وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه -تحقیق-مقاله | از پیام های حسی تا ادراک – 5

دیدگاه عملکرد یگانه کارکردهای مغزی به عنوان عاملی در بررسی ناتوانیهای یادگیری توسط کچام ( ۱۹۶۷ ) تکمیل شده است . وی مشاهده کرد که افرادی وجود دارند که اختلالات خواندن آن ها ناشی از برخی اشکال اختلال در کارکرد درون یا بین نیمکرده های کرتکس مغزی است .

همینطور آیزنبرگ ( ۱۹۵۷ ) گفته است :

نظام اعصاب مرکزی نباید به عنوان شبکه ای مشابه مدارهای تلفن در نظر گرفته شود . بلکه در واقع باید بمنزله حوزه های نا پایدار[۳۳] الکتریکی تصور شوند ، به طوری که روابط متقابل و دوسو به جوهر عمل و ماهیت آن محسوب می‌گردد .

هر نوع کژکاری[۳۴] در تعامل[۳۵] کرتکس مغزی ، قابلیت تطابق اجتماعی ارگانیسم را دگرگون خواهد ساخت .

انباشت نظامهای حسی

چارچوب نظام های نیمه مختار مفهوم انباشت[۳۶] مغزی را هم به میان کشیده است . بر اساس این مفهوم ، دریافت اطلا عات از راه یک مسیر حسی ممکن است با دریافت اطلاعات از مسیر حسی دیگر تداخل کند . کودک ناتوان در یادگیری در مقایسه با کودک بهنجار برای دریافت و گردآوری همزمان اطلاعات رسیده از نظام های مختلف درون داد از قدرت و تحمل کمتری برخوردار است . این فرایند را می شود با کار یک فیوز که نمی تواند بیش از ظرفیت معین جریان برق از خود عبور دهد و بلافاصله می سوزد مقایسه کرد . ناتوانی در پذیرش و آمایش اطلاعات بسیار زیاد باعث می شد که مغز دچار انباشت شده و در هم بریزد . علائم این چنین انباشتی عبارتند از : سردرگمی ، ضعف یادآوری ، واپس روی[۳۷] ، خودداری از تکالیف ، دقت محدود ، کج خلقی و حتی حمله های مرضی ( جانسون میکلباست ـ ۱۹۶۷ ) .

برخی شیوه های نظری ، تحریک همزمان تمام مسیرهای حسی را برای تقویت یادگیری پیشنهاد می‌کنند ( فوناند ۱۹۴۳ ـ کیلینگ هام و استیلمن ۱۹۶۶ ) دلایل تجویز چنین روش هایی در یادگیری خواندن این است که تحریک چشم ، گوش ، حس لامسه و نواحی حرکتی ، به طور همزمان به یادگیری کلمه کمک خواهد کرد . کودک کلمه را خواهد شنید، آن را خواهد دید ، آن را خواهد گفت ، احساس خواهد کرد ، آن را خواهد نوشت ، و شاید آن را هجی خواهد کرد . در مقابل شیوه نظام های نیمه مختار هشدار می‌دهد که ‌در مورد کودکان ناتوان در یادگیری ، استفاده از این روش ممکن است با انباشت مغزی آنان موجب شکست یادگیری شود (میلانی فر،۱۳۸۷).

از پیام های حسی تا ادراک

تمامی اطلاعات دریافت شده توسط گیرنده های حسی باید جهت پردازش به قشر حرکتی مناسب فرستاده شوند . عضوی که نقش مهمی در این انتقال دارد تالاموس است . تمامی داده های حسی به جز بویایی اول به تالاموس می‌روند . داده ها از آن جا به بخش های ویژه ای از قشر مغز که به پردازش تصوی ، صدا ، مزه یا لامسه اختصاص داده شده اند ، فرستاده می‌شوند . بحث ‌در مورد فیزیولوژی پیچیده پشت این کارها از حوزه این کتاب خارج است اما مهم است بدانید که اطلاعات هنگام حرکت از گیرنده های حسی به محل پردازش ، به نوعی تغییر می‌یابند . اطلاعات از یک فوتون نوری یا موج صوتی به یک درک تبدیل می‌شوند ؛ به عبارت دیگر ، ما فوتون نوری یا موج صوتی را نمی بینیم بلکه یک تصویر یا صدا را درک می‌کنیم و ادراک ، در آن لحظه به طرز بی نظیری توسط ذهن درک کننده ما شکل می‌گیرد . ( پاتریشا ولف ، ۲۰۰۱ )

ادراک به معنایی اطلاق می شود که ما به اطلاعات دریافتی توسط حس ها متصل می‌کنیم . چشمان ما ممکن است یک تصویر را مثل یک دوربین بگیرند ، اما آنچه ما می بینیم ( یا درک می کنمی ) تحت تاثیر اطلاعاتی است که ما در مغزمان ذخیره کرده ایم ؛ برای مثال ‌به این تصویر نگاه کنید : B. اگر به شما بگویند این چه عددی است احتمالا خواهید گفت « ۳ » . اما اگر از شما بپرسند چه حرفی است شما خواهید گفت « B » . تصویر عوض نشد ، بلکه درک شما بر اساس آنچه از شما پرسیده شد و دانش شما از علم اعداد و حروف الفبا تغییر یافت . برای کودکی که اطلاعات قبلی از اعداد یا حروف الفبا ندارد ، حرف B ، شکلی بی معنا روی کاغذ است ؛ ‌بنابرین‏ ، اختصاص دادن معنا به محرک های ورودی به دانش قبلی ما و آنچه که ما انتظار دیدنش را داریم ، بستگی دارد ؛ به عبارتی ، مغز شبکه های عصبی موجود اطلاعاتی را بررسی می‌کند تا ببیند آیا اطلاعات جدید چیزی هست که یک شبکه عصبیی که قبلا ذخیره شده را فعال نماید ( ما در فصل بعد به نحوه تشکیل شبکه های عصبی خواهیم پرداخت ) . این تطابق داده های جدید به اطلاعات ذخیره شده « شناخت الگویی » نامیده می شود و جنبه مهمی از توجهی است . شناخت الگویی آن قدر خوب عمل می‌کند که شما می توانید یک حرف الفبا را به هر شکلی که باشد ( b یا B ) تشخیص دهید . اما اگر شما قبلا حرف b را ندیده باشید و ندانید که بیانگر چه چیزی است ، آن گاه حرف b برای شما بی معنی می شود ؛ چون ، هیچ شناختی برای تطابق وجود ندارد . . ( پاتریشا ولف ، ۲۰۰۱ )

