وبلاگ

توضیح وبلاگ من

فایل های مقالات و پروژه ها | قسمت 16 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

    1. negative mood- ↑

    1. Grabe etal.- ↑

    1. Socio-cultural- ↑

    1. Social comparison theory- ↑

    1. Scots, Paxton & Wrothim – ↑

    1. Internal locus of control- ↑

    1. External locus of control- ↑

    1. Self discrepancy theory- ↑

    1. Ideal self- ↑

    1. Real self- ↑

    1. Navas, Paxton & Alesker- ↑

    1. Self schema theory- ↑

    1. Mayers & Biuka- ↑

    1. introjected- ↑

    1. appearance self-schema- ↑

    1. Objectification theory- ↑

    1. Grippo & Hill- ↑

    1. Feministic theory- ↑

    1. Mac Kinly- ↑

    1. Monreou & Hoon- ↑

    1. Body shame- ↑

    1. Social construction- ↑

    1. Tigmann & Slater- ↑

    1. . Williamson ↑

    1. – Johnson & Schlundt ↑

    1. -Riva & Wells ↑

    1. -obsessive ↑

    1. Aeta, Lodan & Laly- ↑

    1. Chout- ↑

    1. Mac Kobey, Richardelly, Melore & Ball- ↑

    1. Wilkash & Wide – ↑

    1. Wisman, Mosiman & Aharner- ↑

    1. Kater, Rohwer & Londry- ↑

    1. Staice, Marty, Spour, Persnell & Show- ↑

    1. Heinkeh & Paxton- ↑

    1. Persnell, beyerman & Madley- ↑

    1. Life quality questionnaire- ↑

    1. Litelton & Olendaik- ↑

    1. Kerago, Stice & Gery- ↑

    1. Kelly, Wignol & Ditmmar- ↑

    1. Cultivation theory- ↑

    1. Absorption-addition theory- ↑

    1. Social learning theory- ↑

    1. Solidarity theory- ↑

    1. -DSM – IV – TR ↑

    1. Somatoform disorder- ↑

    1. – Khemlanj, Patel & Neziroghlu ↑

    1. – Steiner – Adair ↑

    1. – Newmark, etal. ↑

    1. – O’Dea & Abraham ↑

    1. – Staice, etal. ↑

    1. -Piran ↑

    1. experiential- ↑

    1. cognitive modification- ↑

    1. justification- ↑

    1. relaxation- ↑

    1. relabeling- ↑

    1. response prevention- ↑

    1. exposer- ↑

    1. alternative interpretation- ↑

    1. – Cash, Lavelle & Rosen ↑

    1. – Farrell, Shafran, Lee & Fairburn ↑

    1. – Butters & Cash ↑

    1. – Cash & Grant ↑

    1. – Risen ↑

    1. -Vibrio-acoustic ↑

    1. – Ruttel ↑

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۲-۶- نحوه محاسبه سرمایه فکری ( با بهره گرفتن از مدل پالیک ) شاخص های عملکرد مالی شرکت ها – پایان نامه های کارشناسی ارشد

دید نوآوری و یادگیری

کیفیهر دوخیر

ارزش افزوده اقتصادی

طرح ریزی مالی

بودجه بندی

هدف گذاری ، جبران

کمیمبتنی بر هزینه های تاریخیفقط درونی

شاخص سرمایه فکری

استراتژی و معیارهای مالی و غیرمالی

تک معیارهمبتنی بر عوامل بالقوه ایجاد ارزش کنندهمحدود

کارگذار تکنولوژی

دارایی های بازار

دارایی های انسانی

مالکیت معنوی دارایی های زیربنایی

از نظر کیفی به کمی شدنهر دو نگرشمحدود

نرخ بازده دارایی ها

عملکرد کلی دارایی ها

تک معیارهمبتنی بر هزینه های تاریخیبلی

سرمایه فکری مستقیم

بازار

مالکیت معنوی

تکنولوژی

دارایی های انسانی

کمیمبتنی بر اجزای دارایی های بازاربلی

۲-۲-۵-۱- طبقه بندی شیوه اندازه گیری سرمایه فکری از دید کلینت و دارن[۳۹]

