۲-۵-۴-نظریه وابستگی مخاطب ـ رسانه ـ جامعه
ملوین دیفلور[۲۴] نیز نظریه وابستگی مخاطب ـ رسانه ـ جامعه را مطرح ساخت و بر این نکته تاکید کرد که میتوان از روابط سه گانه بین رسانهها ـ مخاطبان ـ جامعه و پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری رسانه بر مخاطبان سخن گفت. وی معتقد است که اولین پیامد تأثیر رسانهها، ایجاد ابهام در مخاطبان و سپس رفع آن ابهام است. ابهام، خود، ناشی از برخورد اطلاعات متناقض با یکدیگر است.هنگام رخ دادن وقایع غیر منتظره یا وضعیتهای خاص، مردم پیامهای متناقضی از رسانهها دریافت میکنند، اما نمیدانند چگونه آنها را تفسیر کنند. براثر این فشار، رسانهها در مرحله بعد با اطلاعات کاملتر این ابهام را رفع میکنند و به این ترتیب، تفسیرها را محدود میسازند و با ابهامزدایی سبب تحدید ساختار اجتماعی میشوند. این ابهام در جوامعی که در حال گذر از رسوم سنتی به جامعه مدرن هستند، بسیار شدیدتر است (راس[۲۵]، ۲۰۰۷).
نفوذ و جاذبه تلویزیون در دنیای کنونی، امری بدیهی است و نقش آن در آموزش، هدایت، جهتدهی و قالبسازی افکار عمومی جامعه انکارناپذیر است. به همین دلیل، دولتها یا بخش خصوصی آن را به عنوان یکی از ابزارهای اصلی نفوذ در افکار عمومی و در جهت اهداف مورد نظر خود به کار میبرند. اختراع ماهوارههای مخابراتی نیز تأثیر گذاری تلویزیون را از مرزهای ملی عبور داده و به امری فراملّی و جهانی تبدیل کرده است.کشورهای قدرتمند با تکیه بر امکانات قوی ارتباطی و ماهوارهای درصددند تا سراسر جهان را به عرصه تاخت و تاز امواج تصویری خود تبدیل کنند و بهطور یکجانبه، افکار جهانیان را در جهت اهداف خود سوق دهند. بدین گونه این کشورها برآنند که از تلویزیون به عنوان جعبه جادویی برای یکسانسازی افکار عمومی جهانیان و تشکیل دهکده واحد جهانی بهرهبرداری نمایند (بیریوکوف[۲۶]، ۲۰۰۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۵-۵-نظریه برجسته سازی
مک کامبز و شاو[۲۷] (۱۹۷۲) درباره تأثیرات رسانه، نظریه «برجستهسازی» را مطرح کردهاند. برجستهسازی یکی از شیوههایی است که از طریق آن، رسانههای ارتباط جمعی میتوانند بر عامه مردم اثر بگذارند. برجستهسازی به معنای آن است که رسانههای خبری، خبرها و موضوعاتی را که عامه مردم درباره آنها میاندیشند، تعیین میکنند. بیوفایی، تجملگرایی، بیاحترامی نسبت به یکدیگر در خانواده، موضوعات مهمیاست که به عنوان آموزههای مورد هدف این شبکهها در حال برجستهسازی است. در این شرایط، کشورهایی که به حفظ فرهنگ ملی خود میاندیشند، وظیفهای سخت و دشوار پیش رو دارند و برای مقابله با این توطئه باید با تمام قوا و هوشیاری و استفاده بهینه از سرمایههای مادی و انسانی خود، دست به کار شوند و به ایمنسازی جامعه خویش در برابر این امواج بپردازند. آگاه کردن جامعه به اهداف تبلیغاتی غرب، از طریق صدا و تصویر، گامیاساسی در جهت مصونیت بخشیدن جامعه و پاسداری از هویت وارزشهای ملی محسوب میشود(محمد پور ،۱۳۸۹،ص۱۴۰ به نقل از ورنر و تانکارد[۲۸]، ۲۰۰۶).
۲-۶-تعریف شبکه های اجتماعی و انواع آن:
همان طور که در بالا اشاره شد یکی از مهمترین رسانه های اجتماعی، شبکه اجتماعی ست که اخیرا بحث ارتباط آن با آموزش بسیار مورد توجه متخصصین و کارشناسان یادگیری الکترونیکی قرار گرفته است.شبکه های اجتماعی به مثابه راه های مختلفی می مانند که مردم درزمان عبور از آن می توانند در مورد مسائل مختلف با هم صحبت کنند، و اطلاعات عمومی یا خصوصی خود را در قالب های مختلف اعم از عکس، ویدئو، واژه ها، دست نوشته، … با فرد خاص یا گروه خاصی به نمایش و اشتراک بگذارند. هدف شبکه های اجتماعی کمک به بهبود و تسهیل روابط ، همکاری، و تعامل بین افراد، سازمان ها و موسسات در موضوعات گوناگون از قبیل تجارت، پزشکی، مباحث آموزشی و… در راستای تغییر مثبت می باشد ( احمدپور،۱۳۸۹،ص۳۸).