ادراک کل و جزء

علاوه بر تفاوت های موجود در مسیرهای ادراکی یادگیری ، تفاوت دیگری نیز در شکل کلی (سبک ) ادراک به صورت « مدرکات کل »[۳۸] و « مدرکات جزء »[۳۹] مشاهده شده است ( گی نس ۱۹۵۸ ) . بدین معنی که برخی از کودکان ظاهراً کلیت[۴۰] یک شیئی را درک می‌کنند ] هیئت کلی[۴۱] [ ، در حالی که کودکانی هم هستند که گرایش به تمرکز دقت روی جزییات وقایع دارند و به کل توجهی نمی کنند . این ویژگی ادراکی درست شبیه تفاوت ادراک ‌در مورد نقش و زمینه است به همان نحو که اشتراوس و لتی نن ( ۱۹۴۷ ) درباره برخی از کودکان ضایع مغز به آن ها اشاره کردند . بهرحال توانایی دیدن کل و توانایی دیدن اجزاء ، هر دو برای یادگیری کارآمد ضروری هستند . در عملی مثل خواندن نزد کودکان ، هر وقت تکلیف آن ها ایجاب کند باید این انعطاف را داشته باشند که از کل به اجزاء حرکت کنند . در یک زمان لازم است که آن ها کل کلمه را ببینند ، و در زمان دیگر لازم می‌آید که جزء کوچکتری را ببینند که آن کلمه را از کلمه دیگر متمایز می‌کند . برای مثال ، در تمیز بین دو کلمه توپ و توت ، کودک بایستی قادر به دیدن اجزاء کلمه باشد . در عین حال کلمه « اسب » را باید به عنوان یک کل مورد شناخت و تشخیص قرار دهند . ‌کودکانی که تنها به یکی از این دو جنبه ادراکی تکیه می‌کنند ، معمولا در یادگیری خواندن دچار مشکل می‌شوند .

ادراک بینایی

مطالعات بیشماری ثابت کرده‌اند که ادراک بینایی کاملا با تکالیف آموزشگاهی ، بویژه خواندن ، ارتباط دارد . مولفان و مطالعه گران چندی تعدادی از خرده مهارت های ادراک بینایی را ضروری یافته اند . فراستیگ ( ۱۹۶۸ ) پنج کارکرد ادراک بینایی را تعیین ‌کرده‌است : تطابق بینایی ـ حرکتی ، ادراک نقش ، ثبات ادراکی ، ادراک وضع در فضا و مکان و ادراک روابط فضایی ـ مکانی .

در مطالعه اعمال تمییز بینایی به منظر پیش‌بینی پیشرفت خواندن در کلاس اول بارت ( ۱۹۶۵ ) نتیجه گرفت سکه در امر پیش‌بینی سه عمل تمییز بینایی کمک مؤثری می‌کند : توانایی خواندن حروف و اعداد ، توانایی کپی اشکال هندسی ، و توانایی جور کردن کلمات . مطالعه دهیرش[۴۲] ( ۱۹۶۴ ) بهمین سان نشان داد که تعدادی اعمال ادراک بینایی به طور مؤثری به تهیه شاخص خواندن کمک می‌کند . این اعمال شامل : ‌پاسخ‌گویی‌ به آزمون گشتالتی بینایی ـ حرکتی بندر ، جور کردن کلمات ، جور کردن حروف ، و بازشناسی کلمه است . جالب است تذکر داده شود که اغلب این پیش‌بینی ها ف پیش از آنکه به مهارت های ادراک بینایی مربوط شوند به مقوله مهارت های خواندن نزدیکترند .

ادراک شنودی

خرید متن کامل پایان نامه ارشد | مبحث دوم : مبانی نظری ، حقوقی ، و فقهی تخلفات انتظامی قضات – 8

ب) مسئولیت در اصطلاح

مسئولیت در اصطلاح به معنی تعهد قانونی شخص است به دفع ضرر دیگری که وی به او وارد آورده است ؛ خواه این ضرر ناشی از تقصیر خود وی باشد یا از فعالیت او ایجاد شده باشد.[۱۷]

ج) تعریف مسئول

در فرهنگ فارسی معین مسئول به معنی امر خواهش شده، کسی که فریضه ای بر ذمه دارد که اگر به آن عمل نکند از او بازخواست می شود[۱۸]. در مفردات راغب مسئول به معنی خواهش، درخواست و پرسش است[۱۹]و همچنین در فرهنگ نفیس مسئول کسی است که از وی سئوال کنند و درخواست نمایند[۲۰].

د) تعریف قاضی

قاضی کسی است که به شغل قضا و فصل خصومت و ترافع اشتغال دارد[۲۱] و لفظ قاضی شامل تمامی قضات­ اعم از قضات دادگاه های بدوی، تجدیدنظر، دیوان عالی کشور، دادگاه انقلاب، نظامی، ویژه روحانیت،دادستان ها، معاونان ایشان، بازپرس ها و دادیارها می‌گردد[۲۲].

