وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مطالب پژوهشی در مورد بررسی تحولات تاریخی ارّجان از … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

شهر آسک:
شهر آسک در جنوب شرقی امیدیه در نزدیکی قریه ای که فعلاً به آسیاب معروف است واقع بود.[۱۸۵] نویسنده کتاب تاریخ ارّجان احتمال می دهد که این منطقه پازنان امروز باشد.[۱۸۶] اصطخری آسک را در فصل شهرهای خوزستان توضیح می دهد و می گوید آسک دیهی است که در آن منبر نمی باشد و حوالی آن درختان خرما بسیار محیط شده است. در این شهر چهل تن از ازارقه سپاه دو هزار نفری بصره را به هلاکت رساندند. دوشاب ارجانی که در آفاق حمل می افتد از آنجا مرتفع می شود.[۱۸۷] او می گوید دوشاب ارّجان و آسک بسیار نیکو می باشد. این دوشاب بر تمامی دوشاب هایی که در عراق و دیگر شهرها است برتری دارد، الا سیلان که به احساء و هجر می باشد از آن بهتر است، و در آفاق از آن نقل می کنند.[۱۸۸]
در کتاب حدود العالم آمده است، آسک دهی است بزرگ درکنار کوه است و بر سر آن کوه آتشی است، که دائم همی درخشد شب و روز، و حرب رقیان (ارزقیان) آنجا بوده است اندر قدیم.[۱۸۹]
جیهانی در اشکال العالم از این شهر با نام اشک یا آسک نام می برد و می گوید: در خوزستان به نزدیک ولایت فارس کوهی است، که مداوم در آن آتشی افروخته است و هرگز فرو نمی میرد و در گرداگرد کوه در شب روشنائی آتش می بینند و در روز دود، و گمان می رود که چشمه آن نفت است، که در قدیم الایام آتشی در آنجا افتاده است و آن را روشنائی می بخشد. در اشک واقعه خوارج ازارقه بوده است و می گویند چهل مرد از شراره آمدند و ده هزار مرد را که متابع ایشان بودند از اهل بصره را کشتند. دوشاب ارّجانی که به همه جا می برند از آنجاست. او می گوید راه بصره از ارّجان تا اشک دو منزل سبک است.[۱۹۰] مسعودی نیز در مروج الذهب می گوید آتشفشان اسک ما بین فارس و اهواز که از توابع اردکان فارس است. و این آتش هنگام شب از حدود بیست فرسخى دیده شود و به همه دیار اسلام معروف است.[۱۹۱] همدانی نیز در عجایب نامه به موضوع اشاره نموده است.[۱۹۲]
فسایی در فارسنامه می آورد، که در جانب مغربى بهبهان در اواخر ناحیه زیدون بر تل بلندى در میانه تلهاى بلند و کوتاه دیگر قبرى و گنبدى است که آن را «زاهد سوخته‏» گویند، و در نزدیکى آن گنبد چندین شکاف در زمین است و همیشه دودى که بوى گوگرد دهد، از این شکافها بیرون مى‏آید و در شبها روشنائى دهد.[۱۹۳] در معجم البلدان آمده است، آسک شهری از نواحی اهواز و نزدیک ارّجان است. بین ارّجان و رامهرمز قرار دارد. بین آن و ارّجان دو روز، و بین آن و دورق یک روز راه است. و یک شهر با درختان نخل و آب است، و این شهر توسط قباد پدر انوشیروان ساخته شد. او می گوید در آنجا ایوانی عالی وجود دارد و چشمه های آب آن تلخ است، و بر آن ایوان قبه ای است که ارتفاع آن به بیش از یکصد ذرع می رسد. مسعر بن مهلهل می گوید من در تمام بلادی که گشته ام قبه ای به آن زیبایی ندیده ام، و چهل تن از خوارج در این شهر گروه زیادی از بصریان را شکست دادند.[۱۹۴]
اصطخری در ذکر مسافت ها به آسک نیز اشاره می کند و می گوید از پارس تا عراق، دو راه و شارع بزرگ است. یکی از این دو راه تا بصره می رود و از آنجا تا بغداد امتداد پیدا می کند. راه دوم از پارس تا واسط و از آنجا تا بغداد امتداد دارد. راه بصره، از ارّجان تا آسک نزدیک دو منزل سبک است. از آنجا تا زیدان که دیهی است، یک منزل است. پس از آنجا تا به دورق یک منزل، و دورق شهر بزرگ سرق است. اما راه واسط، از آنجا تا بغداد اول از ارجان تا سوق سنبیل یک منزل است.[۱۹۵] بنابر این می توان گفت که اکثر مورخان و جغرافیا نویسان به دوشاب شهر آسک اشاره نموده و از جنگ ازارقه در این شهر سخن به میان آورده اند. علاوه بر این اشاره به مسافت ها و همچنین محصول صادراتی آن یعنی دوشاب، حاکی از ارتباط این شهر و وجود راه های مناسب آسک – به تناسب آن عصر- در آن دوره دارد.

بلاد شاپور:
در فارسنامه ناصری آمده است که، ناحیه بلاد شاپور میانه مشرق و شمال بهبهان است. از جانب مشرق و شمال به ناحیه رون و از مغرب به ناحیه حومه ارّجان و از طرف جنوب‏ به نواحى باشت محدود است؛ و جانب جنوبى و سراسر جوانب دیگر آن ناحیه تا چهار پنج فرسخ گرمسیر است. از بى‏اهتمامى اهالى آن، نخل و نارنج دیده نشود، و قصبه این ناحیه قریه دهدشت است که ۸ فرسخ از بهبهان فاصله دارد؛ و در کوهستان شمالى این ناحیه برف از سالى به سالى می ماند.[۱۹۶] اصطخری در ذیل نواحی ارّجان، بلاد شاپور را ازجمله شهرهایی می داند که درای منبر است.[۱۹۷] مستوفی می گوید بلاد شاپور ناحیتی چند است مابین فارس و خوزستان و هوایش معتدل به گرمی، مایل و آب روان بسیار دارد، و اکثر خراب است.[۱۹۸] از آنجائی که طاب مرز مابین خوزستان و فارس راتشکیل می داده است، باید بلاد شاپور در کنار این رود قرار داشته باشد. این ناحیه از همه طرف به وسیله کوه ها محصور است، و بدین جهت مدت درازی از نفوذ خارجی مصون بوده است. در نقاط مختلف بلادشاپور قلعه های زمین داران بزرگ وجود داشت. جاده ارّجان به اصفهان از بخش غربی بلاد شاپور می گذشت، و راه ارتباطی دیگری وجود داشت که از نزدیک ارّجان گذشته و به سوی غرب امتداد می یافت. ناحیه بلاد شاپور در خاور با استان رامهرمز، در شمال و شمال شرق با ناحیه گیلویه، در مشرق و جنوب خاوری با ناحیه فرزوک، و در جنوب با ناحیه ارّجان هم مرز بود.[۱۹۹] مقدسی آن را ناحیه کوهستانی دلگشا می داند، و آن را با غوطۀ دمشق قابل قیاس می داند.[۲۰۰] اهمیت این شهر را از وجود مسجد جامع می توان فهمید. علاوه بر آن وجود آب از جمله قرار گرفت در کنار رود طاب، و هوای معتدل در این شهر زمینه رونق کشاورزی را در آن فراهم نموده بود، و در این منطقه زمین داران مهمی به کار اداره زمین های کشاورزی مشغول بوده اند. همچنین یکی از مزیت های دیگر این شهر وجود کوه های اطراف این شهر بود که علاوه بر اینکه در دما و بارش این منطقه تأثیرگذار بودند، عاملی طبیعی برای حفاظت شهر در برابر خطرات دشمنان بودند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ریشهر:
اصطخری در ذیل نواحی ارّجان، ریشهر را ازجمله شهرهایی می داند که درای منبر می باشد.[۲۰۱] حمد الله مستوفی می گوید: ریصهرکه پارسیان آن را ریشهر خوانند به بر بیان معروف است. لهراسب کیانی آن را ساخت و شاپور بن اردشیر بابکان تجدید عمارتش کرد. شهری وسط است در کنار دریای فارس و هوایی بغایت گرم و متعفن دارد، و در تابستان اهل آنجا آرد حبّ البلوط بندند و الا از کثرت عرق مجروح گردند. محصول مهّم ریشهر خرما و کتان ریشهری است. اکثر مردم آنجا به تجارت دریایی مشغولند و در آنجا هیچ مردم فضول نبود بلکه زبون دیگران باشند. از آنجا به دز کلات یک فرسنگ است و به تابستان بیشتر مردم آنجا به قلعه ها روند از بهر خوشی هوا.[۲۰۲] در معجم البلدان به نقل از حمزه اصفهانی آمده است که ریشهر مختصر ریو اردشیر است و این شهر ناحیه ای از کوره های ارّجان است. در آنجا گروهی به نام گشته دفتران به خطی به اسم جستق، کتابهایی در طب و فلسفه و نجوم می نویسند.[۲۰۳] مقدسی نیز در احسن التقاسیم می گوید دیرجان (دارجان سیاه) شهرک روستاى ریشهر است، که میانه حال و مرفه است.[۲۰۴] ابن بلخی نیز در فارسنامه می گوید که ریشهر شهرکی است بر کنار دریا و نزدیک قلعه امیر فرامرز بن هداب است. هوای آن بسیار گرم و گرمسیری است که مردم آن در تابستان خصیه در جفت بلوط گیرند، و گرنه از گرمی عرق ریش می شود. و از شدت گرما و عرق پیراهن ها بر تن ایشان بیفزاید و دراز گردد و از عفونت هوا و ناخوشی آب هیچ کس جز مردم آن ولایت در تابستان قادر به زندگی در آنجا نیست. مگر در دز کلات و دیگر قلاعی که از آن فرامرز است. در آنجا بجز متاع دریا که به وسیله کشتیها به آنجا می آورند و جز ماهی و خرما و کتان ریشهری هیچ چیز رشد نمی کند. مردم ریشهر بیشتر به تجارت دریایی می پردازند، و در آنها هیچ قوتی و فضولی نباشد، بلکه زبون باشند. این شهر سرحد میان فارس و خوزستان است و مردم آنجا مصلح و به خویشتن مشغول، و کوفته روزگار و ظلمهای متواتر می باشند. بعضی از نواحی ریشهر آبادان تر از شهر است. ریشهر نواحی بسیار و جامع و منبری نیز دارد.[۲۰۵] بنابراین از مطالب جغرافیانویسان راجع به ریشهر می توان چنین استنباط نمود، که وجود منبر و مسجد جامه خود نشان از اهمیت و بزرگی این شهر در آن دروره دارد. همچنین وجود گشته دفتران قدمت تأثیر و عمق فرهنگ باستانی را در این منطقه می رساند. علاوه بر این وجود کتان ریشهری حاکی از صنعت پارچه بافی در این شهر دارد، که با توجه به اینکه این شهر به دریا راه داشت می توانست از طریق تجارت دریایی عایدات بسیاری را نصیب خود کند.

