وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مطالب در رابطه با اخلاق عملی در کلیله … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

فصل اول
کلیات
۱- کلیات
۱-۱- هدف تحقیق
هدف اصلی از نگارش این پایان نامه، پس از بحث و بررسی اخلاق، آشنایی خوانندگان با جنبه های عملی اخلاق در دو کتاب کلیله و دمنه و مرزباننامه است. براین اساس و باتوجه به اهمیتی که اخلاق درزندگی روزمره تمام انسانها چه در زندگی فردی وچه اجتماعی دارد، موضوع این جستار را اخلاق به صورت کل و اخلاق عملی به صورت جزء درکتابهای کلیله ودمنه ومرزبان نامه برگزیدیم. در این رساله، اساس پژوهش بر تقسیمبندی خواجه نصیرالدین طوسی استوار شده است. وی حکمت عملی را بر سه قسم میداند: اول؛ تهذیب اخلاق، دوم تدبیر منازل وسوم سیاست مدن. امید که با بررسی اخلاق در این پژوهش، توانسته باشیم که اندک گریزی به اخلاق در نزد قدما و فضلا و اندیشمندان ایرانی، هندی و دیگران زده باشیم و اخلاق دراسلام و قرآن و اخلاق عملی و سیاستنامههای ایران و فرمانروایان را نیز ورقی زده باشیم و این نکته بر ما آشکار شود که آیا اخلاق وافعال اخلاقی، با اخلاق در نزد قدما یکسان بوده و یا آنکه ارزشها وضدارزشها از منظر ایشان، با آنچه هماکنون میشناسیم تفاوت داشته است. باشد که با کمک اساتید محترم و فهیم گروه زبان و ادبیات فارسی توانسته باشیم به این مهم دست یابیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۲- پیشینه تحقیق
پیرامون کتابهای کلیله و دمنه و مرزباننامه، پژوهشهای وسیعی صورت گرفته است، لیکن تاکنون پژوهشی در زمینه اخلاق عملی در مورد این دو کتاب صورت نپذیرفته است.
این دو اثر در حقیقت میراث مکتوب پیشینیان ما در زمینه اخلاق عملی هستند که ضرورتهای امروز جامعه، ما را نیازمند آگاهی از نکات نغز اخلاقی به کار رفته در این آثار حکمی و ادبی مینماید.
باتوجه به اهمیت اخلاق وافعال اخلاقی کتابهای بسیاری دراین زمینه تدوین وتألیف شده است که ازآن جمله میتوان ازکتابهای عالمان مسلمان و غیرمسلمان مانند: اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی، جامع السعادات ملامهدی نراقی و معراج السعادﺓ ملا احمد نراقی و قابوسنامه عنصرالمعالیکیکاووس، اخلاق نیکوماخس ارسطاطالیس، اخلاقیات دوفوشه کور و……نام برد اما با این حال تمام این کتاب ها و تألیفات به صورت بسیار کلّی به مبحث اخلاق عملی به صورت مجزا پرداخته وتحقیقی که شامل حکمت عملی درکتابهای مرزبان نامه وکلیله ودمنه باشد، صورت نگرفته است .
در پی‌ ترجمه‌ آثار یونانی‌ و رومی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ و رشد نهضت‌ علمی‌ در سرزمینهای‌ اسلامی‌، متفکران‌ مسلمان‌ به‌ اهمیت‌ طبقه‌بندی‌ علوم‌ پی‌بردند و در طول‌ چند قرن‌ شکوفایی‌ تمدن‌ اسلامی‌ انواعی‌ از طبقه‌بندی‌ علوم‌ عرضه‌ کردند که‌ از آن‌ میان‌ کوشش‌ بزرگانی‌ چون‌ کندی‌، فارابی‌، اخوان‌الصفا، ابوعبدالله‌ محمد خوارزمی‌، ابن‌سینا، ابوحامد غزالی‌، فخرالدین‌ رازی‌، قطب‌الدین‌ شیرازی‌ و ابن‌خلدون‌ شایان‌ توجه‌ است‌. فارابی‌ در التنبیه‌ علی‌‌ سبیل‌السعاده انواع‌ علوم‌ را به‌ دو بخش‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: ۱٫ علوم‌ نظری‌، ۲٫ علوم‌ عملی‌. علوم‌ نظری‌ عبارتند از: ریاضیات‌، طبیعیات‌ و الهیات‌. علوم‌ عملی‌ نیز عبارتند از: علم‌ اخلاق‌ و علم‌ سیاست‌. اما در اثر مهم‌ و معروفش‌، یعنی‌ احصاءالعلوم،‌ علوم‌ اعتباری‌ را هم‌ در کنار علوم‌ حقیقی‌ ذکر کرده‌ و لذا شمار بیشتری‌ را مورد بحث‌ قرارداده‌ است‌. در آثار ارزشمند سایر متفکران‌ مسلمان‌ همچون‌ رسائل‌ اخوان‌ الصفا، مفاتیح‌ العلوم‌ خوارزمی‌، جامع‌ العلوم‌ فخرالدین‌ رازی‌، دره‌ التاج‌ قطب‌الدین‌ شیرازی و مقدمه‌ی ابن‌‌خلدون‌ مباحث تازهای در علم اخلاق عرضه‌ شده‌ است‌. ابوعلی سینا نیز، در آثار حکمی خویش نظیر الهیات، به نوعی تقسیمبندی تازهای را در این علم باب نموده که منشا بحثهای فراوانی بین اخلاقگرایان پس از خود شد. پس‌ از ابوعلیسینا‌ نیز، خواجه‌ نصیرالدین طوسی‌ در اخلاق ناصری‌ به بررسی علم اخلاق پرداخته است که اثر وی تا عصر ما جزو آثار برتر و فاخر در زمینه علم اخلاق است. یکی از بزرگترین پژوهندگان علم اخلاق، هانری دوفوشه کور، در اثر خویش، اخلاقیات، تفاوت تقسیمبندیها را به شکل دیگر مورد بررسی قرار داده است که در فصل سوم کتاب خود، دستهای از رسایل اخلاقی که به شیوه سنتی نوشته شدهاند را ذکر میکند. وی قابوس نامه، کیمیای سعادت، مرزبان نامه، کلیله و دمنه، مخزن الاسرار، حدیقهالحقیقه سنایی، مکارم الاخلاق و… را در دسته متون اخلاقی سنتی قرار داده است.
۱-۳- روش تحقیق
روش انجام تحقیق در این پژوهش روش مطالعه کتابخانهای میباشد. منابع اصلی ما در این پژوهش کتاب اخلاق ناصری، اخلاقیات دوفوشهکور، کلیله و دمنه، مرزباننامه و برخی متون معاصر و مقالات مرتبط با این جستار بوده است. ابتدا موارد مربوط به اصول اخلاق از کتب اخلاقی استخراج و سپس به صورت فصل و عنوان مخصوص تفکیک شده است. در مرحله بعد کتب مربوط به تحقیق جمعآوری و به صورت فیش تهیه شده است. در نهایت نگارش پایان نامه، تجزیه و تحلیل مباحث و نتیجهگیری صورت گرفته است.
فصل دوم
اخلاق چیست؟
۲- اخلاق چیست؟
۲-۱- تعریف اخلاق
اخلاق جمع خلق است و به معانی: خوی ، عادت ، سجیه ، خصلت ، سیرت و…… آمده است.
«الخلق والخلق : و هوالدّین و الطبع و السجیه و…. و لهما اوصاف حسنه و قبیحه … » (لسان العرب، ذیل خلق) در فرهنگ اصطلاحات فلسفی نیز آمده که: «ملکه راسخ نفسانی است، که بدون تکلیف، منشأ صدور را افعال نیکو باشد و اصل خلق: شجاعت، غفلت وحکمت است و مجموع هر سه عدالت … » (سجادی ، ۱۳۸۳ : ۱۳۳ )
درفرهنگ لغات، معانی کم و بیش مشابهی از اخلاق ارائه شده و آن را شاخهای از حکمت عملی دانستهاند.
«خلق هیأت راسخهای است درنفس، که مصدر افعال جمیله یا رذیله است، عقلاً و شرعاً. چنان که خلق نیکو یا خلق ناپسند گویند …. و علم اخلاق، یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش بد و نیک خویها و تدبیر انسان است برای نفس خود، یایک تن خاص . » (معین، ذیل خلق)
در حقیقت، اخلاقیات، مجموعه قوانین کردار و ارزشهایی که در یک جامعه به عنوان هنجار شناختهمیشود. اخلاقیات اغلب به یک سنت آرمانی وابسته است که بین چیزی که هست و چیزی که باید باشد، تمایز ایجاد میکند، در حالیکه آداب و رسوم وابسته به یک سنت مادیگرا است که تنها به دنبال پیشبرد واقعیت‌های موجود برای دستیابی به خوشبختی همگانی، از طریق رفتار منطقی است.
در زبان فارسی، واژهی خلق، بنابر تغییر حرکت حرف اول، معنای متفاوتی را افاده میکند. «ویژگیهای جسمی انسان “خَلق ” و ویژگیهای روحی و نفسانی او “خُلق” نامیده میشود میتوان گفت “خَلق ” صورت ظاهر انسانی و”خُلق ” سیرت باطن انسانی است. » ( شیروانی، ۱۳۸۴ : ۲۱) و بازمی گوید: «خلق ممکن است خوب یا بد باشد. خلق، چگونگی و هیأتی برای نفس است که در او پایدار و ماندگار شده است حالتهای گذرای نفس، خُلق نامیده می شوند.
-هرخلقی منشأ صدور پاره ای افعال مناسب با خود میباشد.
-صدور این افعال ازنقش، بدون تأمل واندیشه صورت میپذیرد.که این اخلاق، فضیلت خوانده می شود.» (همان : ۲۱ )
درفرهنگ های بیگانه از اخلاق (Morle) نیز مکرر استفاده شده و شاعران و نویسندگان بزرگی نظیر دوفوشه کور، توجه ویژهای به آن دارند.
از”فولکیه” نقل شده است که «علم اخلاق عبارت از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن میتواند به هدفش نائل آید. » (مدرسی، ۱۳۸۱ : ۱۸ )
درکتاب اخلاقیات آمده که: «بنابر تعریف ژه نابر، علم اخلاق اشاره است به سرگذشت معقول کوشش، برای وجود داشتن، سرگذشت میل انسان است به وجود. » (دوفوشه کور، ۱۳۷۷: ۸)
اخلاقیات میتواند فردی باشد، در این حالت شامل یک باید شخصی است، شخص خود تصمیم گیرنده و وضعکننده ی قانونی است که او را به انجام یا عدم انجام فعلی ملزم میکند. در این حالت هدف اخلاقیات و درستکاری، پیشبرد و بهبود وضعیت زندگی در جامعه است.
علمای مسلمان، اخلاق را به معنای ملکات نفسانی درنظر میگرفتند و تعاریف زیادی از اخلاق دادهاند.
– ابوعلی مسکویه درکتاب تهذیبالاخلاق میگوید: «اخلاق یعنی هیأتهایی راسخ و پایدار در جان آدمی که او را به انجام دادن کارهایی بدون اندیشه و تأمل برمیانگیزاند. » (مسکویه،۱۳۸۱: ۵۱ ).