ه ) تعریف علت

علَت امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تاخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود و آن چیز دیگر را معلول گویند[۲۳] و از نظر حقوقی عبارت است هدف مستقیمی که برای وصول به آن، شخص خود را متعهد کند[۲۴] و در فقه به عامل یا عواملی که به محض تحقق در خارج به دنبال خویش اثری را بیاورند علت تامه گفته می­ شود[۲۵] و خلاصه هر چه که مصداق کار است.[۲۶]

و) تعریف فساد (تخلف)

فساد پدیده­ای بسیار گسترده و دارای ماهیت چند وجهی بوده و تعاریف فساد بسته به رشته و ساز و کارهایی که برای توضیح پدیده به کار می­رود متفاوت است. ریشه فساد فعل لاتین رومپر به معنای شکستن است . ‌بنابرین‏ در فساد آنچه می­شکند یا نقص می شود امکان دارد رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی یا اغلب مقررات اداری باشد. [۲۷]

در فرهنگ لغت واژه فساد این چنین تعریف شده است: «نادرستی و کردار خلاف قانون افرادی که در مسند قدرت و مسئولیت و اختیار قرار دارند». در بعضی کتب به جای واژه فساد از تخلف استفاده شده است. واژه تخلف «فساد» در لغت به معنی خلف و خلاف وعده و عهد و پیمان کردن و تخلف کردن به معنی خلاف کردن، پس ایستادن از وعده و عهد و امری است. این واژه در فقه و قانون مدنی به معنی عدم انجام دادن تعهد یا تأخیر انجام دادن تعهد، ظهور خلاف آنچه که شرط شده یا ظهور خلاف آنچه توصیف شده را دارد.[۲۸]

آن چه مسلم است فساد به عنوان پدیده ای برخاسته از تلاقی منافع بخش های عمومی و خصوصی با یکدیگر، حاصل رفتار منفعت جویانه کسانی است که نمایندگی بخش عمومی را بر عهده دارند یا از قدرت و اختیارات دولتی برخوردارند و از آن برای مقاصد شخصی، خانوادگی، یا گروهی اعم از انگیزه های کسب فرصت‌های سیاسی یا اقتصادی سوء استفاده می‌کنند.

ز) تعریف تخلف انتظامی

تخلف انتظامی عبارت از فعل یا ترک فعلی است که با نقض مقررات انتظامی و وظایف حرفه ای مربوط به صنف یا گروه خاصی ارتکاب می­یابد و موجب تنبیه انتظامی یا مجازات انتظامی متخلف می‌گردد. به طور مثال ، طفره و تعلل قاضی در رسیدگی به پرونده ها از جمله تخلفات انتظامی قضات است که مستلزم مجازات انتظامی است و مرادف اصطلاح جرم انتظامی ، تقصیر انضباطی است[۲۹]

ح ) تعریف دستگاه قضایی

« دستگاه » به معنی قدرت، جمعیت و سامان و همچنین تمام آلات و ادواتی که در یک جا برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند آمده است.[۳۰] دستگاه قضایی به معنی تمامی ساز و کار لازم برای رسیدگی به امور قضاوت و دادرسی.

گفتار پنجم: تفاوت تخلف و جرم

با توجه به تعریفی که از تخلف به عمل آمد ‌می‌توان گفت که تخلف با جرم تفاوت اساسی دارد، زیرا تخلفات انضباطی بیانگر تخلفات مربوط به حیثیت و مقام و وظایف حرفه­ای هر فرد است،[۳۱] در صورتی که جرم کنش های مخالف نظم اجتماعی افراد در جامعه است که به موجب قانون برای آن مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی تعیین شده است.[۳۲] بعضاً وجوه تشابهی میان این دودسته از مقررات وجود دارند ، به عنوان مثال: ممکن است عمل واحد منشاء تخلف و جرم باشد، مانند اختلاس یا رشوه که از طرفی دارای وصف مجرمانه­اند و از طرفی دیگر تخلف انضباطی محسوب می‌گردد.

علی‌رغم این مشابهت،تفاوت‌های زیادی بین حقوق جزا و مقررات انضباطی وجود دارد[۳۳] که اهم آن ها عبارت است از:

۱- اساس تخلف انضباطی قرار دادی است، یعنی توافق قبلی­خود شخص به رعایت مقررات انضباطی و اینکه اگر این مقررات را رعایت ننماید در معرض مجازات­های پیش‌بینی شده قرارمی­گیرد.[۳۴]

۲- موضوع مقررات انضباطی مثل جرائم عمومی، جامع و همه گیر نیست. ‌بنابرین‏ ممکن است عملی در نظام پزشکی تخلف به حساب آید ولی در کانون وکلا تخلف محسوب نشود.[۳۵]

۳- قبح عمل از لحاظ جزائی و انضباطی به طور یکسان ارزیابی نمی­ شود، به عبارت دیگر ارزشهایی که به وسیله مقررات انضباطی مورد دفاع قرار می گیرند بسیار وسیع هستند و در مواردی مثل قواعد اخلاقی حتی مشمول وظایف مشخص نسبت به خود وی هم می‌شوند ‌بنابرین‏ عملی که از لحاظ حقوق جزا جرم محسوب نمی شود، ممکن است از نظر انضباطی قابل مجازات باشد.[۳۶]

۴- قواعد و اصول معمول در حقوق جزا ‌در مورد قواعد انضباطی اجراء نمی شوند، مثلاً اصل قانونی بودن جرم [۳۷] در حقوق انضباطی وجود ندارد، چه هر عملی که ممکن است بر خلاف شئونات و حیثیت گروه محسوب شود قابل مجازات است و این اعمال از قبل قابل پیش‌بینی نیستند و نمی توان آن ها را تعیین و توصیف نمود. مثلاً ظاهر غیر آراسته، رفتار جلف و زننده و حتی لباس پوشیدن نامناسب ممکن است بر خلاف شئونات محسوب شود و تشخیص آن با مقامات و مأموران رسیدگی به تخلف است. همچنین اصل اعتبار قضیه مختومه[۳۸] در مقررات انضباطی معمول نیست. ‌بنابرین‏ کسی که از لحاظ اخذ رشوه در دادگاه جزائی تبرئه شده است ممکن است به علت ارتکاب همان عمل در دادگاه انضباطی محکوم شود[۳۹] چون ارتکاب جرم مستلزم وجود عناصر و شرایطی است.

