وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقالات و پایان نامه ها درباره :نقش ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

این الگو عبارت از اصرار یک زوج مبنی بر ایجاد تنوع و تغییر یا بحث در مورد یک مساله ،درحالی که دیگر از تعامل خودداری نموده و به طور فیزیکی یا روانی از بحث کناره گیری می کنند .
در این الگو فرد متوقع فردی وابسته است و فرد کناره گیر ترس از وابسته شدن دارد همچنین در این الگو یک از زوج ها با فشار، انتقاد و توقع به دنبال نزدیکی بیشتر و برخلاف آن طرف دیگر در جستجو فاصله بیشتر یا کناره گیری و حالت تدافعی است(بهرامی،۱۳۹۳). بنابراین این الگوی ارتباطی به وسیله ی ارتباط همراه با انتقاد ،سرزنش و تهدید از سوی یکی از زوجین و کناره گیری یا اجتناب به وسیله زوج دیگر مشخص می شود (صدرجهانی ،۱۳۸۹). بنابراین رفتارهای تقاضا کننده به عنوان تلاش برای تاثیر گذاری بر همسر می باشند ، درحالی که رفتار کناره گیری کننده به عنوان تلاش برای مثبت کردن در برابر تاثیر در نظر گرفته می شوند (کریستنسن و هیوی،۱۹۹۰؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

انواع برچسب های دیگر برای این نوع تعامل به کار رفته است ، مانند الگوی عیب جو/کناره گیر (واتزلاویک و همکاران الگوی تعقیب کننده/فاصله گیرنده (فوگارتی،۱۹۷۶؛ به نقل از رئیسی پور، ۱۳۹۱).
پژوهش پرداخته به تعادل تقاضا /کناره گیر نشان می دهد زنان تمایل دارند نقش متوقع را به عهده بگیرند و مردان تمایل دارند که نقش کناره گیر در طول تعارض عهده دار باشند بعضی این تفاوت را به تمایل بیشتر زنان برای تغییر شوهران شان نسبت داده اند (کریستنسن،۱۹۸۷ و شنک وکریستنسن ،۱۹۹۱؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).
رفتار توقع/کناره گیر به خصوص زمانی که زن تقاضا میکند در حالی که شوهر کناره گیری می کند پیش بینی کننده افت رضایت زناشویی است ، بر این اساس گاتمن و لونسون(۲۰۰۰) اظهار می دارند که افت رضایت در نهایت به طلاق منتهی خواهد شد(شرفی،۱۳۸۲). گاتمن (۱۹۹۴)بیان می دارد که زنان در شرایطی که شوهران شان از آن ها کناره گیری می کنند، دارای مشکلات بیشتری می باشند و سلامت آنها تهدید می شود و مردان به احتمال قوی نیز به رفتارهای کناره گیری دامن می زنند.
به طور خاص دیدگاه ساختاری اجتماعی فرض می کند که فقدان نسبی قدرت در زنان در ازدواج به طور کلی منجر می شود که زنان نسبت به شوهرانشان در بسیاری از مسائل مربوط به رابطه شان کمتر خوشحال باشند(ژاکوبسن،۱۹۹۰؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).
این دیدگاه روی تفاوت های ثابت بین زن و مرد مانند شخصیت و تفاوت بیولوژیکی تمرکز دارد. یکی از تفاسیر تفاوت های فردی که توضیح می دهد، که چرا مردان بیشتر احتمال دارد در طول تعارض کناره گیری کنند ،براساس یافته های گاتمن و لونسون(۱۹۸۶)، مردان برانگیختگی فیزیولوژیکی بیشتری در طول تعارض نسبت به زنان تجربه می کنند. آنها نشان می دهند که سطح بالاتر واکنش فیزیولوژیکی مردان منجر می شود که آنها برای فرار از احساس ناخوشایند تلاش کنند، در حالی که زنان، که واکنش فیزیولوژیکی کمتری به استرس دارند ،تمایلی به خودداری از تعارض ندارند.(کاستن،۲۰۰۴ ؛ به نقل از رئیسی پور، ۱۳۹۱).