به بیانی ساده تر شبکه های اجتماعی ابزارمتنوعی است که همه به صورت آزاد و مجانی به آن دسترسی دارند. یک فرد می تواند مطالب مورد نظر یا یک سری اطلاعات خاص رادر یک ثانیه با صدها و حتی هزاران نفر در سراسر جهان به اشتراک بگذارد. این پدیده به اشتراک گذاری اطلاعات بسیار قابل توجه است چراکه در گذشته اگر کسی قصد انتشار مطلبی را برای عموم مردم یا یک گروه بزرگ از مخاطبان راداشت باید با پرداخت هزینه فراوان و وجود مشکلات بسیار زیاد از روزنامه ها ، تلوزیون و رادیو کمک می گرفت. در حال حاضر ، با ظهورشبکه های اجتماعی ، همان اطلاعات را می توان در ظرف چند ثانیه و بدون هیچ هزینه و مشکلی منتشر کرد( احمدپور،۱۳۸۹،ص۳۸).
۲-۷-خصوصیات و عملکرد شبکه های اجتماعی :
۱- ارائه خدمات مانند چت ، وبلاگ نویسی ، ایمیل ، پیام های فوری ، ویدئو ، اشتراک گذاری فایل ، به اشتراک گذاری عکس و غیره
۲- ساخت یک پایگاه داده از کاربران که باعث می شودتا کاربران دوستان خود رابیابند در عین حال اجتماعات مختلفی هم شکل می گیرند.
۳-آزاد و بدون هزینه هستند.
۴-به اشتراک گذاری علاقه مندی ها(دیدگاه های سیاسی و یا فعالیت های تجاری ، مذهبی ، ملیت و یا مبتنی بر هویت و غیره )
۵-ترکیب سازیهای جدید برای گرفتن اطلاعات و ارتباطات ، از قبیل اتصال به تلفن همراه
۶- اضافه کردن ویژگی های جدید بر اساس نظرات کاربران
۷- ایجاد گروه های مختلف
۸- فراهم کردن زمینه ای برای ملاقات با افراد غریبه یا کسانیکه در زمینه های مختلف مورد نظر افراد هستند ( عباسی،۱۳۹۰،ص۸۱).
۲-۸-شبکههای اجتماعی مجازی
اصطلاح شبکههای اجتماعی را برای نخستین بار چیایبارنز[۲۹] در سال ۱۹۵۴ طرح کرد و از آن پس بهسرعت به شیوهای کلیدی در تحقیقات و مطالعات بدل گشت. در تئوری شبکه اجتماعی سنتی، یک شبکه اجتماعی به این صورت تعریف می شود که یک مجموعه ای از نهادهای اجتماعی که شامل مردم و سازمانها که بهوسیله مجموعه ای از روابط معنی دار اجتماعی بههم متصلاند و با هم در به اشتراک گذاشتن ارزشها تعامل دارند. شکل سنتی خدمت شبکه اجتماعی بر انواع روابط همچون دوستی ها و روابط چهره به چهره متمرکز است اما خدمات شبکه اجتماعی امروزه بیشتر بر جامعه مجازی آنلاین و ارتباطات کامپیوتر واسط متمرکز است(بوید و الیسون[۳۰]، ۲۰۰۷).
شبکههای اجتماعی اینترنتی پایگاه یا مجموعه پایگاههایی هستند که امکانی فراهم میآورد تا کاربران بتوانند علاقهمندیها، افکار و فعالیتهای خودشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و دیگران هم این افکار و فعالیتها را با آنان سهیم شوند. یک شبکه اجتماعی، مجموعه ای از سرویس های مبتی بر وب است که این امکان را برای اشخاص فراهم میآورد که توصیفات عمومی یا خصوصی برای خود ایجاد کنند، یا با دیگر اعضای شبکه ارتباط برقرار کنند، منابع خود را با آنها به اشتراک بگذارند و از میان توصیفات عمومی دیگر افراد، برای یافتن اتصالات جدید استفاده کنند .بهطور کلی در تعریف شبکه های اجتماعی میتوان گفت شبکه های اجتماعی سایتهایی هستند که از یک سایت ساده مانند موتور جستجوگر با اضافه شدن امکاناتی مانند چت و ایمیل و امکانات دیگر خاصیت اشتراکگذاری را به کاربران خود ارائه می دهند. شبکه های اجتماعی، محل گردهمایی صدها میلیون کاربر اینترنت است که بدون توجه به مرز، زبان، جنس و فرهنگ، به تعامل و تبادل اطلاعات میپردازند. در واقع شبکه های اجتماعی برای افزایش و تقویت تعاملات اجتماعی در فضای مجازی طراحی شده اند. به طور کلی از طریق اطلاعاتی که بر روی پروفایل افراد قرار میگیرد مانند عکس کاربر، اطلاعات شخصی و علایق (که همه اینها اطلاعاتی را در خصوص هویت فرد فراهم می آورد) برقراری ارتباط تسهیل میگردد. کاربران میتوانند پروفایلهای دیگران را ببینند و از طریق برنامه های کاربردی مختلف مانند ایمیل و چت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند (پمپک و همکاران[۳۱]، ۲۰۰۹).