– عبدالرزاق لاهیجی در کتاب گوهر مراد میگوید: «خلق ملکهای است نفسانی که مقتضی سهولت صدور افعال از نفس بدون نیاز به فکر وتأمل باشد. » (لاهیجی، ۱۳۶۴ : ۶۶۷)
– خواجه نصیرالدین طوسی که خود کتابی کاملاً علمی در باب اخلاق (اخلاق ناصری) نوشته است و معمولا در سایر کتب اخلاقی به تعریف وی از اخلاق استناد میجویند، میگوید: «خلق ملکه بود نفس را مقتضی سهولت فعلی از او بی احتیاج به فکری و رویتی. » (طوسی ، ۱۳۷۳ : ۱۰۱ )
میتوان با توجه تعاریف بالا اخلاق را چنین تعریف کرد که: اخلاق عبارت است از آداب و ارزشها و بایدهایی که درتمام زمانها و در نزد تمام مردم (بدون احتیاج به فکرکردن واندیشیدن ) پسندیده و نیکو باشد، و ملاکی برای تشخیص خوبی از بدی و انسان خوب از بد باشد.
آنچه در زمان کنونی و در اصطلاح عامیانه به نام “اخلاق” مصطلح شده است یا آنچه که در این جستار و در کتابهای ادبی آورده شده متفاوت است، اغلب دو اصطلاح “خوشاخلاق و بداخلاق”را در مورد کسی به کار میبرند، که آرام باشد، کمتر عصبانی شود و ناراحتی را تحمل کند و مردم از دست و زبان او آسوده باشند و “بداخلاق” را کسی میدانند که نقطهی مقابل صفات بالا را دارا باشد، این برداشت عوام ناشی از آن است که اخلاق موردنظر آنان با اخلاق فلاسفه و ادیان متفاوت است.
دکتر رزمجو در کتاب نقد و نظری بر شعر فارسی از دیدگاه اخلاق آورده است: «انسان دارای دو نوع صفات است: نخست: صفات حیوانی که به نام غرایز نامیده میشود و دیگر: صفات انسانی است، صفات پسندیده انسانی بر دو گونه “محاسن اخلاق” و “مکارم اخلاق” تقسیم میشود. محاسن اخلاق، انسانیت به انسان نمیبخشد که شامل: تمیز بودن، خوشرویی رعایت ادب و … است که عموم مردم مقید به رعایت آن میباشند مکارم اخلاقی یا فضایل اخلاقی صفاتی است که به انسان شخصیت عالی انسانی می بخشد و او را به مراتب رفیع کمال می رساند: مانندِ نوع دوستی، میل به عدالت و انصاف، دفاع از مظلوم و … » (رزمجو،۵۴:۱۳۸۲)
مکارم اخلاقی چون ریشه در فطرت آدمی دارند، ثابت و جاودانه هستند یعنی هیچ گاه و در هیچ زمان و مکانی ارزش خود را از دست نخواهند داد انسان مادامی که بر کره خاکی زندگی میکند به این مکارم اخلاقی نیازمند است و مورد ستایش اوست، مهربانی، انسان دوستی، دادگری، شجاعت، سخاوت، امانتداری، وفای به عهد و … از صفاتی است که همواره مورد ستایش همگان میباشد.
«ارسطو، فضایل اخلاقی را به دو دسته فضایل مانند: عدالت و فضایل عقلانی مانند: حکمت، تدبر و تامل در حقیقت (عالیترین چیز در زندگی همراه تعقل به دست میآید) تقسیم کرده است.» (ارسطاطالیس،۱۳۸۱: ۲۶)
در جایی دیگر میگوید: «فضایل عقلانی از آموختن و تفکر حاصل میشود و فضایل اخلاقی از عادت و ملکه و وظیفه قانونگذاران این است که با پدیدآوردن عادات خوب، شهروندان را خوب سازند.» (همان: ۲۸)
ارسطو میپندارد که اگر ما را به کسب عادت اخلاق خوب وادار کنند، زمانی میرسد که از انجام دادن کار خوب لذت خواهیم برد. اما نکتهای که ارسطو به آن اشاره نکرده است و آن را نادیده گرفته این است که یکی از ارکان اصلی اخلاق، اراده و خواست انسان است، انسان خود باید خواهان آن باشد که اخلاق و فضایل اخلاقی در وجود او به کمال برسند از این نظر نیز «اخلاق موجب کمال انسان است، که موجب کشف مجهول و رسیدن به مقصود است.» (ندری ابیانه، ۱۳۸۴ :۲)
«احکامی که موضوع علم اخلاق و حکمت عملی اند درباره کارهایی است که خود مقصد و هدفند بر خلاف احکام جزئی و نسبی که وسیله ای برای رسیدن به آنچه مقدم است. » (نراقی، ۱۳۸۶ : ۵)
بنابر مباحث و نظریات بالا میتوان گفت که، موضوع علم اخلاق نفس انسان است، بهعلت اینکه بر مبنای آن نیک و بد، خیر و شر و بایدها و نبایدها شناخته و معرفی میگردد و انسان خوب از انسان بد متمایز میشود و وظایف فردی و اجتماعی انسان متعهد و مسئول مشخص و معین میگردد: «موضوع این علم نفس انسانی است، از آن جهت که از او افعال جمیل و محمود، یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب اراده » (طوسی، ۱۳۷۳: ۱۵)
برخی معتقدند که اخلاق معیار ثابتی نداشته و هر زمانی اخلاق خاصی را میطلبد و اقتضا میکند و دلیل میآورند که چون دنیا متغیر و در حال تبدیل است پس موازین اخلاقی هم تغییر نپذیرد. اما باید گفت که مکارم اخلاقی چون برگرفته از فطرت پاک بشریاند و ریشه در ذات و فطرت او، ثابت و جاودانهاند و در همه اعصار و جوامع مورد ستایش و پسند نوع بشر میباشند.غزالی در کیمیای سعادت، در مبحثی چگونگی پیداشدن صفتهای خوب و بد در آدمی را چنین بیان میکند: «بدان که دل آدمی را با هریکی از این دو لشکر که در درون وی است علاقتی است و وی را از هر یکی صفتی و خلقی پدید آید بعضی از آن خلق بد باشد، که وی را هلاک کند، و بعضی نیکو باشد که وی را به سعادت رساند و جملهی آن اخلاق اگر چه بسیار است اما چهار جنساند: اخلاق بهایم، و اخلاق سباع، و اخلاق شیاطین و اخلاق ملائکه…» (غزالی،۱۳۸۷: ۳۹).
۲-۲- اخلاق بدیهی است یا انتزاعی، مطلق است یا نسبی؟
اخلاق، کمال و مصلحت فرد نیست بلکه کمال و مصلحت نوع بشر است و از آنجا که آدمیان یک نوعند آنچه برای فرد خیر و کمال است، برای جامعه و افراد دیگر نیز خیر و کمال است، درک و احساس و اعتراف به ارزش افعال و فضایل اخلاقی امری است که در همه زمان ها و مکان ها با همه تفاوتهای فرهنگی و قومی و اجتماعی مشخص و آشکار است، و به همین دلیل است که «احکام ثابتی وجود دارند که در طبیعت و نهاد بشر نهادینه شده که مطلق و دائمیاند و در واقع حکمت عملی با قبول چنین احکامی معنی دارد» (نراقی،۱۳۸۶: ۵)
و در جای دیگر می گوید: «در حکمت عملی چون متعلَّق مفهوم «خوب» و «بد» است و از «بایدها و نبایدها» حاصل میشود و اموری اعتباریاند و در همه آدمیان یکسان نیستند و در میان مردمان مختلف تفاوت میکند، بنابراین اموری نسبی و شخصی و ذهنی هستند، نه اموری کلی و مطلق و عینی، پس معانی و مفاهیم اخلاقی امور عینی نیست که قابل اثبات از طریق تجربه یا قیاس و منطق باشد، تجربه یا قیاس تنها درباره امور عینی به کار می رود ولی با این حال در اخلاق، معیار کلی وجود دارد.» (همان، ۶)
به گفته ویل دورانت: « اصل اخلاق، ناشی از آدابی است که برای حفظ و سلامت نوع، مفید دانسته شده است. بعضی از آداب فقط رسم و عرف است و جزء اخلاق محسوب نمیشود، و مسلم است که این گونه امور میتواند تغییر کند.» ( ویل دورانت، ۱۳۶۸: ۱۰۱)
ارسطو مدعی است که فضیلت نه فطری است نه ذاتی (بر خلاف عقیده افلاطون)، آن را ملکهای میداند که به صورت اکتسابی تحصیل میشود و به حد کمال میرسد او فضیلت را عقلانی و اخلاقی میداند:
«تحصیل و تکمیل فضیلت عقلانی تا حد زیادی به تعالیم مکتسبه حاصل می شود و به ممارست و گذشت زمان نیاز دارد، بر عکس فضیلت عقلانی، ناشی از عادت است، در نتیجه واضح است فضایل اخلاقی مولود فطرت و طبیعت نیست، زیرا آنچه وجودش تابع طبیعت و فطرت است، بر اثر عادت مبتدل نمیشود، چنانچه به هیچ روی نمیتوان آتش را از صعود به وسیله عادت بازداشت و آن را به سوی پایین کشاند. به طور کلی هر آنچه بالطبع است، بر اثر عادت تغییر نمیپذیرد. بنابراین فضیلت نه بر وفق طبیعت و نه بر خلاف آن پدید نمیآید، بلکه طبیعت استعداد کسب و فضایل ارزانی میدارد و این استعداد توسط عادت به کمال می رسد. » (ارسطا طالیس،۱۳۸۱ : ۸۷)
برخی از نویسندگان بر این عقیدهاند که اخلاق مسئلهای امری بدیهی نیست بلکه انتزاعی است چرا که میتوان آن را توجیه کرد. در کتاب شارل هانری دو فوشه آمده که: «اگر نیکی بدیهی میبود، بحث برای توجیه معنایی نداشت، توجیه، عملی است عقلانی و استفادهای است عملی از عقل. توجیه، قسمتهایی مشخص از یک استدلال را به نحوی در برابر مخاطب قرار میدهد که نتیجه استدلال بدون استثنا رد و یا قبول میشود. » (دوفوشه کور،۱۳۷۷: ۱۱ )
برخی از نویسندگان و اخلاقدانان نیز اخلاق را امری انتزاعی میدانند. مصباح یزدی در کتاب اخلاق در قرآن نیز به این مطلب اشارهای داشته که: «قضایای اخلاقی قضایای اخباری هستند و از موضوع و محمول تشکیل میشوند و موضوعها در قضایای اخلاقی، عناوینی انتزاعی هستند… منشأ مفاهیم انتزاعی از یک سو نفس است و از سوی دیگر چیزی ملایم با طبع که عاید نفس میشود، مثل کمال، سعادت، فوز و فلاح. » (شیروانی،۱۳۸۴ : ۴۰)

دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : راهنمای نگارش مقاله دانشگاهی و تحقیقاتی درباره دین و … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

معاصر به جنبه­ های معنوی محیط زیست می­باشد. علاوه بر آن نقش دین در سیاست­های محیطی و لزوم شناخت هرچه بیشتر آن در کنترل و حل بحران­های زیست محیطی را از طریق تبیین رابطه انسان – محیط مورد توجه قرار داده است. تفاوت ماهوی انسان­محوریِ ادیان الهی با انسان­محوریِ منبعث از فلسفه مدرن، با تمرکز بر جهان­بینی اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش یاد شده با بررسی تأثیر جهان­بینیِ انسان­مدار معاصر بر روند تخریب طبیعت نشان می­دهد که علم­گرایی محض و سلطه­گرایی بر طبیعت بدون توجه به پیامدهای آن، بحران فعلی را به ­وجود آورده است. یافته‌های پژوهش مزبور نشان می­دهد ارائه راه­­حل بدون توجه به اخلاق و معنویت، برای تغییر و ترمیم رابطه انسان و طبیعت، امکان­ پذیر نمی ­باشد. بر این اساس می­توان با مبنا قرار دادن ارزش­های دینیِ مشترک به­عنوان زیربنای سیاست­های محیطی و ارزیابی جامعی از رابطه انسان- محیط، به اصول مشخصی در ارتباط با نحوه­­ی برخورد با طبیعت دست یافت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

محقق داماد[۱۷]، در پژوهشی با عنوان «الاهیات محیط زیست» راز ناموفق بودن تلاش­ های گسترده در خصوص حفظ محیط زیست را در رها کردن علت و دنبال کردن معلول می­داند. وی ریشه­ اصلی بحران محیط زیستِ معاصر را در نگاه و تفسیر انسان از محیط زیست طبیعی می­داند. نگرش انسان مدرن بر پایه­ علم­باوریِ افراطی، عامل عمده تباهی محیط زیست است. پژوهش یاد شده، این باور که تعالیم ادیان توحیدی در ایجاد بحران زیست­محیطی مؤثر بوده ­اند را اتهامی بیش نمی­داند، از این رو سعی دارد نشان دهد که راه برون رفت از بحران مزبور درتعالیم آسمانی است. بر این اساس، نقش تعالیم دینی و بطور گسترده­تر نقش تعالیم ادیان توحیدی را در حفظ محیط زیست تبیین می­ کند. یافته­های پژوهش یاد شده نشان می­دهد علوم جدید با فاصله گرفتن از نگاه معنوی (فرامادی)، رابطه­ انسان با طبیعت را به بحران کشانده­اند. علاوه بر این، متکلمان، فلاسفه و عالمان دینی، به دلیل ارائه ندادن ایده­هایی در زمینه الاهیات زیست­محیطی، عرصه را برای دنیوی شدنِ کامل طبیعت خالی گذاشتند. بنابراین ارائه دیدگاه­ های غیرمادی و تقویت نگرش­های روحانی و معنوی به طبیعت است که می ­تواند ویرانی­های حاصله از نگرش مادی را برطرف نماید. افزون بر این، نه تنها ارزش­های دینی بلکه مطالعه و اصلاح باورهای فرهنگیِ مردم هر منطقه می ­تواند به­عنوان راه­کارهای عملی حفظ محیط زیست در سطح جهانی مطرح شوند.
رحمتی[۱۸]، در پژوهش خویش به بررسی نسبت دین و محیط زیست پرداخته است. به باور وی رابطه­ دین و محیط زیست یک رابطه روان­شناسانه می­باشد و نمی­ توان یک رابطه علّی میان آنها یافت. یافته­های پژوهش یاد شده نشان می­ دهند باورهای دینی بر رفتارهای زیست­محیطی در سطح فردی و اجتماعی مؤثر است. از این رو برای برقراری ارتباط میان دین و محیط زیست در دنیای معاصر، به حلقه واسطی چون اخلاق زیست‌محیطی نیاز است. مراد از چنین رابطه‌ای این است که دیدگاه دینیِ شخص لزوماً در نوع رفتار و رویکرد او نسبت به محیط زیست تأثیر بگذارد و رفتار و رویکرد افراد یا جوامع نسبت به محیط زیست، بازتاب موضع دینی آنان باشد. در نهایت برای تعیین علت یا عللی برای بحران محیط زیست، باید در جایی غیر از دین و اعتقادات دینی به جست‌و‌جو پرداخت. در واقع ریشه­ بحران­های زیست محیطی در مسائلِ برآمده از تغییرات اجتماعی دوران معاصر است.
بهرام­پور[۱۹] در پژوهش خویش، به بررسیِ رابطه­ دین و محیط زیست پرداخته است. با وجود ارائه­ اطلاعات کلی در باب بحران محیط زیست و اشاره به ریشه ­های این بحران، عمده­ی تمرکز پژوهش، بر موضوعِ «اخلاق محیط زیست» و نیز «طبیعت در ادیان» است بدین معنا که به هماهنگیِ آموزه­های ادیان با طبیعت پرداخته است یعنی با ذکر ادیان رایجِ جهان، به رهنمون­ها و تعالیمِ این ادیان درباب طبیعت و حفظ محیط زیست اشاره شده است. براساس نتایج این پژوهش، بحران محیط زیست ریشه در تفکر و عملکرد مدرن داشته است و این بحران، بحرانی معنوی و اخلاقی است و راه مقابله با بحران، تغییر رفتار انسان (تغییر مبنایی) نسبت به طبیعت و محیط است. از همین رو وجود اخلاق زیست محیطی که این هدف بر اساس هنجارهای آن تأمین می­ شود ضروری است.
ایزدی[۲۰]، در پژوهش خویش با بهره گرفتن از روش اسناد­ی، به بررسی رابطه­ فلسفه و اخلاق با محیط زیست پرداخته است. برای این منظور بنیادهای شکل دهنده مسائل زیست­محیطی و بحران رو به رشد آن را با اشاره به چیستیِ بحران محیط زیست که امروزه ادعای بحرانی بودن آن مطرح می­باشد، تبیین نموده است. یافته­های پژوهش یاد شده نشان می­دهد، پی­ریزی اخلاق براساس همان بنیادهایی که سبب بروز بحران شده است، نه تنها مفید و مؤثر نمی ­باشد بلکه منجر به بروز معضلات بیشتری خواهد شد. به باور وی، قبل از هر برنامه­ ریزیِ اخلاقی باید آموزش انسان متحول شود.
عزیزی[۲۱]، در پژوهشی میان­رشته­ای با بررسی علوم قرآن، حدیث، فلسفه، محیط زیست و با تمرکز بر اخلاق زیست­محیطی و نیز دین اسلام – از آنجا که دینی همه جانبه است و به مسائل زیست ­محیطی توجه ویژه دارد- درصدد کشف ارتباط دین و اخلاق، اخلاق، فلسفه و محیط زیست برآمده است. هدف از این پژوهش، معرفیِ نظرات اسلام و شریعت پیامبر خاتم، برای پاسخ به بحران محیط زیست بوده است. براساس یافته­های این پژوهش، اخلاق، بهترین راه حل برون رفت از بحران زیست­محیطی کنونی معرفی شده است. همچنین پژوهش یاد شده تعالیم اسلامی را به­عنوان یک الگوی جامع پیشگیری از مسائل زیست محیطی و نیز حفظ و آبادانی محیط زیست معرفی نموده است.
بیدهندی و همکاران[۲۲]، در پژوهش خویش با تحلیل آموزه‌های موجود در ادیان توحیدی، نقش آموزه­های دینی در حل بحران زیست­محیطی را بررسی نموده ­اند. هدف از پژوهش یاد شده پاسخ به این سؤال می­باشد که نقش انسان در ایجاد فساد و شر، اعم از طبیعی یا مابعد­الطبیعی، چگونه بوده است. یافته­های پژوهش مزبور نشان می­دهد که دین با گسترش اخلاق زیست­محیطی و ارائه الگوهای ارتباط با محیط زیست، طبیعت را برای همیشه از نابودی نجات خواهد داد. زیرا براساس آموزه­های دینی، طبیعت موجودی زنده و مقدس است. درعین حال، با نگاهی کل­نگر و سیستمی نه تنها طبیعت در تقابل با بخش دیگر از هستی یعنی انسان قرار نمی­گیرد بلکه جزئی از وجود انسان تلقی می­گردد. همچنین، استفاده و بهره­مندی از طبیعت نباید به استثمار و بهره­کشیِ ددمنشانه تبدیل گردد، بلکه ورود انسان به این بخش از هستی باید با نگاهی تعاملی صورت گیرد.
گرگی­زاده[۲۳]، در پژوهشی توصیفی- تحلیلی، با طرح ضرورت اخلاق زیست­محیطی، ابعاد این ضرورت را از دیدگاه اسلام و اندیشمندان پس از رنسانس بررسی نموده است تا بتواند به رهیافت مناسبی برای پاسخ به مسائل زیست محیطی دست یابد. این پژوهش با بررسیِ آموزه­های اسلامی و اندیشمندانِ پس از رنسانس و با فرض همه­جانبه بودن تعالیم قرآن، نگاه اسلام را نگاهی نجات­بخش برای پاسخ به بحران زیست­محیطی می­داند، در حالیکه دیدگاه اندیشمندانِ پس از رنسانس جامعیت و کفایت لازم را برای پاسخ به همه مسائل زیست محیطی ندارند. یافته­های پژوهش مزبور نشان می­دهد که اخلاق دینی و پایبندی به دستورات الهی، انسان و سایر موجودات را از بحران یاد شده نجات می­ دهند.
قاسمی[۲۴]، در پژوهش خویش مسأله محیط زیست و پاسخ به آن را در دیدگاه سیدحسین نصر بررسی نموده است. براساس دیدگاه­ نصر، راه­حل­هایی که از علوم مختلف برآمده است در پاسخ به بحران محیط زیست مؤثر نمی­باشند، زیرا خودِ این علوم زمینه­ ساز بحران محیط زیست بوده ­اند. نصر برخلاف دیگر دانشمندان به­جای رویکردی علمی، رویکرد مابعدالطبیعی را برگزیده است. یعنی بررسی بحران زیست محیطی را در چارچوب یک سنت وحیانی دنبال نموده است. ارزیابی پژوهش یاد شده گویای آن است که نصر در رابطه با بحران محیط زیست و نقش دین در حل آن، استدلال و بیان روشنی نداشته است و در عین حال برای حل بحران ایده­ای ارائه نکرده است. با این حال، با فرض پذیرش دیدگاه نصر، راه­حل وی نیاز به زمان دارد درحالیکه بحران محیط زیست نیاز به راه­حل فوری دارد. همچنین علیرغم پذیرش ضرورت الاهیات محیط زیست، باید توجه داشت که دیدگاه مزبور به تنهایی نمی­تواند مشکلات دنیای مدرن را برطرف نماید.

