در واقع می توان گفت که بسیاری از فنون مورد استفاده درمان گر رفتاری، در درمان منطقی-هیجانی نیز مورد استفاده قرار می گیرند. البته باید در نظر داشت که هدف درمان گران معتقد به درمان منطقی- هیجانی از آن جهت با مقاصد درمان گران رفتاری متفاوت است که از فنون رفتاری استفاده میکنند. فنون رفتاری عبارتند از: تکلیف خانه، غرقه سازی، حساسیت زدایی موجود زنده(مددجو)، جریمه کردن، آموزش مهارت ،تمرین و تقویت شناخت های مثبت،حواس پرتی، کتاب شناسی(ساعتچی،۱۳۷۴).
بخش سوم:
افکار خود آیند منفی
-
- افکار خودآیند منفی
بهباورالیسوقتیحادثهیفعال کنندهایبرایفردرخ میدهد،اوبراساستمایلاتذاتیخودممکناستدوبرداشتمتفاوتومتضادازآنحادثه داشتهباشد: یکیافکار،وباورهایمنطقیوعقلانیودیگریافکار،باورهاوبرداشتهایغیر عقلانیوغیرمنطقی. درحالتیکهفردتابعافکاروباورهایمنطقیباشد،بهپیامدهایمنطقی دستخواهدیافتوشخصیتسالمیخواهدداشت.درحالتیکهفردتابعودستخوشافکارو باورهایغیرمنطقیوغیرعقلانیباشد،باپیامدهایغیرمنطقیمواجهخواهدشدودراینحالت اوفردیاستمضطربوغیرعادیکهشخصیتناسالمیدارد. در واقع،وقتیکهحادثهی نامطبوعیرخمیدهدوفرداحساساضطرابوتشویشمیکند،درنظامباورهایش،خودرابهدو چیزکاملاًمتفاوتومتضادمتقاعدمیسازدویکیازآنهارادرپیشمیگیردکهمسلماًهمان افکارغیرعقلانی اشاست. بی توجهی به چنین افکار و باورهایی تبعات زیان بار فراوانی میتواند داشته باشد. اول اینکه این نوع باورها با پیامدهای بهداشت روانی و عمومی نظیر اضطراب، افسردگی، شکایت جسمانی و باورهای غیرمنطقی رابطه داشته باشد. بی توجهی تحقیقاتی به آن نیز موجب هزینه ها و خسارت های زیادی در سطح جامعه میگردد(گل پرور و همکاران،۱۳۸۶).
افکار خودآیند[۳۵] ، تصاویر یا شناخت هایی است که به عنوان نتیجه ای از طرحواره ی شناختی یا باور بنیادینی که در موقعیت خاصی فعال می شود، توسط فرد گزارش می شود(بک[۳۶]،۱۹۶۷). این تصاویر و افکار، منعکس کننده ی معنایی است که فرد به موقعیتی خاص میدهد. وبا پاسخ هیجانی و رفتاری به آن موقعیت ارتباط تنگانگ دارد، علاوه بر این، افکار خودآیند، نقش مهمی درفرآیند درمانی دارد و به عنوان گذرگاهی ترجیحی برای دسترسی به سیستم شناختی استفاده می شود، به درک باورهای بنیادین که اساس چند اختلال روان شناسی است کمک میکند(بک،۱۹۷۶). افزایش تفکر منفی به ویژه در ارتباط با خود وآینده یکی از نشانه های افسردگی است و با بهبود فرد، تفکر منفی کمتر بروز میکند. بسیاری از شناخت درمانگران بر این باورند که واکنش های هیجانی و رفتاری به وسیله فرآیندهای شناختی ایجاد میشوند. از این رو افکار، باورها و سایر فرآیندهای شناختی تعیین کننده ی اصلی خلق و هیجان میباشند(هاگا [۳۷]و همکاران،۱۹۹۱، تیزدیل[۳۸]،۱۹۹۷). افکار خودآیند منفی کیفیتی ذهنی است که بر توانایی شخص در برخورد با تجربه های زندگی اثر گذاشته، هماهنگی را بی جهت مخدوش میسازد و واکنش های بی تناسب و دردناک تولید میکند(بک،۱۹۷۹). افکار منفی، بخشی اززندگی و جزئی از آن شده است، به همین علت افکار منفی را افکار اتوماتیک نیز نامیده اند، زیرا بدون اراده فرد، خود به خود و بدون اینکه خواسته شوند در ذهن فرد جاری می شود و فرد کمترین شک به حقانیت و وجود خارجی دانستنشان ندارد. همچنین افکار منفی باعث می شود که فرد همه چیز رامنفی ببیند و احساس حقارت داشته باشد.