یکپارچه سازی عملکرد فیزیکی، شناختی واجتماعی عاطفی به روابط اجتماعی کمک میکند وبه فرد کمک میکند بر مشکلات روانی اجتماعی و زیست محیطی اش فائق اید. سلامت همچنین عامل ایجاد غیر عینی از نظر رضایتمندی مرتبط باتحقق پتانسیلهای فرد نیز هست (برک[۹۴]،۲۰۰۴).
۲-۴-۱- تعریف بهزیستی روان شناختی
به نظر میرسد سلامت روان [۹۵] یک مفهوم نسبتاً وسیع باشد.اکنون سالهاست که این اصطلاح به طور قابل جایگزینی با بهداشت روان به کار رفته است.در گذشته بنظر میرسد که بهداشت روان یک مفهوم فردی در نظر گرفته شده است. لذا بهداشت روان به صورت عدم وجود بیماری تعریف شد. آشکار است که عدم جود چیزی مشخص نمیکند که چه چیزی باید باشد ولذا این اصطلاح تاحدی سالها مبهم باقی ماند. در هر صورت در سال ۱۹۴۸ سازمان بهداشت جهانی[۹۶] اصطلاح بهداشت روانی رابه صورت حالت کامل سلامت فیزیکی، روانی واجتماعی نه صرفاًعدم وجود بیماری تعریف میکند. در جایی که ارزیابی سلامت فیزیکی با معاینه وبررسی وضعیت سلامت وبهداشت بدن کاملاً ساده صورت میپذیرد،جز روانی واجتماعی سلامت و بهداشت رابسیار مشکل تر بتوان ارزیابی نمود. این احتمالاً بخاطر آن است که بهداشت روان وسلامت روان ساختارهای چند بعدی هستند که نه تنها دارای ابعاد عینی هستند بلکه دارای ابعاد ذهنی(غیر عینی )نیز هستند. بعد ذهنی(غیر عینی) نتیجه وضعیت درونی است که خود آشکارا غیر عینی است ولذا تعریف وتعیین کیفیت آن مشکل است(روتلج[۹۷]،۲۰۰۵).
به طور کلی بنظر میرسد که بهزیستی روان شناختی باطیفی از ساختارها مرتبط است.یعنی رضایت از زندگی[۹۸]، شادمانی [۹۹]، سازگاری[۱۰۰]، احساسات[۱۰۱]، بهزیستی اخلاقی وذهنی[۱۰۲](ریف۱۹۸۹).
اغلب روانپزشکان، روانشناسان ومحققان بهداشت روانی جنبههای مثبت سلامت را نادیده میگیرند(ریف وسینگر،۱۹۹۶؛سلیگمن،۲۰۰۳). تلاشهایی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته، گرچه زمینه لازم رابرای تلقی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی (نه صرفاً نبود بیماری ) فراهم ساخته، ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأ کید دارند و در آن ها ابزارهای اندازه گیری سلامت، اغلب سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأکید دارند و در آن ها ابزار اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی (تحرک، درد، خستگی واختلالات خواب)، مشکلات روانی (افسردگی، اضطراب، نگرانی) ومشکلات اجتماعی (ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سروکار دارد(ریف،۱۹۹۸).
ابعاد نظری سلامت روانشناختی مثبت شامل استقلال[۱۰۳]،تسلط محیطی [۱۰۴]، رشد فردی [۱۰۵]، روابط مثبت با دیگران[۱۰۶]، هدف در زندگی[۱۰۷] وپذیرش خود[۱۰۸] هستند(آنتولی وکاکونی، [۱۰۹]۱۹۹۸؛کاسولو وکاسترو-سولانو[۱۱۰]،۲۰۰۱؛ ریف وسینگر،۱۹۹۸).
۲-۴-۲-بهزیستی روانشناختی وروانشناسی مثبت[۱۱۱]
در سالهای اخیر با کارهای سلیگمن وهمکارانش در روانشناسی،جنبشی با عنوان روانشناسی مثبت ایجاد شده است. در این حیطه مباحثی مثل عواطف مثبت[۱۱۲]، شادکامد[۱۱۳]، اعتماد به نفس[۱۱۴]، سرزندگی[۱۱۵]، خوش بینی[۱۱۶]وسازگاری اجتماعی[۱۱۷] و…مورد بررسی قرار میگیرد. (بارلو، کولن-پاول وکشیر،[۱۱۸] ۲۰۰۶؛سلیگمن ۲۰۰۳؛کار[۱۱۹]،۲۰۰۴؛آرگایل[۱۲۰]،۲۰۰۰،).
ارسطو سال ها قبل با بیان شادی ونشاط وزندگی خوب[۱۲۱] در مورد بهزیستی روانشناختی بحث کردهاست. مزلو نیز با مطالعه بر روی خود شکوفایی، روانشناسی مثبت را ادامه داد اما آنچه که در این سالها اتفاق افتاد، بیان علمیواندازه گیری باروایی وپایایی است که به رشد روز افزون این موضوع انجامیده است(اید ولارسن[۱۲۲]،۲۰۰۸).از دیر باز،فلاسفه والاترین مطلوب وحد نهایی انگیزش[۱۲۳] برای کنش بشررا، بهزیستی روانشناختی دانسته اند، اما در دهه های گذشته روانشناسان اکثراً بهزیستی روانشناختی را نادیده گرفته اند وبیشتر بر اختلافات روانی و مسائلی مانند افسردگی واضطراب تمرکز کردهاند(مایرز[۱۲۴]،۲۰۰۰).