۲-۲-۲- پیشینه خارجی

سانتمایر[۲۵]، در کتاب خود با فراهم نمودن نوعی الاهیاتِ برگرفته از مسیحیت، برای پاسخ به دیدگاه‌های لین وایت تلاش نموده است. تأکید وی بر این است که ملکوت خدا که انسان، عدالت اجتماعی و طبیعت را در بر می­گیرد، باید عالم بشری و عالم طبیعی را نیز شامل شود. به باور سانتمایر، طبیعت حقوق خاص خودش را دارد و تکلیف دینی انسان­ها حفظ و حمایت از طبیعت است.
شئیفر[۲۶] در کتاب آلودگی و مرگ انسان، به ردِ تفسیر وایت از سـلطه پرداخته است و علیه شکل بت‌پرستانه و همه­خدا انگاریِ مسیحیت هشدار می­دهد. به باور وی طبیعت به غلط خدا انگاشته شده است. این که گاهی در الاهیات زیست­محیطی، خدا هم­مرتبه با طبیعت دیده شود بحث­برانگیز می­باشد. عده­ای درباره خدایی با تعالیِ کمتر بحث می­ کنند، خدایی رؤیایی که به نسبت خدای سنتیِ مسیحیت، تعامل و ارتباط زیادی با حوزه­ طبیعی و فرآیندهای طبیعی دارد. درواقع به باور مسیحی، اینکه خدا به شکل عیسی تجسد یافت، نشان از تقابل عمیقِ ماده و جسم در مسیحیت دارد. برخی الاهیدانان بر این رویداد محوری تأکید ورزیده تا بر عنصر غیردوگانه انگاریِ مسیحیت تأکیده کرده و ارزش سنت اعطای مادی را نشان­ دهند ( ۲۹۲: .(Siders, 2009
دِر[۲۷]، در پژوهش خود به بررسی مقاله­ وایت در خصوص ریشه ­های تاریخی بحران زیست­محیطی می ­پردازد. او این مقاله را در فضای آثار وایت و نیز استدلال­های مشابه در این مورد، پیش از انتشار مقاله وایت، مورد بررسی قرار می­دهد. وی با مرور ادله وایت، به­ ویژه مسیحی بودن وایت، نشان داده است که مقاله او به غلط تفسیر شده است.
داتی[۲۸]، در پژوهش خویش به بررسی طیفی از تفاسیر الاهیاتی از جهان طبیعی در بازه زمانی اواسط دهه­ ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰ در پرتو ادعای وایت مبنی بر اینکه دینِ غربی دشمن طبیعت می­باشد، پرداخته است. داتی، تجدید و بازبینی در تفکر سنتی مسیحی را ناکافی می­داند.
اتفیلد[۲۹]، در پژوهش خویش با اشاره به اینکه امروزه ریشه ­های تاریخی بحران محیط زیست را اغلب به نگرش­های یهودی – مسیحی از طبیعت نسبت می­ دهند و شواهدی هم دالّ بر این باور ارائه شده است، بر این باور است که شواهد زیادی نیز مبنی بر رویکرد­های نیکِ مسیحیت به محیط زیست و طبیعت غیرانسانی یافت می­ شود. پژوهش یاد شده انتقاداتِ لین وایت، ویلیام کولمن[۳۰] و جان پاسمور[۳۱] از نگرش‌های تاریخی زیست­محیطیِ مسیحیت را بازبینی کرده و تلاش نموده به آنها پاسخ دهد. اتفیلد، استدلال آنان مبنی بر رویکردهای مستبدانه و انسان­محورانه از محیط زیست که نوعی از مسیحیت تاریخی داشته است را مورد مداقّه قرار داد. او با تصدیق پیچیدگی و تنوع دیدگاه­ های مسیحیت گذشته، شواهدی از کتاب مقدس از طریق اولیا و بزرگان دین، قرون وسطا و اوایل دوران مدرن ارائه نمود که دالّ بر دیدگاه مشفقانه به طبیعت و اعتقاد به مسئولیت­های جانشینی انسان است.
کِی[۳۲]، درپژوهش خویش، از طریق خوانش ادبیِ کتاب مقدس برای گذشتن از بن بستِ بحث لین وایت تلاش نموده است. براساس یافته­های پژوهش یاد شده، در متون مقدس هیچ نشانه­ای برای تجویز تخریب محیط زیست نمی­ توان یافت. پژوهش مزبور با بررسی تصاویر انسان­وارِ کتاب مقدس از گیاهان و حیوانات و رابطه­ آنها با انسان­ها، معتقد است که آموزه­ی محوری کتاب مقدس درباره طبیعت، مراقبت از آن از طریق مجازات انسان­ها از سوی خداست. او اگرچه پرستش خود طبیعت را رد می­ کند اما دین یهودی را در بسیاری جهات طبیعت­گرا می­داند.
اکبرگ و بلاکر[۳۳] در پژوهشی، به بررسی تفاوت­های فردیِ تجربه دینی با بهره گرفتن از تز لین وایت مبنی بر اینکه سرخوردگی طبیعت در بخش اول از سفر پیدایش، منجر به تقلیل دغدغه و نگرانیِ غرب در قبال محیط زیست شده است پرداخته­اند. درواقع تزی که لین وایت در مقاله خویش مطرح کرده بود را مورد آزمایش قرار دادند. پژوهش یاد شده به صورت پیمایشی انجام گرفته است، جمعیت تحقیق، ۳۰۰ نفر از بزرگسالان یک منطقه شهری بودند. براساس یافته­های این پژوهش، شمار قابل توجهی از نتایجِ به­دست آمده موافق با تز وایت بود.
راکفلر و اِلدر[۳۴]، کتابی منتشر نموده ­اند که گردآورنده­ی مجموعه مقالات ارائه شده از سوی طیف وسیعی از دانشمندان درکنفرانس بین ­المللیِ (۱۹۹۰) دانشکده­ی میدلبری (ورمونت)[۳۵] است. این مجموعه مقالات به ارزیابی ابعاد معنویِ بحرانِ فزاینده­ی محیط زیست پرداخته است. در مقدمه­ی این کتاب آمده است که، بحران محیط زیست، بحرانی اخلاقی و مسأله­ای دینی است. همچنین، به­ طور مختصر اشاره به نگرانی­های زیست­محیطی در آمریکا به­ ویژه در ارتباط با دین و ظهور اخلاق زیست­محیطی بین ­المللی شده است. بخش­های کتاب دربردارنده طیف گوناگونی از سنت­های اعتقادی از قبیل: یهودیت، مسیحیت، لیبرال دموکرات، اسلام (به قلمِ سیدحسین نصر) و بودیسم تبتی است. دیگر بخش­ها عبارتند از: استراتژی جهانی حفاظت از محیط زیست، خطوط تاریخی و معاصرِ رابطه­ دین و محیط زیست و گفتگوی شرکت­ کنندگان در ارتباط با موضوعات یاد شده می­باشد. در خاتمه نیز تصاویری از نمایشگاه هنر کنفرانس به ضمیمه­ی متن جهانی منشور سازمان ملل متحد برای طبیعت، ارائه شده است.
رولستون[۳۶]، در مقاله خویش با اشاره به تأثیر دین در مسأله محیط زیست، معتقد است مسیحیت که به لحاظ اخلاقی و دینی بر انسان تمرکز یافته است، در بردارنده­ی تعالیمی است که اشاره به مسئولیت انسان در قبال سایر خلقت دارد. وی جهات کلی یک اخلاق زیست­محیطیِ مسیحی برمبنای کتاب مقدس را نشان می­دهد.
اِلسپث[۳۷] در پژوهش خویش، تز وایت را مبنی بر این که مسیحیت قرون وسطا، مسئول ایجاد بحران فعلی محیط زیست است، به لحاظ ساختاری به چالش کشانده است. او برای این کار ابتدا پیش­فرض­های بحث­برانگیزِ استدلال وایت را شناسایی و سپس ادعای وی را که دین غربی با رویکرد استثمارگرانه­اش موجب پویایی فن­آوری­های قرون وسطا شده است، مورد تردید قرار داد. بر اساس پژوهش او ارزش­های دینیِ قرون وسطا بسیار پیچیده­تر از آن چیزی است که وایت نشان داده است. وایت و منتقدانش به دلیل تأکید بیش از حد بر نقش ارزش­های دینی در بحران محیط زیست از توجه به ارزش­های غیر دینی – نظا­م­های اقتصادی و سیاسی– در ایجاد، اجرا یا کاربست این باورها و رفتارها غافل شدند.
وِست[۳۸] با توجه به نقدهای دانشمندانِ حوزه اخلاق زیست محیطی به الاهیات یهودی – مسیحی و نیز دیدگاه لین وایت، به بررسی فقراتی از سفر پیدایش پرداخته است. نتیجه­ای که از بررسیِ تک تک آیات به دست آورد آن است که فهم الاهیات یهودی – مسیحی از طبیعت کاملاً مثبت و در تأیید اخلاق زیست محیطیِ حافظ کل خلقت، می­باشد. البته به نظر او مشکلی که در این میان وجود دارد، انتقال این ویژگی‌های زیست­محیطی ِ مندرج در الاهیات یهودی- مسیحی به فرهنگ جدید و وارثانش است.
کیلبورن[۳۹]، در پژوهش خویش به بررسی ریشه ­های تاریخی بحران زیست­محیطی پرداخته است. به باور وی، ریشه ­های تاریخیِ بحران زیست­محیطی را می­توان در علم و آزادیِ دوره­ روشنگری از طریق دریچه­ی نگرش آنها به طبیعت و مصرف­گرایی ردیابی نمود.
طالبی دارابی[۴۰]، در پژوهش خویش به دیدگاه­ های دینی و بحران محیط زیست از چشم­انداز اسلامی پرداخته است. مقاله با نقل قولی زیبا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آغاز می­گردد: «شاخه­ های درخت، بالهای فرشتگان هستند، بالهای فرشتگان را نشکنید.» این مقاله با اشاره به دیدگاه­ های متفکران دینی و سکولار، نقش دین به­خصوص دین اسلام را در مسأله بحران گسترده محیط زیست بررسی نموده است. به همین منظور به مرور تاریخیِ مسأله – جایگاه دین در خصوص بحران محیط زیست – و اشاره به دیدگاه­ وایت پرداخته است. این مقاله در حکم درآمدی بر مطالعاتِ بیشتر در خصوص منابع مفهومی، دغدغه­ های روش­شناختی و جهات کاربردی در مواجهه با بحران محیط زیست از چشم­انداز اسلامی است. قرآن، منبعی غنی از مفاهیمی است که می­توان از آن در بازنگری درباره محیط زیست بهره جست. مفاهیمی مانند خلیفۀ­اللهی، اینکه انسان جانشین خداوند بر زمین است اشاره به امتیاز ویژه­ی انسان، مسئولیت ­ها و وظایف انسان دارد.
ادواردز در کتاب اکولوژی در قلب دین[۴۱]، بحران محیط زیست را در پرتو دین بررسی می­ کند. مدعای اصلی وی این است که فقدان تنوع زیستی، یک مسأله­ دینی است چرا که وقتی انسان­ها موجب انقراض سایر انواع می­شوند، درواقع مخلوقاتی را که خدا آفریده است از بین ­می­برند. استدلال کتاب بر این است که مسیحیان با فهم عمیق­ از اکولوژی می­توانند نقش مهمی در حل بحران ایفا کنند. ادواردز پاسخ دینی به بحران زیست­محیطی را که با آن مواجه­ایم ره­گشا می­داند ولی نه از رهگذر سنت دینی، بلکه با تعمق بیشتر در آن [سنت] و نیز تفسیر مجددِ آن در پرتو مسائل زیست­محیطی می­توان زمینه تجدید نظر در رفتارهای زیست­محیطی را فراهم آورد.
مک فاگ در کتاب خویش آب و هوای جدید: خدا، جهان و گرم شدن زمین[۴۲] مسئولیت تک تک انسان­ها- به­خصوص کسانی که در کشورهای صنعتی و بزرگ مانند آمریکا می­ز­یند- را در پدیده­ گرم شدن زمین خاطرنشان می­ کند. اینکه این انسان­ها هستند که با عادات و سبک زندگی خویش، زمین را به تباهی می­کشند. مک فاگ نشان می­دهد که چطور تصور خدا به عنوان موجودی کنترل­گر و یا صرفاً متعالی، گمراه­کننده است. در عوض، خدایی را معرفی می­نماید که وجودش در سرتاسر خلقت – که ما بخش کوچکی از آن هستیم – تجلی یافته است. همچنین، این تصور که انسان مصون از مجازات است اشتباه است. انسان قرن­هاست که زمین را به زمین بازی و سطل زباله مبدل کرده است. هدف این بوده که در رابطه­ درست با خدا باشیم، اما به اندازه کافی به رابطه­مان با محیط زیست فکر نکرده­ایم و ایمانمان فردگرا بوده است. این کتاب، باورهای دینیِ انسان را به لرزه می­ اندازد. هدف کتاب یاد شده این است که فهم جدیدی از کیستی­امان در رابطه با خدا و جهان بدست آوریم. تنها با داشتن مبنایی بسیار دقیق برای باورهایمان است که خودمان را کوچکتر می­کنیم تا فضا برای دیگران هم به ­وجود آید. ­درواقع این کتاب نشان­دهنده آن است که نوع نگرش و باورهای انسان می ­تواند شکل­دهنده باور و عملکرد درست در رابطه با محیط زیست باشد.
گریم[۴۳] در پژوهش خویش، به نقش ادیان در ارتقای آگاهی زیست­محیطی می ­پردازد. یافته­های پژوهش یاد شده نشان می­دهد ادیان می­توانند نقش مهمی در پاسخ به بحران­های زیست­محیطی داشته باشند. آگاهی­ای که بر مبنای آن انسان می ­تواند مجدداً ارتباط با طبیعت را آنگونه که در ادیان آمده است، بازسازی نماید. بنابراین با آوردن نمونه­هایی از ارتباط میان ادیان و طبیعت، سعی دارد نشان دهد چگونه ادیان می توانند به مسأله محیط زیست پاسخ دهند.