۸-۳-۲ ابعاد الگوهای ارتباطی :
محققان سعی دارند تا الگوی ارتباط خانواده را شناخته و آنها را طبقه بندی کنند.از این رو فیتزپاتریک و ریچی (۱۹۹۴) با مفهوم سازی و نقد نظریه لئودوچفی دو بعد زیر بنایی جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی را در الگوی ارتباطی خانواده شناسایی کرده اند ترکیب این دو بعد چهار طرحواره ارتباط خانوادگی را تشکیل می دهد (حیدری نژد،۱۳۹۲).
جهت گیری گفت و شنود را میزانی که خانواده ها شرایطی را فراهم می آورند که در آن همه ی اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادنه و راحت در تعامل ،بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شونده تعریف کرده اند . جهت گیری همنوایی نیز عبارت است از میزانی که خانواده ها بر روی همسان بودن نگرش ها ،ارزش ها و عقاید تاکید می کنند .ترکیب این دو بعد چهار طرحواره ارتباط خانوادگی را ایجاد می کند بر طبق طبقه بندی فیترپاتریک و ریچی[۷۰](۱۹۹۴)، هر الگو نوع خاصی از خانواده را توصیف می کند این چهار نوع الگو با چهار نوع خانواده از ترکیب وضعیت های زیاد یا کم بر روی پیوستارهای دو بعد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی حاصل می شوند و عبارتند از : خانواده توافق کننده ، خانواده کثرت گرا، خانواده حفظ کننده و خانواده بی قید .
بامریند معتقد است که خانواده هایی با گفت و شنود بالا تمایل دارند که فرزندانی با مهارت های اجتماعی ، قدرت حل مساله و توانایی رهبری با تربیت کنند.این درحالی است که خانواده هایی با جهت گیری همنوایی بالا از تعارض اجتناب می کنند و علاقه کمتری به افشای احساسات و جستجوی حمایت اجتماعی در فرایندهای چالش انگیز دارند . براین اساس می توان به نقش الگوی ارتباطی خانواده در افزایش میزان خلاقیت در فرزندان برای تولید ایده های نو و مناسب در در حل مسایل فردی و اجتماعی پی برد . (حسن زاده ،۱۳۹۰).
گفتار سوم : سرمایه ی روانشناختی
۱-۴-۲ روانشناسی مثبت نگر[۷۱](مبنای نظری سرمایه ی روانشناختی):
شادابی و نشاط و احساس خوشبختی یکی از موهبت های الهی است که در سایه ی تندرستی و سلامت روانی به انسان ها اعطا شده است ،علاوه برآن سلامت روانی یکی از مهمترین عوامل موثر در ارتقاء و تکامل انسان ها محسوب می شود .در قرن ۲۱ روانشناسی متوجه این امر شده است که انسان باید انرژی عقلانی خود را صرف جنبه های مثبت تجربه اش کند.(به نقل از هاشمی نصرت آباد و همکاران،۱۳۹۱).