۲-۹-نظریات مرتبط با رشد هویت و جوانی
دو نظریه متفاوت در این باره بین دانشمندان متداول است: نظریه الگوی هنجاری – بحرانی و دیگری نظریه الگوی زمانی واقعه ها. روانشناسان سنتی به الگوی اول و روانشناسان دیگر به ترکیب هر دو الگو با تاکید بر الگوی دوم باور دارند. رشد آدمی بخصوص در سنین بالای ۲۰ سال را نمی توان به صورت مرحلهای یعنی در چهار چوب الگوی هنجاری-بحرانی تقسیمبندی کرد. به همین دلیل ترجیحا از اصطلاح دوره رشد جوانی، بزرگسالی پختگی و پیری استفاده می کنیم. تعیین کننده چگونگی رشد در این دوره ها وقایع زندگی است که در هر دوره اتفاق می افتد و رشد افراد را با وجود شباهت های آنان در یک دوره معین از یکدیگر متفاوت می سازد (عدلیپور،۱۳۹۱،ص۳۲).
نوع وقایع زندگی و زمان وقوع آن ها نقش مهمی در چگونگی تثبیت هویت جوانی دارد. مثلا زمان وقوع ازدواج و چگونگی و ادامه آن، تاثیر بزرگی بر زندگی روانی فرد میگذارد. و یا موقعیت تحصیلی و شغلی و یا ناکامی در آن ها به این ترتیب حوادث محیطی، در مقایسه با تحولات مرحلهای درونی، تاثیر بیشتری بر چگونگی هویت فرد در دوره جوانی به جای می گذارد. ساختار هویت در دوره جوانی، هم چنین، شدیدا متاثر از زمینه های اجتماعی– فرهنگی است. به هر حال، محتوای هویت فرد هر چه باشد، تثبیت آن عموما در سنین جوانی رخ می دهد. در این دوره معمولا استقلال کامل از والدین و تصمیم گیری شخصی و قبول مسئولیت زندگی حاصل می شود. توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسائل و یافتن دانش نسبتا وسیع درباره هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی، زمینههای لازم را برای آنان فراهم می آورد تا به تثبیت هویت و انسجام خود برسند. در این دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عمومی، ارزش ها و طرح و برنامه مشخص زندگی جلوهگر می شود. آنان هویتی می یابند که حاکی از وقوف به شایستگی های تحصیلی، توانایی های بدنی، مهارت های شغلی و باورهای اجتماعی است و نقش های گوناگون خود در موقعیت های مختلف را به خوبی می شناسند و با تغییر موقعیت ها آنان نیز نقش خود را تغییر می دهند. تحقیقات مارکوس وکیتایاما[۳۲] نشان می دهد که در فرهنگ هایی که بر جنبه استقلال فردی تاکید می کنند، هویت افراد نیز بیشتر حالت فردگرایی، خودمختاری و اتکای به خود دارد. در حالی که در فرهنگ هایی که بر وابستگی های جمعی تاکید می شود، حالات دیگری از هویت مانند جمع گرایی، وابستگی، اتکای به غیر و جامعه محوری مورد نظر جوانان قرار می گیرد (بوید و الیسون[۳۳]، ۲۰۰۷).
این محققان می گویند جوانانی که فرهنگ شان بر استقلال فردی تاکید دارد، افرادی متمایز، پی گیر در هدف های شخصی، متمرکز بر اندیشه ها و عقاید خویش بار می آیند. اما برعکس جوانانی که فرهنگ آنان بر ارتباط و وابستگی افراد به یکدیگر تاکید می کند، فردی با سعی در سازگاری خود با اهداف دیگران می شوند که یاد می گیرند که در هر مورد ذهن دیگران را بخوانند و خود را بر آن منطبق سازند. این دو نوع هویت باعث می شود که مسائل جوانان متعلق به فرهنگ های مختلف با یکدیگر همانند نباشد. در مورد دوم که با تثبیت هویت در میان بیشتر جوانان کشور ما همانندی دارد. فرد آن همه آزاد نیست که هر طور بخواهد فکر کند و یا هر چه را شخصا می پسندد، انتخاب کند و به همین دلیل تثبیت هویت تا حد زیادی متاثر از الگوهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی است. به جز در میان جوانان طبقات مرفه تر و تحصیل کرده تر که عمدتا بر استقلال فردی خود تاکید دارند. در میان اکثریت مردم یعنی در طبقات متوسط و پایین و در بین گروه های سنتی و در میان زنان ایرانی، تثبیت هویت با استقلال فردی بسیار کمتری همراه است. حد و مرز ایفای نقش های بزرگسالی در میان گروه های سنتی جامعه از قبل معین شده و جوانانی که از آن محدوده پا فراتر گذارند و در صدد سنت شکنی برآیند، با مشکلات جدی در خانواده و جامعه مواجه خواهند شد. این وضعیت موجب می شود که بیشتر مردم در چهار چوب های تمرکزگرایی فکری و رفتاری بیندیشند و عمل کنند و الگوهای موجود برای زندگی را لایزال و غیرقابل تغییر بشمارند (وکیلیان ،۱۳۸۲،ص۶۸).