۲-۲-۳- جمع­بندی و نقد مطالعات پیشین

پیشینه­ی داخلی بیانگر آن است که در زمینه ارتباط دین و محیط زیست، پژوهش­های مختلفی انجام گرفته است. این پژوهش­ها امکان تأثیر­گذاری دین بر محیط زیست را در دین اسلام و نیز روایات و سنت دینی بررسی کرده ­اند. پژوهش­های داخلی با آوردن نمونه­هایی از متون دینی تلاش کرده ­اند نشان دهند دین – اسلام – توانایی پاسخ دادن به مسأله محیط زیست را دارد. در عین حال این پژوهش­ها این باور را که بحران محیط زیست تحت تأثیر باورهای دینی به ­وجود آمده است، رد می­ کنند. بررسی پیشینه داخلی نشان می­دهد غالب پژوهشها به روش اسنادی (کتابخانه­ای) انجام گرفته­اند. در میان پژوهش­ها، پژوهش میدانی و تجربی برای سنجش و بررسی تأثیر دین بر رفتارهای زیست محیطی یا ارزیابی چگونگی تأثیر دین در ایجاد یا پاسخ به مسأله محیط زیست در داخل کشور و بر اساس آموزه­های دین اسلام، به ندرت صورت نگرفته است.
پیشینه خارجی نیز بیانگر آن است که پژوهش­های متعددی در خارج از کشور، رابطه دین و محیط زیست را ارزیابی نموده ­اند. در این پژوهش­ها دو رویکرد اساسی از هم متمایز می­شوند. رویکرد اول با این فرض که باورهای برآمده از آموزه­های دین، به انسان سلطه بر طبیعت را وعده می­ دهند و نیز دیگر موجودات و محیط زیست را وسیله­ای برای لذت بردن انسان برشمرده­اند، سبب شده ­اند رفتارهای سلطه‌گرانه و لذت­طلبانه انسان، بحران محیط زیست را به ­وجود آورند. رویکرد دوم با این فرض که بحران محیط زیست نتیجه باورهای غیر دینی و دنیاطلبانه می­باشد، راهِ­حل بحران یادشده را راه­حلی معنوی می‌داند. براساس دیدگاه­ های برآمده از رویکرد مزبور در صورتی که نگرش انسان­ها نسبت به جهان اطرافشان و محیط زیست، نگرشی معنوی باشد، انسان با بحران­های زیست محیطی روبرو نخواهد شد. این دیدگاه با برشمردن مواردی از آموزه­های دینی، در ادیان مختلف، نشان می­دهد تعالیم دینی با مقدس شمردن حیات و نیز با توصیه به تعادل در رفتار و توجه به محیط زیست، از طریق اصلاح الگوهای رفتار زیست محیطی، می ­تواند از بروز بحران پیشگیری نموده یا پاسخی برای بحران محیط زیست فراهم آورند.
نکته حائز اهمیت در پژوهش­های خارجی این است که، این پژوهش­ها به تناوب دیدگاه­ وایت را مورد نقد و ارزیابی قرار داده­اند. بررسی این پژوهش­ها نشان می­دهد اتفاق نظر در ارتباط با دیدگاه وایت وجود ندارد. همچنین، تاکنون دیدگاه وایت به طور تطبیقی با سایر دیدگاه ­ها مقایسه و تعدیل نگردیده است. از بررسی پژوهش­های خارجی می­توان نتیجه گرفت ضرورت توجه به دیدگاه وایت و بررسی آن، اجتناب ناپذیر است، زیرا این دیدگاه تأثیر قابل توجه­ای بر اندیشه­ های متأخرتر در ارتباط با رابطه دین و محیط زیست داشته است. در عین حال، یافته­های منتسب به دیدگاه وایت که نقش دین در ایجاد بحران محیط زیست را تصریح می­نمایند، توجه به دیدگاه مزبور را به عنوان یک دیدگاه رقیب، پر اهمیت می‌سازد.
بسیاری از پژوهش­های بررسی شده در پیشینه تجربی، نشان می­ دهند مطالعه رابطه دین و محیط زیست، در سطح توصیفی باقی مانده­اند.
به طور کل، بر اساس یافته­های برآمده از نتایج پژوهش­های بررسی شده می­توان اظهار داشت تعالیم و آموزه­های دینی با تغییر نگرش انسان­ نسبت به جهان پیرامون و بخصوص محیط زیست و طبیعت می‌توانند رفتارهای زیست محیطی انسان­ها را تغییر داده و امکان اصلاح و بهبود مسائل مربوط به محیط زیست را فراهم نمایند. جهان معاصر دارای ساخت­های پراکنده و متمرکزی می­باشد که محصول آن، بحران­های متفاوت در جهان پیرامون انسان­ها می­باشد. پژوهش­های یاد شده به این سؤال که دین چگونه می ­تواند در وضعیت کنونی انسان را از بحران محیط زیست بیرون ببرد، پاسخ روشنی نداده­اند.

۲-۳- مبانی نظری

۲-۳-۱- مقدمه

پژوهش­های متعددی به بررسی نقش جهان­بینی و ادیان در بحران محیط زیست پرداخته­اند. بر این اساس دیدگاه­ های متعدد و متنوعی در ارتباط با چگونگی رابطه دین و محیط زیست ارائه شده است. لیکن به طور کل، در بررسی رابطه دین و محیط زیست دو رویکرد مهم و قابل تمایز مطرح می­باشند. رویکرد اول مربوط به دیدگاه­ هایی است که با تأکید بر نقش منفی دین و ارزش­های دینی در بحران محیط زیست به تحلیل شرایط و عوامل بحران می­پردازند. رویکرد دوم مربوط به دیدگاه­ هایی است که نقطه اشتراک آنها تأکید بر نقش مثبت دین و ارزش­های دینی در حفظ محیط زیست و پیشگیری و حل بحران زیست محیطی می­باشد. در بخش مبانی نظری، تعریف مفاهیم و نیز معرفی بخشی از دیدگاه­ های مرتبط با دو رویکرد مزبور ارائه می­ شود. از آنجا که پژوهش پیش رو به طور خاص دیدگاه­ های نصر و وایت را بررسی می­نماید تا مبتنی بر ایده­های نظری این دو پژوهشگر به تبیین مسأله محیط زیست و رابطه آن با دین بپردازد، معرفی دیدگاه­ های دو پژوهشگر یاد شده و گسترش مبانی نظری و مفهومی پژوهش در فصل سوم صورت می­گیرد.

۲-۳-۲- تعریف مفاهیم

۲-۳-۲-۱- محیط زیست[۴۴]

خاستگاه لغوی «environment» به اصطلاح فرانسویِ باستانی environner برمی­گردد، که به معنای حصار (احاطه کننده) می­باشد. واژه­ی «nature» ریشه­ عمیق­تری دارد، از واژه­ی لاتینیِ natura آمده است. بحث از «environment» غالباً در قرن بیستم و پس از آن رخ داده است در حالیکه بحث در باب معنا و اهمیت «nature»، قدمتی باستانی دارد (Jamieson, 2008: 2).
در پژوهش پیش رو «محیط زیست»، اشاره به محیط زیستِ طبیعی دارد و محیط زیست مصنوع را شامل نمی­ شود. چرا که مفهومِ «محیط زیست»، افزون بر محیط زیست طبیعی و محیط زیست انسانی، محیط زیست اجتماعی و مانند آن را دربرمی­گیرد. واژگان «طبیعت» و «محیط­زیست»، خاستگاه و تاریخ مختلفی دارند و یکی نیستند. بر این اساس، «محیط زیست» عبارت است از کلیه عوامل بیرونی که بر بقا، رشد، گسترش و تکثیر ارگانیسم تأثیر می­گذارند. این عوامل را می­توان به عوامل فیزیکی، بی­جان و عوامل زیست­شناختی یا جاندار تقسیم کرد. اجزای فیزیکی محیط زیست شامل همه عوامل غیربیولوژیکی مانند دما، باد، مواد شیمیایی معدنی و تابش است. ارگانیسم­ها نیز اجزای زیست­شناختی محیط زیست محسوب می­شوند (پارکر، ۱۳۸۲: ۱۸۵). همچنین، «محیط زیست» را به آن­چیزی که فرایند زیستن را احاطه کرده و با آن در کنش و واکنش است، تعریف می­ کنند. محیط زیست واجد معانی گسترده­ای است و مسائل مربوط به آن گوناگون و تا اندازه­ای پیچیده­اند. واژه «محیط زیست» به معنای پیرامون است، لذا می­توان چنین تعریف کرد که محیط زیست نشا­ن­دهنده فضائی است که با کلیه شرایط فیزیکی، بیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و غیره که تمام موجوداتی را که در آن زندگی می­ کنند دربرمی­گیرد و نیز مجموعه ­ای از روابط بین آنها را شامل می­ شود (همان: ۱۶۸).
«محیط زیست» از دیدگاه نصر(۲۰۰۶)، به معنای طبیعت یا طبیعت بکر است که بنابر تعریف وی یعنی همه آنچه که ساخته انسانی نباشد یا تحت­تأثیر مناسبت­های انسانی قرار نگرفته باشد. براساس دیدگاه وی، محیط زیست، شامل محیط زیستِ بدن انسان نیز می­ شود. بنابراین آلودگیِ زنجیره غذایی، محیط زیست بدن را تهدید می­ کند. این تهدید چنان برای نصر نگران­کننده است که معتقد است بشر، حرکتی انتحاری در پیش گرفته است. بدین معنا که اگر«طبیعت» را نابود کنیم-«همان شالوده­ی وجودمان»- خودمان را نابود خواهیم کرد. به بیان نصر«قتل طبیعت، خودکشی است.» (Schwencke, 2009: 21-22).