علم روان شناسی که در آغاز به جای مطالعه سلامت روان به بررسی بیماری روانی می پرداخت تا مدتها استعداد بالقوه ی آدمی برای رشد و کمال را نادیده می گرفت .اما در سالهای اخیر شمار روزافزونی از روان شناسان به قابلیت کمال و دگرگونی در شخصیت آدمی ایمان آورده اند .تصویری که روان شناسان مثبت گرا از طبیعت انسان به دست می دهند ،خوش بینانه و امیدشبخش است زیرا آنها به قابلیت گسترش ،پرورش شکوفایی و کمال انسان و تبدیل شدن به آنچه ر توان آدمی است باور دارند در شیوه نگرش برخی از شناسان تغییری بنیاری در حال تکوین است .کانون و جهت تازه این نوع نگرش ،روان شناسی کمال یا روان شناسی سلامت خوانده می شود که به جنبه سالم طبیعت آدمی می پردازد نه به جنبه ناسالم.( شولتز و شولتز، ۱۹۹۸ ؛ترجمه سید محمدی،۱۳۹۰)
با آغاز سده بیست و یک گروهی از روان شناسان به رهبری مارتین سلیگمن[۷۲]، روان شناس و پژوهشگر مشهور در رویکرد روان شناسی بیماری گرا که نخستین بار مفهوم ناتوانی اکتسابی مطرح کرد تصمیم گرفتند به بررسی یافته های پژوهشی خود در پنج دهه گذشته بانام مکتب روان شناسی بیماری گرا پردازند آنها به این نتیجه رسیدند که با وجود دستاوردهای چشمگیری که در یافتن درمانهای موثر برای بیماریهای ذهنی و رفتارهای ناکارامد حاصل شده بود در روان شناسی در کل توجه به نسبت اندکی به رشد و توسعه و خودشکوفایی افراد سالم شدن بود در نتیجه سلیگمن و همکارانش در صدد برآمدند در جهت دهی دوباره به پژوهشهای روانشناختی دو ماموریت کاملا جدید را مد نظظر دهند :۱- کمک به افراد یا شخصیت سالم برای برخورداری از شادی و بهره وری بیشتر در زندگی ۲- کمک یه شوفا سازی قابلیت های انسانی و بدین ترتیب بود که مکتب روان شناسی مثبت گرا ایجاد شد(لوتانز و دیگران ، ۲۰۰۷،به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
بنابراین روانشناسی مثبت نگر بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش بینی دقیق عواملی که بر آنها موثرند تمرکز دارد بنابراین روانشناسان مثبت گرا بر وجود ویژگی های مثبت و رشد توانیی های فردی تاکید دارند و جنبه مثبت روانی فرد را در نظر می گیرند .(بهادری خسروشاهی و همکاران ،۱۳۹۱). در حقیقت روان شناسی مثبت اصطلاحی است که مانند چتری مطالعه هیجانهای مثبت ویژگیهای شخصیتی مثبت و سازمان های سالم و قوی از جمله خانواده را بر می گیرد. به بیان دیگر روانشناسی مثبت گرا علم تجارب مثبت روانی ،خصلت های مثبت فردی و سازمان های مثبت گرااست (فروهر و همکاران ،۱۳۹۰).
در تدوین چهارچوب مفهومی روانشناسی مثبت نگر مفهوم غیر دقیق شادکامی به جنبه های کمی و قابل اندازه گیر مانند هیجان های مثبت زندگی خوشایند اشتغال زندگی فعال هدف مندی زندگی معنادار تبدیل شد تصور کلی سلامت مثبت نگر از بیمار نبودن فراتر رفت رفت و سه نوع متغیر مستقل را در برگرفت : متغیرهای ذهنی زیست شناختی و کارکردی، این سه دسته از متغیرها همگی قابل اندازه گیری هستند و ترکیب آنها هدفهای مورد نظر سلامت از قبیل طول عمر هزینه های سلامت ،بهداشت روانی و پیش آگهی را پیش بینی می کند بیماری روانی است بهداشت روانی به معنای عواطف و هیجان های مثبت ،اشتغال،هدف مندی روابط خوب و دستاوردهای مثبت است که قابل اندازه گیری و پیش بینی کننده است .نتایج حاصل از یک دهه پژوهش روان شناختی مثبت نگر حاکی از این است که بهداشت روانی چیزی فراتر از فقدان بهداشت روانی فقدان افسردگی موافقت بیشتر و سلامت جسمانی بهتر را پیش بینی می کند سلامت ذهنی که از طریق خوش بینی و سایر هیجان های مثبت اندازه گیری می شود ،فرد را در برابر بیماریهای جسمانی محافظت می کند(حسن پور،۱۳۹۲). روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر نقاط قوت افراد به بهبود عملکرد فردی و سازمانی آنها کمک می کند (لوتانز،جنسن،۲۰۰۲).
