن به سودهای بالاتر است مدیران اگرنتوانند فروش محصولات کنونی خود را با محصولات جدید بفروش برسانند، نسبت به رقبا متضرر خواهند شد. پس میتوان نتیجه گرفت که فرهنگ بازارگرایی به عنوان یک منبع مهم ایجاد مزیت رقابتی است. این فرهنگ بخصوص در شرکتهای که بیشتر به دنبال شناخت بازارهای جدید، فرصتهای جدید، بازارهای جدید هستند، بسیار حائز اهمیت است. باید به این نکته توجه داشت که بازارگرایی، بازاریابیگرایی نیست. بازاریابی فقط یکی از وظایف سازمانهاست. فرصتهای متعددی برای افراد و گروه ها در بخشهای معنوی، تولید، طرح و برنامه، اداری و مالی و… جهت یادگیری و شناخت بازار و مشارکت وسیع در دانش جدید (یادگیری سازمانی) وجود دارد. تمام بخشها و قیمتها یک شرکت بازارگرا به دنبال ایجاد ارزش برتر برای مشتری هستند(نارور و اسلاتر، ۱۹۹۱).
۲-۲-۲) یادگیری گرایی:
فرم در حال بارگذاری ...