۴- صمیمیت جنسی[۴۳]
یعنی نیاز به ارتباط برقرار کردن، در میان نهادن و بیان افکار، احساسات، تمایلات و خیالپردازیهای جنسی با همسر است. این نوع صمیمیت به ویژه در راستای برانگیختن میل جنسی می باشد. همچنین نیاز و تمایل به انجام فعالیتهایی مانند نزدیکی جسمی، تماس بدنی، لمس کردن و نوازش کردن است که هدف اصلی آن، تحریک جنسی، برانگیختگی و لذت جنسی برای دو نفر می باشد.
۵- صمیمیت جسمی[۴۴]
یعنی نیاز به نزدیکی فیزیکی و جسمی با همسر است. این نوع از نزدیکی جسمانی را نباید با صمیمیت جنسی که هدف از آن ایجاد برانگیختگی جنسی بوده، اشتباه گرفت. صمیمیت جسمانی ممکن است در قالب یک لمس ساده یا در قالب تماس بدنی نزدیک مانند در آغوش گرفتن، جلوه گر شود.
۶- صمیمیت معنوی[۴۵]
نیاز به سهیم شدن در افکار، احساسات، عقاید و تجارب خود با همسر است که به نوعی با مذهب، حوزه های مافوق طبیعی و معنوی وجود، ارزشها و باورهای اخلاقی، معنای وجود، زندگی پس از مرگ، رابطه فرد با خدا یا یک قدرت برتر، رابطه فرد با طبیعت و جایگاه فرد در دنیا ارتباط دارند. اگر چه معنویت یک مسئله فردی و اختصاصی است ولی با این حال رعایت آداب و اعمال مشترک فعالیتهای مذهبی و شرکت در مراسم و اعیاد مذهبی به همراه همسر به عنوان بخشی از صمیمیت معنوی در نظر گرفته می شود. ایجاد صمیمیت معنوی خالصانه لزوماً به معنای داشتن تعهد و ایمان یکسان نسبت به نظام باورهای مشابه درباره معنویت نیست. با این وجود پذیرش صادقانه باورها، احساسات و تجربه های معنوی همسر و احترام به دنیای معنوی او لازمه این امر می باشد.
۷- صمیمیت زیبایی شناختی[۴۶] (ارتباطی)
نیاز و تمایل به درمیان گذاشتن احساسات، افکار، ادراکات، باورها و تجاربی است که از نظر فرد به هیجان آورنده، دارای احساساتی عمیق، الهام آور و زیبا هستند. ماهیت تجارب شگفت انگیز ممکن است ساده باشد (بلور برف) و یا پیچیده (گیتی یا کیهان) و زمینه مناسبی برای ایجاد صمیمیت زیبایی شناختی به شمار می رود. موسیقی، شعر، ادبیات، نقاشی، مجسمه سازی و کلیه اشکال هندسی می توانند به عنوان مجرایی برای سهیم شدن زیباشناسانه به کار روند.
۸- صمیمیت اجتماعی-تفریحی[۴۷]
نیاز به درگیرشدن و مشارکت در فعالیتها و تجارب تفریحی و لذت بخش با همسر می باشد. به عنوان مثال صمیمیت اجتماعی- تفریحی این نوع فعالیتها را در بر می گیرد: گفتن لطیفه و داستانهای خنده دار، بیان تجربه های روزانه و صحبت از فعالیتهای روزمره، خوردن غذا و نوشیدنی، ورزش، بازی، سرگرمی، باغبانی، گذراندن تعطیلات و خیلی کارهای تفریحی دیگر.
۹- صمیمیت زمانی[۴۸]
به معنای آن است که هر یک از زوجین چه مقدار تمایل دارند در فعالیتهای صمیمانه برای همسر خود وقت صرف کند. البته میزان زمان و نوع فعالیتهایی که فرد لازم دارد تا با شریک خود احساس صمیمیت داشته باشد، از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
صمیمیت یک فرایند پویا و تعاملی مبتنی بر احترام و اعتماد است. بنابرین همسران برای در میان گذاشتن عمیقترین احساسات و افکار خود با یکدیگر باید احساس ایمنی کنند بدون اینکه از مورد قضاوت قرار گرفتن، ارزیابی شدن و مسخره شدن بترسند. در فرایند صمیمیت، همسران باید اطمینان داشته باشند که طرف مقابل آنچه را که او افشا کردهاست به خوبی میفهمد و همچنین باید خیالش راحت باشد از این که طرف مقابل نیز همین مقدار برای او خودافشایی می کند. در چنین فضایی است که صمیمیت رشد خواهد کرد. این نوع پذیرندگی و تقابل سالم ساختاری است که روابط را به سطح عمیقتری از عشق و اعتماد رهنمون خواهد ساخت.