۱-۱-۴-۲ اهداف روان شناسی مثبت نگر :
از منظر روان شناسی مثبت عدم وجود نشانه های بیماری روانی شاخص سلامتی نیست بلکه سازگاری شادکامی و اعتماد به نفس و ویژگیهای مثبتی از این دست نشان دهنده سلامت بوده هدف اصلی فرد در زندگی ،شکوفایی قابلیت های خود است(بهادری خسروشاهی و همکاران،۱۳۹۱) . روان شناسی مثبت به عنوان یک تلاش مثبت به جای اینکه جایگزین روان شناسی بالینی سنتی باشد ،متمم آن است ماموریت روان شناسی مثبت این است که نتیجه گیری در مورد آنچه را که می تواند دنیای بهتری بسازد به جای توسل به عقاید و معانی بیان علم پایه گذاری(حسن پور،۱۳۹۲). این رشته به دنبال آن است که تصویری از زندگی خوب را به روشنی بیان کند (البته از لحاظ روان شناسی) و برای اینکه مشخص کند چه چیزی زندگی را برای زیستن با ارزش می کند از روش های تجربی روان شناسی استفاده می کند هدف این است که نشان داده شود چه اعمالی به تجربیات بهروزی و رفاه به پرورش افراد مثبت نگری که خوشبین و انعطاف پذیر هستند و به آفریدن انجمن ها و موسسات شکوفا کننده می انجامد بنابراین موضوع اصلی روان شناسی مثبت نگر تحقیق کردن درباره این گونه تجربیات ذهنی مثبت است بهروزی خشنودی ،رضایت خاطر، لذت امید ، خوشبینی روانی، شایستگی ، عشق بکار ،جرات ،پشتکار،خودمختاری، مهارت میان فردی،استعداد،خلاقیت ،ابتکار ، دوراندیشی خود مسئولیت میان فردی ،نوع دوستی،وجدان کاری و پرورش دیگران (مارشال ریو؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
خلاصه اینکه روان شناسی مثبت نگر به انسان می نگرد و می پرسد (چه می توانست باشد؟).روان شناسی مثبت نگر به عنوان یک رشته قبول دارد که افراد از (آنچه می توانند باشند )کمتر هستند و همچنین به میزان شیوع آسیب هایی چون افسردگی سوء مصرف مواد بی احساسی و خشونت واقف است و تصدیق می کند که تلاشهای زیادی برای درمان این آسیب های انسان صورت گرفته اند .مساله این نیست که چگونه می توانیم ضعف های افراد را اصلاح کنیم؟ بلکه این است که چگونه می توانیم توانایی های افراد را پرورش دهیم و تقویت کنیم؟ چگونه خانواده ها مدارس و سازمان ها می توانند توانایی های انسان را تقویت کنند؟روان شناسی مثبت نگر در پی آن است که افراد را نیرومندتر و پربارتر نموده و استعداد هممه افراد را شکوفا کند . (مارشال ریو؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
ویژگیهای که در سطور پیش به آنها اشاره گردیده می توانند زندگی افراد و به دنبال آن جوامع دستخوش پیشرفت و تحولاتی عظیم کنند که با وجود آنها ابتدا سلامت روانی فرد و به دنبال آن جامعه تضمین شده و بدون آن انواع و اقسام اختلالات روانی و جسمانی گریبانگیر فرد و جامعه خواهد شد ویژگی هایی که با هم و در کنار هم تشکیل عواملی را خواهند داد که از مجموع آنها به عنوان سرمایه روانشناختی یاد می شود (حسن پور،۱۳۹۲).
۲-۴-۲ مفهوم سرمایه روانشناختی [۷۳]:
مفهوم جدیدی که به تازگی توسط لوتانز [۷۴]معرفی شده و برگرفته و مشتق شده از رفتار سازمانی مثبت گرا است سرمایه روان شناختی است امروزه بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که سرمایه روان شناختی سازمان ها می تواند مزیت رقابتی پایداری برای آنها فراهم کند (حسن پور،۱۳۹۲). سرمایه ی روانشناختی مفهومی است که عمدتا از تئوری و تحقیق در حیطه ی روانشناسی مثبت به دست آمده و در محیط کار مورد استفاده قرار گرفته است (اوی و همکاران ،۲۰۱۱ ؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
به زعم لوتانز و همکاران (۲۰۰۷) سرمایه روان شناختی یک وضعیت توسعه ای مثبت روان شناختی با مشخصه های زیر است :
الف- تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها،
ب-وظایف چالش بر انگیز داشتن،
ج-استناد مثبت درباره موفقیت های حال و آینده،
د-پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت و پایداری هنگام مواجه با سختی ها و مشکلات برای دست یابی به موفقیت (لوتانزو همکاران ،۲۰۰۷).