مثلاً کسی که برای انجام عملی قرار گرفتن رشوه را گذاشته از لحاظ انضباطی قابل مجازات است در صورتی که مرتکب جرم ارتشاء نشده است.[۴۰]

۵- همان‌ طور که در بند(۴) توضیح دادیم اصل قانونی بودن جرم که از جمله قواعد اساسی حقوق جزا است ‌در مورد تخلفات انضباطی قابل اجراء نیست زیرا همه تخلفات انضباطی کارکنان دولت قبلاً معین و به عبارت دیگر در این خصوص از اصل قانونی بودن مجازات تبعیت شده است.[۴۱]

۶- رسیدگی به تقصیر[۴۲] یا تخلف [۴۳] یا قصور[۴۴] مستخدمین و یا به طور کلی خطاء[۴۵] در انجام وظایف و تعیین مجازات آن ها به عهده دادگاه های اداری و انضباطی است. در صورتی که مجازات‌های مربوط به جرائم توسط محاکم جزاتی تعیین و اعمال می­گردند.[۴۶]

مبحث دوم : مبانی نظری ، حقوقی ، و فقهی تخلفات انتظامی قضات

مقالات تحقیقاتی و پایان نامه | ۶- تعیین اولویت پژوهشی از بین طرحهای تحقیقاتی مختلف – 4

۶- تعیین اولویت پژوهشی از بین طرحهای تحقیقاتی مختلف

‌بر اساس فعالیت‌هایی که در مرحله پنجم صورت گرفته، معمولاً تعداد پروژه هایی که شناسایی می‌شود به مراتب بیشتر از منابع و امکانات در دسترس برای اجرای طرحهای تحقیقاتی است، از اینرو ناگزیر باید از بین طرحهای مختلف دست به انتخاب زد و آنهایی که بیشتر در جهت تحقق ‌هدف‌های‌ برنامه پژوهشی دارای اولویت و اهمیت هستند، انتخاب نمود(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۲۸).

برای انجام کار، معیارهایی لازم هستند تا به وسیله آن ها نقش و کمک بالقوه هر پروژه در دستیابی به هدف‌های برنامه پژوهشی، اندازه‌گیری شود. همچنین باید از لحاظ روش شناختی، روش معتبر و قابل اعتمادی را بری رتبه‌بندی پروژه ها بر حسب هر یک از معیارها مورد استفاده قرار داد. به هر حال اولویت‌یابی منجر به تعیین مجموعه‌ای از طرح‌های پژوهشی مهم و دارای اولویت می‌گردد و بر مبنای آن ها می‌توان فرایند اجرایی پژوهش را آغاز نمود(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۲۸).

۷- انجام تجزیه و تحلیل شکاف در خصوص منابع انسانی

نیروی انسانی مورد نیاز برای اجرای گروهی از طرح‌های دارای اولویت در این مرحله مشخص می‌شود که در چه طرح‌هایی نیروی انسانی به اندازه کافی وجود ندارد. اگر مخصوص برخی طرح‌های پژوهشی (به دلایلی چون فقدان نیروی انسانی متخصص و یا منابع در دسترس برای جذب پژوهشگر) نتوان نیروی انسانی مورد نیاز را به کار گرفت، ضروری است که پروژه های ذیربط به عنوان اولویت‌های پژوهشی مورد تجدید نظر قرار دهند(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۳۰).

روش کار در این مرحله آن است که مدیران پژوهشی می‌بایست پیشاپیش، محققانی را که رشته‌های مورد نظر در حال کار هستند شناسایی کنند، تخصص‌های دقیق آن ها را ثبت کند، میزان دقیق وقتی را که می‌توانند صرف پروژه کند، مؤسسه‌ای که در آن شاغل هستند و حل و آدرس دقیق مؤسسه را ثبت ضبط نمایند. به هر حال این کار باید هم در خصوص نیروهای درون سازمانی و هم برون سازمانی (در سطح کشور) انجام شود(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۳۰).

تعداد محققان مورد نیاز، رشته تخصصی آن ها، تعداد ساعاتی که باید صرف پروژه کنند تعداد سالها) و مانند آن قبلاً در مرحله ۵ مشخص شده است. این اطلاعات مبنایی را برای محاسبه تعداد ماه‌های پژوهشی مورد نیاز و نیروهای موجود بیانگر شکاف در منابع انسانی طرح‌های پژوهشی است. این شکاف باید از طریق انعقاد قرارداد با پژوهشگران، آموزش نیروهای موجود و یا راهکارهای دیگر پر شود(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۳۰).

تحلیل شکاف می‌تواند منجر به درک ضرورت بازبینی فهرست پروژه های اساسی شود به ویژه زمانی که تعداد پژوهشگران مورد نیاز فراتر از منابع در دسترس برای تأمین آن ها باشد و یا اینکه افراد متخصص مورد نیاز در دسترس نباشند(فتحی و اجارگاه،۱۳۸۵،ص۳۰).

۸- ارائه پیشنهادات اجرایی

در مرحله پایانی، مجموعه‌ای از ملاحظات و توصیه های علمی برای اجرای مؤثر برنامه پژوهشی پیشنهاد می‌گردد. این توصیه و پیشنهادات عمدتاًً از محدودیت‌های غیر قابل پژوهشی که قبلاً شناسایی شده‌اند استخراج می‌شوند. این پیشنهادات اغلب تأثیر بسیار زیادی بر توفیق تحقیقات و پذیرش نتایج آن ها خواهند داشت. به طور کلی مهم‌ترین اهداف ارائه پیشنهادات و توصیه های اجرایی در فرایند برنامه‌ریزی پژوهشی به قرار زیر است:

    • پیشنهاد اقداماتی به تصمیم‌گیرندگان که عمل به آن ها نقش بسیار مهمی در اجرای موفقیت آمیز پروژه های دارای اولویت دارد.

    • گوشزد کردن ملاحظاتی که می‌تواند در پذیرش نتایج طرحهای پژوهشی بسیار اثرگذار باشد.

  • زمینه‌سازی برای نظارت و ارزشیابی بر فرایند اجرای طرحهای تحقیقاتی

معمولاً آنچه که به ‌سیاست‌گزاران‌ و تصمیم‌گیرندگان عرضه می‌شود عبارت است از فهرستی از پروژه های واجد اولویت به همراه نتایج مورد انتظار از اجرای این پروژه ها و تعداد و تخصص محققان مورد نیاز برای اجرای تحقیقات بر مبنای این اطلاعات آن ها یا برنامه پژوهشی و منابع مورد نیاز آن را تأیید می‌کنند و یا اینکه اصلاحات و تعدیل‌هایی را خواستار خواهند شد. (فتحی و اجارگاه، ۱۳۸۷، صص۳۱،۳۲).

