وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع پایان نامه ها – بند سوم:ادله وآثار – پایان نامه های کارشناسی ارشد

بند دوم:مقتول

مدت های زیادی از تاریخ به بررسی جرم سپری شد. پس از آن بررسی شخصی مجرم وعوامل ارتکاب جرم توسط وی در بررسی های مو شکافانه جرم شناسان قرار گرفت. در ادامه این روند، از اوایل دهه ۷۰ میلادی، جرم شناسان مطالعات وتحقیقات خود را برروی بزه دیدگان انجام دادند چرا که بر این اعتقادبودند، بزه دیده نقش مؤثری در وقوع جرم ایفا می‌کند. بزه دیده هم مانند سایر افراد در جامعه دارای یک سری محاسن ویک سری معایب است وهمین امر موجب می شود که شخص دیگر به ارزیابی وی بپردازد وسرانجام به ارتکاب جرم روی آورد. به عبارت دیگر بزه دیده با داشتن ویژگی های ظاهری، جنسیتی، سنی، خانوادگی، مالی، شغلی، تیپ شخصیتی ورفتاری و… نظر برخی از مجرمان را به خود جلب کرده وآنان را به طمع می اندازند و در نهایت موجب بزه دیده شدنشان می‌شوند.

نخستین کسانی که به نقش بزه دیده در وقوع جرم توجه کردند فلاسفه وادبا بودند. آنان معتقد بودند که هیچ تفاوتی میان بزهکار وبزه دیده وجود ندارد وبزه دیده نیز درست به اندازه بزهکار در پدید آمدن جرم سهیم است.

شناسایی شخصیت مقتول در بررسی صحنه قتل که یکی از اجزاء ‌و ارکان مهم آن است نقش مهم وبسزایی دارد چرا که با کشف نقاط قوت وی که موجب طمع شخص قاتل شده وکشف نقاط ضعف وی که موجب بزه دیدنش گشته، می‌توانیم تا حدودی انگیزه قتل، چگونگی رخداد آن و در نهایت به شناسایی شخص قاتل از بین مظنونین دست بیابیم.اندکی توجه به نوع وکیفیت جرائم مختلف، این فرضیه را اثبات می کند که هر بزهی قربانی خاص خود را دارد وبه عبارت دیگر شرایط مجنی علیه عمدتاًً باعث جلب مجرم ووقوع جرم می‌گردد.(نجفی توانا،۱۳۸۴،ص۲۸).

بند سوم:ادله وآثار

رکن سوم درارکان تشکیل دهنده صحنه قتل، ادله و آثار است. برخی از آن به مدارک وآثار یاد کرده‌اند و در تعریف آن آورده اند؛ مدارک وآثار عبارت اند از«‌هر مادنه محسوس، کوچک یا بزرگ که منجر به ردیا اثبات نکته مشکوکی شود ‌و فهرست اشیاءووسایلی که ممکن است به صورت آثار مادی ‌و قرائن قرار گیرد، ‌بر اساس تعداد، نوع وعلل وقوع قتل ها بسیار وسیع وگسترده می‌باشد. آثارباقیمانده درصحنه جرم می‌تواند به سه صورت اشیاء (اسلحه، وسایل نقلیه، سیگار وفتیله آن). بقایای انسانی(خون،منی، بو، بافت، ادرار، مدفوع، مواد استفراغ)، آثار بجامانده(آثارانگشتان، پا، کف دست، وسایل، تایر، سوراخ های گلوله، مناطق آسیب دیده جدید، ترک ‌و پارگی) باشد.»

برخی دیگر رکن سوم را تنها به عنوان مدرک فیزیکی این چنین تعریف کرده‌اند:«هر مدرکی که بتواند اطلاعات سودمندی را برای بازپرس ها در حل پرونده ها فراهم کند را مدرک فیزیکی گویند. ومدارکی که از صحنه قتل قابلیت ثبت دارند چند گونه اند:

۱٫مدرک ناپایدار که نوعی مدرک است، بنا به طبیعت متفاوتی که دارد، موقتی است و می‌تواند به راحتی تغییر کند ویا از دست برود همانند بو، دما و صدا.

۲٫مدرک مشروط هم مدرکی است که به خودی خود به وجود نمی آید بلکه توسط یک عمل یا حادثه واقع می‌گردد همانند دود، آتش، شرایط جسد قربانی.

۳٫مدرک طرحی هم گونه هایی از طرح ها می‌باشند. که در صحنه یافت می‌شوند. مثل خط ترمز، ردپا، نحوه پاشش خون.

۴٫مدرک انتقالی هم به مدرکی اطلاق می شود که بین اشیاء واشخاص در اثر تماس رد وبدل می شود. مثل زخمی شدن دست قاتل در اثر شکستن لیوان وخون آلود شدن آن.

۵٫مدرک ارتباطی هم جهت ربط دادن قربانی یا مظنون به یک صحنه خاص یا به یکدیگر استفاده می شود مثل یافتن کیف پول جانی در صحنه قتل.(هنری لی،۱۳۸۳،ص۳۷).

اما هم چنان که در عنوان این بند آمد ما از ادله و آثار یاد کرده ایم و در این خصوص بایستی به دو نکته دقت داشته باشیم.

نکته اول اینکه ادله وآثار رکن مستقلی از قاتل ومقتول است. به عبارت دیگر قاتل با تمام ویژگی های روانی، اجتماعی وزیستی خود یک رکن است و آثار وادله ای که در صحنه قتل بجای می‌گذارد ویا به همراه خود می‌برد یک رکن دیگر است.

