وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه -تحقیق-مقاله | فصل اول.شیوه های مختلف ثبت اموال غیر منقول – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۴٫پیشینه

نسبت به موضوع فوق دقیقا با این حیطه موضوعی تحقیق دقیقی صورت نگرفته است و عموما تحقیقات انجام شده حول محور مواد ۱۴۷ و ۱۴۸ اصلاحی قانون ثبت صورت گرفته است به طور مثال آقای رضا شیری در نشریه صلح شماره ۱۰ تابستان ۹۲ مقاله ای با ناگفته هایی پیرامون مواد ۱۴۷ و ۱۴۸ قانون ثبت انجام داده است.یا در سال ۱۳۷۰ آقای محسن محمدی رساله ای با عنوان ثبت اراضی موات در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز نگاشته و دفاع نموده اند.و کتب های ثبت نیز از جمله تحقیقات مرتبط در این حیطه موضوعی می‌باشد که از سوی اساتید حقوق نگاشته شده است به طور مثال کتاب حقوق ثبت آقای صدرا محمدی انتشارات بیدار قابل ذکر می‌باشد و همان‌ طور که بیان شد در این حیطه موضوعی با این حدود و ثغور تحقیقی مبسوط تابحال صورت نگرفته است.

۵٫ روش تحقیق

در این تحقیق نظر بر این است که وضعیت حقوقی موجود مورد بررسی قرار گیرد و علاوه بر مطالعه و بررسی شرایطی که فعلا موجود است با کمک و توصیف و تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع‌ آوری شده نتیجه گیری شود که حدود و ثغور وضعیت بیمه اتکایی در حقوق ایران چگونه است.لذا روش تحقیق ما روشی توصیفی و توسعه ای خواهد بود

۶٫سازماندهی تحقیق

مطابق معمول رسالات کارشناسی ارشد ابتدا در بخش کلیات به بیان مسئله و سابق پژوهش و همچنین نوع و روش تحقیق پرداختیم و در بخش دوم به شیوه های مختلف ثبت اعم از ایستا و پویا و بحث کاداستر در کشورهای اروپایی و چند کشور آسیایی پرداختیم و به تفصیل ‌در مورد هریک توضیحاتی ارائه شد و بخش سوم به ‌عنوان بخش پایانی به طرق نظام ثبت در حقوق ایران اختصاص داده شد.

فصل اول

شیوه های مختلف ثبت

فصل اول.شیوه های مختلف ثبت اموال غیر منقول

مبحث اول. تاریخچه ثبت

آن گونه که محققین نوشته اند، ثبت املاک سابقه ای طولانی دارد و قدیمی ترین سندی که در این مورد از ‌حفاری‌های «انلو» به دست آمده است، مربوط به شهر دونگی واقع در کشور کلده است. این سند نقشه شهر دونگی را در حدود چهار هزار سال قبل از میلاد نشان می‌دهد، که اراضی آن به قطعات ذوزنقه، مربع، مثلث تقسیم شده اند.

داریوش ملقب به کبیر دستور داد، تا جمهوری های یونانی را در آسیای صغیر ممیزی و اراضی مزروعی را با قید مساحت و اضلاع در دفاتر دولتی ثبت نمایند و چون این روش، از جهت تسهیل وصول مالیات اراضی مفید بود، پس از مدتی یونانیان نیز به آن تأسی نمودند و دفاتری برای ثبت خصوصیات اراضی، از حیث مساحت، نوع زراعت، میزان محصول و نام مالک ترتیب دادند.[۱]

در روم قدیم سرویوس تولیوس، ششمین پادشاه روم دستور داد، تا تمام اراضی مزروعی و متعلقات آن ها و حقوق ارتفاقی آن ها در املاک مجاور و حقوقی که املاک مجاور در آن ها دارند، در دفتر مخصوصی ثبت شود و هر چهار سال یک مرتبه در آن دفتر تجدیدنظر به عمل آید و تغییراتی که در آن مدت در وضع املاکحاضل شده، قید گردد.

ژول سزار دستور داد، تا تمام کشور روم را مساحی و مساحت آن را معین و ثبت نمایند ؛ اما این کار بعد از او درزمان او کتاو عملی شد، ولی آن مساحی دقیق و حقیقی نبود.

دیوکلیسین دستور داد برای ممیزی و مساحی دقیق املاک روم، مهندسین و مساحان لازم تربیت شوند و به وسیله آنان از تمام مملکت روم ممیزی و مساحی دقیق بعمل آید.

در روم و آتن دو نوع ثبت وجود داشت و ثبت عمومی و ثبت مالی، ثبت عمومی به منظور تعیین آمار افراد و میزان دارایی آنان به کار می‌رفت و به همین جهت املاک هر فرد و قیمت آن ها مشخص می شود.

ثبت مالی برای اخذ مالیات بود و مهندسین ثبتی، مساحت هر ملک و حدود آن و وضع ملک – مزروعی است یا جنگل یا چمن زار و غیره- و نام مالک و مجاورین را بر ‌پلاک‌های مسی حک می نمودند و نقشه املاک را در دو نسخه تهیه می‌کردند، یکی را به مرکز می فرستادند تا در دفتر راکد امپراطوری بایگانی شود و دیگری را در دفتر راکد مستملکات حفظ می‌کردند و چون مهندسین و نقشه برداران رومی مستخدم دولت بودند، ثبت رومی ها رسمی، در دادگاه ها معتبر و دارای سندیت بوده است.[۲]

آیه ۲۸۲ سوره بقره، بیان تنظیم اسناد تجاری، در طولانی ترین آیه قرآن است. در این آیه که طولانی ترس آیه قرآن است، احکام و مقرراتدقیقی ‌در مورد امور تجاری و اقتصادی بیان شده، تا سرمایه ها هر چه بیشتر رشد طبیعی خود را پیدا کنند و بن بست، اختلاف و نزاعی در میان مردم رخ ندهد. در این آیه، نوزده دستور مهم ‌در مورد داد و ستد مالی به ترتیب ذیل بیان شده است.