جنّابه:
اصطخری می گوید جنّابه بر کنار دریا واقع شده و بغایت گرم می باشد. در آنجا درختان خرما بسیار و و انواع نعم و الوان فواکه است.[۲۰۶] در کتاب حدود عالم این شهر با نام کنافه یاد شده است. در این کتاب ذکر شده است که، کنافه شهری است بزرگ و خرم و جای بازرگانان با خواستهاء بسیار، و از آن جامه های گوناگون برخیزد و در دریای کنافه معدن مروارید است. بوسعید دقاق که دعوت کرد و بحرین را گرفت، از آنجا بود و سلیمان بن الحسن القرمطی پسر این بوسعید بود.[۲۰۷] حمد الله مستوفی نام آن را به صورت جنّابا می آورد و می گوید جنّابا بن طهمورث دیوبند آن را ساخت؛ پارسیان آن را گنبه یا گنفه خوانند؛ یعنی آب گندیده، و موضعی را که چنین نامی باشد به شرحی دیگر نیازمند نبود؛ و چهار دیه از اعمال آنجاست و شهری بر کنار دریا است.[۲۰۸] ابن بلخی نیز در فارسنامه به همین مطلب اشاره دارد.[۲۰۹] جیهانی در اشکال العالم می آورد در دریای فارس گردشها و کژیها بسیار است و سخت تر آن میان جنّابه و بصره است، و آنجا جایی است که به آن خور جنّابه می گویند، سخت بیمناک، چنانچه وقت موج دریا هیچ کشتی به سلامت نجهد.[۲۱۰] اصطخری در جای دیگر می آورد از جنّابه جامه های کتان بغایت لطافت مرتفع می شود؛ و سلطان در هر یک از اینها که گفته شد طرازی ساخته است؛ و هر جامه ای که از ایشان مرتفع می شود در شهرهای اسلام حمل می افتد.[۲۱۱] مقدسی نیز می گوید جنّابه را نیز خورى در میان گرفته، بازارهایش روشن، جامع در میان شهر است، از چاه‏هاى شور و برکه‏ها مى‏آشامند، و بو سعید و بو طاهر قرمطى از آنجا بوده‏اند.[۲۱۲] اگر بخواهیم مطالب این جغرافیا نویسان را تجزیه و تحلیل کنیم می توان گفت، که وجود کتان در این شهر مثل ریشهر حاکی از رشد صنعت می باشد. همچنین وجود کتان و راه های دریای زمینه تجارت را با سایر نواحی فراهم نموده بود، که در این میان وجود خور جنابه نیز بی تأثیر نبوده است. همچنین از وجود منبر و مسجد جامع نیز می توان به بزرگی و اهمیت این شهر نیز پی برد. علاوه بر این در اهمیت سیاسی این شهر همین را بس، که بنیانگذار قرمطیان در بحرین یعنی بوسعید جنابی از این شهر بوده است. ما در فصل سیاسی راجع به این مطلب به صورت مفصل بحث خواهیم کرد.

سینیز:
سینیز را به همراه جنّابه، توج، مهروبان و سیراف می توان از شهرهای سواحل خلیج فارس دانست.[۲۱۳] یاقوت حموی در معجم البلدان می گوید سینیز در اقلیم سوم در طول آن ۵/۷۶ درجه و نیم و عرض۳۰ درجه است که چندان قابل اعتنا نیست و از سیراف به بصره نزدیک تر است و این شهر در ساحل دریای فارس در نزدیکی جنّابه قرار دارد.[۲۱۴] این طول جغرافیایی گفته شد جالب توجه نمی باشد. سینیز در سال ۲۳ه/ ۶۴۳م به دست عثمان بن ابى العاص الثقفى و ابو موسى اشعری فتح گردید.[۲۱۵] اما مینورسکی سال تصرف آن را در سال ۱۸ ه. ق و در زمان خلیفه عمر ذکر می نماید.[۲۱۶] حمد الله مستوفی در نزهه القلوب از سینیز بدین شکل یاد می کند، که شهرکی بر کنار دریا، و حصارکی دارد و درخت خرما در آنجا زیاد، و هوایش گرم و متعفن است. حاصلش کتان و روغن چراغ باشد، اما کتانش را داشتی نباشد، و اهل آنجا سلیم و زبون باشند.[۲۱۷] اصطخری می گوید سینیز بر کنار دریا واقع شده است و بغایت گرم می باشد، و در آنجا درختان خرما بسیار و انواع نعم و الوان فواکه است.[۲۱۸] در کتاب حدود العالم آمده است که سینیز شهری است بر کران دریا، با نعمت بسیار و هوای درست و همه جامه های سینیزی را از آنجا می برند.[۲۱۹] در کتاب صوره الارض سینیز در ذیل نواحی ارّجان، جزو شهرهای دارای منبر آمده است. ابن حوقل می گوید پارچه های کتانی سینیزی معروف است؛ و همه در این امر اتفاق نظر دارند که عطر آنچنان که به این پارچه ها می چسبد به هیچ پارچه دیگری نمی چسبد؛ و این به سبب لطافت این نوع پارچه است، اما افراد دیگر این خاصیت را به کتان سینیزی نسبت می دهند.[۲۲۰] جیهانی در اشکال العالم می آورد که سینیز شهری بزرگتر از مهروبان و فرضه ولایت فارس است، جائی هست بغایت گرم، پس می رود بر دریا تا نجرم سیراف.[۲۲۱] بارتولد می گوید در کازرون و شهر کوچک توج و یا توز که در وسط راه بین کازرون و بندر جنّابه واقع بود، پارچه های کتانی معروف به توجی و یا توزی می بافتند که در تمام عالم اسلام مشهور بود. در قرن چهاردهم در زمان حمدالله قزوینی که شهر توج خرابه بود، اشتهار پارچه های قریۀ سینیج یا سینیز نیز کمتر نبود. این قریه در نزدیکی مصب رود طاب و سرحد بین فارس و خوزستان واقع بود. پارچه هایی را که در سمرقند می بافتند سینیزی می گفتند، و از اینجا معلوم می شود که صنایع فارس نفوذی در صنایع ماوراء النهر داشت. از طرف دیگر صنایع فارس ظاهراً تحت نفوذ صنایع مصری ایجاد گردیده بود. کتانی را که برای پارچه های سینیزی لازم بود در ابتدا از مصر می آوردند، و بعد در خود محل شروع به تهیه نمودند. یکی از پارچه هایی که در کازرون می بافتند دبیکی نام داشت که این دبیک نام شهری در مصر است.[۲۲۲] لسترنج ضمن توصیف کالاهاى صنعتى فارس مى‏نویسد در سینیز جامه‏هاى سینیزى، در جنّابه دستمالهاى جنّابى و در توج جامه‏هاى توجى به دست مى‏آید، و هیچ یک از جامه هاى دنیا بدان شباهت ندارند. در هریک از شهرهاى فارس طرازهایى خاص سلطان تهیه مى‏شود.[۲۲۳] اصطخری می گوید از سینیز جامه های کتان بغایت لطافت مرتفع می شود؛ و سلطان در هر یک از اینها که گفته شد طرازی ساخته است؛ و هر جامه ای که از ایشان مرتفع می شود در شهرهای اسلام حمل می افتد.[۲۲۴] مسعودی می گوید در سینیز جامه‏هاى سینیزى به دست می آمد.[۲۲۵] راوندی نیز می آورد که از سینیز پارچه‏هاى شبیه قصب و کتان صادر مى‏شد.[۲۲۶] مقدسی می گوید سینیز پارچه‏هائى همانند قصب دارد. چه بسا کتان آن را از مصر وارد مى‏کردند، ولى بیشتر آنچه امروز مى‏سازند نزد خودشان کشت مى‏شود.[۲۲۷] مقدسی از جمله بدی های این مناطق را آب آنها می داند و می گوید آب ارّجان و دارابگرد بد است. آب چاههاى شیراز سنگین‏اند، بیشتر گرمسیرها بد هوا و رنگ‏آور هستند و بهترین آنها سیراف، ارّجان، گناوه، سینیز و معتدل‏ترین آنها میانه دو خطه است.[۲۲۸] او در ذکر فاصله ها می گوید از مهربان گرفته تا سینیز یا تا رودخانه یک مرحله، و از رودخانه تا ارّجان یک مرحله، و از سینیز تا سنجاهان یک مرحله، سپس گنّابه یک مرحله، سپس تا دشت داودى یک مرحله، سپس تا توّز یک مرحله، سپس خشت یک مرحله، سپس تا نیماراه نیم مرحله دشوار است، سپس تا شاپور همان اندازه است.[۲۲۹] مطهر بن طاهر مقدسى در کتاب البدء والتاریخ، یاقوت حموی در معجم البلدان، و همچنین کتاب مجمل التواریخ و القصص ذکر کرده اند، که پیشینیان آبادانى زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند. آنها سینیز را جزء نواحی اقلیم سوم به شمار می آورد.[۲۳۰] ابن الفقیه در البلدان سینیز را از جمله روستاهای نوبندجان که استان اردشیر خره است می شمارد.[۲۳۱] مقدسی می گوید سینیز در نیم فرسنگى دریا، بالاتر از مهربان، داراى بازار درازیست که خورى[۲۳۲] در میان دارد و کشتى به آن وارد می شود. جامع از بازار به دور است و سراى امیر روبروى آنست، و کاخهای بسیار دارد.[۲۳۳] ابن بلخی در فارسنامه دربارۀ این شهر می گوید شهرکی است بر کنار دریا و حصارکی دارد و میان مهروبان و جنّابه قرار دارد. در آنجا کتانی سخت لطیف که به آن سینیزی می گویند بافته می شود، امّا این کتان داشتی نکند. در این شهر بجز خرما چیزی نخیزد، و روغن چراغ و هوا و آب آن نیکو است.[۲۳۴] در سال ۳۲۲ ه. ق یاران ابو طاهر قرمطى با کشتى‏ها به بخشهاى توج و سینیز پیاده شده، به شهر درآمدند، چون از کشتى‏ها دور شدند، نماینده یاقوت که فرماندار شهر بود، کشتى‏هاى ایشان را سوخت،[۲۳۵] که شرح این واقعه را در فصل سیاسی آورده ایم. از توضیحات جغرافیانویسان می توان مطالبی را راجع به اهمیت این شهر استنباط نمود. اولاً اینکه قرار گرفتن در کنار دریا و وجود محصولات صادراتی مثل جامه های سینیزی و روغن چراغ زمینه تجارت پر سود دریایی را در این منطقه فراهم نموده بود. دوم اینکه درست است که در ابتدا کتان لازم را از مصر وارد می کردند امّا بعد ها خود به تولید آن دست زدند و این نشان از رونق کشاورزی در این منطقه دارد. همچنین چنانچه گفتیم پارچه های سمرقند را سینیزی می گفتند و این حاکی از اهمیت صنعت سینیز در آن دوره می باشد. نیز وجود منبر و مسجد جامع، بزرگی و اهمیت این شهر را در آن دوره اثبات می نماید.

