در اقتصاد جهانی، سرمایه فکری به عنوان یک مسئله مهمی برای مدیران در آمده است. قوهی محرک این امر، یکسری چالشها در محیط تجاری مبتنی بر دانش است که شرکتها را به سرمایهگذاری در سرمایه فکری سوق میدهد، با این فرض که سرمایه فکری به عنوان محرک عمود برای تولیدی تر شدن شرکت میباشد. وانگ[۱۳] (۲۰۱۲) عنوان کرد شرکتهایی که با مواضع چالشی رو به رو میباشند برای حفظ یا توسعه مزیت رقابتی که در صنایع دانشمحور حائز اهمیت تر است، باید شدیداًً روی سرمایه فکری سرمایهگذاری کنند. (Min Lu,et al, 2014, p 65)
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آن ها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیرمالی جایگزین میکنند. بعضی از حرفه ها (حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند ارائه کردهاند. (Chiang Chen, et al,2014,p 413)
بوتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از داراییهای نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند. سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد، یک دارایی نامشهود است که از طریق بهکارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگیها به ایجاد ارزش منجر میشود چرا که سرمایه فکری یک پدیده کاملاً داخلی است و قابلیت خرید و فروش ندارد. (Chiang Chen,et al,2014,p 413)
داراییهای فیزیکی، داراییهای غیررقابتی هستند. برخلاف داراییهای فیزیکی که فقط میتوانند برای انجام یک کار به خصوص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند، داراییهای فکری را میتوان به طور همزمان برای چند امر خاص به کار گرفت. (Chiang Chen, et al,2014,p 413)
سرمایه فکری، دانش فردی یا جمعی در یک سازمان است که به منظور به دست آوردن برتری رقابتجویی و تقویت معیار سایر انواع سرمایه استفاده میشود و شامل یک دسته کامل از چیزهایی فراتر از فوت و فن، روشها، درسهای فراگرفته شده و تمام منابع تشخیص فوری دانش است. همچنین متضمن شهرت، به رسمیت شناختن نام تجاری، اعتبار و خصوصیات بسیار بیشتری است که در نتیجه دانش به وجود میآیند. الگوهای نشاندهنده سرمایه فکری و ارزیابی معیار آن، به تعدادی از عناصر جز تقسیم میشود. مدل سه جرئی، منابع معنوی را به سه گروه تقسیم میکند: سرمایه انسانی، سرمایه داخلی و سرمایه انسانی که به شایستگی کارمندان اشاره دارد ونشان دهنده دانش ضمنی موجود در ذهن آنان شامل دانش، مهارتها، تجارب و تواناییهای آن ها است. سرمایه انسانی به عنوان مؤلفه اصلی سرمایه فکری محسوب میشود. سرمایه داخلی به منابع غیرانسانی دانش موجود در یک سازمان اشاره دارد که شامل ساختارها و امور عادی سازمانی است، همچنین شامل فرهنگسازمانی و فلسفه مدیریت است که چهارچوبی برای راهنمایی و تفسیر اقدامات سازمان ارائه میکند. هدف اصلی سرمایه داخلی عبارت است از پشتیبانی تبدیل سرمایه انسانی به سرمایه فکری که به این صورت تعریف میشود: زیرساختی که منابع انسانی را در جهت ایجاد وتاثیر دانش خود، تشویقمی کند. در پایان یک روز آنچه در سازمان باقی میماند، دانش است. (C.K.Cheng,2015,p 1456)