باید موضوع هویت را از این منظر بنگریم که آیا اهمیت آن در حدی هست که بتوان به عنوان یک نیاز اساسی به آن پرداخت؟ اریک فروم[۳۴]، جامعه شناس و روانکاو آلمانی معتقد است: «فرق انسان با حیوان ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست، از این رو شناخت او بدون آشنایی با این نیازها میسر نخواهد بود»، این نیازها بدی قرار است: نیاز به تعالی، نیاز به وابستگی، نیاز به هویت (همانندی)، نیاز به رجوع به اصل و نیاز به وسائل راه یابی از این مقوله ها، نیاز به هویت را که با این بحث ارتباط می یابد، توضیح خواهیم داد: نیاز به هویت او می گوید: «هر فرد آدمی مایل است به اینکه هویت خاصی داشته باشد، از این روی می کوشد که خویشن را دریابد و بشناسد. در عین حال می خواهد فردی باشد «ممتاز»، و برای رسیدن به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتاً مبرز و ممتاز، مرتبط می کند یا به اصطلاح، خویشتن را با آنها همانند می سازد تا به واسطه امتیاز و تشخصی که آن فرد یا آن گروه ها دارند تا حدی صاحب تشخُّص و امتیاز گردد.» در حقیقت به بیان دیگر منظور اریک فروم این است که هر انسانی به احساس خاص و منحصر به فرد بودن نیاز دارد. اگر نتواند این احساس را از طریق خلاقیت ایجاد کند، آن را از راه همانندسازی با انسان های دیگر تحقق می بخشد. لذا شخصیت هر انسانی بر اساس فرصت ها و امکاناتی که شرایط جامعه و فرهنگش برای او فراهم می آورند شکل می گیرد(وکیلیان ،۱۳۸۲،ص۶۹).
۲-۱۰-بی توجهی به اوقات فراغت و افزایش انحرافات اجتماعی
اوقات فراغت پیوند تنگاتنگی با شخصیت و زندگی معنوی و فرهنگی افراد دارد؛ چرا که از سویی از فرهنگ جامعه تاثیر میگیرد و از سویی دیگر بر آن تاثیر میگذارد. علاوه بر آن فرد میتواند در اوقات فراغت همان چیزی را که میپسندد انجام دهد، شخصیت نهایی خود را بازیابد و آن را ابراز کند. بنابراین قابلیت های فرد غالباً در عرصه اوقات فراغت جلوه گر میشود. فعالیتهای اوقات فراغت از چنان اهمیتی برخوردار است که از آن به مثابه آیینه فرهنگ جامعه یاد میکنند. پس چگونگی گذران اوقات فراغت افراد یک جامعه به میزان زیادی معرّف خصوصیات فرهنگی آن جامعه است. در گذران اوقات فراغت، گروه سنی، طبقه اجتماعی و اقتصادی، گرایش مذهبی و جنسیت، سبب مرزبندی و ایجاد تفاوت بین گروههای مختلف میشود و دراین میان سن و جنسیت بر نحوه گذران اوقات فراغت تاثیر مهمی دارد. (ساروخانی،۱۳۹۱،ص۸۶).
۲-۱۱- عوامل محیطی آسیب های اجتماعی
عوامل اجتماعی موثردرایجاد آسیب های اجتماعی به دو دسته تقسیم می شود . افزایش بی رویه جمعیت،عدم ثبات وپایداری اجتماعی،بیکاری،تورم وفقردرشماریک گروه ازعوامل اجتماعی به شماررفته وخانواده ، محیط مدرسه وگروه همسالان جزءدسته ای دیگرمی باشند علل خانوادگی خانواده نخستین نهاداجتماعی است که برای برطرف نمودن نیازهای ریشه ای و حیاتی انسان و بقای جامعه ضروری است انسان ها پس از تولد تحت تاثیر افکار ، عقاید و رفتار اعضای خانواده خود قرار می گیرند ، لذا خانواده نخستین جایگاه و عاملی است که در روند رفتار آدم تاثیر می گذارد .آسیب هایی که در خانواده می تواند آثار سوئی بر شکل گیری شخصیت فرد گذاشته و احتمال بروز ناهنجاری از طرف او را افزایش دهد ، عبارتند از:
«فقدان والدین» که می توان آن را به دو دسته موقت و دائمی تفکیک نمود : هنگامی که هم پدر و هم مادر شاغل بوده و بر سر کار خود حاضر می شوند. در فقدان دائمی ، فوت یا طلاق باعث از دست دادن یکی از والدین می شود . موضوع «جدا زیستی والدین» ، آثار مخرب تری را به همراه دارد . بحران طلاق احتمال به وجود آمدن التهاب ، نگرانی ، تشویش و بی کفایتی شخصیتی در فرزند را افزایش می دهد . بزهکاری، خلافکاری ویا اعتیاد حداقل یکی از والدین یا اعضای خانواده از دیگر عوامل خانوادگی موثر بر وقوع بزهکاری نوجوانان و جوانان است. «دلسوزنبودن والدین وبی اهمیت بودن نسبت به آینده فرزندشان» ، «وجود روابط ناسالم و غیرطبیعی بین اعضای خانواده» ، «ناسازگاری ها ونابسامانی های موجود درخانواده» ، «تقلیدپذیری وکمبود محبت» (نوابی نژاد ،۱۳۷۷،ص۴۸).
