پژوهش های متفاوتی نشان داده اند که روش دوسا از طریق تأثیر بر توجه مشترک، افزایش درک از خود و دیگران در طول آرمیدگی عضلانی، بهبود وضعیت بدنی، حرکت و زندگی عاطفی و ثبات هیجان و تغییر برنامه رفتاری زندگی و بهبود تماس چشمی میتواند برتواناییهای فرد در حیظه شناختی و یا به طور دقیق تر نظریه ذهن کودکان اتیستیک مؤثر باشد ( کورتز، ۲۰۰۸).
در واقع از منظر دیدگاه رشد، کودکان اتیستیک در کنترل فرایندهای جسمیشان از همان دوران کودکی مشکل دارند و تفاوتهای عملکردی بین ذهن و بدن را درک نمیکنند، به سختی جسمشان را به عنوان قسمتی از خود میپذیرند و زود دچار شکست در رشد حسی نسبت به تحریکات جسمی میشوند، به همین دلیل از جسمشان میگریزند و یا مانع فرایندهای جسمیشان میشوند تا به این وسیله از احساسات منفی رنج نبرند. همان طور که این مکانیسمهای دفاعی زیاد میشوند، آن ها بیشتر بدنهایشان را نسبت به خود بیگانه حس میکنند؛ بنابرین، این افراد در ساختن یک هویت و تصویر بدنی از خود که یکی از ساختارهای مهم ذهنی است دچار مشکل هستند و به این ترتیب بدون داشتن تعریف از هویت خود رفتار میکنند؛ واضح است که بیگانگی و غفلت از هویت و تصویر بدنی در کودک اتیستیک منجر به غفلت و بیگانگی او از هویت و درک حالات دیگران شود و این همان چیزی است که موجب نقص در نظریه ذهن این کودکان می شود ( موریساکی، ۲۰۰۵).
محدودیت بدنی موجب می شود که این کودکان برای نخستین بار با خودشان روبرو شوند، و آنچه در ذهن و بدنهایشان اتفاق می افتد را بشناسند، همچنین نسبت به احساسات سرکوب شده خود بینش کسب کنند. بنابرین، بر اساس این دیدگاه، محدودیت جسمی به کودکان اتیستیک کمک می کند تا هیجان سرکوب شدهای را که ممکن است علت ایجاد اختلال باشد آزاد کنند و از این طریق به شناخت بهتری از بدن و هویت خود ( و شاید در نتیجه آن شناخت بهتری از دیگران ) دست یابند. از طرفی آرام سازی ماهیچهای، که یکی از تکنیکهای این روش درمانی است حساسیت پذیری به فرایند جسمی و گسترش تصویر بدنی را بالا میبرد. یکی از مهمترین تجربیاتی که در ساختن تصویر بدنی سهم دارد، همین حساسیت به آرامیدگی و تنش در ماهیچهها است؛ در واقع کمک به کودک برای گسترش تصاویر ذهنی، کمک به او برای افزایش قدرت بازنمایی و در نتیجه بهبود نظریه ذهن در اوست. در حالی که فرد متوجه تفاوتهای حسی فعالیتهای ماهیچهای خود است، بدن خود را میشناسد و به رابطه بین ذهن و بدن خود پی میبرد؛ وقتی این رابطه را یادگرفت در فهم احساسات، عواطف و اهداف افراد کم کم مهارت کسب می کند. از طرفی بر اساس نظریه ناروسه یکی از مهمترین اهداف درمانی روش توانبخشی روانی دوسا نیز بهبود روابط فرد با محیط بیرونی و دیگران میباشد، پژوهشهای مختلف قرائنی را نشان می دهند که روش دوسا از طریق تأثیر بر توجه مشترک و کمک به بهبود تصویرسازی ذهنی در این کودکان می تواند به بهبود نظریه ذهن در کودکان اتیستیک کمک کند، از طرف دیگر چون در این روش نیازی به استفاده از زبان کلامی نیست (موریساکی، ۲۰۰۵)، انجام این روش درمانی برای کودکان اتیستیک و با نقص در مهارت های زبانی امکان پذیر است و تا جایی که پژوهشگر جستوجو کرده پژوهش مرتبطی در مورد اثر این روش بر نظریه ذهن کودکان اتیستیک انجام نشده است. با توجه به مطالب گفته شده پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که آیا روش دوسا بر سطوح نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا مؤثر است یا نه؟
ضرورت و اهمیت موضوع
تحقیقات فراوانی نشان داده اند که حرکت و فعالیتهای فیزیکی میتواند موجب رشد شناخت و تحول آن گردد؛ حرکت و شناخت و هیجان و رشد اجتماعی رابطه بسیار مستحکمی با هم دارند، پژوهشها نشان داده اند در اثر جنبش و حرکت مغز متحمل تغییراتی می شود که برای عملکرد شناختی بهینه لازم و مطلوب است (کوزیول و همکاران، ۲۰۱۳).