بنابراین سرمایه روان شناختی شامل درک شخص از خودش داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف می شود .
سرمایه روان شناختی در واقع به مفهوم چه کسی هستید (خود واقعی) و چه کسی می خواهید بشوید (خود ممکن ) بر یک مبنای توسعه ای و رشد یابنده باز می گردد. به سخن دیگر سرمایه ی روان شناختی افراد را به چالش می کشاند تا در جستجوی این سوال برآیند که چه کسی هستند و در نتیجه به خودآگاهی بهتر که لازمه دستیابی به هدف ها و موفقیت است دست یابند (لوتانز و همکاران ، به نقل از محبی نوالدین وند و همکاران ،۱۳۹۳).سرمایه روان شناختی چیزی ورای سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی است امروزه اگرچه سرمایه روان شناختی اغلب مورد غفلت قرار گرفته با این حال این که چه کسی هستم به همان اندازه چه چیزی می دانم و چه کسانی را می شناسم اهمیت دارد (انویک،۲۰۰۵؛ به نقل از فروهر و همکاران). سلیگمن(۲۰۰۰)، معتقد است که سرمایه روان شناختی جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد او معتقد است که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده و به آسانی قابل مشاهده است و می توان آن را به آسانی اندازه گیری و کنترل کرد در حالیکه سرمایه روان شناختی بیشتر بالقوه بوده ،اندازه گیری و توسعه آن دشوار است .(حسن پور ،۱۳۹۲).
سرمایه ی روانشناختی سازه ای ترکیبی و به هم پیوسته است که ۴ مولفه ی ادراکی- شناختی (امید- تاب آوری- خوش بینی – خودکارآمد) را شامل می شود(پناهی و فاتحی زاده ،۱۳۹۳) . در حالی که پژوهش های پیشین هر کدام از چهار حیطه تشکیل دهنده ی سازه ی سرمایه روان شناختی را به طور جدای از هم مورد بررسی قرار داده اند ،اما اخیرا مطالعات مربوط به سرمایه روان شناختی این سازه ها را در ارتباط با یکدیگر می بینند و مشترکات این متغیرها را در نظر می گیرند .به عبارت دیگر سرمایه روان شناختی یک سازه مرتبه بالاتر در نظر گرفته می شود ، به این معنی که این ۴ متغیر با هم ترکیب می شوند و کل هم سرمایه روان شناختی به مفهوم این که (چه کسی هستید یا خود واقعی) ، (چه کسی می خواهید بشوید یا خود ممکن) اشاره دارد و چیزی ورای سرمایه ی انسانی یا چیزی می دانم و سرمایه ی اجتماعی یا چه کسانی را می شناسم است .
برخوردار بودن از سرمایه روان شناختی افراد را قادر می سازد تا علاوه بر مقابله بهتر در برابر موقعیت های استرس زا ،کتر دچار تنش شده در برابر موقعیت های استرس زا کمتر دچار تنش شده در برابر مشکلات از توان بالایی برخوردار باشند به دیدگاه روشنی در مورد خود برسند و کمتر تحت تاثیر وقایع روزانه قرار بگیرند لذا اینگونه افراد دارای سلامت روان شناختی بالاتری نیز هستند .(بهادری خسرو شاهی و همکاران ،۱۳۹۱).