۱) در نخستین حکم می فرماید : « ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که بدهی مدت داری (به خاطر وام دادن یا معامله) به یکدیگر پیدا کردید، آن را بنویسید» (یا ایها الذینَ آمَنُوا أِذا تَدایَنتُم بِدینِ أِلی أجَلٍ مُسمِّی فَاکتُبوهُ)

۲ و ۲) سپس برای این که جلب اطمینان بیشتری ایجاد شود، و قرارداد از مداخلات احتمالی طرفین در امان بماند می افزاید: «باید نویسنده ای از روی عدالت (سند بدهکاری را) بنویسید» (و لیَکتُب بَینَکُم کاتِبُ بالعَدلِ).

‌بنابرین‏ این قرارداد باید به وسیله شخص سومی تنظیم گردد و آن شخص عادل باشد.

۴) «کسانی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن خودداری کند و همان‌ طور که خدا به او تعلیم داده است، باید بنویسید» (ولا یَابَ کاتِبٌ آن یَکتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللهُ فَلیَکتُب).

یعنی به پاس این موهبیتی که خدا به او داده نباید از نوشتن قرارداد شانه خالی کند، بلکه باید طرفین معامله در این امر مهم کمک نماید.

۵) « و آن کس که حق بر ذمه اوست، باید املاء کند» (ولیُملِلِ الَّذِی عَلَیهِ الحَقُّ).

۶) «بدهکار باید از خدا بپرهیزد و چیزی را فروگذار نکند» (وَلیَتَّقِ اللَه رَبَّهُ و لال یَبخَس مِنهُ شَیئاً).

۷) هر گاه کسی که حق بر ذمه اوست ۰بدهکار) سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) و یا (به خاطر لال بودن) توانایی بر املاأ کردن ندارد، باید ولی او املاء کند» (فَأِن کانَ الَّذی عَلَیهِ الحقُّ سَفیهاً أو ضَعِیفاً أو لا یَستَطیعُ آن یُمِلَّ هُوَ فَلیُملِل وَلِیُّهُ). ‌بنابرین‏ ‌در مورد سه طایفه «ولی» باید املاء کند، کسانی که سفیه اند و نمی توانند ضرر و نفع خویش را تشخیص دهند و امور مالی خویش را سر و سامان بخشند (هرچند دیوانه نباشند) و کسانی که دیوانه اند یا از نظر فکری ‌ضعیف‌اند و کم عقل، مانند کودکان کم سن و سال، پیران فرتوت و کم هوش، افراد گنگ و لال یا کسانی که توانایی املاء کردن را ندارند هر چند گنگ نباشد. [۳]

۸) «ولی» نیز باید در املاء و اعتراف به بدهی کسانی که تحت ولایت او هستند، «عدالت را رعایت کنند»(بِالعَدلِ)

۹) سپس اضافه می‌کند: «علاوه بر این دو شاهد بگیرد » (وَ استَشهِدُوا شَهیدَینِ)

۱۰ و ۱۱) این دو شاهد باید « از مردان شما باشد» (مِن رِجالِکُم). یعنی هم بالغ، هم مسلمان باشند.

۱۲) « و اگر دو مرد نباشند کافی است، یک مرد و دو زن شهادت دهند » (فَأِن لَم یَکُونا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَ امرَاتانِ).

دانلود منابع پایان نامه ها | قسمت 14 – 1

مبحث دوم ـ نقش و کارکردهای احزاب در مجلس

در این مبحث برآنیم تا با طرح بحث اصلی تحقیق یعنی نقش احزاب در نظام پارلمانی و به ویژه در مجلس، به سؤال اصلی تحقیق پاسخ دهیم. برای پاسخ به سؤال اصلی، تقسیم بندی هایی را در خصوص نقش و جایگاه احزاب سیاسی در مجلس و نیز در دولت انجام داده ایم که به ترتیب در ذیل خواهد آمد. بدیهی است که مجلس در نظام های پارلمانی محفل مهمی برای عرض اندام احزاب و مانور سیاسی و کسب منافع حزبی در زمینه‌های گوناگون به شمار می رود.

گفتار نخست ـ نقش و فعالیت احزاب در راستای قانونگذاری

قانونگذاری و مراحل پیچیده مربوط به آن، این امر را می طلبد که در روند امور مرتبط با این موضوع، احزاب سیاسی که سکاندار اصلی نظام های پارلمانی اند، فعالیت‌هایی را در این زمینه انجام دهند و با سازماندهی اعضا و بسیج امکانات خود در جهت تصویب قوانین مفید به حال جامعه، گام‌های مثبتی بردارند و نقش خود را در این امر مهم در حد انتظار عمومی ایفاء نمایند.

الف- نقش احزاب در تشکیل ‌گروه‌های پارلمانی

‌گروه‌های پارلمانی نماینده احزاب و تشکیلات سیاسی درون مجلس هستند؛ لکن آن ها با داشتن شخصیت حقوقی مجزا از احزاب مجزا بوده و معمولاً آیین نامه داخلی مجالس، تشکیلات و سازمانی کاملاً مستقل برای آن ها درنظر گرفته اند. وابستگی ‌گروه‌های سیاسی به احزاب از لحاظ سیاسی قابل درک و توجیه پذیر است ولی از لحاظ حقوقی چنین الزامی وجود نداشته و در عمل هم تقارن دقیقی بین احزاب و ‌گروه‌های پارلمانی وجود ندارد.[۷۸]

از آنجا که در آیین نامه داخلی مجلس ملی فرانسه آمده است: «نمایندگان با توجه به گرایش های سیاسی، گروه بندی می‌کنند» می توان گفت که بیشتر وجهه حزبی به خود می گیرند.

