گفتار دوم: بروکراسی
بروکراسی (حکومت ادارات یا دیوانسالاری)، به سلسله مراتبی از اقتدار و مسئولیت اطلاق میشود که یک سازمان رسمی، برای هماهنگ ساختن فعالیتهایش و رسیدن به اهداف تعیینشدهاش، ازآن استفاده میکند.(کوئن،۱۳۷۴ ،ص۳۳)بروکراسی مانند تمام مفاهیم علوم انسانی در روندی تاریخی معنا یافت عناصری از دیوانسالاری، درفرهنگهای کهن مانند مصر باستان و چین وجودداشته، اما توسعه اصلی، هنگامی رخ داد که در اواخر قرون وسطی، حکومتهای پادشاهی مطلق مبتنی بر دیوانسالاری، در پایان دوره فئودالیسم، پدیدارشدند. درسدههای ۱۷ و ۱۸، نخستین دیوانسالاری بزرگ (بعد از کلیسای کاتولیک قرون وسطی)
درفرانسه، پروس و روسیه بالیده گشتند. توسعه بروکراسی با اقتصادِ مالیِ جدید، گره خورده است؛ بیآنکه بتوان یک رابطه عِلّی یکجانبه، میان آندو برقرارکرد (صبوری کاشانی، ۱۳۷۴، ص۶۸)درقرن ۱۹ که سازمانهای صنفی و یا شرکتهای کوچک خانوادگی دراروپا از بین رفته و سازمانهای بزرگ پدیدآمدند، دیگرشیوه پدرسالارانه و اقتدارگرایانه سازمانهای تولیدی خانوادگی، کاربرد مؤثری نداشت وبه شیوه های سازمانی رسمیتر و کاراتری نیاز بود. تنها الگوی موجود سازمانهای بزرگ، سازمانهای نظامی بودند.
بروکراسی جدید، حاصل جنبش فلسفی مشهور به ایدهآلیسم آلمانی است؛ نامآورترین نظریهپردازآن نیز ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) میباشد که نظریه خود را درباره بروکراسی در اوایل سده ۲۰ منتشرکرد. نظریه وبر درباره سازمانها، در دوکتاب معروف او “اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری” و “اقتصاد و جامعه”،یافت میشود. وبر سازمان بروکراتیک را درجامعه صنعتی امروزی، کارآمدترین نوع سازمان میداند(کوئن، ۱۳۷۴، ص۳۵).
وبر ویژگیهای دیوانسالاری را در کتاب «دین، قدرت، جامعه» شرح میدهد. در بیانی کلی، این ویژگیها عبارتند از: ۱-وجودسلسله مراتب اقتدار، ۲- انتصاب برحسب شایستگی وتخصص، ۳- ضوابط ومقررات مکتوب وازپیش تعیینشده؛۴- غیرشخصیبودن (بیطرفانه،بدون دخالت احساسات شخصی)، ۵-اجرایوظایفبهطورمستمر،ثابت ودائمی، ۶- تقسیم کارگسترده، ۷-جدایی اموال سازمان واموال شخصی، ۸-جدایی محل سکونت ومحل کار، ۹-انحصاری نبودن مقامات وپستهای رسمی، ۱۰- وجودیک نظام بایگانی منظم و ۱۱- وجودیک نظام انضباط ونظارت یکنواخت.
نظریه بروکراسیِ وبر بر پایه اندیشههای او درباره قدرت و اقتدار استوار است. وبر انواع اقتدار را بر اساس منابع و انواع مشروعیت، طبقهبندی میکند وبه سهگونه ی اصلیِ اقتدار، معتقد است که عبارتند از:
اقتدارکاریزماتیک؛ افراد دستورهای مافوق رابه علت نفوذ شخصیت او که از قدرت، تهور و تجربیاتاش مایه میگیرد، میپذیرند.
اقتدارسنتی؛ که ناشی از احترام به عادات، رسوم و سنتهاست.
اقتدارعقلانی قانونی؛ افراداطاعت میکنند زیرا معتقدند شخصی که دستور میدهد، برطبق قوانین و مقررات وضع شده به شیوه عقلانی عمل میکند وچون افراد مشروعیت قوانین را پذیرفتهاند آن را اطاعت میکنند. از نظر وبر، برجستهترین نمونه سلطه قانونی، بروکراسی بوده و مهمترین اصل سازماندهی بروکراسی، عقلانیت در شیوه عمل است. با این حال نظریه بروکراسی یا دیوانسالاری وبر، مصون از انتقادها نبود. گروهی معتقدند وبر کارکردهای نامطلوب دیوانسالاری را نادیده گرفته بود. تشریفات زایدِ اداری و در نتیجه تأخیر در تصمیمگیری و اجرای تصمیمات، شخصیتزدایی، انعطافناپذیری و در نتیجه کاهش کارایی از جمله این مواردند.( گیدنز، ۱۳۷۸،ص۳۲۰)
مبحث سوم: اصول کلی حاکم بر استخدام
از منظر علم حقوق و مدیریت، برای آنکه بتوان به یک سیستم استخدامی سالم و قابل قبول دست یافت، برخی اصول کلی لازم است که ذیلاً به برخی از آن ها اشاره میکنیم.