نکته دوم آنکه هدف از ارزیابی ادله وآثار، کسب اطلاعات است واین اطلاعات می‌تواند از طریق مدارک فیزیکی موجود در صحنه قتل کسب شود ویا از طریق اشخاص مطلع ویا به هر طریق مقتضی دیگر. به عبارت دیگر از آثار انگشت، خون، گلوله و… موجود در صحنه قتل تا تحقیقات محلی به عمل آمده و در نهایت بازجویی ها واقرار متهم و وجود اسناد که در صحنه قتل به دست می‌آیند می‌تواند در این رکن قرار گیرند.

۲-۶-۱۵-۷- بازسازی صحنه قتل:

بازسازی صحنه قتل یعنی اینکه قاتلی که در بازجویی به ارتکاب قتل اقرار نموده و به انجام آن معترف گشته به همان محلی که در آنجا قتل به وقوع پیوسته از او بخواهند یک بار دیگر چگونگی انجام قتل وآنچه را در محل حادثه رخ داده با حضور مقتول فرضی در حضور مأموران برای ثبت آن تکرار کند.که در واقع آخرین مرحله از مراحل پی جویی یک پرونده قتل بازسازی صحنه آن است وهدف از آن تطبیق صحت اظهارات قاتل با واقعیت رخ داده با بهره گرفتن از فیلمبرداری ها وعکسبرداری ها ‌و یادداشت های قبلی که از صحنه قتل قبلاً برداشته شده است.عدم تطبیق صحت اظهارات کسانی که ارتکاب قتل را قبول نموده اند با آنچه که در صحنه قتل رخ داده است وبه دلیل انگیزه های مختلف ارتکاب قتل را گردن گرفته اند. روشن شدن جزئیات بیشتر از چگونگی ارتکاب قتل توسط قاتل که آن را فراموش نموده وبا حضور در صحنه قتل ‌و بازسازی آن به خاطر او خواهد آمد.به دست آوردن مدارک بیشتری از جرم که هنگام بررسی صحنه قتل توسط مأموران پنهان مانده و در بازسازی صحنه توسط قاتل کشف می شود.

تعیین نقش ودخالت هریک از متهمان در ارتکاب قتل وتعیین توانمندی ویا عدم توانمندی متهم در ارتکاب قتل به تنهایی یا شرکت فردی دیگر برای بازسازی صحنه قتل رعایت نکاتی از سوی مأموران لازم می‌باشد ازجمله:

    1. در تمام مراحل بازسازی صحنه قتل لازم است از آن فیلمبرداری، عکسبرداری، یاداشت برداری وتنظیم صورت جلسه به عمل آورند. این اقدامات به منظور مستند نمودن بازسازی صورت می‌گیرد.

  1. در صورتی که محل صحنه قتل ویا صحنه های مکمل به دلیل نا شناخته بودن برای مأموران مورد بررسی فنی قرار نگرفته قبل از بازسازی لازم است نسبت به بررسی های فنی از جمله جمع‌ آوری دلایل مادی وعینی اقدام سپس مبادرت به به بازسازی صحنه نمایند.منظور از صحنه های مکمل محل های است که در ادامه تکمیل عملیات اقدامات قاتل در ارتکاب قتل مورد استفاده قرارگرفته است.

برای مثال قتل در پذیرایی صورت گرفته سپس قاتل، مقتول را در حمام مثله می‌کند ‌و قطعات بدن را با اتومبیل در بیابان رها می‌کند در اینجا محل کشف جسد بیابان بوده که مورد بررسی توسط مأموران قرار گرفته وبعد از دستگیری قاتل واعترافات او پذیرایی، حمام، واتومبیل را به عنوان صحنه مکمل مورد بررسی قرار گیرد شاید که بتوان دلایل ‌و مدارک چون آثار خون، تارهای مومتعلق به مقتول در آن به دست آید که به عنوان مدرک علیه متهم در دادگاه مورد استناد قرار گیرد(گیبرث،۱۳۷۷،ص۷۰-۷۵).

۲-۶-۱۵-۸- ارزیابی اهمیت برخی از مدارک فیزیکی در صحنه قتل:

دانلود پایان نامه و مقاله | ۲-۲-۴-۴- استراتژی­ های برخورد با محدودیت­های الگوریتم ژنتیک – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲-۲-۴-۴- استراتژی­ های برخورد با محدودیت­های الگوریتم ژنتیک

بحث دیگری که در اجرای الگوریتم ژنتیک وجود دارد چگونگی برخورد با محدودیت­های مسئله ‌می‌باشد، زیرا عملگرهای ژنتیک مورد استفاده در الگوریتم ژنتیک باعث تولید کروموزوم­های غیر موجه می­ شود. در ادامه به چند تکنیک معمول جهت مواجهه با محدودیت­ها اشاره می­ شود:

استراتژی اصلاح عملگرهای ژنتیک

یک روش برای جلوگیری از تولید کروموزوم غیر موجه این است که عملگر ژنتیکی طوری تعریف گردد که پس از عمل بر روی کروموزوم تولید شده نیز موجه باشد. در این حالت یک سری مشکلات وجود دارد. مثلا پیدا کردن عملگری که دارای شرط فوق باشد بسیار دشوار بوده و از مسئله ای به مسئله دیگر متفاوت ‌می‌باشد.

استراتژی ردی

در این روش پس از تولید هر کروموزوم آن را از نظر موجه بودن تست کرده و در صورت غیر موجه بودن حذف می­گردد. این روش بسیار ساده و کارا ‌می‌باشد.