با آنکه افکار منفی به تنهایی اغلب اشتباه و غیر منطقی هستند، به گونه ای فریبکارانه واقع بینانه به نظر میرسند، به طوری که فرد گمان میکند وضع به همان بدی است که به نظر میرسد. بسیاری از افراد فکر میکنند که روحیه ی بد آن ها ناشی از عوامل خارج از کنترل آن ها است. بعضی ها روحیه ی بد خود را به هورمون و یا خواص ژنتیکی خود نسبت میدهند و به اعتقاد پاره ای دیگر، اتفاقات به ظاهر فراموش شده ی دوران کودکی در ضمیر ناخودآگاه آن ها همچنان موجود است و از این رو روحیه شان خراب باقی مانده است. در نظر جمعی دیگر، احساس بد اگر ناشی از بیماری یا دلسردی مربوط به زمانهای اخیر باشد واقع بینایه است.پاره ای نیز روحیه ی بد خود را به وضع بد جهان، اوضاع بد اقتصادی، آب وهوای بد، مالیات ها ، شلوغی ترافیک و امکان بروز جنگ اتمی نسبت میدهند. البته در مورد هر یک از این ها حقایقی وجود دارد(هاتون[۳۹] و همکاران، ترجمه قاسم زاده،۱۳۷۶). بدون شک حوادث محیطی، موقعیت شیمیایی بدن و تضادها و اختلافات مربوط به گذشته روی افراد تا ثیر میگذارند، اما این نظریه پردازیها مبتنی بر این باور است که احساسات افراد به دور از کنترل آن ها است. اگر فرد بخواهد احساس بهتری داشته باشد باید بداند و درک کند که به جای حوادث بیرونی، افکار و طرز تلقی های فرد است که احساسات فرد را به وجود می آورد. اگر فرد بخواهد از روحیه ی بد نجات یابد باید قبل از هر چیز بداند هر احساس منفی ناشی از اندیشه منفی به خصوصی است. در بسیاری از مواقع، افکار منفی، سالم و به جا هستند.تشخیص افکار منفی سالم از ناسالم و اینکه فرد چگونه با موقعیتهای به راستی منفی برخورد واقع بینانه داشته باشد، به همان اندازه ی رهایی از افکار و احساسات مخدوش اهمیت دارد(هاتون و همکاران؛ترجمه قاسم زاده،۱۳۷۶).
افکار خودآیند منفی یا افکار اتوماتیک منفی از ویژگی بارز تفکر افراد افسرده به شمار میروند. این افکار را به دلیل اینکه به سرعت از ذهن می گذرند و قابلیت چالش با آن ها در همان لحظه وجود ندارد اتوماتیک نامیده اند و به دلیل اینکه تاثیر منفی بر خلق انسان دارند، منفی نامیده اند. این نوع افکار در افراد عادی هم یافت می شود و معمولا چند نوع از آن در یک فرد یافت می شود. برای تغییر این افکار باید در قدم اول آن ها را بشناسیم(لطافتی بریس،۱۳۸۹). در اینجا چند مورد از این افکار معرفی می شود:(نیلین،۲۰۰۲).
۱٫ تفکر همه یا هیچ: شما مسائل را یا کاملا خوب می بینید و یا کاملا بد. برای مثال اگر یک اشتباه جزئی بکنید به نظرتان آن کار کلا به درد نخور است. نمونه دیگر این نوع فکر میتواند این باشد که باید نمره بیست بگیرم وگرنه ۱۹ به هیچ دردی نمی خورد. در اینجا نوعی افراط و تفریط دیده می شود. این نوع فکر بیشتر میان شخصیت های وسواسی و کمال گرا مشاهده می شود.
۲٫ دیدن یک چیز بد به معنای بد بودن همه چیز است: شما یک اتفاق منفی را یک شکست بدون پایان می پندارید. برای مثال من در مدرسه خوب نبودم، بنابرین در کلاس دانشگاه هم خوب عمل نخواهم کرد.
۳٫فیلتر ذهنی: یک جزء منفی را بر می گزینید و منحصراً به آن توجه می کنید، بنابرین همه چیز را به معنای منفی ان می بینید. برای مثال تمرکز به اینکه دیابت دارید و توجه نکذردن به یک روز زیبا و یا حرفهای خوبی که مردم به شما گفته اند.
۴٫ به حساب نیاوردن مثبت ها: مثلا وقتی فکر کنید همه از شما متنفرند، اعتقاد پیدا می کنید که کسی که با شما خوب است حتما سوءنیتیدارد.
۵٫ نتیجهگیریشتابزده: شما در هر اتفاقی قسمت منفی آن را می بینید: اگر به من سلام نکرد، یعنی من بی اهمیتم!
فرم در حال بارگذاری ...