مهروبان:
مهروبان یا ماهی روبان که بعضاً به صورت مَهرُبان نیز خوانده می شود، بندری از نواحی ساحلی ارّجان و اولین بندری بود که کشتی ها وقتی از بصره به سوی هندوستان حرکت می کردند، به آنجا می رسیدند و در آنجا لنگر می انداختند. این بندر آخرین نقطه ارّجان بود که بر ساحل شمالی خلیج فارس قرار داشت.[۲۳۶] اصطخری می آورد که مهروبان بر کنار دریا واقع، و بغایت گرم می باشد. در آنها درختان خرما بسیار و انواع نعم و الوان فواکه است.[۲۳۷] در حدود العالم آمده ماهی روبان شهری است اندر میان آب نهاده چون جزیرۀ خایی خرم است و بارگاه همه پارس است.[۲۳۸] جیهانی نیز در اشکال العالم به این شهر اشاره می نماید و می گوید مهروبان شهری است خرد و آبادان و فرضه ارّجان است و آنچه نزدیک آن است، شهرهای فارس و خوزستان تا ساحل سینیز است.[۲۳۹] حمد الله مستو فی نیز در هنگام ذکر مهروبان می گوید مهروبان، که به پارسی ماهی روبان خوانند، شهری است کنار دریا چنانچه موج دریا به کنارش می زند و چند موضع دیگر از توابع آن است. هوایی گرم و متعفن دارد، اما مشرعه دریاست، چنانچه هر که از راه فارس به راه خوزستان به دریا رود و آنکه از بصره و خوزستان به دریا رود، عبورشان بر آنجا بود. در آنجا جز خرما میوه دیگر نبود، و حاصلش اکثر از کشتیها باشد. در آنجا گوسفند کمتر است اما بز بسیار است. مؤلف فارسنامه گوید که از یک بز هشتاد رطل شیر دوشیده اند. بذر کتان در آنجا بسیار است و به دیگر ولایات نیز می برند.[۲۴۰] مقدسی نیز در کتاب احسن التقاسیم از این شهر با نام مَهْرُبان یاد می کند و می گوید مَهْرُبان در کنار دریا، و مسجد جامع نیز در کرانه است و آبى اندک دارند. درگاه خوره و انبار بصره به شمار آید و آباد است، و بازار خوب دارد.[۲۴۱] او در ادامه می آورد که مَهْربان، ماهى، خرما و خیک‏هاى خوب صادر مى‏کند.[۲۴۲] یاقوت حموی می گوید مهروبان بلدۀ کوچکی است که من خود آن را ندیده ام، و این ناحیه جزو اقلیم سوم قرار دارد، طول آن هفتاد درجه و نیم و عرض آن سی درجه است.[۲۴۳] این طول و عرض چندان قابل اعتنا نیست. حافظ ابرو در کتاب جغرافیایی خود می گوید ماهی روبان شهرک کوچکی است و فرضه ارّجان است، و آنجا به سینیز رسد و سینیز بزرگتر از ماهی روبان است.[۲۴۴] ابن بلخی درباره این شهر می گوید مهروبان شهری است بر کنار دریا چنانچه موج دریا بر کنار شهر می زند و هوای آن گرم و عفونی، و ناخوشی آن بدتر از ریشهر است. این شهر مشرعه دریاست و هر کس که از پارس به راه خوزستان به دریا رود، و کسی که از بصره و خوزستان به دریا رود، همگان را راه آنجا باشد و کشتیهایی که از دریا بر می آیند به این اعمال رود و به مهروبان بیرون آیند. دخل آن بیشتر از کشتیها باشد و به جز خرما در آنجا میوه دیگری وجود ندارد. دام آنجا بیشتر بز باشد و بزغاله پرورند، و می گویند بزغاله تا هشتاد رطل و صد رطل شیر می دهد. بذر کتان در آنجا بسیار است و از آنجا به سایر نقاط صادر می شود. در آنجا مسجد جامع و منبر و جود دارد و مردم آنجا زبون هستند.[۲۴۵] اهمیت شهر بندری مهروبان را می توان از آنجا استنباط نمود که چنانچه جغرافیانویسان اشاره کرده اند اولین بندری بوده است که کشتی ها وقتی از بصره و هندوستان می آمدند در آنجا لنگر می انداختند، و این به مردم و بازرگانانی که در این شهر جمع شده بودن کمک سرشاری می نمود. همچنین وجود بزر و کتان رونق کشاورزی، و وجود بز و شیر فراوان رونق دامداری را در این منطقه در آن دوره اثبات می نماید.

هندیجان:
اصطخری در ذیل نواحی ارّجان، هندیجان را ازجمله شهرهایی می داند که منبری در آنجا وجود ندارد.[۲۴۶] مقدسی نام آن را هندوان می آورد، و می گوید هندوان در سمت دریا است و دو بخش دارد. جامع و بازار در سمت ارّجان، و دیگر خانه‏ها و بازار ماهى در بخش دیگر به سمت دریا است.[۲۴۷] مقدسی می گوید در غندجان[۲۴۸] چاهى میان دو کوه است که از آن دود بر مى‏آید و کس نتواند که بدان نزدیک شود، و هر گاه پرنده‏اى از آن بگذرد می سوزد و در آن می افتد[۲۴۹]. یاقوت حموی در معجم البلدان ابتدا از رود هندوان یاد می کند و آن را مرز خوزستان و ارّجان می داند، سپس می گوید هندیجان قریه ای با ویرانه های حیرت انگیز و ابنیه عالی است، و در آنجا مانند مصر گنجینه های مخفی به دست می آید. در آنجا بیوت النار ( آتشکده ها) و ساختمان های شگفت انگیز وجود دارد. گفته شد در این مکان بین قومی از هند و ملوک فرس جنگی رخ داد که با شکست هندیان خاتمه یافت، و آنها از این روی این مکان را گرامی می داشتند.[۲۵۰]

سایر نواحی و رساتیق ارّجان:
یکی دیگر از نواحی ارّجان سنبیل نام داشت. جیهانی سنبیل را در قسمت خوزستان می آورد و در ذکر آن می گوید سنبیل شهری است به ولایت فارس متصل، پیوسته از جمله فارس بود، و در آخر عمر سجزیان و صفاریان یعنی یعقوب لیث و برادر او عمرولیث با خوزستان تحویل شده است.[۲۵۱] مقدسی می گوید بیران شهرک سنبل است، در گذشته از خوزستان شمرده مى‏شد.[۲۵۲] یکی از نکاتی که از این مطالب استنباط می شود مرزی بودن این منطقه در میان فارس و خوزستان می باشد و احتمالاً این منطقه چند بار میان فارس و خوزستان دست به دست شده باشد. همچنین داریان از دیگر نواحی ارّجان بود که مقدسی در مورد آن می گوید بازارى آباد و روستائى فراخ دارد.[۲۵۳] وجود بازار در این شهر حکایت از آبادی آن دارد.
خوبذان یکی دیگر از نواحی ارّجان بود که یاقوت در مورد آن می گوید منطقه ای بین ارّجان و نوبندجان و از سرزمین های فارس است که پل فوق العاده ای در آنجا قرار دارد.[۲۵۴] لسترنج می گوید در کنار رودخانۀ خوراوذان که خوبذان هم نامیده می شد، شهری به همین نام واقع بود که تا نوبندگان چهار فرسخ فاصله داشت. خوبذان در قرن چهارم محلی پر جمعیت بود و مسجد جامع و بازارهای خوب داشت.[۲۵۵] وجود رودخانه در این شهر می تواند نشان از کشاورزی پر رونق داشته باشد و همچنین مسجد جامع و بازار نشان دهنده اهمیت و بزرگی و همچنین آبادی خوبذان در آن دوره است.
از دیگر نواحی کارزین است که اصطخری در مورد آن می گوید کارزین شهری کوچک از قصبه های قباد خره است.[۲۵۶]
همچنین در کتاب حدود العالم از شهر، که یکی دیگر از نواحی ارّجان بود نام برده شده، و در این کتاب آمده که این ناحیه شهرکی خرم میان سینیز و ارّجان بود.[۲۵۷]
علاوه بر این اصطخری در ذیل نواحی ارّجان، جلادجان، ملجان و سلجان را به عنوان شهرهای بدون منبر یاد می کند.[۲۵۸] لسترنج می گوید جلادگان یا جلادجان ولایتی نزدیک حبس و بین قسمت های سفلای رودخانه طاب و شیرین بود.[۲۵۹]
همچنین ابن بلخی از نیو و دیر نام می برد و می گوید از اعمال ارّجان هستند، و هوا و آب و احوال آنها همانند ارّجان است و چهار دیه هم از آن اعمال است.
اصطخری در ذیل نواحی ارّجان از خبس و فرزک یاد می کند. او از فرزک به عنوان شهری بدون منبر یاد می کند.[۲۶۰] مستوفی می گوید خبس و فرزک و هندیجان، میان ارّجان و دیگر اعمال فارس هستند. این ولایات درآب و هوا مثل ارّجان هستند.[۲۶۱] لسترنج می گوید خبس شهری بوده است در این ولایت بر سر راه شیراز که در زمان سلجوقیان راهدار خانه ای در آنجا وجود داشته است.[۲۶۲] ابن بلخی می گوید خبس و فرزک و هندیجان میان ارّجان و دیگر اعمال پارس بودند. خبس بارگاهی بوده است، و هوا و آب و احوال این نواحی همانند ارّجان است.[۲۶۳]
اصطخری همچنین، دیرعمر را ازجمله شهرهای ارّجان می داند که منبر ندارد.[۲۶۴]
یکی دیگر از نواحی ارّجان قریۀ قرقروب است، که بارتولد در مورد آن می گوید یکی از بلاد صنعتی خوزستان قریۀ قرقروب است، که در راه ارّجان به واسط به فاصله یک منزل در غرب سوز واقع شده بود، و در آنجا پارچه هایی می بافتند که به قرقروبی معروف بود. عربها آنها را سوسنجرد می گفتند که مشتق از کلمه سوزن است.[۲۶۵] از وجود این پارچه ها ما می توانیم به پیشرفت صنعت پارچه بافی در این ناحیه پی ببریم.
مستوفی از بوستانک نیز به عنوان یکی از نواحی ارّجان یاد می کند و می گوید بوستانک بر سرحد فارس و خوزستان واقع است.[۲۶۶]
علاوه بر این اصطخری در ذیل نواحی ارّجان دیر ایوب را ازجمله شهرهای بدون منبر ذکر می کند.[۲۶۷]
اصطخری همچنین از کهکاب را یکی شهرهای بدون منبر ارّجان می داند.[۲۶۸]

پژوهش های پیشین در مورد بررسی وجوه بیانی دیدگاه‌های … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
«حکم» مجازمفردمرسل(لغوی) به علاقه ابزارووسیله اظهارحکم.یعنی عن بیان الحکم
ب.استعاره؛
استعمال (عن)درعن الحکم و (ب)دربالجهل استعاره مکنیه ی تبعیه است به دلیل این که این دو حرف درغیر معنی اصلی خودبه کاررفته اند.اصل عن الحکم عن بیان الحکم و(ب)به معنای فی است.بنابراین بالجهل به معنای فی حالت الجهل است(عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ب.تشبیه؛
دراین حکمت تشبیه تمثیل به کاررفته است بدین صورت که(لاَ خَیْرَ فِی ٱلصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ) سکوت دربیان حکم به(لاَ خَیْرَ فِی ٱلْقَوْلِ بِالْجَهْلِ)سخن گفتن ازسرنادانی تشبیه شده است وجامع این دوعدم وجود خیردرآن هاست. این تشبیه کنایه از رعایت حدوسط درصمت و سکوت و سخن گفتن است(همان منبع:۱۸۵)
ج.کنایه؛
ومجموع عبارت کنایه از رعایت حدوسط و میانه درسکوت و گفتاراست [خاموشى از گفتن حکمت، صفتى ناروا و انحراف از فضیلت گفتار است، و گفتار از روى نادانى زیاده روى است و خیرى در آنها نیست، بلکه خیر در حد متوسّط و سخن حکیمانه است. (همان منبع)
۴-۰۷۷ نهج البلاغه-حکمت ۴۷۹
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: شَرُّ ٱلْإِخْوَانِ ِمَنْ تُکُلِّفَ[۱۵۶] لَهُ *
و درود خدا بر او، فرمود: بدترین دوست آن است که براى او به رنج و زحمت افتى.

موضوع:(اخلاق اجتماعى) بدترین دوست

آنحضرت(ع)مسلمانان رابه روابط سالم ودوراز تکلف توصیه می فرمایند.

وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت

ب.استعاره؛
(الإِخْوَانِ)دراصل جمع اخ به معنی برادر است [اما بررفیق و دوست وهم صحبت وموارد دیگری نیز اطلاق می شود].ودراین حکمت استعاره ی مکنیه ازدوست است [.پس هرگاه برادردوست وفادارانسان باشد،خانه برادرمثل خانه ی خودش خواهدشدودر آن انتظارپذیرایی و زحمت انداختن ندارد.وهرگاه چنین انتظاری داشته باشدوبرادرخودرابه تکلف و رنج وادارنمایددوست نیست. (کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/ ۵۴۶)
الف.تشبیه؛
دراین کلمه(مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ) دوستِ مایه ی زحمت و رنج انسان،مشبه مرکب عقلی به (شَرُّٱلإِخْوَانِ)بدترین برادران یا دوستان(مشبه به مفردمقیدحسی) تشبیه شده است.این تشبیه از نوع تشبیه تمثیل وتشبیه و بلیغ می باشد. ( عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)

۴-۰۷۸ نهج البلاغه-حکمت ۴۸۰

* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: إِذَا ٱحْتَشَمَ[۱۵۷] ٱلْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ ‏*
و درود خدا بر او، فرمود: وقتى مؤمن برادرش را به خشم آورد، به یقین از او جدا شده است.

موضوع:(اخلاق اجتماعى) آفت دوستى

آنحضرت انسان مومن را ازعوامل تفرقه و جدایی از جمله خشمگین ویاسرافکنده کردن دوستان وبرادران مومنش برحذر می داردتاپایه های دوستی همچنان استوار بماند.

وجوه بیانی و سیمای ادبی؛

الف.استعاره؛
«اخا» استعاره مصرحه مرشحه از دوست صمیمی (مستعارمنه)ومؤمن ترشیح است
ب. کنایه؛
[این عبارت کنایه است(فَارَقَهُ)کنایه از رنجش وقطع ارتباط عاطفی و صمیمی بین آن هاست] .توضیح آن که اگر مؤمن، برادر مؤمن خود را خشمگین و یا شرمنده کند، این عمل باعث نفرت و انس نگرفتن با وى مى‏گردد، و این خود از انگیزه‏ها و عوامل جدایى است. و تقدیر عبارتى که به منزله کبر است: چون جدایى از برادر جایز نیست پس خشمگین ساختن او روا نیست. توفیق و مصونیت از خطا به دست خداست.( بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۷۹۳)

نتیجه‌گیری و پیشنهادات

پس از تحلیل و بررسی وجوه بیانی و سیمای ادبی کلمات قصاربا مضامین اجتماعی درنهج البلاغه به عنوان یگانه شاهکارادبی بشر،مشخص شد در این اثر گرانسنگ که فوق کلام بشراست برای محسوس گردانیدن مفاهیم وتثبیت محتوادرذهن مخاطبین بااستفاده از صنایع ادبی به ویژه بیان هنرمندانه به تصویرگری معانی پرداخته شده ومفاهیم والای انسانی وآداب مترقی اجتماعی کلام خود را درقالب زیباترین تابلو های هنری و تصاویر وتعابیر ملموس و محسوس به مخاطب ترسیم عرضه شده است.گزیده گویی، بهرمندی و عبرت آموزی از گذشتگان،یادآوری مرگ وقیامت،توجه به کارکردهای مثبت ومنفی و جاذبه های لفظی و تعبیری از هنرهای کلامی است که مخاطب آن را شیفته ی خود می سازد.امیرمومنان (ع)درنهج البلاغه-این مجموعه هنری زیبا- از تابلوهای هنری کلامی برای تعمیق معانی و مضامین بلند خود بهره جسته است.وبا استفاده از کنایه وتشبیهات کم نظیرو،انواع استعاره و مجازمعانی را به صورتی زنده و پویا شخصیت بخشیده وپذیرش و فهم آن هارا به دوراز تکلف و پیچیدگی متداول درمباحث فلسفی وکلامی به صورت زلال وروان دراختیاربشریت قرار داده است. پس از تحلیل و بررسی سیمای ادبی کلمات قصارنهج البلاغه که از نظرادبی نیز یکی از شاهکارترین آثارمی باشدمشخص شد که این اثر برای محسوس گردانیدن محتوا،کلام خود را درقالب زیباترین تابلو های هنری و تصاویرو تعابیر ملموس و محسوس به نمایش گذاشته است.تاشنونده درمسیردرک معارف بدون احساس دلزدگی به مقصدبرسد وبااشتیاق رفتارهای نادرست خودرا اصلاح نموده وبه تکمیل و تعالی محسنات اخلاقی و رفتاری خود بپردازد. دراین نوشتار،جلوه هایی از هنرخارق العاده این اثردرصحنه پردازی و تجسم بخشیدن مفاهیم کلمات قصاروخلق تصاویری زنده وبدیع همراه با پویایی و حرکت ارائه گردیده است.به عنوان مثال حضرت (ع)درحکمت ۵ علم،ادب و اندیشه رااین گونه معرفی می فرماید: «…وَ الْعِلْمُ وِرَاثَهٌ کَرِیمَهٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ- وَ الْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ »علم را به میراثی ارزشمند تشبیه کرده اند همانطوری که علما را وارثان انبیاء می دانیم ،آداب پسندیده را به گوهرهای همیشه تازه که گذرزمان وتداول ایام چیزی از ارزش آن کم نمی کندواندیشه ی پویارابه آیینه ای بی غباروزلال تشبیه فرموده که مقابل انسان قرار گرفته و معایب و محاسن عملکرد ورفتاررا بدون کم وکاست به اهل اندیشه و تعقل نشان می دهد.
ونیز درقسمتی از حکمت۱۱۴به موقعیت شناسی درحسن ظن وسوء ظن اشاره می فرمایدوبا الهام از آیات نورانی قرآن دراین خصوص به ترسیم و تجسم آیات می پردازندووقتی اراده فرموده است از بدگمانی نهی کندآن رابا استفاده از استعاره بالکنایه ..إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ..انشافرموده همانطوری که می بینیم دراین عبارت صلاح به پادشاه قدرتمند تشبیه شده است.که برروزگارو اهل آن سیطره یافته است درچنین قلمروی جایی برای بدگمانی باقی نمی ماند.وعکس آن در «وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ»
زمان و روزگارى است که فساد بر روزگار و مردمش چیره شده است و بر این اساس، انتظار کار خلاف مى‏رود و جاى بدگمانى نسبت به مردم هست، پس هر کس در چنین روزگارى به فردى خوش‏بین باشد، براستى که خود را فریب داده است، یعنى خویشتن را گول زده و از حال خود غافل مانده است.
هرگاه جامعه اصلاح شده و مردم پرهیزگارباشند،جایزنیست کسی نسبت به دیگری سوءظن داشته باشدمگراین که گناه و خطایی از اوآشکارگردد.واگرموضوع برعکس شودوروزگارروزگارانسان های شروروفاجروگمراه و منحرف باشدومردم دوراز خدازندگی کنندسپس کسی نسبت به آن افرادحسن ظن داشته باشدخودرا به زیان و هلاکت گرفتارکرده است.چون که چیزی که اکثریت داردهمان فساد و تباهی است…بنابراین معیاربرای حسن ظن و یا سوئظن نسبت به مردم صلاح و یا فساد جامعه است
ا-پس تبیین و تحلیل سیمای ادبی کلمات قصاربا مضامین اجتماعی نهج البلاغه،نشان می دهد که عبارات به کاررفته برای ترسیم سیمای ادبی حکمت و تشویق به انجام آن دارای حرکت،پویایی و زیبایی و جذّابیت فوق العاده ای هستند به گونه ای که دریک عبارت کوتاه گاه دویا چند تابلو هنری زیبارا از استعاره ،تشبیه ،کنایه ویا مجازبرای مخاطب ترسیم نموده است.آنچنان که درقسمتی از حکمت ۱۲۲به توصیف مرگ می پردازد؛ «…وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ» تشبیه مردگانى که به چشم خود مى‏بیند به مسافرانى که عن قریب برمى‏گردند. «گویی مرگ برای دیگران است » کنایه تعریض ازغفلت وبی توجهی نسبت به مرگ(مکنی عنه) است
۱٫تصاویری که برای سیمای ادبی این حکمت ها به کار رفته ،تلاش کرده است،مفاهیم ذهنی و ارزش های معنوی آن هارا درقالب تابلو های ملموس و محسوس ترسیم نمایدتادرمعرض حواس پنجگانه مخاطب قرار گیردو آسان تر درک شود .زیراوقتی کلامی درقالب تشبیه یا تمثیل ارائه می شود،محسوس تر و ملموس تر می باشد.طی تبیین وبررسی تحقیق حاضربدین نتیجه رسیدیم که برای بررسی سیمای ادبی کلمات قصار با مضامین اجتماعه درنهج البلاغه بیشترازانواع کنایات وتشبیه ودرمراتب بعدی از استعاره و مجاز استفاده شده است .این به دلیل زیبایی نهج البلاغه است. تشبیهات به کاررفته درنهج البلاغه رنگ و بوی دیگری دارد،یعنی اندکی پیچیده ترو مفهومی تر است،وشاید علت آن باشدکه محیط بادیه و صحرا(عصرنزول قرآن درحجاز)نازمند تشبیهات ساده و محسوس بوداما سرزمین عراق و شامات باتنوع آب و هوایی همراه بوده ،دجله وفرات،کوهستان های شرقی عراق وآب وهوای معتدل این منطقه)وهمین امر خود باعث به وجود آمدن تشبیهات پیچیده،تنوع رنگ و غیره درکلام امام (ع)شده بود.
۳٫تصویرسازی و هنرپردازی درکلمات قصارنهج البلاغه به دلیل محدودیت عبارت و وسعت معانی شکل دیگری داردوگاه دریک عبارت کوتاه می توان چندمورد بیانی از مجاز،استعاره، تشبیه و کنایه را یافت لذا پی بردن به این وجوه متعدد توانایی ادبی و تبحرخواص خودرا می طلبد.و گاه دردل تشبیهات مجاز و استعاره گنجانده شده است.وبالعکس.
این مطلب را با سخن جرج جرداق مسیحی خاتمه می دهم،ایشان درتقدیمی کتاب خوداین گونه به توصیف گفتارامیرالمؤمنین (ع)می پردازد؛ روائع‏نهج‏البلاغه، صفحه‏ى ۵
الإمام علیّ بن أبی طالب (ع) هو إمام البلغاء و المتکلمین، کما هو إمام المتّقین.. و آیته فی ذلک «نهج البلاغه» الذی یمثّل، فی أسس البیان العربی، مکانه تلی مکانه القرآن الکریم… و تتصل به أسالیب العرب، فی نحو ثلاثه عشر قرنا، فتبنی على بنائه، و تقبس منه جذوتها، و یحیا جیّدها فی نطاق من بیانه السّاحر.
کان الإمام علی (ع) یرتجل کلماته، یلقیها، فی مجالس القوم، خلاصات تأمّل، و فی محافلهم، خطبا تجیش فی داخل الذات، فینطق بها اللّسان عفو الخاطر، فتأتی محکمه «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق».(جورج،جرداق؛۱۳۷۵: ۵)
با توجه به این که نهج البلاغه دردوره های متعدداز زوایای مختلف ادبی و بلاغی و غیره مورد توجه وبررسی قرار گرفته است.اما غالباًپژوهش های ادبی که درزمینه این اثرجاودان صورت گرفته است تاکنون نتواسته اند خودرا از محدوده بلاغت سنتی رها سازند به همین دلیل دراین رساله بانگاهی جدیدو متفاوت از نگاه بلاغت سنتی بحث تصویر هنری و سیمای ادبی که یکی از موضوعات این کتاب است،مورد بیررسی وپژوهش قرار گرفت. که بیشتر آن مؤلّفه های تصویری و محسوس از قبیل تشبیه و،استعاره،مجاز،کنایه وغیره راکه به کاررفته درپیش روی مخاطبین عزیز قرار داده ایم.تصاویری که جمله را از حالت ایستایی و رکود خارج نموده وپویاییی و نشاط دو چندانی به کلام می بخشدلذا به پژوهشگران علوم ادبی پیشنهاد می گردد که به تحقیق درباره تصویر های هنری به کاررفته درنهج البلاغه بپردازند. به امید آن که کتاب هایی مستقل پیرامون چگونگی علم بیان درمورد این اثرگرانسنگ نگاشته شودوزیبایی های ادبی این اثرباشکوه بیش از پیش نمایان گردد.