شیوه های اندازه گیری برای دارایی های نامشهود در درون چهار مقوله اصلی از شیوه های اندازه گیری جا داده شده است این طبقه بندی ها با توسعه طبقه بندی های لوثی و ویلیامز[۴۰]، ۲۰۰۰توسط بارن و همکاران[۴۱]،۱۹۹۸پیشنهاد شده است. ( ویلیام ، ۲۰۰۲و بارن و همکاران ، ۱۹۹۸)

۲-۲-۵-۲- روش های محاسبه مستقیم سرمایه فکری[۴۲]

برآورد ارزش دلاری دارایی های نامشهود به وسیله شناختن اجزاء مختلف آن می‌باشد. یکبار این اجزا مشخص می شود، آنهایی که می توان به طور مستقیم عرضه کرد، به طور جداگانه و یا به صورت یک ضرب جمع شونده ، ارزیابی می شود.

۲-۲-۵-۳- روش های برآورد ارزش بازاری سرمایه [۴۳]

تفاوت برآورد شده بین ارزش بازاری سرمایه یک شرکت و حقوق صاحبان سهام به ‌عنوان ارزش سرمایه فکری و یا دارایی های نامشهود می‌باشد.

۲-۲-۵-۴- روش های برگشت دارایی ها [۴۴]

میانگین عایدات بعد از مالیات یک شرکت برای یک دورۀ زمانی، تقسیم بر میانگین دارایی های مشهود شرکت شود نتیجه ROA شرکت است که پس از آن با میانگین صنعت مقایسه می شود. تفاوت ایجاد شده با میانگین دارایی های مشهود شرکت در برآورد یک میانگین درآمد سالانه از دارایی های نامشهود است، با تقسیم کردن میانگین درآمدها مذکور بر میانگین هزینه های سرمایه شرکت یا یک نرخ بهره، می توان برآوردی از ارزش دارایی های نامشهود یا سرمایه فکری استنتاج کرد.

۲-۲-۵-۵- روش های کارت امتیاز[۴۵]

اجزای مختلف دارایی های نامشهود یا سرمایه فکری شناخته شده اند و مقیاس ها و شاخص های ساخته شده در برگه های امتیازی گزارش شده اند ویا به صورت نمودار نشان داده شده اند . روش های SC شبیه روش های DIC هستند که هیچ برآورد دلاری از دارایی های نامشهود ندارند.

۲-۲-۶- نحوه محاسبه سرمایه فکری ( با بهره گرفتن از مدل پالیک ) شاخص های عملکرد مالی شرکت ها

روش های گوناگونی برای محاسبه و سنجش سرمایه فکری وجود دارد که مزایا و معایب هر یک بیان گردید . در این کار تحقیقاتی برای محاسبه و سنجش سرمایه فکری از مدل پالیک استفاده شده که از دلایل استفاده از این روش راحتی آن در محاسبه سرمایه فکری است که از طریق صورت های مالی و یادداشت های همراه آن جهت این کار استفاده می شود و همان‌ طور که می‌دانیم صورت های مالی آنچه را که در واقعیت وجود دارد نشان می‌دهد و ساخته پرداخته ذهن و تخیل نیست و به آنچه در شرکت وجود دارد از دیدگاه مالی (ریالی) نگاه می‌کند.

پالیک در سال ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ ارزش افزوده کارایی عقلایی[۴۶] را جهت اندازه گیری سرمایه فکری شرکت ها ارائه کرد. در روش (ارزش افزوده کارایی عقلایی) پالیک، برای به دست آوردن اطلاعات درباره ارزش کارایی ایجاد شده از دارایی های عینی و غیرعینی درون یک شرکت تهیه شده است. این مدل با توانایی شرکت نسبت به ایجاد ارزش افزوده شده[۴۷] شروع می شود. ارزش افزوده تفاوت بین out و IN است. منظور از out کل درآمد حاصل از فروش تولیدات خدمات و سرویس های ارائه شده به بازار می‌باشد و منظور از IN تمام هزینه هایی است که جهت تولید کالاها و خدمات وسرویس ها هزینه شده است.

باید ‌به این نکته مهم توجه داشت که در مدل پالیک هزینه کار (کل هزینه حقوق و دستمزد و مزایای آن) و هزینه استهلاک جز هزینه های IN شامل نمی شود. حقوق و دستمزد نسبت به نقش فعالیت در فرایند ایجاد شده ارزش، عامل بلقوه( که توسط هزینه های کار ایجاد می شود) به عنوان یک هزینه محسوب نمی شود.