پ- فرهنگ سازمانی

عبارت است از ارزش‌های مشترک یا ادراک های عمومی که توسط اعضای سازمان حفظ می‌گردد و به تمایز سازمان از سازمان دیگر منجر می شود. فرهنگ سازمانی یکی از عوامل مهم در موفقیت مراکز و مؤسسات تحقیقاتی است به نظر می‌رسد که در سازمان‌ها و واحدهای تحقیق و توسعه فرهنگ سازمانی مناسب تحقیق و توسعه موجود نبوده و محیط و جو واحدهای تولیدی فاقد روح علمی لازم می‌باشند و مهمتر اینکه مسائل اداری و مالی در مقابل اهداف علمی و پژوهشی اهمیت بیشتری یافته اند(عطافر،آنالویی،۱۳۸۰، ص۵۰۹).

فرهنگ، آن بخش از محیط است که توسط انسان ساخته می‌شود و شامل ارکانی ملموس (مثلاً آزمایشگاهی تحقیقاتی، تجهیزات، ساختمان‌های اداری، اسباب و اثاثیه اداری) و عناصری غیر ملموس (قواعد، قوانین، ارزش‌های، هنجارها) می‌باشد(جین، تراندیس، ۱۳۸۱، ص ۵۵).

فرهنگ سازمان‌های تحقیق و توسعه

فرهنگ سازمانی یکی از عوامل مهم در موفقیت مراکز و مؤسسات تحقیقاتی است. فرهنگ سازمانی شکاف و خلأ میان مسیرهای رسمی و نحوه انجام کار را تقلیل داده و در اجرای استراتژی‌های سازمان نقش حیاتی را ایفا می‌کند. ارتقای بهره‌وری در یک سازمان زمانی میسر است که فرهنگی متناسب با اهداف و مأموریتهای آن حاکم باشد. به نظر می‌رسد که در سازمان‌ها و واحدهای تحقیق و توسعه فرهنگ سازمانی مناسب تحقیق و توسعه موجود نبوده و محیط و جو واحدهای تولیدی فاقد روح علمی لازم می‌باشد و مهمتر اینکه مسائل اداری و مالی در مقابل اهداف علمی و پژوهشی اهمیت بیشتری یافته‌اند. از این رو مراکز مربوطه از ناحیه جو و فرهنگ سازمانی مناسب و مشوق خلاقیت و نوآوری به شدت آسیب‌پذیر به نظر می‌رسند. ساپ چوی معتقد است قابل قبول بودن محیط مناسب و جو فکری آزاد و مورد قبولی اجتماعی ضرورت داشته و از پیش شرطهای موفقیت است محیط، فرهنگ و جو نظام تحقیق و توسعه تأثیر شدید و منحصر به فرد بر روی متخصصان دارد زیرا این افراد بسیار حساس و دارای انتظارات بالا برای خودگردانی و استقلال هستند. همچنین طبیعت کار تحقیق و توسعه، پیگیری و تحقیق ناشناخته‌ها است لذا میزان کارهای پیش‌بینی نشده بسیار بالا می‌باشد و به همین دلیل خصایص متخصصان و ویژگی‌های کار غیر قابل پیش‌بینی بودن فعالیت‌ها و نیاز به خلاقیت، مدیران سازمان مرتب نمی‌توانند و نباید ‌در مورد هر بخش از فعالیت‌ها به صورت مفصل برای پرسنل جهت و مسیر تعیین نمایند. زیرا این امر باعث می‌شود که متخصصان به یک تضاد روانی و رفتاری دچار شوند. آن ها دائماً به دنبال آنچه درست و صحیح است و آنچه از آن ها انتظار می‌رود، می‌باشند آن ها همواره در تعقیب این علائم از طریق مشاهده رفتار، شنیدن گزارش‌های تجربی، مشاهده هنجارها و سرمشها و سایر علائمی که بتواند نشانی از انتظارات سازمانی بدهد می‌باشند. از این روست که شدیداًً به شرایط و محیط حساس می‌باشند. (عطافر، آنالویی، ۱۳۸۰، ص ۶۰)

مقاله های علمی- دانشگاهی | گفتار سوم: تاریخچه پیمان‌های امنیتی در افغانستان – 4

در ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ پیمان بغداد ابتدا میان عراق و ترکیه امضا شد تا امنیت خاورمیانه به نفع دولت‌های انگلیس و امریکا تضمین شود و در آغاز به نام «پیمان همکاری متقابل» با حمایت و پشتیبانی امریکا و انگلیس به امضا رسید. این پیمان برای قبول عضویت کشورهای عضو جامعه عرب و هر کشور دیگر که به صورت جدی به امر صلح و امنیت خاورمیانه علاقه‌مند باشد و از طرف ترکیه و عراق مورد شناسایی قرارگرفته باشد باز بود. به همین دلیل کشورهای پاکستان، افغانستان، ایران و انگلیس بدان پیوستند. این پیمان پس از کودتای نظامی عراق توسط عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸ میلادی و خروج این کشور، از بغداد به آنکارا منتقل به «سنتو[۲۱۰]» تغییر نام داد. پیمان سنتو در واقع نقطه وصل میان پیمان ناتو و سیتو به شمار رفته و حلقه اتصال زنجیر دفاعی غرب در مقابل شوروی در خاورمیانه بود[۲۱۱].

بعد از پیوستن آلمان غربی به پیمان ناتو در سال ۱۹۵۵ میلادی، اتحاد جماهیر شوروی اقدام به تأسیس پیمان «ورشو[۲۱۲]» نمود. این پیمان برای مقابله با ناتو، از سوی کشورهای بلوک شرق تأسیس شد، عنوان اصلی آن پیمان «همیاری اروپای شرقی» است و برای بیست سال در ماه مه ۱۹۵۵ میلادی در ورشو پایتخت لهستان، به امضای رسید. اعضای این پیمان متعهد شدند که در روابط خود از تهدید و استفاده از زور اجتناب، هرگاه بر یکی از اعضا در اروپا حمله صورت گیرد، با تمام نیرو به آن کشور کمک کنند. این پیمان بعداً در سال ۱۹۹۱ میلادی بعد از فروپاشی شوروی از هم پاشید[۲۱۳].