۲-۱-۲- سبک دلبستگی
بالبی (۱۹۶۹) دلبستگی را در قالب نظریهای بزرگ مفهوم سازی کرد. وی معتقد است که رفتار دلبستگی به عنوان ابزاری در جهت حمایت و حفاظت از بقاء نوع همه جانداران و از جمله انسانها کارکرد دارد. کودک برای بقاء نیازمند مراقبت از جانب بزرگسالان می باشد و تلاش می کند توجه والد و مراقب خود را جذب کند. رفتارهایی مانند خیره شدن، نگاه کردن به والد، غان و غون کردن، تمایل به در آغوش گرفته شدن از جمله رفتارهای کودک است که باعث می شود والدین را به سوی خود بکشاند. هر کودکی در فرایند رشد نرمالی که پیش رو دارد روابط دلبستگی را با مراقب خود، ایجاد می کند و گسترش می دهد. شروع دلبستگی را میتوان در همان هفتههای اولیه رشد کودک بعد از تولد مشاهده کرد اما فرایند اصلی دلبستگی بین سنین ۴ تا ۶ ماهگی کودک مشاهده می شود.
آرمسدن و گرینبرگ[۴۹] (۱۹۸۷) مفهوم دلبستگی به والدین و همسالان را، وجود احساس اعتماد و ارتباط و عدم وجود احساسات بیگانگی می دانند. به عبارت دیگر، دلبستگی به کیفیت ارتباط اولیه با والدین و همسالان، مربوط می شود. هنگامی که کودک رابطه مثبت و مطلوبی با مادر یا مراقب اولیه خود برقرار کرد، به تدریج به سمت گسترش و پرورش انتظارات مثبت و پایدار گام بر میدارد.
مین، کاپلان و کسیدی (۱۹۸۵) بیان میدارند که: دلبستگی فرایندی است که بین مادر (یا مراقب اولیه) و کودک در ماههای اولیه تولد با ایجاد یک ارتباط عاطفی و هیجانی، متقابل، به وجود می آید. این دلبستگی اولیه، اساس روابط بعدی کودک با دیگران را شکل می دهد و منجر به ایجاد الگوی رفتاری مؤثر و مجموعهای از انتظارات می شود که نحوه شکلگیری روابط بعدی کودک با دیگران را تعیین می نماید.
وست و شلدون- کلر (۱۹۹۴؛ به نقل از جواهری کامل، ۱۳۸۵) عقیده دارند، دانستن اینکه فردی وجود دارد که نگران شما است و شما را در ذهن خود دارد، در هر سن و هر شرایطی، منبع و پایگاهی ایمنی بخش برای فرد است. آنها دلبستگی در جوانی و بزرگسالی را به عنوان روابط دوبهدویی تعریف می کنند که در آن، همجواری با یک شخص ویژه و ترجیح داده شده، به دست یافتن به احساس ایمنی یا حفظ آن منجر می شود.
دلبستگی پایه شکلگیری سیستم تنظیم ایمنی زیستی است. به این معنی که یک محیط امن، به فرد کمک می کند تا حتی در شرایط آشفته، با اطمینان عمل کند. همچنین در موقعیتهای ناخوشایند، شخص با اطمینان از حمایت دیگران از عهده آن موقعیتها بر می آید (زیمرمن و بکراستول[۵۰] ، ۲۰۰۲).
سبک دلبستگی در سالهای ابتدایی زندگی کودک با توجه به برآورده شدن نیازهای وی توسط والدین و سایرین شکل می گیرد. شکلگیری دلبستگی تدریجی است و کودک تمایل دارد با کسی که در رفع اضطرابها و نیازهای او توانمندتر است، زندگی کند. از این رو میتوان بیان داشت که دلبستگی و مکانیزمهای رفتاری مرتبط با آن از کودک نابالغ حمایت کرده و شانس بقای او را افزایش می دهد و احساس امنیت را برای وی فراهم می نماید (تری[۵۱] ، ۲۰۰۳).
۲-۱-۲-۱- فرایند شکل گیری دلبستگی
فرم در حال بارگذاری ...