بدین گونه رمز اساسی در مدل پالیک رفتار کار به عنوان ارزش ایجاد شده شرکت تجاری است. این نتیجه آن است که ارزش اضافه شده توسط سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری منعکس می شود. هزینه استهلاک نیز به دلیل اینکه وجوهی از شرکت خارج نمی شود در VA جز IN محسوب نمی شود ‌بنابرین‏ VA را می توان به صورت معادله زیر نوشت:

سود عملیاتی + هزینه حقوق و دستمزد + هزینه استهلاک = VA

الف) محاسبه کارایی سرمایه فیزیکی [۴۸]:

ارزش افزوده (VA) به سرمایه فیزیکی به کار گرفته شده را ، کارایی سرمایه فیزیکی می‌گویند که این شاخص برای نشان دادن ارزش افزوده ایجاد شده (VA) به وسیله سرمایه فیزیکی است.

دارایی مشهود / ارزش افزوده = CEE = VA / CE

دارایی های نامشهود = ارزش دفتری دارایی های نامشهود – ارزش دفتری کل دارایی = CE

CEE بیان کننده توانایی فکری شرکت ها نسبت به به کارگیری سرمایه فیزیکی جهت ایجاد ارزش افزوده است. زمانی که ‌گروه‌های مختلف شرکت ها با هم مقایسه می‌شوند، شرکت هایی که CEE بالاتری دارند نشان می‌دهد که نسبت سرمایه فکری شان ارزش افزوده (VA) بیشتری کسب کردند.

ب) محاسبه کارایی سرمایه انسانی [۴۹]:

کارایی سرمایه انسانی نشان می‌دهد که چطور VA بیشتر با ریال صرف شده برای هزینه حقوق ودستمزد در شرکت ایجاد شده است. نسبت VA به HC ، توانایی- HC را نسبت به ایجاد ارزش در یک شرکت بیان می‌کند.

نامتناقض با نظریه های دیگر رهبران نویسنده سرمایه فکری(سویبی،۱۹۹۸ و ادوینسون، ۱۹۹۷)[۵۰].

پالیک بیان می‌کند که کل هزینه های حقوق و دستمزد شاخصی از یک شرکت است. پالیک فرض می‌کند که چون بازار حقوق و دستمزد را مشخص می‌کند که همان نتایج عملکرد است، پس نسبت VA به HC، تواناییHC را برای ایجاد ارزش در شرکت بیان می‌کند.

(هزینه حقوق و دستمزد کل شرکت) / (ارزش افزوده) = HCE = VA /HC

کل حقوق و دستمزد پرداختی به منابع انسانی = HC

به طور مشابه وقتی که HCE در سطح یک گروه از شرکت ها مقایسه می‌شوند، HCE یک شاخص از کیفیت منابع انسانی شرکت و توانایی هایش نسبت به VA برای هر ریال صرف شده بر HC می‌باشد وشرکت هایی که HCE بالاتری دارند نشان دهنده این است که به نسبت هزینه های حقوق و دستمزد ارزش افزوده بیشتری حاصل شده است. یعنی کارایی کارکنان آن شرکت بالا است.

ج) محاسبه کارایی سرمایه ساختاری [۵۱]

سومین ارتباط کارایی سرمایه ساختاری است که سهم سرمایه ساختاری را در ایجاد ارزش نشان می­دهد.

در مدل پالیک SC = VAi – HCi . در اندازه گیری SCE مقداری از SC مورد نیاز نسبت به تولید یک دلار از VA است و آن شاخصی از چگونگی موفقیت SC در خلق ارزش است. به خلاف HCE و CEE و VA مقسوم علیه برای SCE است. بدین گونه سومین ارتباط بین VA و SC به صورت زیر محاسبه می شود:

(ارزش افزوده ) /(سرمایه ساختاری)SCE = SC / VA(1 )

(کل هزینه حقوق و دستمزد شرکت) – (ارزش افزوده) SC = VA – HC (2)

مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | قسمت 13 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

‌بنابرین‏ شخصیت جنایی حالتی است که فرد در جستجوی اوضاع و احوالی است که به طرد هنجارها می‌ انجامد. درجات شخصیت جنایی عبارتند از:

