به طور کلی گری (۱۹۹۴) ، فعالیت BIS را با افزایش برانگیختگی و توجه و تجربه عواطف منفی مرتبط میداند . در تأیید این امر ، اسلوبودسکایا[۱۹۰] و همکاران (۲۰۰۱) ، بین بیش فعالی BIS با اضطراب و اختلالات هیجانی به ارتباط دست یافتند .
در مطالعه دیگری ، سلساروا[۱۹۱] و میوراون۲۰۰۴[۱۹۲]) ، نشان دادند که حساسیت زیاد به تنبیه بر روان آزرده گرایی و هیجانات منفی همچون اضطراب و افسردگی تاثیر گذار است و باعث کاهش خود تنظیمی گردد.
پژوهش ها ارتباط سیستم بازداری رفتاری (BIS)را با حساسیت به تنبیه ،عاطفه منفی و ناخوشایند ، نشانه های اضطرابی و افسردگی نشان میدهند (گومز[۱۹۳] و گومز ، ۲۰۰۵؛ کرور[۱۹۴] و وایت[۱۹۵] ، ۱۹۹۴ ؛ نیازاف و همکاران ، ۲۰۰۲ ؛ هیپونیمی و همکاران ، ۲۰۰۳ ) . سیستم فعال ساز رفتاری (BAS)، با زود بر انگیختی کلی ، برون گرایی ، افزایش عاطفه خوشایند ، حساسیت به پاداش و جستجوی تجربه در ارتباط به دست امده است (گومز و گومز ، ۲۰۰۵ ؛ کرور و وایت ، ۱۹۹۴ ؛ هیپو نیمی و همکاران ، ۲۰۰۳ ؛ جرم و همکاران ، ۱۹۹۰ ) .
از سوی دیگر ، در زمینه اعتیاد ها بیشترین توجه به فعالیت BASمعطوف است ؛ بدین صورت که ازاد شدن دوپامین در مسیر های عصبی BAS با حالتهای هیجانی ناشی از مصرف دارو هایی نظیر هروئین ، کوکائین ، امفامین ،الکل و نیکو تین – که خود موجب ازاد سازی دوپامین میگردند – مشابه میباشد ( فلدون[۱۹۶] و همکاران ، ۱۹۹۱ ؛ به نقل از ازاد فلاح ، ۱۳۷۹ ).
ویندل[۱۹۷] ( ۱۹۹۴ ) ، بیان میدارد که سطوح پائین بر انگیختگی ، مسوول رفتار های تکانشی در افرادی است که سیستم فعال ساز رفتاری (BAS) قوی دارند . این رفتار ها شامل پر خاشگری ، رفتار ضد اجتماعی ، سو استفاده الکل و مواد است .
همان طور که اشاره شد ، پژو هشهای اخیر در زمینه هیجانها ، BIS با عواطف منفی و BAS با عواطف مثبت حمایت میکند . گیبل[۱۹۸] و دیگران (۲۰۰۰ ) ،در یافتند که افرادی که BISفعالتری دارند در خاطرات روزانه شان عواطف منفی بیشتری را یادداشت می نمودند و ازمودنیهای دارای BASفعال عواطف مثبت بیشتری را تجربه میکردند .
بعلاوه ، BIS نقش تعدیل کننده ای نیز دارا است ؛ به این معنی که افراد دارای BIS حساس ، در مقایسه با افرادی که حساسیت BIS کمتری داشتند ، به دنبال رویداد های منفی زندگی ، عواطف منفی بیشتری را تجربه می نمودند .
