زنان در مکالمات خود کمتر قانون گرا و بیشتر متمایل به استثنا قایل شدن در قوانین هستند ولی مردان در طول تعامل یک دیدگاه کلی را حفظ و از زبان به شکل آمرانه استفاده میکنند و بین خود و دیگران جدایی و دوگانگی بیشتری احساس میکنند (بل مک کارسی، مک نامری، ۲۰۰۷ به نقل از حسنی رنجبر، نجفی عرب، ۱۳۹۱).
مردان عموما بیشتر به استفاده از کلام رقابتی و زنان به کلام مشارکتی گرایش دارند پژوهشگران دلیل این امر را جایگاه پایین زنان در اجتماع می دانند (غفار ثمر و علی بخش،۲۰۰۷ به نقل از همان منبع).
زبان مردانه قاطعانه تر، بزرگسالانه و مستقیم است در حالی که زنان به علت جایگاه پایین اجتماعی و پذیرش کلیشه های جنسیتی زبانشان نابالغ تر خیلی رسمی و بیش از حد مودب و غیر قاطعانه است و زنان در این زمینه اغلب دچار تردید هستند و همچنین در گفتار دچار انقیاد یعنی تابع بودن و حالت انفعالی زنانه هستند (نعمتی و بایر، ۲۰۰۷).
در پژوهشی که حسنی رنجبر و نجفی عرب در سال(۱۳۹۱) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که زنان خیلی بیشتر از مردان از تعدیل کننده ها و نقل قول مستقیم استفاده کردهاند و همچنین جملات ناقص شان هم بیشتر است که این مسئله به خوبی نشانگر حالت انفعالی شان در محاورات است و همچنین مردان بیشتر از عذر خواهی و پوزش استفاده کردند البته نه در برابر زنان بلکه در مقابل هم جنسشان که این موضوع هم نشانگر سلطه گری مردان در مکالماتشان با زنان است (حسنی رنجبر و نجفی عرب ۱۳۹۱).
در پژوهشی که زارع در سال ۱۳۸۵ در شیراز انجام داد به این نتیجه رسید که قریب به نیمی از جمعیت نمونه مورد مطالعه دارای ویژگی های زنانه یعنی کلیشه ای هستنددر تمام مطالعاتی که در خصوص کلیشه های جنسیتی انجام شده است روشن شده است که کلیشه ها طی ۲۰ یا ۳۰ سال گذشته تا حد زیادی ثابت مانده است (زارع،۱۳۸۵).
در تحیقیقی که عسگری، احتشام زاده و پیرزمان در سال ۱۳۸۹ انجام دادند به این نتیجه رسیدند که هرچه نقش های جنسیتی آندروژنی یا ترکیبی از مردانه و زنانه همزمان باشد بهزیستی روانشناختی و همینطور پذیرش اجتماعی بالاتر است به عبارت دیگردو جنسیتی بودن در افراد پیشبینی کننده بهزیستی روانشناختی است چراکه هویت انسان هرچند تحت تاثیر عوامل گوناگونی مثل نژاد، ملت، شغل و سن است اما در اغلب جوامع یکی از تعیین کننده ترین آن ها مقوله مردانگی و زنانگی میباشد (بارون و برن ۱۹۹۷ به نقل از همان منبع).
نمونه های زیادی از باورهای فرهنگی و نگرش های منفی نسبت به زنان در فرهنگ شفاهی و مکتوب ما وجود داردکه موارد ذیل نمونه اندکی از آن ها است:
اصطلاح گربه را دم حجله کشتن که اشاره به رفتار خشونت آمیز مردان و مطیع کردن زنان از همان ابتدای زندگی مشترک دارد.
اصطلاح زن ذلیل که صفت تحقیر آمیز برای مردانی ست که به نظرات همسر خود احترام میگذارند.
در فرهنگ لغت دهخدا اشاره های زیادی در این خصوص انجام گرفته است: (دهخدا،۱۳۵۷)
زن چو مار است زخم خود بزند بر سرش نیک زن که بد زند
زن چو بیرون رود بزن سختش خودنمایی کند بکن رختش
ور کند سرکشی هلاکش کن آب رخ میبرد به خاکش کن
نظریه اسناد (برای فرد پرخاشگر)
قدیمیترین فرمول بندی نظریه اسناد در کارهای فریتس هایدر[۳](۱۹۵۸) مشاهده می شود از نظر او اسناد عبارت است از فرآیندی که افراد به کار میبرند تا رویدادها و یا رفتارها را به عوامل زیر بنایی آن ها پیوند دهند (هایدر، ۱۹۵۸).