استراتژی اصلاحی

در این روش به جای اینکه کروموزوم غیر موجه حذف گردد تبدیل به یک کروموزوم موجه می­ شود. این روش نیز مانند روش اول به مسئله وابسته بوده و یافتن فرایند اصلاح گاهی بسیار پیچیده ‌می‌باشد.

استراتژی جریمه­ای

در این روش بر خلاف سه روش قبل که از ورود جواب­های غیر موجه جلوگیری می­کردند، جواب غیر موجه با احتمال کم امکان حضور می­یابند. سه روش فوق دارای این عیب بودند که به هیچ نقطه­ای بیرون از فضای موجه توجه نمی­کردند، اما در بعضی مسائل بهینه­ سازی، جواب­های غیر­موجه درصد زیادی از جمعیت را اشغال ‌می‌کنند. در چنین شرایطی اگر جستجو فقط در ناحیه موجه انجام گیرد شاید یافتن جواب موجه خیلی وقت­گیر و مشکل باشد.

استراتژی جریمه­ای از متداول­ترین تکنیک­های مورد استفاده برای سر و کار داشتن با جواب­های غیر موجه ‌می‌باشد که در آن ابتدا محدودیت­های مسئله در نظر گرفته نمی­شوند، پس برای هر تخلف از محدودیت­ها یک جریمه اختصاص داده می­ شود که این جریمه در تابع هدف قرار ‌می‌گیرد.

مسئله اصلی چگونگی انتخاب یک مقدار مناسب برای مقدار جریمه ‌می‌باشد تا در حل مسائل به ما کمک نماید. نکته­ای که در روش جریمه وجود دارد این است که یک جواب غیر­موجه به سادگی حذف نمی­ شود، زیرا ممکن است در ژن­های آن اطلاعات مفیدی وجود داشته باشد که با اندکی تغییر به جواب بهینه تبدیل شوند.

۲-۲-۴-۵- بهبود الگوریتم ژنتیک

برای بهبود الگوریتم ژنتیک می­توانیم تغییرات زیر را اعمال کنیم:

    1. استفاده از بهینه­گر محلی

    1. تغییر پارامترهایی از قبیل تغییر جمعیت اولیه، نرخ جهش و کسر ادغام (ترکیب)

  1. تغییر الگوریتم ژنتیک باینری به پیوسته و بالعکس

۲-۲-۴-۶- چند نمونه از کاربرد­های الگوریتم ژنتیک

    1. نرم­افزارهای شناسایی چهره (شناسایی چهره با بهره گرفتن از تصویر ثبت شده. در این روش، شناسایی چهره بر اساس فاصله اجزای چهره و ویژگی­های محلی و هندسی صورت ‌می‌گیرد که تغییرات ناشی از گیم، تغییرات نور، افزایش سن کم­ترین تاثیر را خواهد داشت. همچنین گراف­ها برای چهره­ های جدید با بهره گرفتن از الگوریتم­های ژنتیک ساخته شده و با بهره گرفتن از یک تابع تشابه، قابل مقایسه با یکدیگر هستند که این امرتاثیر بسزایی در افزایش سرعت شناسایی خواهد داشت).

    1. توپولوژی­های شبکه­ های کامپیوتری توزیع شده

    1. بهینه­ سازی ساختار مولکولی شیمیایی

    1. مهندسی برق برای ساخت آنتن­های برق

    1. مهندسی نرم­افزار

    1. بازی­های کامپیوتری

    1. مهندسی مواد

    1. مهندسی سیستم

    1. رباتیک

    1. تشخیص الگو و استخراج داده

    1. حل مسئله فروشنده دوره­گرد

    1. آموزش شبکه­ های عصبی مصنوعی

    1. یاددهی رفتار با ‌ربات‌ها

  1. یادگیری قوانین فازی با بهره گرفتن از الگوریتم ژنتیک

۲-۳-پیشینه تحقیقاتی

در این قسمت ابتدا به تاریخچه­ای از طرح مسئله برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی اشاره می­ شود و پس از آن به بررسی مطالعات داخلی و خارجی صورت گرفته در این مسائل پرداخته می­ شود.

۲-۳-۱- مروری بر تاریخچه

گاتلیب[۳۱]، ۱۹۶۲ برای اولین بار مسئله جدول­زمانی را مطرح نمود، وی مدل خود را به صورت ماتریس گونه تعریف و با بهره گرفتن از رنگ­آمیزی گراف آن را حل کرد. لیون[۳۲] مثالی را آورد که در واقع حل مسئله گاتلیب را نقض کرد. همچنین حل این مسئله توسط دمپتر[۳۳] و اررا [۳۴] در سال ۱۹۶۹ نیز نقض گردید.

بعد از آن در سال­های ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰ چندین استراتژی هیوریستیکی برای مسئله جدول زمانی گاتلیب گزارش گردید و در همین سال­ها نیز ماکون و والکر[۳۵] با بهره گرفتن از الگوریتم مونت کارلو دانش ­آموزان را به کلاس­ها تخصیص دادند و همچنین ولش و پاول[۳۶] جدول­زمانی برنامه امتحانات را به وسیله رنگ­آمیزی گراف حل نمودند، اما کل صورت مسئله و حل آن ها با توجه به شرایط مختلف دیگر نیز دچار مشکل شد. نتایج به دست آمده از پژوهش نافلد[۳۷] و تارتار[۳۸] در سال ۱۹۸۵ نشان داده که بالاخره وجود یک رنگ­آمیزی گراف برای نشان دادن موقعیت­های موجود برای یافتن جواب مسئله جدول­زمانی ضروری است اما کافی نیست و همچنین در این سال­ها از الگوریتم ممتیک نیز در حل مسائل جداول زمانی استفاده شده است.