تشکیل ‌گروه‌های پارلمانی گاهی توسط حزب اکثریت در پارلمان و گاهی توسط تعدادی از نمایندگان وابسته به احزاب مختلف که هیچکدام به تنهایی قادر به تشکیل ‌گروه‌های پارلمانی نیستند، صورت
می‌گیرد.

با این وجود، در نظام های پارلمانی، نمایندگان پارلمان با ایجاد ‌گروه‌های سیاسی و پارلمانی سعی دارند در چارچوب تبعیت از رهنمودهای حزبی به فعالیت بپردازند. دلیل این امر مدیون دانستن خود در مقابل
حزب شان به خاطر حمایت از آنان در انتخابات پارلمانی است که در آن به پیروزی رسیده اند. همچنین در انتخابات آتی پارلمانی ‌به این حمایت و پشتیبانی ها نیاز مجدد و دو چندانی خواهند داشت. لذا ناچار از تبعیت از رهنمودهای حزبی هستند.[۷۹]

حال باید دید که در این ‌گروه‌های پارلمانی که ممکن است در نظام های مختلف قابل شناسایی باشند چگونه نقش احزاب سیاسی نمود پیدا کرده و مجلس را در اداره هر چه مطلوب تر و بهتر جلسات یاری
می نمایند. هر یک از احزاب چه حزب اکثریت و چه اقلیت، در پارلمان دارای گروه پارلمانی مخصوص به خود می‌باشند.

این ‌گروه‌های پارلمانی نیازمند رهبری و هدایت به طور سازمان یافته از طریق ایجاد هماهنگی بین حزب متبوع و فعالان پارلمانی این حزب در پارلمان می‌باشند.

و لذا احزاب همچنان که در ساختار و تشکیلات داخلی شان دارای سازمان، ضابطه و قانون هستند به همان شکل بایستی در پارلمان هم دارای برنامه ریزی باشند تا در تحقق آرمانها و پیشبرد مقاصدشان موفق بوده و مخالفان را به موقع تفهیم نموده و مجلس را در جهت مقاصد خود در امر قانونگذاری رهبری نمایند.

بدین منظور، حزب اکثریت معمولاً رهبران پارلمانی مشهور به “ویپ ها”[۸۰] را در صحن پارلمان مأمور ایجاد وحدت و یکپارچگی در صفوف و آرای هم حزبی های خود کرده و مواضع حزب را به طور مداوم به آنان گوشزد می کند. در برخی از نظام های پارلمانی مثل هندوستان اگر نماینده یا نمایندگانی از سیاست حزبی و انضباط موجود در صفوف حزبی فاصله بگیرند و مستقلاً و بدون توجه به مواضع حزبی شان رأی بدهند، از حزب مربوطه اخراج می‌شوند.

ویپ ها در خصوص چگونگی رأی دادن نمایندگان هم حزبی نیز، ضمن انتقال مواضع و رهنمودهای حزب، نمایندگان را به نفع پشتیبانی از مواضع و مرام حزب خود در تصمیم گیری‌های پارلمانی که کم و بیش بازتاب گسترده ای را نیز در سطح کشور از خود به جای می‌گذارد مجتمع و متشکل می نمایند.

رهبران فراکسیون ها با کنترل و هدایت گروه خود، عملاً در اداره بهتر مجلس مشارکت می‌کنند.[۸۱]

‌در مورد تشکیلات و نقش ‌گروه‌های پارلمانی تفاوت اساسی بین نظام های پارلمانی و سایر ملل وجود دارد. به ویژه در انگلستان، نمایندگان پارلمان در قالب احزاب منضبط و منظمی سازماندهی شده و انضباط ‌در مورد رأی در کلیه رأی گیری های مهم به آن ها تحمیل می شود. اقتدار رهبر گروه، مورد اعتراض و رد نیست.[۸۲]

در این مسیر علی‌رغم ایجاد بحث، مجادله و مشاجرات احزاب و نمایندگان وابسته به آنان، امکان اداره بهتر پارلمان مهیا شده و نمایندگان نیز با اتکای به انضباط و همبستگی حزبی می‌توانند ضریب مشارکت خود را در بحثها و مذاکرات بهبود بخشند و از امکان بیشتری جهت دفاع از طرحها و لوایح پیشنهادی از سوی حزب خود برخوردار گردند.

گروه پارلمانی حزب اکثریت در پارلمان با بهره گرفتن از اکثریتی که در اختیار دارد از توانایی بیشتری برای
اثر گذاری بر تشکیلات پارلمان و از جمله کمیسیون ها و کمیته های موجود در پارلمان در امور قانونگذاری، نظارت بر دولت و نیز اختیارات مالی که تصویب بودجه و تفریغ آن را در بر می‌گیرد، برخوردار است.

نقش احزاب سیاسی در خصوص ‌گروه‌های پارلمانی به ویژه ‌در مورد نمایندگانی که فاقد حزب و یا گروه سیاسی مشخصی در پارلمان هستند از اهمیتی دو چندان برخوردار است. به طوری که نمایندگان مستقل و غیر وابسته با ملاحظه انزوا و انفعالی که در تصمیم گیریها و مذاکرات در خود مشاهده می‌کنند، احتمالاً به یکی از احزاب عمده و یا تأثیرگذار در پارلمان بپیوندند و از این طریق هم به خواسته ها و منویات خود دست پیدا نمایند و هم حزبی را که به آن پیوسته اند در پیشبرد اهدافش در پارلمان تقویت نمایند و قدرت آن را در مانور سیاسی بالاتر ببرند.