۲-۱۱-۱-آموزش و پرورش
موفقیت یا عدم موفقیت در تحصیل و طی کردن دوره های آموزشی ، در سازگار شدن و جامعه پذیری آنها موثر است . مدرسه یکی از نهادهای اجتماعی است که بعد از خانواده نقش مهمی در زندگی اجتماعی نوجوان ایفا می کند. موقعیت و برنامه های مدرسه درعلاقه مندی یا فرار نوجوانان از مدرسه دارد . اهمیت از آنجا مشخص می گردد که بدانیم معمولا نوجوان نخستین قدم خویش به طرف آسیب های اجتماعی را با فرار از مدرسه بر می دارد . بررسی ها نشان می دهند افزایش آمار ترک تحصیل به علت عدم رعایت مسائل انضباطی در مدرسه و یا مشکلات مالی و حتی مردود شدن ، آمار بزهکاران را افزایش داده است ( شعارینژاد ،۱۳۸۳،ص۳۲).
۲-۱۱-۲-همسالان
معاشرت با دوستان ناباب نیز، نقشی مهم درروی آوردن جوان و نوجوان به افراد نا باب ایفا می کند. بعضاًخانواده ها ازفرزندان خود غافل شده واین زمینه رابرای گرایش به اینگونه دوستان دارد . وقتی نوجوان پایگاه عاطفی خود را ازمنزل به میان همسالان می برد، برای پذیرش در گروه همسالان، ناچاراست که تن به خواسته های آنها بدهد. این انتخاب بدین دلیل است که آنان نیز بسان خود ش دارای مشکلات و چالش هایی در خانواده هستند( شعارینژاد ،۱۳۸۳،ص۳۲).
۲-۱۲-پرخاشگری:
روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند.موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را بر اساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد.گروهی پرخاشگری را رفتاری، می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند.پرخاشگری ممکن است بدنی باشد(زدن،لگدزدن،گاز گرفتن) یا لفظی(فریاد زدن،رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران (چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف،عینی بودن آن است که به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود.نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود.در روان شناسی ودیگر علوم رفتاری واجتماعی،پرخاشگری عبارتست از رفتاری که هدف آن صدمه زدن به خود یا به دیگری باشد در این تعریف قصد ونیت فرد مهم است.یعنی رفتاری پرخاشگری محسوب می شود که از روی قصد یا عمداً برای صدمه زدن به دیگری یا به خود انجام گرفته باشد(کریمی،۱۳۷۸،ص۲۱۳).
پرخاشگری به منظور توصیف مجموعه ای از رفتارهای برون ریزانه مورد استفاده قرار می گیرد که در همه آنها مشخصۀ تجاوز به حقوق دیگران در اجتماع وتأثیر آزارندۀ این رفتار مشترک است اعمال پرخاشگرانه شامل رفتارهای جسمی وکلامی پرخاشگری نظیر تهدید کردن،مشاجره ی لفظی و…همچنین ویرانی دارایی است.پرخاشگری را باید،از جرأت ورزی متمایز دانست.جرأت ورزی دفاع از حقوق یا متعلقات یا بیان امیال وآرزوها را در بر می گیرد مردم اکثراً فرد با جرأت را پرخاشگر می دانند،در صورتی که کسی که از حق خود دفاع کند با جرأت است نه پرخاشگر(براهنی،۱۳۸۵،ص۳۴۲).
در معنا ومفهوم پرخاشگری از نظر لغوی در لغت نامه دهخدا غضب،غصه وانفعال ذکر شده است وپرخاشگری به معنی جنگجویی،فتنه طلبی،ستیزه جویی وهنگامه طلبی نیز عنوان شده است.در فرهنگ نفیس هم از واژه پرخاشگری به معنای خشم یعنی قهر،غضب،انفعال،غصه،خشم گرفتن و بر آشفته شدن وپرخاش یعنی: خصومت،جنگ وجدال نیز آورده شده است.در فرهنگ معین نیز آن را به مفهوم هایی چون پرخاش یه معنی نبرد،کارزار،جنگ،پیکار،ستیز، محاربه، مجادله کردن،تشر وعقاب عنوان می کند (سید محمدی،۱۳۸۶،ص۷۲).
