وبلاگ

توضیح وبلاگ من

راهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره بررسی نقش … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

در ۱۲ کیلومتری شمال نورآباد روستایی پرجمعیت به نام فهلیان قرار دارد که از دیرباز مهد عالمان فرزانه و دانشمندان و شاعران بوده است. درخشندگی این روستا از نظر تاریخی و فرهنگی در گذشته و وضعیت کنونی آن هر صاحب اندیشه ای را دچار حیرت می گرداند. عالمانی چون علامه شولستانی و دهها مجتهد دیگر، ستارگان درخشانی بودند که از این روستا به پا خواسته؛ مایه افتخار شیعه گشتند. گمنامی این بزرگ اندیشه برای جوانان این منطقه غمی جانسوز است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از ویران شدن نوبندگان در قرن چهارم به دست ابو سعید کازرونی و حمله مغول و تیمور لنگ مرکزیت شولستان ممسنی به فهلیان منتقل شد. این مرکزیت تا سال ۱۳۴۱ استمرار داشته و ادارات دولتی در این شهر مستقر بوده اند.
آثار به جای مانده این شهر نشان از اهمیت تاریخی آن دارد. بعضی از محققان معاصر این شهر را همان شهر قدیمی خوبذان دانسته اند.و چنین به نظر می رسد که خط سیر جاده شاهی از تخت جمشید به شوش از مسیر فوق می گذشته و کاخ هخامنشی سروان منزلگاه بعد از ویرانه های شاهپور بوده(مصطفوی،۱۳۴۳: ۱۲۵).
گرمرودی که به منظور اخذ مالیات در سال ۱۲۶۰ هجری به این منطقه آمده در سفرنامه ممسنی می نویسد:
(و آن قریه ای است قصبه مانن و آن محلی است خاطر پسند در دامن کوه صعبی واقع شده. در عصر قدیم شهر عظیمی بوده است و به مرور… آن را خراب کرده اند و اکنون علامت و آثار شهریت آن باقی است و رود بزرگی در نیم فرسخی طرف شرق آن جاری است)(گرمرودی، ۱۳۴۷: ۱۰۵).
از سال ۱۳۴۱ به بعد به سبب قیام عشایر جنوب و بروز مسائل حاد سیاسی، شهرستان ممسنی که تابع کازرون بود به فرمانداری مستقل تبدیل و نورآباد به عنوان مرکز، مشخص گردید.
۴- ۳- ۶- مکان های پیش از تاریخ شهرستان ممسنی
۴- ۳- ۶- ۱- تپه ی نورآباد
تل نورآباد تپه ای بزرگ و مرتفع بوده که در مجاورت شهر نورآباد و در محدوده ی شمال آن قرار گرفته است. هم اکنون گسترش شهر نورآباد آن را در محاصره خود قرار داده و پیشروی شهر همه ساله دایره تپه را تنگتر می نماید. طول این تپه در حال حاظر ۴۰۰ متر و عرض آن در حدود ۳۵۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۲۱ متر می باشد. عمده ی آثاری که بر روی تپه مشاهده می شود شامل سفال، سنگ ساب، ساینده ها و کوبنده ها، تیغه سنگی، لاشه سنگ، خشت، استخوان، زغال، چوب و مواد فرهنگی جدید دیگر می شود. این تپه ی تاریخی در مورخه ی ۲۵/۵/۱۳۵۵ شمسی، ذیل شماره ۱۲۷۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است(نوروزی و دیگران،۱۳۷۶: ۹۲).
۴- ۳- ۶- ۲- تل بختیاری
تل بختیاری، تپه ای است کوچک و کم ارتفاع که به فاصله ی سه کیلومتری شمال شهر نورآباد و در شمال شرقی روستای برمک اولیا واقع شده است. جاده ی کمربندی اهواز – شیراز و همچنین خطوط گاز کنگان – آستارا در شمال آن می گذرد، ابعاد این تپه در حدود ۱۲۰*۱۲۰ متر بوده و ارتفاع آن حدود ۴ متر از سطح زمینهای اطراف خود بالاتر است. آثاری که بر روی این تپه مشاهده می شود، شامل: سفال، سنگ های ساینده، ابزار سنگی کوبنده دست آس سنگی و قطعات لاشه سنگ است.
در بین استقرارهای دشت مرکزی نورآباد، تل بختیاری، جایگاه ویژه ای دارد. پیوستگی بین دوره های فرهنگی این تپه که آغاز استقرار در آن صورت گرفته به دوره ی جری (۴۵۰۰ سال پیش از میلاد ) و تا دوره ی باکون A (3500 سال پیش از میلاد) ادامه می یابد که از نظر دوران پیش از تاریخ حائز اهمیت است. محل مذکور به دلیل گستردگی غنای آثار دوره های مختلف پیش از تاریخ، جهت مطالعه دوره های فرهنگی فارس، مناسب ترین مکان می باشد. نوع سفال های تل بختیاری دارای طرح هندسی بوده که قابل تعمق و دقت است.
تل بختیاری در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۷۹ شمسی به شماره ی ۲۷۱۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است(حبیبی فهلیانی،۱۳۸۴: ۴۳).
۴- ۳- ۶- ۳- تپه دیمه میل
تپه دیمه میل در حدود ۷ کیلومتری جنوب غربی شهر نورآباد و در مجاورت اثر بسیار معروف میل اژدها قرار دارد. جاده ی آسفالته ی نورآباد به آهنگری در جنوب آن می گذرد. طول تپه در حدود ۱۷۰ متر و عرض آن ۱۱۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۱۸ متر از سطح چشمه ی میل اژدها (دیمه ی میل) بالاتر است.
در فاصله ی بین تپه و برج باستانی میل اژدها، یک محوطه باستانی که مربوط به میل اژدها می باشد، جلب توجه می نماید. وجود چشمه سارهای جوشنده میل اژدها(دیمه ی میل) هم سبب استقرار تا دیمه ی میل و هم استقرار در اطراف میل اژدها گردیده بود. تپه ی دیمه ی میل در دوران تاریخی ارتباط تنگاتنگی با برج میل اژدهای نورآباد داشت. بر فراز این تپه، آثاری از یک بنای گچ و سنگ که مرتبط با دوران ساسانی و سلاله ی اسلامی می باشد، جلب توجه می نماید. عمده آثاری که بر روی این تپه مشاهده می گردد، هم متعلق به دوران پیش از تاریخ و هم متعلق به دوران تاریخی بوده که شامل سفال، تیغه سنگی، گچ، آجر و استخوان می باشد.
تپه ی دیمه میل یا میل اژدها در تاریخ ۱۶/۷/۱۳۷۹ شمسی به شماره ی ۲۷۸۹ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید(همان: ۵۱).
۴- ۳- ۶- ۴- تپه ی میرجاشیری جابه ی نورآباد
تپه ای کشیده و کم عرض با ارتفاع کم که در جنوب روستای جابه و غرب شهر نورآباد واقع گردیده است. این تپه به فاصله ی ۳۰۰ متری در مجاورت تل بزرگ نورآباد واقع شده است. طول این تپه ۱۵۰ متر و عرض آن در حدود ۱۰۰ متر و ارتفاع آن کمتر از ۵ متر بوده است.
آثار به دست آمده از این تپه مرتبط با تل نورآباد بوده است. این تپه به صورت یک دوره ای بوده و اکثر سفالهای آن مربوط به یک دوره را نشان می دهد. با توجه به ویژگی این سفالها، می توان آنها را به دوره باکونB2 (4000 سال پیش از میلاد) نسبت داد.
تپه ی میرجاشیری در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۷۹ شمسی، طی شماره ی ۲۹۵۶ درفهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید (همان: ۵۵).
۴- ۳- ۶- ۵- تپه ی کوزه گران یا کیزه گران
تل کوزه گران تپه ای است نسبتاً وسیع و هموار که به فاصله ی ۱۰ کیلومتری در جنوب شهر نورآباد مرکز ممسنی قرار گرفته است. این تپه در کنار جاده ی آسفالته نورآباد به روستای تل مشکی واقع است. در شمال این تپه کوه شیرمرد قرار گرفته که منطقه ی بسیط را از شهر نورآباد منفک می سازد. منطقه ی بسیط شامل هفت روستا به نامهای سید عبدالله، گل سرخی، کتنان، دره بادو، تل مشکی، حسین کوتاه، تل حیدری می گردد. تل کوزه گران نقطه ای است که در وسط این روستاها قرار گرفته است. این نقاط یکی از محل های مهم شهرستان ممسنی بوده که استقرارهای دوران پیش از تاریخ و دوران تاریخی خود را نهفته دارد.
این تپه در تاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۷۹ طی شماره ی ۳۴۴۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است(همان: ۵۹).
۴- ۳- ۶- ۶- تپه ی باستانی تل گوه
تپه ی باستانی تل گوه یکی از مکانهای مهم استقرار در ادوار پیش از تاریخ و دوران تاریخی بوده است که در حال حاضر هم محل استقرار اهالی تل گوه می باشد. با توجه به اینکه در این مکان کاوشی صورت نگرفته است، ولی به طور حتم می توان در لایه های این اثر به ارزشهای فرهنگی تاریخی دست یافت.
طول تپه درحدود ۳۰۰ متر و عرض آن در حدود ۱۵۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۱۰ متر از سطح زمینهای همجوار خود بلندتر است. تپه ی تل گوه در محدوده ی شهر نورآباد قرار دارد و تمامی جوانب آن مبدل به واحدهای مسکونی گردیده است. عمده اشیایی که بر روی این تپه مشاهده شده است عبارتند از: سفال های نوع به نوع، ابزار سنگی و … . در شرق تپه ی تل گوه به فاصله ی ۲۰۰ متری دو تپه ی مجهول الهویت موجود بود که در اوایل انقلاب اسلامی به وسیله ی کشاورزان تسطیح و به زمینهای کشاورزی مبدل شده است. گوشه ای از این تپه های باقی مانده که دارای سفالهای خاکستری، نارنجی و نخودی می باشد مضاف بر سفال چند سنگ ته ستون که به صورت مبتدی تراش خورده در این مکان مشاهده گردید.
۴- ۳- ۶- ۷- تپه ی تل مشکی
تپه ی تل مشکی یکی از تپه های باستانی منطقه ی بسیط عالیوند بکش می باشد. این تپه در حدود دوازده کیلومتری جنوب غربی شهر نورآباد مرکز ممسنی قرار دارد.
تپه ی تل مشکی در سالهای اولیه ی انقلاب اسلامی ایران به وسیله ی کشاورزان تسطیح گردید و آثار فرهنگی بسیاری از آن خارج و به وسیله ی کشاورزان برده شد.
طول تل مشکی در حدود ۱۰۰ متر و عرض آن در حدود ۸۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۵/۱ متر می باشد. تا پیش از اینکه تل مشکی تسطیح گردد، ارتفاع آن در حدود ۶ متر از سطح زمین های اطراف خود بلندتر بود.
حیات تپه ی تل مشکی محدود به یک دوره نبوده بلکه چندین دوره استقرار را در خود نهفته دارد. با توجه به وضعیت خاص سفال های تپه ی تل مشکی، می توان آن را یکی از مراکز مهم استقرار به حساب آورد. بستر ولایه های تل مشکی شامل استقرارهای پیش از تاریخ و دوران تاریخی می گردند.
تپه ی تل مشکی در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۸۱ طی شماره ی ۷۲۱۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
۴- ۳- ۶- ۸- تل سوزی
تپه ی باستانی تل سوزی به فاصله ی سه کیلومتری شمال شهر نورآباد و به فاصله ی ۵۰ متری شمال روستاهای تل خزانه و تل ریزی واقع گردیده است. آثاری که بر روی این تپه مشاهده می گردد، عبارتند از: بقایای پی های سنگی اماکن مسکونی و انواعی از سفالهای متنوع به رنگ های نارنجی، نخودی، سیاه، خاکستری، منقوش ساده و ابزار سنگی و دست آس است. سطح این تپه ناهموار است و طول آن در حدود ۲۰۰ متر و عرض آن در حدود ۱۰۰ متر و ارتفاع آن در حدود۵۰ متر از اطراف خود بلندتر است.
۴- ۳- ۶- ۹- تپه ی باتلاق
این تپه از مکانهای استقرار پیش از تاریخ بوده که در غرب روستای فهلیان، در منطقه ی جنجان قرار گرفته است. مسافری که از طریق شهر نورآباد، مرکز ممسنی قصد دیدن این تل را داشته باشد، باید از نورآباد به فهلیان و از فهلیان به گردنه و از گردنه به قلعه نو و سپس در شمال قلعه نو به تل باتلاق سفر کند.
طول تپه در حدود ۱۰۰ متر و عرض آن در حدود ۹۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۸ متر از سطح زمینهای اطراف خود بلندتر است. نزدیکترین منبع آب به این تپه هم چشمه ی سر بیشه و هم چشمه ی قلعه نو می باشد که در شرق و جنوب شرقی تل باتلاق در جریان هستند و کاملاً تپه را دور می زنند.
در مرکز تپه یک فرورفتگی به چشم می خورد که احتمال بر و جود قلعه ای بوده که در دورانهای پیش ساخته گردیده است. جوانب این تپه در سالهای پیش به وسیله ی کشاورزان تخریب و مبدل به زمینهای کشاورزی گردیده است. در گذشته دور آب چشمه سارهای سربیشه و قلعه نو و آب های جاری دیگر، بر بستر زمینهای اطراف این تل جمع و تشکیل یک باتلاق را می دادند که وجه تسمیه ی این تل بدین منوال بوده است. حدوداً در سال ۱۳۱۴ خورشیدی، دولت وقت(پهلوی) تصمیم به خشکانیدن این باتلاق گرفت و جدولی به وسیله ی نیروی انسانی به عرض ۵ متر و عمق ۳ متر در وسط این باتلاق احداث گردید و از این طریق زمین های باتلاقی اطراف تپه خشکانیده شدند و تبدیل به زمینهای کشاورزی شدند.
سفال هایی که بر بستر تپه ی باتلاق مشاهده می گردد متنوع بوده و حکایت از یک گذشته بعید را در بر دارد.
۴- ۳- ۶- ۱۰- تپه ی محمد کاظمی
این تپه در حدود ۱۹ کیلومتری غرب شهر نورآباد، مرکز ممسنی و در ۶ کیلومتری غرب روستای فهلیان قرار دارد. تپه ی محمد کاظمی شبیه مخروطه بود که رأس به هر جوانب آن شیبی ملایم و یکسان دارد. پیرامون این تپه در حدود ۳۱۴ متر و ارتفاع آن در حدود ۶ متر از سطح زمینهای همجوار خود بلندتر است. بر روی این تپه انواعی از سفال که مربوط به دوران پیش از تاریخ و تاریخی می باشد وجود دارد. سفالهای این تل به دورانهای زیر منتهی می گردند:
۱- دوران بانش و لپویی متعلق به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد.
۲- دوران کفتری متعلق به ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد.
۳- دوران تیموران، شوقا، قلعه متعلق به ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد.
۴- دوران هخامنشی متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد.
۵- دوران ساسانی و اسلامی.
تا آنجا که به تحقیق می انجامد، سفالهای تپه ی محمد کاظمی هم دست ساز و هم چرخ ساز بوده و با ماده ی چسباننده ی گیاهی و با خمیر نارنجی و کرمی رنگ با ورز خوب و پخت کافی ساخته می شدند. این سفال ها دارای نقوش بوده و در ابعاد و فرمهای متنوع ساخته و پرداخته می شدند. نوع ظروف سفالی این تپه به شرح زیر می باشد:
۱- ظروف کف حلقوی با قطر ۳ سانتیمتر و ضخامت ۵ میلی متر.
۲- ظروف سبو مانند با دهانه ی تنگ و گردن بلند.
۳- ظروف شکم دار دهان تنگ(حبیبی فهلیانی،۱۳۸۴: ۷۵).
۴- ۳- ۶- ۱۱- تل اسلام آباد بردنگان
تپه ی اسلام آباد بردنگان تپه ای مرتفع بوده که در حدود ۲۴ کیلومتری غرب شهر نورآباد و به فاصله ی یک کیلومتری غرب روستای میانه ی بردنگان قرار دارد. طول این تپه در حدود ۱۲۰ متر و عرض آن ۱۰۰ متر و ارتفاع آن در حدود ۲۰ متر از سطح زمین های اطراف خود بلندتر است. در محل های استقرار تپه ی بردنگان، آثار سوختگی مفرطی دیده می شود و از قراین پیداست که مورد هجوم قرار گرفته و سپس به آتش کشیده شده است. در لایه های زیرین تپه که متعلق به دوران پیش از تاریخ می باشد برجستگی های آتش سوزی به خوبی نمایان است. بخش هایی از این تپه هم به وسیله ی سیلاب رودخانه ی کتی و هم کشاورزان خراب و تسطیح گردیده است. آثاری که بر روی این تپه مشاهده گردیده، شامل سفال تیغه سنگی، خشت، چوب، گندم سوخته و استخوان می باشد. در بین این اشیاء یک قطعه تیغه سنگی رتوش شده به رنگ سفید و همچنین تعدادی قطعات سنگ چخماق مشاهده گردید.
اکثر سفال های دوران مختلف تپه ی اسلام آباد بردنگان مرتبط به دوره های فرهنگی فارس محسوب می گردند. بر همین اصل ما دورانهای مختلف پیش از تاریخ این تپه را بر اساس داده های علمی فارس به شرح زیر می نگاریم:

دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع تحلیل پایداری اجتماعی در مجتمع … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