جکسون و میکائیل[۳۹] و پاسکال وان[۴۰] در سال­های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵، استفاده از محدودیت­های برنامه­ ریزی منطقی را مبنای حل مسئله جدول­زمانی قرار دادند و برای پاسخ­گویی ‌به این مسئله به تکنولوژی اهمیت فراوانی دادند.

در سال­های ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ کریستل و همکاران[۴۱] از به کارگیری وزن یا به عبارتی جریمه بهره گرفتند، به گونه ­ای که هر محدودیت بایستی رعایت شود و نیز برای کم کردن جریمه کل، در برقراری محدودیت­هایی که نقض ‌شده‌اند تابعی در نظر گرفتند.

بورکه[۴۲] در سال­های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۱ یک جدول­زمانی اتومات برای گروه تعریف کرد که با توجه به تغییر شرایط، هر سال یک بار به طور منظم با ایمیل، خدمات بعد از استفاده مربوط را برای مصرف­ کنندگان می­فرستاد.

آل وارس[۴۳] در سال ۲۰۰۲ برای طراحی و اجرای مسئله برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی از روش­حل جستجوی­ممنوع استفاده کرده و ‌به این ترتیب محققان از سال­های ۲۰۰۰ به بعد از روش­های مختلف فراابتکاری در حل مسائل جداول­زمانی بهره ‌گرفته‌اند که در ادامه به شرح مطالعات داخلی و خارجی پیرامون این مسئله پرداخته می­ شود.

۲-۳-۲- مطالعات داخلی

دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | میانگین موزون هزینه سرمایه[۷۵](WACC) – پایان نامه های کارشناسی ارشد

د) این نسبت از طریق مشارکت دادن معیار اندازه‌گیری بازار سرمایه برای بازده شرکت، به طور ضمنی، از نرخ تنزیل تعدیل شده ‌بر مبنای‌ ریسک صحیحی استفاده می کند.

ه) تأثیر تغییرات در قوانین مالیاتی و استانداردهای حسابداری را به حداقل می رساند.

و) این نسبت، معیاری است که بیشتر مبتنی بر اطلاعات بازار است، ‌بنابرین‏ نقاط ضعف معیارهای مبتنی بر اطلاعات تاریخی (مربوط بودن و مطلوبیت) را ندارد.

ز) Q توبین به دلیل اینکه برآوردی از ارزش دارایی های نامشهود شرکت مانند سرقفلی، قدرت انحصاری و فرصت های رشد را ارائه می‌دهد و انعکاس دهنده نتایج واقعی عملکرد شرکت می‌باشد (به یک روش متداول تبدیل شده است). (لانگ و لیت زن برگر[۷۳]، ۱۹۸۹)

ح) از آنجا که ویژگی کیفی «مربوط بودن» را می توان میزان تأثیرگذاری اطلاعات حسابداری بر تصمیمات استفاده کنندگان ‌در مورد نتایج رویدادهای گذشته و پیش‌بینی اثرات روی داده های قبلی و آتی با تأیید یا تعدیل انتظارات قبلی تعریف نمود. (عالی ور، ۱۳۷۷)

نسبت Q توبین به ‌عنوان یک معیار تلفیقی (ترکیبی) به دلیل استفاده از ارزش‌های بازار در محاسبات آن، از ویژگی مربوط بودن جهت اخذ تصمیم‌گیری سرمایه گذاران در مقایسه با معیارهای حسابداری که از ارزش‌های تاریخی استفاده می نمایند، برخوردار است. (صالحی، ۱۳۸۰)

۲-۴-۵-عوامل تعیین کننده ارزش شرکت

مدیریت مالی در واحدهای تجاری بر شیوه­ ایجاد و حفظ ارزش در واحد تأکید دارد. به طور خلاصه یک شرکت باید قادر باشد که جریان نقد مورد نیاز خود را برای زمان کنونی و آینده به نحو مطلوب تأمین نماید و این توانایی تامین نقدینگی، ارزش شرکت را تعیین می‌کند. ارزش شرکت بستگی به اندازه جریان نقد آزاد[۷۴]، زمان بندی جریانات نقد و ریسکهای مربوط به آن ها و ارزش ذاتی جریان سرمایه‌گذاری دارد که در نمایشگر شماره ۲-۱ نشان داده شده است.

جریان نقد آزاد(FCF) عبارت از جریان نقد در دسترس می‌باشد که پس از اینکه همه هزینه ها(شامل مالیات­ها) و سرمایه‌گذاری عملیاتی برای حمایت از رشد جریان نقد آزاد از طریق سه عامل تعیین می‌شود:

درآمد فروش

هزینه های عملیاتی و مالیات ها

سرمایه‌گذاری عملیاتی

میانگین موزون هزینه سرمایه[۷۵](WACC): عبارت است از میانگین نرخ بازده مورد انتظار همه سرمایه‌گذاران شرکت. این نرخ از طریق ساختار سرمایه شرکت( مبالغ تامین شده از طریق بدهی یا سهام)، نرخ­های بهره، ریسک شرکت و ریسک مربوط به بازار تعیین می‌شود. که این رابطه در نمودار شماره ۲-۱ نشان داده شده است.

