به هر حال در وضع کنونی دلایل اندکی در توجیه این نکته این است که انسانها به گونه ای فطری خطرناک و خشن هستند ویاآن که مهار خود را به دست غرایزسپرده اند وجوددارد.
از رفتارنگری تا نو رفتار نگری
رفتارنگری: روی آورد رفتارنگری از الگوی کنشی –ابزاری وسرمشق گیری سود می جوید و اکتساب وحفظ پرخاشگری انسانی را بر اساس تاریخچه فردی تقویت وتنبیه مستقیم یاجانشینی تبیین میکند .این نظریه پردازان مفهوم غریزه را نمی پذیرند اما آن ها به مفهوم نیرو دهنده کشاننده یا برپاکننده باور دارند اما در مورد تبیین رابطه بین برپایی وشناخت ،هم رأی نیستند.این فرض که احتمال پرخاشگری پس از یک تجربه موفقیت آمیز پرخاشگری یا مشاهده الگوهای پرخاشگر افزایش مییابد بر اساس تحقیقات تجربی ومشاهده ای به اثبات رسیده است با این حال آنچه میتواند تقویت کننده پرخاشگری باشد هنوز کاملاً آشکار نیست برحسب تعریف ،پرخاشگری ابزاری با دستیابی به پاداش هایی مانند پاداش های مادی منزلت یا تأیید به گونه ای مثبت تقویت می شود اگر چه فرض بر این است که پرخاشگری خشم آمیز با تسکین خشم یا کاهش انزجار از تقویت منفی بر خوردار می شود اما برخی از گزارش ها به این نتیجه رسیده اند که پرخاشگری اخیر صدمه زدن به دیگران وعلایم آسیب رساندن وآسیب دیدگی ناشی از آن میتواند به صورت تقویت مثبت در آید به هر حال این نکته هنوز هم مطرح است که یک عمل پرخاشگرانه مانند سرقت ،هم میتواند به یک تقویت “پول”برسد وهم فرد را از یک حالت ناراحت کننده (فقر)دور کند .در صورتی که تنبیه را یک عمل ضد پرخاشگرانه درنظر بگیریم چنین ابهام هایی درباره تاثیر آن بر پرخاشگری نیز مشاهده می شود.
نظریه یادگیری اجتماعی : (بندورا) یکی از مهم ترین نظریه هایی است که چگونگی یادگیری وتقلید خشونت را تبیین میکند.از نظر بندورا برای درک پرخاشگری باید سه جنبه اصلی توجه شود: اکتساب رفتار پرخاشگرانه ،سطح تحرک پذیری وشرایط حفظ حالت پرخاشگرانه .اکتساب رفتار هم از راه تجربه مستقیم وهم از راه مشاهده غیر مستقیم صورت میگیرد. برای مثال مشاهده الگوهای سینمایی یا تلویزیونی به مشاهده کننده می آموزد که چه رفتاری مناسب است .بدین معنا که بعدها کدام رفتارها پاداش می گیرند یا تنبیه میشوند.آنچه به طور ضمنی در این موضع گیری نهفته است این است که دستیابی به پاداش های پیشبینی شده جهت گیری اغلب رفتار های انسانی را مشخص میکند پژوهش های میدانی نیزالگوی یادگیری اجتماعی راتاکید کردهاند (کاستاک ،پیک ،۱۹۹۱ ).(هیوزمن وایرون ،۱۹۹۶).ونشان دادهاند که پرخاشگری به عنوان یک روش مشخص حل مسئله در خردسالی فرا گرفته می شود واحتمال تغییر آن با گذشت زمان کاهش مییابد در نتیجه مشاهده پرخاشگری ها در خلال کودکی طلیعه رفتارهای مجرمانه بعدی خواهد بود .