مأخذ: (اسدی و امیری، ۱۳۹۱: ۲۹)
۲-۳-۲۰ سابقه و پیشینه آپارتمان نشینی و آپارتمان سازی در جهان
به نظر می رسد بشر از قدیم به دلایل متفاوت به ساختن بناهای عمودی روی آورده است؛ از جمله این دلایل می توان از به نمایش گذاشتن قدرت، ثروت و اقتدار و گرانی و کمبود زمین نام برد. در روم باستان مردم بناهایی با طبقات سنگی و چوبی به بلندی یک ساختمان ۲۰ طبقه ساخته اند. در قرون وسطی خانه های سه و حتی چهار طبقه وجود داشته است. نخستین مجموعه ای بزرگ مسکونی در سال ۱۸۴۸ میلادی در فرانسه برای اسکان ۴۰۰ خانواده ی کارگری ساخته شد. در اواخر قرن نوزدهم ساختمان هایی جدید و بلند مرتبه با اسکلت فولادی و پنجره های بسیار ساخته شد که تحول عظیم در صنعت ساختمان به حساب می آمد. این ساختمان ها که بیشتر توسط شرکت های بزرگ و سازمان های دولتی و با کاربری اداری ساخته می شد، ((آسمان خراش)) نامیده شدند. در واقع واژه ی ((آسمان خراش)) از نظر نخستین بار در مورد ساختمان های بلند با اسکلت فولادی و دست کم ۱۰ طبقه به کار گرفته شد که در اواخر قرن نوزدهم، در شهرهای بزرگ مانند ((شیکاگو)) ((نیویورک)) و ((دیترویت)) ساخته شدند (اسدی و امیری، ۱۳۹۱: ۲۴). در قرن اول تا سوم میلادی در جمهوری اوستیا برای کارگران بندر اوستیا ساختمانی ساخته شد که، شامل تعدادی اتاق مستقل بود، و هر یک از کارگران در این اتاق ها زندگی می کردند. بعدها در اروپا از این گونه ساختمانی که با تکرار یک تک پلان برای یک سری خانه برای افراد با طبقه اجتماعی یکسان استفاده می شد. اما در قرن ۱۹ ترکیبی که امروز آن را آپارتمان می نامند، ظاهر گردید. در سال ۱۸۷۰ میلادی در پاریس بلوک های آپارتمانی ۴و ۵ طبقه بسیار متداول شدند که، اشراف در طبقه اول یا دوم، افراد با درآمد متوسط در طبقه سوم و افراد با درآمد کم در طبقه چهارم و فقرا در زیر زمین یا زیر شیروانی می زیستند. در دهه ۱۸۷۰ میلادی برای اولین بار در انگلستان، آپارتمان های ویژه ای ساخته شدند، این آپارتمان ها دارای خدماتی مانند وسایل تفریحی، سرویس های حمل غذا، اتاق های غذا خوری اتوشوئی و رختشوئی بودند. شکل پیشرفته تری از این آپارتمان ها در آمریکا و روسیه ساخته شدند در سال ۱۸۹۰ میلادی آپارتمان هائی که با چندین بالابر مرکزی و خدمات اجتماعی فراوان در نیویورک ساخته شدند. بعد از انقلاب روسیه، معماران و مهندسان سازه طرح های مختلفی برای زندگی اشتراکی پیشنهاد کردند، در این زمان تسهیلات از واحدهای آپارتمانی حذف گردیدند. به همین دلیل محیط های مسکونی منحصر به یک اتاق خواب و گاهی یک اتاق مطالعه گردید. هرچند که عمر این دوره کوتا بود ولی قوانین زیادی متاثر از این دوره وضع گردید (پوردیهیمی،۱۳۹۱: ۴۵-۴۴). در سال ۱۹۲۷، انجمن معماران معاصر مسابقه ای برای طراحی این مجتمع ها ترتیب داد که ۸ پروژه عموما” از سوی معماران نوگرا به آن ارائه شد. در این پروژه ها از جمله در پروژه برادران و سنین، گینزبورگ، سابولف، و کوزنتسک گرایشی عمده به حذف فضاهای خانوادگی و تبدیل بافت های مسکونی به نوعی ضمیمه برای بافت های صنعتی (نظیر آنچه امروز شهرک های خوابگاهی می نامیم) دیده می شد. در بعضی از پروژه ها نظیر پروژه بارچ و ولادیمیروف چنان در این فکر مبالغه شده بود که فضای مسکونی سرانه را به ۶ متر مربع کاهش داده بودند. به هر رو، ((خانه های مشترک)) حتی در شکل معتدل و منطقی خود با شرایط آن زمان شوروی منطبق نبودند، زیرا سطح فناوری و هزینه های تمام شده برای ساخت آنها با توجه به توسعه نیافتگی کشور قابل توجیه نبود. از این رو، ساخت این مجتمع ها چندان رایج نشد و آنجا هم که ساخته شدند در واقع در داخل چارچوب کارخانجات قرار گرفتند و به صورت شهرک های خوابگاهی وابسته به آنها درامدند. شاید یکی از دستاوردهای مثبت فکر ((خانه های مشترک))، به وجودآوردن باشگاه ها (کلوب های) کارگری بود یعنی محل هایی برای تجمع کارگران در اوقات فراغت با تکیه بر فعالیت های فرهنگی نظیر مطالعه، تماشای نمایش، شرکت در فعالیت های ورزشی، کنفرانس ها علمی و ادبی و غیره. (فکوهی، ۱۳۸۵: ۵۱۲).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳-۲۱ سابقه آپارتمان نشینی و آپارتمان سازی در ایران
ساخت و ساز آپارتمان ها در دهه ۲۰ به هیچ رو نمی توانست با نیازهای فزاینده مسکونی انطباق داشته باشد، به گونه ای که در فاصله ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷، در حالی که افزایش متراژ مسکونی استیجاری حدود ۵/۳ درصد در سال بود، جمعیت با آهنگ سالانه ۴/۵ درصد افزایش یافته بود و تقاضا به همان میزان و حتی بیشتر، سبب شده بود که کمبود به صورتی هر چه حادتر احساس شود. راه حل های موقت نظیر اسکان دادن در آپارتمان های مشترک همان گونه که گفتیم نمی توانست پاسخگوی نیازها باشد و بسیاری از مهاجران جدید روستاییان تازه وارد به شهرها بودند، آمادگی داشتند که به جای برخورداری از اتاقی در یک آپارتمان بزرگ و مشکلات زندگی جمعی سازمان نیافته، در مجتمع هایی با خدمات مشترک سازمان یافته زندگی کنند. فکر((خانه مشترک)) یا همان مجتمع ها که از ابتدای انقلاب و با به وجود آمدن کمیسیون ویژه ای در شورای عالی اقتصاد ملی، به وجود آمده بود، بار دیگر از سوی انجمن معماران معاصر مطرح شد (فکوهی، ۱۳۸۵: ۵۱۲). اما در ایران نیز در گذشته ساختمان های بلند و چندین طبقه وجود داشته است؛ برای مثال در سال ۱۲۷۱ ه.ق در داخل محدوده ی شهر بوشهر ساختمان های مردم دو، سه و حتی چهار طبقه بوده که از سنگ های فسیلی و ملاط گچ و ساروج و بعضا” کاه و گل و پوشش تیر چندل ساخته شده و درب و پنجره ها نیز از جنس چوب ساج بوده که در برابر موریانه و رطوبت کاملا” مقاوم بوده اند و احداث خانه های کپری و غیر استانداد در داخل محدوده ی شهر ممنوع بوده است (اسدی و امیری، ۱۳۹۱: ۲۶). در ایران اولین بار ساختمان های بلند با آسانسور در سال های بین ۱۳۱۳- ۱۳۲۸ با ۱۰ طبقه ساخته شد. و در سال های بین ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ در محل تقاطع فردوسی و جمهوری امروز ساختمان تجاری با نام ساختمان پلاسکو ساخته شد. آپارتمان نشینی در جهان و ایران سابقه طولانی ندارد ولی سرعت رشد و گسترش آن بسیار زیاد بوده است. این پدیده در ایران از حدود چهار دهه پیش آغاز شده است و امروز در حال تبدیل شدن به معضلی فراگیر در شهرهای بزرگ و پدیده ای رو به گسترش است (صادقیان، ۱۳۸۸: ۱۸-۱۶).
۲-۳-۲۲ مجتمع مسکونی (Residential Complex)
جمعیت جهان روز به روز در حال افزایش است و روند شهر نشینی نیز همراه با آن افزایش پیدا می کند. با افزایش روز افزون جمعیت و به تبع آن افزایش تمایل شهرنشینی، نیاز به مسکن ضروری خواهد بود. نیاز به تعداد زیاد مسکن و همچنین سرعت در اجرا باعث شد که اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم روشی با عنوان انبوه سازی صنعتی مسکن مورد استفاده قرار گیرد. در انبوه سازی صنعتی ابتدا قطعات و اجزا ساختمانی در کارخانه های پیش ساز ساخته می شود و بعد از حمل به محل پروژه در کنار همدیگر قرار می گیرند. این قطعات می توانند، قطعات یک ویلای بزرگ باشند یا قطعات مجموعه های آپارتمانی کارگری. شکل انبوه سازی در ایران به گونه متفاوت از کشورهای توسعه یافته است. وقتی از انبوه سازی صحبت می شود، بلا فاصله ساخت و سازهای یکسان، مشابه، همزمان و به یک نیت، با مصالحی شبیه به هم ذهن انسان خطور می کند و به همین دلیل است که استفاده کنندگان با چنین ساخته هایی به سختی برخورد می کنند. با توجه به این کشور ما، کشوری در حال توسعه است و مسکن به عنوان یکی از شاخصه های مهم توسعه مطرح است، باید به مسئله ساخت و ساز را کنترل کرد ارجاع کار به بخش خصوصی است. از موارد لازم برای تعیین صلاحیت انبوه سازان داشتن توان فنی و اجرایی است. طبق قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان مصوب سال ۱۳۷۴ مجلس شورای اسلامی، سازنده انبوه مسکن به اشخاص حقیقی و حقوقی گفته می شود که توانمند مدیریت و مسئولیت پدید آوری طرحها، توانمندی تامین و جذب سرمایه، مدیریت تولید و عرضه مسکن و ساختمان را با بهره گرفتن از فناوری های نوین صنعت ساختمان و در چارچوب مقررات ملی ساختمان و سایر قوانین مربوط داشته و پروانه اشتغال به کار از وزارت مسکن و شهرسازی دریافت کرده باشند. به همین جهت سیاست انبوه سازی به عنوان یک سیاست محوری در کشور، بعد از سپری شدن حدود دو دهه بعد از پیروزی انقلاب بطور جدی مورد توجه قرار گرفته است. بطور کلی جهت گیری هایی تا پایان برنامه پنج ساله اول در ذهن سیاست گذاران بخش وجود داشت، غالبا” معطوف به تامین مسکن از طریق مصرف کننده نهایی بود و انبوه سازی یا حرفه ای سازی جایگاهی در مبانی سیاست گذاری بخش نداشت، آثار زیانبار برداشت های ناصحیح از انبو ساز و فعالیتهای انبوه سازی از جهات مختلف، صاحب نظران و سیاست گذاران بخش مسکن را در خصوص گردش یک باره سیاستها، از انفرادی سازی به انبو سازی، به اجماع قطعی می رساند. که در واقع این رویکرد جدید یک انتخاب واحدهای انبوه از مهم ترین مسایل در انبوه سازی است. یکی دیگر از مسایل مهم در انبوه سازی کیفیت مهندسی ساخت و ساز است. انبوه سازی در شرایطی می تواند مفید باشد که به دست مجموعه های توانا انجام شود. مجموعه های توانمندی که قادر باشند با برنامه ریزی درست هم از نظر شهرسازی و هم از نظر مدیریت ساخت و توان اجرایی نسبت به احداث مجتمع های ساختمانی اقدام کنند (معینی، ۱۳۹۲ : ۱۸۷- ۱۸۵). مجتمع های به عنوان پیچیده ترین و اساسی ترین عملکرد در عرصه معماری دو قرن اخیر به حساب آمده و می توانند تاثیرات بسیار زیادی بر رفتار ساکنین و روابط آنها داشته باشند. این مجتمع ها ترکیب فضاهای باز و بسته متعددی هستند که به هم مرتبط بوده و در هم تنیده اند. فضای باز به عنوان بخش جدایی ناپذیر مجتمع های مسکونی، هم از نظر روابط اجتماعی و هم از نظر ساختار و منظر شهری حائز اهمیت هستند. در واقع فضاهای باز مسکونی به نوعی تبلور ماهیت زندگی جمعی هستند و موجب فرآهم آمدن موقعیت هایی برای رشد خلاقیت، زمینه معاشرت تقابل و تعامل اجتماعی ساکنین می شوند (یزدانی و تیموری، ۱۳۹۱: ۸۶). در کشورهای توسعه یافته جهان، بازسازی از شهرها و بازسازی و تجدید حیات مجتمع های مسکونی روند موضعی است که برای چند دهه است، با این روند تقریبا” در ساخت و سازها بلوک های بزرگ مسکن نسبت به قرون گذشته، جدا از بهبود محیط زیست مسکن، کیفیت زندگی به معنای اجتماعی و اقتصادی بهبود یافته است (Bogdanović & Mitković, ۲۰۰۵: ۲۱۹). زندگی در آپارتمان های بلند برای طبقه مرفه بسیار مطلوب و دلپذیر است، شاید مهم ترین عامل شهرت این واحدها مناظر زیبایی است که به ساکنان خود عرضه می دارند، به خصوص ساکنان طبقات بالاتر که ساختمان های مجاور نیز جلوی دید آن ها را نمی گیرند. آپارتمان واقع در بالاترین طبقه، که خود به صورت خانه ای ویلایی در پشت بام می باشد، با این حال، افزایش ارتفاع بنا به بیش از ۴۰ طبقه، زندگی در واحدهای طبقات بالا را تا حدی نامطلوب می گرداند، چرا که به علت سرعت زیاد باد در این ارتفاع، تراس ها قابلیت استفاده خود را از دست می دهند، ساختمان های بلند معمولا برای گروه های مرفه جامعه مناسب می باشند. گروه هایی که می توانند از تسهیلات مشترک و امنیت موجود در این گونه ساختمان ها بهره ببرند و هم چنین امکان پرداخت هزینه های نگهداری آن ها را داشته باشند. ساکنان این واحدها به انواع تسهیلات لوکس رفاهی مانند سیستم حرارت مرکزی، تهویه مطبوع، استخر، سونا، سالن بدن سازی دسترسی دارند. هم چنین از سایر تسهیلاتی که هزینه آن بین ساکنان تقسیم می گردد نیز بهره مند هستند. به همین ترتیب نگهبان ۲۴ ساعته، دزدگیر و سایر سیستم های ایمنی نیز در این ساختمان ها موجود است. تاکید بر امنیت به دلیل افزایش جمعیت، عدم آشنایی با همسایه، جدایی از فعالیت های خیابانی و فقدان معنی و عملکردی روشن در فضاهای بازشهری می باشد که همه بر ناامنی دلالت می کنند (شوئنوئر، ۱۳۸۹: ۱۰۳). به دلیل افزایش جمعیت شهرها و عدم فضای باز در چشم اندازهای شهر ها و تبدیل آن به چشم اندازهای عمودی به دلیل ساخت و سازهای آپارتمان ها و مجتمع های مسکونی باعث شکاف های روحی وروانی در ساکنین آن شده است. استفاده از تکنولوژی پیشرفته و نوآوری در طراحی مجتمع های مسکونی با سطح خاصی از هنر که با دیگر نیازهای انسان از جمله زندگی در محیط مجتمع و تماشای مناظر دور و عکس پشت از پنچره ها می تواند جالب توجه یاشد اما دور شدن از عناصر متحرک و غیر از طبیعت، دیدن بدون تصویر نزدیک از موجودات باعث کاهش شور و شوق از محیط زندگی می گردد (Ansari & etal, 2014: 74). مجتمع مسکونی میان فضای بیرونی و فضای درونی یک فضای میانی وجود دارد، مبهم و نگران کننده: فضاهای مشاع (هال، ورودی، راه پله، حیاط) که نه جزو ((بیرون)) است و نه جزو ((درون)). فضای مسکونی که با نشانه هایی چون فضای تمیز و کثیف توصیف شده با عطف به میهمان که اجازه ورود به آن جا را دارد سازمان دهی شده است. به عنوان مثال، اعضای خانواده می توانند به آشپزخانه داخل شوند، دوستان می توانند به سالن غذا خوری داخل شوند، بیگانه می تواند فقط تا ورودی ساختمان رخنه کند. فضا بر حسب استفاده خصوصی، عمومی یا نیمه عمومی که قرار است از آن به عمل آید تقسیم بندی شده است (هومون، ۱۹۶۸: ۱۸۲). برخلاف متعارف نگرش درباره مجتمع های مسکونی بزرگ تابعی از فرصت هایی است که برای ترک آن وجود دارد؛ یعنی درجه آزادی در قبال تنگناهایی که بر دستیابی به مسکن، تحمیل می کند. بدون به حساب آوردن مجموعه تنگناهایی که بر دستیابی به مسکن، به ویژه در طبقات پایین جامعه حاکم است، تفسیر پاسخ هایی که به پرسش های کلی درباره مجتمع های مسکونی بزرگ داده می شود، خیلی ساده انگارانه خواهد بود. آن جا که جامعه شناس پرسشی درباره سلیقه مطرح می کند و از گذر آن فکر می کند، اسرار معاشرت را کشف می کند، فضیلتی نه خواب آور بلکه مشارکت جو، پاسخگویان طبقات بی بضاعت پاسخی از سر ناچاری می دهند: «آن چه مهم است، داشتن مسکن است» ( پاسخ یک صیقل کار)؛ «آن قدر افراد نیازمند به مسکن وجود دارد» (زن کارگر آبکاری)؛ «من با مجتمع مسکونی بزرگ از لحاظ تامین مسکن افراد نیازمند موافقم» ( یک کارمند). آنان مجتمع مسکونی بزرگ را به عنوان راه حلی برای برون رفت از بحران مسکن، که مشخصا” تبعات سخت آن را تجربه کرده اند، تایید می کنند: «شگفت زده، نمی توانم باور کنم، پس از سال ها سکونت در یک آلونک، این جا معرکه است» (زن یک شاگرد بنا). «برای من مجتمع مسکونی بزرگ مثل یک سربازخانه، یک مصیبت کده، یک خوابگاه است» ( کارگر متوسط، مالک)؛ (فیالکوف، ۱۳۸۳: ۵۱).
۲-۳-۲۲-۱ فضاهای باز در مجتمع های مسکونی بلند مرتبه
فضاهای خارجی در کنار ساختمان های چندین طبقه، در بیشتر موارد هویت نا مشخص دارند، مگر اینکه کاربری ویژه ای را به واسطه افراد ساکن ساختمان کنارش پیدا کنید، به این ترتیب فضا یک هویت عمومی پیدا می کند. تاکید بر اهمیت این موضوع که در فضاهای عمومی مناطق مسکونی تنها فرصت هایی برای راه رفتن یا نشستن کافی نیست، بلکه فرصت برای فعالیت، انجام کاری و غیره … برای حضور بیشتر افراد و در نتیجه زنده شدن فضای عمومی می شود. ویژگیهای هندسی ساخت و سازهای مسکونی، به طور مستقیم بر شخصیت، خواص و کیفیت فضاهای بازی که توسط این شکلها به وجود می آیند، تاثیر می گذارد. موضوع افزایش شدید نیاز به تأمین مسکن بعد از جنگ جهانی و تاثیر آن بر غفلت معماران از فضای باز، امروزه موضوعی است که مورد قبول همگان است. به همین دلیل، موضوع فضای باز در مورد ساخت و سازهای بلند مرتبه و پرتراکم، اغلب یکی از مهمترین مسائل مطروحه در این زمینه است (ماهوتی، ۱۳۹۰: ۵۶). فضای باز مسکونی امتدادی از فضای زندگی داخل خانه و جزئی از زندگی ساکنان است. فضای باز مسکونی به عنوان مکانی ضروری برای برقراری ارتباطات متقابل و شناخت اجتماعی است. از این رو فضایی مملو از ارتباطات است. این فضا هر چند امروزه ممکن است جلوه ای شهری داشته باشد، اما تمایزات بسیاری چه از لحاظ ماهیت ( مانند حیاط وابسته و متصل به خانه) و چه از لحاظ کالبدی و چه از لحاظ فعالیت هایی که انتظار می رود در آن صورت گیرد، با تمام فضاهای باز شهری دارد. این فضا به عنوان یک میانجی و حوزه دافع در مقابل جهان خارج از خانه عمل می کند. فضای باز مسکونی، محیط پیرامونی حوزه یک همسایگی است که به طور عینی ادراکی را بر استفاده کننده گانش می نمایاند؛ که سبب ارتقای کیفیت محیط مسکونی و میزان رضایت ساکنان از زندگی می شود. منظر مسکونی تنها محیطی کالبدی و بصری نیست، بلکه ادراکی است که از دریافت کلیه حواس فهم می شود. منظر مسکونی به علاوه محیطی است که در آن به وسیله پتانسیل های ذاتی فضا در حوزه مسکونی که فزآینده میزان کاربری کاربران از فضاست، به بروز کشش جمعی در فرد منجر می شود تا روابط حسی خود را گسترش دهد و به روابط اجتماعی روی آورد. آنچه کاربر از فضای باز دریافت می کند، اطلاعاتی است که محوطه به کاربر می دهد و قابلیت هایی است که برای او ایجاد می کند تا در محیط به ارتباط با محیط یا افراد دیگر بپردازد. اطلاعات درون محیطی شامل فرم، عملکرد، معنا و غیره می شود و اطلاعات برون محیطی مواردی مانند عدم احساس خلوت در یک فضای باز و در دید بودن، احساسی از میزان تملک بر فضا و مشارکت داشتن در آن و اطلاعاتی از این دست است که از کالبد فراتر می رود و به تمامی در دایره محوطه بر فرد وارد می شود و بر ادراک او اثر می گذارد. در طراحی، برنامه ریزی و مدیریت محوطه باید مولفه های موثر را شناخت، پیش بینی و دسته بندی و اعمال کرد. از آنجا که درک محیط مسکونی متاثر از نحوه ادراک فرد است، از این رو طراحی، منبعث از شیوه ادراک منظر مسکونی است. منظر مسکونی به دو حوزه عوامل انسانی و محیطی تفکیک ناپذیر است. عوامل محیطی متشکل از عوامل کالبدی و غیر کالبدی است. عناصر کالبدی ظرف سازنده عوامل اکولوژیک محیط است که شامل موارد اقلیمی و غیر اقلیمی می شود. انسان نیز با رفتارها و واکنشهای خود جزء لاینفکی از فضا و محیط مسکونی است که در تقسیم بندی مذکور این عامل با دو مولفه فردی و ارتباطی معرفی و تفکیک شده است. با شناخت کافی از اجزاء تشکیل دهنده منظر مسکونی و یافتن قابلیتهایشان و تطبیق آنها با انتظارات، نیازها و پتانسیل های مجموعه مورد طراحی می توان به طرح و برنامه مطلوبی در منظر مسکونی دست یافت (رامیار، ۱۳۹۰: ۴۴).