یکی از جدیدترین نظریه های حوزه رشدشناخت، نظریه ذهن است که پیشنیازی برای درک محیط اجتماعی و لازمه درگیری در رفتارهای اجتماعی رقابتآمیز میباشد. آسیب در این نظریه، از مهمترین ویژگیهای افراد اتیستیک میباشد و پیامدهای گسترده ای را در همه زمینه های رشدی و سازگاری افراد با اختلال اتیسم دارد. بنابرین بسیار مهم است که برای بهبود نظریه ذهن و در نتیجه شناخت و تعامل اجتماعی بهتر این کودکان به آن ها کمک کنیم (پریور[۱]، ۲۰۰۳).
روش دوسا به عنوان یکی از روشهای توانبخشی روانی-حرکتی با تأثیراتی که بر توجه مشترک ، ثبات هیجانها، بهبود تصویر سازی ذهنی و بدنی، تغییر برنامه رفتاری زندگی روزانه دارد؛ می تواند با بهبود جنبه هایی از عملکرد شناختی بر نظریه ذهن مؤثر باشد.
در صورتی که تحقیق حاضر انجام شود از بعد نظری نشان میدهد که آیا انجام مداخلات حرکتی در حوزه رشد شناختی، یا به شکلی دقیقتری نظریه ذهن کودکان اتیستیک می تواند اثرگذار باشد یا خیر و در بعد عملی یافته های تحقیق برای درمانگران بالینی، مربیان، برنامه ریزان آموزشی کودکان استثنایی و والدین این کودکان مفید خواهد بود.
هدف پژوهش
تعیین میزان تأثیر روش دوسا بر نظریه ذهن کودکان اتیسم با عملکرد بالا.
فرضیه پژوهش
روش دوسا بر نظریه ذهن کودکان اتیسم با عملکرد بالا مؤثر است.
متغیرهای پژوهش
متغیر وابسته: نظریه ذهن
متغیر مستقل: روش توانبخشی روانی حرکتی (دوساهو)
متغیر کنترل: سن، جنسیت، شدت اختلال و هوش
تعاریف نظری متغیرهای پژوهش
اتیسم با عملکرد بالا: کودک مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا کودکی است که با تعریف اختلالات طیف اتیسم تناسب دارد ( تأخیر و انحراف در حداقل دو تا از زمینه های متعدد رشد مشتمل بر ۳ گروه عمده از مسائل رفتاری و مربوط به رشد که شامل: اختلال در تعامل اجتماعی متقابل، اختلال در برقراری رابطه و فعالیت پنداری، مجموعه بسیار محدودی از علائق و فعالیتها میباشد، همچنین شروع بروز اختلال قبل از دوره رشد اولیه (۲۰۱۳- (DSM-5؛ کودک اتیستیک با عملکرد بالا در جدیدترین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری طبقه بندی اختلالهای روانی ( ۲۰۱۳، (DSM-5؛ در سطح اول اختلالات طیف اتیسم قرار میگیرد که از نظر شدت به عنوان سطح نیازمند حمایت[۲] درجه بندی میشوند.
نظریه ذهن : توانایی اسناد حالتهای ذهنی از قبیل باورها، امیال، عواطف و اهداف به خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات در پیش بینی و تفسیر رفتارهاست (فرگوسن و آستین[۳]، ۲۰۱۰).
روش دوسا: یکی از روشهای توانبشی روانی- حرکتی که در سال ۱۹۶۷ توسط ناروسه مطرح شده که با فرایند اراده – تلاش – حرکت تعریف می شود که در آن با تمرینهای حرکتی و آرام سازیهای روانی مهارت های حرکتی و ظرفیت شناختی را افزایش میدهند (موریساکی، ۲۰۰۵).
تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
فرم در حال بارگذاری ...