وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود منابع تحقیقاتی : دانلود پروژه های پژوهشی درباره بن‏مایه‏های کلامی امامت در قصص قرآن … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

گاه استدلال به برخی از قصص قرآن کریم در مباحث کلامی امامت در راستای جواب حلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
أ- به عنوان نمونه در مسأله اثبات طول عمر امام عصر(ع) پس از بیان جواب نقضی و نشان دادن امکان طول عمر و رفع استبعاد از ذهن مخاطب نوبت به «جواب حلی» می‌رسد که در اینجا می‌توان به قصه عدم تغییر طعام و شراب عزیر و نیز احتمال نگه داشتن یونس(ع) در شکم ماهی تا روز قیامت بنابر آیات «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی‏ بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[۴۲۱] استناد کرد که جواب حلی است که نظر به قدرت خداوند دارد.[۴۲۲]
افزون بر اینکه برخی از قصص قرآن، بیانگر سنت‏های تغییرناپذیر الهی است که این نیز در بخش «جواب حلی» قرار می‌گیرد.
ب- به عنوان نمونه در جواب حلی برای علت غیبت می‌توان به این مطلب اشاره کرد که سنت لایتغیر الهی به این تعلق گرفته که اگر در هر زمانی جان انبیاء، اوصیاء و رسولان الهی و خلاصه جان حجج الهی از ناحیه مخالفان در خطر باشد و شرایط لزوم قیام مهیا نباشد و شخص وی مورد تعقیب باشد و جان وی در خطر جدی باشد، باید وی از دست مخالفان بگریزد همچون موسی(ع) که پس از قتل قبطی مورد تعقیب بود و توان مقابله نداشت و شرایط مقابله فراهم نبود از شهر گریخت و به تعبیری از میان ایشان غائب شد. و نیز هنگامی که موسی(ع) بار دوم از مصر بیرون رفت که این بار همراه با بنی اسرائیل بود که فرعون و سپاهیانش او را تعقیب می‌کردند و اگر به موسی(ع) دست می‌یافتند بى‏گمان او را می‌کشتند زیرا انگیزه‏ها بر قتل وی بیشتر شده بود(با قتل یک قبطی قصد قتل موسی را داشتند چه برسد به اینکه این بار بر علیه قدرت فرعون ایستادگی می‌کرد) این مطلب با آیه «..وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ..»[۴۲۳] نیز متناسب است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۳-۳- مفهوم اولویت
گاه در استنباط کلامی از قصص قرآن کریم ناگزیر باید به مفهوم اولویت استدلال کرد. مانند نمونه‏های زیر
أ- از آیه شریفه «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ»[۴۲۴] که فرازی از ماجرای حضرت موسی(ع) در مدین است می‌توان به مفهوم اولویت استدلال کرد که قوی بودن و امین بودن باید در نبی و امام باشد. با این توضیح که از آنجایی که دو ویژگی مذکور در کار کردن برای حضرت شعیب(ع) و چوپانی کردن برای وی لحاظ شده است بى‏تردید برای افرادی که هدایت و رهبری مردم را به عهده می‌گیرند باید این دو ویزگی وجود داشته باشد.
ب- از آیه شریفه «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[۴۲۵] می‌توان بنابر مفهوم اولویت چنین برداشت کرد که بنابر این آیه تعهد و علم دو شرط ضروری برای تصدی خزائن زمین است بى‏تردید وجود این دو شرط برای ملک، فرمانروا و امام که عهده دار حاکمیت در زمین است، به طریق اولی لازم است.
ج- و نیز در خصوص «عصمت امام» و «اختصاص نصب امام به خداوند» نیز می‌توان به اصل عصمت انبیاء و انتخاب ایشان از ناحیه خداوند بر پایه مفهوم اولویت نیز استدلال کرد. با این توضیح که حال که انبیاء الهی معصوم هستند و تنها از ناحیه خداوند انتخاب می‌شوند، در مورد ائمه(ع) که وصی انبیاء و ادامه دهنده راه ایشان هستند و با توجه به اینکه مقام امامت بر اساس آیه ۱۲۴ سوره بقره بالاتر از مقام نبوت است و نیز اینکه مقام امامت مقام هدایت به امر است و این سطح از هدایت از نوع «ایصال الی المطلوب» است و بالاتر از سطح هدایت به معنی ارائه طریق است، بى‏تردید امام نیز باید معصوم باشد بلکه لازم است که از درجه بالاتری در عصمت برخوردار باشد و بى‏تردید این شخص باید از ناحیه خداوند انتخاب شود.