۲-۳-۲-۲- طبیعت[۴۵]

واژه­ی طبیعت دربردارنده معانیِ متفاوتی است، سه معنای ابتدایی دارد: نخست، هرچیزی غیر از محیطِ دست­ساز و مصنوعی انسان، هرچیزِ جدا از مصنوعات انسانی که نزدیک به معنای حیات وحش است. معنای دوم، دلالت بر هر چیزی از جهان که جدای ماورای طبیعی (خدا، الهه، ارواح) باشد. به این معنا، طبیعت شامل فرآورده ­های مصنوعی انسان (هنر، معماری، فرهنگ و تمدن) می­باشد. سوم، معنای ارسطویی از طبیعت است. طبیعتِ یک چیز، جوهر ذاتی­­­ای است که اگر مانعِ رشد و بروز نداشته باشد، آشکار می­گردد. موجودات زنده طبیعتی دارند که از طریق فرایند­های زیستی (طبیعت) ظهور و بروز می‌یابند (Ferre, 1988: 28-29) شایان ذکر است که مراد از طبیعت از نظر فلاسفه زیست­محیطی همین محیطی است که انسان با آن سروکار دارد و از آن تأثیر و تأثر دارد نه کهکشان­های دور (Keller, 2010: 2).
بنابر دیدگاه نصر، «طبیعت» عبارت است از همه آنچه که نه به دست بشر ساخته شده و نه فعالیت‏های بشری در ساخت آن تاثیری داشته‏ است. از ستیغ کوه‏ها گرفته تا قعر اقیانوس‏ها، از جلبک‏ها تا فیل‏ها، طبیعت می­باشند. به عبارت دیگر، انسان‏ نیز جزئی از این طبیعت است و بدنش تابع همان‏ قوانین فیزیکی و طبیعی­ای است که باقی‏ جهان طبیعت از آن پیروی می‏کنند. اما از آنجا که انسان برای مخالفت‏ و یا شورش در مقابل خدا و همچنین بی‏حرمتی به‏ طبیعت آزاد است، به لحاظ تکنیکی می‏توان گفت‏ با سایر موجودات طبیعی یکسان نیست. بنابراین مقصود نصر از طبیعت، هرچیزِ غیر انسانی‏ و خارج از فعالیت انسانی است. البته‏ در جوامع سنتی معمولاً این فعالیت‏ها با طبیعت‏ سازگاری دارند اما در جوامع صنعتی هرگز چنین سازگاری با طبیعت دیده نمی‏شود. لازم‏ به گفتن نیست که حتی در جهان امروز، طبیعت‏ و محیط­های ساخته بشری به گونه‏های مختلفی‏ تفسیر می‏شوند (دین­پرست، ۱۳۸۷: ۸).

۲-۳-۲-۳- اکوسیستم[۴۶]

به لحاظ علمی اصطلاح «محیط زیست»، متفاوت از اصطلاحِ «اکوسیستم» است. «محیط زیست» اشاره به محیطی که ما در آن زندگی می­کنیم دارد. به عبارتی هرآنچه ما را دربرگرفته است. درحالیکه «اکوسیستم» به ارگانیسم­ها و عوامل فیزیکی موجود در یک مکان مشخص اطلاق می­ شود که از طریق جریان انرژی و مواد شیمیایی، ارتباط درونی می­یابند تا ساختار مشخصه­ی تغذیه­ای تشکیل دهند (پارکر، ۱۳۸۲: ۱۸۶). یک اکوسیستم می ­تواند دارای هر اندازه­ای، از یک سر سوزن گرفته تا تمام بیوسفر[۴۷] باشد. این واژه در ابتدا در سال­های ۱۹۳۰ برای توصیف وابستگیِ متقابل ارگانیسم­ها به هم و با محیط زیست زنده و غیرفعال استفاده می­شد (نوری، ۱۳۷۲: ۱۵۲).
برای مطالعه بیوسفر که گستره­­ی وسیعی دارد آن را به قطعات کوچک، همگن و یکنواخت تقسیم می‌کنند که قابل تعریف نیز باشند که به این قطعات کوچک­تر اصطلاحاً اکوسیستم گفته می­ شود. واژه­ی اکوسیستم برای نخستین بار در سال ۱۹۳۵ توسط «تنسلی»[۴۸] اکولوژیست انگلیسی پیشنهاد شد که خلاصه­شده دو کلمه­ی «سیستم اکولوژیکی»[۴۹] می­باشد که به معنای مجموعه موجودات زنده و محیط زندگی آنها است (اردکانی، ۱۳۹۱: ۱۶).

۲-۳-۲-۴- بحران[۵۰]

پژوهش های پیشین در مورد بررسی وضعیت رقابت پذیری ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