امروزه، آشکار شده است که تزریق مقادیر متنابهی از سرمایه های فیزیکی ومالی لزوماًً تسریع روند رشد و توسعه یک نهاد یا سازمان را در پی ندارد. بلکه سازمانهای قوی و کارآمد که از سرمایه های انسانی و متخصص برخوردارند، میتوانند سرمایه فیزیکی و مالی خود را به نحو مناسب تری جذب و در تسریع روند رشد و توسعه به کار گیرند. در اقتصاد نوین، تولید ثروت و رشد اقتصادی عمدتاًً از داراییهای نامشهود به خصوص سرمایه فکری سرچشمه میگیرد. (کمالیان و همکاران،۱۳۹۱، ص ۲)
تحقیقات نشان میدهد که خروجی سرمایه فکری، نوآوری است. نوآوری، عموماً به ایجاد محصول، تکنولوژی یا ایده هایی بهتر یا کاراتر، بر میگردد ویک موضوع بااهمیت در مطالعات اقتصادی، تجارت، کارآفرینی، طرح و برنامهریزی، تکنولوژی، جامعهشناسی مهندسی میباشد. امروزه در جوامع علمی و صنعتی به این نتیجه رسیدهاند که سازمانها با تکیه بر نوآوری و تقویت و ترویج نوآوری و فعالیتهای نوآورانه در درون خود میتوانند برتریهای بلندمدت خود را در عرصههای رقابتی حفظ کنند. (کمالیان و همکاران،۱۳۹۱، ص ۲)
۲-۲-۲) تاریخچه سرمایه فکری:
در سال ۱۹۹۶ جان گالبریت به عنوان نخستین نفر از اصطلاح سرمایه فکری استفاده کرد، اما در اواسط دهه ۱۹۸۰ حرکت از صنعت به اطلاعات آغاز شد و شکاف عمیق بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها به وجود آمد در اواخر این دهه نخستین تلاشها برای تدوین صورتهای مالی حسابهایی که سرمایه فکری را نیز اندازهگیری کنند، صورت گرفت و کتابهایی از قبیل «مدیریت داراییهای دانشی» توسط آمیدن[۱۴] در باره این موضوع تألیف شد. در اوایل ۱۹۹۰ نخستین بار نقش مدیریت سرمایه فکری با اختصاص یک پست رسمی در سازمان مشروعیت یافت و آقای ادوینسون[۱۵] به عنوان مدیر سرمایه فکری شرکت اسکاندیا[۱۶] معرفی شد. همچنین، در این دوره مفهوم رویکرد ارزیابی متوازن توسط کاپلان و نورتن [۱۷]مطرح گردید.در اواسط دهه ۱۹۹۰ شرکت اسکاندیا نخستین گزارش سرمایه فکری را منتشر کرد و همایشی در سال ۱۹۹۶ با موضوع سرمایه فکری ترتیب داده شد. در اوایل دهه ۲۰۰۰ نخستین مجله با محوریت سرمایه های فکری و نخستین استاندارهای حسابداری سرمایه فکری توسط دولت دانمارک منتشر گردید.امروزه پروژه های مختلفی از قبیل انتشار کتب و برگزاری سمینارها و تهیه و تدوین مقالات متعددی در این زمینه در حال انجام است.(شماخی،حبیبی،۱۳۹۳،ص۵۸)
در سال ۱۹۹۴، اولین گزارش سرمایه فکری توسط شرکت بیمه اسکاندیا سوئد صادر شد. پس از آن، تحقیقات بسیاری در زمینه تعریف و طبقهبندی سرمایه فکری به عمل آمد (برای مثال، بوز و توماس [۱۸](۲۰۰۷)، ادوینسون ومالون (۱۹۹۷)، استوارت (۱۹۹۷)، وانگ و همکاران[۱۹] (۲۰۱۳)).از این مطالعات میتوان نتیجه گرفت که سرمایه فکری به عنوان دارایی نامحسوس وابسته به دانش در سازمان تعریف میشود که شامل صلاحیت فکری،دارایی فکری و منابع فکری است.بر همین اساس،پولیس[۲۰] (۲۰۰۰)عنوان کرد سه گروه گسترده از سرمایه فکری وجود دارد : سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری سرمایه مالی.(Chiang Chen, et al ,2014, p 414)
فرم در حال بارگذاری ...