فصل سوم: جایگاه امامت در قصص قرآن و چگونگی استدلال علماء امامیه بر آن
همانگونه که گذشت قصص قرآن کریم از دیرباز مورد توجه مفسران، محدثان و دانشمندان علوم قرآنی بوده و از ابعاد گوناگون پژوهش‏های متنوعی در این موضوع سامان یافته است برخی از این آثار روایی و برخی ناظر به ابعاد تاریخی و جغرافیایی قصص قرآن است و برخی دیگر از آثار ناظر به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن است. از سوی دیگر در برخی از تفاسیر اهل سنت دیده می‌شود که غالباً به جزئیات قصص پرداخته‏ا‏ند لذا در ذیل قصص روایات متعددی دیده مى‏شود که جزئیات گوناگونی از قصص قرآن در آن بیان شده که برخی از آنها از قبیل إسرائیلیات و روایات غیر معتبر به شمار مى‏رود و چه بسا خالی از ابعاد هدایتی و تربیتی باشد. اما دانشمندان اهل ‏سنت در تفاسیر و کتب علوم قرآنی و تک نگاری‏های خویش در باب قصص قرآن با وجود اینکه بیشتر به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن پرداخته‏ا‏ند و و در مباحث پیرامون «اهداف، اغراض و رسالت قصص قرآن» نیز مباحثی از قبیل تسلی دادن به رسول خدا(ص) و مؤمنان، عبرت از امت‏های پیشین، تثبیت روح ایمان در مسلمانان و مطالبی این چنین بیان کرده‏ا‏ند و غالباً اشاره‏ا‏ی به ابعاد استنباطی مباحث امامت از قصص قرآن نداشته‏ا‏ند، اما در تفاسیر آنها موارد معدودی را می‌توان یافت که در آن به برخی از ابعاد کلامی مرتبط با مسأله امامت اشاره شده است. در این میان موارد گوناگونی مى‏توان یافت که مفسران امامی در تفسیر برخی آیات قصص نکات قابل توجهی از مباحث «امامت پژوهی» در استنباط از آن قصص بیان کرده‏ا‏ند، در آثار کلامی امامیه در مباحث «امامت» نیز اهتمام بیشتری نسبت به تفاسیر امامیه، در استنباط کلامی به آیات دیده مى‏شود. افزون بر اینکه تأمل در روایات تفسیری اهل بیت(ع) در باب قصص قرآن نشان مى‏دهد که یکی از مهمترین شیوه‏های اهل بیت(ع) در تبلیغ امامت و تبیین ابعاد گوناگون آن و نیز در پاسخگویی به شبهات شیعیان و در احتجاج با مخالفان این است که به قصص قرآن کریم در مسائل کلامی «امامت» استناد بسیاری داشته‏ا‏ند که نمونه‏های متعددی از روایات رسول خدا(ص) در آثار روایی امامیه و اهل ‏سنت و نیز روایات بسیاری از اهل بیت(ع) در آثار روایی و تفسیری امامیه شاهد این مدعاست حتی برخی از شاگردان معصومین(ع) در مناظرات و احتجاجات خویش با مخالفان از این شیوه بهره جسته‏ا‏ند. در آثار کلامی متقدم و متأخر امامیه نیز این شیوه از جایگاه ویژه‏ا‏ی برخوردار است. لذا یکی از موضوعات اساسی در تفسیر قرآن، ابعاد کلامی و جنبه‏ه ای استنباط کلامی از قصص قرآن در حوزه مباحث «امامت» است که در این بخش به مهمترین این مباحث می‌پردازیم:
۳-۱- شرایط امامت
شرائط و ویژگی‏های امام بخشی از مهمترین مباحث کلامی امامت است که از دیرباز غالباً در کتب کلامی به نحو مبسوطی بیان شده است لکن در میان آیات قصص قرآن نیز آیاتی وجود دارد که اگرچه در سیاق قصه قرار دارد لکن می‌توان در راستای این مبحث کلامی مورد استناد قرار گیرد که ذیلاً اشاره می‌شود:
۳-۱-۱- اختصاص حق تعیین امام به خداوند