۱- اشخاص غیر بزهکار: اشخاصی هستند که به لحاظ تربیت متناسب و قدرت شناخت و داشتن توانایی تفکیک قبح از حسن مرتکب جرم نمی شوند و یا لاقل در آمار جنایی محکومیت کیفری صحبتی از ایشان به میان نمی آید. البته کسانی هم هستند که مرتکب بزهکاری شده ولی شناسایی و دستگیر نمی شوند، این عده رقم سیاه بزهکاری را تشکیل می‌دهند. به هر حال، فرض بر آن است که اشخاص غیر بزهکار سوء پیشینه کیفری ندارند.

۱- بزهکار موقت: این عده به دنبال شهوت و احساس مرتکب جرم می‌شوند.

۲- بزهکار غیر واقعی، کاذب: بزهکاری است که رفتار خود را نه با معیارهای جامعه در سطح کلان، بلکه با معیارهای یک تشکل سیاسی منطبق می‌کند و چه بسا این معیارها با معیارهای جامعه در کل مغایرت داشته باشد که فرد مجرم تلقی می شود ولی ممکن است وی واقعاً مجرم نباشد.

۳- بزهکار واقعی: بزهکاری که با آگاهی و رضایت از هنجارهای جامعه فاصله گرفته است، از جامعه بریده و عزلت مجرمانه و انزوای جنایی را انتخاب ‌کرده‌است. این شخص امنیت خود را در جامعه ستیزی می بیند.

بند دوم: ویژگی های شخصیت جنایی

می توان گفت مظهر شخصیت جنایی کسی است که قبح عمل را درک نمی کند و از هیچ مجازاتی نمی ترسد، از موانع موجود ابایی ندارد، خود را به آب و آتش می زند، عاطفه ندارد و از مخدوش کردن دیگران ابایی ندارد. شرایط عمومی، اخلاقی، کیفری، مادی و احساسی برای ارتکاب جرم لازم هستند. این شرایط متغییرهای شخصیت جنایی نیز هستند. این متغییرها در کیفیت و نحوه ارتکاب جرم نقش دارند. این متغییرها عبارتند از: ناپختگی فرد، عقب ماندگی تحصیلی، شکست تحصیلی، فرار از مدرسه، عدم استمرار شناخت، عدم داشتن حرفه و روابط قهرآمیز با والدین. این متغییرها شخصیت جنایی را تحت تأثیر قرار می‌دهند شخصیت جنایی یک هسته و چهار مؤلفه دارد جمع این چهار رکن در فرد می‌تواند انسانی را تبدیل به بزهکار مکرر کند:

۱- خود بینی و خود محوربینی. بدین منظور که شخص به ارزش‌های دیگران وقعی نمی نهد و نسبت به دیگران احساس مسئولیت نمی کند.

۲- کهگیری و تنوع مزاج و فقدان قدرت پیش‌بینی

۳- پرخاشگری و تهاجمی بودن، رفتن تا انتهای کار

۴- بی اعتنایی عاطفی که سبب می شود فرد متأثر نگردد.

بزهکاری واقعی کسی است که این چهار رکن را داشته باشد.

رسالت و کارکرد این مؤلفه ها عبارتند از:

۱- مؤلفه خودبینی به بزهکار اجازه می‌دهد که برای عمل خود مشروعیت ذهنی و دلیل تراشی ایجاد کند این امر وی را از عذاب وجدان نجات می‌دهد.

۲- دم دمی مزاج بودن سبب می شود که وی عواقب کار خود را محاسبه نکند و بر ترس ناشی از مجازات فائق بیاید.

۳- مؤلفه پرخاشگری به مجرم اجازه می‌دهد که موانع مادی و فیزیکی را از میان برداشته، مقاومت مجنی علیه را از بین ببرد و وی را در آستانه ارتکاب جرم قرار دهد.

۴- فقدان تأثیرگذاری مانع از آن می شود که ناله ها و درخواست های مجنی علیه در عزم راسخ بزهکار تاثیر بگذارد.

