والدین در تربیت فرزندان و همه آن مؤلفه هایی که انتظار دارند از فرزندانشان سر بزند ابتدا باید خود واجد آن ها باشند. در عصر حاضر و زندگی امروز مهمترین تشویش و اضطرابی که برخی از والدین درگیر آن هستند رفتار دینی است، که پدر و مادر علاقمندند وتعهد دارند فرزندانشان مقید به آن باشند واین بروز رفتار دینی به سختی ازکودکانی سر میزند که والدینشان نسبت به مسائل دینی تقیدی ندارند تحقیقات علمی نشان میدهد که نوجوانان با پشت سرنهادن دوران کودکی در همه آنچه که ازقبل وباخوش بینی کامل از خانواده آموخته اند دستخوش شک وتردید می شود آن ها با دست یافتن به رشد فکری، قدرت تفکر در مسائل، موضوعات اساسی زندگی خود را پیدا میکنند وبرای رسیدن به این نظام فکری وعقیدتی که بتواند پاسخگوی نیازهای فکری وعاطفی آن ها باشد، و از سوی دیگر در دوران بلوغ همزمان با بیدار شدن سایرغریزه ها ونیازهای روانی، وجدان دینی واخلاقی نیزدردرون نوجوان بیداروفعال می شود. او را به تفکردرباره معنویات و حقایق دینی وا میدارد… در این سنین نوجوان با کنجکاوی و خواست درونی به دنبال دست یافتن به هویت عقیدتی است به نحوی که بتواند درپرتوآن به « فلسفه زندگی » روشنی دست یابد و خانواده نباید فرزندان خود را در حل و فصل مسائل فکری و یافتن پاسخ به پرسشهای اساسی تنها بگذارند بلکه باید به روش منطقی او را درحل مسائل خود یاری رساند… درهرحال، شرایط خاصی که نوجوان درآن قراردارد اقتضاء میکند که به تربیت اعتقادی دینی او اهمیتی بیشترداده شود تا او بتواند از بلاتکلیفی ، ابهام وسردرگمی دوران نوجوانی نجات یافته فلسفه روشنی برای زندگی خود پیدا کند .دین به عنوان نظامی همه جانبه فلسفهای روشن برای زندگی ارائه میکند که درآن می توان پاسخ همه سئوالهای اساسی را یافت و به جهتگیری مشخص در ارتباط با نیازهای فکری و عاطفی که در دوره نوجوانی ازعمق و گستردگی بی نظیری برخوردارند رسید.
علاوه براین دست یافتن به ایمان دینی، نوجوان را دررسیدن به آرامش روانی که ازنیازها وضرورتهای مهم این دوران است کمک میکند واضطرابهای او را فرومی نشاند این آرامش به چند دلیل به وجود میآید: اول آنکه جوان ازحالت بلاتکلیفی وسردرگمی خارج شده خط سیرفکری وعلمی روشنی مییابد. دوم اینکه اعتقاد به خدا افق دید او را ازسطح این دنیای مادی فراترمی برد، بنابرین ناکامی در زمینههای مادی ودست یافتن به همه خواستههای خود ویا وجود کمبودهای احتمالی او را ازپا در نمی آورد وگرفتاریأس وناآرامی نمی کند. سوم اینکه نیازانسان به توجه به خدا وداشتن ارتباط قلبی با اونیازی فطری است که اگر برآورده نشود، انسان را با ناآرامی پنهان وآشکارروبه رومی سازد. (سادات ، ۱۳۷۲: ۱۲۶-۱۲۳).
یکی از بهترین هدایای که والدین میتوانند تقدیم فرزندان خود بکنند کمک به فرزند درجهت خودشکوفایی است خود شکوفایی مؤلفه های زیادی دارد به طورمختصر خود شکوفایی یعنی رسیدن به لذت و شادی در زندگی، رسیدن به آرامش و امنیت داشتن احساس رضایت از عملکرد خود و شکوفا کردن تواناییهای خود .انسان کاملترین موجود در جهان هستی است آمده که خلیفه الله باشد و به عبارتی هدف از خلقت متجلی شدن به اسماء الهی است واین محقق نمی شود مگراینکه ظرفیتهای خود را به بالاترین حد وجود برساند ویکی ازچیزهایی که انسان را درمسیرکمال وخود شکوفایی می رساند وراه را مقداری بر او آسان میسازد روابط بین فردی میباشند دیگران به انسان کمک میکنند تجارب و طرز فکرهای جدیدی بیابد ، افق دید در مورد خود و ارزشها ، روابط و… گسترش یابد و در نتیجه به رشد و کمال بیشتری خواهد یافت، خودشکوفایی هدفی عالی است .که اگر انسان در مسیرآن قرار بگیرد هدفهای متوسط پایین را هم ناخواسته به دست میآورد «چون صد آمد نود هم پیش ماست» تمام روابط و رفتارهای والدین باید به خود شکوفایی فرزند منجرشود که در این امانت الهی خیانت نشود بنابرین توجه به موارد مذکور،این تحقیق درپی پاسخگویی به این سئوال اساسی است که آیا بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفـی موجود درخانواده و خود شکوفایی دانش آموزرابطه وجود ندارد یا خیر.
۱-۳- هدفهای تحقیق :
هدف کلی:
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده و خودشکوفایی دانشآموزان
اهداف جزئی:
– تعیین وضعیت خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین وضعیت روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین وضعیت رفتار دینی والدین دانشآموزان
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین رابطه بین روابط عاطفی موجود در خانواده با خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با خودشکوفایی دانشآموزان
۱-۴- اهمیت وضرورت انجام تحقیق :
متأسفانه امروزه با بعضی دانش آموزان وکودکان روبه روهستیم که نه تنها خود را باورندارند بلکه علاقه چندانی به خود وزندگی هم ندارد وبه همین لحاظ زندگیشان بدون هدف است و روزها را به گونه ای باطل سپری میکنند ومنطقشان درزندگی «هرچه پیش آید خوش آید» میباشد و این جای بسی نگرانی و ناراحتی دارد به راستی چرا نوجوانان ما در خانه و مدرسه با توجه به اینکه به نسبت گذشته امکانات زیادی در زندگی دارند وبسیارهم مورد توجه والدین و مدرسه هستند اما دچاراین بی علاقگی ها میباشند. واقعیت شاید این باشد که بعضی از ما (والدین ومربیان ) الگوهای تربیتی خوبی برای فرزندانمان نبوده ایم. درمدرسه با دانش آموزانی برخورد میکنیم که با توجه به اینکه محاسن زیادی دارند اما بخاطریک امتحان ساده وکلاسی ویا یک برخورد کوچک با همکلاسی و… دچار چنان اضطراب و نا آرامی می شوندکه طبیعتاً جسمشان را هم تحت تأثیرقرارداده وحتی دربعضی موارد قادر به کنترل گفتارورفتارخود هم نیستند چرا این قبیل امتحانات کوچک و بزرگ ما و فرزندانمان را تا این حد تحت الشعاع قرار میدهد آیا تمام روزها و ساعات زندگیمان آکنده از این امتحانات نیست و آیا با همه این ناآرامیها و تشویش خاطرهایی که به ما دست میدهد آیا جانی برای تلاش ما و فرزندانمان باقی می ماند و آیا حیف نیست که این انرژیهای ارزشمند اینگونه هدر روند این تشویش خاطر و نا آرامی از کی وبرای چه به وجود آمده است آیا رفتاروگفتار والدین نبود که ما و فرزندمان را اینگونه ساخته است .