مقیاس بهزیستی روانشناختی اولین بار توسط اندریوز و ویتی[۱۲۵](۱۹۷۶) در شاخصهایی که رضایت آمریکاییان از زندگی شان رابیان میکرد، ارائه شد وسه مشخصه دارد: اول اینکه، درونی است. کمپل[۱۲۶](۱۹۸۱)میگوید :در درون تجربه فرد جا میگیرد.دوم اینکه،بهزیستی روانشناختی اندازه گیریهای مثبت راشامل میشود،ازاین نظر با اندازه گیریهای مانند سلامت روان که با فقدان مؤلفههای منفی تعریف میشوند، تفاوت دارد.به هر حال رابطه بین شاخصهای مثبت ومنفی به طور کامل درک نشده است. سوم اینکه اندازه گیریهای بهزیستی روانشناختی نوعاً سنجش کلی از تمام جوانب زندگی یک شخص را شامل میشود.گرچه میتوان خلق فرد یا رضایت وی را در درون حیطههای خاصی سنجید،تأکید معمولاً روی قضاوتی یکپارچه از زندگی شخص است.با این وجود اندازه گیریها ممکن است دوره ای از چند هفته تا سراسر زندگی شخص را دربر گیرند. هیچ راه مطمئنی برای اینکه مشخص شود،چه دوره زمانی مناسب تر از بقیه است وجودندارد وبیشتر محققان باید همبستههای بهزیستی روانشناختی در چهار چوبهای زمانی گوناگون را پیگیری کنند(کمپل،۱۹۸۱؛رایان و دسی[۱۲۷]،۲۰۰۱).
۲-۴-۳- زیربنای فلسفی مطالعه بهزیستی روانشناختی
دودیدگاه روانشناختی وسیع از لحاظ تاریخی به کار گرفته شده تابهزیستی روانشناختی را کاوش وبررسی کند. دیدگاه لذتی[۱۲۸]، بهزیستی را باشادی برابر میداند واغلب به عنوان توازن میان عاطفه مثبت ومنفی عمل میکند (رایان و دسی،۲۰۰۱؛ریف،۱۹۸۹). این دیدگاه اساس بهزیستی روانشناختی را فزونی عاطفه مثبت نسبت به عاطفه منفی تعریف میکند وبر تجربه هیجانی خود تأکید دارند.بر اساس این دیدگاه بهزیستی روانشناختی را حداقل عاطفه منفی تعریف کردهاند(دینر،۱۹۹۰؛دینر، لارسن،لوین و اموتوس[۱۲۹]،۱۹۸۵). پاز سوی دیگر چشم انداز اخلاقی ارسطویی، چگونگی سلامت زندگی افراد را در ارتباط با خود حقیقی شان ارزیابی میکند(اسپرینگروهاسر،۲۰۰۶).
این دیدگاه، بهزیستی روانشناختی را بر اساس ملاکهای چون فضیلت، پرهیزگاری ورضایت از زندگی و تصورات مختلف از شرایط آرمانی که درفرهنگها و دورههای مختلف مورد نظر انسان بوده است،تعریف کردهاست. اگرچه ابزارهایی که عموماً شامل مقیاس توازن عاطفه بردبرن[۱۳۰](۱۹۶۹)، شاخص رضایت از زندگی نیوگارتن[۱۳۱](۱۹۶۱)، مقیاس اعتماد به نفس روزنبرگ(۱۹۶۵)، را برای بخش بهزیستی روانشناختی اخلاقی ارسطویی ویا بهزیستی روانشناختی لذتی به کار میبرند (بردبرن، ۱۹۶۹ ؛ روزنبرگ و فونوتا[۱۳۲]،۱۹۹۸).
به علاوه، در سالهای اخیر چند محقق به چند بعدی بودن بهزیستی روانشناختی اشاره کردهاند و معتقدند که ابزارها باید در بر گیرنده هر دومورد بهزیستی اخلاقی ارسطویی ودیدگاه لذت گرایانه باشد.مؤلفههای بهزیستی روانشناختی شامل شادمانی، رضایت از زندگی و عاطفه مثبت است(رایان ودسی،۲۰۰۱).
لوکاس، دینر وسو(۱۹۹۶) ولوکاس ودینر ولارسن(۲۰۰۳) بهزیستی روانشناختی را دامنه ای از رضایت از زندگی،عواطف مثبت ونداشتن عواطف منفی تعریف کردهاند. لیبومیرسکی[۱۳۳]،کینگ ودینر(۲۰۰۵) شادی را جزءعاطفی(هیجانی)بهزیستی روانشناختی میدانند که به نظر آنان به مسائلی مانند زمینه وراثتی فرد وهمچنین شرایط محیطی وابسته است.
فرم در حال بارگذاری ...