تا پانزده سال بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات‌متحده آمریکا انعقاد پیمان‌های نظامی را تنها ضامن امنیت ملی می­دانست. در این مدت یک شبکه جهانی از پیمان‌های امنیتی بر مبنای این فرضیه که جلوگیری از تجاوز تنها از راه اتحاد هرچه بیشتر نیروها امکان‌پذیر است گسترش یافت. به‌جز ناتو، در پیمان جنوب شرق آسیا «سیتو» و سازمان «سنتو» که آمریکا در آن‌ ها از هر لحاظ دیگر جز عنوان، عضویت دارد. هیچ هم‌آرایی ‌در مورد خطر مشترک وجود نداشته است. به سبب نه بودن فرایافتی از منافع مشترک، اعضای این پیمان‌ها هرگز نتوانستند سیاست و رویه مشترکی درباره موضوعات مربوط به جنگ و صلح در پیش گیرند. با فرض این، فاقد ابزار لازم برای همکاری بودند[۲۱۴].

بیشتر پیمان‌های نظامی دو یا چندجانبه که پس از جنگ جهانی دوم بین کشورهای مختلف به امضا رسیدند، به‌استثنای پیمان آتلانتیک شمالی ناتو، باختم جنگ سرد و سقوط خطر کمونیسم یا به‌کلی ازهم‌پاشیده‌اند مانند ورشو، سنتو و یا اینکه اسماً برجا مانده ولی هیچ گونه فعالیتی ندارند؛ مانند پیمان پاسیفیک (آنزوس)، البته برخی از کشورهای قدرتمند که ادعای رهبری هژمونیک[۲۱۵] جهان رادارند، همیشه به دنبال فرصت مناسبی بوده‌اند تا بار دیگر با ایجاد پیمان‌های نظامی جدید در مناطق استراتژیک و اقتصادی مهم جهان دست زنند و یا دولت‌های طرفدار خود را به ایجاد پیمان‌های نظامی تشویق و ترغیب کنند. همان گونه که در ماه اخیر سال ۱۹۸۱ شاهد آن بودیم. ایالات‌متحده امریکا و اعضای اروپایی پیمان ناتو از کوشش‌های شش کشور عربی خلیج‌فارس (عربستان سعودی، بحرین، کویت، قطر و عمان) برای انعقاد یک پیمان امنیتی پشتیبانی کرد و آمادگی خود را برای هر نوع کمک ‌به این کشورها اعلام نمود[۲۱۶]. بعد از جنگ سرد همچنان انعقاد پیمان‌های امنیتی از سوی آمریکا به منظور تثبیت قدرت هژمونیک آن در مناطق استراتژیک جهان ادامه یافت. ‌با وجودی که دیگر خطر کمونیسم ازمیان‌رفته بود و تهدیدی برای این کشور تصور نمی­شد. بازتعریفی جدید پیمان ناتو در بیست و هشتم و بیست و نهم مه ۱۹۹۱ میلادی و بازسازی مکانیسم نظامی، اقدام به ایجاد نیروی واکنش سریع[۲۱۷]، قدم برداشتن درراه ایجاد ارتش چندملیتی نشان‌دهنده این بود که امریکا اهداف به‌مراتب فراتر از تهدید شوروی را برای این پیمان دارد. جامعه اقتصادی اروپا در ششم و هفتم ژوئن ۱۹۹۱ میلادی، مجهز به سیاست امنیتی شده بود که بر مبنای معاهده ماستریخت[۲۱۸] شکل گرفت. فرانسه و آلمان در اکتبر ۱۹۹۱ تصمیم به ایجاد ارتش اروپایی را گرفتند که در نوامبر همین سال از سوی جامعه اروپا به رسمیت شناخته شد[۲۱۹].

بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای اروپای شرقی و انحلال پیمان ورشو بسیاری از کشورهای عضو این پیمان به سوی ناتو کشانده شد. این امر باعث شد تا نفوذ ناتو به اردوگاه شرق کشیده شود. روسیه وارث اصلی اتحاد جماهیر شوروی برای جلوگیری از نفوذ بیش‌ازحد امریکا و ناتو در حوزه نفوذی خودش در سپتامبر ۱۹۹۳ برای هماهنگی در همکاری‌های نظامی یک دستور کار مشترک را، جایگزین کشورهای مستقل هم‌سود کرد که نشان‌دهنده هژمونی و اهداف روسیه در اوراسیای مرکزی بود. این پیمان امنیت جمعی از یک‌سو از پیشروی آمریکا در قفقاز و آسیایی مرکزی جلوگیری و از سوی دیگر زمینه را برای تجمع و بازگرداندن تسلیحات استراتژیک شوروی سابق به فدراسیون روسیه آماده کرد. در سال ۱۹۹۹ ازبکستان، گرجستان و آذربایجان از سازمان جدا شدند. تا سال ۲۰۰۰ که ولادیمیر پوتین در روسیه قدرت را به دست گرفت این سازمان چندان موردتوجه قرار نداشت، پوتین در اولین اقدام در سال ۲۰۰۱ اعضای پیمان امنیت جمعی را به تشکیل نیروی واکنش سریع وادار ساخت که هدف آن مقابله با تندروی مذهبی، تحکیم ثبات منطقه­ای، مبارزه با تروریسم و همکاری دفاعی خوانده‌شده است. در سال ۲۰۰۲ این پیمان رسماً به سازمان امنیت جمعی تغییر نام داد[۲۲۰]. سازمان شانگهای نیز در سال ۲۰۰۱ با عضویت چین، روسیه، هند و سایر کشورهای بلوک شرق اعلام وجود کرد. هرچند دستور کار اولیه این سازمان مسائل اقتصادی بود ولی در حال حاضر مسائل مانند مبارزه با تروریسم و دفاع جمعی در دستور کار این سازمان قرارگرفته است.