نمودار۲-۱: عوامل تعیین کننده ارزش شرکت

درآمد فروش

جریان نقد آزاد

FCF

هزینه های عملیاتی و مالیات ها

ارزش شرکت

میانگین موزون

هزینه سرمایه

WACC

ریسک بازار

ریسک شرکت

نرخ های بهره

تصمیمات مالی

سرمایه گذاری عملیاتی

متغیرهای ریسک شرکت از اطلاعات حسابداری قابل استخراج می‌باشند. زیرا اطلاعات حسابداری منعکس کننده تصمیمات مالی و عملیاتی شرکت می‌باشند. ‌بنابرین‏ ممکن است نسبت‌های مالی، اطلاعاتی درباره ریسک سیستماتیک عادی بیان کنند. معیارهای ریسک حسابداری می‌توانند جنبه‌های مختلف از عدم اطمینان مرتبط با جریان سوددهی شرکت را بیان کنند. (بلکویی[۷۶] ۱۹۷۷)

بر مبنای مفاهیم مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای ریسک سیستماتیک سهام عادی به طور مستقیم با اهرم مالی و به طور معکوس با نقدینگی، سوددهی و فعالیت در ارتباط می‌باشند. (بلکویی ۱۹۷۸)

از این رو نسبت‌های مالی می‌توانند به عنوان معیارهای ریسک سیستماتیک مفید باشند. در این پژوهش ‌بر اساس نظریه بلکویی تاثیر نسبت های مالی بر ریسک سیستماتیک مطالعه شده است.

کل بدهی به حقوق صاحبان سهام

خالص سرمایه در گردش به کل داراییها

سود عملیاتی به کل داراییها

بهای تمام شده کالای فروش رفته به کل داراییها

سود سهام نقدی به سود هر سهم

دارایی جاری به بدهی جاری

کل بدهی به کل داراییها

بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سهام

خالص سرمایه در گردش به فروش

بهای تمام شده کالای فروش رفته به موجودی کالا

ریسک سیستماتیک

۲-۵-تعریف ریسک

اقتصاد دانان متعددی ریسک سرمایه‌گذاری را پراکندگی بازده تعریف کرده‌اند. برای مثال کینز ریسک سرمایه‌گذاری را احتمال انحراف از میانگین بازده تعریف ‌کرده‌است. مطابق نظر کینز، شخصی که در یک دارایی سرمایه‌گذاری می­ کند که بازده آن به میزان زیادی از پراکندگی برخودار است بایستی بابت ریسکی که تحمل می­ کند ما به ازایی دریافت کند (لوی وسارنات[۷۷] ۱۹۸۴)

مشابه نظر کینز، هیکس نیز ریسک را واریانس بازده تعریف می‌کند. هیکس تأکید می‌کند یک سرمایه‌گذاری که بازده آن پراکندگی بیشتر داشته باشد. ( با فرض داشتن بازده مورد انتظار مشخص) از جذابیت کمتری برخوردار است. بدین ترتیب هیکس نیز تأکید می‌کند که وقتی بازده نا مطمئن است عامل پراکندگی نیز عامل با اهمیتی است که بر تصمیمات سرمایه‌گذاران مؤثر است. اگر چه مارس چاک می‌گوید که برای تصمیم‌گیری در شرایط ریسک باید تمام شرایط توزیع بازده را در نظر گرفت با این حال در بسیاری از موارد مخلوط کردن دو مؤلفه‌ کافی است. « امید ریاضی و ضریب تغییرات» به عبارت دیگر مارس چاک نیز ریسک سرمایه‌گذاری را واریانس یا ضریب تغییرات معرفی می‌کند (لوی و سارنات ۱۹۸۴)

دومار ریسک سرمایه‌گذاری در شرایط عدم اطمینان را احتمال تحمل زیان تعریف ‌کرده‌است و ‌بنابرین‏ پیشنهاد می‌کند که سرمایه‌گذاران باید ریسک را فقط بر مبنای احتمال زیان اندازه‌گیری کنند. این نویسنده شاخصی کمی از ریسک ارائه کرده که تحت تاثیر احتمال تحمل زیان و مقدار زیان احتمالی است. بدین ترتیب او بر بخش منفی توزیع احتمال تأکید کرد و مطابق مدل او پراکندگی بیشتر ضرورتا به معنی ریسک بیشتر نیست. (لوی وسارنات ۱۹۸۴)

اگر چه تفاوتهایی بین تعاریف مشخص از ریسک و عدم اطمینان وجود دارد، اما در اغلب نوشته های مالی دو تعریف که مترادف هم می‌باشند به کار گرفته شده است. یک تعریف ریسک عبارت از عدم اطمینان نسبت به وقوع رخدادهای آینده و تعریف دیگر عبارت از احتمال رخداد وقایع نا مطلوب می‌باشد. متعاقبا در بحث تئوری پرتقوی چندیـن روش را برای اندازه‌گیری ریسک، در هنگـامیکه تئـوری را بیان می­کنیم، مورد بررسی قرارخواهیم داد.

۲-۶-پیشینه تحقیقات:

۲-۶-۱-پژوهش‌های داخلی:

طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها | ۵-۱-۶- مقایسه تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان دارای سطوح مختلف تحصیلی – 2

نهایتاًً هفتمین عامل فرایندی مؤثر در انگیزش کارکنان دانشگاه شیراز عامل ارزیابی شناختی می‌باشد. طبق این عامل پاداش های بیرونی مانند حقوق و دستمزد موجب کاهش سطح کلی انگیزه می شود. استدلالی که این تئوری ارائه می‌دهد این است که استفاده سازمان از پاداش های بیرونی به عنوان جبران عملکرد برتر، پاداش درونی که ناشی از علاقه به خود کار است را کاهش می‌دهد. این نظریه درباره موفقیت های کاری که نه زیاد کسل کننده و نه زیاد جذاب باشند مطرح شده است و روی تأثیر پاداش درونی حاصل از انجام کار و موفقیت به عنوان عامل انگیزشی تأکید دارد.