شخصیت روانی حاکی از این ساختار روانی است که از آن می توان حالت خطرناک را برداشت نمود. حالت خطرناک که در جرم شناسی بالینی مطرح می شود چهار رکن دارد:

الف) ترس ناپذیری

ب) خسارت رساندن

ج) کمال پذیری

د) قابلیت انطباق

دو رکن نخست حالت خطرناک (فقدان ترس و قابلیت وارد کردن خسارت) ظرفیت یا قابلیت مجرمانه شخص را بالا می‌برد و دو رکن بعد (کمال پذیری و قابلیت انطباق) معیار سازش پذیری و جامعه پذیری را نشان می‌دهد.

این چهار رکن در شخصیت جنایی نیز منعکس است. اخافه ناپذیری و عدم ترس از عواقب عمل مستلزم تنوع مزاج و خودبینی است. زیان رسانی بر دیگران نتیجه دو عنصر پرخاشگری و تأثیرناپذیری در شخصیت جنایی است. هسته شخصیت جنایی در چهار رکن تشکیل می شود اما در عین حال در کنار آن متغیرهای عمومی و مشترک وجود دارند که عبارتند از استعداد بدنی، قوای عقلانی، بیماری‌های مزمن، عقب ماندگی تحصیلی، فقدان آموزش حرفه ای، ناپختگی و نابالیدگی روانی. این امور سبب می شود که بزهکار واقعی در کیفیت ارتکاب جرم نسبت به همه متفاوت باشد.

بزهکاری که بیمار است و قدرت جسمانی ندارند متوسل به جرایم مالی و تقلب آمیز می شود برعکس اگر قدرت جسمانی بالا داشته باشند و قدرت عقلانی وی کم باشد دست به زورگیری و جرایم مشابه می زند.

واضع مفهوم شخصیت جنایی “ژان پیناتل” فرانسوی است. ویژگی‌های بیان شده برای شخصیت جنایی نشانگر آن است که شخص در دوران نوجوانی از پرورش لازم برخوردار نبوده و این فقدان تربیت متعادل را باید در چهار سطح (خانواده، رفتار، شناخت، دوستان) بررسی کرد و می توان گفت که بین طفولیت و بزهکاری مزمن رابطه وجود دارد که می توان با شناسایی مظاهر شخصیت جنایی در کودک جلوی آن را گرفت.

بند سوم: پیشگیری اجتماعی جامعه مدار

پیشگیری اجتماعی جامعه مدار که قدیمی ترین و رایج ترین شکل پیشگیری غیر کیفری بوده و مکتب تحققی نیز به آن تأکید ‌کرده‌است شامل اقدامات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و پیشگیرانه ای می شود که نسبت به محیط هایی که فرد در آن ها زندگی و کار می‌کنند اعمال می شود. (نجفی ابرندآبادی، ۱۳۸۳: ۵۷۰) این پیشگیری در تلاش است تا با اتخاذ تدابیر و اقدامهای مناسب برای از بین بردن یا کاهش عوامل جرم زا بر محیط اثر گذارد. بدین ترتیب این پیشگیری از یک سو با شناسایی عوامل محیطی تأثیرگذار بر بزهکاری و از سوی دیگر با اعمال اقدامات مرتبط با ساختارها و نهادهای اجتماعی، به دنبال اجتماعی کردن افراد می‌باشد از این رو رویارویی با شرایط نامناسب اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مانند فقر، بیکاری، بی سوادی و مسکن و تغییر آن ها در گستره پیشگیری اجتماعی جامعه مدار جای می‌گیرد.

برای کاهش احساس ناامنی، توجه جدی به کیفیت مادی و معنوی زندگی مردم، بهبود رفتار ادارات و مراجع عمومی با شهروندان، آسان سازی زندگی روزانه و متنوع کردن اوقات فراغت مردم، تضمین آینده شغلی جوانان، تحدید دامنه و موارد مداخله دولت به ویژه پلیس در زندگی افراد از جمله اقداماتی است که در گروه پیشگیری اجتماعی جامعه مدار جای دارند. ایجاد مکان‌های تفریحی و یا احداث فضای سبز می‌تواند در کاهش یا حذف عوامل محیطی جرم زا نقش مهمی ایفا کند. اقدامات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که نسبت به محیط هایی که فرد در آن ها زندگی و کار می‌کند اعمال شده از نوع اقدامات پیشگیرنده اجتماعی جامعه محور است. مبنای جرم شناختی پیشگیری اجتماعی از نوع جامعه مدار، شناسایی عوامل محیطی بزهکاری به منظور خنثی کردن یا دست کم کاهش آثار آن ها‌ است.

پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی – شیوه مقتدرانه: – 7

نظریه بامریند در نظریه هایی جای ‌می‌گیرد که رویکرد یک سویه نامیده می شود، هر چند، مطالعه بامریند ‌در مورد شیوه های تربیتی، رویکردی التقاطی است که به آسانی نمی توان آن را به نظریه تاریخی خاصی مرتبط ساخت. کار او نه به تبعیت از نظریه ای خاص، بلکه بر اساس طرد نظریات پیشین بنا شده است. هدف او مطالعه ترکیب عواملی همچون گرمی و کنترل بود (بامریند، ۱۹۶۷، به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱). او با بهره گرفتن از رویکرد تواتری، بسیاری از انواع رفتارها و عقاید را تشریح و شناسایی کرد. با وجود این، بدون شک او نیز محققی یک سویه است. وی آشکارا از یک نوع تعامل، به عنوان بهترین مسیر رشد نسبت به سایر انواع تعامل دفاع ‌کرده‌است.

طبقه بندی بامریند از تحلیل عمیق و چند روشی[۸۰] تعامل والد-کودک منتج شده است. وی از تحلیل رفتار کودک و والدین سه شیوه تعاملی متمایز را که در دو جنبه کلی با هم متفاوت بودند، شناسایی کرد. این دو جنبه کلی عبارتند از: (۱) والدینی که برای کودکانشان تعیین تکلیف می‌کنند و آن ها را وادار به انجام تکالیف می‌سازند. و (۲) والدینی که نسبت به کودکان گرم و پذیرا هستند. بر اثر ترکیب این دو جنبه کلی، سه طبقه شیوه فرزند پروری شکل ‌می‌گیرد که بامریند این سه طبقه مجزا را مقتدرانه، سهل انگار و استبدادی نامید (حسین پور، ۱۳۸۱).

شیوه مقتدرانه: والدین در الگوی اول نسبت به سایر والدین، واقعیت­ها و بینش­های شناختی را به کودکان خود منتقل می­سازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک در رد یک رهنمود از خود نشان می­ دهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استـدلال و منطق بهره می­جویند و نیز به منظور توافـق با کودک از ارتبـاط کلامی استفاده ‌می‌کنند. رفتارهای نامطلوب، این والدین را مرعوب خود نمی سازد، آن­ها ظاهراًً تاب مقاومت در برابر قهر و غضب کودک را دارند. والدین مقتدر به آغاز تعامل کودک به گونه و درجه ای پاسخ می‌دهند که معمولاً برای کودک خشنود کننده است. تفاوت های مهم بین این گروه از والدین با والدین مستبد در رفتارهای حمایتی و استفاده از مشوق های مثبت است. والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می‌دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می‌کنند. علاوه بر این، والدین مقتدر در ابراز محبت و تفاهم والد-کودک به طور چشمگیری نمرات بالاتری می گیرند و در تمام متغیرهای دربرگیرنده محبت نیز رتبه های بالاتری احراز می‌کنند. کودکان والدین مقتدر در مقیاس هایی نظیر فعال بودن، اعتقاد به خود و استقلال رأی رتبه های بالاتری را به خود اختصاص می‌دهند. این کودکان، واقع گرا، با کفایت و خشنود توصیف شده (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰)، متکی به نفس بوده، با همسالان روابط دوستانه دارند، با فشار روانی به خوبی مقابله می‌کنند، سرزنده و پرانرژی هستند (ماسن، گلیگان، هوستون و کانچر، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

شیوه سهل­گیر: یک الگوی فرزندپروری گرم و صمیمی اما سست است که در آن بزرگسالان خواسته های نسبتاً کمی دارند، به کودکان اجازه می‌دهند که آزادانه احساسات و تکانه هایشان را ابراز کنند، فعالیت های کودکانشان را به دقت نظارت نمی کنند و به ندرت به طور مقتدر، رفتار کودکان را کنترل می‌کنند (پازانی، ۱۳۸۳).