اولین مطلبی که به وضوح می‌توان از آیات قصص قرآن در مباحث شرائط و ویژگی‏های امام استنباط نمود، اختصاص تعیین و نصب امام به خداوند متعال است. به عنوان نمونه آیه «إِنِّى‏ جاعِلٌ‏‏ِ فِى ‏الْأَرْضِ‏ِ خَلِیفَهً»[۴۲۶] که در طلیعه اولین قصه قرآن قرار دارد بیانگر این مدعاست. شیخ‏‏‏‏‏ صدوق انتخاب‏‏‏‏‏‏ِ خلیفه و امام را تنها مختص به خداوند دانسته و به استناد آیه‏‏‏‏‏ مذکور مى‌نویسد: «در آیه شریفه «إِنِّى‏ جاعِلٌ ‏‏ِفِى‏ الْأَرْضِ ‏ِخَلِیفَهً»، کلمه «جاعل»، صفت ‏‏‏‏‏‏‏‏خداوند است که نفس خود را بدان وصف فرموده‏ است(یعنى نصب‏‏‏‏‏ خلیفه را او انجام ‏‏‏‏مى‏دهد نه دیگران) و در آیه دیگر فرمود: «..إِنِّى‏ خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ»[۴۲۷] یعنى من ‏‏‏‏‏بشر را از خاک خلق مى‏کنم نه دیگران. و کسى‏که ادّعا مى‏کند که او امام را بر مى‏گزیند، ضرورى ‏است که بشر را از خاک بیافریند، و چون این‏ معنى باطل‏‏‏‏‏ِ است، آن ‏نیز باطل ‏‏‏‏‏ِخواهد بود، زیرا هر دوى ‏آنها در امکان ‏واحدى ‏است. وجه ‏‏‏‏‏‏‏دیگر آن ‏است که فرشتگان با همه فضیلت و عصمتى که دارند، صلاحیّت‏‏‏‏‏‏‏‏ِ انتخاب ‏‏‏‏‏‏ِامام را نداشتند، تا آنکه خداوند، خود متصدّى آن گردید و نه ایشان، و به این اختیار بر عموم مخلوقاتش احتجاج نمود که ایشان را راهى در اختیار خلیفه نیست، زیرا فرشتگان‏ خدا، با همه صفا و وفا و پاکدامنیشان، چنین ‏اختیارى ‏نداشتند. خداوند ملائکه را در بسیارى ‏از آیاتش ستوده ‏است مانند آیات «..بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[۴۲۸] و «..لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»[۴۲۹] در این ‏صورت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِانسان با همه بى‏خردى و نادانیش، چگونه و با چه صلاحیّتى‏ مى‏تواند امام را انتخاب ‏‏‏‏‏‏ِکند. احکام غیر امامت، مثل نماز و زکات و حجّ و غیره را بنگرید؛ آیا خداى‏تعالى آن‏‏‏‏‏‏احکام را به مردم واگذاشته‏است؟ مسلّما در این‏احکام مردم حق ‏‏‏‏‏اختیار و انتخاب‏‏‏‏‏‏ِ ندارند، پس چگونه مسأله ‏‏‏‏‏‏امامت و خلافت را که جامع ‏‏‏‏ِهمه احکام و حقایق ‏‏‏‏‏است، به مردم واگذاشته‏ است.[۴۳۰]
شیخ محمد آل عبدالجبار(د پس از ۱۲۴۰ق) در کتاب «الشهب الثواقب لرجم شیاطین النواصب» در ذکر ادله قرآنی بر خلافت امام علی(ع) و دیگر معصومان(ع) به آیات متعددی چون «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ..»[۴۳۱] و «..إِنِّی‏ جاعِلٌ‏ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..» استناد نموده و تصریح کرده ‏است که خداوند برگزیدن را به عهده خویش قرار داده و مردم هیچ شرکتی در این امر ندارند.[۴۳۲]
این‏‏‏‏‏‏ دیدگاه اختصاص به امامیه ندارد بلکه اسماعیلیه نیز چنین‏ دیدگاهی دارند به عنوان‏ نمونه قاضى ‏نعمان‏ مغربی(د ۳۶۳ق) از فقیهان إسماعیلیه، در «شرح‏‏‏ِالأخبار» امامت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِرا فریضه‏اى ‏الهی دانسته و با اشاره به دلالت ‏‏‏‏‏‏‏‏«أُولِى‏الْأَمْرِ» در آیه‏‏‏‏‏ «..أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى‏الْأَمْرِ مِنْکُمْ..»