هیچ کمبودی در تعداد تعاریف رقابت پذیری وجود ندارد ولی مشکل اصلی در عدم وجود تعریفی جامع از رقابت پذیری است. اما بطور کلی می توان رقابت پذیری را قابلیت و توانمندی هایی دانست که یک کسب و کار ، صنعت ، منطقه ، کشور دارا هستند و می توانند آن ها را حفظ کنند تا در عرصه رقابت بین المللی ، نرخ بازگشت بالایی را در فاکتورهای تولید ایجاد کرده و نیروی انسانی خود را در وضعیت نسبتا بالایی قرار دهند. به عبارت دیگر ، رقابت پذیری ؛ توانایی افزایش سهم بازار ، سود دهی ، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بین المللی برای یک دوره طولانی است. مفهوم رقابت پذیری شامل موارد مختلفی مانند مزیت نسبی و یا دیدگاه رقابت پذیری قیمتی، استراتژی و دیدگاه مدیریتی و همچنین دیدگاه تاریخی و فرهنگی-اجتماعی است .برخی رقابت پذیری را یک پدیده کلان اقتصادی می دانند و آن را ناشی از عواملی چون نرخ ارز ، نرخ بهره و کسری بودجه کشورها می دانند. دیدگاه دیگر ، رقابت پذیری را محصول وفور نیروی کار و ارزان بودن دستمزدها در کشور می داند. دیدگاهی دیگر رقابت پذیری را تابعی از غنای کشور ها از نظر برخورداری از منابع طبیعی می داند. اخیرا بسیاری از دیدگاه ها ، رقابت پذیری را به شدت تحت تاثیر سیاست های دولت می دانند.این دیدگاه ها هدفگذاری ، حمایت و تشویق صادرات و سوبسیدهای دولتی را عامل اساسی در موفقیت بین المللی کشورها در صنعتی خاص می دانند. با وجود شواهد زیاد دال بر صنعت این دیدگاه ، برخی مطالعات و مشاهدات این نظر را تصدیق نمیکنند. دیدگاهی دیگر نیز وجود دارد که رقابت پذیری را ناشی از تفاوت در دیدگاه و عملکرد مدیران در فعالیت های اقتصادی از جمله دیدگاه آنها به چگونگی رابطه کارگر و کارفرما می داند.(مهرگان و همکاران،۱۳۸۷،ص۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مجمع اقتصاد جهانی ، رقابت پذیری را توانایی اقتصاد ملی در پایداری رشد یا حفظ استاندارد زندگی (درآمد سرانه) می داند. از نظر سازمان همکاری اقتصادی و توسعه ، رقابت پذیری یعنی توانایی یک ملت در تولید کالاها و خدمات برای ارائه در بازارهای بین المللی و به طور هم زمان حفظ و یا ارتقای سطح درآمد شهروندان در بلندمدت. از دیدگاه کنفرانس سازمان ملل در مورد توسعه تجارت[۵] ، واضح ترین نگرش به رقابت پذیری از مسیر مقایسه عملکرد اقتصاد کلان و اقتصاد زندگی جامعه بر اساس بهره وری عوامل تولید به دست می آید. مفهوم دقیق رقابت پذیری در این دیدگاه توانایی کشورها در فروش محصولاتشان در بازارهای جهانی است. به عقیده موسسه مدیریت توسعه ، رقابت پذیری ملی به مفهوم اجتماع ساده بنگاه های انفرادی نیست ، بلکه نتیجه عوامل متعددی نظیر نحوه هدایت اقتصاد توسط دولت ، سیاست های اجتماعی و مکانیزم ایجاد ارزش می باشد. رقابت پذیری به مفهوم توانایی کشور در ایجاد ارزش افزوده و افزایش ثروت جامعه به وسیله مدیریت دارایی ها و ایجاد جذابیت ها و … است. بر اساس دیدگاه هیت نیز ، رقابت پذیری ملی عبارت است از میزان تولید کالاها و خدماتی که از سوی یک کشور بتواند به بازارهای بین المللی راه یابد. ضمن آنکه در همین مدت درآمد واقعی شهروندان خود را افزایش دهد و یا دست کم مانع کاهش آن شود. کوهمن نیز معتقد است که رقابت پذیری را می توان به صورت توانایی یک اقتصاد برای ثابت نگه داشتن سهم خود در بازارهای بین المللی و یا افزایش سهم خود در بازار هر فعالیتی که انجام می دهد تعریف کرد ، به شرطی که استانداردهای زندگی را برای حاضران در فرایند رقابت پذیری بهبود بخشد و یا حداقل مانع افت این استانداردها شود. ( بهیکش ، ۱۳۸۰،ص۴۶ )
۳-۱-۴ تعاریف رقابت پذیری
تا کنون تعاریف زیادی از دیدگاه های مختلف در رابطه با رقابت پذیری مطرح شده است. رقابت پذیری به منزله فرآیندی است که افراد ، منابع ، تصمیمات و اقبال خوش را شامل می شود. در دو دهه اخیر شاهد دو مکتب فکری متفاوت در زمینه رقابت پذیری بوده ایم. رویکردهای مبتنی بر فناوری و رویکرد مبتنی بر شایستگی. بر مبنای رویکرد اول ، فناوری اساس رقابت پذیری است ، در حالی که مبنای رویکرد دوم ، سازمان یادگیرنده می باشد که بر قوت ها جهت ماندگاری از طریق الگوبرداری و نیز پیش بینی و پاسخ گویی اثر بخش به تغییرات تاکید می شود.( آقازاده ، ۱۳۸۹، ص۲۳)
اسکات[۶] ، رقابت پذیری را به عنوان توان افزایش درآمد ها با سرعتی برابر با رقبا و ایجاد سرمایه های ضروری جهت رویارویی با آن ها در آینده تعریف می کند.(اسکات،۲۰۰۷، ص۱۱۷)
باکلی ، معتقد است رقابت پذیری شامل کارایی (دستیابی به اهداف با حداقل هزینه) و توانایی ( داشتن اهداف صحیح) بوده و انتخاب اهداف مناسب از اهمیت بسیاری برخوردار است. رقابت پذیری هم اهداف و هم وسایل دستیابی به اهداف را شامل می شود.(باکلی[۷] ،۲۰۰۴، ص ۱۷۵)
طبق تعریف مارتز[۸] ، رقابت پذیری معادل قدرت اقتصادی یک واحد در مقابل رقبایش در بازاری است که براحتی کالاها ، خدمات ، مهارت ها و ایده ها فراتر از مرزهای جغرافیایی عرضه می شود. رقابت پذیری در سطح بنگاه می تواند بعنوان توانایی بنگاه در طراحی ، تولید و بازاریابی محصولات و فروش آن ها بیشتر از رقبا تعریف شود. (مارتز ، ۲۰۰۶،ص۱۱۳)
دی کروز و راگمن[۹] ، معتقدند که رقابت پذیری در سطح شرکت را می توان به صورت توان شرکت در طراحی ، تولید و یا ارائه محصولاتی که در مقابل محصولات رقبا ، دارای قیمتی پایین تر یا کیفیتی بالاتر در مقابل هزینه ای برابر باشد تعریف نمود. (دی کروز و راگمن ، ۲۰۰۷،ص۱۲۷)
رقابت پذیری از دیدگاه انجمن رقابت پذیری آمریکا [۱۰]، به این شرح است : رقابت پذیری به معنای توانایی در افزایش تولید از طریق خلق کالاها و خدماتی با سطح بالاست که بتواند پاسخ مناسبی به معیارهای بازار جهانی ارائه دهد.(مهرگان و همکاران ، ۱۳۸۷،ص۶)
در گزارش رقابت پذیری صنایع اطلاعاتی کانادا اشاره شده که شرکتی رقابت پذیر است که بتواند ضمن ایجاد بازگشت سرمایه قابل قبول ، سهم بازار را حفظ کرده و یا افزایش دهد. بنابراین رقابت پذیری به واسطه سهم بازار و سودآوری شناسایی می شود.(صفری ، ۱۳۹۰، ص۱۸۷)
انجمن ملی رقابت پذیری ایرلند[۱۱] ، رقابت پذیری را اینگونه بیان می کند: رقابت پذیری عبارت است از توانایی در بدست آوردن و حفظ بازارهای داخلی و خارجی.(فقیه نصیری ، ۱۳۸۹، ص۷۵)
با بررسی همه تعاریف فوق مشخص می شود که هر یک از آنها به بیان یکی از ابعاد موثر بر رقابت پذیری کشورها در صنعتی خاص می پردازد. همچنین با توجه به تغییراتی که در محیط اقتصادی بین المللی رخ داده است ، هیچ یک از این تئوری ها برای بیان علت تجارت کشورها و دلیل موفقیت کشوری در صنعتی خاص و توانایی یک کشور در حفظ موقعیت رقابتی خود در بلند مدت کافی نبوده و نیاز به ارائه نظریه ای است که بتواند ورای مزیت نسبی ، به بیان دلایل رقابت پذیری یک صنعت در سطح جهان بپردازد.(گارلی[۱۲] ،۲۰۰۵،ص۱۳۹)
رقابت پذیری یک اقتصاد ، به رقابت پذیری شرکت های داخل آن بستگی دارد. با این حال رقابت پذیری اقتصاد ملی چیزی فراتر از جمع ساده یا میانگین رقابت پذیری شرکت­های آن می باشد. رقابت پذیری در سه سطح ملی یا کشوری ، صنعت و شرکت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.(پورتر و میلر[۱۳]،۱۹۹۸، ص۱۲۰)
۲-۱-۵ سطوح رقابت پذیری
۲-۱-۵-۱ رقابت پذیری در سطح ملی
رقابت پذیری در عرصه ملی عبارتست از توانایی یک ملت برای ایجاد ارزش های پایدار از طریق واحدهای تولیدی یا بنگاه های اقتصادی خود به منظور ارتقای سطح زندگی شهروندان و به طور کلی افرادی که در ایجاد این ارزش ها فعالیت دارند. نیروی محرکه رقابت پذیری ، بهره وری است. ملت ها از طریق تربیت ماهرترین نیروی کار و ایجاد مناسب ترین فضای کسب و کار با یکدیگر به رقابت می پردازند. فراهم کردن چنین فضایی به نوبه خود به جذب سرمایه گذاری ها و رشد و تعالی شرکت های تجاری و ایجاد فرصت های شغلی جدید کمک می کنند. (علمی ، ۱۳۸۹، ص۳)
برخورداری از منابع طبیعی فراوان و نیروی کار ارزان اگرچه امتیاز بزرگی است اما رقابت پذیری را تضمین نمی کند. دستیابی به بالاترین سطوح بهره وری در این زمینه عامل تعیین کننده ای است. تحقق این هدف نیازمند سرمایه گذاری های کلان در بسیاری از زمینه ها (ایجاد زیر ساخت ها، توسعه آموزش حرفه ای ، تحقیق و توسعه و … ) است . خط مشی های اقتصاد کلان یک کشور محیط مساعدی برای ارتقای بهره وری از طریق دسترسی شرکت­ها به سرمایه گذاری خارجی ، فناوری پیشرفته و بازارهای گسترده فراهم می کند. شرکت­هایی که بتوانند به تولید کالاها و خدمات منحصر به فرد و ایجاد شده با ابتکار و فناوری پیشرفته به بازارهای بین المللی اقدام کنند بر رقبای خود پیشی خواهند گرفت ؛ ثروت و درآمد بیشتری کسب خواهند کرد و در رفاه و خوشبختی اتباع کشور خویش نقش ارزنده تری ایفا خواهند کرد. (علمی ، ۱۳۸۹، ص۳)
مفهوم رایج رقابت پذیری در سطح ملی ، توانایی کشورها در تولید محصولاتی است که می توانند در رقابت بین المللی عرض اندام نمایند. به اعتقاد، مون و همکاران ، رقابت پذیری یک کشور می تواند موقعیت رقابتی آن کشور در بازار بین المللی بین سایر کشورهای مشابه از نظر توسعه اقتصادی باشد. منزلر و هوکانن ،بر این اعتقاد است که سطح رقابت پذیری بین المللی یک صنعت یا یک بنگاه به عوامل زیادی در سطح خرد و کلان وابسته است . تنها ملاحظه ترکیبی و جمعی متغییرهاست که می تواند بیانگر پویایی های رقابت پذیری بین المللی باشد. سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه[۱۴] معتقدند که رقابت پذیری عبارت است از سطحی از تولید کالا و خدمات کشور که در شرایط بازار آزاد بتواند تقاضای بازارهای جهانی را جذب کند و سطوح مختلف این تقاضا را برآورده سازد و در عین حال به این وسیله درآمد واقعی شهروندان را در بلندمدت افزایش دهد.این سازمان در تعریف دیگری از رقابت پذیری عنوان کرده است که «رقابت پذیری نوعی از وضعیت بازار آزاد است که یک کشور می تواند به تولید کالاها و ارائه خدمات بپردازد ، در حالی که رقبای خارجی را در کنار خود حس می کند و هم زمان بتواند درآمد واقعی خود را افزایش دهد». (علمی ،۱۳۸۹،ص۳)
بر مبنای دیدگاه پورتر ، مهمترین هدف اقتصادی ملتها ایجاد استاندارد بالای زندگی برای شهروندان می باشد که این استاندارد توسط میزان بهره وری در استفاده از منابع بکار گرفته شده در امر تولید و تجارت تعیین می گردد. در واقع همین عامل است که وضعیت رقابت پذیری کشور ها در صنعتی خاص را تعیین می کند (پورتر،۱۳۸۷،ص۲۴).پورتر در قالب مدل الماس ملی معتقد است که مزیت رقابتی ملل از چهار عامل تعیین کننده تاثیر میپذیرد : شرایط عوامل ، شرایط تقاضا ، صنایع مرتبط و پشتیبان ، استراتژی ، ساختار و رقابت پذیری شرکت. وی همچنین تاثیر دو عامل دیگر را نیز حائز اهمیت می داند اما برای آنها حالت کمکی قائل است که شامل اقدامات دولت و رویدادهای شانسی و اتفاقی می باشد. از جمله مراجعی که به توسعه و اندازه گیری شاخص های رقابت پذیری ملی پرداخته اند می توان به سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی ، موسسه استراتژی و رقابت پذیری وابسته به مدرسه عالی هاروارد ، موسسه توسعه مدیریت و مجمع جهانی اقتصاد اشاره کرد. دو نهاد اخیر با مشارکت هم کتاب سال رقابت پذیری جهان را انتشار کرده اند و بر اساس شاخص هایی معین رقابت پذیری کشورها را اندازه گیری و رتبه بندی می کنند و بیان می کنند که رقابت پذیری به معنی میزان ثروتی است که یک کشور در بازار جهانی بیشتر از رقبایش خلق میکند.کتاب سال رقابت پذیری جهان روابط بین محیط ملی یک کشور ( جاییکه دولت نقش کلیدی ایفا می کند ) و فرایند ایجاد ارزش ( توسط بنگاه ها و افراد ) را مورد توجه قرار می دهد. این کتاب بر پیامد تعامل چهار عامل رقابت پذیری که محیط ملی کشور نامیده می شود ، تمرکز دارد. این عوامل شامل : عملکرد اقتصادی ، کارایی دولت ، کارایی تجارت ( بازرگانی ) و زیر ساخت می باشند که هر کدام از این دسته عوامل شاخص های مخصوص به خود را دارند. بر اساس مفروضات کتاب سال رقابت پذیری جهان ، بواسطه عملکرد مناسب در این ابعاد ( این چهار عامل و بیش از ۳۰۰ شاخص ) ، فضایی ملی به وجود می آید که رقابت پذیری جهان را تداوم می بخشد. ( آقازاده ،۱۳۸۶ ،ص ۱۴۴-۱۴۳)
عوامل یاد شده و شاخص های آن ها به شرح شکل (۱) می باشد.
جدول۲-۱ : عوامل و شاخص های رقابت پذیری ملی

عوامل

شاخص ها

عملکرد اقتصادی
( ۷۷ شاخص)

ارزیابی محیط اقتصاد کلان ، اقتصاد محلی ، تجارت بین المللی ، سرمایه گذاری بین المللی ، اشتغال و قیمت ها.

کارایی دولت
( ۷۳ شاخص )

گستره ای که در آن سیاست های دولت مساعد رقابت پذیری است ، مالیه عمومی ، سیاست مالیاتی ، چهارچوب نهادی ، قوانین تجارت و چارچوب اجتماعی دولت.