والدین سهل انگار در ابعاد کنترل و خواسته های معقول در پایین ترین سطح هستند و در مهرورزی حد وسط سه الگوی موجود را به خود اختصاص می‌دهند. خانواده والدین سهل انگار نسبتاً آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. بر اساس گزارشات موجود، هر دو والد کنترل اندکی بر کودکانشان دارند. این والدین همچنین، در خصوص انضباط کودک از نگرش­های متعارضی برخوردارند.

والدین سهل انگار در عین حالی که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری در گفتگو با کودک، همواره از ویژگی های این شیوه به شمار می رود. این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند. در عین حال، والدین سهل انگار در توالی های کنترل، والدین زورگو و سرکوب گر هستند. آن ها از روش­های احساس گناه و انحراف استفاده ‌می‌کنند. این والدین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه­جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می ­آورند. والدین سهل­انگار در نشان دادن محبت با والدین مقتدر تفاوت­های فاحش ندارند. مادر سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم می‌کند و به تمسخر او می پردازد (ماسن و همکاران، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

برعکس والدین مستبد، والدین سهل گیر قوانین کمی دارند و بدون هیچ محدودیت ثابتی، تسلیم فرزندانشان می‌شوند. اگر والدین قانونی هم بگذارند در اجرا شکست می خورند. این سبک موجب بی نظمی و هرج و مرج می شود. والدین سهل گیر شبیه ستاره دریایی هستند، آن­ها هیچ شکل یا ساختاری ندارند. در خانواده سهل گیر، بچه ها متصدی امور هستند. این بچه ها از آن­جایی که با والدین سهل گیر بزرگ می‌شوند هر آن­چه را که می خواهند انجام می‌دهند. آن­ها همه را به زحمت انداخته و لوس و خودخواه هستند (پازانی، ۱۳۸۳).

دانلود پایان نامه و مقاله – قسمت 12 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۱-۳-۲- ارتکاب فعل زیان‌بار نامشروع

رکن ‌دیگر مسئولیت‌ مدنی‌ ارتکاب‌ فعل‌ زیان‌بار است‌، این ‌فعل ‌باید ‌در نظر اجتماع ‌ناهنجار باشد و نیز در قانون برای آن مجوزی قرار داده نشده باشد. فعل زیان‌بار ممکن است فعل یا ترک فعل باشد (دالوند، ۱۳۸۶،ص۲۱ـ۲۲). بر این اساس، فاعل فعل زیان‌بار زمانی مسئول جبران خسارت وارده به دیگری است که عمل زیان‌بار منتسب به او باشد. و نیز در صورتی فاعل فعل زیان‌بار مسئول عمل خویش است که عمل شخص بدون مجوز قانونی صورت پذیرد. در ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی نیز به عبارت «بدون مجوز قانونی» اشاره شده است یعنی اگر فعل با مجوز قانونی انجام گیرد شخص مسئول خسارت ناشی از آن نیست (هر کس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجاری یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می‌باشد). برخی عقیده دارند: «قید خلاف قانون در فعل زیان‌بار بدین علت است که چه بسا شخص به لحاظ عدم پیش‌بینی یا به طور عمد موجب خسارت شود ولی چون عملش مورد منع قانون نیست، نمی‌توان او را مسئول قلمداد کرد». ایراد ضرر به دیگری باید با فعل نامشروع انجام گیرد، تا قابل جبران باشد، در این‌باره نیز ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی چنین می‌گوید: «هر کس بدون مجوّز قانونی… فعلی انجام دهد که موجب زیان دیگری شود، ضامن است». ارتکاب فعل زیان‌بار نامشروع، عنوان و یکی از ارکانی است که برای بیان تعهد شخص مبنی بر جبران خسارت ناروایی که به دیگری وارد شده استفاده می‌شود به عبارت بهتر در هر مورد که شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری باشد، می‌گویند در برابر او مسئولیت مدنی دارد و این مسئولیت از عمل و فعل زیان‌بار او نشأت گرفته است. زندگی اجتماعی از زمانی که برخورد فعالیت‌های مختلف را از سوی اشخاص و اشیاء به خود دیده با عنوان تعهد به جبران زیان و مسئولیت مدنی متقارن شده است اصل لزوم جبران خسارت که به عنوان یکی از سه اصل اجتماعی معرفی شده و قواعد آن رفته رفته سایر قواعد را در بر می‌گیرد. مهم‌ترین مظهر خود را در مفهوم مسئولیت غیرقراردادی می‌بیند بدیهی است تا زمانی که عملی در خارج محقق بشود، اثری ملموس نخواهد داشت.