[۴۳۳] مى‌نویسد: «خداوند اطاعت را به مردم تفویض نکرد و به آنها نفرمود که از هرکه خواستید اطاعت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِکنید که در این‏‏‏‏‏‏ صورت بتوانند امامی را برای خویش نصب ‏‏‏‏‏نمایند و از وی اطاعت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِکنند و یا پیامبری و یا خدایی جز خدا برگزینند، بلکه مردم از روی تعبد به طاعت کسی که خداوند او را بر ایشان برگزیده ‏است، و نیز رسولاتی که وی برای ایشان برگزیده است، ملزم ‏‏‏‏شده‏اند، وی در ادامه به آیات‏‏‏‏‏‏‏‏‏ «اللَّهُ یَصْطَفى ‏مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاس‏..»[۴۳۴] «..إِنِّى‏ جاعِلٌ‏‏ِ فِى ‏الْأَرْضِ‏ِ خَلِیفَهً..» و «..إِنِّى‏جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتى ‏قالَ لا یَنالُ عَهْدِى ‏الظَّالِمینَ»[۴۳۵] استناد کرده و سپس به نص رسول‏‏‏‏‏ِ خدا(ص) بر امامت‏‏‏‏‏‏‏‏ِ حضرت ‏‏‏‏علی(ع) اشاره ‏‏‏کرده و امامت ‏‏‏‏‏‏‏‏ِرا به نص دانسته و طریق ‏‏‏‏‏اختیار مردم ‏‏‏‏و اجماع ‏‏‏‏ِبر تعیین ‏‏‏‏امام را نپذیرفته ‏است.[۴۳۶]
حمید الدین کرمانی(د ۴۱۳ق) از متکلمان إسماعیلیه نیز در کتاب «المصابیح فی إثبات الإمامه» در باب «اثبات بطلان اختیار الامه إماماً» هفت برهان ذکر کرده که برهان هفتم را به استناد آیه مذکور اینگونه بیان کرده ‏است: از آنجا که ملائکه مقرب و معصوم که هیچ لغزشی از ایشان سرنمى‌زند، هنگامی که خداوند اراده کرد که خلیفه‏اش را در زمین قرار دهد فرمود: «..إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..»، ملائکه بنابر فراز «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ..‏» چنین پنداشتند که خلافت برای ایشان است، و خداوند با وجود عصمت و طهارت ایشان، آنها را از این اختیار منع نمود و با سخن خویش(إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) آنها را بر سخنشان توبیخ کرد، امت غیر معصوم به طریق اولی از اختیار(برگزیدن امام) منع شده‏اند زیرا این اختیار باطل است.[۴۳۷]
علی بن ‏ولید(د ۶۱۲ق) از دیگر متکلمان اسماعیلیه نیز در ابطال برگزیدن امام از ناحیه مردم، ادله گوناگونی بیان کرده که یکی از این ادله ناظر به آیه مزبور است: «از آنجا که امام شخصی جز معصوم نیست و عصمت امام امری است که راهی به شناخت و پی بردن آن نیست لذا امکان اختیار امام برای امت محال و باطل است» وی در ادامه با استناد به آیه «..إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً..» عباراتی شبیه عبارات کرمانی بیان کرده‏است.[۴۳۸]
علاوه بر آنچه بیان شد در قرآن کریم خلیفه‏ای ذکر نشده که به انتخاب مردم و حتی به انتخاب پیامبری باشد(مانند آیات استخلاف حضرت آدم و داود)، در واقع انتخاب خلیفه در همه آیات اختصاص به خداوند دارد و حال که خلیفه اعم از نبوت و امامت است، انتخاب امام در ذیل انتخاب خلیفه‏‏است و خلیفه را تنها خدا بر مى‌گزیند، لذا تعیین امام بر عهده خداست. از سوی دیگر آیه «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۴۳۹] نیز گویای این مطلب است که به قرینه «إِنِّی جاعِلُکَ» و «عَهْدِی» اعطای مقام امامت تنها از جانب خداوند است.