هایدر معتقد است که بیشتر مردم روانشناسان تازه کاری هستند که می کوشند رفتار دیگران را بفهمند تا دنیا را بیشتر قابل پیشبینی کنند طبق گفته هایدر بیشتر مردم در این مورد یکی از ۳ تبیین زیر را به کار می گیرند:
الف- آن ها ممکن است فرض کنند که رفتار شخص دیگر معلول عوامل موقعیتی نظیر عوامل اقتصادی یا فشارهای اجتماعی ست( اسناد موقعیتی).
ب- آن ها ممکن است تصور کنند که آن رفتار غیر عمدی و اتفاقی بوده و احتمالا در آینده روی نخواهد داد( اسناد موقعیتی).
ج- تبیین سوم این است که شخص با این رفتاریکی از صفات شخصی خود را بروز داده است (اسناد شخصی) (کریمی ۱۳۸۶).
نظریه اسناد به فهم فرآیندهایی کمک میکند که از طریق آن نیت های بدخواهانه به رفتارها نسبت داده می شود در کنار نظریه اسناد ، نظریه کنش متقابل نمادین و نظریه یادگیری اجتماعی نیز میتواند به فهم بیشتر ابعاد شناختی انتقادی پرخاشگری (نیت و اسناد) کمک کند.
در خصوص همسر آزاری نیز شواهد گسترده ای نشان میدهد که اسنادهایی که همسران به وقایع زندگی میدهند تابعی از رضایت و خشنودی زندگی است مخصوصا همسرانی که تحت استرس اند به احتمال زیاد مشکلات زناشویی و رفتارهای منفی همسرشان را به خصایص ثابت و کلی همسرشان نسبت داده و رفتارهای همسرشان را به خصایص ثابت و کلی او نسبت داده و رفتارهای او را تعمدی، دارای انگیزه های بدخواهانه زناشویی و مستحق سرزنش می دانند. اسنادهای نامناسب با نرخ بالای رفتارهای منفی و مبادله رفتارهای منفی در تعاملات زناشویی مرتبط است و شاید یکی از پیامدهای اسنادی نامناسب این باشد که در طول زمان موجب کاهش کیفیت زناشویی و هرچه کیفیت زناشویی کمتر باشد میزان خشونت خانوادگی بیشتر می شود(کارنی و همکاران، ۱۹۹۴به نقل از همتی).
سبک اسناد کنترل
اصطلاح سبک به عنوان شیوه ترجیحی فرد برای فکر کردن و انجام دادن کاری، از جمله متغیرهای فردی است (آلپورت،۱۹۳۷ به نقل از نریمانی، ابوالقاسمی،جویباری۱۳۹۲)
سبک تبیینی به طور گسترده در پژوهش های مختلف روانشناسی برای پیشبینی افسردگی استفاده شده (هاجیل، باش و وارن،۱۹۹۶؛پترسون و سلیگمن؛۱۹۸۴،سلیگمن،۱۹۹۰ به نقل از رجبی و ییلاق۱۳۸۴).
سبک اسناد یک متغیر شناختی است که نحوه تبیین رویدادها را نشان میدهد منطق اساسی نظریه اسناد از این فرض نظری ناشی می شود که آدمی واجد این انگیزش است که از ماهیت محیط خود به ویژه از علل رویدادهای خاص آگاه شود اگر به فهم این نکته نایل آید که علت رویدادهای معین در گذشته چه بوده است آنگاه قادر خواهد بود تا با مداخله واقعی و یا انتخابهای خود و آنچه در آینده برای او اتفاق خواهد افتاد را مهار سازد (سیرز و همکاران۱۹۹۱ به نقل از امانی، خداپناهی، حیدری۱۳۸۵).
این تحقیق به آن نوع سبک اسنادی اشاره دارد که از فرمول بندی مجدد درماندگی آموخته شده آبرامسون و همکاران۱۹۷۸ به دست آمده است در الگوی جدید درماندگی آموخته شده نحوه تبیین رویدادهای غیرقابل مهار توسط فرد مهمتر از رویدادهایی است که واقعا اتفاق افتاده است (همان).
فریز۱۹۸۰ به نقل از نوری،مکارمی،ابراهیمی ۱۳۷۹در تحقیقاتش نشان داد که الگوهای اسنادی ناسازگارانه بیشتر در گروههای اقلیت نژادی، خانواده های کم درآمد و زنان است هرچند که گفته شده است که سبک اسناد ویژگی نسبتاپایدار شخصیت است اما به توجه به مطالعات ولفل(۱۹۸۲)، بلگر و چنی(۱۹۸۲) و دوهرتی(۱۹۸۴) به نقل از بارون و برن(۱۹۹۱) معلوم شده است که امکان تغییر در نوع سبک اسناد وجود دارد.
فرم در حال بارگذاری ...