۲-۳-۲۳ سابقه کشورهای مختلف در حوزه پایداری اجتماعی در مجتمع های مسکونی
۲-۳-۲۳-۱ اتریش: شهر وین، طی پروژه تحقیقاتی با عنوان احیای مجتمع های مسکونی و حل مشکلات اجتماعی در وین که از سوی سازمان ملل متحد تأمین مالی شده بود، مورد بررسی و پژوهش قرار گرفت. در جریان این طرح ضمن مشخص شدن فضاهای مرمت و بازسازی، شیوه ها و راهکارهای موردنیاز شناسایی شد. در این پروژه از نظرات متخصصان کشورهای مختلف اروپایی استفاده شده است. یکی از اهداف این پروژه مشارکت دادن مستاجران و صاحبان املاک و کاهش تعداد کسانی بود که ناگزیر به تخلیه خانه های خود بودند. بر این اساس، اگر میزان اجاره بها با میزان درآمد افراد تناسب نداشت، بایستی به آنان یارانه ای پرداخت می شد. این کمک در راستای این ایده بود که هر گونه سرمایه گذاری برای ارتقای کیفیت مسکن دارای تاثیرات روحی و روانشناختی است. به ویژه اگر این ارتقاء با مشارکت خود ساکنان صورت گیرد، چرا که تجربه نشان داده است، هر زمان که خود صاحبان خانه مساکن در جریان طرح ها و پروژه ها دخالت داشته اند، انجام طرح ها با موفقیت بیشتری همراه بوده است. و نتیجه این است که مسکن سالم تنها به دلیل تعداد یا مکان مناسب آن نیست، بلکه وجود نوعی هماهنگی و انسجام در میان سازه های مختلف پیرامون از اهمیت خاصی برخوردار است. هماهنگی میان سازمان های تامین کننده خدمات اجتماعی- بهداشتی و همه ی سازمان هایی که به نوعی در جریان برنامه ریزی و طراحی کلیه خدمات درگیرند نیز از جمله عوامل مهم برای ایجاد مسکن سالم به شمار می رود (بارتون و تسورو، ۱۳۹۱: ۱۲۸).
۲-۳-۲۳-۲ دانمارک: فکر مجموعه های مسکونی اشتراکی[۲۱] از دانمارک شروع شد و پیدایش آن، در حقیقت، به سه عامل بستگی داشت. نخست جنبش مردم ضد فرهنگی دهه شصت میلادی که عامل افزایش تقاضا برای زندگی اجتماعی گردید؛ دوم گرایش و جانب داری جامعه از مجموعه های مسکونی کم تراکم با ارتفاع کم و در مقیاس کوچک؛ و سوم فشارهای جدیدی که در پی تغییرات اجتماعی اقتصادی و جمعیتی بر خانواده ها وارد شده بود. مجموعه های مسکونی نیز همانند خانه های آپارتمانی، که قبلا” ساخته شده بودند، برای ارائه خدمات روزمره بیشتری به ساکنان به وجود آمدند. این موارد شامل دسترسی به خدمات عمومی، تعامل اجتماعی و غیره… می باشد (شوئنوئر، ۱۳۸۹: ۸۵).
۲-۳-۲۳-۳ انگلستان: مجموعه های مسکونی اشتراکی مشابه فکر ایجاد مجموعه های مسکونی کم ارتفاع مربعی شکل است که توسط ابنزر هاوارد، در ابتدای قرن بیستم، در پی ایده باغ شهرهای او در انگلستان ارائه و ساخته شد. مجموعه های مسکونی هومزگارث [۲۲] و میدو وی گرین[۲۳] که هر دو در لچ ورث ساخته شده اند، دو نمونه از این نوع ساخت و سازها هستند. در این مجموعه ها تمام ساکنان به محل نظافت هر واحد مسکونی توسط کارمندان نظافتچی مجموعه انجام می گیرد. بر خلاف مجموعه مسکونی اشتراکی دانمارکی، که ایده طراحی آن بر اساس خانواده قرار گرفته بود، مجموعه های مسکونی انگلیسی برای افراد مسن، و خانواده های بدون بچه یا مرفه طراحی شده اند (همان منبع: ۸۶- ۸۵)
نظریات و دیدگاه های تحقیق
۲-۴ نظریات در حوزه پایداری اجتماعی و مجتمع مسکونی
۲-۴-۱ نظریه اجتماعی و کیفی توسعه
تا حدود دهه۱۹۶۰، اصولا مفهوم عام توسعه در معنای توسعه اقتصادی به کار می رفت و به همین دلیل بر شاخص های کمی مثل افزایش تولید ملی و درآمد ملی و رشد جمعیت شهرنشین استوار بود. اما از دهه ۱۹۶۰ به بعد، تغییرات اساسی در نحوه نگرش به مفهوم توسعه و شاخص های آن به ظهور رسیده، که به نوبه خود اهداف و روش های برنامه ریزی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. از مهم ترین جریان های فکری و اجتماعی در این زمینه می توان به رواج مفاهیم کیفیت زندگی، رفاه اجتماعی و عدالت اجتماعی و مانند اینها اشاره کرد که نفوذ و تاثیر آنها همچنان رو به گسترش است. در شرایط کنونی، در کنار شاخص های اقتصادی توسعه، دو گروه از شاخص های اجتماعی و فرهنگی جایگاه محوری در برنامه ریزی و مدیریت توسعه پیدا کرده اند. در نتیجه کوشش های نظری و عملی زیادی در جهت ارائه مفهومی وسیع تر از توسعه صورت گرفته که بیشتر به ابعاد اجتماعی و کیفی توسعه و هدایت برنامه ریزی و مدیریت در راستای آن معطوف است. یکی از مظاهر عمده تغییر مفهوم توسعه، تحولی است که در نحوه نگرش سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن در طول دو دهه اخیر نسبت به این مفهوم به وجود آمده است. در واقع سازمان ملل متحد از الگوی جدیدی برای توسعه حمایت می کند که فراتر از توسعه اقتصادی به «توسعه پایدار» نظر دارد. در گزارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد، زیر عنوان «گزارش توسعه انسانی ۱۹۹۴» با توجه به نیازهای همه جانبه مردم جهان و از جمله تامین امنیت اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی، الگوی جدید توسعه به صورت زیر معرفی شده است:
«پرداختن به چالش فزاینده امنیت انسانی، مستلزم الگوی توسعه جدیدی است که مردم را در کانون توسعه قرار می دهد. رشد اقتصادی را نه به عنوان یک هدف بلکه به مثابه یک وسیله تلقی می کند، فرصت های نسل آتی را نیز همراه با فرصت های زندگی نسل های حاضر مورد حمایت قرار می دهد و نظام های طبیعی را که حیات وابسته به آنها است، محترم می دارد. در تحلیل نهایی، توسعه انسانی پایدار توسعه ای است طرفدار مردم، طرفدار ایجاد شغل و سازگار با طبیعت. در این گونه توسعه، کاهش سطح فقر، اشتغال مولد، یکپارچگی اجتماعی و تجدید حیات زیست محیطی بالاترین اولویت را پیدا می کنند». (مهدی زاده، ۱۳۹۲: ۴۶- ۴۵).
۲-۴-۲ نظریه اکولوژی اجتماعی شهری
کلمه اکولوژی از کلمه یونانی اویکوس به معنی مسکن- محل زیست- خانه و لوگوس به معنی دانش آمده است. در اکولوژی انسانی هرگونه محیط زیست انسان در رابطه با شکل زندگی گروه های انسانی مورد مطالعه قرار می گیرد که حاصل آن اکولوژی مسکن، اکولوژی روستایی، اکولوژی شهری، اکولوژی ناحیه ای و اکولوژی فرهنگی می باشد. می توان گفت که اکولوژیستها نقطه نظر کاملا” مشخصی دارند. آنها همه الگوهای زندگی را در بومهای معین بررسی می کنند. شاید اکولوژی شهری را ابتدا مکتب جامعه شناسی شیکاگو به جامعه علمی شناساند. اکولوژیستهای جامعه شناس، در زمینه الگوهای توسعه شهری و محل انتخابی گروه های انسانی و شهرها، به نظریه های تازه ای دست یافتند. اما برای جغرافی دانان بیش از همه ساخت داخلی شهرها، و موقع جغرافیایی آنها مورد توجه بود. بدینسان در اکولوژی شهری شرایط آب و هوایی، توپوگرافی، پوشش گیاهی، خصیصه های اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، قومی و نظام حکومتی در رابطه با ساخت داخلی شهرها، محل انتخابی گروه های انسانی و همه پدیده هایی که در محیط جغرافیایی شهر ظاهر می شوند مورد مطالعه قرار می گیرد. اکولوژی شهری مثل همه شاخه های دانش اکولوژی کلی نگر و جوامع نگر است از این رو در اکولوژی شهری تنها با یک شرکت تجاری یا صنعتی سرو کار نخواهیم داشت بلکه با گونه ها روبرو خواهیم بود مثل سازمانهای مالی، سازمانهای خدماتی، محلات شهری و… که مشخصات مشترک دارند (شکوئی، ۱۳۶۵: ۱۶۶-۱۶۵). اکولوژی اجتماعی، کنفدراسیونی از گروه های جامعه را در نظر دارد که با هم کار می کنند تا ارتباطات معنی دار، هم کاری و خدمات عمومی را در فعالیت های روزانه حیات شهری برقرار کنند و یک مفهوم شهر گرایانه از شهروندی را پرورش دهند؛ مفهومی که طبقه و موانع اقتصادی را کنار می زند تا خطراتی نظیر انحطاط اکولوژیکی در سطح سیاره یا تهدید هسته ای را به بحث بگذارد. این فکر وجود دارد که همکاری و هماهنگی درون و بین جوامع می تواند بر روندهای مخرب سیاست های متمرکز و قدرت دولت مرکزی استیلا یابد. بنابر ادعای اکولوژی اجتماعی، شهر می تواند به عنوان یک میدان اکولوژیکی و اخلاقی برای فرهنگ سیاسی متزلزل و یک شهروندی کاملا” متعهد عمل نماید (روزلند، ۱۳۷۸: ۳۹). توجه کانونی به تنوع شهری به هر حال- اگر با اشتغالات ذهنی جاری تر سازگار شود به طریقی توسعه یافت که بر علم گرایی جامعه شناسی ایالات متحده امریکا در آغاز قرن بیستم پشت پا زد. اعضاء گوناگون مکتب شیکاگو برای توضیح توسعه و تفکیک شهرهای مدرن، بارزتر از همه استعاره های ارگانیگ یا بیولوژیکی استفاده کردند. از نظر ارنست برجس، رشد و سازمان شهر با عملکرد سوخت وساز در بدن انسان مورد قیاس بود. رودریک مکنزی (۱۹۶۷) نیز برای تحلیل روابط مردم با یکدیگر و محیط های آنان، و طرز کار رقابت، انتخاب و انطباق در زندگی اجتماعی و فضایی، مطالعه اکولوژی گیاهی را به مثابه مدل «اکولوژی انسانی» برگزید. ادعا های علمی جامعه شناسی اولیه، استاندارد، و بیشتر موضوعاتی زبانی هستند، اما تاثیر استعاره های ارگانیکی در اینجا در چارچوب دو شیوه ذهنی که رویکردهای مکتب شیکاگو را به زندگی شهری بیان کرده، ارزش توجه دارد. شهرها، نخست به مثابه نظام های پیچیده مبتنی بر فرآیندهایی دیده شده بودند که فراتر از طرح های عاملان اجتماعی می رفت. فرآیندهای شهری توسعه، تفکیک، سازمان و بی سازمانی، فی نفسه دارای درجه ای از استقلال بوده و همواره تحت بررسی یا کنترل منطقی نیستند. رابرت پارک می نویسد که (( شهر صرفا” یک شیء مصنوع نیست، بلکه یک ارگانیسم است. رشد آن اساسا” و به عنوان یک کل، طبیعی، کنترل ناپذیر و طراحی نشده است. اشکالی که شهر میل به قبول آن دارد، اشکالی هستند که بر کارکردهایی که به انجام آن خوانده می شوند دلالت داشته و با آن تطبیق می کنند (تانکیس، ۱۳۹۰: ۵۳-۵۲). در بوم شناسی شهری به این موضوع اشاره می شود که هر جا وضعیت بوم شناختی مناسب بوده است، شهر یا روستا رشد کرده و هرجا که شرایط محدود بوده، این دو رشد بطئی داشته اند. در این نوع بوم شناسی، شهرها نیز مرحله به مرحله رشد می کنند. شهرها با فرآیندهای رقابت، تهاجم و جانشینی که همه در بوم شناسی زیستی رخ می دهند، به صورت نواحی طبیعی سامان می یابند. به نظر گریفیت تیلور در روند بوم شناسی شهرها، مراحل تکوین به این ترتیب است:
الف) دوران کودکی، که پیدایش مغازه ها و واحدهای مسکونی، به علل گوناگون، آغاز می شود ولی کارخانه ای وجود ندارد.
ب) دوران قبل از بلوغ، که با شکل گیری نواحی مختلف مسکونی و گسترش مغازه ها همراه است.
ج) دوران بلوغ شامل پیدایش کارخانه ها و فقدان ناحیه مسکونی برای اقامت طبقه مرفه و ثروتمند.
د) دوران قبل از رشد کامل، که با ایجاد بخش ویژه ای برای سکونت طبقه مرفه همراه است.
ه) دوران رشد کامل، که در آن نواحی معینی برای تجارت، صنعت و پیدایش انواع مسکن در بخش های شهری به وجود می آید و شهرها مجموعه ای از خانه های مجلل تا معمولی و زاغه ها و آلونک ها می گردند.
اما رنسانس واقعی در مطالعات بوم شناختی با کار آموس هاولی در دهه ۱۹۵۰ آغاز گردید؛ رویکرد تازه ای که به لحاظ روش شناسی، دقیق تر از بوم شناسی چهار دهه پیش بود. هاولی شکل تازه ای به رویکرد بوم شناختی داد و آن را در حوزه جامعه شناسی وارد کرد. او همانند پارک معتقد بود که علم را باید بر پایه چشم انداز آن و نه بر اساس موضوع مطالعه اش تعریف کرد. چشم انداز خاص بوم شناسی انسانی، تلاش برای تبیین چگونگی انطباق جمعی و نا آگاهانه جمعیت های انسانی با محیط است. اگر چه انسان ها با توسعه مهارت های فرهنگی توانایی انطباق موثرتر و کاراتر با محیط خود را دارند اما تفاوت بین آنها کمی است نه کیفی. سیمون دانکن همانند هولی، اجتماع بوم شناختی، را جستجو گر تعادل دانسته است. ولی معتقد است که نظام بوم شناختی را می توان به مثابه مجموعه ای در نظر گرفت که واحدهایش به لحاظ کارکردی متقابلا” به یکدیگر وابسته اند. این واحدها عبارتنداز: جمعیت، محیط، فناوری انسانی، که تمام این متغییر ها با یکدیگر در تعامل اند (ساسان پور، ۱۳۹۰: ۴۴-۴۰). الگوی بوم شهر به دنبال ارائه چشم اندازی ترمیمی و عملی برای حضور پایدار انسان در این سیاره را نشان می دهد و راه موفقیت خود را از طریق بازسازی شهر، شهرکها و روستاها در توازن با سیستمهای زنده باز می کند. بشر در حال مقابله با محدودیتهای سیاره است؛ ما در حال تجربه بی ثباتی سریع آب و هوایی جهان هستیم و اکوسیستم کل در معرض خطر است. این تهدید کننده محیط زیست جهانی، به بازسازی شهر، شهرک و دهکده در سراسر جهان نیاز دارد که مستلزم صرفه جویی در انرژی و حفظ منابع طبیعی برای زمانی طولانی است. شهروندان در هر جامعه ای در هر شهر، شهرک و روستا- در نهادینه کردن و اجرای کاربری زمین جدید و سیاستهای حمل ونقل و شیوه های حفظ زمینهای کشاورزی و فضای باز و اصلاح زیستگاه طبیعی نقش دارند. بوم شهر، یک شهر سالم اکولوژیکی است؛ شهرهای امروزی این گونه نیستند. در شهرهای اکولوژیک تاکید بیشتر بر مسائل زیست محیطی، مانند صرفه جویی در انرژی، اقدامهای ضد آلودگی محیط زیست، استفاده کمتر از اتومبیل، حفاظت از طبیعت و زیستگاههای طبیعی و استفاده از منابع تجدید پذیر به جای منابع تجدید ناپذیر است (جمعه پور، ۱۳۹۲: ۳۱۵-۳۵۰).
منشور بوم شهر الکساندریا در سال ۲۰۰۸: این منشور که کمسیون سیاسی محیط زیست شهر الکساندریا در ایالت ویرجینیا، در چهاردهم ژوئن ۲۰۰۸ منتشر کرد، پیرو طرحی راهبردی بود که از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ در دستور کار این شهر قرار گرفته است. هدف این طرح رسیدن به شهر پایدار و اقتصاد قوی با محیط زیست سالم است. این منشور به صورت زیر است:
سیاستهای کاربری زمین و فضاهای باز در شهر باید در تعادل با محیط طبیعی و ساخت و سازها در راستای توسعه پایدار باشند.
کاربری زمین باید طوری طراحی شده باشد که مردم را به پیاده روی، استفاده از دوچرخه و حمل و نقل عمومی تشویق کند، که این امر به وسیله کاربری های مختلط، مسیرهای پیوسته و افزایش هدفمند تراکم شهری در کنار مسیرهای حمل و نقل عمومی صورت می گیرد.
فرصتهای بیشتر برای توسعه پایدار، ایجاد و بر استفاده از شیوه های ساختمان سازی سبز و فضای باز و تفریحی بیشتر تاکید می شود.
مقررات ساختمان، منطقه بندی و کاربری زمین در راستای اهداف این منشور باشد.
اقدامهای کاربری زمین در جهت عدالت اجتماعی باشد (همان منبع: ۳۵۳).
۲-۴-۳ نظریه سرمایه اجتماعی
امروزه سرمایه اجتماعی به شعار روز علوم سیاسی، جامعه شناسی و اقتصاد تبدیل شده است. سرمایه اجتماعی یک مفهومی است که عمر آن به قرن هجدهم و قبل از آن می رسد (علیخان گرگانی و مرادی، ۱۳۹۲: ۳۲). توجه به عامل سرمایه و نقشی که در تحقق اشکال مختلف توسعه در سطوح ملی، شهری و روستایی دارد، همواره مورد توجه صاحب نظران توسعه بوده است. امروزه ادبیات توسعه در مبحث سرمایه حاوی صورت های متعددی از این مفهوم است. اقتصاددانان کلاسیک عوامل اصلی شکل گیری رشد اقتصادی را نخست در سرمایه فیزیکی و سپس نیروی کار جستجو می کردند. در دهه ۱۹۶۰ ابتدا نئوکلاسیک هایی چون شولتز و بکر ایده سرمایه انسانی را مطرح نمودند که به واسطه آن اعضای جامعه از طریق بهره گیری از آموزش به خصوص آموزش های فنی و حرفه ای می توانند توانایی خود را تقویت نموده و افزایش تولید را تسهیل و موجب شوند. از سال های ۱۹۸۰ به بعد مفهوم سرمایه اجتماعی وارد ادبیات علوم اجتماعی به خصوص جامعه شناسی می شود که در شکل اولیه اش ابتدا توسط جاکوبز، بوردیو، پاسرون و لوری مطرح می شود (ازکیا و غفاری، ۱۳۸۶: ۳۸۴-۳۸۳). سرمایه اجتماعی، زاده کنش و واکنش های افراد می باشد و محصول آشنا بودن و آشنا شدن آدمیان با یکدیگر است و بر چشم داشت هایی استوار است که از آشنایی جان می گیرد و در اکثر مواقع با گذر زمان می بالد و گسترده می شود. یکی دیگر از شاخص های سرمایه اجتماعی توسط اونیکس و بولن طراحی شد این شاخص ها عبارت بودند از شرکت در اجتماع محلی، موثر بود در زمینه اجتماعی، احساس اعتماد و امنیت، ارتباط با خانواده و دوستان، مدارا و تحمل تفاوت ها و تنوعات، ارزش زندگی و روابط کاری می باشد (طهماسبی، ۱۳۹۱: ۲۳). تعریف رایج سرمایه اجتماعی در جریان اصلی جامعه شناسی آمریکایی به ویژه در روایت کارکردگرایانه آن یعنی اینکه سرمایه اجتماعی عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبکه هایی که در میان گروه های انسانی پدیدار می گردند و سطح اعتمادی که در میان گروه و جماعت خاصی به عنوان پیامد تعهدات و هنجارهای پیوسته با ساختار اجتماعی یافت می شود. در مقابل، جامعه شناسی اروپایی این مفهوم را در بررسی این موضوع به کار می گیرد که چگونه تحرک پیوندهای مربوط به شبکه های اجتماعی، سلسله مراتب اجتماعی و قدرت تمایز یافته را تقویت می کند. با وجود، نکات مورد اشتراک این دو دیدگاه در مورد سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش برخی ویژگی ها مانند آموزش، تحرک اجتماعی، رشد اقتصادی، برتری سیاسی و نیروی زیست اجتماع است. .
شکل شماره ۲-۹: مدل سرمایه اجتماعی