۲-۳-۳ سیستم مغزی / رفتاری و پاسخ فیزیولوژیک
تئوری گری بر اساس شواهد فیزیولوژیک ناشی از مطالعات یادگیری حیوانی وتحقیقات قشر برداری مغزی حیوانات شکل گرفته است .این نظریه بر اساس شواهد به دست آمده از مطالعات بسیاری حمایت میگردد که از آن جمله می توان از مطالعات یادگیری فرایندی ( کر و دیگران ۱۹۹۷)، تکالیف کامپیوتری تداوم / توقف[۱۹۹] ( گومز و مک لارن[۲۰۰] ، ۱۹۹۷ ) ، و مطالعات الکتروانسفالوگرام (EEG)(دپاسکالیس و دیگران، ۱۹۹۶؛ هارمون – جونز[۲۰۱] و والن[۲۰۲] ،۱۹۹۷ ؛ ساتون و دیویدسون ، ۱۹۹۷) نام برد ؛ اما در این میان یافته های بسیار متناقضی نیز گزارش شده است که متیوز و گیلی لند (۱۹۹۹) در ضمن مرور کوششهای انجام شده در این زمینه ، به تناقض های مذکور اشاره دارند .کر (۲۰۰۱) ، پیشنهاد میکند که این یافته های ناهمسو ، ممکن است ناشی از تعاریف متفاوت از تقویت ، ابزارهای متفاوت سنجش عملکرد BIS و BAS و ندانستن ویژگیها و تاثیرات دقیق و کامل BAS و BIS باشد . کر (۲۰۰۲) همچنین بر اهمیت مقایسه تقویت واقعی و تقویت مورد انتظار تأکید میکند ؛ بدین معنی که تنها تقویت /تنبیه های واقعی هستند که دروندادهای کافی را به سیستم های BIS و BASوارد می نمایند پاسخدهی فیزیولوژیک هر یک از سیستم ها ، محور مطالعات چندی قرار گرفته است . قدیمی ترین یافته ها را می توان از فاولس (۱۹۸۰) نقل کرد که فعالیت سیستم فعال ساز رفتاری (BAS) را با افزایش سطح ضربان قلب (HR) و افزایش فعالیت الکتریکی پوست را با فعالیت BIS مرتبط میداند . این در حالی است که بر اساس نظریه گری (۱۹۹۴) ، انتظار می رود سطوح بالای فعالیت BIS با افزایش برانگیختگی و واکنش های افزایش یافته ضربان قلب همراه باشد .کاگان[۲۰۳] و دیگران (۱۹۸۷) ، عنوان میکنند که دو نوع خلق و خوی « بازداری رفتاری » و «عدم بازداری رفتاری » برحسب پاسخدهی سیستم عصبی خودمختار با هم تفاوت کیفی دارند ؛ خلق و خوی بازداری شده با پاسخدهی قلبی بالا و نوسانات جزئی در میزان قلب و سایر شاخص های استرس ( نظیر افزایش کورتیزول ) همراه است .در مطالعه دیگری ، کلتیکانگاس – جاروینن (۱۹۹۹) ، همسو با نظریه گری و یافته های کاگان ، خلق و خوی بازداری را به طور مثبت با پاسخدهی HR مرتبط یافتند ؛ بدین معنی که بازداری خلق و خو با افزایش پاسخدهی ضربان قلب همراه است ؛ در حالی که فعال ساز رفتاری اصلا با پاسخدهی ضربان قلب مرتبط نبود . نتایج مشابهی توسط گومز و مک لارن (۱۹۹۷) به دست آمد .برعکس، هنگامی که سیستم فعال ساز رفتاری (BAS) توسط نشانه های پاداش یا اجتناب فعال بر انگیخته می شد ، افزایش معناداری در ضربان قلب مشاهده گردید ( آرنت[۲۰۴] و نیومن[۲۰۵] ، ۲۰۰۰؛ ترانل[۲۰۶] و دیگران ، ۱۹۸ ) . هیپونیمی و دیگران (۲۰۰۳) نیز به این نتیجه دست یافتند افرادی که بر پاداش های احتمالی تمرکز میکنند (حساسیت بالای BAS) ، واکنش های هیجانی مثبتی به چالش ها نشان میدهند و واکنش ضربان قلب شدیدی بروز میدهند ، که با دخالت سیستم عصبی پاراسمپاتیک در ارتباط باشد غلیرغم همه یافته های فوق ، پژوهش هایی نیز وجود دارند که نتوانسته اند بروندادهای فیزیولوژیک پیشبینی کننده ای را به طور متمایز برای فعالیت هر یک از سیستم ها مشخص نمایند ( مثلا سوسنوسکی[۲۰۷] و دیگران ، ۱۹۹۱ ؛ کلمنتز[۲۰۸] و دیگران ،۱۹۹۵) .
ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که برخلاف قابلیت هدایت پوستی (EDA) که فقط با سیستم سمپاتیک مرتبط است ، عملکرد قلبی شامل کارکرد هر دو سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک می شود که میتواند توجیه کننده تناقضات مطالعات مذکور باشد .
برای مثال تسریع و شتاب در واکنش دهی قلبی (مثلا پاسخدهی ضربان قلب ) ، ممکن است در نتیجه کناره گیری پاراسمپاتیک ، فعالیت سمپاتیک و یا هر دو حاصل گردد(برنتسون و دیگران ، ۱۹۹۴) .
۲-۴ تاب آوری
۲-۴-۱ تعریف تاب آوری
تاب آوری (resilience) به فرایند پویای انطباق مثبت با تجربه های تلخ و ناگوار اطلاق می شود . تاب اوری که ” مقاومت در برابر استرس ” (stress resistance) یا ” رشد پس از ضربه ای ” نیز نامیده شده است ، در امتداد یک پیوستار با درجات متفاوت از مقاومت در آسیب های روانشناختی قرار میگیرد . تاب آوری ،برحسب این تعریف ، فراتر از جان سالم بدربردن از استرس ها و ناملایمات زندگی است (بونانو) و با رشد مثبت ، انطباق پذیری و رسیدن به سطحی از تعادل پس از به وجود آمدن اختلال در وضعیت تعادلی پیشین ، مطابقت میکند ([۲۰۹]Richardson،۲۰۰۲) .
بنابرین ، تاب آوری به انطباق موفقی گفته می شود که در آوردگاه مصائب و استرس های توانکاه و ناتوان ساز آشکار میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...