مُلخَّصُ البَحثِ

فایل پایان نامه با فرمت word : پژوهش های انجام شده در رابطه با ارائه ی مدلی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

پیشنهادی که می­توان برای مسئولین داد این است که با ایجاد انجمن­های هواداری برای تیم سعی شود میزان تعلق و اشتیاق و مشارکت هواداران را افزایش داد و آنها را سازمان­دهی کرد که این روش مقدمات اولیه­اش برای تیم تراکتورسازی صورت گرفته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳-۵) فرضیه چهارم، بررسی یا تعیین رابطه­ بین شناسه­ی تیم و توانایی شناخت صحیح حامیان آن تیم
همان­طور که از جدول (۱-۵) پیدا است، برای این فرضیه مقدار ضریب مسیر ۰/۴۳ و T-value=4/49 بدست آمده است. یکی از نتایج دور از انتظار این تحقیق همین فرضیه بود.
یکی از دلایل بروز این نتیجه، می ­تواند این باشد که احتمالا تعدادی از افرادی که در ورزشگاه حضور داشته اند، با اینکه هوادار تیم تراکتورسازی تبریز بوده ­اند، اما به اندازه کافی اطلاعاتی راجع به حامیان تیم تراکتورسازی نداشتند. به­عبارت دیگر، حامیان مالی تیم تراکتورسازی را نمی­شناختند، و این می ­تواند به این دلیل باشد که چون سالانه ممکن است حامیان تیم­ها تغییر کنند و بنابراین هواداران سخت است بتوانند شناخت کاملی را از حامیان مالی تیم­شان داشته باشند.
۵-۳-۵) فرضیه پنجم، بررسی یا تعیین رابطه­ بین شناسه­ی تیم و نگرش نسبت به حامیان آن تیم
برای این فرضیه، مقدار ضریب مسیر ۰/۷۴ و T-value=9/14بدست آمده است. این شاخص ­ها وجود ارتباط قوی میان این دو متغیر را تأیید می­ کند. این یعنی هر چه میزان شناسه­ی تیم ورزشی بیشتر باشد، ادراک مثبت فرد از حامی مالی بیشتر است. نتایج بدست آمده از این فرضیه با نتایج حاصل از تحقیقات قبلی از جمله تیزو و الکساندر (۲۰۰۹)، وینر و اسوانسون (۲۰۰۳) و مینگهان (۲۰۰۱) همخوانی دارد.
تعلق مصرف­ کنندگان به یک رویداد یا تیم ورزشی، به عنوان یکی از مهمترین شاخص­ های فردی که ادراک و رفتار مصرف­ کنندگان از حامی­گری را تحت تأثیر قرار می­دهد، مطرح شده است. وجود این رابطه توسط گوینر و اسوانسون (۲۰۰۳)، نیز به اثبات رسیده است.
با توجه به وجود ارتباط قوی بین دو متغیر هواداری که متعلق به تیمی دارای تیمی با شناسه­ی قوی باشد در نتیجه میزان نگرش و درکی که از حامی مالی خواهد داشت مثبت خواهد بود بنابراین مسئولین باشگاه­ها و حامیان مالی باید به فکر تقویت شناسه­ی تیمی باشند تا بتوانند نظر هواداران را به خود جلب کنند.
۶-۳-۵) فرضیه ششم، بررسی یا تعیین رابطه­ بین شناسه­ی تیم و رفتارهای حمایت حامیان آن تیم
برای این فرضیه، مقدار ضریب مسیر ۰/۸۰ و T-value=11/12 بدست آمده است. این شاخص ­ها وجود ارتباط قوی میان این دو متغیر را تأیید می­ کند. این بدان معنی است هر چه میزان شناسه­ی تیم ورزشی بیشتر باشد، حمایت فرد نیز از حامی مالی افزایش می­یابد. نتایج بدست آمده از این فرضیه با نتایج حاصل از تحقیقات قبلی از جمله تیزو و الکساندر (۲۰۰۹)، کارنول و کیوت (۲۰۰۵) و مادریگال (۲۰۰۱) همخوانی دارد.
داشتن تعلق خاطر به یک تیم ورزشی، بیانگر جنبه­هایی از هویت اصلی فرد است که مقاصد رفتاری وی نسبت به حامی تیم را تحت تأثیر قرار می­دهد. وجود تعلق تیمی در فرد، رابطه مثبتی با توانایی تشخیص حامی، نگرش مثبت نسبت به حامی و بروز رفتار حمایتی (قصد خرید) و رضایت (تبلیغات توصیه­ای) از حامی دارد.
۷-۳-۵) فرضیه هفتم، بررسی یا تعیین رابطه­ بین شناسه­ی تیم و رضایت نسبت به حامیان آن تیم
برای این فرضیه، مقدار ضریب مسیر ۰/۸۶ و۱۱/۱۶ T-value= بدست آمده است. این شاخص ­ها وجود ارتباط قوی میان این دو متغیر را تأیید می­ کند. این بدان معنی است که شناسه­ی تیم تأثیر بسیار مثبتی بر رضایت هواداران از حامیان مالی دارد. محققین دیگری از جمله کو و همکاران (۲۰۰۸)، و هاروی و همکاران (۲۰۰۶) در تحقیق خود این رابطه را مورد تأیید قرار داده­اند. همچنین رابطه میان تصویر شناسه و قصد خرید در تحقیقاتی که خارج از حوزه حامی­گری قرار دارند نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
تصویر سازمانی مثبت ادراک شده توسط مشتری از آن جهت که ریسک ادراک شده وی را کاهش می­دهد عاملی تأثیرگذار بر روی تصمیمات مربوط به تراکنش­های مالی مصرف ­کننده است و احتمال خرید را افزایش می­دهد. حامی­گری می تواند واکنش مصرف­ کنندگان نسبت به حامی را تغییر داده و موجب ایجاد نگرش­های مثبت نسبت به حامی گردد، که این امر در نهایت منجر به افزایش تمایل مصرف­ کنندگان به خرید محصولات حامی می­ شود. و این میزان رضایت هواداران از حامیان مالی را نشان می­دهد(گوینر و اسوانسون، ۲۰۰۳،ص۲۸۷).
هر چه مصرف ­کننده علاقه­ بیشتری به تیم مورد نظر داشته باشد، نگرش مثبت­تری به حامی پیدا می­ کند. در نتیجه اگر نگرش مصرف کننده از فعالیت­های حامی نسبت به تیم مثبت باشد، این نگرش مثبت به خود حامی نیز منتقل می شود.
به­عبارت دیگر، اگر هوادار احساس کند که شرکت حامی کمک­های ارزشمندی را برای موفقیت تیم ارائه می­ کند، نگرش مثبتی نسبت به حامی پیدا می­ کند که این نگرش مثبت موجب می­ شود تا ادراک فرد از حامی تحت تأثیر قرار گیرد که این ادراک مثبت، در قالب نتایج رفتاری از جمله تبلیغات توصیه­ای محصولات حامی به دیگران بروز کند.
فرضیه ­های چهارم تا هفتم، اهمیت متغیرهای شناسه­ی تیم و تصویر شناسه حامی در ایجاد نتایج رفتاری نسبت به حامی­گری را آشکار می­سازد. همانطورکه مینگهان (۲۰۰۱) بیان می کند، هوادارانی که میزان تعلق به تیم در آن­ها بالا است، بیشتر احتمال می­رود تا تصویر مثبتی نسبت به حامی در ذهنشان شکل گیرد که این تصویر مثبت درنهایت موجب بروز مقاصد رفتاری از جمله قصد خرید و تبلیغات توصیه­ای گردد. بنابراین می­توان گفت که بازاریابان باید به­منظور افزایش اثربخشی حامی­گری، تلاش نمایند تا میزان تعلق تیمی را بهبود بخشند و تصویر مثبتی از حامی در ذهن هواداران ایجاد نمایند.
بازاریابان ورزشی باید برنامه­هایی تدوین و اجرا کنند تا بتوانند تعلق به تیم در افراد را افزایش دهند. این امر می ­تواند با افزایش مشارکت افراد در رویداد­ها و فعالیت­های اجتماعی تیم میسر گردد. علاوه بر این، بازاریابان باید از طریق راهبرد­های مختلف ارتباطی به تبلیغ گسترده حامی و انجام فعالیت­های ترفیعی اقدام کنند. به­عنوان مثال؛ استفاده از تبلیغات در ورزشگاه و خارج از ورزشگاه مانند تبلیغات چاپی ( شامل بنر و عکس­های مختلف از محصولات حامی)، استفاده از تکنولوژی­های مختلف ارتباطی مانند اینترنت، روزنامه­ها و مجلات ورزشی و اعلام این نکته که شرکت حامی این تیم است، تبلیغ محصولات حامی قبل از شروع بازی و ایجاد بخش روابط عمومی به منظور ارتباط با هواداران و … ، می ­تواند میزان آگاهی هواداران از حامی را بالا برده و موجب ایجاد تصویر مثبت از حامی شود.
۴-۵) محدودیت­های تحقیق
هر تحقیقی ممکن است با یک­سری محدودیت­هایی روبه­رو شود. وجود این محدودیت­ها نشان می­ دهند که در تعمیم دادن نتایج هر تحقیق می­بایست جوانب احتیاط را رعایت کرد.
از جمله محدودیت­های این تحقیق این است که در استفاده و تعمیم نتایج حاصل از این تحقیق باید در نظر داشت که این تحقیق به یک ورزش خاص (فوتبال)، یک تیم ورزشی خاص (تراکتورسازی) و یک حامی خاص (حامی اصلی) مربوط می­ شود. بنابر­این نتایج گزارش شده در این تحقیق تنها نظر هواداران این تیم را نسبت به یک شناسه خاص منعکس می­ کند. در نتیجه تحقیقات آتی باید با بسط این تحقیق نتایج حاصل را قابل تعمیم و عمومی تر نمایند.
۵-۵) پیشنهاد­ها
۱-۵-۵) پیشنهاد­های کاربردی و اجرایی برای مدیران

دانلود منابع تحقیقاتی : دانلود پروژه های پژوهشی درباره بن‏مایه‏های کلامی امامت در قصص قرآن … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