گفتار اول: اصل لیاقت و شایستگی
اهمیت اصل لیاقت و شایستگی یا به تعبیری دیگر اصل شایستهسالاری تا حدیست که حقوق دانان باقی اصول را به نوعی از تبعات و زیرمجموعههای این اصل بر میشمرند. تردیدی نیست که نظام اداری مطلوب و شایسته زمانی به واقعیت میپیوندد که افراد لایق و شایسته اداره امور را به عهده گیرند و برای تحقق این امر برخی شرایط ضروری است. از جمله اینکه:
– جذب افراد بایستی بر اساس معیارهایی نظیر تجربه، تخصص و دانش فنی، خلاقیت و خصوصیات اخلاقی آن ها صورت گیرد. جذب افراد بر اساس ملاکهای قومیتی، خویشاوندی، مذهبی و … خلاف اصل شایستهسالاری بوده و موجب ورود افراد نالایق به نظام اداری میشود.
– شرایط شغلی افراد در طول خدمت، بایستی بر اساس توانایی، کارآمدی و شایستگیهای آن ها ارتقا یافته و افراد لایق مورد تشویق قرار گیرند.
– سازمانهای اداری بایستی با اتخاذ روشهای مناسب و تأمین شرایط شغلی مطلوب، مستخدمین لایق و شایسته را در درون نظام اداری حفظ نمایند.
هدف از نظام شایسته سالاری که تأکید بیشتری بر استعداد میکنند این است که همه و به ویژه افراد مستعد بتوانند به توانمندی های طبیعی خود تا حداکثر ممکن جامه عمل بپوشانند. اما آن دسته از نظام های شایسته سالاری که عمدتاً بر سخت کوشی تأکید می ورزند تنها تلاش و کوشش را از نظر اخلاقی در خور ستایش می دانند و معتقدند که پاداش دهی به استعداد به مثابه ایجاد یک «بخت آزمایی طبیعی» است. وجه تمایز شایسته سالاری با نظام سلسله مراتبی در آن است که شایسته سالاری، تحرک اجتماعی و الگوی انعطاف پذیری از نابرابری ها را تجویز میکند، در حالی که نظام سلسله مراتبی موجد رتبه بندی ثابت و ساختاری در خصوص توزیع موقعیت های اجتماعی و ثروت میباشد.(قهوهچیان، ۱۳۹۰، ص ۴۵)
موافقین و مخالفین شایسته سالاری
هواداران نظام شایستگی ضمن اشاره به محاسن اقتصادی و اخلاقی آن دلایلی در دفاع از آن ارائه می نمایند از جمله اینکه:
-
- شایسته سالاری با برانگیختن مردم به جامه عمل پوشاندن به استعداد های خود و پاداش دادن به سخت کوشان انگیزه ها را تضمین میکند.
-
- شایسته سالاری هدایت جامعه را توسط افراد خردمند و مستعدی تضمین می کند که توانایی بیشتری در ارزیابی منافع دیگران دارند.
- از آنجا که توزیع بر مبنای شایستگی به هر شخص آنچه را که بدان «استحقاق» دارد اعطا میکند و اصل برابری در فرصت ها را نیز ارج می نهد، شایسته سالاری عادلانه است.
مخالفین نظام شایستگی نیز انتقاداتی را به این اصل وارد می نمایند:
-
- شایسته سالاری یا ترغیب رقابت جویی و تلاش فردی، اجتماع و انسجام اجتماعی را با تهدید مواجه خواهد ساخت.
-
- شایسته سالاری غیر عادلانه است زیرا نابرابری ها را انعکاس استعدادهای شخصی نابرابر میداند، در حالی که در واقع استعدادهای نابرابر، انعکاس رفتار نابرابر اجتماعی میباشد.
- شایسته سالاری تناقض آمیز است. از یک سو نابرابری اجتماعی را توجیه میسازد و از سوی دیگرتنها از خلال توزیع مجدد ثروت جهت ایجاد عرصه فعالیت همسطح قابل حصول است.
چرایی شایسته سالاری
فرم در حال بارگذاری ...