بر این اساس،پرخاشگری معمولاً به رفتاری اطلاق می شود که قصد آن صدمه رساندن(جسمانی یا زبانی) به فرد دیگر یا نابودی دارایی دیگران می باشد به نظر می رسد که ارائه تعریف برای اصطلاح پرخاشگری که مورد قبول همگان باشد امکان پذیر نیست زیرا نظرگاه های متفاوتی درباره این که آیا باید پرخاشگری را بر اساس نتایج ملموس وعینی آن ویا بر اساس نیت ومقاصد شخصی افراد تعریف کنیم،باعث پدید آمدن تعریف های متفاوتی از پرخاشگری ارائه شده،بر نیت فرد پرخاشگر تکیه دارد وپرخاشگری رفتاری دانسته شده که به قصد آسیب یا آزار رساندن از کودک سر بزند.در مقام قضاوت نسبت به تعاریف ارائه شده برای پرخاشگری،به نظر می رسد قصد ونیت در پرخاشگری دخالت دارد وهرکس با علم حضوری از نیت خودآگاه است.ومی توان از راه آثار مشابه،آن را در دیگران نیز شناسایی کرد واز این جهت، وسیله قابل تفکیک از سایر نیت ها وحالات درونی می باشد بدین ترتیب،اگر فرد رفتار خشن را برای هدفی از روی عمد انجام دهد،رفتار وی پرخاشگری تلقی می شود،چه از عواقب آن آگاه باشد وچه نباشد (رافضی ،۱۳۸۶،ص۳۴).
۲-۱۳-اهمیت تعریف پرخاشگری:
چنانچه میزان ابتلاء جوامع بشری به یک موضوع خاص را یکی از معیارهای اهمیت آن موضوع بدانیم به جرأت می توان ادعا کرد که پرخاشگری از جمله مسائل عمده وبا اهمیتی است که انسانها از گذشته های دور تاکنون به صورت گسترده ای با آن سر وکار داشته ودارند.نگاهی گذرا به آمار خیره کننده وروز افزون جنایات ودرگیری هایی که در جوامع انسانی به وقوع می پیوندد،که بخش عمده ای از آنها ناشی از رفتار پرخاشگرانه است،مؤید این ادعا است. (سید محمدی،۱۳۸۶،ص۷۳).
به موازات پیشرفت صنایع وعلوم ومتحول شدن زندگی بشری،روابط انسانی نیز نسبت به قبل پیچیده تر شده در این راستا،مشکلات ومعضلات روحی روانی فراوانی در جوامع انسانی به وقوع پیوسته که این امر ضرورت بررسی گسترده ودقیق موضوعات روانشناختی نظیر پرخاشگری را ایجاب نموده است.به طوری که امروزه پرداختن به موضوع پرخاشگری منحصر به کتب روانشناسی نیست بلکه در دیگر حوزه های علمی همچون روانپزشکی،آسیب شناسی روانی،روانشناسی اجتماعی وحتی جرم شناسی که یکی از شاخه های حقوق کیفری است،از جهات متفاوت مورد بحث وبررسی قرار گرفته است(سید محمدی،۱۳۸۶،ص۷۳).
در چند دهه اخیر،موضوع پرخاشگری توجه بسیاری از دانشمندان ومتخصصان را به خود معطوف کرده است، به گونه ای که ده ها کتاب وصدها مقاله در خصوص این موضوع به چاپ رسیده است.اما،پیش از بحث،ذکر این نکته ضروری است که «خشم» با «پرخاشگری» تفاوت دارد.صاحب نظران معتقدند که: «خشم یکی از هیجانات نیرومندی است که دست آفرینش در انسان نهاده است واز سالهای اولیه رشد،بروز می کند واغلب رفتارهای پرخاشگرانه را به دنبال دارد». نتیجه آنکه پرخاشگری هیجان نیست بلکه از آثار حالت هیجانی خشم است وبرای فرونشاندن آن ومعمولاً همراه آن رخ می دهد.به طور طبیعی در زندگی خود با افرادی مواجه شده اید ویا خود دچار این حالت شده اید که در مقابل دیگران ودر زمان مشکلات وبرخورد با موانع،خیلی سریع از کوره در رفته وخشمگین وعصبی شده اید وآن حالت را به صورت لفظی یا فیزیکی بروز داده اید.پرخاشگری که بر مبنای ناکامی شکل می گیرد،زندگی فردی،خانوادگی واجتماعی فرد پرخاشگر را تحت تأثیر قرار می دهد و ویران می کند حال آنکه در قلمرو روان شناسی وروان پزشکی این پدیده ویرانگر به خوبی شناخته شده وراههای مقابله وکنترل آن ارائه شده است.با توجه به این امید است که مطالب فوق تا حدودی اهمیت تعریف پرخاشگری را آشکار نموده باشد ( سپانلو ،۱۳۸۵،ص۹۷).