درمورد سطح تحریک پذیری، بندورامتذ کر شد که انتظار پیامدها به نوبه خود حاصل یادگیری های پیشین است از اهمیت ویژهای برخوردار است انتظار بر اساس علایم محیطی که بیشتر با پرخاشگری متداعی شده اند نه تنها احتمال بروز پرخاشگری را افزایش میدهد بلکه آن را به سوی قربانیهای بالقوه معطوف میکند او همچنین معتقد است گرمای زیاد ، آلودگی هوا و سر وصدا میتواند بر پایی هیجانی را افزایش دهند و بروز پرخاشگری را تسهیل کند این موضع گیری را برخی از پژوهشگران نیز خاطر نشان کردهاند که تحریک های لفظی و جسمانی هم دارای آثار مشابه ای هستند تاثیر موقعیت های تحریک آمیز بر اساس پیشبینی پیامدهایی مانند از دست دادن حرمت خود ناتوانی در پاسخ به موقعیت و چگونگی ارزشیابی شناختی فرایند تحریک کننده تبیین شده است در واقع،مسئله این است که ادارک این عمل به عنوان عمل تحریک آمیز و تضاد ورزانه میتواند بر پایی خشم وپرخاشگری را افزایش دهد.(نوواکو،۱۹۹۴).
از دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی حفظ حالت پرخاشگرانه نیز مبتنی بر سه نوع تقویت یعنی تقویت برونی-جانشینی وخودتقویت دهی است.
دیدگاه زیست شناختی : انسان ها بیش از تمامی حیوانات دیگر می توانندبرای تحقق بخشیدن به هدفهای پرخاشگرانه خود از شیوه های متفاوت استفاده کنند اما این فعالیت نیز مانند هر فعالیت هماهنگ شده دیگر به ویژگی های ساختاری مغز و عضلات آن وابسته است روی آورد زیست شناختی این هماهنگی را ناشی از تاثیرسیستمهای عصب – شیمیایی فطری و خاص میداند وبر مشابهت بین انسانها و دیگر انواع حیوانات بیش از تفاوت آن ها تأکید میکند .
دیدگاه اجتماعی –زیستی : دیدگاه دیگری است که رفتار اجتماعی را زاویه تکاملی نگری بررسی کردهاست (ویلسن ، ۱۹۷۸) از این دیدگاه، هیجانها ،درک خود و رفتار آشکار ،تحت کنترل زمینههای ژنتیکی هستند که راه را برای افزایش تولیید مثل انواع ، بقای فرد و دیگر دوستی باز می کنندپرخاشگری مبین یک آمادگی هیجانی همگانی است اما تحت تاثیر سازش یافتگی فرهنگی و یاد گیری فردی نیز قرارمی گیرداگر چه تمامی انسانها دارای این آمادگی هستند اما رفتار پرخاشگرانه ،واکنشی سازش یافته در برابر خطراتی است که بقای فرد را تهدید میکنند بیش از آنکه یک فوران نیروی ارتجاعی باشد .
مویر نیز پیوستگی پدید آیی نوعی رفتار را مورد نظر قرار داده است موضع گیری این مؤلف بر پژوهشهایی در مورد تحریک الکترکی مغز جراحی آسیب دیدگی ها در حیوانات و در بیماران آسیب دیده ارگانیکی مبتنی است وی پرخاشگری را در مقوله های شکار گیری ،موقعیت های ترسناک ، دفاع از قلمرو،وضعیت های خشم انگیز ،واکنش های مادر گری ، رقابت های جنسی و پرخاشگری ابزاری قرار داده است .یادگیری انسانی میتواند بر انتخاب هدف ها و باز داری رفتارموثر باشد اماقرار گرفتن در برابر یک هدف مناسب موجب می شود تا این سیستم ها فیزیولوژکی یک رفتار تام وتمام را تولید کنند.( مارک و اروین۱۹۷۰ ) و مونرو (۱۹۷۸).
هم بر وجود یک سیستم تعریف نشدنی در مغز که رفتارهای حمله مستقیم را سازمان میدهد تأکید دارند و(نشانگان نارسایی مهارگری )را که در افراد خشن دیده می شود به آسیب دیدگی مکانیزم های سیستم سیستم کناری – که به طور معمول باز دارنده پرخاشگری است نسبت میدهند .در حال حاضر بسیاری از زیست شناسان و متخصصان علوم اجتماعی این چنین دیدگاه هایی را نمی پذیرند. ( A.P.A ،۱۹۹۰)
فرم در حال بارگذاری ...