۵-۱-۳- مقایسه تأثیر مجموعه عوامل محتوایی و فرایندی در کارکنان

این پژوهش نشان داد که بین عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان تفاوتی وجود ندارد. این یافته با یافته کریسمن (۲۰۰۲) و ابزری و صدری (۱۳۸۲) هم راستا می‌باشد. نظریه های محتوایی انگیزش انسان را بسیار ساده مطرح می‌کند. نظریه های محتوایی به همین دلیل در نزد مدیران اجرایی محبوبیت زیادی کسب ‌کرده‌است که مفاهیم آن نظریه ها در شرایط کاری آنان به سادگی قابل فهم و قابل استفاده است (سرمد، ۱۳۷۲). تئوری های محتوایی شناختی از نیازهای انسان به دست می‌دهند و در نتیجه مدیران را به درک ارزش‌های انسان درمورد پاداشها و عوامل ارضاء کننده نیازها یاری می‌کنند. در مقابل، همه نظریه های فرایندی انگیزش سعی دارند متغیرهای عمده ای که در انتخاب سطح فعالیت برای انجام کار مؤثر هستند را مشخص نمایند. معمولا متغیرهایی مانند نیازها، انتظارها، پاداشها و تقویت کننده ها مورد توجه قرار می گیرند. علاوه بر این، الگوهای فرایندی درصد یافتن کنش متقابل این متغیرها با متغیرهای وابسته ای چون خشنودی شغلی و انگیزه ی کار کارکنان می‌باشند (نایلی ، ۱۳۷۳). نظریه های فرایندی راهبردهای پویاتری را ارائه می‌دهند آن ها سعی دارند ادراکی از تفکر و فرایند شناختی فراهم کنند که در درون ذهن انسان شکل می‌گیرد و در رفتارها تاثیر می‌کند. عوامل فرایندی بیشتر با جریان های شناختی که بر انگیزش یا تلاش های انسان تأثیر می‌گذارد و مهمتر از آن با نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر، سروکار دارد (سرمد، ۱۳۷۲).

در متون انگیزش برای کار، مجادله بر سر اهمیت نسبی الگوهای محتوایی و الگوهای فرایندی جای خاصی را به خود اختصاص داده است. برخی پژوهشگران مفروضات اساسی الگوهای محتوایی را با یافته های پژوهش جدید درباره نگرش‌ها و پردازش اطلاعات در تضاد می بیینند. در حالی که آلدرفر استدلال آنان را ناشیانه و بر پایه برداشت نادرست از تئوری‌های محتوایی ـ تئوری‌های نیاز می‌داند. وی معتقد است که دیدگاه های محتوایی و فرایندی باید به صورت مکمل مطرح گردند (نائلی، ۱۳۷۳). این نکته خصوصاًً درباره کارکنان ستادی دانشگاه شیراز صادق است چون ثابت شده است که عوامل محتوایی و فرایندی به یک اندازه در انگیزش کارکنان تأثیر دارند. لذا مدیران می‌توانند و بهتر است که از هر دو دسته عوامل برای انگیزش کارکنان استفاده نمایند.

۵-۱-۴- مقایسه تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان زن و مرد

پژوهش حاضر نشان داد که بین عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان زن و مرد تفاوتی وجود ندارد. این بدان معنا است که جنسیت عامل تأثیر گذاری در انگیزش کارکنان به شمار نمی رود. این یافته با یافته های سایمون و انز [۷۲](۱۹۹۵)، کمیوز [۷۳](۱۹۹۱) و تبریزی و میرزایی (۱۳۸۳) همسو بوده و با نتایج تحقیقات ونگ، سیو و تسانگ [۷۴](۱۹۹۱)، پچارک [۷۵](۲۰۰۲)، امیرکاوه (۱۳۸۳) و هزاوه یی و صمدی (۱۳۸۴) همسو نمی باشد.

در بسیاری از نوشته ها یا حتی گفته های معمول روزانه بیان می شود که زنان با اشتیاق و علاقه بیشتری نسبت به مردان به کار می پردازند و از آن لذت می‌برند. پژوهش پچارک (۲۰۰۲) نشان داد کارکنان مرد عوامل حقوق و دستمزد، امنیت شعلی و وفاداری کارکنان را مهم ذکر کرده‌اند در حالی که کارکنان زن عوامل کار جالب، محیط کاری و همکاران را مهمتر دانسته اند. با این وجود اکثر تحقیقات جنسیت را عامل مؤثری بر انگیزش کارکنان نمی دانند. همان گونه که مشاهده شد در این پژوهش نیز جنسیت تأثیری بر میزان تأثیرپذیری انگیزش کارکنان از عوامل محتوایی و فرایندی انگیزش ندارد. در این راستا لودی (۲۰۰۵) بر این عقیده است که تفاوت های جنسیتی می‌تواند ناشی از ابعاد کار باشد. نتیجه ای که از این پژوهش به دست آمده بین عوامل مؤثر بر انگیزش کارکنان و جنسیت تفاوتی را نشان نداده است.