تفکر و نیت درست یا نادرست در حوزه علم اخلاق قرار گرفته و وقتی جواز ورود به دنیای حقیقی را می‌گیرد که در خارج متبلور گردد. این همان چیزی است که از آن به فعل زیان‌بار یا تحقّق عمل خارجی یاد می‌کنیم و در حقیقت موتور حرکت برای تحقّق مسئولیت مدنی می‌باشد. البته عمل فاعل خواه به صورت فعل مثبت یا ترک فعل باشد یا نباشد. صلاحیت بررسی در این حوزه از حقوق را دارد و حتی نیازی به برخورد فیزیکی و مادی عمل شخص با جسم زیان‌دیده یا مال او نیست. به موجب ماده ۳۲۶ قانون مجازات اسلامی: «هر گاه کسی دیگری را بترساند و موجب فرار او گردد و آن شخص، در حال فرار، خود را از جای بلندی پرت کند یا به درون چاهی بیفتد و بمیرد در صورتی که آن ترساندن موجب زوال اراده و اختیار و مانع تصمیم او گردد ترساننده ضامن است». آنچه مهم است، ارتکاب عملی است که بر طبق قواعد پذیرفته شده حقوق مسئولیت مدنی، مفهوم عینی و خارجی پیدا کند و حتی اموری مانند خواب مصنوعی، هیپنوتیزم یا برخی از انواع سحر و جادو می‌توانند سبب اطلاق فعل زیان‌بار، یا عمل خارجی شود. البته وصف ناروا بودن و نامشروع بودن فعل زیان‌بار در نظریات مختلف با عناوین تقصیر، خطرناک بودن عمل و حمایت از حقوق زیان‌دیده (نظریه تضمین حق) برای بررسی اعمال موجد مسئولیت مورد پذیرش قرار گرفته و مسئولیت غیرقراردادی تابعی از صرف ارتکاب عمل زیان‌بار نیست. به عبارت دیگر هر فعل مثبت یا منفی (ترک فعل) که زیان‌بار بوده و این زیان نیز در منطق عرف یا قانون فاقد مشروعیت باشد یعنی عرف یا قانون آن را ناهنجار و تجاوز تلقی کند، موجب مسئولیت مرتکب آن خواهد بود. ‌بنابرین‏ زیان‌بار بودن فعل از شرایط لازم مسئولیت است که به ضمیمه وصف نامشروع بودن یکی از ارکان مسئولیت مدنی را شکل می‌دهد. به بیان دیگر هرگاه رفتار نامتعارف و غیرمعمول شخص، موجب ایراد خسارت شود، مسئولیت جبران آن را نیز خواهد داشت، خواه این رفتار ناشی از سوءنیت و عمد یا در اثر اشتباه و بی‌مبالاتی یا در اثر فقدان قصد مانند حال جنون و صغر سن یا تجاوز از حق قانونی باشد. چنانچه اشاره شد فعل منفی نیز مانند فعل مثبت می‌تواند منشاء مسئولیت باشد. به عبارت دیگر ارتکاب عمل خارجی به شرط مقرون بودن به ضرر و خسارت، تحت حاکمیت حقوق مسئولیت مدنی قرار می‌گیرد، بر خلاف حقوق کیفری که صرف‌نظر از نقصان یا افزایش دارایی اشخاص، به جهت صیانت از نظم اجتماعی قواعدی را برای تعیین واکنش اجتماعی و حقوقی (مجازات) تعیین می‌کند و در اصطلاح اصولی از حیث تعلق ماهیت آن به ضرر و تقارن با خسارت «لابشرط» می‌باشد در مسئولیت مدنی، نمی‌توان تصور مسئولیت را بدون ورود زیان در نظر داشت «در هر جا که نقص در اموال ایجاد شد و یا منفعت مسلمی از دست برود یا به سلامت و حیثیت و عواطف اشخاص لطمه‌ای وارد آید، می‌گویند ضرری به بار آمده است» ‌بنابرین‏ ماهیت مسئولیت مدنی از حیث لزوم وجود زیان ماهیتی «به شرط شئ» محسوب می‌شود.

 
مداحی های محرم