سازمان­ های امنیتی و دفاعی که در دوران جنگ سرد و بعدازآن شکل گرفتند، این دو کشور (آمریکا و شوروی) در آن مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم داشته است. از دلایل عمده حجم زیاد تشکیل پیمان‌های دفاعی نیز، فضای رقابتی و رویارویی میان این دو قدرت برای تثبیت سلطه هژمونی آن‌ ها در سراسر جهان بود. پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو پیمان ورشو، سنتو، سیتو و آنزوس و انعقاد پیمان‌های دوجانبه میان آمریکا با ژاپن و فیلیپین و کره جنوبی و همچنین پیمان اتحاد شوروی با هند و کشورهای شرق اروپا از عمده‌ترین پیمان‌های امنیتی است که در این برهه از زمان شکل‌گرفته است. همه این پیمان‌ها به نحوی متأثر از فضای رقابتی میان دو قدرت بزرگ بوده‌اند.

گفتار سوم: تاریخچه پیمان‌های امنیتی در افغانستان

افغانستان بعد از جدایی از بدنه امپراتوری ایران بر اساس معاهده پاریس[۲۲۱] و تشکیل حکومت جداگانه تحت عنوان کشور مستقل افغانستان، همواره موردتوجه کشورگشایانی، چون انگلیس و شوروی بود. به همین دلیل معاهدات نظامی زیادی میان شاهان افغانستان با این کشورها به امضا رسیده است. در بسیاری از معاهدات منعقده میان شاهان افغانستان با این کشورها، موضوع نظامی نیز موردتوجه است. چه‌بسا که حاکمان افغانستان در بسیاری موارد از طریق همین کشورها و نیروی جنگی آن‌ ها بر رقیب چیرگی کرده‌اند؛ اما معاهدات نظامی این کشور بعد از اعلان استقلال در سال ۱۹۱۹ ماندگارتر بوده و در جهت‌گیری‌های سیاسی این کشور بیشتر مؤثریت داشته است[۲۲۲].

مقالات و پایان نامه ها – ۲-۴-۲-بهزیستی روانشناختی وروانشناسی مثبت[۱۱۱] – پایان نامه های کارشناسی ارشد

یکپارچه سازی عملکرد فیزیکی، شناختی واجتماعی عاطفی به روابط اجتماعی کمک می‌کند وبه فرد کمک می‌کند بر مشکلات روانی اجتماعی ‌و زیست محیطی اش فائق اید. سلامت همچنین عامل ایجاد غیر عینی از نظر رضایتمندی مرتبط باتحقق پتانسیل‌های فرد نیز هست (برک[۹۴]،۲۰۰۴).

۲-۴-۱- تعریف بهزیستی روان شناختی

به نظر می‌رسد سلامت روان [۹۵] یک مفهوم نسبتاً وسیع باشد.اکنون سالهاست که این اصطلاح به طور قابل جایگزینی با بهداشت روان به کار رفته است.در گذشته بنظر می‌‌رسد که بهداشت روان یک مفهوم فردی در نظر گرفته شده است. لذا بهداشت روان به صورت عدم وجود بیماری تعریف شد. آشکار است که عدم جود چیزی مشخص نمی‌کند که چه چیزی باید باشد ولذا این اصطلاح تاحدی سالها مبهم باقی ماند. در هر صورت در سال ۱۹۴۸ سازمان بهداشت جهانی[۹۶] اصطلاح بهداشت روانی رابه صورت حالت کامل سلامت فیزیکی، روانی واجتماعی نه صرفاًعدم وجود بیماری تعریف می‌کند. در جایی که ارزیابی سلامت فیزیکی با معاینه وبررسی وضعیت سلامت وبهداشت بدن کاملاً ساده صورت می‌پذیرد،جز روانی واجتماعی سلامت و بهداشت رابسیار مشکل تر بتوان ارزیابی نمود. این احتمالاً بخاطر آن است که بهداشت روان وسلامت روان ساختار‌های چند بعدی هستند که نه تنها دارای ابعاد عینی هستند بلکه دارای ابعاد ذهنی(غیر عینی )نیز هستند. بعد ذهنی(غیر عینی) نتیجه وضعیت درونی است که خود آشکارا غیر عینی است ولذا تعریف وتعیین کیفیت آن مشکل است(روتلج[۹۷]،۲۰۰۵).

به طور کلی بنظر می‌رسد که بهزیستی روان شناختی باطیفی از ساختارها مرتبط است.یعنی رضایت از زندگی[۹۸]، شادمانی [۹۹]، سازگاری[۱۰۰]، احساسات[۱۰۱]، بهزیستی اخلاقی وذهنی[۱۰۲](ریف۱۹۸۹).

اغلب روانپزشکان، روانشناسان ومحققان بهداشت روانی جنبه‌های مثبت سلامت را نادیده می‌گیرند(ریف وسینگر،۱۹۹۶؛سلیگمن،۲۰۰۳). تلاش‌هایی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته، گرچه زمینه لازم رابرای تلقی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی (نه صرفاً نبود بیماری ) فراهم ساخته، ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگی‌های منفی تأ کید دارند و در آن ها ابزارهای اندازه گیری سلامت، اغلب سلامت نیز به طور عمده بر ویژگی‌های منفی تأکید دارند و در آن ها ابزار اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی (تحرک، درد، خستگی واختلالات خواب)، مشکلات روانی (افسردگی، اضطراب، نگرانی) ومشکلات اجتماعی (ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سروکار دارد(ریف،۱۹۹۸).

ابعاد نظری سلامت روانشناختی مثبت شامل استقلال[۱۰۳]،تسلط محیطی [۱۰۴]، رشد فردی [۱۰۵]، روابط مثبت با دیگران[۱۰۶]، هدف در زندگی[۱۰۷] وپذیرش خود[۱۰۸] هستند(آنتولی وکاکونی، [۱۰۹]۱۹۹۸؛کاسولو وکاسترو-سولانو[۱۱۰]،۲۰۰۱؛ ریف وسینگر،۱۹۹۸).

۲-۴-۲-بهزیستی روانشناختی وروانشناسی مثبت[۱۱۱]

در سال‌های اخیر با کارهای سلیگمن وهمکارانش در روانشناسی،جنبشی با عنوان روانشناسی مثبت ایجاد شده است. در این حیطه مباحثی مثل عواطف مثبت[۱۱۲]، شادکامد[۱۱۳]، اعتماد به نفس[۱۱۴]، سرزندگی[۱۱۵]، خوش بینی[۱۱۶]وسازگاری اجتماعی[۱۱۷] و…مورد بررسی قرار می‌گیرد. (بارلو، کولن-پاول وکشیر،[۱۱۸] ۲۰۰۶؛سلیگمن ۲۰۰۳؛کار[۱۱۹]،۲۰۰۴؛آرگایل[۱۲۰]،۲۰۰۰،).

ارسطو سال ها قبل با بیان شادی ونشاط وزندگی خوب[۱۲۱] ‌در مورد بهزیستی روانشناختی بحث ‌کرده‌است. مزلو نیز با مطالعه بر روی خود شکوفایی، روانشناسی مثبت را ادامه داد اما آنچه که در این سالها اتفاق افتاد، بیان علمی‌واندازه گیری باروایی وپایایی است که به رشد روز افزون این موضوع انجامیده است(اید ولارسن[۱۲۲]،۲۰۰۸).از دیر باز،فلاسفه والاترین مطلوب وحد نهایی انگیزش[۱۲۳] برای کنش بشررا، بهزیستی روانشناختی دانسته اند، اما در دهه های گذشته روانشناسان اکثراً بهزیستی روانشناختی را نادیده گرفته اند وبیشتر بر اختلافات روانی ‌و مسائلی مانند افسردگی واضطراب تمرکز کرده‌اند(مایرز[۱۲۴]،۲۰۰۰).

مقیاس بهزیستی روانشناختی اولین بار توسط اندریوز و ویتی[۱۲۵](۱۹۷۶) در شاخص‌هایی که رضایت ‌آمریکاییان از زندگی شان رابیان می‌کرد، ارائه شد وسه مشخصه دارد: اول اینکه، درونی است. کمپل[۱۲۶](۱۹۸۱)می‌گوید :در درون تجربه فرد جا می‌گیرد.دوم اینکه،بهزیستی روانشناختی اندازه گیری‌های مثبت راشامل می‌شود،ازاین نظر با اندازه گیری‌های مانند سلامت روان که با فقدان مؤلفه‌های منفی تعریف می‌شوند، تفاوت دارد.به هر حال رابطه بین شاخص‌های مثبت ومنفی به طور کامل درک نشده است. سوم اینکه اندازه گیری‌های بهزیستی روانشناختی نوعاً سنجش کلی از تمام جوانب زندگی یک شخص را شامل می‌شود.گرچه می‌توان خلق فرد یا رضایت وی را در درون حیطه‌های خاصی سنجید،تأکید معمولاً روی قضاوتی یکپارچه از زندگی شخص است.با این وجود اندازه گیریها ممکن است دوره ای از چند هفته تا سراسر زندگی شخص را دربر گیرند. هیچ راه مطمئنی برای اینکه مشخص شود،چه دوره زمانی مناسب تر از بقیه است وجودندارد وبیشتر محققان باید همبسته‌های بهزیستی روانشناختی در چهار چوب‌های زمانی گوناگون را پیگیری کنند(کمپل،۱۹۸۱؛رایان و دسی[۱۲۷]،۲۰۰۱).

۲-۴-۳- زیربنای فلسفی مطالعه بهزیستی روانشناختی

دودیدگاه روانشناختی وسیع از لحاظ تاریخی به کار گرفته شده تابهزیستی روانشناختی را کاوش وبررسی کند. دیدگاه لذتی[۱۲۸]، بهزیستی را باشادی برابر می‌داند واغلب به عنوان توازن میان عاطفه مثبت ومنفی عمل می‌کند (رایان و دسی،۲۰۰۱؛ریف،۱۹۸۹). این دیدگاه اساس بهزیستی روانشناختی را فزونی عاطفه مثبت نسبت به عاطفه منفی تعریف می‌کند وبر تجربه هیجانی خود تأکید دارند.‌بر اساس این دیدگاه بهزیستی روانشناختی را حداقل عاطفه منفی تعریف کرده‌اند(دینر،۱۹۹۰؛دینر، لارسن،لوین و اموتوس[۱۲۹]،۱۹۸۵). پاز سوی دیگر چشم انداز اخلاقی ارسطویی، چگونگی سلامت زندگی افراد را در ارتباط با خود حقیقی شان ارزیابی می‌کند(اسپرینگروهاسر،۲۰۰۶).

این دیدگاه، بهزیستی روانشناختی را بر اساس ملاک‌های چون فضیلت، پرهیزگاری ورضایت از زندگی و تصورات مختلف از شرایط آرمانی که درفرهنگها ‌و دوره‌های مختلف مورد نظر انسان بوده است،تعریف ‌کرده‌است. اگرچه ابزارهایی که عموماً شامل مقیاس توازن عاطفه بردبرن[۱۳۰](۱۹۶۹)، شاخص رضایت از زندگی نیوگارتن[۱۳۱](۱۹۶۱)، مقیاس اعتماد به نفس روزنبرگ(۱۹۶۵)، را برای بخش بهزیستی روانشناختی اخلاقی ارسطویی ویا بهزیستی روانشناختی لذتی به کار می‌برند (بردبرن، ۱۹۶۹ ؛ روزنبرگ و فونوتا[۱۳۲]،۱۹۹۸).

به علاوه، در سال‌های اخیر چند محقق به چند بعدی بودن بهزیستی روانشناختی اشاره کرده‌اند و معتقدند که ابزارها باید در بر گیرنده هر دومورد بهزیستی اخلاقی ارسطویی ودیدگاه لذت گرایانه باشد.مؤلفه‌های بهزیستی روانشناختی شامل شادمانی، رضایت از زندگی ‌و عاطفه مثبت است(رایان ودسی،۲۰۰۱).

لوکاس، دینر وسو(۱۹۹۶) ولوکاس ودینر ولارسن(۲۰۰۳) بهزیستی روانشناختی را دامنه ای از رضایت از زندگی،عواطف مثبت ونداشتن عواطف منفی تعریف کرده‌اند. لیبومیرسکی[۱۳۳]،کینگ ودینر(۲۰۰۵) شادی را جزءعاطفی(هیجانی)بهزیستی روانشناختی می‌دانند که به نظر آنان به مسائلی مانند زمینه وراثتی فرد وهمچنین شرایط محیطی وابسته است.

 
مداحی های محرم