شماره عنوان صفحه
۴-۱٫ تعداد کارکنان جامعه آماری براساس مقاطع تحصیلی ۱۱۳
۴-۲٫ درصد فراوانی جامعه آماری مورد مطالعه با سوابق کاری مختلف ۱۱۴
۴-۳٫ درصد کارکنان جامعه مورد مطالعه براساس عناوین سمت ۱۱۵
۴-۴٫ وضعیت ترکیب سمت سازمانی آزمودنیها ۱۱۶
۴-۵٫ آمار آزمودنیها بر اساس مدرک تحصیلی ۱۱۷
۴-۶٫ میانگین نمرات گویههای مربوط به متغیر مشتریان ۱۱۹
۴-۷٫ میانگین نمرات گویههای مربوط به متغیر کارکنان ۱۲۰
۴-۸٫ میانگین نمرات گویههای مربوط به متغیر جامعه ۱۲۲
۴-۹٫ میانگین نمرات گویههای مربوط به متغیر کسب و کار ۱۲۳
۴-۱۰٫ مقایسه وضعیت امتیاز هریک از متغیرها ۱۲۴
۴-۱۱٫ مقایسه وضعیت امتیاز هریک از متغیرها و میزان فاصله از وضعیت بهینه ۱۲۵
فهرست شکلها
شماره عنوان صفحه
۱-۱٫ شماتیک مدل تعالی سازمانی ۱۲
۱-۲٫ مدل مفهومی تحقیق ۱۶
۲-۱٫ کلیات مدل های تعالی ۴۵
۲-۲٫ مدل تعالی مالکوم بالدریج ۴۹
۲-۳٫ مدل تعالی کانجی ۵۰
۲-۴٫ مدل فشرده کانجی ۵۱
۲-۵٫ اجزاء مدل تعالی سازمانی و ارتباط آنها با یکدیگر ۵۵
۲-۶٫ مفاهیم بنیادین تعالی ۵۶
۲-۷٫ شماتیک مدل EFQM 66
۲-۸٫ شماتیک منطق رادار در مدل تعالی سازمانی ۹۳
چکیده:
مدلهای تعالی سازمانی یا سرآمدی، به عنوان ابزاری قوی برای سنجش میزان استقرار سیستمها در سازمانهای مختلف به کار گرفته میشوند و با بکارگیری این مدلها، ضمن اینکه یک سازمان میتواند میزان موفقیت خود را در اجرای برنامههای بهبود در مقاطع مختلف زمانی مورد ارزیابی قرار دهد, میتواند عملکرد خود را با سایر سازمانها به ویژه با بهترین آنها در صنعت نیز مقایسه کند. این مدلها میآموزند که برتری سازمانها یک برداشت تئوریک و نظری نیست، بلکه به دست آوردن و ارائه نتایج ملموس و قابل مشاهدهای است که مبتنی بر شواهد بوده و میبایست پایداری و دوام داشته باشد. یک سازمان، زمانی میتواند به برتری دست یابد که توجه خود را به تمامی ابعاد معطوف دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
محقق در این پژوهش با عنوان ارزیابی عملکرد شرکت پتروشیمی خوزستان براساس مدل تعالی EFQM؛ کارکنان دارای مدارک تحصیلی لیسانس و بالاتر در شرکت پتروشیمی خوزستان را به عنوان جامعه آماری خود برگزید که تعداد آنها در جامعه مورد مطالعه ۱۸۶ نفر است. براساس فرمول تعیین حجم نمونه (مناسب برای دادههای کیفی)، نمونهای آماری به تعداد ۶۴ نفر تعیین گردید. از آنجا که محقق پیشبینی عدم عودت تعدادی از پرسشنامهها را نمود. حجم نمونه را به ۷۷ نفر افزایش، که پس از توزیع و جمعآوری پرسشنامهها که به روش تصادفی طبقهای انجام گردید، تعداد ۶۷ پرسشنامه عودت گردید. پس از تجزیه و تحلیل دادهها با بهره گرفتن از نسخه شانزدهم spss و آزمونهای آماری نظیر کلموگروف- اسمیرنف؛ آزمون نسبت، تست فریدمن، آزمون مقایسه میانگین چند جامعه (ANOVA) و همچنین استفاده از رویکرد امتیازدهی پرسشنامهای مدل EFQMو منطق RADARنتایج زیر حاصل گردید. براساس ارزیابی حاصله وضعیت شرکت پتروشیمی خوزستان از نظر معیارها/ متغیرهای مشتری، جامعه و نتایج کسب و کار مطلوب نمیباشد و از منطر معیار/ متغیر کارکنان مطلوب میباشد. براساس رتبهبندی انجام شده متغیرهای مورد سنجش به ترتیب شامل: ۱- نتایج کارکنان (میانگین رتبه۳٫۶۲؛ امتیاز مکتسبه ۴۶٫۸۷)؛ ۲- نتایج جامعه (میانگین رتبه۲٫۵۲؛ امتیاز ۱۲٫۴۱)؛ ۳- نتایج مشتریان (میانگین رتبه ۲٫۱۳؛ امتیاز ۶۰٫۷۸)؛ ۴- نتایج کسبوکار (میانگین رتبه ۱٫۷۲؛ امتیاز ۴۶٫۹۱) و مجموع امتیاز حوزه نتایج براساس مدل ۱۹۵ امتیاز تعیین گردید. همچنین براساس نتایج آزمون مقایسه میانگین چند جامعه (ANOVA) تفاوت معنیداری بین میانگین نمرات جوامع مختلف (از لحاظ مدرک تحصیلی و سمت) وجود ندارد.
کلمات کلیدی:ارزیابی عملکرد، مدل EFQM، منطق RADAR، مفاهیم بنیادین.
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱٫ مقدمه
پرواضح است که «شناخت»، پایه و اساس هر حرکتی است. بدیهی است که در «مدیریت» نیز، «شناخت» مقدمه اصلاح و بهبود است. اما نکته اینجاست که مادام که «موضوع بررسی» و صورت مسئله کوچک باشد (مانند مدیریت یک پروژه کوچک و یا اداره یک سازمان کوچک چند نفره)، مشاهده مستقیم مناسبترین راهکار ممکن برای شناخت است. اما زمانی که مسئله مدیریت یک سازمان بزرگ و اصلاح و بهبود مستمر آن مطرح است، کسب «شناخت» صحیح از وضع موجود، محیط و تواناییها و ناتواناییهای سازمان، به صورت امری خطیر جلوهگر میشود. راهحل، تعریف شاخصهایی است که در دیدرس چشمان مدیر قرار گیرند و نمایانگر ضعفها و قوتها باشند.
تقریباً همه فنون و ابزارهایی که در سالهای اخیر برای ارتقاء سطح مدیریت و کیفیت عرضه شدهاند مانند سازمان استاندارد جهانی[۱]، فرایندهای کنترل آماری[۲]، شش سیگما، کارت امتیاز متوازن[۳]، و … مستقیماً و به طور ضمنی روشهایی برای شناخت و ارزیابی هستند. برخی از این روشها بخشینگر بوده و مثلاً تنها به محصول میپردازند و یا بر فرایند خاصی تمرکز دارند و برخی دیگر داعیه شمول و فراگیری دارند. تمایل به استفاده از «نظام جامع» برای ارزیابی و بهبود، در سه دهه گذشته، پیوسته افزایش یافته و «جامعیت یک نظام» و یا عدمجامعیت آن معرکه آراء شد.
مدلهای تعالی سازمانی یا سرآمدی، به عنوان ابزاری قوی برای سنجش میزان استقرار سیستمها در سازمانهای مختلف به کار گرفته میشوند و با بکارگیری این مدلها، ضمن اینکه یک سازمان میتواند میزان موفقیت خود را در اجرای برنامههای بهبود در مقاطع مختلف زمانی مورد ارزیابی قرار دهد, میتواند عملکرد خود را با سایر سازمانها به ویژه با بهترین آنها در صنعت نیز مقایسه کند. این مدلها میآموزند که برتری سازمانها یک برداشت تئوریک و نظری نیست، بلکه به دست آوردن و ارائه نتایج ملموس و قابل مشاهدهای است که مبتنی بر شواهد بوده و پایداری و دوام داشته باشد. یک سازمان، زمانی میتواند به برتری دست یابد که توجه خود را به تمامی ابعاد معطوف دارد.
حال سؤال اساسی این است که چگونه میتوان میزان تعالی یک سازمان یا جامعه را اندازهگیری کرد؟ بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت، مدل EFQM[4] را برای تعیین میزان رشد و تعالی سازمان و ترسیم راه رسیدن به تعالی سازمانی تدوین کرده است. با این مدل که بیشتر جنبه تشخیصی دارد، نسبت به شناسایی وضعیت موجود سازمان در مقایسه با یک سازمان ایدهال اقدام میشود. با بکارگیری این مدل، سازمانها میتوانند نقاط قوت، حوزه های قابل بهبود و میزان رشد سازمان را در مسیر تعالی تعیین نمایند.
محقق در این فصل که فصل ابتدایی تحقیق میباشد، مسئله، اهمیت و ضرورت، اهداف، سوالها، فرضیهها، چارچوب نظری، قلمرو، شرح واژه ها و اصطلاحات بکار رفته و فرایند اجرای تحقیق را تشریح مینماید.