۳-۴-۲ مولفه های سرمایه روانشناختی :
سرمایه ی روانشناختی یک حالت روانشناختی مثبت و ریکرد واقع گرا و انعطاف پذیر نسبت به زندگی است که از چهار سازه امید،خوش بینی، خودکارآمدی و تاب آوری تشکیل می شود که هر کدام از آنها به عنوان یک ظرفیت روانشناختی مثبت در نظریه گرفته می شود دارای مقیاس اندازه گیری معتبر است، مبتنی بر نظریه و تحقیق است و وابسته به حالت و قابلیت رشد دارد و به طور چشمگیری با پیامده های عملکردی ارتباط دارد (محبی نوالدین وند و همکاران ،۱۳۹۳). این مولفه ها در یک فرایند تعاملی و ارزشیابانه به زندگی فرد معنا بخشیده ، تلاش فرد برای تغییر موقعیت های فشارزا را تداوم داده ، او را برای ورود به صحنه ی عمل آماده نموده و مقاومت و سرسختی وی را در تحقق اهداف تضمین می کند (پناهی و فاتحی زاده ،۱۳۹۳).
کرید و ماچین و هیکس [۷۵](۱۹۹۹) اذعان نمودند که این ۴ منبع در یک نظام به تقویت یکدیگر و شکل دهی سپری مقاوم در برابر فشارزاها عمل می کنند از این رو بر اثرات ضربه گیر این منابع در موقعیت های پرتنش تاکید شده است (هاشمی نصرت آباد و همکاران،۱۳۹۱).
لوتانز و همکارانش براین باورند که سرمایه روان شناختی در حقیقت با تکیه بر متغیرهای روان شناختی مثبت گرایی همچون امید ، خوش بینی، تاب آوری و … منجر به ارتقای ارزش سرمایه انسانی (دانش و مهارت های افراد) و سرمایه اجتماعی (شبکه روابط میان آنها) می شود .
۱-۳-۴-۲ خودکارآمدی :
آلبرت بندورا [۷۶]در دانشگاه استنفورد پایه گذار نظریه خودکارآمدی است مجموعه ای از اندیشه هایی که در نظریه شناختی اجتماعی شخصیت کلی تر او در هم تنیده شده است . بندورا(۱۹۸۶)، معتقد است که باورهای خودکارآمدی یک از مهمترین عوامل تنظیم رفتار انسان است .(حسن پور،۱۳۹۲).
خودکارآمدی به اطمینانی که افراد به توانایی های خود برای انجام تکالیف خاص دارند اشاره می کند (لوتانز و همکاران ،۲۰۰۷).
بندورا(۱۹۹۹)، خودکارآمدی را دریافت و داوری فرد درباره ی مهارت ها و توانمندی های خود برای انجام کارهایی که در موقعیت های ویژه به آنها نیاز است تعریف می کند . به نظر وی داشتن مهارت ها و دستاوردهای قبلی افراد پش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده ی افراد نیستند بلکه باور انسان درباره ی توانایی های خود در انجام آنها برچگونگی عملکرد خویش موثر است (دیانت نسب و همکاران ،۱۳۹۳).
طبق نظر بندورا (۱۹۷۷،۱۹۸۲)، انتظارات خودکارآمدی ، قضاوت هایی است درباره اینکه در مقابله با رویدادهای آینده که مبهم غیرقابل پیش بینی و پر استرس است ، فرد چقدر می تواند سازمان دهی کند و رفتار لازم را برای مقابه نشان دهد خودکارآمدی تعیین می کند که چه مقابله ای چه مدت و با چه میزان تلاشی صورت پذیرد .براساس مدل بندورا بین خودکارآمدی ادراک شده رفتار و محیط بیرونی تعامل دوسویه وجود دارد(بندورا،۱۹۹۷،به نقل از حسن پور ،۱۳۹۲).
خودکارآمدی در هر زمینه ای مختص همان قلمرو فعالیت است ، و به سادگی نمی توان آن را به دیگر عرصه های زندگی تعمیم داد .کسب خودکارآمدی در هر فعالیتی مبتنی بر تمرین و کسب تسلط در آن رشته فعالیت است . در هر فعالیتی هرچند فرد دارای خودکارآمدی باشد، همیشه امکان ارتقاء خودکارآمدی وجود دارد ، خودکارآمدی تحت تاثیر باور دیگران به توانایی های فرد است . خودکارآمدی فرد تحت تاثیر عواملی مانند دانش و مهارتهای فرد، سلامتی جسمی و روانی او و نیز شرایط بیرونی در برگیرنده فرد است (لوتانزوهمکاران، ۲۰۰۷) .