تاثیر مثبت سطوح کلان
سرمایه اجتماعی
مشارکت اجتماعی
سطوح میانی (شبکه پیوندها نهادهای مدنی)
سطوح خرد

دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی رابطه بین … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۲-۱۲- بستگان و دوستان
یکی از اساسی‌ترین مسائلی که زن و شوهران جوان با آن بسیار درگیر می‌باشند و گاها منجر به تعارضات و کشمکش زوجین با یکدیگر می‌شود، شیوه صحیح برقراری ارتباط با خانواده وبستگان همسر است. ضرورت وجود رابطه صمیمانه با خانواده همسر هم برای زن و هم برای مرد از اموری مهم و الزاما اجتناب ناپذیر است چرا که ازدواج، پیوند دو فرد با یکدیگر نیست بلکه پیوستگی دو خانواده بافرهنگ و آداب و رسوم، شیوه‌های تربیتی وسبک متفاوت زندگی است که سازگاری و همنوایی خاص خود را مطالبه می‌کند. (تبیان).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

توجه به احساسات و علایق مربوط به روابط با خویشاوندان، اقوام همسر و دوستان بسیار مهم بوده و با توجه به تأثیر ۲۸ درصدی آن بر رضایت زناشویی از اهمیت به سزایی برخوردار است (معنویی ۱۳۸۸).
علایق زوجین به نوع رفت و آمد و صله ارحام و مشترک بودن این علایق به یکدیگر می‌تواند در رضایت زناشویی تأثیر داشته باشد؛ بنابراین آشنایی با دیدگاه زوجین و رعایت حق تقدم و دید و بازدید با بستگان دو طرف می‌تواند از دلخوری و مشاجرات جلوگیری نماید ولی این رفت و آمد ها نباید زمینه ای برای مداخله بستگان و نزدیکان در زندگی زوجین جوان شود.
البته حفظ حریم خانواده و رعایت حدود آن منجر به مقبولیت و پذیرش هر چه بهتر در خانواده‌های طرفین می‌شود. نباید بعد از ازدواج هیچ یک از زوج‌ها خود را بیش از حد وابسته به خانواده پدری بداند. همچنین در حفظ اسرار همسر خود و مشکلات موجود راز نگه دار باشید و بدون اطلاع دیگری آن‌ها در جمع خانواده‌ها و دوستان باز گو نکنید.
سلامتی در بر دارنده مولفه های عمر طولانی، شاد بودن، بهبود بیماری های حاد و بازگشت به سطح سلامت قبلی است. مذهب می‌تواند به‌عنوان یک نظام اجتماعی و پیچیده تأثیر مثبتی بر رفتار و بازخوردهای مهم ازجمله در برنامه‌ریزی خانواده، سیاست و چگونگی تفسیر زندگی روزانه داشته باشد (والریت[۱۱۵] ، ۱۹۹۵).
صله ارحام نیز یکی از مولفه هایی است که منجر به ارتقاء و بهبود بهداشت روان می‌شود. این واژه از رحم آمده است. مرحوم علامه مجلسی می فرمایند: «منظور هر خویشاوندی است که فرد او را از اقوام خود بداند».
درزمینهٔ ارتباط صله ارحام با نیازهای روانی و اجتماعی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
از لحاظ روانی: ۱) نیاز به محبت. ۲) نیاز به ابراز وجود. ۳) نیاز به وابستگی و تعلق به گروه.
از لحاظ اجتماعی: ۱) حمایت اجتماعی. ۲) امنیت اجتماعی.۳) امنیت اقتصادی.
نیاز به محبت از طریق محبت و برقراری ارتباط با نزدیکان تأمین خواهد شد. خداوند متعال می فرمایند:«من خدای بخشنده و مهربانم و رحم را که یک فضل و فضیلتی است، من خودم به اقتضای رحمت خویش آفریدم تا انسان‌ها بدین وسیله به یکدیگر مهر و عطوفت ورزند».
صله رحم، نیاز به بیان و ابراز خودبرطرف می‌کند، بیان مشکلات و گرفتن کمک از اطرافیان، تقسیم شادی و غم بین دوستان و آشنایان ازجمله مزیت های های رفت آمد خواهد بود. احساس تعلق به گروه را افزایش می‌دهد. موقعیت اجتماعی و احساس امنیت در گروه ازجمله مزیت های دیگر صله رحم خواهد بود (جلال مرادی،۱۳۹۳).
یکی از مهمترین عواملی که در بروز مشکلات زناشویی و طلاق اثر قاطعــی دارد مشــکلات
مربوط به خویشاوندان زن وشوهر یا خانواده اصــلی آنـهاست. مشکل در اعمال نفـوذ یا دخالت خانواده اصلی در رابطه زناشویی، فرزندان خود، در تصاحب و تربیت فرزندان و نوادگان خویش است . دخالت یا اعمال نفوذ خانواده اصلی که غالباً به‌صورت پنهان و در پوششهای زیبا عرضه می‌شود، می‌تواند از زیر بناهای جدی تعارضات زناشویی از شروع تا پایان هر ازدواجی ‌باشد (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۷).
به نظر مینوچین۱۳۷۰ وظیفه‌ای که زن و شوهر با آن روبرو هستند، جداشدن از خانواده اصلی خود و تبادل نظر و توافق بر سر برقراری روابط متفاوتی با والدین، خواهر و برادران خود و فامیل همسر است. هر یک از خانواده‌های اصلی باید با جدایی یا جدایی نسبی یکی از اعضای خود، پذیرفتن یک عضو جدید و درون سازی زیر مجموعه همسر در سیستم عملکرد خانواده، سازگاری پیدا کند . اگر ساختارهای دیرپای خانواده‌های اصلی تغییر نکند، ممکن است فرایند شکل‌گیری واحد جدید راتهدید کند (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۸).
۲-۱۳- نقش‌های مربوط به برابری زن و مرد
گرچه زن و مرد در هویت انسانی و قابلیت کمال معنوی و مانند آن مشترکند اما درعین‌حال تفاوت هایی بین آن‌ها ازنظر جسمی و جنسی و روانی و مانند آن وجود دارد که این تفاوت منشأ امتیاز یکی بر دیگری نیست بلکه این تفاوت ها برای برقراری نظام احسن بر اساس تسخیر عادلانه متقابل است که زن و مرد هرکدام مسؤولیت خودشان به انجام برسانند و با انجام آن مسؤولیت ها نسل انسانی سازمان یافته تداوم می یابد و کانون خانواده، کانون آرامش و امن می‌گردد و معروف یعنی آن چه که نزد عقل و وحی و شرع پسندیده است محور معاشرت قرار می‌گیرد نه آن که این تفاوت ها موجب تسخیر یک جانبه و ظالمانه یا جاهلانه از سوی مرد باشد.
یکی از آثار اعتقاد به تفاوت ها و پذیرش آن‌ها ایجاد آرامش روانی برای زنان و هم چنین بالا بردن عزت‌نفس و میزان اعتمادبه‌نفس آن‌هاست. درواقع اگر زنان تفاوت ها را به‌عنوان نقص و کاستی بنگرند و در پی ایجاد نوعی برابری با مردان بوده و نقش‌های متعارض با طبیعت زنان برای خویش برگزینند تا شاید نگاه تحقیرآمیز مردان را خنثی کنند با نوعی بحران روحی، روانی مواجه می‌شوند. (روان شناسی زن، دکتر نوابی نژاد، ص ۱۲۳ و کتاب زنان، مردان، روابط، جان گری، ص ۴۴).
ویل دورانت در تقسیم طبیعی وظائف و مسؤولیت های مردان و زنان می نویسد:کار خاص زنان خدمت به بقای نوع است و کار ویژه مرد خدمت به زن و کودک، ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حکمت و تدبیر، تابع این دو کار اساسی گشته است. این مقاصد اساسی و نیمه آگاهانه ای است که طبیعت معنای انسان و سعادت را در آن نهفته است)لذات فلسفه، ص ۱۳۶).
عدالت مهم ترین آرمان و آرزوی بشر از آغاز خلقت تاکنون بوده است. عدالت عرصه های گوناگونی دارد امّا در این میان، عدالت در حقوق متقابل زن و مرد به‌عنوان دو رکن عالم هستی جایگاهی بس ویژه دارد. زن مظهر جمال و مرد مظهر جلال خداوند هست و هرکدام در نظام آفرینش مقامی خاص و ویژه دارند و هدف هر دو رسیدن به کمال است بدون این‌که بر یکدیگر برتری داشته باشند. زن و مرد در انسانیت و بهره مندی از فضائل معنوی مساوی هستند و هیچ تفاوتی باهم ندارند امّا در دو بعد جسم و روح ـ در عین داشتن برخی اشتراک ها ـ باهم متفاوتند؛ البته خلقت هر دو به احسن وجه است و جای هیچ گونه تردیدی نیست که خداوند عادل حتی در آفرینش این دو موجود به عدالت رفتار نموده و هیچ کدام را بر دیگری برتری نداده است. زن و مرد مکمّل یکدیگرند و هرکدام وظایف و حقوقی خاص دارند. این تفاوت در حقوق به دلیل تفاوت در خلقت، وظایف و نقش‌های آن‌هاست بدون این‌که تبعیضی در کار باشد(عظیمی، زهرا،۱۳۸۵).
۲-۱۴- رضایت زناشویی و جهت گیرى مذهبى[۱۱۶]
واژه «جهت گیرى مذهبى»، درواقع به روى آورد کلى شخص که از مذهب اتخاذ کرده است اطلاق مى شود، به گونه اى که در ارتباط با موجودى متعالى (قدسى)، مجموعه اى از اعتقادات، اعمال و تشریفات خاص مى باشد. جهت گیرى مذهبى را تقریباً مى توان معادل «دیندارى» یا «دینورزى» دانست (آذربایجانی ۱۳۸۰)، که در سطح رفتارهاى ظاهرى شخص نمایان مى شود و بیانگر گرایش احتمالى فرد به یک بینش مذهبى (اسلامى) مى باشد.
اما مقصود از دین و دیندارى چیست؟ براى به دست آوردن یک مفهوم مشترک از دین، به تعریف این واژه از دیدگاه دین پژوهان معاصر و برخى ازنظریه پردازان مشهور روان شناسى مى پردازیم:
آیت الله جوادى آملى (۱۳۸۱) دین را چنین تعریف نموده اند: «مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره فرد و جامعه انسانى و پرورش انسان‌ها از طریق وحى و عقل در اختیار آنان قرار دارد.»
ویلیام جیمز (۱۹۲۹) دین و مذهب را چنین تعریف کرده است: «تأثرات و احساسات و رویدادهایى که براى هر انسانى در عالم تنهایى و دور از همه بستگى ها براى او روى مى دهد. به‌طورى که انسان، از این مجمومه مى یابد که بین او و آن چیزى که آن را امرخدایى مى نامند رابطه اى برقرار است.»
تایلور[۱۱۷] (۱۸۷۱) دین را به اعتقاد به موجودهاى معنوى، تعریف کرده است. دورکیم[۱۱۸] (۱۹۸۴) در توصیف دین گفته است: دین نظام وحدت یافته اى از باورها و اعمال در برابر اشیاء مقدس است (توسلی ۱۳۸۰).
از تعاریف مزبور چنین برمى آید که دین نوعى اعتقاد به وجودهاى معنوى یا مقدس است که منشأ یک سرى رفتارها و نگرش هاى خاص در زندگى انسان مى شود. پس انسان دیندار یا متدیّن نمى تواند باوجود یک چنین اعتقادى عارى از هرگونه رفتار حاکى از باورهاى درونى خود باشد. جهت گیرى کلى به مذهب اسلام، در هر دو زیرگروه زنان و مردان، از یک سو با ویژگى خُلقى فرامن قوى و مهار خود مرتبط بوده و از سوى دیگر، با ویژگى گروه جویى و اجتناب از تنهایى داراى رابطه است. در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى مزبور، جهت گیرى کلى به مذهب اسلام به‌طور اختصاصى با آرمیدگى، شکیبایى، تنش پایین و نیز تمایلات سنتى، وفادارى به باورهاى کنونى و گذشته مرتبط مى باشد، اما در گروه زنان، جهت گیرى کلى به مذهب اسلام، به‌طور اختصاصى با جسارت اجتماعى، هیجان پذیرى و نیز همنوایى، ملاحظه و انعطاف پذیرى مرتبط است (کیومرثی، ۱۳۸۵).
اما جهت گیرى مذهبى در بُعد عقاید و مناسک، به‌طور کلى علاوه بر ارتباط با فرامن قوى و گروه جویى، که ذکر شد، با ویژگى سنتى به معنى کاهش رغبت نسبت به نوآورى و ترک باورهاى کنونى و گذشته، مرتبط است. این در حالى است که در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى ذکرشده، جهت گیرى مذهبى در عقاید و مناسک به‌طور اختصاصى با آرامش، شکیبایى و تنش پایین مرتبط است؛ اما در گروه زنان به‌طور اختصاصى، جهت گیرى مذهبى در عقاید و مناسک با گرمى در روابط اجتماعى، صمیمى بودن با دیگران مرتبط مى باشد.
جهت گیرى مذهبى در بُعد اخلاق، به‌طور کلى علاوه بر ارتباط با عوامل محورى فرامن قوى و گروه جویى، با عوامل آرمیدگى، تنش پایین و در عین حال، جسارت اجتماعى و هیجان پذیرى مرتبط مى باشد. به نظر مى آید مورد اخیر لازمه عمل به دستورات اخلاقى در جامعه است.
در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى مذکور، جهت گیرى مذهبى در اخلاق، به‌طور اختصاصى از سویى، با ویژگى خلقى فرامن قوى، مهار خود و وفادارى به سنت ارتباط داشته و از سوى دیگر، با نیرومندى «من» رابطه دارد، که طبق تعریف فروید فرد را در خدمت اهداف سازشى قرار مى دهد و از این رو، داراى ویژگى سازش یافتگى مى باشد.
در گروه زنان علاوه بر عوامل عمومى ذکرشده، جهت گیرى مذهبى اخلاقى به‌طور اختصاصى با ویژگى هاى خلقى زیر رابطه دارد:
از سویى، با توانایى هوشى بالا و همنوایى، ملاحظه دیگران و از سوى دیگر، با ویژگى اى مرتبط است که کتل آن را «خود احساسى» مى نامد. تفسیر روان شناختى این ویژگى به معنى ارزیابى رفتار و نهایتاً هدایت خود بر اساس مفهوم فرهنگى رفتار صحیح است. وجود این رگه در فرد باعث مى شود که شخص رفتارهاى خود را به‌طور مداوم با آرمآن‌ها مطابقت داده و براى وجهه اجتماعى خود اهمیّت قایل شود و در یک جمله به‌طور وسواس آمیزى کمال طلب باشد.
به اعتقاد قلی زاده، (۱۳۸۵)یکی از اساسی‌ترین عواملی که به هنگام انتخاب همسر بر تصمیم افراد در جامعه به ویژه در جوامع حافظ ارزش های مذهبی اثر می‌گذارد همگونی اعتقادات مذهبی است. مذهب، جلوه معنوی – الهی است که در اندیشه، باور، اعتقاد و شیوه زندگی افراد تأثیر همه جانبه دارد.
علی رغم دگرگونی های جدید که گاه مسیر حرکت آن‌ها به سوی ماده گرایی افراطی جدایی پدیده های اجتماعی از حیات دینی و استقرار گونه ای از خرد گرایی و تضعیف حس مذهبی در جوانان است. در جامعه ما تأثیر اعتقاد مذهبی بر رفتار و کردار زندگی زناشویی جوانان شایان توجه است.
زناشویی میان زن و مردی که وابسته به مذاهب گوناگون هستند و یا در صورت تعلق به یک مذهب از درجه ایمان و اعتقادات مذهبی مختلف برخوردارند چندان استوار و محکم نیست، لوگان معتقد است که ناباوری دینی یکی از طرفین ازدواج دشواری های فراوانی برای آن‌ها فراهم می‌کند و باعث بگو مگوهای دائمی می وشد. جالب این جاست که این ناهمگونی در اعتقادات مذهبی یا پیشرفت زندگی زناشویی افزایش یافته و تبدیل به عاملی مخرب در عشق و علاقه و سعادت زوجین می‌گردد.
هانت [۱۱۹] سازگاری زناشویی ۶۴ زوج را موردبررسی قرار داد و نشان داد که مذهب به‌طور مثبت با سازگاری زناشویی خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.
تأثیر شگرف مذهبی بر گزینش همسر مخصوصاً از آن جهت اهمیت پیدا می‌کند که اعتقاد مذهبی فقط منحصر به تنظیم روابط انسان با خدا نیست بلکه باورهای مذهبی منشاء بنیادین تلقیات جمعی، شخصیت اساسی و نوع جهان بینی افراد است که این عوامل به نوبه خود می‌توانند بر تکوین تداوم روابط اجتماعی همه افراد خصوصاً زن و شوهر بسیار اثر گذار باشند . درنتیجه استدلال این است که آنهایی که باهم دعا می‌کنند باهم زندگی می‌کنند زیرا بنا بر گزارش های تحقیقاتی در صورت ناهمسوگرایی مذهبی حفظ اعتماد و اطمینان زن و شوهر نسبت به هم غیر محتمل به نظر می‌رسد
۲-۱۵-ساختار قدرت و سازگاری زناشویی:
مشکلات و اختلافات مربوط به ارتباط و صمیمیت از یک طرف و تعادل قدرت و ساختار نقش در رابطه از طرف دیگر موضوعات اصلی و محورهای زوج‌های آشفته محسوب می‌شوند. (خسرو جاوید و رفیعی نیا، ۱۳۸۳)
در یک مطالعه از ۱۱۶ درمانگر خواسته شد مشکل ترین حوزه های مشکلات زوجین را درجه بندی کنند. در این مطالعه به ترتیب ارتباطات، انتظارات غیرواقعی، ساختار قدرت، مشکلات فردی شدید، تعارض و فقدان عشق و نشان ندادن علاقه مهم‌ترین جنبه‌های مشکلات زناشویی بودند (رایس، ۱۹۹۹؛ به نقل از سودانی،۱۳۸۵).
۲-۱۶- تعارض های زناشویی:
زندگی زناشویی همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می‌شود اما به دلیل تفاوتهای بین زن و شوهرها که ناشی از تربیت در محیط متفاوت است و همچنین عدم شناخت کافی، پس از چندی مشکلات بروز می‌کند که چنانچه با تدبیر و درایت با آن‌ها برخورد نشود می‌تواند بنیان زندگی خانوادگی را به مخاطره بیندازد. با انتظارات سطح بالایی از رضایت زناشویی را گزارش می‌کنند (مارکمن[۱۲۰] و هالوگ[۱۲۱]،۱۹۹۸).
احتمالا همه در این امر اتفاق نظر دارند که در هنگام تعارض انسانها، بر سر یک دو راهی مبنی بر انجام یا عدم انجام کاری قرار می‌گیرند. چرا که تعارض زمانی بوجود می‌آید که از یک طرف یکسری مسایل ما را به طرف کاری می‌کشاند و مسایل دیگر باعث می‌شود از انجام آن کار منصرف شویم. این حالت تقریبا برای همه ما بوجود می‌آید؛ که ممکن است در شدت و دفعات باهم فرق داشته باشد که اینها را می‌توان نتیجه ویژگیهایی ازجمله میزان قدرت، تصمیم گیری، رشد فکری؛ موقعیت سنجی، استانه تحمل الویت سنجی، تعیین هدف زندگی و … دانست. به‌طورکلی انسان زمانی دچار تعارض می‌شود که دو نیرو در دو جهت مخالف به یک اندازه به انسان فشار وارد می‌آورند. شاید علت اصلی تعارض همین یکسان بودن فشار این دو نیرو باشد، چرا که اگر یکی بردیگری غلبه پیدا کند، به‌طور حتم انسان در جهت همان نیرو حرکت خواهد کرد و همین امر باعث حل تعارض می‌گردد (شاملو،۱۳۸۴).
تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است. هنگامی که دو نفر، به‌عنوان یک زوج، باهم زندگی می‌کنند تعارض بروز خواهد کرد. به دلیل ماهیت تعارض زوجها، اوقاتی پیش می‌آید که عدم توافق مشاهده می‌شود یا نیازها برآورده نمی‌شود در نتجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم، نارضایتی می‌کنند؛ بنابراین وقتی قرار است که تعارض یا کشمکش بروز کند باید زوجها را برای آن آماده کرد، نه فقط برحسب توانایی برقراری ارتباط بلکه با توجه به کاربرد یک راهبرد مشکل نظامدار که به جلسه‌های حل تعارض، نظم و سازمان می‌دهد (برنشتاین[۱۲۲]،۱۹۸۶، ترجمه سهرابی،۱۳۸۲).
گوردین[۱۲۳]، فی[۱۲۴]، بردن[۱۲۵]، کوتر[۱۲۶] (۱۹۸۷) معتقدند تعارض زناشویی در مورد هر زوج به‌طور معنی‌داری با زوج‌های دیگر متفاوت است. این تفاوت نه فقط در مورد مسایل ویژه بلکه مهمتر از آن از لحاظ طول مدت و شدت تعارض وجود دارد. بر این اساس، درمانی مناسب برای سطح بسیار شدید (یعنی شدت و طول مدت) اختلال زناشویی ارائه می‌گردد. آن‌ها زوجها را برحسب چهار سطح اختلال زناشویی توصیف می‌کنند. سطح اول شامل زوج‌هایی است که تعارض زناشویی را در حداقل درجه و میزان، بروز داده اند. این تعارض اغلب کمتر از شش ماه به طول می‌ انجامد و بیشتر اوقات شامل زوجهای تازه ازدواج کرده می‌شود. سطح دوم شامل زوج‌هایی است که تعارض مهمی را تجربه می‌کنند که بیش از شش ماه به طول می انجامد هر چند الگوهای ارتباطی آن‌ها باز و مناسب است، انتقاد و فرافکنی رو به افزایش می‌گذارد. زوجهای سطح سوم با تعارض شدید زناشویی مواجه‍‌ند تعارض غالباً بیش از شش ماه به طول می‌ انجامد و فرافکنی بسیار زیاد است. انگیختگی عاطفی و اضطراب و نیز شدت مثلث‌های محیطی بالاست و ارتباط همراه با تعارض مشخص، بسته و قطع است.
درجه انتقاد کردن بالا و سرزنش کردن متداول است. بالاخره ویژگی سطح چهارم آن است که همه ملاکهایی که گوردین در ارزشیابی تعارض زناشویی به کاربرده، در اوج خود و نقطه‌ی بی‌نهایت قرار دارند. ارتباط کاملا بسته است، تبادل اطلاعات بسیار ضعیف، انتقاد کردن بسیار بالا و درد دل کردن و همراهی در روابط اساسا وجود ندارد. زمان ارتباط و انجام فعلیت باهم وجود دارد و یا بسیار اندک است. مشخصه بارز این سطح، مذاکره با یک وکیل حقوقی توسط یکی یا هر دو آنهاست. چنین موقعیتی احتمالا جنبه خصومت دارد تا توافق و آشتی. در اکثر موارد تلاشها برای حفظ ازدواج و از در هم پاشیدگی و جدایی است (کارلسون[۱۲۷] و همکاران، ترجمه نوابی نژاد۱۳۸۴).
-هالفورد (۱۹۹۱؛ به نقل از موری[۱۲۸]،۲۰۰۱)بیان می‌کند که چهار طبقه اصلی از متغیرها بر روند رضایت زناشویی با گذشت زمان تأثیر می‌گذارد:
۱-فرایندهای سازگاری در نظام زوجین
۲-رویدادهای زندگی تأثیر گذار بر زوجین
۳-مشخصه های تحمل فردی زوجین
۴-متغیرهای موقعیتی

فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : منابع کارشناسی ارشد با موضوع بررسی تاٌثیر شخصیت … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

X

۹

درس دیگری که در اینجا آموخته می­ شود، این است که به منظور تحریک کردن سوگیری باورگرایی، نیازی به تحکیم منطقی عقاید و نظرات نیست. همان­طور که بیان شد فرضیه­ موردنظر، تبدیل به یک ویژگی بی­واسطه انتخاب فرد شرکت­کننده در آزمایش می­ شود. حتی اگر شرکت­ کنندگان دلیلی برای پذیرش فرضیه نداشته باشند، به اندازه کافی به اعتبار آن پایبند هستند که نتوانند پاسخ صحیح را تشخیص دهند. در حقیقت زمانی که باورها به شدت در شواهد موجود جای گرفته شده باشد، اثرات سوگیری باورگرایی کمتر مشهود است. این به­خاطر گرایش در اهمیت دادن به داده­هایی است که منطبق با عقایدی است که زیربنای قوی­تری دارند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مطالعات زیادی نشان داده است، افراد به اطلاعات تائیدکننده بیش از حد اهمیت می­ دهند. منظور از اطلاعات تائیدکننده، داده ­های اثبات­کننده یا پشتیبان است. محتمل­ترین دلیل برای تاثیر مفرط اطلاعات تائیدکننده این است که از نظر شناختی، ارتباط برقرارکردن با اطلاعات تائیدکننده در مقایسه با اطلاعات نقض­کننده آسان­تر است. یعنی برای اکثر افراد تشخیص این موضوع که چگونه بخشی از داده ­ها و اطلاعات به­جای به چالش کشیدن یک موقعیت خاص می ­تواند آن را تائید نماید، آسان­تر است. محققین گاهی اوقات مرتکب سوگیری باورگرایی می­شوند، زمانی که گاه به طرق گوناگون آزمایشاتی طراحی کرده یا داده ­ها را به گونه ­ای تنظیم می­ کنند که فرضیات خود را اثبات نمایند. مشکل وقتی وخیم­تر می­ شود که برخی از اندیشمندان نیز از توجه به داده­هایی که فرضیات آن­ها را رد می­ کند، سرباز می­زنند.
رویداد­گرایی
سوگیری رویدادگرایی گرایش افراد به این باور غلط است که آنها پیامد و نتیجه یک رویداد را از همان اول پیش ­بینی کرده ­اند. این سوگیری پیش ­بینی آینده را تحت تاثیر قرار می­دهد. فرد در معرض سوگیری رویدادگرایی می­پندارد، نتیجه­ای که او در پایان شاهد آن است درواقع تنها نتیجه­ای است که همواره محتمل بوده است. بنابراین وی عدم­قطعیتی را که پیش از رویداد موردنظر وجود دارد، کم­اهمیت پنداشته و پیامدهایی را که می­توانست محقق شود ولی اینگونه نشده است، دست­کم می­گیرد.
فیشوف آزمایشی را انجام داد که در آن اطلاعات عمومی افراد در مورد سال­نامه­ ها و دایرت­المعارف­ها طی سوالاتی مورد آزمون قرار می­گرفت. بعد از اینکه پاسخ­های صحیح مشخص می­شد، فیشوف از شرکت­ کنندگان می­خواست که پاسخ­های اولیه خود را به یاد آورند. نتیجه نشان داد که درمجموع افراد کیفیت دانش و اطلاعات اولیه خود را بیش از واقع تخمین می­زنند واشتباهات آغازین خود را فراموش می­ کنند. سوگیری رویدادگرایی مشکل جدی کسانی است که به تقلید و پیروی از دیگران در بازار عمل می­ کنند. پس از اینکه رویداد خاصی در بازار رخ داده و جزئی از تاریخچه آن شد، این گرایش شکل می­گیرد که توالی و تسلسلی که نهایتا منجر به وقوع این رویداد شده است، مورد توجه قرار گرفته و وقوع رویداد موردنظر را اجتناب­ناپذیر نشان می­دهد. همانگونه که ریچارد پوسنر می­گوید: نتایج و پیامدهای حاصله فشار زیادی را بر تعابیر و تفاسیری که از آنها شکل می­گیرد اعمال می­ کند. در رویدادگرایی اشتباهات ساده­لوحانه­ای که نتیجه خوشنودکننده­ای را به دنبال دارد، به عنوان حرکات تاکتیکی عالی ونتایج نامطلوب انتخاب­هایی که کاملا براساس اطلاعات موجود انجام شده است، به عنوان اشتباهات ساده­لوحانه قابل اجتناب توصیف می­ شود.
یکی از مضرات سوگیری رویدادگرایی این است که مانع از آن می­ شود که فرد از اشتباهات خود درس بگیرد. افرادی که مبتلا به سوگیری رویدادگرایی هستند به سوگیری روانی دیگری نیز به­نام اتکا دچار هستند و شکل­دادن مجدد یک وضعیت فکری غیرسوگیرانه از نظر آنها مشکل بوده و راحت­تر آن است که در مورد اجتناب­ناپذیری یک پیامد واقع شده، دلیل بیاورند و خود را متقاعد کنند که این پیامد نمی­توانست جور دیگری باشد. به­ طور خلاصه می­توان گفت که سوگیری رویدادگرایی موجب می­ شود که انسان­ها در مورد کیفیت پیش ­بینی­های خود مبالغه کنند( بدری، ۱۳۸۸).
زیان­گریزی
تعریف تکنیکی زیان­گریزی از تئوری چشم­انداز گرفته می­ شود، جایی که کاهنمن و تورسکی به طور صریح اولویت­ها و ترجیحات نسبی مسلم و محسوس را ذکر نمی­کنند. مثلا ، من ترجیح می­دهم که از زیان دور باشم تا اینکه سود کسب کنم. آنها زیان­گریزی را در قالب تابع ارزش S شکل که نماینده مطلوبیت است، توصیف می­ کنند. این تابع، کل مرحله ارزیابی در تئوری چشم­انداز را مدل­سازی می­ کند. مطابق نظر این دو محقق، افراد همه سود وزیان­های بالقوه را در مقایسه با یک نقطه مرجع شاخص ارزیابی می­ کنند. تابع ارزش که از این نقطه عبور می­ کند نامتقارن است. تصویر حاکی از آن است که تاثیر زیان بیشتر از تاثیر سود است. نتیجه اینکه، رفتار ریسک­طلبی در دامنه زیان­ها و رفتار ریسک­گریزی در دامنه سودها حاکم است. مفهومی که در اینجا اهمیت دارد اثر تمایلاتی است که توسط استتمن و شفرین معرفی شده است. مفهوم اثر تمایلاتی، گرایش افراد به حفظ طولانی­مدت سرمایه ­گذاری­های زیان­ده و فروش زودهنگام سریع سرمایه ­گذاری­های سودده را توصیف می­ کند.
تازه­گرایی
به منظور درک توصیف تکنیکی سوگیری تازه­گرایی، بررسی آزمون حضور ذهن که دو جزئ اساسی آن اثر تقدم و اثر تاخر است، می ­تواند مفید واقع شود. روانشناسان هنگام مطالعه حافظه آدمی، از یک پارادایم به­نام حافظه آزاد استفاده می­ کنند. در چنین پارادایمی، به فرد شرکت کننده فهرستی از آیتم­ها که قرار است وی آنها را یاداوری نماید، یکی پس از دیگری داده می­ شود.به عنوان مثال آزمون کننده می ­تواند هر ۵ ثانیه یک بار کلمه­ای را برای فرد آزمون­شونده بخواند و پس از آن که همه کلمات موجود در فهرست خوانده شد، از شرکت­کننده خواسته می­ شود که از کلمات خوانده شده، هر تعدادی که ممکن است را به یاد آورد. این پارادایم حافظه آزاد خوانده می­ شود. زیرا فرد مختار است به هر ترتیب که مایل است آیتم­های فهرست­شده را به یادآورد.
پشیمان گریزی
مجموعه وسیعی از آثار مکتوب در زمینه روانشناسی آزمایشگاهی نشان می­دهد که تاسف، تصمیم ­گیری تحت شرایط عدم اطمینان را تحت­الشعاع قرار می­دهد. تاسف و ندامت موجب می­ شود افراد تصمیمات گذشته خود را به چالش کشیده و عقاید و نظرات خود را زیر سوال ببرند. افرادی که تاسف­گریز هستند، تلاش می­ کنند که از ناراحتی و تشویش ناشی از دو نوع اشتباه اجتناب ورزند: ا- خطای اقدام ۲-خطای غفلت. خطای اقدام زمانی رخ می­دهد که ما اقدام نابجایی انجام دهیم. خطای غفلت از بی­تحرکی و سکون نابجا ناشی می­ شود، یعنی فرصت­هایی که نادیده شده یا فراموش شده ­اند. پشیمانی با نارضایتی تفاوت دارد، زیرا پشیمانی بر حالتی دلالت دارد که فرد در دستیابی به پیامدهای منفی نوعی حس نامطلوب دارد. زمانی که پیامدهای نامطلوب از خطاهای اقدام نشات می­گیرد، احساس تاسف و ندامت در مقایسه با زمانی که خطای قصور علت نتایج نامطلوب است، شدیدتر است.
تاسف و ندامت؛ زمانی که پیامدها و نتایج بسیار مشهود یا قابل دسترسی است، حداکثر وضوح را داشته و بیشترین خسارت را به تصمیم ­گیری وارد می­ کند. اما زمانی که پیامدهای اشتباه کمتر قابل تشخیص است، تاسف و ندامت نیز به عاملی کم­اثر تبدیل می­ شود. برخی از محققان چند نظریه انتخاب در شرایط عدم­اطمینان پیشنهاد داده­اند که سوگیری پشیمان­گریزی به عنوان توجیهی نسبی برای موارد مشاهده­شده نقض تئوری مطلوبیت موردانتظار است. در تئوری پشیمانی فرض می­ شود که افراد عقلایی هستند، اما تصمیمات خود را هم بر بازده مورد انتظار و هم پشیمانی مورد انتظار شکل می­ دهند. پارادوکس آلیس به همراه سایر گرایش­های آدمی که به نظر می­رسد مانع بهینه­سازی مطلوبیت هستند، از نقطه نظر تئوری پشیمانی، معقول جلوه می­ کند. تئوری پشیمانی دارای نقاط اشتراکی با تئوری چشم­انداز کاهنمن و تورسکی است و بسیاری از پیش ­بینی­های آن با مشاهدات تجربی رفتار انسان که زیربنای تئوری چشم­انداز را تشکیل می­دهد، سازگاری دارد.
شکل­گرایی
یک قالب تصمیم، ادراک ذهنی تصمیم­گیرنده از اقدامات، پیامدها و اقتضائات مرتبط با یک انتخاب خاص است. قسمتی از چارچوب تصمیم از طریق فرموله­کردن مساله و قسمت دیگر آن با هنجارها، عادات و خصوصیات شخصی تصمیم­گیرنده کنترل می­ شود.
غالبا این امکان وجود دارد که مساله تصمیم ­گیری را به بیش از یک طریق چارچوب­بندی کرد. زمانی ساختار رخ می­دهد که اولویت­ها به عنوان تابعی از برخی نوسانات در شکل­گرایی، تغییر می­ کند. به عنوان مثال می­توان یک انتظار را به دو طریق بیان کرد: از بعد منافع( ۲۵ درصد بیماران با داروی XYZ بهبود خواهند یافت) یا از بعد ضرر( ۷۵ درصد بیماران بدون استفاده از داروی XYZ خواهند مرد). اکثر انسان­ها در مورد اول چارچوب منافع را اتخاذ می­ کنند که عموما منجر به رفتار ریسک­گریزی می­ شود. در مورد دوم( ۷۵ درصد بیماران خواهند مرد) اکثر مردم یک چارچوب ضرر را اتخاذ کرده و بدین ترتیب با احتمال بیشتری در رفتار ریسک­پذیری درگیر می­شوند.
سوگیری شکل­گرایی همچنین دربرگیرنده یک پدیده فرعی به­نام ( چارچوب­بندی محدود) است. این پدیده زمانی رخ می­دهد که افراد بر یک یا دو جنبه از یک موقعیت، بطور بسیار انحصاری تمرکز کرده و سایر جنبه­ های مهم آن را نادیده می­گیرند و از این رو تصمیم ­گیری خود را به خطر می­اندازند. به عنوان مثال خرید یک ماشین چمن­زنی را مدنظر قرار دهید. مصرف ­کننده ­ای که چارچوب بسیار منحصر و محدودی دارد، ممکن است ماشینی بخرد که سرعت آن بالاست در حالی که پهنای تیغ، مصرف سوخت و سایر فاکتورهایی که بر کارایی ماشین تاثیرگذار است را نادیده می­گیرد.
دگرگون­گریزی
سوگیری دگرگون­گریزی اشاره به این واقعیت دارد که یک گزینه، زمانی که با حفظ موقعیت موجود طراحی می­ شود، در مقایسه با زمانی که اینگونه طراحی نشده باشد، خوشایندتر به نظر می­رسد. سوگیری دگرگون­گریزی می ­تواند به اصل اینرسی کمک کند، اما اینرسی به اندازه سوگیری دگرگون­گریزی، قدرتمند نیست. اینرسی به این معناست که شخص نسبت به خارج شدن از حالتی که به­عنوان وضع موجود شناخته شده است، اکراه دارد. وقتی افراد این جمله را بر زبان می­آورند که« همه چیز همیشه همینطور بوده است» درواقع تمایل کمتری برای دست کشیدن از یک وضعیت نشان می­ دهند. سوگیری دگرگون­گریزی اثر اتکا را نیز نشان می­دهد( بدری، ۱۳۸۸).