گاه استدلال به برخی از قصص قرآن کریم در مباحث کلامی امامت در راستای جواب حلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
أ- به عنوان نمونه در مسأله اثبات طول عمر امام عصر(ع) پس از بیان جواب نقضی و نشان دادن امکان طول عمر و رفع استبعاد از ذهن مخاطب نوبت به «جواب حلی» می‌رسد که در اینجا می‌توان به قصه عدم تغییر طعام و شراب عزیر و نیز احتمال نگه داشتن یونس(ع) در شکم ماهی تا روز قیامت بنابر آیات «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی‏ بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[۴۲۱] استناد کرد که جواب حلی است که نظر به قدرت خداوند دارد.[۴۲۲]
افزون بر اینکه برخی از قصص قرآن، بیانگر سنت‏های تغییرناپذیر الهی است که این نیز در بخش «جواب حلی» قرار می‌گیرد.
ب- به عنوان نمونه در جواب حلی برای علت غیبت می‌توان به این مطلب اشاره کرد که سنت لایتغیر الهی به این تعلق گرفته که اگر در هر زمانی جان انبیاء، اوصیاء و رسولان الهی و خلاصه جان حجج الهی از ناحیه مخالفان در خطر باشد و شرایط لزوم قیام مهیا نباشد و شخص وی مورد تعقیب باشد و جان وی در خطر جدی باشد، باید وی از دست مخالفان بگریزد همچون موسی(ع) که پس از قتل قبطی مورد تعقیب بود و توان مقابله نداشت و شرایط مقابله فراهم نبود از شهر گریخت و به تعبیری از میان ایشان غائب شد. و نیز هنگامی که موسی(ع) بار دوم از مصر بیرون رفت که این بار همراه با بنی اسرائیل بود که فرعون و سپاهیانش او را تعقیب می‌کردند و اگر به موسی(ع) دست می‌یافتند بى‏گمان او را می‌کشتند زیرا انگیزه‏ها بر قتل وی بیشتر شده بود(با قتل یک قبطی قصد قتل موسی را داشتند چه برسد به اینکه این بار بر علیه قدرت فرعون ایستادگی می‌کرد) این مطلب با آیه «..وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ..»[۴۲۳] نیز متناسب است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۳-۳- مفهوم اولویت
گاه در استنباط کلامی از قصص قرآن کریم ناگزیر باید به مفهوم اولویت استدلال کرد. مانند نمونه‏های زیر
أ- از آیه شریفه «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ»[۴۲۴] که فرازی از ماجرای حضرت موسی(ع) در مدین است می‌توان به مفهوم اولویت استدلال کرد که قوی بودن و امین بودن باید در نبی و امام باشد. با این توضیح که از آنجایی که دو ویژگی مذکور در کار کردن برای حضرت شعیب(ع) و چوپانی کردن برای وی لحاظ شده است بى‏تردید برای افرادی که هدایت و رهبری مردم را به عهده می‌گیرند باید این دو ویزگی وجود داشته باشد.
ب- از آیه شریفه «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[۴۲۵] می‌توان بنابر مفهوم اولویت چنین برداشت کرد که بنابر این آیه تعهد و علم دو شرط ضروری برای تصدی خزائن زمین است بى‏تردید وجود این دو شرط برای ملک، فرمانروا و امام که عهده دار حاکمیت در زمین است، به طریق اولی لازم است.
ج- و نیز در خصوص «عصمت امام» و «اختصاص نصب امام به خداوند» نیز می‌توان به اصل عصمت انبیاء و انتخاب ایشان از ناحیه خداوند بر پایه مفهوم اولویت نیز استدلال کرد. با این توضیح که حال که انبیاء الهی معصوم هستند و تنها از ناحیه خداوند انتخاب می‌شوند، در مورد ائمه(ع) که وصی انبیاء و ادامه دهنده راه ایشان هستند و با توجه به اینکه مقام امامت بر اساس آیه ۱۲۴ سوره بقره بالاتر از مقام نبوت است و نیز اینکه مقام امامت مقام هدایت به امر است و این سطح از هدایت از نوع «ایصال الی المطلوب» است و بالاتر از سطح هدایت به معنی ارائه طریق است، بى‏تردید امام نیز باید معصوم باشد بلکه لازم است که از درجه بالاتری در عصمت برخوردار باشد و بى‏تردید این شخص باید از ناحیه خداوند انتخاب شود.
فصل سوم: جایگاه امامت در قصص قرآن و چگونگی استدلال علماء امامیه بر آن
همانگونه که گذشت قصص قرآن کریم از دیرباز مورد توجه مفسران، محدثان و دانشمندان علوم قرآنی بوده و از ابعاد گوناگون پژوهش‏های متنوعی در این موضوع سامان یافته است برخی از این آثار روایی و برخی ناظر به ابعاد تاریخی و جغرافیایی قصص قرآن است و برخی دیگر از آثار ناظر به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن است. از سوی دیگر در برخی از تفاسیر اهل سنت دیده می‌شود که غالباً به جزئیات قصص پرداخته‏ا‏ند لذا در ذیل قصص روایات متعددی دیده مى‏شود که جزئیات گوناگونی از قصص قرآن در آن بیان شده که برخی از آنها از قبیل إسرائیلیات و روایات غیر معتبر به شمار مى‏رود و چه بسا خالی از ابعاد هدایتی و تربیتی باشد. اما دانشمندان اهل ‏سنت در تفاسیر و کتب علوم قرآنی و تک نگاری‏های خویش در باب قصص قرآن با وجود اینکه بیشتر به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن پرداخته‏ا‏ند و و در مباحث پیرامون «اهداف، اغراض و رسالت قصص قرآن» نیز مباحثی از قبیل تسلی دادن به رسول خدا(ص) و مؤمنان، عبرت از امت‏های پیشین، تثبیت روح ایمان در مسلمانان و مطالبی این چنین بیان کرده‏ا‏ند و غالباً اشاره‏ا‏ی به ابعاد استنباطی مباحث امامت از قصص قرآن نداشته‏ا‏ند، اما در تفاسیر آنها موارد معدودی را می‌توان یافت که در آن به برخی از ابعاد کلامی مرتبط با مسأله امامت اشاره شده است. در این میان موارد گوناگونی مى‏توان یافت که مفسران امامی در تفسیر برخی آیات قصص نکات قابل توجهی از مباحث «امامت پژوهی» در استنباط از آن قصص بیان کرده‏ا‏ند، در آثار کلامی امامیه در مباحث «امامت» نیز اهتمام بیشتری نسبت به تفاسیر امامیه، در استنباط کلامی به آیات دیده مى‏شود. افزون بر اینکه تأمل در روایات تفسیری اهل بیت(ع) در باب قصص قرآن نشان مى‏دهد که یکی از مهمترین شیوه‏های اهل بیت(ع) در تبلیغ امامت و تبیین ابعاد گوناگون آن و نیز در پاسخگویی به شبهات شیعیان و در احتجاج با مخالفان این است که به قصص قرآن کریم در مسائل کلامی «امامت» استناد بسیاری داشته‏ا‏ند که نمونه‏های متعددی از روایات رسول خدا(ص) در آثار روایی امامیه و اهل ‏سنت و نیز روایات بسیاری از اهل بیت(ع) در آثار روایی و تفسیری امامیه شاهد این مدعاست حتی برخی از شاگردان معصومین(ع) در مناظرات و احتجاجات خویش با مخالفان از این شیوه بهره جسته‏ا‏ند. در آثار کلامی متقدم و متأخر امامیه نیز این شیوه از جایگاه ویژه‏ا‏ی برخوردار است. لذا یکی از موضوعات اساسی در تفسیر قرآن، ابعاد کلامی و جنبه‏ه ای استنباط کلامی از قصص قرآن در حوزه مباحث «امامت» است که در این بخش به مهمترین این مباحث می‌پردازیم:
۳-۱- شرایط امامت
شرائط و ویژگی‏های امام بخشی از مهمترین مباحث کلامی امامت است که از دیرباز غالباً در کتب کلامی به نحو مبسوطی بیان شده است لکن در میان آیات قصص قرآن نیز آیاتی وجود دارد که اگرچه در سیاق قصه قرار دارد لکن می‌توان در راستای این مبحث کلامی مورد استناد قرار گیرد که ذیلاً اشاره می‌شود:
۳-۱-۱- اختصاص حق تعیین امام به خداوند
اولین مطلبی که به وضوح می‌توان از آیات قصص قرآن در مباحث شرائط و ویژگی‏های امام استنباط نمود، اختصاص تعیین و نصب امام به خداوند متعال است. به عنوان نمونه آیه «إِنِّى‏ جاعِلٌ‏‏ِ فِى ‏الْأَرْضِ‏ِ خَلِیفَهً»[۴۲۶] که در طلیعه اولین قصه قرآن قرار دارد بیانگر این مدعاست. شیخ‏‏‏‏‏ صدوق انتخاب‏‏‏‏‏‏ِ خلیفه و امام را تنها مختص به خداوند دانسته و به استناد آیه‏‏‏‏‏ مذکور مى‌نویسد: «در آیه شریفه «إِنِّى‏ جاعِلٌ ‏‏ِفِى‏ الْأَرْضِ ‏ِخَلِیفَهً»، کلمه «جاعل»، صفت ‏‏‏‏‏‏‏‏خداوند است که نفس خود را بدان وصف فرموده‏ است(یعنى نصب‏‏‏‏‏ خلیفه را او انجام ‏‏‏‏مى‏دهد نه دیگران) و در آیه دیگر فرمود: «..إِنِّى‏ خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ»[۴۲۷] یعنى من ‏‏‏‏‏بشر را از خاک خلق مى‏کنم نه دیگران. و کسى‏که ادّعا مى‏کند که او امام را بر مى‏گزیند، ضرورى ‏است که بشر را از خاک بیافریند، و چون این‏ معنى باطل‏‏‏‏‏ِ است، آن ‏نیز باطل ‏‏‏‏‏ِخواهد بود، زیرا هر دوى ‏آنها در امکان ‏واحدى ‏است. وجه ‏‏‏‏‏‏‏دیگر آن ‏است که فرشتگان با همه فضیلت و عصمتى که دارند، صلاحیّت‏‏‏‏‏‏‏‏ِ انتخاب ‏‏‏‏‏‏ِامام را نداشتند، تا آنکه خداوند، خود متصدّى آن گردید و نه ایشان، و به این اختیار بر عموم مخلوقاتش احتجاج نمود که ایشان را راهى در اختیار خلیفه نیست، زیرا فرشتگان‏ خدا، با همه صفا و وفا و پاکدامنیشان، چنین ‏اختیارى ‏نداشتند. خداوند ملائکه را در بسیارى ‏از آیاتش ستوده ‏است مانند آیات «..بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[۴۲۸] و «..لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»[۴۲۹] در این ‏صورت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِانسان با همه بى‏خردى و نادانیش، چگونه و با چه صلاحیّتى‏ مى‏تواند امام را انتخاب ‏‏‏‏‏‏ِکند. احکام غیر امامت، مثل نماز و زکات و حجّ و غیره را بنگرید؛ آیا خداى‏تعالى آن‏‏‏‏‏‏احکام را به مردم واگذاشته‏است؟ مسلّما در این‏احکام مردم حق ‏‏‏‏‏اختیار و انتخاب‏‏‏‏‏‏ِ ندارند، پس چگونه مسأله ‏‏‏‏‏‏امامت و خلافت را که جامع ‏‏‏‏ِهمه احکام و حقایق ‏‏‏‏‏است، به مردم واگذاشته‏ است.[۴۳۰]
شیخ محمد آل عبدالجبار(د پس از ۱۲۴۰ق) در کتاب «الشهب الثواقب لرجم شیاطین النواصب» در ذکر ادله قرآنی بر خلافت امام علی(ع) و دیگر معصومان(ع) به آیات متعددی چون «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ..»[۴۳۱] و «..إِنِّی‏ جاعِلٌ‏ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..» استناد نموده و تصریح کرده ‏است که خداوند برگزیدن را به عهده خویش قرار داده و مردم هیچ شرکتی در این امر ندارند.[۴۳۲]
این‏‏‏‏‏‏ دیدگاه اختصاص به امامیه ندارد بلکه اسماعیلیه نیز چنین‏ دیدگاهی دارند به عنوان‏ نمونه قاضى ‏نعمان‏ مغربی(د ۳۶۳ق) از فقیهان إسماعیلیه، در «شرح‏‏‏ِالأخبار» امامت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِرا فریضه‏اى ‏الهی دانسته و با اشاره به دلالت ‏‏‏‏‏‏‏‏«أُولِى‏الْأَمْرِ» در آیه‏‏‏‏‏ «..أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى‏الْأَمْرِ مِنْکُمْ..»[۴۳۳] مى‌نویسد: «خداوند اطاعت را به مردم تفویض نکرد و به آنها نفرمود که از هرکه خواستید اطاعت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِکنید که در این‏‏‏‏‏‏ صورت بتوانند امامی را برای خویش نصب ‏‏‏‏‏نمایند و از وی اطاعت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِکنند و یا پیامبری و یا خدایی جز خدا برگزینند، بلکه مردم از روی تعبد به طاعت کسی که خداوند او را بر ایشان برگزیده ‏است، و نیز رسولاتی که وی برای ایشان برگزیده است، ملزم ‏‏‏‏شده‏اند، وی در ادامه به آیات‏‏‏‏‏‏‏‏‏ «اللَّهُ یَصْطَفى ‏مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاس‏..»[۴۳۴] «..إِنِّى‏ جاعِلٌ‏‏ِ فِى ‏الْأَرْضِ‏ِ خَلِیفَهً..» و «..إِنِّى‏جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتى ‏قالَ لا یَنالُ عَهْدِى ‏الظَّالِمینَ»[۴۳۵] استناد کرده و سپس به نص رسول‏‏‏‏‏ِ خدا(ص) بر امامت‏‏‏‏‏‏‏‏ِ حضرت ‏‏‏‏علی(ع) اشاره ‏‏‏کرده و امامت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِرا به نص دانسته و طریق ‏‏‏‏‏اختیار مردم ‏‏‏‏و اجماع ‏‏‏‏ِبر تعیین ‏‏‏‏امام را نپذیرفته ‏است.[۴۳۶]