به بیان دیگر، خودکارآمدی که گاهی از آن به عنوان احساس کارایی نیز یاد می شود به صورت زیر نیز تعریف میشود:
احساس کارایی زاینده تری است که به موجب آن فرد مهارتهای خود را برای مقابله کردن با ضروریات و شرایطی که مواجه می شود سازمان می دهد و همهانگ می کند احساس کارایی ، توانایی استفاده کردن درست از امکانات شخصی تحت شرایط متفاوت و سخت است . احساس کارایی به طور رسمی به این صورت تعریف می شود قضاوت فرد درباره اینکه با توجه به مهارت هایی که دارد و موقعیت هایی که با آن مواجه می شود ، چگونه با یک موقعیت خوب یا بد مقابله می کند (بندورا ،۱۹۹۷؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲). بنابراین خودکارآمدی اعتقاد راسخ فرد بر توانایی هایش برای بسیج منابع انگیزشی و شناختی و راهکارهای مورد نیاز برای اجرای موفقیت آمیز وظایف خاص در موقعیت های معین است (پناهی و فتاحی،۱۳۹۳).
افراد دارای خودکارآمدی بالا دارای ویژگی های خاصی هستند:
هدفهای والایی برای خود تعیین می کنند و ایفای وظایف دشوار برای رسیدن به آن هدفها را عهده دار می باشند. به استقبال چالشهای می روند و برای رویارویی با چالشها سخت تلاش می کنند ، انگیزه فردی آنها به شدت بالاست .برای دستیابی به هدفهای خود از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنند .در رویارویی با موانع ثابت قدم هستند (حسن پور،۱۳۹۲).
یافته های تحقیقات استجوکویک و بندورا همسو است.این یافته بیانگر آن است، فردی که از خودکارآمدی بالایی برخوردار است، رابطه مناسب تری با دیگران برقرار می سازد و متقابلاً حمایتهای آنها را فراخوانده واحساس کارآمدی بیشتری می نماید .افرادی که نسبت به توانایی های خود اطمینان ندارند، سازگاری اجتماعی ضعیفی دارند که این امر به نوبه خود موجب کاهش حمایتهای اجتماعی و احساس کارآمدی می شود. چرا که طبق نظر بندورا یکی از عوامل افزایش خودکارآمدی، تشویق و تأیید دیگران است.به بیانی دیگر افرادی که از خودکارآمدی بالایی برخوردار بوده، اطمینان دارند که می توانند کارهای خود را انجام دهند، میتوانند از این راه ها با دیگران ارتباط اجتماعی برقرار کرده، شبکه های حمایت اجتماعی محکم تری بنا کنند و به طبع آن احساس توانمندی بیشتری نمایند. شواهد حاکی از آن است افرادی که به توانایی های خود اعتماد ندار ند، در موقعیت های مخاطره دچار یأس و ناامیدی شده، احتمال اینکه به نحو مؤثری عمل کنند کاهش می یابد.این امر به نوبه خود منجر به احساس ناکارآمدی بیشتر میگردد و همین امر باعث میشود که برقراری تعاملات اجتماعی فرد با دیگران کاهش یابد و کمتر به سوی گروه های اجتماعی تمایل داشته باشد (بهادری خسروشاهی و همکاران،۱۳۹۱).
عقاید کارایی (کارآمدی) ناگهان بوجود نمی آید ، بلکه علت دارند . عقاید کارایی از این موارد ناشی می شوند :


فرم در حال بارگذاری ...

« منابع دانشگاهی برای پایان نامه : تحلیل پایداری اجتماعی در … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشیندانلود مطالب پژوهشی با موضوع بررسی واکنش‌های هسته‌ای ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم