همه افراد از ترکیبی از هوش و عواطف برخوردارند؛ افراد دارای هوشبهر بالا و هوش هیجانی پایین ( یا هوش پایین و هوش هیجانی بالا) نسبتا نادرند. در واقع، میان هوشبهر و برخی جنبههای هوش هیجانی همبستگی اندکی وجود دارد؛ هر چند این ارتباط آن قدر هست که روشن کند این دو قلمرو اساساً مستقلاند (گلمن، ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۷). البته همبستگی بین هوش هیجانی و هوش شناختی بسته به ابزار مورد استفاده از درجات متفاوتی برخوردار است. همچنین، بین هوش هیجانی و ابعاد مختلف هوش شناختی، با توجه به اینکه کدام هوش را مورد مطالعه قرار میدهیم، همبستگی متفاوتی دیده می شود. نتایج نشان میدهد که هوش هیجانی همبستگی بیشتری را با خرده مقیاس های هوش کلامی نسبت به خرده مقیاس های هوش عملی نشان میدهد (حاجلو، ۱۳۸۳).
۲-۵- جایگاه هوش هیجانی در انسان
جایگاه هوش هیجانی در انسان، آمیگدال واقع در قسمت بالای ساقه مغز و نزدیک به انتهای حلقه لیمبیک است. آمیگدال به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند، در واقع، هیپوکامپ صرفاً حقایق را به خاطر می سپارد و آمیگدال چاشنی هیجانی آن حقایق را در خود نگه میدارد (حامدی، ۱۳۸۱).
۲-۶- هوش هیجانی و آموزش و پرورش
مدارس موفق تلاش دارند که تمام شاگردان مهارت های اولیه، از قبیل خواندن و نوشتن… را بیاموزند؛ با این حال به تازگی در بسیاری از کشورها مسوولان آموزشی و والدین پشتیبانی از دستور کار گسترده تری را جهت افزایش مهارت اجتماعی و هیجانی[۱۵۴] معلمان و شاگردان آغاز کردهاند (کیاروچی[۱۵۵] و مایر، ۲۰۰۷، ترجمه پاد، ۱۳۸۸). تحقیقات نشان میدهد که مهارت های اجتماعی و هیجانی با توفیق در بسیاری از زمینههای زندگی، از جمله تدریس مؤثر، یادگیری شاگرد، روابط کیفی و عملکرد تحصیلی مرتبط است (ساتون[۱۵۶] و ویتلی[۱۵۷]، ۲۰۰۳). افزون بر این تحلیل دقیق بیش از ۳۰۰ مطالعه نشان میدهد که برنامه هایی که برای افزایش مهارت های اجتماعی و هیجانی طراحی میشوند، به شکلی چشمگیر تواناییهای اجتماعی و هیجانی و نیز عملکرد تحصیلی دانش آموزان را بهبود می بخشند (دارلک[۱۵۸] و ویسبرگ[۱۵۹]، ۲۰۰۵).
در این راستا، پژوهش های دیگر نشان میدهد که مهارت های هوش هیجانی، در سطوحی به مراتب بالاتر و فراتز از تاثیرات شخصیت و هوش عمومی، نقشی پر اهمیت را در زندگی تحصیلی، شخصی و اجتماعی کودکان ایفا می نمایند (اهمن[۱۶۰]، فلیکت[۱۶۱] و استیوز[۱۶۲]، ۲۰۰۱). هیجان ها قادرند توجه را به هر سو سوق دهند، که این خود بر یادگیری تاثیر دارد. مثلا، توانایی کنترل کردن هیجان ها میتواند به شاگردان کمک کند در کلاس درس تمرکز داشته باشند و موقعیت اضطراب انگیزه را اداره کنند (لوپز[۱۶۳] و سالووی، ۲۰۰۴). در واقع، کودکانی که مهارت های بالاتری از لحاظ هوش هیجانی دارند، در مقایسه با کودکانی که از این لحاظ دارای مهارتهای کمتری هستند، تمایل دارند موفقیت های تحصیلی بالاتری را تجربه کنند (ایزنبرگ[۱۶۴]، فابس[۱۶۵]، گاتری[۱۶۶] و ریسر[۱۶۷]، ۲۰۰۰). کودکان دارای هوش هیجانی بالا در عین حال گرایش دارند در مدرسه به شیوه ای از نظر اجتماعی مناسبتر و غیر پرخاشجویانه رفتار کنند و دوست دارند محبوب، اجتماع گرا و مصون باشند (دنهام[۱۶۸] و همکاران، ۲۰۰۳). ایزارد[۱۶۹] و همکاران (۲۰۱۱) نشان دادند، کودکانی که در تشخیص هیجان ها مهارت پیدا میکنند دارای تعاملات اجتماعی مثبت تری میباشند.
با توجه به نتایج این پژوهشها و پژوهشهای مشابه، برنامه هایی در جهت افزایش هوش هیجانی دانش آموزان، معلمان، مدیران و والدین طرح ریزی شده است که از پیش دبستان تا دبیرستان را شامل می شود و در برخی از کشورهای انگلیسی زبان و سراسر ایالت متحده مورد استفاده قرار می گیرند. یکی از این برنامه ها، برنامه ای است موسوم به معلم هیجاناً باهوش[۱۷۰](EIT). این برنامه استراتژی ها، ابزارها و تکنیک های مبتکرانه ای در اختیار معلمان تمام مقاطع تحصیلی قرار میدهد تا آگاهی آنان را نسبت به اهمیت مهارت های هوش هیجانی افزایش داده و توانایی شان را برای به کار گرفتن این مهارت ها در روابط شغلی و شخصی شان بالا ببرد. دومین برنامه، برنامه ای است تحت عنوان سواد هیجانی در مدارس راهنمایی[۱۷۱](ELMS) که برنامه ای چند ساله است و دروس مربوط به آموزش هفتگی مهارت های اجتماعی و هیجانی را در درون برنامه درسی موجود میگنجاند (کیاروچی و مایر، ۲۰۰۷، ترجمه پاد، ۱۳۸۸). به نظر میرسد به کارگیری برنامه های آموزشی این چنینی در کشور ما نیز کمک بزرگی در جهت حفظ سلامت روان و ایجاد پیشرفت تحصیلی مناسب تر برای کودکان در سطوح مختلفی سنی باشد.
۲-۷- اختلالات رفتاری
اصطلاح اختلالات رفتاری، که نتیجه بارز آشفتگی هیجانی است، معمولا بیشتر برای کودکانی که دچار تضاد هستند، به کار می رود. این اصطلاح، بدون آنکه تعریف شود تقریباً از حدود ۸۵ سال پیش، در فرهنگ ادبیات روان شناسی وارد شده است (سیف نراقی و نادری، ۱۳۷۹). از آن هنگام معلمان، پزشکان، پرستاران و افراد دیگری که به مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان علاقمند هستند از این اصطلاح برای بیان مقصود خویش استفاده کردهاند؛ اما تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد، ارائه نشده است.
۲-۸-تعاریف اختلالات رفتاری از دیدگاه های گوناگون
رودز[۱۷۲] و پال[۱۷۳] (۱۹۸۷، به نقل از سیف نراقی و نادری، ۱۳۷۹) معتقدند که تعریف اختلالات رفتاری به لحاظ انفجار ایده ها و تعداد نظرات فراوانی که توسط متخصصین رشتههای گوناگون علوم انسانی در این مورد مطرح میباشد، روشنی و صراحت خود را از دست داده است. برای مثال، کمی گرایان یا متخصصین آمار بیشتر به میزان متوسط یا هنجار رفتارها نسبت به سن توجه دارند. بنابرین، رفتار ناهنجار را رفتار هنجاری می دانند که کمتر یا بیشتر از حد متوسط باشد.
روان شناسان اجتماعی، اختلالات رفتاری را ناشی از فشارهای اجتماع و کمبود راه های مناسب برای تخلیه این فشارها می دانند. بنابرین، آنان عقیده دارند که بیماری روانی وجود ندارد و این جامعه است که مریض میباشد. لذا، آن ها اختلالات رفتاری را واکنش طبیعی نسبت به فشارهای ناشی از مشکلات و مسائل اجتماعی میپندارند.
فرم در حال بارگذاری ...