۲-۱۴-انواع پرخاشگری:
۲-۱۴-۱ پرخاشگری وسیله ای: اگر رفتاری در جهت رسیدن ودستیابی به هدفی خارجی انجام گیرد پرخاشگری وسیله ای تلقی می شود.بر اساس نظر برخی از محققین در پرخاشگری وسیله ای از پرخاشگری به عنوان روشی برای ارضای سایر انگیزه ها استفاده می شود.مثلاً شخصی ممکن است از تهدید استفاده کند تا دیگران را به انجام دادن خواسته های خود وادار نماید،یا کودکی ممکن است از پرخاشگری به عنوان روشی برای جلب توجه دیگران استفاده کند.بیشتر پرخاشگری های اطفال خردسال از نوع وسیله ای وبرای تصاحب شیء مورد علاقه است آنها با اعمالی مانند هل دادن در تلاشند تا اسباب بازی دیگران را به چنگ آورند وکمتر مواردی است که به قصد آسیب دیگران واز روی عصبانیت اقدام نمایند ( محی الدین،۱۳۷۸،ص۵۵).
۲-۱۴-۲- پرخاشگری خصمانه: در صورتی که پرخاشگری به قصد آسیب دیگران باشد،خصمانه تلقی می شود.تعریفی که به نظر اکثریت مناسب است این است که « پرخاشگری خصمانه هر نوع رفتاری است که هدفش اذیت کردن یا آسیب رساندن به موجود زنده دیگری است که بر انگیخته شده است تا از این رفتار پرهیز کند».لازم به ذکر است که پرخاشگری خصمانه طیف وسیعی از رفتارها را در بر می گیرد وممکن است بدنی یا کلامی،فعال یا غیر فعال،مستقیم یا غیر مستقیم باشد.تفاوت پرخاشگری بدنی با کلامی،تفاوت بین آزار جسمی وحمله با کلمات است.تفاوت پرخاشگری فعال با غیر فعال،تفاوت بین عمل آشکار وقصور در عمل است ومنظور از پرخاشگری غیر مستقیم،پرخاشگری بدون برخورد رو در رو است (محی الدین،۱۳۷۸،ص۵۶).
۲-۱۴-۳- پرخاشگری مستقیم و غیر مستقیم: این تقسیم بندی بر اساس شناخت وعدم شناخت علت و یا علل پرخاشگری صورت پذیرفته است.اگر علت یا علل پرخاشگری روشن باشد،فرد دیگری یا شیئی باعث شده که ما به مقصود خود نرسیم وما هم آن عامل را می شناسیم واز خود رفتار پرخاشگرانه بروز می دهیم،در این صورت پرخاشگری مستقیم اطلاق می شود،اما در صورتی که عاما پرخاشگری را نمی شناسیم مثلاً در اتوبوس به اشتباه با فردی برخورد می کنیم واو شروع به پرخاشگری می کند،این نوع پرخاشگری را که زمینه های قبلی دارد ودر حقیقت تخلیه هیجانهای قبلی است،پرخاشگری غیر مستقیم می نامند ( زارع ،۱۳۸۶،ص۴۶).
۲-۱۵-ثبات پرخاشگری:
آیا پرخاشگری دوران کودکی،در سالهای بعد نیز ثابت می ماند واثری پایدار در طول عمر دارد؟این سؤالی است که عده ای از پژوهشگران را به تکاپو انداخته است.در واقع ثبات پرخاشگری،مانند هوش است و همانطور که میزان هوش در کودکی می تواند حاکی از سطح رشد شناختی آینده باشد،آگاهی از وضعیت پرخاشجویی کودک نیز آینه نسبتاً مناسبی برای مشاهده تخمین وارزشیابی (ارزیابی) رفتارهای آتی وی به حساب می آید.به احتمال زیاد کسانی که در سالهای اولیه کودکی به شدت پرخاشجو هستند،در دوران جوانی وبزرگسالی نیز چنین خواهند بود،وافرادی که در کودکی عاری از این ویژگی هستند در دوران بزرگسالی کمتر پرخاشگر می باشند.برخی از محققان که طی تحقیقاتی رفتار ۶۰۰ آزمودنی را در یک دوره ۲۲ ساله از سن ۸ تا ۳۰ سالگی مورد مشاهده قرار دادند،دریافتند کسانی که در ۸ سالگی پرخاشگری بیشتری داشتند،هنوز پس از گذشت سه دهه از عمر خود نسبت به همسالانشان خشمگینانه تر عمل می نمودند وبه احتمال قوی از نظر محکومیت های کیفری،بد رفتاری با همسر وتخلفات رانندگی نیز در سطح بالاتری بودند (هیوسان وهمکارانش[۳۵]،۲۰۰۳).
۲-۱۶-تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری:
پسرها پرخاشگر از دخترها هستند.این تفاوت در بیشتر فرهنگ ها وتقریباً در همه سنین ایده می باشد.پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی ولفظی دارند.از سال دوم زندگی این تفاوتها آشکار می شود.براساس مطالعات مشاهده ای در مورد کودکان نوپای بین سنین ۱تا۳ سال تفاوتهای جنسیتی از لحاظ تعداد پرخاشگری بعد از ۱۸ ماهگی ظاهر می شود وقبل از آن اثری از آن نیست.پسرها به خصوص هنگامی که به آنها حمله می شود یا کسی مخل کارهایشان می شود،تلافی می کنند.در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه،پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند،ولی دو برابر دخترها تلافی کردند (هیوسان [۳۶]،۲۰۰۳).