به طور مثال در اسپانیا ‌گروه‌های پارلمانی تأثیری به مراتب بیشتر از کمیسیون های مجالس نمایندگان و سنا دارند و این به دلیل اهمیت پیداکردن احزاب سیاسی طی سالها جنگ داخلی در اسپانیا و حتی پس از جنگ است. در واقع، روند توسعه سیاسی در این کشور حاصل توافق احزاب بوده و قانون اساسی هم برآیند همین توافق است.

از دیگر نتایج اهمیت ‌گروه‌های پارلمانی(فراکسیون ها)، این است که در زمانی که در مجلس نمایندگان یک حزب، حائز اکثریت است، نخست وزیر از همان حزب انتخاب می شود و در نتیجه کارکرد نظارتی مجلس نمایندگان بر دولت کمرنگ می‌گردد. اما زمانی که احزاب نیرویی برابر در مجلس دارند، دولت منتخب برآیند توافق تمامی گروه هاست و ‌به این ترتیب تأثیر نظارتی ‌گروه‌های پارلمانی اهمیت می‌یابد.

دانلود پروژه و پایان نامه | قسمت 9 – 1

این در حالی است که امروزه هم با تکیه بر حاکمیت قانون، تعادل و توازن در نظام پارلمانی را توجیه می‌کنند، و این در حالی است که قبل از هر چیزی حاکمیت قانون، استقرار خود را مدیون ثبات سیاسی است، که آن کشور به آن دست یافته. ‌بنابرین‏ کشورهایی که همانند انگلیس نتوانسته‌اند، به یک ثبات سیاسی مطلوب برسند، چگونه می‌توانند بر حاکمیت قانون تأکید ورزند برای برقراری تعادل و توازن قوا.

بند سوم: ضعف قوای مجریه در نظام‌های پارلمانی

در جریان قرن نوزدهم و در آغاز قرن بیستم، اکثر کشورهای اروپایی به سمت الگوبرداری از نظام پارلمانی انگلیس رفتند، این در حالی است که اکثر آن‌ ها تجربه شان یا به شکست منجر شد، یا تا حدود زیادی دست به تغییرات اساسی زدند، یا آن ها را مجبور به عقب گرد در مواضعشان کرد. در این بخش به طور اجمالی به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

بدون تردید در خلال سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ ، بعضی از ملل اروپایی سیستم بریتانیا را ترک کردند، چون کاملاً با شکست مواجه شدند، و تعدادی دیگر مانند (سوییس، آلمان، پرتغال، اسپانیا) اگرچه عنوان پارلمان را همچنان حفظ کردند و به آن وفادار بودند، اما این وفاداری یک تحلیل دقیق و کامل و مطابق نبود. می‌توان خاطرنشان کرد که در دومینونهای[۲۲]بریتانیا از این اختلافات سازمانی نسبت به تأسیسات خود انگلستان وجود داشت، که در ممالک اروپای غربی این اختلافات به طریق اولی بیشتر و شدیدتر است، اختلاف اساسی عبارت بود از: ضعف اقتدار حکومت به نفع پارلمان. سیستم‌های پارلمانی و اروپای بری[۲۳]عملا منتج به همیشگی بودن مجلس­ها می‌شد، (یکنواختی) و این رژیم‌ها اصلاً هیچ شباهتی با رژیم بریتانیا نداشت و همچنین ضعف‌های حکومتی در رژیم‌های پارلمانی آن‌ ها، موجب تفاوت‌های اساسی در نحوه اجرا می‌شد.(دوورژه،۱۳۵۲،ص۱۰۹-۱۱۰) .

و منجر به سیطره کامل و بلامنازع پارلمان و ضعف بسیار زیاد قوه مجریه شده. که دلایل آن را به طور اجمال بررسی می‌کنیم.

۱-دلایل ضعف بیش از حد دولت­ها یا به‌عبارتی قوه مجریه

۱-۱-دلایل طبیعی

البته در اینجا منظور ضعف تمام نهادها به غیر از پارلمان است، در اروپا می توان ضعف حکومت را به دلایل طبیعی مخصوص به هر ملت و عوامل روحی آن مربوط دانست، حس انضباط ژرمن‌ها و حس محترم شمردن اقتدار عمومی نزد آن‌ ها، و ذوق و سلیقه لاتین هان،که طالب نوعی آزادی هستند، یا منطق ساکنین اطراف مدیترانه، یعنی جمیع کشورهای اروپایی بری ، چه شمالی چه مدیترانه‌ای وچه لاتینی و چه غیر لاتینی، از سازمان‌های سیاسی تصوری دارند که، با مقایسه با انگلستان، حکومت آن‌ ها همواره ضعیف‌تر از پارلمان است. البته دلایل دیگری هم وجود دارد که تشدید کننده این ضعف حکومت بوده و هست.

۱-۲دلایل فنی

علاوه بر دلایل طبیعی، دلایل فنی تری هم وجود داشت، که موجب تضعیف هر چه بیشتر حکومت در مقابل پارلمان گردید.

۱-۲-۱حق انحلال پارلمان

این حق نه عمومیت داشت و نه مؤثر بود. بسیاری از قوانین اساسی ممالک اروپایی این حق را اجازه دادند. و این اعلان حق انحلال، به تئوری نزدیک‌تر از عمل بود، چنان که در فرانسه در زمان جمهوری سوم چنین بود. در موارد دیگری اتفاق می‌افتد، که اجرای حق انحلال به علت یک رشته مشکلات و پیچیدگی‌های تشریفاتی فلج گردید، چنان‌که این وضع خطرناک در جمهوری چهارم گریبان‌گیر فرانسه گردید (بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸) و تنها فقط یک بار شرایط انحلال فراهم شد. مسلم است که نبودن حق انحلال یا نادر بودن آن، وضعیت نسبی کابینه و پارلمان را از بن تغییر می‌دهد. در این حالت کابینه را، هیچ سلاحی مساوی برای برقراری تعادل در دست نیست.