۵-۱-۵- مقایسه تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان با سابقه مختلف

این پژوهش نشان داد بین میزان تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان با سابقه کار مختلف تفاوتی وجود ندارد. لذا مدیران قسمت های ستادی دانشگاه می‌توانند عوامل محتوایی و فرایندی را به طور یکسانی جهت انگیزش کارکنان دارای سوابق کاری مختلف به کار گیرند. این یافته با یافته امیرکاوه (۱۳۸۳) همسو می‌باشد و با یافته ریگر و رس (۱۹۹۳) و رونن (۱۹۷۸) ناهمسو می‌باشد.

۵-۱-۶- مقایسه تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان دارای سطوح مختلف تحصیلی

طبق این پژوهش بین میزان تأثیر عوامل محتوایی و فرایندی در انگیزش کارکنان با سطوح مختلف تحصیلی تفاوتی وجود ندارد. این بدان معنا است که سطح تحصیلات کارکنان نمی تواند عامل تعیین کننده ای برای تعیین استراتژی های انگیزشی محتوایی یا فرایندی مدیران حوزه ستادی دانشگاه باشد. این یافته با یافته های این پژوهش به یافته های پرهیزگار (۱۳۶۸) و امیرکاوه (۱۳۸۳) همسو می‌باشد و با نتایج تحقیقات علائی نژاد (۱۳۶۸)، متل[۷۶] (۲۰۰۳)، و استوار و همکاران (۱۳۸۲) ناهمسو می‌باشد. گرچه اثر سطح تحصیلات بر تأثیر عوامل محتوایی یا فرایندی در انگیزش کارکنان از نظر آماری معنی دار نبوده است. اما یافته های پژوهشی نشان داده است که افراد باسواد انگیزه خدمتی بیشتری نسبت به افراد کم سوادتر داشته اند (هزاوه یی و صمدی، ۱۳۸۴). متل (۲۰۰۳) در تحقیق خود ‌به این نتیجه رسید که بین تحصیلات و انگیزش کارکنان ارتباط قوی وجود دارد. سطوح بالاتر انگیزش مربوط به کسانی بود که دارای تحصیلات بیشتری بودند.

۵-۲- جمع بندی و نتیجه‌گیری نهایی

دانلود پایان نامه و مقاله – تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش – 2

پژوهش های متفاوتی نشان داده ­اند که روش دوسا از طریق تأثیر بر توجه مشترک، افزایش درک از خود و دیگران در طول آرمیدگی عضلانی، بهبود وضعیت بدنی، حرکت و زندگی عاطفی و ثبات هیجان و تغییر برنامه رفتاری زندگی و بهبود تماس چشمی می‌تواند برتوانایی­های فرد در حیظه شناختی و یا به طور دقیق تر نظریه ذهن کودکان اتیستیک مؤثر باشد ( کورتز، ۲۰۰۸).

در واقع از منظر دیدگاه رشد، کودکان اتیستیک در کنترل فرایندهای جسمی­شان از همان دوران کودکی مشکل دارند و تفاوت­های عملکردی بین ذهن و بدن را درک نمی­کنند، به سختی جسمشان را به ‌عنوان قسمتی از خود می­پذیرند و زود دچار شکست در رشد حسی نسبت به تحریکات جسمی می­شوند، به همین دلیل از جسمشان می­گریزند و یا مانع فرایندهای جسمی­شان می­شوند تا ‌به این وسیله از احساسات منفی رنج نبرند. همان‌ طور که این مکانیسم­های دفاعی زیاد می­شوند، آن ها بیشتر بدنهایشان را نسبت به خود بیگانه حس ‌می‌کنند؛ ‌بنابرین‏، این افراد در ساختن یک هویت و تصویر بدنی از خود که یکی از ساختارهای مهم ذهنی است دچار مشکل هستند و ‌به این ترتیب بدون داشتن تعریف از هویت خود رفتار ‌می‌کنند؛ واضح است که بیگانگی و غفلت از هویت و تصویر بدنی در کودک اتیستیک منجر به غفلت و بیگانگی او از هویت و درک حالات دیگران شود و این همان چیزی است که موجب نقص در نظریه ذهن این کودکان می­ شود ( موریساکی، ۲۰۰۵).

محدودیت بدنی موجب می­ شود که این کودکان برای نخستین بار با خودشان روبرو شوند، و آنچه در ذهن و بدن­هایشان اتفاق می ­افتد را بشناسند، همچنین نسبت به احساسات سرکوب شده خود بینش کسب کنند. ‌بنابرین‏، بر اساس این دیدگاه، محدودیت جسمی به کودکان اتیستیک کمک می­ کند تا هیجان سرکوب شده­ای را که ممکن است علت ایجاد اختلال باشد آزاد کنند و از این طریق به شناخت بهتری از بدن و هویت خود ( و شاید در نتیجه آن شناخت بهتری از دیگران ) دست یابند. از طرفی آرام سازی ماهیچه­ای، که یکی از تکنیک­های این روش درمانی است حساسیت پذیری به فرایند جسمی و گسترش تصویر بدنی را بالا می­برد. یکی از مهم­ترین تجربیاتی که در ساختن تصویر بدنی سهم دارد، همین حساسیت به آرامیدگی و تنش در ماهیچه­ها است؛ در واقع کمک به کودک برای گسترش تصاویر ذهنی، کمک به او برای افزایش قدرت بازنمایی و در نتیجه بهبود نظریه ذهن در اوست. در حالی که فرد متوجه تفاوت­های حسی فعالیت­های ماهیچه­ای خود است، بدن خود را می­شناسد و به رابطه بین ذهن و بدن خود پی می­برد؛ وقتی این رابطه را یادگرفت در فهم احساسات، عواطف و اهداف افراد کم کم مهارت کسب می­ کند. از طرفی بر اساس نظریه ناروسه یکی از مهم­ترین اهداف درمانی روش توانبخشی روانی دوسا نیز بهبود روابط فرد با محیط بیرونی و دیگران ‌می‌باشد، پژوهش­های مختلف قرائنی را نشان می­ دهند که روش دوسا از طریق تأثیر بر توجه مشترک و کمک به بهبود تصویرسازی ذهنی در این کودکان می ­تواند به بهبود نظریه ذهن در کودکان اتیستیک کمک کند، از طرف دیگر چون در این روش نیازی به استفاده از زبان کلامی نیست (موریساکی، ۲۰۰۵)، انجام این روش درمانی برای کودکان اتیستیک و با نقص در مهارت­ های زبانی امکان پذیر است و تا جایی که پژوهشگر جست­و­جو کرده پژوهش مرتبطی ‌در مورد اثر این روش بر نظریه ذهن کودکان اتیستیک انجام نشده است. با توجه به مطالب گفته شده پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که آیا روش دوسا بر سطوح نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا مؤثر است یا نه؟

