۱٫ آمادگی برای تغییر[۹۳] در مقابل محافظه کاری[۹۴]: در این بعد ارزشهایی را که بر فکر و عمل مستقل خویش و طرفداری از تغییر تأکید میکنند (ریختهای خودرهنموددهی و تحریکطلبی) در تضاد با ارزشهایی قرار میدهد که بر خود محدودکنندگی تبعیتجویانه، حراست از رسوم سنتی و حفظ ثبات تأکید میکنند (امنیت، همنوایی و سنت گرایی). بخش اول بر استقلال عمل، تفکر و همدلی و آمادگی برای تجربیات جدید تأکید دارد در حالی که انواع ارزشهای بعدی بر خود، نظم و مقاومت در مقابل تغییر تأکید دارد. لذتگرایی از هر دو نوع خودافزایی و آمادگی برای تغییر سهم برده است.
۲٫ گسترش (تقویت) خود[۹۵] در مقابل تعالی خود[۹۶]: در این بعد ارزشهایی را که بر پذیرش دیگران به منزله افراد برابر با خود و علاقه مندی به رفاه آنها تأکید دارند (جهانشمولنگری و خیرخواهی) در تضاد با ارزشهایی قرار میدهد که بر پیگیری موفقیت شخصی خویش و سلطه بر دیگران تأکید میورزند (قدرت و پیشرفت). ارزشهای نوع اول به آسایش و علاقه به دیگران تأکید میکنند و ارزشهای بعدی بر علاقه به خود تأکید دارند. ریخت لذتجویی نیز شامل عناصری از آمادگی برای تغییر و گسترش خود است (شوارتز و ساگیو، ۱۹۹۵، به نقل از دلخموش و احمدی مبارکه ، ۱۳۹۰).
ارزشهای متضاد یا رقیب در جهتهای مخالف از مرکز تجلی پیدا میکنند، در صورتی که ارزشهای مکمل در مجاور یکدیگر قرار می گیرند. انگیزه های تشکیل دهنده ارزشها به گونه ای سازماندهی مییابند که دو محور دو قطبی را به وجود می آورند. ارتباط موجود بین ارزشها و سایر متغیرها (مثل نگرشها و رفتارها) نشانگر این ساختار است. اگر متغیری بیشترین ارتباط مثبت با یک ارزش مثل همنوایی داشته باشد، ارتباط این متغیر با سایر ارزشهایی که در جهت مخالف آن قرار دارد مثل تحریکطلبی کمتر خواهد بود. مردم ذاتاً در گرایشهای ارزشی و نظام ارزشی خود باهم تفاوت دارند اما ارزشها به وسیله همان ساختار انگیزشی مخالف و مجاور سازماندهی می شود (شوارتز، ۲۰۰۲).
با توجه به اینکه شوارتز ارزشها را به مثابه اهداف در نظر میگیرد، لذا معتقد است که حصول آنها می تواند در خدمت منافع فردی یا منافع جمعی باشد؛ بنابرین انواع ارزشی دهگانه در مجموع به دو بعد ارزشهای جمعگرایانه و ارزشهای فردگرایانه به شیوه زیر تقسیم میشوند:
۱٫ ارزشهای جمعگرایانه شامل: خیرخواهی، جهانشمولنگری، سنتگرایی، امنیت و همنوایی.
۲٫ ارزشهای فردگرایانه شامل: قدرت، خودرهنموددهی، تحریکطلبی و لذتگرایی.
ارزشهایی که در خدمت منافع فردی هستند، نواحی منسجمی را تشکیل می دهند که در تضاد با ارزشهایی که در خدمت منافع جمعیاند، قرار می گیرند. دو گونه ارزشی جهانشمولنگری و امنیت نیز در خدمت هر دو دسته بوده و در مرز بین این دو ناحیه قرار می گیرند (فرامرزی، ۱۳۷۹).
۲-۳- حمایت اجتماعی
در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ به دنبال دیدگاه غالب محیط نگر در روانشناسی که در آن محیط علت اصلی ناراحتی های روانی و فیزیکی محسوب میشد. یکی از متغیرهای اجتماعی که مورد نظر محققان قرار گرفت حمایت اجتماعی بود. در این زمان امید میرفت که حمایت به عنوان یک نوشداروی اجتماعی توضیح دهد که چرا عدهای از مردم در استرسها غافلگیر شده در حالی که عده دیگری که به همان اندازه دچار استرس میشدند، در مقابل آن مقاومت داشتند (عبدی فرد، ۱۳۷۴).
امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناگزیر از برخورد و ارتباط با دیگران هستیم. آنچه مسلم است آن است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران، نیازهای خود را برطرف سازد. شک نیست که انسان موجودی اجتماعی است. در حقیقت دشوار است که افراد را از گروه های وابسته به آنها جدا بدانیم. حمایت اجتماعی شکل بنیادین و اساسی مراوده انسانی است که بین افراد در درون شبکه ای از روابط و وقایع زندگی عادی، روزمره و اضطراری مبادله می شود (افشاری، ۱۳۸۶). در واقع هر فرد از آغاز زندگی به صورت وابستهترین موجود نمایان میگردد و تمام جنبه های زندگی او به حمایت دیگران وابسته است و از کودکی تا بزرگسالی با وجوه مختلف حمایت سروکار دارد.
۲-۳-۱- تعاریف حمایت اجتماعی
در ادبیات تحقیقِ حمایت اجتماعی، مفهومسازی حمایت، دامنه وسیعی را در بر میگیرد و درباره تعاریف حمایت اجتماعی نظرات مختلفی مورد توجه است. بیشتر تعاریف اولیه از حمایت اجتماعی ریشه در درک افراد از محبوبیت و مورد توجه و احترام بودنشان دارد. بسیاری از مشکلات در بررسی حمایت اجتماعی ناشی از ابهام در مفهوم حمایت اجتماعی است. اصطلاحات مشابهی چون تشویق، تمجید، پذیرش، جمع آوری اطلاعات و منابع مادی را که جزء عناصر فرایند حمایت اجتماعی محسوب میگردند، به طور مجزا به عنوان تعریف حمایت اجتماعی به کارگرفته شدهاند(شهبخش، ۱۳۸۸).
ساراسون و ساراسون (۱۹۸۹ به نقل از ابراهیمی قوام، ۱۳۷۱)، حمایت اجتماعی را چنین تعریف کرده اند: این احساس که دیگران آدم را دوست دارند و برای او ارزش قایلند و آمادهاند تا در صورت لزوم به او کمک کنند و پشتوانه عاطفی او باشند. حمایت اجتماعی به نظر برانول و شوماکر[۹۷] (۱۹۸۴) تبادل منابع بین حداقل دو فرد است که یکی از آنها دریافت کننده آن میباشد و به منظور افزایش خیر و سعادت فرد دریافتکننده انجام میپذیرد.
حمایت اجتماعی به میزان ادراک فرد از محبت و حمایت خانواده، دوستان و اطرافیان نیز اطلاق می شود. رایج ترین تعریف حمایت اجتماعی بر در دسترس بودن و کیفیت ارتباط با افرادی که در مواقع مورد نیاز، منابع حمایتی را فراهم میکنند، تأکید دارد. منابع حمایتی موجب می شود که فرد احساس مراقبت، مورد علاقه بودن، عزت نفس و با ارزش بودن کند و احساس کند که بخشی از شبکه وسیع ارتباطی است (علیپور، ۱۳۷۱).
به نظر کوب (۱۹۷۶ به نقل از کیم[۹۸] و همکاران، ۲۰۰۸) حمایت اجتماعی اطلاعاتی است که شخص را به این باور راهنمایی می کند که مورد عشق و علاقه، تأیید و ارزش قرار گرفته و متعلق به شبکه ای از ارتباطات و وظایف متقابل است. این دو ویژگی تعلق به شبکه ارتباطی و داشتن تعهدات متقابل نسبت به یکدیگر، از عناصر حمایت اجتماعی محسوب میگردد.
کاپلان[۹۹] (۱۹۹۵ به نقل از تیلور[۱۰۰] و همکاران ۲۰۰۷ ) حمایت اجتماعی را محصولی از فعالیت های اجتماعی میداند که از خلال مشارکت در وظایف، دادن چیزهای ضروری، مساعدت شناختی و فراهم آوردن آرامش عاطفی احساس چیرگی شخصی را ارتقا میبخشد. وکس[۱۰۱] (۱۹۸۸ به نقل از مالکی[۱۰۲] و همکاران، ۲۰۰۷) حمایت اجتماعی را فراسازه ای که از چند سازه نظری تشکیل شده است در نظر میگیرد که عبارتند از:
۱٫ منابع شبکه حمایتی: به عنوان مثال اندازه، ساختار، روابط و ویژگیهای شبکه حمایتی.
۲٫ رفتار حمایتی: به عنوان مثال گوش دادن به درد دلها، تسلی دادن، راهنمایی و نصیحت کردن، معاشرت کردن و کمک کردن در انجام وظایف خانه، پول قرض دادن.
۳٫ ارزیابی ذهنی از حمایت: یعنی ادراک در دسترس بودن حمایت و این احساس و باور که شخص مورد احترام و پشتیبانی واقع شده است.
در اینجا مؤلفه سوم به عنوان بارزترین جنبه مفهوم حمایت اجتماعی فرض شده است.
محققانی چون ری و الیوت[۱۰۳] (۲۰۰۶) در بررسی حمایت اجتماعی دو مفهوم از حمایت اجتماعی را مطرح نمودند: ۱٫ دریافت حمایت ۲٫ ادراک حمایت.
فرم در حال بارگذاری ...