در اینجا منظور دوورژه این نیست، که قوه مجریه از لحاظ صوری دارای حق انحلال نیست، منظور این است که حتی در صورت مخالف بودن نظر کابینه با پارلمان، ‌آن‌چنان‌که پارلمان قدرتمند است، که کابینه در عمل تمایلی ندارد برای انحلال، از نگاه دوورژه دلیل آن این است، که این کشورها همانند انگلیس مقامات و مردمشان از لحاظ فرهنگ دموکراسی و شعور سیاسی به بلوغ کامل نرسیده. یا برعکس آنقدر حق انحلال رواج پیدا می‌کند، که مجریه دائم در معرض سقوط است(ائتلافی). البته نباید ‌در مورد حق انحلال در دیگر کشورهای اروپایی مبالغه کرد، زیرا در انگلستان هم حق انحلال هیچ وقت این نقش تئوریک راه بازی نمی‌کند، که وسیله ای در دست کابینه برای فشار به پارلمان باشد. به همین دلیل، علت آن را باید در شکل احزاب در این نظام‌ها جستجو کرد.

۱-۲-۲- تعداد احزاب و نقش آن در ضعف حکومت

از این حیث تعداد احزاب، نقش بسیار بزرگی را بازی می‌کنند، زیرا مانع از این است که، یکی از احزاب در پارلمان، اکثریت پیدا کند. (جز در بعضی موارد نادر استثنایی) در این حالت حکومت یا از راه ائتلاف تشکیل می‌شود، یا توسط یکی از احزاب بی اکثریت که، از اطراف بعضی پشتیبانان خود در احزاب دیگر مورد حمایت قرار گرفته‌اند. در هر دو حالت آزادی عمل آن‌ ها محدود است. و در این حالت حکومت کاملاً شکننده است.(دوورژه،۱۳۵۲،ص۱۱۳).

۲-تلاش‌های کشورهای اروپایی برای تجدید نیروی حکومت

ناتوانی قوه مجریه نماینده نقص اصولی، رژیم معمولی در کشورهای اروپای غربی است، که کاملاً نشان دادند که برای جذب واقعی سیستم بریتانیا مطلقاً ناشایسته هستند. به همین دلیل این کشورها برای جلوگیری از تأثیرات منفی آن راه‌های متفاوتی را پیشنهاد کردند.

بیشتر اوقات اندیشه تقویت اقتدارات رئیس کشور پیش می‌آید. از این لحاظ، مؤثرترین وسیله این است که به رئیس مملکت اختیار داده شود، وزیران کابینه را، حتی در موقعی هم که پارلمان رأی عدم اعتماد نداده باشد، از کار بیندازد. در این حالت کابینه هم در مقابل رئیس کشور مسئولیت دارد، (انحلال) هم در مقابل پارلمان، این سیستم عملاً در فرانسه زمان سلطنت شارل دهم ، و در انگلستان در قرن هجدهم زمانی که شاه هنوز از صحنه حکومت کاملاً بر کنار نشده بود [۲۴]، این حالت در سال ۱۹۱۹ در وایمار، در قانون اساسی آلمان هم گنجانده شده بود، روی هم رفته نتایج امیدبخش نبود و مداخلات رئیس رایش، حاصلی نداشت، جز اینکه کابینه را قدری بیشتر ضعیف کرد. و باز هم آن‌ ها را به فکر ایجاد راه‌ حل ‌های بهتر برای افزایش قوه مجریه انداخت.

«زیرا در انگلستان سیستم پارلمانی به تدریج در چارچوب یک نوع سلطنتی، که از زمان‌های پیش برقرار بوده ،به وجود آمده است. و مردم به بریتانیا هم اصولاً به آداب و سنن گذشتگان اعتماد خاصی دارد؛ اگر برای تجدید نیرو ی قوه مجریه، بخواهیم مطلقا بر اختیارات رئیس کشور بیافزاییم، آن وقت لازم می‌آید که این شخص رئیس واقعی حکومت و رهبری قطعی حکومت و مؤثر سیاست مملکت شود و ‌به این ترتیب کاملاً شبیه سیستم آمریکایی خواهد شد». (دوورژه،۱۳۵۲ ، ص ۱۱۸)

راهی دیگر که می‌توان منجر به افزایش قدرت قوه مجریه بشود این است که، سازمان‌های وجود داشته باشد، که ،کاملاً نیروی خود را از رژیم مذکور گرفته باشد.

در انگلیس سیستم دو حزبی این کار را به خوبی انجام داد.

مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – قسمت 21 – 1

ج ـ دختران و زنان بدون شوهر، ‌در صورتیکه حداقل سی‌سال سن داشته باشند، منحصراًً حق سرپرستی اناث را خواهند داشت.

تبصره۱ـ چنانچه به تشخیص سازمان پزشکی قانونی امکان بچه‌دار شدن زوجین وجود نداشته باشد، درخواست‌کنندگان از شرط مدت پنج‌سال مقرر در بند (الف)
این ماده مستثنی می‌باشند.

تبصره۲ـ چنانچه درخواست‌کنندگان سرپرستی از بستگان کودک یا نوجوان باشند، دادگاه با اخذ نظر سازمان و با رعایت مصلحت کودک و نوجوان می‌تواند آنان را
از برخی شرایط مقرر در این ماده مستثنی نماید.

تبصره۳- اولویت در پذیرش سرپرستی به ترتیب با زن و شوهر بدون فرزند، سپس زنان و دختران بدون‌شوهر فاقدفرزند و در نهایت زن و شوهر دارای فرزند است.