۱-۲٫ بیان مسئله
سازمانها همواره علاقه دارند ارزیابی کنند که “چگونه هستند” زیرا چنین تصور میشود که اگر بدانیم چگونهایم بهتر میتوانیم برای آینده برنامه ریزی کنیم و تصمیم بگیریم که “چگونه باشیم” (نجمی، ۱۳۹۱، ۶۵).
با گسترش و پیچیدگی اهداف، فرآیندها و ساختار سازمانی در صحنه رقابت، سازمانهایی میتوانند به بقای خود ادامه دهند که نسبت به انتظارات و خواستههای مشتریان و ذینفعان پاسخگو باشند، همچنین به سودآوری و ثروتآفرینی به عنوان شاخصهای کلیدی و برتر سازمانی توجه کنند. در هر سازمان، مدیران نگران فعالیتهای خود هستند و به دنبال راهکارهایی برای بهبود عملکرد سازمان بوده و معمولاً سعی میکنند از طریق سیستمهای اندازهگیری عملکرد بر فعالیتهای سازمان نظارت داشته و پیگیریهای متناظر را انجام دهند (بزرگی، ۱۳۸۳، ۵۳).
آنچه به عنوان سؤال بزرگ، فراروی سازمانها قرار دارد این است که با چه ابزاری و چگونه میتوان ضمن بررسی موارد مختلف به شکل جامع، تمام نقاط قوت و حوزه های قابل بهبود را شناسایی و خود را برای حضوری موفق در عرصه رقابت آماده کرد (جعفری قوشچی، ۱۳۸۴، ۷۰).
مطالعات اخیر نشان میدهد که ارزیابی عملکرد به شیوه سنتی براساس سیستم پسدهی مدیریت، نامناسب است. میتوان گفت که هدف از ارزیابی به شیوه قضاوت و یادآوری عملکرد، با نگاه به گذشته است، در نگرش نوین، رشد و توسعه بهبود و نگاه به آینده مورد توجه است (افتخاری، ۱۳۸۱، ۵۸).
برای ارزیابی عملکرد علل مختلفی بیان شده است:
شناسایی موقعیت
ارزیابی عملکرد مشخص میکند که مشکل در کجاها وجود دارد و کجاها نیاز به بهبود دارد.
ارزیابی عملکرد سازمانها را کمک میکند تا فرآیندهایش را به خوبی بشناسد و به این شناخت برسد که چه چیزی را میدانند و چه چییزی را نمیدانند.
روشهای متفاوتی برای ارزیابی عملکرد سازمانها وجود دارد که هرکدام مزایا و معایب خود را دارند اگر بتوان رویکرد یکسانی را بین شرکتها و بین سازمانهای مختلف به اجرا گذاشت در این صورت امکان مقایسه نسبی بین آنها نیز فراهم خواهد شد. این رویکرد باید نگاهی سیستمی و جامع به تمامی حوزه های عملکرد یک سازمان داشته باشد و کلیه ورودیها، فرآیندهای اجرایی، بروندادها و نتایج حاصل از فعالیت سازمان و تأثیر هر یک از آنها بر دیگری را در نظر بگیرد. یکی از بهترین روشهای ارزیابی سازمانی، خودارزیابی[۵] است که در مدل EFQM یا مدل تعالی سازمانی به آن توجه ویژهای شده است (نجمی، حسینی، ۱۳۸۷، ۶۵).
مدل الگویی است که از واقعیت گرفته میشود مدل EFQM نیز مدلی است که مبنای سنجش و ارزیابی بسیاری از سازمانها و شرکتها در کشورهای مختلف از جمله کشور ما قرار گرفته و بعنوان مدل ارزیابی عملکرد، عارضهیابی و تعالی سازمانی شناخته شده است. این مدل حاصل تجمیع ویژگیها و قابلیتهای شرکتها و سازمانهای سرآمدی است که با به کارگیری این ویژگیها توانستهاند به موفقیتهای ارزشمندی دست یابند. مدل تعالیEFQM چارچوبی کاربردی است که سازمانها را قادر میسازد تا:
ارزیابی کنند در کجای مسیر تعالی قرار دارند و نقاط قوت کلیدی و خلأهای بالقوه مربوط به چشمانداز و مأموریت خود را درک کنند.
طرحهای موجود و برنامه ریزی شده را یکپارچه نمایند، دوبارهکاری را حذف و کاستیها را شناسایی کنند.
ادبیات و طرز فکر مشترکی در مورد سازمان فراهم آورند که تبادل اثربخش ایدهها چه در داخل و چه در خارج از آن تسهیل شود.
فرم در حال بارگذاری ...