حمید الدین کرمانی(د ۴۱۳ق) از متکلمان إسماعیلیه نیز در کتاب «المصابیح فی إثبات الإمامه» در باب «اثبات بطلان اختیار الامه إماماً» هفت برهان ذکر کرده که برهان هفتم را به استناد آیه مذکور اینگونه بیان کرده ‏است: از آنجا که ملائکه مقرب و معصوم که هیچ لغزشی از ایشان سرنمى‌زند، هنگامی که خداوند اراده کرد که خلیفه‏اش را در زمین قرار دهد فرمود: «..إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..»، ملائکه بنابر فراز «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ..‏» چنین پنداشتند که خلافت برای ایشان است، و خداوند با وجود عصمت و طهارت ایشان، آنها را از این اختیار منع نمود و با سخن خویش(إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) آنها را بر سخنشان توبیخ کرد، امت غیر معصوم به طریق اولی از اختیار(برگزیدن امام) منع شده‏اند زیرا این اختیار باطل است.[۴۳۷]
علی بن ‏ولید(د ۶۱۲ق) از دیگر متکلمان اسماعیلیه نیز در ابطال برگزیدن امام از ناحیه مردم، ادله گوناگونی بیان کرده که یکی از این ادله ناظر به آیه مزبور است: «از آنجا که امام شخصی جز معصوم نیست و عصمت امام امری است که راهی به شناخت و پی بردن آن نیست لذا امکان اختیار امام برای امت محال و باطل است» وی در ادامه با استناد به آیه «..إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..» عباراتی شبیه عبارات کرمانی بیان کرده‏است.[۴۳۸]
علاوه بر آنچه بیان شد در قرآن کریم خلیفه‏ای ذکر نشده که به انتخاب مردم و حتی به انتخاب پیامبری باشد(مانند آیات استخلاف حضرت آدم و داود)، در واقع انتخاب خلیفه در همه آیات اختصاص به خداوند دارد و حال که خلیفه اعم از نبوت و امامت است، انتخاب امام در ذیل انتخاب خلیفه‏‏است و خلیفه را تنها خدا بر مى‌گزیند، لذا تعیین امام بر عهده خداست. از سوی دیگر آیه «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۴۳۹] نیز گویای این مطلب است که به قرینه «إِنِّی جاعِلُکَ» و «عَهْدِی» اعطای مقام امامت تنها از جانب خداوند است.
اینک به روش تفسیر موضوعی این مطلب را در آیات قرآن پی جویی مى‏کنیم، زیرا دسته‏های متعددی از آیات وجود دارد که از مجموع آن می‌توان به اختصاص تعیین امام به خداوند پی برد که ذیلاً به آن می‌پردازیم:
۳-۱-۱-۱- آیات جعل «خلیفه»
در قرآن کریم در مواردى که ذکر بعث پیامبرى یا خلیفه‏اى مى‏شود، خداوند تعیین آن را اختصاص به خود داده؛ چنانچه درباره حضرت آدم(ع) در خطاب به ملائکه فرموه: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً..»[۴۴۰] و نیز خطاب به حضرت داوود(ع) فرمود: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ..»[۴۴۱].[۴۴۲]
و نیز آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ..»[۴۴۳] که بر پایه روایات گوناگون مراد از «الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان هستند. در روایات بسیارى از ائمه اطهار(ع) نیز این آیه راجع به ظهور حضرت بقیه اللَّه(ع) و رجعت ائمه اطهار(ع) است.[۴۴۴]
آیات مزبور ناظر به خلافت الهی است که توسط خداوند از میان بندگان برگزیده شده است. در واقع همه آیات مزبور ظهور در این مطلب دارند که خداوند ایشان را به منصب خلافت برگزیده است و هیچ کسی در این انتخاب دخیل نبوده است. و در هیچ جای قرآن آیه‏ای وجود ندارد که خلیفهالله از ناحیه مردم انتخاب شود. البته باید توجه داشت که برخی از کاربردهای قرآنی این ریشه در ارتباط به معنای لغوی خلیفه می‌باشد.[۴۴۵]
۳-۱-۱-۲- آیات جعل «امام»
این آیات عبارتند از:
«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۴۴۶]
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ..»[۴۴۷]
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»[۴۴۸]
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»[۴۴۹]
این آیات نیز به خوبی تصریح دارد نصب امام تنها از ناحیه خداوند است. زیرا در همه این آیات خداوند عهده دار نصب و جعل امام بیان شده است.
۳-۱-۱-۳- آیات منصب «وزارت»
این آیات عبارتند از:
«وَ اجْعَل لىّ‏ِ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى کىَ‏ْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَامُوسىَ‏»[۴۵۰]
«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرًا»[۴۵۱]
این آیات ناظر به منصب وزارت هارون(ع) برای حضرت موسی(ع) است که این انتخاب اگرچه با درخواست حضرت موسی(ع) بود لکن خداوند درخواست وی را اجابت نمود و هارون را وصی و وزیر وی قرار داد.
۳-۱-۱-۴- آیات «اختیار»
به عنوان نمونه آیه «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى»[۴۵۲]‏ در قصه حضرت موسی(ع) نیز به خوبی بیانگر انتخاب حضرت موسی(ع) از ناحیه خداست.
البته در این فراز می‌توان به دو آیه «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ..»[۴۵۳] و «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ..»[۴۵۴] استدلال کرد که در غیر قصص قرآن بیان شده است.
که آیه اول گویا اشاره به این مطلب دارد که همان کسی که خالق است حق اختیار دارد زیرا تنها خالق به همه ابعاد وجودی و استعدادها و ظرفیتهای و قابلیت‌های مخلوق خود در گذشته و حال و آینده علم و احاطه کامل دارد لذا اختیار باید مبتنی بر علم و احاطه به همه این ابعاد وجودی باشد که این به خداوند اختصاص دارد؛ لذا حق اختیار مختص به خداوند است. آیه دوم نیز حکایت از آن دارد که مؤمنان هنگامى که خدا و پیامبرش امری را حکم کنند هرگز اختیارى در برابر فرمان خداوند ندارند و نباید از فرمان الهی سرپیچی کنند.
آیه دیگری که در این مجال می‌توان به آن اشاره کرد آیه «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا..»[۴۵۵] که ناظر به قصه انتخاب حضرت موسی(ع) در بنی اسرائیل برای میقات الهی است.
شیخ صدوق به اسناد خویش از سعد بن عبدالله قمی نقل کرده که از امام عصر(ع) سؤال کرد: «اى مولاى به چه علّتی مردم از برگزیدن امام براى خویشتن ممنوع شده‏اند؟ فرمود: امام مصلح برگزینند و یا امام مفسد؟ گفتم: امام مصلح، فرمود: آیا امکان ندارند که برگزیده آنها مفسد باشد؟ چون کسى از درون دیگرى که صلاح است و یا فساد مطّلع نیست. گفتم: آرى امکان دارد، فرمود: علّت همین است و براى تو دلیل دیگرى بیاورم که عقلت آن را بپذیرد، فرمود: رسولان الهى که خداوند متعال آنها را برگزیده و بر آنها کتاب فرو فرستاده و آنها را به وحى و عصمت مؤیّد ساخته تا پیشوایان امّتها باشند چگونه‏اند؟ آیا مثل موسى و عیسى(ع) که پیشوایان امتند و بر برگزیدن شایسته‏ترند و عقلشان بیشتر و علمشان کامل‏تر آیا ممکن است منافق را به جاى مؤمن برگزینند؟ گفتم: خیر، فرمود: این موسى کلیم اللَّه است که با وفور عقل و کمال علم و نزول وحى بر او از اعیان قوم و بزرگان لشکر خود براى میقات پروردگارش هفتاد تن را برگزید و در ایمان و اخلاص آنها هیچ گونه شک و تردیدى نداشت، امّا منافقین را برگزیده بود، خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا..» تا این آیه: «..لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَه..»[۴۵۶] تا آنجا که فرمود: فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ..» و چون مى‏بینیم که برگزیده پیامبر افسد بوده و نه اصلح، در حالى که مى‏پنداشته آنها اصلح هستند، مى‏فهمیم برگزیدن مخصوص کسى است که ما فی الصّدور و ضمائر و سرائر مردم را بداند و برگزیدن مهاجرین و انصار ارزشى ندارد جایى که برگزیده پیامبران به جاى افراد صالح افراد فاسد باشند».[۴۵۷]
خلاصه اینکه افرادی که از ناحیه حضرت موسی(ع) در میان نیکان بنی اسرائیل برای میقات الهی انتخاب شدند، بنابر روایت مذکور به جای اینکه اصلح باشند، افسد و منافق بودند، به تعبیر قرآن کریم سفیه بودند، لذا حال که حضرت موسی(ع) با وفور عقل و کمال علمش افرادی که انتخاب می‌کند چنین بوده‏اند، حال انتخاب مردم چگونه خواهد بود با اینکه به لحاظ عقل و علم ناقص هستند.[۴۵۸] بر این اساس نحوه به خلافت رسیدن سه خلیفه اول مسلمانان اعم از اجماع مسلمانان، استخلاف و شورای شش نفره باطل خواهد بود.
۳-۱-۱-۵- آیات «اصطفاء» و «اجتباء»
«اصطفاء» از ریشه «صفو» است به معنی صفاء است. و مراد «صفوه کل شی» خالص و برگزیده آن است.[۴۵۹] «اصطفاء» تناول خالص شى‏ء است چنانکه اختیار انتخاب خیر و خوب آن است.[۴۶۰] اما این اصطلاح در کاربردهای قرآنی در ارتباط با برگزیدن برخی از انبیاء و افراد شایسته بکار رفته است مانند آیات زیر:
«..وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»[۴۶۱]
«..قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ..»[۴۶۲]
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ»[۴۶۳]
«قالَ یا مُوسى‏ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتی‏ وَ بِکَلامی‏..»[۴۶۴]
«وَ اذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَیْدِى وَ الْأَبْصَرِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخَِالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ وَ إِنهَُّمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَینْ‏َ الْأَخْیَارِ»[۴۶۵]
در این آیات به وضوح نمایان است که در همه موارد خداوند فاعل برگزیدن ذکر شده است. دیگر اینکه لزوما اصطفاء مخصوص به پیامبران ذکر نشده زیرا در دو مورد درباره حضرت مریم و یک مورد درباره ملائکه و یک مورد درباره دین بکار رفته است. به عبارت دیگر لزوما از تعبیر اصطفاء نمی‌توان قطعاً آن مورد را از انبیاء دانست لذا چه بسا درباره طالوت نیز بتوان چنین سخنی را ادعاء کرد که با معناشناسی قرآنی این واژه منافاتی ندارد. دیگر اینکه همه موارد اصطفاء که از اشخاص نام برده همگی معصوم هستند.[۴۶۶]
اما «اجتباء» از ریشه «جبی» که معنای جمع کردن در این ریشه وجود دارد. لیکن «اجتباء» به معنی اصطفاء و اختیار است.[۴۶۷] در کاربردهای قرآنی آن نیز این معنا دیده می‌شود مانند آیه شریفه «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ..»[۴۶۸] که ظاهر این آیه بیانگر این است که خداوند از میان رسل خویش، افرادی را اجتباء و انتخاب می‌کند و آنها را به غیب آگاه می‌کند و عموم مردم یعنی غیر مجتبی‌ها از طریق ایشان به غیب آگاهی می‌یابند.