چه چیزی این تفاوتهای جنسیتی را توجیه می کند؟ در این مورد،هم توجیحات فیزیولوژیکی ارائه شده وهم توجیهات اجتماعی.برخی از نظریه پردازان معتقدند که ثبات تفاوتهای جنسیتی که در همه فرهنگ ها وهمه حیوانات دیده می شود،از شواهد محکم در ثبات دخیل بودن عوامل بیولوژیکی است.البته،مطالعاتی که رابطه بین هورمون های جنسی وپرخاشگری را می آزماید نتایج مبهمی در برداشته است.شاید اینکه پسر بچه بالقوه پرخاشگر است یا می تواند آن را بیاموزد،علتی فیزیولوژیکی داشته باشد،ولی محققان در مشخص کردن اینکه نظام زیست شناختی تا چه حد در این مسئله دخالت دارد،چندان پیشرفتی نداشته اند.تجربه اجتماعی پسرها ودخترها از لحاظ پرخاشگری کاملاً متفاوت است.پرخاشگری بخشی از قالب رفتاری مردانه است وغالباً از پسرها انتظار رفتار پرخاشگرانه می رود وبه طور تلویحی تشویق می شود.گر چه رفتار پرخاشگرانه میان مردان وپسرها شیوع بیشتری دارد اما بنا به گفته ابوحامد غزالی زنان زود تر از مردان خشمگین می گرند.البته توجه به این نکته لازم است که زنان ودختران گر چه زودتر عصبانی می شوند اما در مقاسیه با مردان،کمتر به رفتارهای پرخاشگرانه اقدام می ورزند.ودر این جهت تحمل بیشتری از خویش نشان می دهند (سیف،۱۳۷۸،ص۴۷).
۲-۱۷-نقش ادراک مقاصد دیگران در نحوه پرخاشگری:
کودک خردسال که به تدریج شروع به شناخت انگیزه های خود ودیگران می نماید،برای اینکه رفتار وی پرخاشجویی آشکار تلقی نگردد،راه هایی را برای برخورد با این انگیزه ها فرا می گیرد.او ممکن است قبل از کسب این شناخت،از غریبه ها بهراسد وفقط نسبت به افرادی که به گمان وی قادر به تلافی نسیتند پرخاش نماید.البته این امر چه بسا کودک را به سوی کسب عادت پرخاش به افراد ضعیف واجتناب از آن در برخورد با افراد قوی سوق دهد.گر چه کودکان به موازات رشد،در پی بردن به نیات دیگران توانایی های روز افزون کسب می نمایند،اما در شناخت صحیح نیات دیگران با یکدیگر تفاوت دارند.برخی از آنها بویژه کودکان بسیار پرخاشگر در این زمینه مشکلات بیشتری دارند ( محی الدین ،۱۳۷۸،ص۵۴).
بر اساس نظریه داج[۳۷] در مورد رفتارهای مبهم که نیات پرخاشجویانه ویا نیکوکارانه واضح نیست،نحوه برخورد کودکان شدیداً پرخاشگر متفاوت از سایر خردسال است.احتمالاً در وضعیت های مبهم،این افراد واکنش خصمانه نشان می دهند،چنانچه گویی طرف مقابل در رفتار خود قصد آسیب رساندن وپرخاش داشته است.پسران پرخاشگر کردار دیگران را به گونه ای خاص تفسیر نموده وبیش از بقیه،پرخاشگری را در دیگران می بینند،تا آنجا که گویی جهان وجهانیان را خصمانه وتهدید آمیز تلقی می نمایند.البته طبق برداشت های داج وفریم،شاید بتوان برای دیدگاه های ویژه کودکان پرخاشگر مبنایی در واقعیت جست وجو نموده و ریشه آن را در تجارب خاص آنان یافت.زیرا آنان علاوه بر این بیش از بقیه همسالان خویش آغازگر رفتارهای پرخاشگرانه بی دلیل هستند،بیش از سایرین نیز در تیررس حملات خشم گینانه واقع می شوند ( محی الدین ،۱۳۷۸،ص۵۵).
۲-۱۸-عوامل ایجاد کننده شخصیتی،ژنتیکی،خانوادگی وآموزشگاهی پرخاشگری:
الف)شخصیتی:
شخصیت عبارتست از مجموعه گرایش ها وحالتهای رفتاری است که کم وبیش وضع ثابتی دارند وفرد در قبال اوضاع،مسائل ورویدادهای محیط خود احساسات،نگرش ها و واکنشهای خاصی نشان می دهد.ناکامی های پی در پی وفشارهای روانی ممکن است سبب تغییر شخصیت شوند ویا آنکه در نوجوانان رفتارهای نابهنجار،مانند بزهکاری،پرخاشگری وجامعه ستیزی به وجود آورند .شخصیت امکان پیش بینی آنچه را که فرد در موقعیت خاص انجام خواهد داد فراهم می کند (پارسا،۱۳۸۴،ص۱۷۴).
فرم در حال بارگذاری ...