اینک به روش تفسیر موضوعی این مطلب را در آیات قرآن پی جویی مى‏کنیم، زیرا دسته‏های متعددی از آیات وجود دارد که از مجموع آن می‌توان به اختصاص تعیین امام به خداوند پی برد که ذیلاً به آن می‌پردازیم:
۳-۱-۱-۱- آیات جعل «خلیفه»
در قرآن کریم در مواردى که ذکر بعث پیامبرى یا خلیفه‏اى مى‏شود، خداوند تعیین آن را اختصاص به خود داده؛ چنانچه درباره حضرت آدم(ع) در خطاب به ملائکه فرموه: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً..»[۴۴۰] و نیز خطاب به حضرت داوود(ع) فرمود: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ..»[۴۴۱].[۴۴۲]
و نیز آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ..»[۴۴۳] که بر پایه روایات گوناگون مراد از «الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان هستند. در روایات بسیارى از ائمه اطهار(ع) نیز این آیه راجع به ظهور حضرت بقیه اللَّه(ع) و رجعت ائمه اطهار(ع) است.[۴۴۴]
آیات مزبور ناظر به خلافت الهی است که توسط خداوند از میان بندگان برگزیده شده است. در واقع همه آیات مزبور ظهور در این مطلب دارند که خداوند ایشان را به منصب خلافت برگزیده است و هیچ کسی در این انتخاب دخیل نبوده است. و در هیچ جای قرآن آیه‏ای وجود ندارد که خلیفهالله از ناحیه مردم انتخاب شود. البته باید توجه داشت که برخی از کاربردهای قرآنی این ریشه در ارتباط به معنای لغوی خلیفه می‌باشد.[۴۴۵]
۳-۱-۱-۲- آیات جعل «امام»
این آیات عبارتند از:
«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۴۴۶]
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ..»[۴۴۷]
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»[۴۴۸]
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»[۴۴۹]
این آیات نیز به خوبی تصریح دارد نصب امام تنها از ناحیه خداوند است. زیرا در همه این آیات خداوند عهده دار نصب و جعل امام بیان شده است.
۳-۱-۱-۳- آیات منصب «وزارت»
این آیات عبارتند از:
«وَ اجْعَل لىّ‏ِ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى کىَ‏ْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَامُوسىَ‏»[۴۵۰]
«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرًا»[۴۵۱]
این آیات ناظر به منصب وزارت هارون(ع) برای حضرت موسی(ع) است که این انتخاب اگرچه با درخواست حضرت موسی(ع) بود لکن خداوند درخواست وی را اجابت نمود و هارون را وصی و وزیر وی قرار داد.
۳-۱-۱-۴- آیات «اختیار»
به عنوان نمونه آیه «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى»[۴۵۲]‏ در قصه حضرت موسی(ع) نیز به خوبی بیانگر انتخاب حضرت موسی(ع) از ناحیه خداست.
البته در این فراز می‌توان به دو آیه «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ..»[۴۵۳] و «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ..»[۴۵۴] استدلال کرد که در غیر قصص قرآن بیان شده است.
که آیه اول گویا اشاره به این مطلب دارد که همان کسی که خالق است حق اختیار دارد زیرا تنها خالق به همه ابعاد وجودی و استعدادها و ظرفیتهای و قابلیت‌های مخلوق خود در گذشته و حال و آینده علم و احاطه کامل دارد لذا اختیار باید مبتنی بر علم و احاطه به همه این ابعاد وجودی باشد که این به خداوند اختصاص دارد؛ لذا حق اختیار مختص به خداوند است. آیه دوم نیز حکایت از آن دارد که مؤمنان هنگامى که خدا و پیامبرش امری را حکم کنند هرگز اختیارى در برابر فرمان خداوند ندارند و نباید از فرمان الهی سرپیچی کنند.
آیه دیگری که در این مجال می‌توان به آن اشاره کرد آیه «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا..»[۴۵۵] که ناظر به قصه انتخاب حضرت موسی(ع) در بنی اسرائیل برای میقات الهی است.
