اگر تخلیه الکتریکی صرعزا متعاقباً به نواحی همجوار[۱۰۹] منتشر و سرانجام[۱۱۰] کل مغز را احاطه کند، حمله تونیک-کلونیک منتشر ممکن است در پیامد آن رخ دهد. در مقابل، در صرع منتشر تخیله الکتریکی غیر نرمال به صورت همزمان هر دو نیمکره مغز شروع شده و ارتباط دوجانبه[۱۱۱] تالامو-کورتیکال را به وجود می آورد( شکل ۲-۱). امواجEEG تشنج منتشر اولیه در دو نیمکره، همزمان تخلیه های موج- نیزه را در تمام الکترودهای روی سر نشان میدهد. جلوه چنین فعالیت صرعزای گسترده ای میتواند از اختلال در پاسخدهی(همان گونه که در صرع غایب دیده می شود) تا یک لرزش با حرکتهای پرشی منظم در تمام جهات همراه با از دست دادن آگاهی و وضعیت نرمال اندامی باشد (استافستروم[۱۱۲]، ۲۰۱۴).
شکل ۱-۲: برش تاجی مغز نشان دهنده الگوی ایجاد و انتشار تشنجها
تشنجهای منشر اولیه از عمق مغز(تالاموس) شروع میشوند و با گسترش به مناطق بالایی به سمت قشر میروند
حملات تشنجی کانونی در یک ناحیه شروع میشوند و ممکن است به نواحی همجوار گسترش یابند
حملات تشنجی کانونی منتشر شونده ثانویه که اول به سمت تالاموس منتشر میشوند و بعد از تالاموس به مناطق دیگر بهویژه قشر
صرع مقاوم به دارو
تعریف صرع مقاوم به دارو ضروریست، نه تنها بخاطر تشخیص بیش از ۴۰% بیمار مقاوم به درمانهای دارویی، بلکه بخاطر سهولت در انتخاب و مقایسه چنین بیمارانی برای اهداف تحقیقاتی. یک تعریف ایدهآل همچنان دست نایافتنی است. عوامل چندگانه شامل تعداد داروهای ضدصرعی که جواب نداده، بسامد تشنجها و مدت زمانشان و وجود هشیاری در زمان تشنج، سبب شناسی، و سندرمهای صرعی در فرمولبندی کردن تعریف صرع مقاوم به دارور باید مورد توجه قرار بگیرند. بیشتر تعاریف موجود در پیشینه بر سر تعداد داروهای جواب نداده برای کنترل حمله های تشنجی توافق دارند که بنظر میرسد ۲ یا ۳ باشد. به هر حال، بسامد تشنج و زمان عوامل متغیر هستند(شینها[۱۱۳] و سیدیکوای[۱۱۴]، ۲۰۱۱). پیشنهاد مجمع جهانی مقابله با صرع برای تعریف صرع مقاوم به دارو، جواب ندادن دو کوشش مناسب و صبورانه با انتخاب مناسب بر اساس استفاده از جدول داروهای ضد صرعی است(شینها و سیدیکوای، ۲۰۱۱ و کاوان[۱۱۵] و همکاران، ۲۰۱۰).
بنظر برگ[۱۱۶] (۲۰۰۶) یک تعریف منسجم از صرع مقاوم به دارو وجود ندارد، و تعاریف مختلف وابسته به نوع صرع و هدفی که چنین تعریفی برای کاربرد دارد، ممکن است مناسب باشند. تاریخ طبیعی یک فرم ویژه از صرع باید به درستی توصیفی برای سهولت یک تعریف مفید برای مقاومت در آن گونه خاص از صرع باشد، و به موجب پذیرش شناسایی آن به عنوان یک اختلال در کمترین زمان ممکن میباشد. پیگیری بلند مدت پس از پدیدار شدن صرع مقاوم به دارو، اطلاعات ضروری و مفیدی را برای باز تعریف مقاومت به دارو فراهم خواهد کرد (برگ، ۲۰۰۶).
میزان شیوع صرع مقاوم به دارو
داده های همه گیر شناسی اشاره دارند که ۲۰-۴۰% بیمارانی که به تازگی تشخیص صرع می گیرند، مقاوم به دارو خواهند بود (فرنچ[۱۱۷]،۲۰۰۷). در کشورهای توسعه یافته وقوع صرع ۵۰-۱۰۰ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر از جمعیت در سال و میزان شیوع تقریباً ۵-۸ مورد در ۱۰۰۰ نفر از جمعیت است. صرع بیماری عصب-شناختی نسبتاً شایعی است. نسبت مرگ و میر در صرع دو تا چهار برابر بیشتر از بقیه جمعیت است. پیشبینی[۱۱۸] صرع میتواند در چهار طبقه دسته بندی شود، با موارد مزمن و مقاوم به دارو[۱۱۹] که شامل حدود ۴۰% از همه موارد می شود. یک نگرش کمی سازی شده برای مدیریت موارد صرعی مزمن اشاره میکند که حدوداً ۲۰% از بیماران نمی توانند با داروهای موجود به کنترل صرع دست یابند، و بنظر میرسد داروها و درمانهای جدیدی برای این دسته از بیماران مقاوم به دارو ضروری است(شارون[۱۲۰]، ۱۹۹۶).
آسیب شناسی فیزیولوژیک[۱۲۱] صرع
در سطح سلولی، دو مشخصه دخیل[۱۲۲] در فعالیت صرعزا، تحریک پذیری بیش از اندازه[۱۲۳] عصبی و همزمانی بیش از اندازه[۱۲۴] عصبی است. تحریک پذیری بیش از اندازه به شدت بخشی[۱۲۵] به پاسخهای یک سلول عصبی به تحریک اشاره دارد، چرا که یک سلول ممکن است پتانسیل عمل چندگانهای را بیش از یکی،در پاسخ به ورودی سیناپس آتش کند. همزمانی بیش از اندازه عصبی اشاره به افزایش آتش کردن عصب در بین یک ناحیه کوچک یا بزرگ از قشر مغز دارد، که با آتش کردن سلولی در یک محدوده زمانی و مکانی همراه است. در حالی که تفاوت در سازوکار عملکرد تشنجهای کانونی و منتشر وجود دارد، در ساده ترین سطح هنوز مفید است که هر تشنجی را آشفتگی[۱۲۶] در توازن نرمال بین تحریک[۱۲۷] و بازداری[۱۲۸] در یک ناحیه مشخص، یا در نواحی جدا از هم، یا در تمامی مغز در نظر بگیریم.(شکل ۲-۲) این عدم تعادل شبیه ترکیبی از افزایش تحریک و کاهش بازداری است. به مفهوم سنتی عدم تعادل تحریک/بازداری سازوکارهای جدید آسیب شناسی فیزیولوژیک برای صرعها نیز درحال کشف شدن هستند. برای مثال، در تشنجهای تبی[۱۲۹]، رهاسازی میانجیگرهای اشتعالی[۱۳۰] مانند سایتوکینها[۱۳۱] میتواند با بیش-تحریکپذیری رابطه داشته باشد که این نگرش میتواند شاهراه جدیدی برای درمان باشد (کارل[۱۳۲]، ۲۰۱۴).
کاهش عملکرد کانالهای پتاسیمی افزایش عملکرد کانالهای سدیمی
کاهش عملکرد سیناپسهای بازداری افزایش عملکرد سیناپسهای نحریکی
شکل ۲-۲: موازنه تحریک و بازداری
نقش GABA
گاما-آمینوبوتریک اسید[۱۳۳] یا GABA مهمترین میانجی عصبی[۱۳۴] بازداری در سیستم اعصاب پستانداران است. گابا نقش اساسی در کاهش تحریکپذیری در سیستم اعصاب بازی میکند. در انسان، گابا همچنین برای تنظیم تونوس عضلانی آشکارا، مسئول است.
گابا: انتقال دهنده عصبی