دانلود فایل پایان نامه : دانلود مطالب پژوهشی در مورد : امکان تشخیص غیر مخرب شکل … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۱۰.۳۲

۰.۰۰۲۶

۳۶۰۰۰۰

۱۶۰۰۰۰

۱۱

۱۱.۲۱

۰.۰۰۰۸

۱۰۰۰۰۰۰

۶۴۰۰۰۰

۱۲

بر طبق نتایج به دست آمده مشاهده می­ شود که الگوریتم پیشنهادی، عملکرد مناسبی برای تشخیص حفره­ها با اندازه­ های مختلف دارا می­باشد. اما نکته قابل توجه این است که کارایی الگوریتم مورد بررسی برای حفره­های خیلی کوچک یا خیلی بزرگ کاهش پیدا می­ کند. در حفره­های خیلی بزرگ، علت این کاهش دقت، به خاطر نزدیکی مرزهای حفره به یکدیگر و یا نزدیکی مرز­های حفره­ها به مرزهای خارجی می­باشد. همان طور که در قسمت قبل ملاحظه شد نزدیکی مرزها به حفره­ها تأثیر چشم گیری بر روی عملکرد الگوریتم ژنتیک و روش گرادیان مزدوج داشت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در حفره­های خیلی کوچک نیز به دلیل کاهش حساسیت جا به ­جایی­های روی مرز خارجی، افزایش فضای جست و جو توسط الگوریتم ژنتیک و در نتیجه به دست آوردن حدس اولیه بدتر ، و همچنین خروج سریع از معیار­های ایست مطرح شده، کارایی الگوریتم پیشنهادی کاهش پیدا می­ کند.
از طرف دیگر نکته دیگری که بر عملکرد الگوریتم اثر گذار می­باشد نسبت قطر بزرگ به قطر کوچک در اشکال بیضی شکل می­باشد. همان طور که در جدول بالا مشخص است هرچه نسبت قطر کوچک به قطر بزرگ نزدیک­تر می­ شود، یعنی شکل مذکور به دایره نزدیک­تر می­ شود درصد خطا کم­تر می­ شود. یعنی در حالاتی که حتی درصد مساحت بزرگ یا کوچک باشد مشاهده می­ شود که اگر شکل به دایره نزدیکتر باشد درصد خطا به مقدار قابل ملاحظه­ای کاهش پیدا می­ کند.
۴-۶ اثر خطای موجود در اندازه گیری جا به ­جایی بر روند همگرایی
هنگامی که مسئله شبیه سازی حالت عملی به خود می­گیرد، با توجه به خطاهای ناشی از دقت وسایل اندازه ­گیری آزمایشگاهی و خطاهای انسانی، اندازه ­گیری جا به ­جایی­ها بر روی مرز خارجی در آزمایش کشش با خطاهای غیر قابل اجتناب همراه خواهد بود. بنابراین برای هر چه نزدیکتر شدن مسئله به حالت­های واقعی می­توان درصدی از خطاهای تصادفی را به مقادیر جا به ­جایی­های محاسبه شده از حل مسئله مستقیم با توجه به مقادیر واقعی پارامترهای مجهول اضافه کرد و به عنوان داده ­های اندازه ­گیری شده خطادار در نظر گرفت. این داده ­های خطا دار طبق رابطه زیر بدست می ­آید.
۴-۲
درصد خطای اعمالی و m شماره گره­ای است که در آن جا به ­جایی را روی مرز اندازه گرفته­ایم. در زیر بررسی­ها را برای دو حفره بیضی شکل مطابق شکل زیر انجام می­دهیم. طبق رابطه (۴-۲) برای اعمال خطای ۱% ، مقدار عددی تصادفی بین ۰ تا ۰.۰۱ انتخاب می­ شود و خطاها به طور تصادفی به مقادیر واقعی اضافه می­شوند. همچنین با اعمال خطای ۳% بر روی مقادیر واقعی به بررسی نتایج حاصل می­پردازیم.
شکل شماره ۴-۶۸: یک دامنه دارای دو حفره
شکل شماره ۴-۶۹: نمونه تخمین حفره­ها با داده ­های خطادار ۱%
شکل شماره ۴-۷۰: نمونه تخمین حفره­ها با داده ­های خطادار ۳%
همانطور که از نتایج بدست آمده مشخص است، با افزایش خطاهای غیر قابل اجتناب در اندازه ­گیری، درصد همگرایی به شکل واقعی کاهش می­یابد. علاوه بر این دامنه تغییرات همگرایی و درصد پراکندگی نیز افزایش می­یابد بطوریکه می­توان گفت با اعمال خطاهای ۳% و بالاتر هندسه حفره­ها به شکل غیر واقعی همگرا می­شوند. دقت شود که استفاده از روش سیمپلکس باعث بهتر شدن جواب­ها شده و درصد خطا را کاهش می­دهد، زیرا در پژوهش­های پیشین از جمله ]۱۸[ که تنها از روش الگوریتم ژنتیک و گرادیان مزدوج استفاده شده، درصد خطاها برای یک حفره نیز زیاد بوده و با اعمال خطای ۳% جواب­ها به شکل واقعی همگرا نمی­شوند. ولی در پژوهش حاضر با وجود دو حفره، به دلیل استفاده از روش سیمپلکس، جواب­ها بهتر همگرا می­شوند.
جدول شماره ۴-۱۲: بررسی تأثیر خطای غیر قابل اجتناب در همگرایی

درصد خطای غیر قابل اجتناب

میانگین خطای همگرایی(درصد)

۰%

۶.۹%

۱%

۹.۳%

۳%

۱۷.۱%

۴-۶ بحث و نتیجه ­گیری
در این پژوهش مسئله معکوس الاستیسیته در شناساسیی حفره­های درون جسم جامد دو­بعدی با بهره گرفتن از تلفیق روش­های المان­های مرزی، الگوریتم ژنتیک، گرادیان مزدوج و روش سیمپلکس مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده می­توان به موارد زیر اشاره کرد.
الگوریتم ژنتیک در معرفی یک حدس اولیه بهینه خوب برای شروع کار الگوریتم­های محلی می ­تواند مؤثر واقع شود. با توجه به ماهیت این الگوریتم، تمرکز و سرعت مناسب در یافتن جواب درست، زمان محاسبات به صورت چشم­گیری کاهش می­یابد. البته از آنجایی که این الگوریتم یک الگوریتم تصادفی می­باشد، کارایی آن با افزایش تعداد پارامتر­های مجهول کاهش پیدا می­ کند.
در پژوهش­های قبلی موقعیت حفره رابطه مستقیمی با قیود هندسی داشت. به طوری که هر چه حفره به قیود هندسی مثل مرزها نزدیک­تر می­شد، جواب­های ضعیف­تری به دست می­آمد. در این پژوهش با اضافه شدن روش سیمپلکس به مسیر حل معکوس و یا به عبارتی به مسیر همگرایی، این مشکل تا حدی بر طرف گردیده است. اما در مجموع بطور مشخص این فرایند شناسایی برای حفره­های میانی همگرایی بهتری را نسبت حفره­های کناری حاصل می­ کند و هر چه حفره به مرز­ها نزدیک­تر باشد، همگرایی بدتری حاصل می­ شود.
با بهره گرفتن از روش سیمپلکس وابستگی شرایط مرزی نیز به طور چشم­گیری کاهش پیدا کرده است. از آن­جایی که برای تشخیص غیر مخرب حفره از آزمایش کشش ساده استفاده می­ شود، باید روشی پیدا می­شد تا با این شرایط مرزی سازگار باشد، یا به طور کلی وابستگی به شرایط مرزی را کاهش دهد، که روش سیمپلکس در این پژوهش این کار را انجام می دهد و این در حالی است که در پژوهش­های قبلی]۱۶[ به این نتیجه رسیده شده بود که برای به دست آمدن بهترین همگرایی جواب­ها، بایستی از قیود هندسی در تمام مرزها استفاده شود که هم جسم را از لحاظ استاتیکی معین می­ کند و هم مرزها را در بر می­گیرد و همچنین بار گذاری بهتر است بر روی تمامی مرز­ها اعمال شود.
نتایج به دست آمده حاکی از عملکرد مناسب روش پیشنهادی برای تشخیص حفره­ها در موقعیت­ها و اندازه­ های دلخواه می­باشد، ولی باید به این نکته توجه داشت که عملکرد آن برای حفره­های خیلی کوچک و یا خیلی بزرگ کاهش نسبی پیدا می­ کند.
استفاده از تعداد بیشتری المان برای شبیه سازی مرز حفره­ها اگر چه شکل دقیق­تری را حاصل می­ کند، اما از طرف دیگر تعداد متغیرهایی که برای حدس وجود دارد را افزایش می­دهد که این تأثیر بسزایی در کاهش کیفیت عملکرد الگوریتم دارد. نتایج به دست آمده حاکی از کافی بودن تعداد المان­ها، یعنی ۶ المان برای هر حفره می­باشد.
استفاده از معیارهای ایست دقیق­تر می ­تواند باعث دقیق­تر شدن جواب­ها باشد. اما از نظر زمانی انجام فرایند شناسایی را با تأخیر جدی رو به رو می­ کند.
در این پژوهش میزان تاثیر پذیری الگوریتم در خطاهای غیر قابل اجتناب نیز بررسی شد و همانطور که دیده شد الگوریتم نسبت به این خطاها حساس بوده به طوریکه با اعمال خطاهای بالای ۳% جواب­ها به شکل غیر واقعی خود همگرا می­شوند.

 
مداحی های محرم