سوگیری دگرگون­گریزی، اغلب همزمان با سایر سوگیری­ها از جمله سوگیری داشته­بیش­نگری و زیان­گریزی مورد بحث قرار می­گیرد. سوگیری دگرگون­گریزی با این دو سوگیری از آن جهت تفاوت داردکه سوگیری مزبور به تغییرات ساختاری برحسب زیان­ها و سودهای بالقوه، بستگی ندارد.زمانی که سوگیری زیان­گریزی و سوگیری دگرگون­گریزی در مسیر حرکت خود به یک نقطه می­رسند، این احتمال وجود دارد سرمایه ­گذاری که باید از بین دو گزینه سرمایه ­گذاری انتخاب خود را انجام دهد، به موقعیت موجود وفادار بماند. البته در صورتی که به نظر برسد این موقعیت احتمال کمتری از وقوع زیان را به دنبال دارد- حتی اگر موقعیت موجود متضمن بازده کمتری در بلندمدت باشد- باز هم فرد این کار را انجام خواهد داد. سوگیری داشته­بیش­نگری بر این واقعت دلالت دارد که مالکیت یک دارایی- حتی اگر دارایی واقعا مطلوبیت یا ثروت مالک خود را افزایش ندهد- آن را از ارزش افزوده نامحسوسی برخوردار می­ کند. مطابق تعریف، سوگیری داشته­بیش­نگری وضعیت موجود را مورد تائید قرار می­دهد. ( افراد دوست ندارند موهبت­های خود را از دست بدهند). سوگیری زیان­گریزی، سوگیری داشته­بیش­نگری و سوگیری دگرگون­گریزی، اغلب با هم ترکیب شده و نتیجه آن یک گرایش کلی است که موجب می­ شود افراد ترجیح دهند که همه چیز همانطور که هست باقی می­ماند، حتی اگر این سکون هزینه­بر باشد.
دو منازعه عمده بین مالی کلاسیک ومالی رفتاری
روز دوشنبه ۱۸ اکتبر ۲۰۰۴ مقاله مهمی در روزنامه وال­استریت منتشر شد. یوجین فاما یکی از ارکان اصلی و نظریه­پرداز معروف بازار کارای سرمایه، در این مقاله اذعان نموده بود که قیمت­های سهام در بازار می ­تواند تاحدودی غیرعقلایی باشد. اعلام این نظر از سوی یکی بنیان­گذاران مکتب فکری بازار کارا، سر و صدای بسیاری را به­پا کرد و موجب خوشنودی بسیاری از رفتارگرایان شد. این مقاله همچنین حاوی اظهارنظری از سوی ای بوستون بنیان­گذار ای بوستون اسوشیتس بود با این مضمون که: یک تغییر و جابجایی در حال انجام است. مردم متوجه شده ­اند که بازارها کمتر از آنچه که آنان فکر می­کردند کارا است.
استتمن دانش مالی کلاسیک را اینگونه توصیف می­نماید.«مالی کلاسیک مجموعه ­ای از دانش بناشده برپایه اصول آربیتراژ میلر و مودیلیانی، مبانی تئوری پرتفوی مارکویتز، تئوری قیمت­ گذاری دارایی­ های سرمایه­ای شارپ، لینتنر و بلک و تئوری قیمت­ گذاری اختیار معامله بلک، شولز و مرتون است». تئوری مالی کلاسیک ایجاد شده تا برای پرسش­هایی که هنگام بروز پدیده­هایی در دنیای واقعی پیچیده شکل می­گیرد، توضیحی محاسباتی رائه می­نماید. در عین حال مالی کلاسیک بر پایه مجموعه ­ای از مفروضات ساده­کننده بنا شده است. به عنوان مثال مفهوم انسان اقتصادی عاقل در لایه­ های زیرین این نگرش نهفته است و می­گوید که انسان­ها همواره تصمیمات عقلایی می­گیرند. مالی کلاسیک اصولا برپایه توصیف عقایدی که حکم می­ کند سرمایه­گذار چگونه باید رفتار کند، شکل گرفته است. اما مالی رفتاری سعی دارد که پدیده ­های روانشناختی انسان در کل بازار و در سطح فردی را شناسایی کرده و از آنها بیاموزد.
نهایتا دانش مالی رفتاری مانند دانش مالی کلاسیک بر پایه­هایی از مفاهیم و مفروضات اساسی بنا شده است، با این تفاوت که مالی کلاسیک مفروضات خود را در بستری ایده­ال بنا نهاده است، در حالی که مالی رفتاری این مفروضات را در بستری مشاهده شده( واقع­بینانه) بنا می­ کند.
بازارهای کارا در مقابل بازارهای ناکارا
در دهه ۱۹۷۰ فرضیه کارایی بازار برای اکثر دانشگاهیان و جمع کثیری از حرفه­ای ­ها به عنوان مدل قابل­قبولی از رفتار بازار پذیرفته شد. فرضیه بازار کارا که برخاسته از رساله دکتری فاما بود.در دهه ۱۹۶۰ آغاز و به تکامل رسید. فاما با بیان متقاعدکننده­ای نشان داد، در بازاری که جمع کثیری از معامله­گران آگاه در آن فعالیت می­ کنند، اوراق بهادار به نحو مناسبی قیمت­ گذاری شده و همه اطلاعات موجود را منعکس می­ کند. او سه شکل از کارایی بازار را معرفی کرد.
۱-شکل ضعیف: مبین این است که تمام قیمت­ها و داده ­های تاریخی به طور کامل در قیمت جاری اوراق بهادار منعکس شده است و لذا تحلیل تکنیکی بسیار کم­ارزش یا اصلا فاقد ارزش است.
۲-شکل نیمه­قوی: بیانگر این است که تمام اطلاعات در دسترس به طور کامل در قیمت جاری اوراق بهادار منعکس شده است و لذا تحلیل بنیادی ارزشی ندارد.
۳-شکل قوی: می­گوید که همه اطلاعات به طور کامل در قیمت جاری اوراق بهادار منعکس شده است و لذا اطلاعات محرمانه دارای ارزش نیست یا به بیانی دیگر اصولا اطلاعات محرمانه­ای به معنای واقعی کلمه وجود ندارد.
در یک بازار کارا، هیچ مقدار از اطلاعات ویا تحلیل­ها( هرچند قوی) به عملکرد بهتری منجر نمی­ شود. در این بازار تعداد زیادی از سرمایه ­گذاران با رفتار عقلایی برای حداکثر کردن بازده، روی یکایک اوراق بهادار فعالیت می­ کنند. دربازار کارا، فرض اساسی این است که قیمت اوراق بهادار، منعکس­کننده تاثیر تمامی اطلاعات است، اطلاعات در مورد رویدادهای جاری یا رو یدادهایی که بازده مورد انتظار دارند در آینده رخ دهد. به بیانی خلاصه در بازار کارا قیمت یک ورقه بهادار در هر زمان منطبق بر ارزش ذاتی آن است. مدیران پرتفوی ( کسانی که سرمایه­گذاریها را مدیرت می­ کنند) در مرکز مباحث کارایی بازار قرار دارند. برخی از این مدیران کاملا منفعل بوده و معتقدند که بازار به قدری کارا است که نمی­ توان بر آن غلبه کرد، در عین حال گروهی دیگر مدیران فعال هستند و بر این عقیده­اند که با اتخاذ استراتژی درست، قادر به ایجاد مداوم آلفا هستند. واقعیت نشان می­دهد، سبک فعال تنها در ۳۳ درصد مواقع به طور متوسط از معیار تعیین شده فراتر رفته است. شاید این موضوع بتواند توضیح دهد که چرا مقبولیت صندوق­های قابل معامله بورس در چند سال گذشته گسترش یافته و چرا سرمایه ­گذاران مخاطره­پذیر در حال حاضر از صندوق­های جدید استقبال می­ کنند.
مفاهیم ضمنی فرضیه بازار کارا دور از دسترس است. بسیاری از معامله­گران اوراق بهادار( سهام، اواق قرضه و سایر اوراق) با این فرض در بازار عمل می­ کنند که اواق بهادار مورد خرید و فروش، ارزشی بیشتر یا کمتر از قیمت معامله شده دارد. اگر واقعا بازار کارا باشد و قیمت­های جاری منعکس­کننده تمامی اطلاعات باشد، معامله اوراق بهادار در واقع یک بازی شانس و اقبال است تا یک مهارت.
بحث کارایی بازار در فضایی مملو از هزاران مطالعه به راه خود ادامه می­دهد و بسیاری از مطالعات حاوی شواهد حمایت­کننده از بازار کاراست. اما در سویی دیگر محققینی قرار دارند که با استناد به موارد عدیده­ای از خلاف قائده­ها در واقع به شواهدی در علیه کارایی بازار اشاره می­ کنند. سه نوع اصلی از خلاف قائده­های بازار عبارتند از: خلاف قائده بنیادی، خلاف قائده تکنیکی و خلاف قائده تقویمی( بدری، ۱۳۸۸).
خلاف قائده بنیادی
بی­نظمی­های مرتبط با ارزیابی بنیادی عملکرد یک سهم را خلاف قائده بنیادی می­نامند. به عنوان مثال بسیاری از این موضوع آگاهی ندارند که سرمایه ­گذاری در سهام ارزشی یکی از اثربخش­ترین روش­های سرمایه ­گذاری، یک خلاف قائده بنیادی در فضیه بازار کاراست. مجموعه شواهد بسیاری نشان می­دهد که سرمایه ­گذاران مستمرا در مورد چشم­انداز شرکت­های رشدی مبالغه کرده و متقابلا ارزش شرکت­های بی­طرفدار را کمتر از واقع براورد می­ کنند.
یک نمونه قابل اتکا در این مورد، مطالعه فاما و فرنچ روی سهام با نسبت قیمت به ارزش دفتری پایین در یک دوره نسبتا طولانی از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۰ است. این مطالعه کلیه سهام پذیرفته شده در بورس نیویورک و بورس سهام آمریکا و سهام نزدک را مورد بررسی قرار داد. سهام براساس نسبت­های ارزش بازار به ارزش دفتری در ده گروه طبقه ­بندی شد، این طبقه ­بندی در هر سال مجددا تکرار می­شد. نتایج نشان داد که سهام دارای کمترین نسبت P/b در مقایسه با سهام دارای بالاترین نسبت P/B ، از عملکرد بهتری برخوردار بوده است. همچنین هر دهک نسبت به دهک قبل خود که نسبت P/b بالاتری داشت، ضعیف­تر عمل کرده است. آنها همچنین دهک­ها را براساس ضریب بتا طبقه ­بندی کرده و دریافتند که سهام ارزشی ریسک کمتر و متقابلا سهام با قیمت بازار و ROE بالاتر ریسک بیشتری را به همراه دارد. محقق دیگری به نام دوید دریمن به این نتیجه رسید که در یک دوره ۲۵ ساله منتهی به سال ۱۹۹۴ ، در ارتباط با سهامی که براساس نسبت P/B در پنج گروه طبقه ­بندی شده بود، پایین­ترین طبقه( ۲۰ درصد مردان)، عملکرد بالاتری از متوسط بازار داشته است و متقابلا عملکرد بازار از بالاترین طبقه( ۲۰ درصد آخر) بهتر بوده است.
سهام دارای نسبت پایین قیمت به فروش نیز اغلب عملکردی از خود بروز می­ دهند که از دیدگاه تحلیل بنیادی یک خلاف قائده محسوب می­ شود. در مقاله­ای با عنوان در وال استریت چه می­گذرد؟ محقق نشان داده است که سهام با نسبت­های پایین قیمت به فروش، عملکرد بهتری دارد. نویسنده معتقد است که نسبت قیمت به فروش یک عامل قوی موثر بر بازده اضافی است.
نسبت پایین قیمت به سود هر سهم یکی دیگر از شاخص­ هایی است که همبستگی غیرمتعارف( خلاف قائده) با عملکرد دارد. مطالعات بسیاری حاکی از وجود این خلاف قائده است، از جمله کار دریمن، نشان داد که سهام با P/E پایین هم در مقایسه با بازار و هم در قیاس با سهام دارای P/E بالاتر، عملکرد بهتری دارد.
شواهد دیگری نشان می­دهد که سهام با نسبت سود تقسیمی بالاتر، نسبت به سایر سهام عملکرد بهتری دارد. استراتژی تقسیم سود« داو » که اخیرا توجه زیادی را به خود جلب کرده است، توصیه به خرید ده سهمی می­ کند که براساس شاخص داو بالاترین سود تقسیمی را داشته است.
خلاف قائده تکنیکی
چالش دیگری که اکنون در دنیای سرمایه ­گذاری وجود دارد، پاسخ این پرسش است که آیا قیمت­های تاریخی اوراق بهادار را می­توان در پیش ­بینی آتی قیمت مورد استفاده قرار داد. اصولا تحلیل تکنیکی به مجموعه روش­هایی اطلاق می­ شود که سعی دارد با مطالعه رفتار قیمت­های گذشته، قیمت­های آتی اوراق بهادار را پیش ­بینی کند. ناسازگاری تحلیل­های تکنیکی در مقایسه با فرضیه بازارهای کارا را خلاف قائده تکنیکی می­نامند. استراتژی­ های رایج تحلیل تکنیکی براساس میانگین­های متحرک و قدرت نسبی و نیز سطوح حمایت و مقاومت استوار است. در مجموع ، تحقیقات مرتبط با اکثر روش­های تحلیل تکنیکی به این نتیجه رسیده است که قیمت­ها سریعا به اطلاعات جدید واکنش نشان می­دهد و نتیجتا روش­های تحلیل تکنیکی- به احتمال زیاد- منفعتی برای سرمایه ­گذاران به همراه ندارد. با این حال طرفداران تحلیل تکنیکی همچنان بر اعتبار و صحت این استراتژی تاکید دارند.
خلاف قائده تقویمی( زمانی): یکی از رایج­ترین خلاف قائده­های تقویمی« اثر ژانویه» است. برخی بررسی­های تاریخی نشان می­دهد که اغلب سهام و به ویژه سهام شرکت­های کوچک در طول ماه ژانویه، بازده­های غیرعادی بالایی داشته است. رابرت هاگن و فیلیپ جوریون در بررسی خود دریافتند که تاثیر ژانویه، شناخته­شده­ترین رفتار غیر عادی در بازارهای سرمایه و سهام اغلب بورس­های دنیا است.
تاثیر ژانویه از این نظر قابل تامل است که علی رغم سابقه ۲۵ ساله تاریخی­اش هرگز از بین نرفته و دائما تکرار می­ شود. مطابق تئوری آربیتراژ نیز تداوم چنین پدیده­ای یک خلاف قائده آشکار است.
تاثیر ژانویه به عکس­العمل سهامداران در جهت استفاده هرچه بیشتر از مزایای مالیاتی ناشی از منفعت یا زیان سرمایه­ای پایان سال نسبت داده شده است. به ویژه سهامی که در اواخر سال دچار رکود قیمتی می­ شود به احتمال زیاد به منظور استفاده از منافع مالیاتی به فروش می­رسد. محققین دیگری به شناسایی تاثیر دسامبر پرداخته­اند که از الزامات گزارشگری بسیاری از صندوق­های سرمایه ­گذاری مشاع و نیز استراتژی آن دسته از سرمایه­ گذارانی است که زودتر از ماه ژانویه و به امید دستیابی به پتانسیل افزایش قیمت، نسبت به خرید سهم اقدام می­ کنند.

فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : منابع تحقیقاتی برای پایان نامه : بررسی مسئولیت کیفری … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

جرم و اختلالات روانی
گفتار اول؛
۵-۱- ارتباط جرم و اختلالات روانی
بسیاری از مردم بر این باورند که جرایم خشونت آمیز و به ظاهر بدون معنا را کسانی مرتکب می شوند که از لحاظ روانی بیمارند، رسانه ها نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین اختلال روانی و خشونت در اذهان مردم ایفاء کرده اند. پذیرش ارتباط بین ارتکاب جرم و اختلال روانی بر این فرض مبتنی است که بیماران روانی به قوانین جامعه وقعی نمی نهند. رفتارآنها غیرقابل پیش بینی است و نمی توانند اعمال خود را مهار کنند و چون قادرند در هر زمانی به هر کاری دست بزنند پس بالقوه خطرناک هستند. (دادستان، ۱۳۸۲، ص۱۲۶) در مورد رابطه جرم با اختلالات روانی دو نظریه اساسی وجود دارد:
الف) جرم مستقیماً ناشی از بیماری روانی است لذا بیمار مجرم تا وقتی که دچار بیماری است در معرض ارتکاب جرم مجدد قرار دارد.
ب) جرم و بیماری روانی ارتباط دوسویه دارند و هیچ یک معلول دیگری نیست بلکه هر کدام مولود علل جداگانه ای هستند، مطالعات زیادی در زمینه ارتباط جرم با بیماری های روانی صورت گرفته است در اکثر این بررسی ها فراوانی ارتکاب جرم در بیماران روانی بالاتر از جمعیت عادی بوده است. (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۵۷).
پس چنین نتیجه گرفته می‌شود که نه تنها بیماران روانی خطرناکند بلکه آنهایی هم که مرتکب جرایم عجیب می شوند از لحاظ روانی بیمارند در بررسی اختلالات روانی در اطفال و نوجوانان نیز، دانشمندان برای شخصیت طفل و علل ارتکاب جرم، وضع روانی و میزان هوش طفل ارتباط قایل هستند و معتقدند که مغز مرکز هوش و ادراک هر فردی است، پس اگر کوچکترین نقص یا جراحتی در مغز پیدا شود قدرت فهم و درک نتایج اعمال خوب و بد از دست می رود، تحقق و پیدایش پدیده جنایی را نباید منحصر به عوامل فیزیکی و زیستی نمود درست است که در برخی از موارد، عوامل زیستی تأثیر فراوانی در پیدایش جرم دارند ولی این عوامل به تنهایی قادر به ایجاد پدیده ضداجتماعی نبوده، بلکه بایستی با عوامل روانی توأم گردیده و مجموعاً کسی را وادار به ارتکاب پدیده جنایی نماید (شامبیاتی، ۱۳۷۴، ص ۱۷۳) بسیاری از دزدان و مجرمان دارای ضعف قوای دماغی هستند عدم تعادل قوای دماغی طبعاً موجب انحراف است. (صدارت، ۱۳۴۰، ص ۲۴۸) در حقوق خارجی، بررسی های روان پزشکی خاصی روی هریک از محکومین انجام می گیرد تا از طرفی شخصیت واقعی مجرم کشف و از طرف دیگر علت یا علل ارتکاب جرم شناخته گردد. (صلاحی، ۱۳۵۴، ص ۳۲۹) بیماریهای روانی به لحاظ آسیب هایی که بر مغز و سلسله عصبی وارد می آورند فکر را زایل می سازند مثل پسیکوزها (روان پریش ها)، گاهی نیز بیماران روانی، تفکر را از حالت طبیعی خود خارج و آنرا دچار وقفه می سازد به نحوی که ارزیابی دچار اختلال می گردد و در نتیجه مقاومت فاعل را در مقابل عوامل تحریک کننده کم می کند که نوروزها (روان نژندها) از این دسته اند. البته نباید فراموش کرد که در برخی حالات ممکن است درجه آسیب رسانی یک نوروز بیشتر از یک بیمار شدید روانی یعنی پسیکوز باشد. (نور بها، ۱۳۸۳، ص ۱۷۶). همانطور که ملاحظه می گردد، بیماری های روانی به لحاظ آسیب هایی که به مغز و سلسله عصبی وارد می آورند، فکر را زایل می سازند، مقاومت فرد را در مقابل ارتکاب جرایم کم و شدیداً وی را مستعد ارتکاب جرم می سازند، درک این واقعیت بر اساس یافته‌های علمی، قطعاً ما را در تعیین چارچوب صحیحی از مسئولیت کیفری بیماران روانی کمک نموده و در برخورد متناسب کیفری با آن ها کمک خواهد نمود. اکنون با ملاحظه امنیت این موضوع، به نحو جزیی‌تری به ارتباط بین بیماری اختلال خلقی دو قطبی و ارتکاب جرایم می پردازیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار دوم ؛
۵-۲- ارتباط بین ارتکاب جرایم و اختلال خلقی دوقطبی
شخصی که دچار حالت آشفتگی است واجد انبساطی بی حدو مرز نامتناسب است و هر فعالیتی به ایجاد لذت وافر و شادی وی منجر می شود، محرکهای پیرامونی نیز به شدت افراد آَشفته را تحت تأثیر قرار میدهند و بخصوص در وهله های حاد آشفتگی ، مهار فکری با آنچنان مشکلاتی مواجه می شود که به از هم پاشیدگی و عدم انسجام می انجامد و حتی قطع رابطه با واقعیت را در پی دارد ، اختلال گاهی به اندازه ای وخیم است که حمایت از فرد در برابر پیامدهای اعمالی که ناشی از ضعف قضاوت هستند (مانند زیانهای مالی، فعالیتهای غیرقانونی و دست زدن به رفتارهای تهدیدآمیز و نظیر آن) بستری کردن وی را در بیمارستان الزامی می سازد . ارتکاب جرم همچنین ، می تواند ناشی از افسردگی فرد مجرم باشد یکی از شناخته شده ترین و تأسف بارترین همخوانیهایی که بین افسردگی و جرم وجود دارد، زمانی است که باور عمیق فرد نسبت به بی حاصل بودن زندگی چنان وی را ناامید می کند که قبل از انتحار. فرزندان و دیگر اعضای خانواده خود را به قتل می رساند افزون بر ارتباط افسردگی با قتل؛ این اختلال می تواند با جرایم دیگری مانند سرقت از فروشگاه ها و خشونت نیز مرتبط باشد، (دادستان، ۱۳۸۲، ص ۱۴۱) پرخاشگری نیز در این نوع بیماران ، مبین تمایلات ناخودآگاه برای صدمه رساندن به نفس خود است که به صورت صدمه رساندن به دیگران جلوه می کند ، اشخاص مذکور حالات خود را بیشتر به صورت رفتارهای ضد اجتمایی یا مجرمانه بروز می دهند. (صانعی، ۱۳۷۱، ص۱۸۸) قتلهای عمدی ، دزدی ها و سرقت های مقرون به عنف توسط مردان و زنانی صورت می گیرد که از نظر جسمی و روحی غیرعادی اند، ارتکاب جرم نتیجه شرایط بیمارگونه یا آسیب پذیر آنان است. (نجفی ابرندآبادی و هاشم بیگی، ۱۳۷۷، ص ۶۵) در مبتلایان به افسردگی خودکشی وسیله ای است که برای اثبات حقانیت خود و متوجه کردن مسئولیت به شخص دیگری که تنبیه و مجازات او منظور و مطلوب است. (قضایی، ۱۳۷۳، ص ۲۹۲) نوع جرایم ارتکابی بیماران مانی با مبتلایان به افسردگی متفاوت است، بیماران مانی حالت خطرناک داشته و با حمله این فاز از بیماری، به جهت دسترسی به مقاصد و بلند پروازیهای خود به اعمال نامشروع دست زده و غالباً از چک بی محل استفاده می کنند در حالت تهاجمی و آمریت، مرتکب هتک ناموس و ضرب جرح و قتل می گردند. (دانش، ۱۳۶۸، ص ۱۵۵) همانطور که ملاحظه می گردد بین ابتلا به بیماریهای روانی و ارتکاب جرایم توسط این بیماران، ارتباط وجود دارد که این خود ضرورت شناخت و درمان هر چه سریع تر بیماری های روانی را به جهت پیشگیری از وقوع جرایم، توجیه می نماید. لیکن جهت تبیین هر چه بیشتر بحث شایسته است به نحو دقیق‌تری به موضوع توجه کرده و قصد ارتکاب عمل مجرمانه یا همان عنصر روانی را در فرد مجرم، مورد مطالعه قرار دهیم.
گفتار سوم؛
۵-۳- مجرم و عنصر روانی جرم
جرم (که از آن به عنوان فعل یا ترک فعل نهی شده از سوی قانونگذار همراه با تعیین مجازات، یاد کردیم) دارای سه جزء یا عنصر می باشد که به آن، عناصر سه گانه جرم گفته و بدین شرح می باشند اول، عنصر قانونی، که همان تعیین عنوان مجرمانه و پیش بینی فعل یا ترک فعل ممنوعه همراه با مجازات از ناحیه قانون‌گذار است. دوم، عنصر مادی، که همانا ارتکاب فعل مثبت فیزیکی یا ترک فعل مذکور است و عنصر سوم، که موضوع این گفتار می باشد عنصر معنوی یا روانی است، منظور قصد مجرمانه یا تقصیر جزایی است که قبل و یا همزمان با وقوع جرم توسط مجرم وجود داشته است، چنانچه یک رفتار مجرمانه ارادی وآگاهانه و با قصد روشن و معطوف به هدف صورت گرفته باشد، عامل معنوی برقرار بوده است، (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۶۰) مجرم باید از نظر روانی یا برای ارتکاب جرم انجام یافته عمد وقصد داشته باشد (جرایم عمدی) یا در اجرای عمل به نحوی از انحاء و بی آنکه قصد منجزی بر ارتکاب بزه از او سر بزند، خطایی انجام دهد که بتوان او را مستحق مسئولیت جزایی شناخت (جرایم غیرعمدی) بطور کلی مسئولیت زاییده توانایی و نیروی عقل و اراده و فکر انسان است. زمانی که انسان تحت فرمان عقل و مصلحت اندیشی در مقابل صاعقه ها و کشش های درونی خود مقاومت می ورزد و از اجرای فرمان آنها طفره می‌رود و به کمک توانایی ها و استعدادهای خدادادی خود مسیر دیگری را تشخیص داده و انتخاب می کند، اعمال و رفتار او تحت تأثیر نیروی انتخاب از قوه به فعل در می آید ، که از آن تعبیر به اراده می شود فلذا شرط اساسی مسئولیت، در حقوق کیفری عمل ارادی است. قصد را معمولاً به اراده متمایل به یک هدف مشخص نیز، تعریف می کنند. یا به عبارت دیگر اراده هدایت شده به سوی هدف معینی را قصد گویند، در حقوق جزا قصد مجرمانه را می توان کشش و تمایل به انجام عملی دانست که قانون آنرا نهی کرده که البته در اینجا میل خواستن و یا اراده باید در شرایط متعارف یک انسان عاقل بالغ و مختار مطرح گردد زیرا زوال عقل و اختیار موجب می شود که تمایل یا اراده مخدوش گردد بدیهی است قصد مجرمانه برای ارتکاب عمل باید تظاهرات عینی خارجی پیدا کند به هر حال احراز قصد مجرمانه با دادگاه است که با توجه به جرم ارتکابی ، نحوه ارتکاب ، مدافعات متهم و استفاده از نظر متخصصان دیگر، بدان توجه خواهد کرد. (نوربها، ۱۳۶۹، ص ۱۶۱) تا اینجا ابتدائاً با مفهوم عنصر روانی نزد مجرمین آشنا شدیم اکنون، با توجه به بیماری اراده در بیماران روانی، به بررسی عنصر روانی در بیماران مذکور خواهیم پرداخت تا موفق شویم شناخت دقیق تری نسبت به وضعیت روانی این گونه بزهکاران در ارتکاب جرایم پیدا نماییم.
گفتار چهارم؛
۵-۴- عنصر روانی نزد مجانین و سایر بیماران روانی
می دانیم که رابطه روانی فاعل با جرم که جوهر آنرا اراده مجرمانه تشکیل می دهد تحت عنوان رکن روانی جرم، از عناصر اصلی سازنده هرجرم است چندان که به مجرد صدور و تحقق جرم و نتیجه مجرمانه ، بدون همراهی با اراده مجرمانه ، اطلاق جرم نتوان کرد و فاعل را مرتکب جرم نتوان نامید، فلذا رفتار جزایی مجانین عاری از رکن روانی است و نمی توان بر آن عنوان جرم اطلاق کرد هرچند بپذیریم که این گروه از افراد به حکم این که انسان هستند مخاطب امر و نهی جزایی قرار می گیرند و اگرچه ممکن است بتوان گفت صدور افعال ارادی از این اشخاص امکان پذیر است و نظیر افراد عاقل و بالغ به عمد یا اهمال، رفتارهای جزایی بروز می دهند، اما نکته اینجاست که صرف این اراده و رابطه روانی با جرم در تشکیل رکن روانی جرم کفایت نمی کند زیرا اراده این افراد فاقد اعتبار است و به جهت فقدان اراده معتبر اراده آنان صلاحیت تشکیل رکن روانی جرم را ندارد . اراده به سلامت ، به حالت بیماری زا ، عادت و منش بستگی دارد. (نجفی ابرندآبادی، ۱۳۸۱، ص ۷۲) شرط اعتبار یافتن اراده نزد قانون گذار آن است که اراده رفتار جزایی برخاسته از قوه تشخیص و تمیز باشد. (میرسعیدی، ۱۳۸۳، ص ۵۶) چنانکه حضرت علی (ع) مستند رفع حد از مجنون مرتکب زنا را حدیث رفع معرفی کرده آنگاه علت آن را چنین توضیح می فرمایند که مجنون اختلال عقل و روان دارد، این تحلیل با برداشت حاضر تناسب تام دارد به این معنا که فقدان قوه تشخیص در مجنون باعث می شود که عمد او اعتبار شرعی خود را از دست بدهد و در نتیجه ارتکاب عمدی زنای مستوجب حد، توسط وی به این می ماند که بدون عمد به زنا مبادرت کرده است. (همان منبع، ص ۶۱) اساس تکالیف انسان داشتن تمیز و اراده است و از عهده شخص فاقد تمیز نه تنها تکالیف مذهبی برداشته شده ، بلکه اعمال حقوقی او نیز باطل است. (صفایی و قاسم زاده، ۱۳۹۰، ص ۲۷۸) در خصوص اختلال روانی نیز که به زایل شدن قدرت تمیز یا تسلط بر اعمال خود فرد منجر می شود شخص از نظر جزایی مسئولیت ندارد چون شعور بدی کردن ندارد، این شخص نتوانسته مرتکب تقصیر شود. به طریق اولی او نتوانسته جنایت، جنحه یا خلاف را بخواهد[۱۱] (دادبان، ۱۳۸۳، ص ۵۱۹) مجرم در زمان ارتکاب عمل به آنچنان نقص عقلی ناشی از بیماری دچار بوده که ماهیت و کیفیت عملی را که انجام داده نمی دانسته و یا اگر از این موضوع آگاه بوده نسبت به بدی کار خود آگاهی نداشته است (میرمحمدصادقی، ۱۳۷۶، ص ۱۵۱) پس متهم می بایست بتواند ثابت کند که در زمان ارتکاب جرم ، گرفتار یک عیب و نقص روانی بوده بطوری که از ماهیت و کیفیت عملش آگاه نبوده و نمی دانسته یا اینکه اگر به کیفیت و ماهیت عملش آگاه بوده آنچه را انجام داده نمی دانسته که خطا بوده (ظهیریان، ۱۳۷۳، ص ۲۵) در این فرض مبتلا به بیماری روانی از کمیت و کیفیت کار خود با خبر است اما قدرت این تشخیص از وی سلب گردیده که خلاف قانون یا خلاف اخلاق می کند. (بوشهری، ۱۳۷۹، ص ۵۵) فقر روانی و عدم مقاومت، او را بی آنکه به ارزش قدرت و ثبات آن برای خوشبختی بیندیشد به سوی اعمال هدایت می کند که اغلب به شکل جرم ظاهر می شود، در اینجا مسأله تفکر برای جلوگیری از سقوط بی معناست و آنچه که هست عمل و نتیجه‌ای است که از آن عاید می شود بزهکار در این حالت اجتماع را رد می کند معیارهای آن را نادیده می گیرد و ارزشها برایش فاقد معنا می شوند (نوربها، ۱۳۸۳، ص ۱۷۶) حال که با موضوع ، رکن روانی در نزد بیماران روانی و کیفیات آن آشنا شدیم، در ادامه به مطالعه پرونده های بیماران مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی مراجعه کننده به مرکز پزشکی قانونی شهرستان اصفهان ، به صورت موردی خواهیم پرداخت، دراین مطالعه با لحاظ تخصصی بودن ، امر روان پزشکی تنها به بررسی علایم و شرح حال بیماران مذکور و نتیجه نهایی اعلامی، پرداخته تا بتوانیم از این طریق با چگونگی مسئولیت کیفری ، مبتلایان به اختلال خلقی یاد شده ، آشنا و قضاوت عادلانه ای در این خصوص داشته باشیم ، در این بررسی ، نظر به محرمانه بودن اسرار پزشکی از اعلام هویت بیماران و مشخصات سوابق مذکور معذور می باشیم.
گفتار پنجم؛
۵-۵- مروری بر سوابق بیماران مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی در مرکز پزشکی قانونی اصفهان
۱٫آقای ح.ق توسط مرجع قضایی در مورخه ۲۰/۱۱/۹۰ جهت معاینه روان پزشکی و بررسی اینکه نامبرده در زمان ارتکاب جرم مبتلا به جنون بوده یا خیر به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، سوابق بیمارستانی وی درخواست، پس از اخذ سوابق مربوطه، اعلام می گردد بیمار می بایست با یکی بستگان نزدیک به این مرکز معرفی گردد؛ در بررسی سوابق قبلی مشخص می گردد بیمار، دارای سابقه بیماری اختلال خلقی دوقطبی از حدود چهارسال قبل با دوره های سایکوز و سابقه مصرف حشیش می باشد، بیمار پذیرش درمان نداشته ، داروهایش را مرتب مصرف نمی کرده در اغلب اوقات علایم بیماری وجود داشته است نامبرده، ۱۹ سال ، مجرد، بیکار، با سواد مقطع تحصیلی پنجم ابتدایی ، فرزند سوم خانواده ، بدون سابقه بیماری روانی در بستگان و خانواده می باشد، همراه بیمار در پاسخ به شرح حال بیمار خود، اظهار می دارد ، بیمار پرخاشگری می کند، داد و بیدا می کند، شبها کم می خوابد، اکثر مواقع ناراحت است، توی خودش است، تا حدودی بدبین شده است، پر انرژی تر شده ،پرحرف است،بیماردرمان با شوک الکتریکی نیز در سوابق خود دارد، مرکز پزشکی قانونی در اظهار نظر خود در خصوص سلامت روانی وِی، چنین اعلام نظر می نماید که از آقای ح.ق، معاینه روان پزشکی بعمل آمده ، سوابق پزشکی وی ملاحظه شد، جنون ندارد ، لیکن مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی است ، در زمان ارتکاب جرم مورد ادعا (حمل نگهداری حشیش) جنون نداشته، مسئول اعمال خود می باشد.
۲٫خانم ز.م، توسط مرجع قضایی در مورخه ۲۳/۱۲/۹۰ به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی و در خصوص سلامت روانی وی استعلام می گردد در برگ شرح حال بیمار چنین توضیح داده شده است که نامبرده چندین مرتبه سابقه فرار از منزل داشته که خود بیمار علت را مشکلات خانوادگی و بدرفتاری والدین معرفی می کند، بیمار سابقه روابط جنسی نامشروع داشته به این خاطر بهزیستی بوده، بیمار چندین مرتبه سابقه خودکشی ناموفق داشته است، درطی دو ، سه سال گذشته ، چندین دوره افسردگی و مانیا داشته با توجه به سوابق استعلامی از بیمارستان مربوطه، مرکز پزشکی قانونی در اظهار نظر خود اعلام می نماید، خانم ز.م ، جنون ندارد در حال حاضر واجد علایمی از اختلال خلقی دوقطبی است مسئول اعمال خود می‌باشد لازم است تحت درمان روان پزشکی قرار گیرد.
۳٫آقای د.ر، در مورخه ۵/۴/۹۰ جهت معاینه روان پزشکی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی، در خصوص سلامت روانی وی و اینکه نامبرده دارای مسئولیت نسبت به اعمال خود می باشد یا خیر سؤال، همراه بیمار در شرح حال وی برای پزشک توضیح داده اند که نامبرده بعضی مواقع اصلاً فکر عاقبت کاری را که انجام می دهد نمی کند و حتی اگر جنسی بسیار گران قیمت مثل ماشین یا خانه را هم به قیمت خیلی ارزان بخواهند بخرند و بگویند ما نداریم ، به قیمت ارزان می فروشد و همین امر در معامله یا ریخت و پاشهایی که برای رفقای خود می کند ، نیز وجود دارد طوری که دوستانش به این خاطر ، می گویند او کم دارد، افسردگی دارد ، کم حوصله است، احساس گناه همیشه می کند ، پرخوری دارد . مرکز پزشکی قانونی در اظهار نظر نهایی خود اعلام می نماید که نامبرده، مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی است که انواع مختلفی دارد، معمولاً حالت دوره ای و عود کننده دارد ، در بعضی بیماران در مواقع عود بیماری جنون نیز عارض می گردد ، در بعضی دیگر بدون جنون است در خصوص نامبرده اختلال خلقی دو قطبی بدون علایم جنون است و مسئول اعمال خود می باشد .

    1. بتاریخ ۲۸/۸/۹۰ ، خانم م. ش ، جهت معاینه روان پزشکی به مرکز پزشکی قانونی معرفی ، سوابق بالینی وی پیرو دستورقضایی درخواست که واجد علایمی نظیر، افسردگی، کم اشتهایی، پرحرفی، کم خوابی، پرخاشگری می باشد ، در اظهارنظر اعلامی ، نامبرده مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی بوده لیکن مسئول اعمال خود می باشد.
    1. خانم م.ک ، در مورخه ۹/۱۱/۹۰ ، جهت معاینه روان پزشکی و بررسی سلامت روان به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی که نامبرده مورد معاینه ، سوابق بیمارستانی درخواست و بررسی پزشک معاینه کننده، گواهی نموده اند که نامبرده از مورخه ۱۸/۵/۹۰ با علایم تحریک پذیری ، نوسان خلقی و غمگینی مراجعه و تحت درمان قرار گرفته اند واجد علایم مربوط به بیماران مذکور می باشند در اظهار نظر پایانی، اعلام میگردد نامبرده جنون و اختلال حواس ندارد، مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی است در بهبودی بسر می برد در صورت عدم مراجعه به روان پزشک و عدم پیگیری و یا عدم مصرف دارو و عود بیماری این اختلال می تواند در روابط اجتماعی اختلال و اشکال ایجاد کند در حال حاضر مسئول اعمال خود می باشد.
    1. در مورخه ۲۱/۸/۹۰ آقای م.ر. توسط مرجع قضایی جهت بررسی سلامت روانی یا عدم آن به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی تا در این خصوص بررسی و اظهار نظر گردد، ملاحظه می گردد نامبرده فردی است ، ۴۲ ساله با سواد فعلاً بیکار متأهل به دفعات در بیمارستان روانی بستری شده، معمولاً بعد از مدتی درمان از بهبودی قابل ملاحظه ای برخوردار می گردد، بعد از ترخیص پیگیری درمان ندارد، علایم بیماری ازسه روز قبل شدت یافته، علایم بیمار حسب سوابق بیمارستانی، بیقراری، بی خوابی، پرخوری، پرحرفی، آواز خواندن، ولخرجی، عطش زیاد ، قضاوت سطحی، پراکندگویی، افزایش میل جنسی، بلند صحبت کردن ، عصبانیت و پرخاشگری، نزاع با دیگران و فحاشی، بدبینی مفرط چنانکه مدعی است در غذای او سم می ریزند و قصد کشتن او را دارند و بعضی اوقات افسرده، می باشد. سن تقویمی بیمار از سن ظاهری وی ، پایین تر است، مرکز بیمارستانی با تشخیص اختلال خلقی دوقطبی و فاز حاد آن وی را تحت درمان دارویی قرارداده ، همراه بیمار نزد روان پزشک قانونی ، شرح حال بیمار خود را چنین شرح داده اند؛ نامبرده، خیلی زیاد راه می رود، قلیان زیاد می کشد ،زیاد بذل بخشش می کند ، بی قراراست ، از همه پول می خواهد، بعضی اوقات گریه می کند، پرخاشگری می کند ، پرخوری زیاد می کند، توی خانه لخت می شود و میل جنسی وی افزایش پیدا کرده، آب زیاد می خورد . در شرح حال بیمار توسط پزشکی قانونی قید شده بیمار، تولد و رشد نرمال داشته قبل از بیماری فردی اجتمایی بوده، سابقه ضربه به سر، بی هوشی ، جراحی و مصرف مواد مخدر نداشته ، بیمار نظر به سوابق بیمارستانی به دفعات از سال ۱۳۸۴، با تشخیص علایم مذکور ، بستری و تحت درمان دارویی و شوک الکتریکی قرار گرفته است، نهایتاً مرکز پزشکی قانونی در پاسخ به سؤال مرجع قضایی چنین اظهارنظر می نماید که ، براساس معاینه روان پزشکی و سوابق بیماری و پرونده کیفری مربوطه، نامبرده مبتلا به جنون ادواری است در زمان ارتکاب جرم ، مسئول اعمال و رفتار خود نبوده است.

۷٫در مورخه ۲۶/۷/۹۰، آقای ع.ز. جهت معاینه روان پزشکی و تعیین مسئولیت کیفری وی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان توسط مرجع قضایی، معرفی،حسب رونوشت مدارک بیمارستانی ، نامبرده در مورخه ۹/۷/۷۳ بستری ، در شرح حال وی چنین قید شده که بیمار ۳۶ ساله، بی قراری، بی خوابی، پرحرفی، گوشه گیری، ترس و وحشت، بزرگ منشی از علایم وی بوده اند، نامبرده سابقه فرار از منزل دارد ، سوءظن دارد، اکنون بیمار دانشجوی فوق لیسانس است ، گاهی اوقات گریه میکند ، بی خوابی دارد ، مدعی است قدرت فهم زیادی دارد ، پزشکی قانونی در اظهار نظر نهایی خود چنین اعلام می دارد که ، بیمار مبتلا به جنون ادواری است و نیاز به درمان طولانی مدت روان پزشکی دارد.
۸٫خانم م.ا. در مورخه ۲۴/۹/۹۰ جهت معاینه روان پزشکی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان با دستور قضایی معرفی، حَسب رونوشت مدارک بیمارستانی، ملاحظه می گردد، نامبرده در مورخه ۱۴/۱۲/۸۹ سابقه بستری داشته که در شرح حال وی چنین قید شده است که ؛ خلق بیمار گرفته، گریه میکند، بیمار بی قرار رفتن به منزل است ، بطوری که مرتب در تماس با مادرش بود به مادرش می گفته ، فکر می کنم کسی مرا تعقیب می کند و گاهی می گفته الان می خواهند به داخل منزل بریزند، یا دزد به خانه ما رفته ، گاهی اضطراب ، دلشوره داشته گاهی می گوید همسایه ها پشت سر من حرف می زنند، یک بار سابقه فرار از منزل داشته ، پرخاشگری ولخرجی و پرحرفی دارد .میل جنسی اش زیاد شده، یکبار بعد از زایمان دوم دچار خلق افسرده شده، دوره افسردگی وی شش ماه طول کشیده بعد از آن دوره هایی از خلق تحریک پذیر داشته گاهی در این چند ماه خلق گرفته و احساس ناامیدی را همزمان در یک روز داشته حدود دو ماه قبل به دلیل احساس ناامیدی قصد خودکشی داشته برای اینکار بنزین آماده کرده که با صحبت کردن با خواهرش منصرف شده ، مرکز پزشکی قانونی اصفهان در اظهارنظر خود، بیمار مذکور را مبتلا به جنون ادواری اعلام که قادر به اداره امور خود نبوده و مسئول اعمال خود نمی باشد.

    1. در مورخه ۱۷/۷/۹۰ آقای ج.ح ، توسط مرجع قضایی جهت معاینه روان پزشکی و احراز سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، در پرونده مربوطه ملاحظه می گردد ، حسب رونوشت مدارک بیمارستانی ، پزشک معالج وی نامبرده را واجد اختلال خلقی دوقطبی اعلام نموده که دارای حالت حاد میباشد، دارای علایم افسردگی است، در پرونده وی قید شده برادر وی نیز که مبتلا به همین اختلال بوده سال گذشته، اقدام به خودکشی موفق نموده است، همین مسأله وضعیت روحی ایشان را بسیار بدتر کرده است. مرکز پزشکی قانونی در اظهارنظر خطاب به مرجع قضایی اعلام نموده ، بیمار با تشخیص جنون ادواری ، در زمان جنون مسئول اعمال خود نمی باشد.
    1. بتاریخ ۲۷/۹/۹۰ خانم م. ع، توسط مرجع قضایی جهت معاینه روان پزشکی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، در شرح حال وی چنین قید شده که بیمار ۳۶ساله، مجرد می باشد، نامبرده افکار مبتنی بر درک نشدن و طرد شدن از سوی اطرافیان دارد، اظهار می دارد ، تعمداً مرا اذیت می کنند، پچ پچ می کنند، مرا آزار می دهند، بدبینی دارد ، رونوشت مدارک بیمارستانی نیز سابقه علایمی شبیه موارد فوق را دارد ، مرکز پزشکی قانونی در اظهار نظر خود در پاسخ به مرجع قضایی ، نامبرده را مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی مزمن اعلام لیکن وی را قادر به اداره امور زندگی و مسئول می شناسد.
    1. آقای ح.ع. در مورخه ۱۰/۸/۹۰ جهت معاینه سلامت روانی و تشخیص جنون یا غیر آن به مرکز پزشکی قانونی اصفهان توسط مرجع قضایی معرفی می گردد، حسب رونوشت مدارک بیمارستانی ، ملاحظه میگردد نامبرده فردی است ۲۵ ساله، مجرد، تحصیلات اول راهنمایی، فاقد سابقه بیماری روانی خانوادگی میباشند، قبل از بیماری فردی اجتماعی بوده اند شروع بیماری از حدود ۱۰ سال قبل در پی تصادف و ضربه به سر رخ داده، با افسردگی ، گوشه گیری ، عصبانیت همراه بوده است همراه بیمار توضیح می دهند که بیمار سه روزاست حالش خیلی بد شده، سه روز قبل تعدادی قرص به قصد خودکشی خورده که به بیمارستان خورشید منتقل می گردد، عصبانیت ، درگیری با خانواده دارد، کم حرف است، گوشه گیر است، گاهی اوقات گریه می کند ، پرت پلا می گوید ، حالت بهت زدگی دارد ، حدود سی میلیون تومان دستگاه تراش را چهار میلیون فروخته با خانمی صیغه است که او هم از وی چند میلیون کش رفته است، مرکز پزشکی قانونی دراظهارنظر نهایی خود اعلام نموده که بیمار مذکور مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی است که یک مرتبه به دلیل شدت علایم بستری شده در حال حاضر در بهبودی است ، قادر به اداره امور خود است و مسئول اعمال خود می باشد.
    1. بتاریخ ۱۰/۸/۹۰ آقای م.م، توسط مرجع قضایی جهت معاینه روان پزشکی بررسی جنون یا عدم جنون وی به پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، حسب رونوشت مستندات مدارک بیمارستانی ملاحظه میگردد، بیمار مذکور فردی است ۳۲ ساله ، مجرد، سابقه بستری ندارد ، در شرح حال وی از ناحیه همراه بیمار، توضیح داده اند، بیمار شبها اصلاً نمی خوابد، خیلی زود عصبانی می شود، وسایل منزل را می شکند، پدر و مادرم را کتک می زند، خیلی بدبین هستند ، فکر می کند علیه او دارند توطئه می کنند، فکر می کند آدم مهمی می‌باشد گمان می کند بسیار جذاب و زیبا و خوش تیپ است، پزشک بیمارستان وی را واجد اختلال خلقی دوقطبی دانسته است. در شرح حال پزشک از بیمار قید شده ، بیمار بی خوابی دارد بی قرار است پرخاشگری دارد ، تحریک پذیر است، خود بیمار می گوید؛ به ما گفتن اینجا خوبه ما هم اومدیم، تو جمع ناراحتم ، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود در خصوص وی اعلام داشته، بیمار مبتلا به جنون ادواری است و در مواقع شدت بیماری مسئول اعمال خود نیست.
    1. بتاریخ ۲۲/۸/۹۰ آقای م. د. از طرف مرجع قضایی جهت بررسی جنون یا عدم جنون به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی نامبرده مدعی داشتن سوابق بیمارستانی می گردد رونوشت مستندات مربوطه از بیمارستان درخواست، حسب رونوشت مدارک مذکور ملاحظه می گردد بیمار در مورخه ۳۰/۷/۸۸ با تشخیص علایم؛ کاهش خواب ، پرحرفی ، تحریک پذیری ، پرخاشگری ، بستری شده و تحت درمان دارویی قرار گرفته، سابقه بیماری روانی خانوادگی ندارد ، مشکل مالی اقتصادی ندارد به خانواده توجه کافی دارد ، به دنبال بیماری سرطان مادرش و عدم قبولی در کنکور ، به تدریج علایم بیماری شروع شده ، به دنبال شروع بیماری ، در ابتداد اصرار داشته که مأمورین ساواک به دنبال او می باشند، در غذای وی سم وجود دارد و کسی وی را می خواهد بکشد ، پرحرف و پرخاشگر شده ، دائماًَ اظهار دلشوره و اضطراب میکند، ولخرجی داشته ، تشخیص اولیه مرکزاین است ، که بیمار دارای اختلال خلق دوقطبی بوده و لذا تحت درمان قرار می گیرد، مرکز پزشکی قانونی در اظهار نظر خود وی را مبتلا به جنون ادواری اعلام و فاقد مسئولیت نسبت به اعمال ، می شناسد.
    1. بتاریخ ۱۶/۱۱/۹۰ آقای ر.ا. جهت معاینه روان پزشکی به مرکز پزشکی قانونی توسط مرجع قضایی معرفی تا بررسی گردد متهم در زمان سرقت دارای سلامت روانی بوده است یا خیر، نامبرده مینی بوسی را برداشته و با شش مسافر متواری به محل دانشگاه آزاد نجف آباد رفته در آنجا نماز خوانده، هدف خاصی نداشته بیمار خود اظهار می دارد که می خواهد دنیا در صلح باشد، با خورشید و ماه رابطه دارد ، سوابق بیمارستانی وی حکایت از علایم اختلال خلقی دوقطبی دارد ، در نظریه اعلامی مرکز پزشکی قانونی اصفهان با توجه به نشانه های بیمار ، وی را مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی با شرایط حاد روانی در زمان سرقت وعود بیماری در آن تاریخ اعلام نموده اند و نامبرده بلحاظ ابتلا به جنون در زمان ارتکاب جرم، فاقد مسئولیت کیفری شناخته شده.
    1. آقای ب.ی، در مورخه ۱۷/۱۰/۹۰ جهت تعیین سلامت روانی و تشخیص جنون یا عدم جنون توسط مرجع قضایی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، از مدارک بیمارستانی وی رونوشت درخواست که حسب مدارک مذکور ملاحظه می گردد در مورخه ۲۹/۳/۷۹، سابقه بستری داشته با علایمی نظیر؛ بیقراری ، بی خوابی ، پرحرفی، اعتقاد به اینکه با خداوند ارتباط دارد، در بیابان خداوند با وی صحبت کرده و به وی الهام کرده است ، میوه های بهشتی می خورد، آب جوی را به اسم آب بهشتی می خورد، پزشک مربوط وی را مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی اعلام کرده، علایم مذکور هنوز حسب اظهارات همراه بیمار وجود دارند، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود وی را مبتلا به جنون ادواری اعلام و فاقد مسئولیت کیفری در زمان ارتکاب بزه ، می شناسد.
    1. خانم ف.ا. در مورخه ۱۷/۷/۹۰ جهت معاینه سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان از ناحیه مرجع قضایی معرفی می گردد بیمار خانمی ۲۶ ساله می باشد که از کودکی مانیا بوده بعد از ازدواج به دنبال عود بیماری در بیمارستان بستری شده است ، عصبانیت و پرخاشگری دارد ، خانواده با وی مشکل پیدا کرده در حال حاضر در حال متارکه است، درمان دارویی داشته است ، در نظریه مرکز پزشکی قانونی اعلام نموده اند ، که وی مبتلا به جنون ادواری است و قادر به مداخله و تصمیم گیری در امور مهم زندگی نیست؛ در زمان عود بیماری مسئول اعمال خود نیست.
    1. بتاریخ ۲۶/۷/۹۰ آقای ع.ک. ۴۸ ساله ، جهت معاینه سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی از ناحیه مرجع قضایی معرفی حسب رونوشت مدارک بیمارستانی ملاحظه می گردد وی متأهل بوده خدمت سربازی رفته به دلیل جانبازی در اثر موج انفجار ، حالت اشتغال گرفته ، سابقه مصرف مواد ندارد در خانواده سابقه بیماری وجود ندارد ، علایم وی از زبان همراه بیمار؛ عصبانیت زیاد، گوشه گیری، بدبینی ، پرخاشگری ، بی خوابی، پرحرفی دارد با خودش حرف می زند در خواب حرف می زند، کم اشتهایی دارد ، مرکز پزشکی قانونی وی را مبتلا به جنون ادواری و فاقد مسئولیت کیفری، اعلام می نماید.
    1. آقای غ.پ . در مورخه ۷/۷/۹۰ توسط مرجع قضایی جهت تعیین جنون یا عدم جنون به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، حسب رونوشت مدارک بیمارستانی مربوطه ملاحظه می گردد آقای غ.پ ، ۴۲ ساله متأهل ، تحصیلات ابتدایی ، در خانواده فاقد سابقه بیماری روحی روانی می باشند، بیمار در شرح حال خود اظهار می دارد که ، ناراحتی اعصاب دارم، پاهایم درد می کند ، همراه بیمار در شرح حال وی میگوید، پرحرف شده، اذیت و آزار می کند، بهانه گیری زیاد می کند، لباسهایش را از تنش در می آورد ، در خانه بند نمی شود، پرخاشگری می کند، اضطراب و بی قراری دارد، کم خواب شده است ، بدبینی پیدا کرده ولخرج است، تهدید به خودکشی می کند ، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود اعلام نموده که بیمار مبتلا به جنون ادواری است در دورَه شدت بیماری قادر به تصمیم گیری در امور خود نیست.
    1. آقای م. ا. در مورخه ۲۲/۷/۹۰ توسط مرجع قضایی جهت بررسی جنون یا عدم آن ، به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی رونوشت مدارک بیمارستانی وی درخواست، ملاحظه می گردد بیمار فردی ۴۵ ساله متأهل است ، دارای پرخاشگری فیزیکی و کلامی است نسبت به خانواده بدبین است، خلق ثابتی ندارد ، توی خودش است، بی ربط می گوید ، می گوید گربه ها، گنشجکها با من حرف می زنند، وسایل منزل را می شکند، در هر بحثی شرکت می کند و نظر می دهد و خود را بالاتر از همه می داند با تشخیص علایم مذکور ، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود اعلام می نماید ، بیمار مبتلا به جنون ادواری و فاقد مسئولیت کیفری در زمان جنون می باشد.
    1. آقای ح.ل. در مورخه ۱۳/۱۱/۹۰ جهت معاینه روان پزشکی و تشخیص جنون یا سلامت روانی توسط مرجع قضایی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی، نامبرده حسب مندرجات پرونده فردی است ۳۴ ساله، مجرد ، علایم بیمار از زبان همراه وی، نامبرده دارای بیقراری شدید و پرخاشگری می باشد با خود حرف می زند، بدون دلیل می خندد، خرجهای بی مورد می کند، خلق گرفته وافسرده دارد به نظافت شخصی نمیرسد، گوشه گیری می کند، بدبینی شدید دارد، سابقه بیماری روانی خانوادگی ندارد، پرخوری دارد، شعر می خواند، افکار خودکشی دارد، در اظهار نظر خود مرکز پزشکی قانونی اصفهان اعلام می کند که ، بیمار مبتلا به جنون ادواری است.
    1. آقای ا.م. در مورخه ۲۰/۹/۹۰ توسط مرجع قضایی ، جهت بررسی جنون یا سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی بیمار حسب مندرجات پرونده دارای علایم نظیر پرحرفی و زدن حرفهای بی ربط ، بی خوابی ، گوشه گیری ، پرخاشگری ، رفتارهای عجیب می باشد، افکار وسواسی دارد ، فکر میکند دوربین کار گذاشته و مراقب او هستند ، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود وی را مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی اعلام ووی را دارای مسئولیت کیفری می شناسد.
    1. بتاریخ ۱۱/۱۱/۹۰ توسط مرجع قضایی آقای پ. ب. جهت معاینه روان پزشکی و بررسی جنون یا سلات روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، حسب مندرجات پرونده مربوطه ملاحظه می گردد بیمار با علایمی به این شرح همراه است؛ وی دارای خلق گرفته می باشد،بی خواب است، دارای انرژی زیاد است، پرحرفی دارد ، دوره ای از توهم و هذیان داشته ، افکار خودکشی ندارد، غمگین و گوشه گیر است، تریاک مصرف می کند ، مکرراً احساس یأس ناامیدی می کند احساس گناه می کند ، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود وی را مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی دانسته لیکن مسئول اعمال خود می داند.
    1. بتاریخ ۶/۶/۹۰ آقای م. ب ، توسط مرجع قضایی جهت تعیین جنون یا سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی، حسب مندرجات پرونده بیمار ، هر هفته شیشه های منزل را تخریب می کند ، سابقه محکومیت متعدد دارد، پرخاشگری می کند گاهی اوقات گوشه گیر و افسرده است، پرحرفی میکند ، بدبین است، مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود وی را مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی اعلام و مسئول اعمال خود می شناسد .
    1. آقای م. ق، در مورخه ۹/۱۰/۹۰ توسط مرجع قضایی جهت معاینه روان پزشکی و بررسی جنون یا سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، نامبرده خود اظهار می دارد که افکار خودکشی دارم، چندین مرتبه با قرص به خودکشی دست زده ام، دلشوره وبیقراری دارم، همراه بیمار علایم بیماری وی را چنین شرح می دهد که وی دارای خلق متغیر است، یک دفعه افسرده و گوشه گیر است و ساعت بعد شاد و پرانرژی است ، کم خواب است، اشتهایش متغیر است، وسواس دارد، می گوید سرصدای شلوغی می شنوم، به اطرافیانش بدبین است، نامبرده حسب تشخیص مرکز پزشکی قانونی مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی بوده لیکن مسئول اعمال خود می باشد.
    1. آقای م. ر. در مورخه ۹/۳/۹۰جهت بررسی جنون یا سلامت روانی توسط مرجع قضایی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی می گردد همراه بیمار وی را دارای این علایم، اعلام می کند؛ بیمار دارای ، بی خوابی و بی قراری است، زیاد سیگار می کشد، فحاشی و کتک کاری میکند ، آواز می خواند، خنده و گریه بی مورد می کند با خود صحبت می کند به نقطه ای خیره می شود ولخرج است، کم اشتهاست، می گوید عکسها با من حرف می زنند، صداهایی به گوشم می رسد ، بیمار در سن ۷ سالگی در اثر برخورد آجر به سر بیمار به مدت بیست دقیقه بیهوشی داشته، نسبت به اطرافیان بدبین است، پرحرفی می کند مرکز پزشکی قانونی در نظریه خود وی را مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی عود کننده مزمن اعلام و وی را از کار افتاده کلی روانی و فاقد مسئولیت نسبت به اعمال خود ، می شناسد .
    1. بتاریخ ۲۵/۱۱/۹۰ خانم ز.ک ، جهت معاینه روان پزشکی و بررسی سلامت یا عدم سلامت روانی توسط مرجع قضایی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، بیمار مدعی است همسرش نسبت به وی سوء قصد داشته و قصد کشتن وی را دارد ، رابطه نامشروع دارد همسر بیمار به عنوان همراه در خصوص علایم بیمار، چنین شرح می دهند که ، بیمار بدبینی شدید دارد ، گوشه گیری می کند، از مراحل خودکشی ، خود و حلق آویزی خود فیلم تهیه و با پست از خارج از منزل به درب منزل فرستاده ، البته خودکشی را تا پایان عملی ننموده، خودزنی می کند، زود عصبی می شود و پرخاشگر است ، مرکز پزشکی قانونی ، در اظهارنظر خود ، بیمار را واجد علایم خلقی دوقطبی دانسته لیکن وی را مسئول اعمال خود می داند و توصیه به درمان میگردد.
    1. بتاریخ ۵/۷/۹۰ آقای م.ج، از طرف مرجع قضایی جهت ، معاینه روان پزشکی و بررسی جنون یا عدم جنون و سلامت روانی به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، همراه بیمار در توصیف شرح حال بیمار می گویند، بیمار، بی جهت گریه می کند، اشتهایش کم شده ، پرخوابی دارد ، بی قراری دارد ، گاهی نیز بی خوابی دارد و بسیار پرانرژی است، زیاد حرف می زند، پرخاشگر می شود، منم منم زیاد می کند ، مرکز پزشکی قانونی اصفهان ، در اظهار نظر خود خطاب به مرجع قضایی در خصوص اینکه نامبرده مبتلا به جنون است یا نه و اینکه مسئول اعمال خود می باشد یا خیر ؟ اعلام می نماید بیمار جنون ندارد، مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی است، مسئول اعمال خود می باشد ، نیاز به مشاوره درمان دارد.
    1. بتاریخ ۵/۴/۹۰ آقای ن.س، توسط مرجع قضایی جهت بررسی سلامت روانی یا جنون به مرکز پزشکی قانونی اصفهان معرفی ، رونوشت مدارک بیمارستانی درخواست، حسب مدارک بیمارستانی، بیمار سابقه دو مرتبه بستری در بیمارستان روانی در سالهای ۸۹ ، ۸۸ با علایم اختلال دوقطبی داشته ، همراه بیمار در توضیح علایم بیمار اظهار می دارند که بیمار گاهی اوقات افسرده و گوشه گیر است در جمع و مهمانی ها شرکت نمی کند شبها بی خوابی دارد ،راه می رود و با خودش حرف می زند، بی جهت گریه می کند ، بدبینی شدید دارد، گاهی اوقات خیلی پرانرژی است، پرخاشگر است، بی ربط می گوید حرف خیلی میزند خرید بیخود می کند ، بیمار در پاسخ سؤال پزشک مرکز که به چه علت به آنجا برده شده می گوید که هیچگونه مشکلی ندارد و او را بی جهت به آنجا آورده اند و باید برود کلی کار دارد. مرکز پزشکی قانونی در اظهارنظر خود ، اعلام می دارد که بیمار در دوره عود بیماری و مبتلا به جنون ادواری است ، مسئول اعمال خود در زمان عود بیماری نمی باشد در زمان ارتکاب جرم نیز در فاز حاد بیماری بوده فاقد مسئولیت کیفری است.
 
مداحی های محرم