ضرورت و اهمیت موضوع

تحقیقات فراوانی نشان داده ­اند که حرکت و فعالیت­های فیزیکی می‌تواند موجب رشد شناخت و تحول آن گردد؛ حرکت و شناخت و هیجان و رشد اجتماعی رابطه بسیار مستحکمی با هم دارند، پژوهش­ها نشان داده ­اند در اثر جنبش و حرکت مغز متحمل تغییراتی می­ شود که برای عملکرد شناختی بهینه لازم و مطلوب است (کوزیول و همکاران، ۲۰۱۳).

یکی از جدیدترین نظریه­ های حوزه رشدشناخت، نظریه ذهن است که پیش­نیازی برای درک محیط اجتماعی و لازمه درگیری در رفتارهای اجتماعی رقابت­آمیز ‌می‌باشد. آسیب در این نظریه، از مهم­ترین ویژگی­های افراد اتیستیک ‌می‌باشد و پیامدهای گسترده ­ای را در همه زمینه ­های رشدی و سازگاری افراد با اختلال اتیسم دارد. ‌بنابرین‏ بسیار مهم است که برای بهبود نظریه ذهن و در نتیجه شناخت و تعامل اجتماعی بهتر این کودکان به آن ها کمک کنیم (پریور[۱]، ۲۰۰۳).

روش دوسا به ‌عنوان یکی از روش­های توانبخشی روانی-حرکتی با تأثیراتی که ‌بر توجه مشترک ، ثبات هیجان­ها، بهبود تصویر سازی ذهنی و بدنی، تغییر برنامه رفتاری زندگی روزانه دارد؛ می ­تواند با بهبود جنبه ­هایی از عملکرد شناختی بر نظریه ذهن مؤثر باشد.

در صورتی که تحقیق حاضر انجام شود از بعد نظری نشان می­دهد که آیا انجام مداخلات حرکتی در حوزه رشد شناختی، یا به شکلی دقیق­تری نظریه ذهن کودکان اتیستیک می ­تواند اثرگذار باشد یا خیر و در بعد عملی یافته ­های تحقیق برای درمانگران بالینی، مربیان، برنامه­ ریزان آموزشی کودکان استثنایی و والدین این کودکان مفید خواهد بود.

هدف پژوهش

تعیین میزان تأثیر روش دوسا بر نظریه ذهن کودکان اتیسم با عملکرد بالا.

فرضیه پژوهش

روش دوسا بر نظریه ذهن کودکان اتیسم با عملکرد بالا مؤثر است.

متغیرهای پژوهش

متغیر وابسته: نظریه ذهن

متغیر مستقل: روش توانبخشی روانی حرکتی (دوساهو)

متغیر کنترل: سن، جنسیت، شدت اختلال و هوش

تعاریف نظری متغیرهای پژوهش

اتیسم با عملکرد بالا: کودک مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا کودکی است که با تعریف اختلالات طیف اتیسم تناسب دارد ( تأخیر و انحراف در حداقل دو تا از زمینه ­های متعدد رشد مشتمل بر ۳ گروه عمده از مسائل رفتاری و مربوط به رشد که شامل: اختلال در تعامل اجتماعی متقابل، اختلال در برقراری رابطه و فعالیت پنداری، مجموعه بسیار محدودی از علائق و فعالیت­ها ‌می‌باشد، همچنین شروع بروز اختلال قبل از دوره رشد اولیه (۲۰۱۳- (DSM-5؛ کودک اتیستیک با عملکرد بالا در جدیدترین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری طبقه بندی اختلال­های روانی ( ۲۰۱۳، (DSM-5؛ در سطح اول اختلالات طیف اتیسم قرار ‌می‌گیرد که از نظر شدت به ‌عنوان سطح نیازمند حمایت[۲] درجه بندی می­شوند.

نظریه ذهن : توانایی اسناد حالت­های ذهنی از قبیل باورها، امیال، عواطف و اهداف به خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات در پیش ­بینی و تفسیر رفتارهاست (فرگوسن و آستین[۳]، ۲۰۱۰).

روش دوسا: یکی از روش­های توانبشی روانی- حرکتی که در سال ۱۹۶۷ توسط ناروسه مطرح شده که با فرایند اراده – تلاش – حرکت تعریف می­ شود که در آن با تمرین­های حرکتی و آرام سازی­های روانی مهارت­ های حرکتی و ظرفیت شناختی را افزایش می‌دهند (موریساکی، ۲۰۰۵).

تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش

 
مداحی های محرم