تبصره۴ـ درخواست‌کنندگان کمتر از پنجاه‌سال سن، نسبت‌به درخواست‌کنندگانی که پنجاه‌سال و بیشتر دارند، درشرایط مساوی اولویت ‌دارند.

تبصره۵ ـ در مواردی که زن و شوهر ‌درخواست کننده سرپرستی باشند، درخواست باید به طور مشترک از طرف آنان تنظیم و ارائه گردد.

ماده۶ ـ درخواست‌کنندگان سرپرستی باید دارای شرایط زیر باشند:

الف ـ تقیّد به انجام واجبات و ترک محرمات

ب ـ عدم محکومیت جزائی مؤثر با رعایت موارد مقرر در قانون مجازات اسلامی

ج ـ تمکن مالی

دـ عدم حجر

هـ ـ سلامت جسمی و روانی لازم و توانایی عملی برای نگهداری و تربیت کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی

وـ نداشتن اعتیاد به مواد مخدر، مواد روانگردان و الکل

زـ صلاحیت اخلاقی

ح ـ عدم ابتلاء به بیماری‌های واگیر و یا صعب‌العلاج

ط ـ اعتقاد به یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

تبصره۱ـ رعایت اشتـراکات دینی مـیان سرپرسـت و افراد تحت سـرپرستی الزامی است. دادگاه صالح با رعایت مصلحت کودک و نوجوان غیرمسلمان، سرپرستی وی را
به درخواست‌کنندگان مسلمان می‌سپارد.

تبصره۲ـ درصورتی که متقاضی سرپرستی، ادعای یافتن طفلی را بنماید و ادعای وی در دادگاه ثابت شود، چنانچه واجد شرایط مندرج در این قانون برای سرپرستی
باشد در اولویت واگذاری سرپرستی قرار می‌گیرد.

ماده۷ـ درخواست‌کنندگان نمی‌توانند بیش از دو کودک یا نوجوان را سرپرستی نمایند مگر در مواردی که کودکان یا نوجوانان تحت سرپرستی، اعضای یک خانواده
باشند.

ماده۸ ـ سپردن سرپرستی افراد موضوع این قانون در صورتی مجاز است که دارای یکی از شرایط ذیل باشند:

الف ـ امکان شناخت هیچ یک از پدر، مادر و جدپدری آنان وجود نداشته باشد.

ب ـ پدر، مادر، جدپدری و وصی منصوب ازسوی ولی ‌قهری‌ آنان در قید حیات نباشند.

ج ـ افرادی که سرپرستی آنان به موجب حکم مراجع صلاحیتدار به سازمان سپرده گردیده و تا زمان دوسال از تاریخ سپردن آنان به سازمان، پدر یا مادر و یا جدپدری و وصی منصوب از سوی ولی قهری برای سرپرستی آنان مراجعه ننموده باشند.

دـ هیچ یک از پدر، مادر و جدپدری آنان و وصی منصوب از سوی ولی قهری صلاحیت سرپرستی را نداشته باشند و به تشخیص دادگاه صالح این امر حتی با ضم امین یا ناظر نیز حاصل نشود.

تبصره۱ـ چنانچه پدر یا مادر یا جدپدری کودک یا نوجوان و وصی منصوب از سوی ولی قهری مراجعه کنند، دادگاه در صورتی‌که آنان را واجد صلاحیت لازم ولو با
ضم امین یا ناظر تشخیص دهد و مفسده مهمی نیز کودک یا نوجوان را تهدید نکند؛ با اخذ نظر سازمان با رعایت حق حضانت مادر و تقدم آن نسبت به استرداد آنان
حکم صادر می‌کند در غیر این‌صورت حکم سرپرستی ابقاء می‌شود.

تبصره۲ـ در صورت وجود اقارب طبقه دوم و تقاضای هر یک از آنان و وجود شرایط، سرپرستی به وی واگذار می‌شود و در صورت تعدد تقاضا و یکسانی شرایط
متقاضیان، سرپرست با قرعه انتخاب می‌گردد. در صورت نبود اقارب طبقه دوم بین اقارب طبقه سوم بدین نحو عمل می‌شود.

ماده۹ـ کلیه کودکان و نوجوانان نابالغ و نیز افراد بالغ زیر شانزده سال که به تشخیص دادگاه، عدم رشد و یا نیاز آنان به سرپرستی احراز شود و واجد شرایط مذکور در ماده (۸) این قانون باشند، مشمول مفاد این قانون می‌گردند.

ماده۱۰- در کلیه مواردی که هیچ یک از پدر، مادر یا جدپدری یا وصی منصوب ازسوی ولی قهری صلاحیت سرپرستی را ولو با ضم امین یا ناظر نداشته باشند، دادگاه می‌تواند مطابق این قانون و با رعایت مواد(۱۱۸۴) و(۱۱۸۷) قانون مدنی و با اخذ نظر مشورتی سازمان، مسئولیت قیم یا امین مذکور در این مواد را به یکی از درخواست‌کنندگان سرپرستی واگذار نماید.

ماده۱۱ـ تقاضانامه درخواست‌کنندگان سرپرستی باید به سازمان ارائه گردد و سازمان مکلف است حداکثر پس از دو ماه نسبت به اعلام نظر کارشناسی آن را به
دادگاه صالح تقدیم دارد. دادگاه با احراز شرایط مقرر در این قانون و با لحاظ نظریه سازمان، نسبت به صدور قرار سرپرستی آزمایشی شش ماهه اقدام می‌کند. قرار صادره به دادستان، متقاضی و سازمان ابلاغ می‌گردد.

ماده۱۲ـ دادگاه می‌تواند در دوره سرپرستی آزمایشی، در صورت زوال و یا عدم تحقق هر یک از شرایط مقرر در این قانون به تقاضای دادستان و یا سرپرست منحصر یاسرپرستان کودک یا نوجوان و با اطلاع قبلی سازمان و همچنین با تقاضای سازمان قرار صادره را فسخ نماید.