شیخ صدوق به اسناد خویش از سعد بن عبدالله قمی نقل کرده که از امام عصر(ع) سؤال کرد: «اى مولاى به چه علّتی مردم از برگزیدن امام براى خویشتن ممنوع شده‏اند؟ فرمود: امام مصلح برگزینند و یا امام مفسد؟ گفتم: امام مصلح، فرمود: آیا امکان ندارند که برگزیده آنها مفسد باشد؟ چون کسى از درون دیگرى که صلاح است و یا فساد مطّلع نیست. گفتم: آرى امکان دارد، فرمود: علّت همین است و براى تو دلیل دیگرى بیاورم که عقلت آن را بپذیرد، فرمود: رسولان الهى که خداوند متعال آنها را برگزیده و بر آنها کتاب فرو فرستاده و آنها را به وحى و عصمت مؤیّد ساخته تا پیشوایان امّتها باشند چگونه‏اند؟ آیا مثل موسى و عیسى(ع) که پیشوایان امتند و بر برگزیدن شایسته‏ترند و عقلشان بیشتر و علمشان کامل‏تر آیا ممکن است منافق را به جاى مؤمن برگزینند؟ گفتم: خیر، فرمود: این موسى کلیم اللَّه است که با وفور عقل و کمال علم و نزول وحى بر او از اعیان قوم و بزرگان لشکر خود براى میقات پروردگارش هفتاد تن را برگزید و در ایمان و اخلاص آنها هیچ گونه شک و تردیدى نداشت، امّا منافقین را برگزیده بود، خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا..» تا این آیه: «..لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَه..»[۴۵۶] تا آنجا که فرمود: فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ..» و چون مى‏بینیم که برگزیده پیامبر افسد بوده و نه اصلح، در حالى که مى‏پنداشته آنها اصلح هستند، مى‏فهمیم برگزیدن مخصوص کسى است که ما فی الصّدور و ضمائر و سرائر مردم را بداند و برگزیدن مهاجرین و انصار ارزشى ندارد جایى که برگزیده پیامبران به جاى افراد صالح افراد فاسد باشند».[۴۵۷]
خلاصه اینکه افرادی که از ناحیه حضرت موسی(ع) در میان نیکان بنی اسرائیل برای میقات الهی انتخاب شدند، بنابر روایت مذکور به جای اینکه اصلح باشند، افسد و منافق بودند، به تعبیر قرآن کریم سفیه بودند، لذا حال که حضرت موسی(ع) با وفور عقل و کمال علمش افرادی که انتخاب می‌کند چنین بوده‏اند، حال انتخاب مردم چگونه خواهد بود با اینکه به لحاظ عقل و علم ناقص هستند.[۴۵۸] بر این اساس نحوه به خلافت رسیدن سه خلیفه اول مسلمانان اعم از اجماع مسلمانان، استخلاف و شورای شش نفره باطل خواهد بود.
۳-۱-۱-۵- آیات «اصطفاء» و «اجتباء»
«اصطفاء» از ریشه «صفو» است به معنی صفاء است. و مراد «صفوه کل شی» خالص و برگزیده آن است.[۴۵۹] «اصطفاء» تناول خالص شى‏ء است چنانکه اختیار انتخاب خیر و خوب آن است.[۴۶۰] اما این اصطلاح در کاربردهای قرآنی در ارتباط با برگزیدن برخی از انبیاء و افراد شایسته بکار رفته است مانند آیات زیر:
«..وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»[۴۶۱]
«..قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ..»[۴۶۲]
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ»[۴۶۳]
«قالَ یا مُوسى‏ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتی‏ وَ بِکَلامی‏..»[۴۶۴]
«وَ اذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَیْدِى وَ الْأَبْصَرِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخَِالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ وَ إِنهَُّمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَینْ‏َ الْأَخْیَارِ»[۴۶۵]
در این آیات به وضوح نمایان است که در همه موارد خداوند فاعل برگزیدن ذکر شده است. دیگر اینکه لزوما اصطفاء مخصوص به پیامبران ذکر نشده زیرا در دو مورد درباره حضرت مریم و یک مورد درباره ملائکه و یک مورد درباره دین بکار رفته است. به عبارت دیگر لزوما از تعبیر اصطفاء نمی‌توان قطعاً آن مورد را از انبیاء دانست لذا چه بسا درباره طالوت نیز بتوان چنین سخنی را ادعاء کرد که با معناشناسی قرآنی این واژه منافاتی ندارد. دیگر اینکه همه موارد اصطفاء که از اشخاص نام برده همگی معصوم هستند.[۴۶۶]
اما «اجتباء» از ریشه «جبی» که معنای جمع کردن در این ریشه وجود دارد. لیکن «اجتباء» به معنی اصطفاء و اختیار است.[۴۶۷] در کاربردهای قرآنی آن نیز این معنا دیده می‌شود مانند آیه شریفه «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ..»[۴۶۸] که ظاهر این آیه بیانگر این است که خداوند از میان رسل خویش، افرادی را اجتباء و انتخاب می‌کند و آنها را به غیب آگاه می‌کند و عموم مردم یعنی غیر مجتبی‌ها از طریق ایشان به غیب آگاهی می‌یابند.


فرم در حال بارگذاری ...

« فایل پایان نامه با فرمت word : پژوهش های انجام شده در رابطه با ارائه ی مدلی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشیندانلود فایل پایان نامه : دانلود مطالب پژوهشی در مورد : امکان تشخیص غیر مخرب شکل … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم