در حال حاضر دیدگاه های نظری متعددی با رویکردهای متفاوت به دنبال تبیین و حل مشکلات درون خانواده میباشند. یکی از این رویکردها خانواده درمانی راهبردی میباشد. خانواده درمانی راهبردی، به عنوان یکی از کاملترین الگوهای ازدواج و خانواده درمانی(MFT[4]) ، تاریخچه پررنگ و مشخصی دارد (گاردنر ، بار و ویدوور[۵]، ۲۰۰۶). رویکرد خانواده درمانی راهبردی یکی از مدلهای مؤثر خانواده درمانی است، که مشترکات زیادی با سایر رویکردها دارد. درمان راهبردی از سایر مدلها تأثیر گرفته و با اتخاذ نظرات و ایده های مکاتب دیگر تداوم یافته است (کیم[۶]، ۱۹۹۸). واتز لاویک، بیون و جکسون[۷] در سال ۱۹۶۷ بر روی ماهیت ارتباطات در زمینه یک سیستم تعاملی، بین دو یا سه نفر کار کردهاند. آن ها نشان دادهاند که چگونه ماهیت این ارتباط میتواند بر روی ماهیت سیستم اثرگذار باشد.
در درمان راهبردی فرض بر این است که برخلاف آنچه در خانواده های سالم وجود دارد، مشکلات زمانی پیش میآیند که ساختار سلسله مراتبی خانواده مشخص نباشد یا وقتی در انتقال از یک مرحله تکاملی زندگی به مرحله دیگر انعطاف پذیری وجود نداشته باشد و وقتی که روابط خانوادگی انحصاراً در تعاملات متقارن یا مکمل خلاصه شده باشد (کار،۲۰۰۰)؛ در حالی که خانواده های سالم مرزهای بین نسلی مشخصی دارند و میتوانند با تغییرات نقش و قوانین انعطاف پذیر با مراحل چرخه زندگی خانواده سازگار شوند و مهارتهای حل مشکل مؤثری نیز دارند. فرض دیگر این است که در روابط خانوادگی هم تبادلات متقارن هم مکمل وجود دارند، و اینکه عشق یک ارزش اساسی در خانواده است (کوک، ۲۰۰۶).
در خانواده های ناسالم چنین استدلال می شود که ساختارهای سلسله مراتبی و ائتلافهای مختلفی ممکن است در خانواده ها اتفاق بیفتند ولی انکار بشوند، در نتیجه مثلثهای آسیب زایی ایجاد گردند که مانعی در مسیر پیشرفت مراحل تکامل زندگی باشند. مشخصه روابط، بخصوص روابط زناشوئی، میتواند تبادلات منحصراًً متقارن (موقعیت برابر و رقابت آمیز، مثل بحث های همیشگی) باشند که سبب ایجاد تعارضات مداوم و خود جوش میشوند، یا اینکه تبادلات منحصراًً مکمل باشند (موقعیت نابرابر طرفین، مثل مراقبت) که در طول زمان حتماً مشکل زا خواهند شد (کارلسن و کیجاس[۸]، ۲۰۰۲). خانواده درمانی کوتاه مدت راهبردی (BSFT ) یک مداخله کوتاه مدت با هدف درمان استفاده از مواد است که معمولاً با مشکلات دیگر رفتاری همراه می شود. این مشکلات رفتاری همراه، شامل اختلالات عملکردی، رفتارهای مقابله ای، بزهکاری، معاشرت باهمسالان ضد اجتماعی، رفتارهای خشن و تهاجمی، و رفتار جنسی مخاطره آمیز است (زاپونیک، هرویس، و شوارتز[۹]، ۲۰۰۳).
بنابرین بر اساس مباحث مطرح شده در فوق، این سئوال مطرح می شود که آیا خانواده درمانی راهبردی بر افزایش رضایت زناشویی زوجین و افزایش شادکامی مؤثر هست یا خیر؟ در نتیجه پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی خانواده درمانی راهبردی بر حل اختلافات زوجین و بهبود شادکامی زوجین مراجعه کننده جهت درمان تدوین شده است.
ضرورت و اهمیت موضوع
از آنجایی که زوجهای درمانده و تحت فشار مشکلاتی را در حیطه ارتباطهای خود تجربه میکنند و ارزیابیها و واکنشهای نامناسب خود با عوامل تنش زا در ارتباط هستند بدنه بسیاری از مشکلات خانوادگی و زناشویی بدفهمی ناشی از ارتباط غیر مؤثر است. لذا ارائه راهکارهای درمانی برای ایجاد زمینههای تفاهم را می توان به عنوان فعالیتی ضروری برای پیشگیری از فروپاشی خانواده ها، شناسایی عوامل مؤثر بر کارائی خانواده سهم عوامل متعدد در وقوع طلاق و تدوین برنامه هایی برای پیشگیری از افزایش طلاق ضروری است.
در زمینه درمانگری با توجه به مؤلفه های سبب شناسی اختلاف در کشور ما هیچ فعالیت و مطالعه منظمی انجام نشده است. بدین لحاظ ارائه یک تحقیق در جهت شناسائی مسائل و مشکلات زوجین و ارائه راهکارهای درمانی در زمینه ایجاد ارتباط مؤثر و تفاهم بیشتر و پیشگیری از فروپاشی خانواده ها ضروری است.
نظریه های مختلف خانواده درمانی با توجه به میزان اهمیت نقش ارتباطات در ایجاد، ابقا و حل مشکل به سه گروه عمده تقسیم میشوند:
۱- گروه اول بر الگوهای تعاملی ابقای مشکل و شیوه های چالش با چرخه تکرار شونده تعامل تأکید دارند.
۲- گروه دوم بر سیستم باور اعضای خانواده، نمایش نامه و قصه های خانواده که از الگوی تعاملی ابقای مشکل حمایت میکنند،تمرکز دارند.
۳- گروه سوم بر مسئله درمان در درون بافت اجتماعی و تاریخی خانواده بدون در نظر گرفتن سیستم باور مرتبط با مشکل تأکید میکنند.
رویکرد خانواده درمانی راهبردی یکی از مدلهای مؤثر خانواده درمانی از گروه اول است، که مشترکات زیادی با سایر رویکردها دارد. درمان راهبردی از سایر مدلها تأثیر گرفته و با اتخاذ نظرات و ایده های مکاتب دیگر تداوم یافته است (کیم، ۱۹۹۸).
فرم در حال بارگذاری ...