ماده۱۳ـ پس از پایان دوره سرپرستی آزمایشی، دادگاه با لحاظ نظر سازمان و با رعایت مفاد مواد (۱۴) و (۱۵) این قانون، اقدام به صدور حکم سرپرستی و ابلاغ آنبه اشخاص مذکور در ماده (۱۱) می‌کند.

ماده۱۴ـ دادگاه در صورتی حکم سرپرستی صادر می‌کند که ‌درخواست کننده سرپرستی بخشـی از اموال یا حقوق خـود را به کودک یا نوجـوان تحت سرپرستی تملیک کند. تشخیص نوع و میزان مال یا حقوق مذبور با دادگاه است. در مواردی که دادگاه تشخیص دهد اخذ تضمین عینی از ‌درخواست کننده ممکن یا به مصلحت نیست و سرپرستی کودک یا نوجوان ضرورت داشته باشد، دستور اخذ تعهد کتبی به تملیک بخشی از اموال یا حقوق در آینده را صادر و پس از قبول ‌درخواست کننده و انجام دستور، حکم سرپرستی صادر می‌کند.

تبصره ـ در صورتی‌که دادگاه تشخیص دهد اعطای سرپرستی بدون اجرای مفاد این ماده به مصلحت کودک یا نوجوان می‌باشد، به صدور حکم سرپرستی اقدام می‌کند.

ماده۱۵ـ ‌درخواست کننده منحصر یا درخواست‌کنندگان سرپرستی باید متعهد گردند که تمامی هزینه های مربوط به نگهداری و تربیت و تحصیل افراد تحت سرپرستی را تأمین نمایند. این حکم حتی پس از فوت سرپرست منحصر یا سرپرستان نیز تا تعیین سرپرست جدید، برای کودک یا نوجوان جاری می‌باشد. بدین منظور سرپرست منحصر یا سرپرستان، موظفند با نظر سازمان خود را نزد یکی از شرکت‌های بیمه به‌نفع کودک یا نوجوان تحت سرپرستی بیمه عمر کنند.

تبصره ـ در صورتی‌که دادگاه تشخیص دهد اعطای سرپرستی بدون اجرای مفاد این ماده به مصلحت کودک یا نوجوان می‌باشد به صدور حکم سرپرستی اقدام می‌کند.

دانلود منابع پایان نامه ها – قسمت 3 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

تحقیقات طولی تاثیرات طولانی مدت شیوه تربیتی والدین در دوران نوپایی و کودکی را در دلبستگی بزرگسالان تأیید کردند. ثبات، تداوم و پیوستگی دلبستگی دوران کودکی تا بزرگسالی ۶۴-۶۱ درصد گزارش شده است (میکولینسر و شاور[۱۳]، ۲۰۰۷).

در خصوص ارتباط بین سبک دلبستگی ایمن[۱۴] و رضایت زناشویی در مطالعه‌ اندروز[۱۵] و همکاران (۱۹۸۹) نشان دادند که سبک دلبستگی ایمن با سطوح بالاتر رضایت زناشویی همبسته می‏ باشد. در عوض زوج‏های ناایمن سطوح پایین‌تر رضایت زناشویی را گزارش دادند (به نقل از شریفی، ۱۳۷۹). فینی و نولر(۱۹۹۶) در پژوهشی به بررسی رابطه بین دلبستگی و روش های حل تعارض و رضایت زناشویی پرداختند. نتیجه این تحقیق نشان داد که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت دارد. هم‏چنین مذاکره دو جانبه درباره حل تعارض‌ها، مهمترین عامل واحدی بود که رضایت از ازدواج را برای زنان و مردان پیش‌بینی می‏کرد. بشارت (۱۳۸۵) در مطالعه ای نشان داد که زوج‏هایی که دلبستگی ایمن داشتند، وابستگی، اعتماد، تعهد و رضایت زناشویی بیشتری داشتند و زوج‏هایی که دارای سبک‏های دلبستگی اجتنابی[۱۶] و دو سوگرا[۱۷] بودند مشکلات بیشتری در رابطه زناشویی خود داشتند.

پژوهش‏های دیگری حاکی از آن است که افراد دلبسته‏ی ایمن روابط سالم تری در بزرگسالی دارند و در روابط خود پایدار هستند(فنی و نولر، ۱۹۹۶). در مقابل، افراد ناایمن در روابط بزرگسالی خود سطح پائینی از رضایت، تعهد واطمینان را نشان می ‏دهند (سیمپسون، ۱۹۹۸). تعداد دیگری از پژوهش‏هاتاثیر سبک دلبستگی زوجین را در کیفیت روابط زناشوئی تأیید کرده‌اند. هم‏چنین همسران افراد ایمن رضایت بالاتری را گزارش می‏ کنند (وایت وی، ۲۰۰۱). این همسران عشق و علاقه بیشتری را نسبت به یکدیگر نشان می‌دهند (ووینگ ۱۹۹۸، به نقل از امیری، ۱۳۹۰).

پیستول (۱۹۸۹) به نقل از امیری (۱۳۹۰) سبک دلبستگی را در ارتباط با حل تعارض و رضایت در روابط مورد بررسی قرار داد؛ نتایج پژوهش وی موید آن بود که آزمودنی هایی که دلبسته ایمن بودند سطوح بالایی از رضایت در روابط را نشان دادند هم‏چنین نسبت به دلبستگی‌های اجتماعی و دوسوگرا راهبردهای یکپارچه و مصالحه آمیزتری در حل تعارضات اتخاذ می‏ کنند.

سیمپسون و همکاران (۱۹۹۸) رابطه بین سبک‏های دلبستگی، حمایت دهی و حمایت خواهی را در تعارضات زوجین نشان دادند. آن‏ها دریافتند که مردان دلبسته‏ی ایمن حمایت بیشتری ارائه می‏ کنند در حالی که مردان دلبسته اجتنابی، چنین حمایتی را نشان نمی‌دهند و زنان دلبسته ایمن حمایت بیشتری را نسبت به زنان دلبسته اجتنابی طلب می‏ کنند.

پژوهش‏های دیگری وجود کنش مراقبتی متفاوتی را بین زوج‏هایی با سبک‏های دلبستگی متفاوت نشان دادند. نتایج این پژوهش نشان می‏دهدزوج‏های ایمن مراقبت بیشتری را در تعاملات زوجی خود نسبت به همسرشان نشان می‌دهند و زوج‏هایی که مراقبت بیشتری دریافت می‏ کنند رضایت بیشتری از زندگی خود احساس می‏ کنند (فنی، ۱۹۹۶).

همان‌ طور که پیش‏تر گفته شد؛ عزت نفس نیز از جمله ویژگی‏هایی است که از یک طرف متاثر از خانواده است و از طرف دیگر بر خانواده تأثیر می‏ گذارد. به باور راجرز تمامی انسان‏ها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمند می‌باشند. در درجه نخست، عزت نفس نشان دهنده‏ احترامی می‌باشد که دیگران برای ما قائل هستند. ‌هنگامی که پدر و مادر به فرزندان خود،توجه مثبت غیر مشروط نشان می‌دهند و آن هارا جدا از رفتارهایی که دارند به عنوان انسان‏ها یی که از شایستگی‌های درونی برخوردارند می‌پذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آن‏ها کمک می‏ کنند.اما هنگامی که والدین به کودکان توجه مثبت مشروط نشان می‌دهند، و در واقع هنگامی آن‏هارا می‌پذیرند که به شیوه‏ مورد نظر و مطلوب رفتار می‏ کنند، کودکان درشرایط ارزشی قرار می‌گیرند و گمان می‏ کنند که فقط هنگامی شایستگی دارند که مطابق با خواست والدین رفتار کنند. برای آنکه هر شخص توان بالقوه ی منحصر به فردی دارد، کودکانی که به شرایط ارزشی دچار می‌گردند، تا اندازه‌ای در درون خویش احساس ناامیدی می‏ کنند. آن‏ها نمی‏توانند کاملا مطابق با خواست دیگران عمل کنند. و با خود نیز روراست باشند. اما، این مسئله ‌به این معنا نیست که ابراز خود، ناگزیر، به تعارض منجر می‌گردد. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوه‏ی خویش، دچار ناکامی می‌گردیم، به دیگران آسیب می‌زنیم یا به شیوه های ضد اجتماعی رفتار می‌نماییم. بنابر گفته راجرز آگاهی از وجود احساس‌ها و تمایلات ناسازگار با خود پنداره‌ی تحریف شده موجب اضطراب می‌گردد و چون اضطراب ناخوشایند می‌باشد شخص تلاش می ‏کند تا وجود احساس‌ها و تمایلات واقعی و اصیل خویش را انکار کند. به باور راجرز مسیر خود شکوفایی به روراست بودن با احساس‌های واقعی، پذیرفتن و عمل نمودن به آن‏ها نیاز دارد و این هدف اصلی روش روان درمانی راجرز یعنی درمان مراجع محوراست. او معتقد بود که ما درباره ی این‏که چه کسی می‏توانیم باشیم، تصورات ذهنی داریم. این تصورات که خود آرمانی نام دارد مارا بر می‌انگیزد تا تفاوت بین خودپنداره و خود آرمانی را کاهش دهیم(گنجی،۱۳۸۵).

تاثیر متقابل عزت نفس و تجربه های موفقیت و شکست در زمینه‌های مختلف شخصی و بین شخصی به ویژه در داخل خانواده‏ها در پژوهش‏های مختلف تأیید شده است. کوپر اسمیت[۱۸](۱۹۶۷) با مطالعات وسیع خود ‌در مورد عزت نفس ‌به این نتیجه رسید که افراد دارای عزت نفس بالا در مقایسه با افراد دارای عزت نفس پایین، استرس، اضطراب، درماندگی و نشانه های روان تنی کمتری دارند و حساسیت کمتری نسبت به شکست و انتقادات نشان می‌دهند. عزت نفس هم‏چنین با کنجکاوی ‌در مورد خود و محیط، احساس کفایت و شایستگی و نگرش مثبت به خود همبستگی دارد.

از لحاظ نظری طلاق ‌معمولا به دوره ای بحرانی در زندگی فرد تبدیل می‏ شود که در آن،ویژگی‏های روانی وی را تحت تاثیر قرار می‏ دهد.در این بین عزت نفس افراد درگیر در طلاق به شدت کاهش می‌یابد، در این بین زن مطلقه با تنش‌های فردی و اجتماعی بالاتری رو به رو می‏ شود او خود را سرزنش کرده و نسبت به زنان عادی احساس عدم شایستگی می‌کند خودپذیری و دیگر پذیری او به شدت نزول یافته و احساس امنیت خاطر نمی‏ کند، به دلیل شکسته شدن پیوند عاطفی در زندگی زناشویی، نسبت به سایر افراد جامعه نیز خود را متعهد نمی‏داند. این نوع سرخوردگی او را با استرس و اضطراب بالایی رو به رو می ‏کند (لطافت، ۱۳۹۰).

حامدی(۱۳۸۳)در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه سبک‏های فرزند پروری و عزت نفس زنان متقاضی طلاق ‌به این نتیجه رسید که میان جدایی عاطفی و سطح عزت نفس زنان رابطه معنادار وجود دارد.

 
مداحی های محرم