کارایی تجارت
( ۶۹ شاخص )

گستره ای که در آن سازمان ها خلاقانه ، سود ده و پاسخگو رفتار می کنند ، کارایی بهره وری ، بازار کار، مالی ، رویه های مدیریتی ، ارزش ها و نگرش ها

زیر ساخت ها
( ۹۵ شاخص )

گستره ای که در آن ساختار ، فن آوری ، دانش و منابع انسانی با نیازهای تجارت همخوان است. زیر ساخت پایه ، زیر ساخت علمی ، زیر ساخت فن آوری ، بهداشت و محیط و آموزش

۲-۱-۵-۲ رقابت پذیری در سطح صنعت
با وجود اینکه رقابت پذیری صنعت ماهیت جداگانه و خاص خود را دارد، ولی صنعت از یک ماهیت بینابینی نیز برخوردار است ؛ بدین معنی که از یک طرف ، زمانی که به عنوان محیط خرد فعالیت و رقابت بنگاه ها و کسب کار ها در نظر گرفته می شود ، ماهیت زیر ساختی به خود گرفته و به سطح ملی شباهت پیدا می کند. از طرف دیگر زمانی که به عنوان مجموعه ای از بنگاه های فعال در یک حوزه تخصصی ( مانند خودرو ، مواد غذایی ، خدمات بانکی و بیمه ای و غیره) در مقایسه با صنایع رقیب در فضای رقابتی ملی و بین المللی در نظر گرفته می شود، ماهیتی کارکردی به خود گرفته و به سطح بنگاهی شباهت پیدا می کند.( هر چند که خود متشکل از بنگاه های زیادی است که در یک حوزه تخصصی معین مشغول فعالیت و رقابت می باشند) بر این اساس رقابت پذیری صنعت در برخی موارد از لحاظ مفهومی و نیز از نظر شاخص های تعیین کننده رقابت پذیری با رقابت پذیری کشور و بنگاه نقاط مشترکی دارند. ادبیات نظری و تجربی رقابت پذیری صنعت نیز همانند ماهیت صنعت ، در برخی موارد بصورت مستقل و در بسیاری از موارد بصورت مشترک با سطوح ملی و بنگاهی به بررسی مباحث مربوط به رقابت پذیری در این سطح پرداخته است.(آقازاده ، ۱۳۸۶،ص۱۴۴)
باکلی و همکاران او رقابت پذیری صنعت را در قالب یک چارچوب کاربردی شامل ابعاد عملکردی رقابتی ، پتانسیل رقابتی و فرایند مدیریتی می دانند. بایستی توجه داشت که رقابت پذیری یک فرایند مستمر بوده و از حالت ایستا برخوردار نیست. بر این اساس در زمان بکار گیری این مفهوم نه تنها باید نتایج عملکردی و پتانسیل ایجاد چنین عملکردی را مد نظر قرار دهیم بلکه بایستی به فرایند چگونگی حصول این عملکرد توجه کافی داشته باشیم (باکلی و همکاران ، ۲۰۰۴ ، ص۱۷۵).
به نظر پورتر ، دو عامل اصلی برای بررسی سودآوری یک کسب و کار در بازار وجود دارد که عبارتند از : ساختار صنعتی که کسب و کار در آن فعالیت می کند، و موضع یابی رقابتی کسب و کار در آن صنعت. این دو عامل استراتژیک هستند که منجر به طراحی و اجرای استراتژی کسب و کار می شود ساختار صنعت ارزش ایجاد شده توسط فعالیت اقتصادی اعضای صنعت و نیز توان آنها برای سهیم شدن در ثروت ایجاد شده را توصیف می کند. در واقع یک صنعت زمانی می تواند رقابت پذیر بوده و نسبت به صنایع رقیب در بازارهای رقابتی ارزش بیشتری ایجاد نماید که از هماهنگی خوبی با عوامل محیط ملی برخوردار بوده و نیز از تعادل مناسبی در بین نیروهای ساختار داخلی خود بهره مند باشد . پورتر بطور معمول ساختار صنعت را متشکل از پنج نیرو می داند. شدت رقابت بین رقبای موجود در صنعت ، تهدید تازه واردین به صنعت ، تهدید محصولات جانشین ، قدرت چانه زنی خریداران ( مشتریان ) و قدرت چانه زنی عرضه کنندگان. این پنج نیرو جذابیت و رقابت پذیری صنعت را در بازارهای رقابتی مشخص می کنند. یک بنگاه فعال در یک صنعت خاص می تواند با در نظر داشتن این نیرو ها موضع رقابتی مناسبی برای خود در آن صنعت و در بازار رقابتی رقم زند. همچنین یک کشور می تواند با توجه به این نیرو­ها زمینه را برای رقابت­پذیری صنایع خود در بازارهای رقابتی جهانی فراهم نماید.(آقازاده ، ۱۳۸۶،ص۱۴۶)
۲-۱-۵-۳ رقابت پذیری در سطح بنگاه ]شرکت ، سازمان[
رقابت پذیری از دیدگاه یک شرکت عبارتست از توانایی تولید و عرضه کالاها و خدمات به گونه ای مطلوب تر و کارآمد تر از رقبای ذی ربط. در بخش تجارت ، رقابت پذیری به مفهوم موفقیت در بازارهای بین المللی بدون برخورداری از حمایت های دولتی یا هر گونه یارانه است. اگرچه پایین بودن هزینه حمل و نقل در یک کشور ممکن است سبب شود که بنگاه های تولیدی آن کشور بتوانند در بازار داخل یا بازارهای کشورهای مجاور کالاهای خود را با موفقیت عرضه کنند اما رقابت پذیری صرفا از طریق تفوق در بهره وری[۱۵]حاصل می شود. (علمی، ۱۳۸۹،ص۳)
در اقتصاد متکی بر بازار ، بنگاه ها به منظور جذب مشتری بیشتر با یکدیگر رقابت می کنند و ازین رو دائما رفتارهای یکدیگر را زیر نظر گرفته و استراتژی های متنوعی برای کسب موفقیت اتخاذ می نمایند. بنابراین رقابت موجب می شود تا بنگاه ها به بهترین شکل عمل نمایند ، کالاهایی را با بهترین کیفیت تولید کنند و خدماتی را با پایین ترین هزینه ارائه دهند. فضای رقابتی بر اساس مکانیزم تشویق بنگاه های کار آمد و بهره ور و تنبیه بنگاه های ناکارامد و غیر بهره ور ، توسعه فعالیتهای کارآفرینانه و ورود به بازارهای جدید را ترغیب می نماید. در شرایط ایده آل بازار ، بنگاه ها در برابر تقاضای متغیر بازار و ورود بی وقفه رقبا با سرعت و انعطاف مناسب واکنش نشان می دهند. ورود بنگاه ها و شرکتهای جدید ، محرک های لازم را برای تنظیم بازار ایجاد میکند. واقعیت این است که موانع زیادی در بازار وجود دارد که مانع از رقابتی بودن واقعی بازار می گردد ، شاهد این امر ، بنگاه هایی هستند که شرایط بازار را مختل نموده و مانع از ورود تازه واردان به بازار می شود این موانع ممکن است به دلیل وجود اطلاعات نامتقارن مربوط به بازار ، فناوری ، مقررات و صرفه مقیاس ، بین بنگاه های در حال رقابت و یا برخی از اقدامات ضد رقابتی بنگاه های حاضر در صنعت در جهت توسعه کنترل خود بر بازار و ممانعت از ورود تازه واردان ایجاد شوند. رقابت بین رقبای موجود شبیه تلاش برای بدست آوردن جایگاهی است که معمولا از طریق استفاده تاکتیک هایی نظیر رقابت بر سر قیمت ، مبارزات تبلیغاتی ، تلاش برای معرفی محصول و افزایش خدمات یا ضمانت برای مشتریان صورت میگیرد. دلیل رقابت این است که یک یا چند از رقابت کنندگان احساس نوعی فشار می کنند و یا احساس می کنند فرصت هایی برای پیشرفت فراهم شده است.در بیشتر صنایع اقدامات رقابتی از جانب یکی از رقبا تاثیر مهمی بر دیگر رقابت کنندگان دارد و بنابراین ممکن است تلاشی تلافی جویانه یا تلاش برای مبارزه را بر انگیزد، این نشان میدهد که شرکت ها به طور متقابل به یکدیگر وابسته اند. این الگوی کنش و واکنش ممکن است همچنان توسط شرکت آغازگر ادامه داشته باشد و در نتیجه صنعت پیشرفت چشمگیری داشته باشد.(پورتر ، ۱۳۸۷ ، ص۴۲)

دانلود فایل ها در مورد : استراتژی نظامی برون … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

حماسه دوم حماسه آزادسازی خرمشهر است که آن هم با دلاور مردی نیروهای ایرانی پس ۴ مرحله عملیات سخت به انجام رسید.
۴-۱-۳.محاصره آبادان
مقاومت دلیرمردانه در خرمشهر باعث شد که ارتش عراق به جای سه روزه رسیدن به تهران فقط سی و چهار روز در خرمشهر گرفتار بشود. زمین گیر شدن آنان باعث شد که نتوانند به همین زودی ها به آبادان نیز برسند. آبادان سومین شهر پرجمعیت ایران که از قبل انقلاب منشا تحولات اقتصادی بود و در بحبوحه انقلاب به دلیل وجود صنعت نفت در آنجا، اهمیت دو چندانی پیدا کرده بود و مبدا اعتصابات و فعالیت های سیاسی شده بود. علی ای حال در جریان حمله عراق به خرمشهر و پایداری مردم آن شهر، در تاریخ ۱۹ مهر ماه به لشکر ۳ عراق دستور رسید که خرمشهر و آبادان را محاصره کنند. پل پی. ام. پی[۱۹۰] ساخت شوروی[۱۹۱] در کارون به کمک ارتش عراق آمد و آنها توانستند در طول یک شب تیپ ۶ زرهی سازمانی، تیپ ۲۶ زرهی لشکر ۵ و عناصری از تیپ ۳۳ نیروی مخصوص را از رودخانه کارون عبور بدهند. آنها یک پل دیگرهم بر روی رودخانه کارون در سلمانیه واقع در بیست کیلومتری آبادان نصب کردند و توانستند ده کیلومتر از جاده آبادان – ماهشهر را به تصرف خود دربیاورند. رزمندگان و نیروهای ارتش تلاش زیادی انجام دادند از جمله آنکه در اطراف ایستگاه هفت درگیری با ارتش عراق پیدا کردند و همین امر و تجربه عراق از مقاومت رزمندگان در خرمشهر باعث که از آن محور به آبادان حمله ور نشوند. با به تصرف درآمدن کوی ذوالفقار به دست ارتش عراق، محاصره آبادان در روز دهم آبان ماه ۱۳۵۹ کامل شد. ” در مجموع ارتش عراق سرپلی به وسعت حدود ۱۵۰ کیلومتر مربع را در شرق رودخانه کارون و در شمال شهر آبادان تصرف کرده بود.”(علایی،۱۳۹۱: ۲۲۰) عراق اگر میتوانست جزیره آبادان را تصرف کند، معادلات صحنه جنگ به کلی تغییر میکرد و میتوانست معاهده سال ۱۹۷۵میلادی را تغییر بدهد و اروند رود را شط العرب بنامد. اما مقاومت رزمندگان و مردم آبادان تا شکسته شدن حصر این شهر باعث شد عراق این خیال باطل را از ذهن خود بیرون کند. نکته قابل توجه آن است که کارگران و کارمندان پالایشگاه آبادان در طول دوران حصر در آنجا باقی ماندند و سوخت واحدهای مدافع آبادان را تامین میکردند.
اما در آخر باید اشاره کرد که به دلیل زمین گیر شدن ارتش عراق در خاک ایران طرح اشغال شهرهای اهواز، دزفول و مسجد سلیمان نیز مسکوت ماند. یاسر عرفات به صدام حسین گفته بود نفت ایران در مسجد سلیمان متمرکز شده است و اگر این شهر به اشغال درآید، ایران ناچار به تسلیم و یا توقف جنگ خواهد بود.
۴-۱-۴.مواضع ضعیف سازمان ملل متحد
دبیرکل سازمان ملل متحد در همان روز ۳۱ شهریور بدون توجه به تجاوزگری عراق به هر دو دولت پیشنهاد کرد که مساعی جمیله خود را در جهت کمک به حل مسالمت آمیز برخورد میان دو کشور به کار بندند. در روز دوم جنگ نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد به درخواست دبیر کل برای رسیدگی به این موضوع جلسه تشکیل داد و صرفا به صدور بیانیه ای اکتفا شد که در آن نسبت به وضعیت رو به گسترش بین ایران و عراق ابراز نگرانی شده بود. دولت ایران این بیانیه ضعیف را رد کرد و درخواست آنان مبنی بر انتخاب الجزایر به عنوان کشور میانجیگر را نپذیرفت. در روز ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ برابر با ۶ مهر ماه ۱۳۵۹ شورای امنیت اولین قطعنامه خود را بنا بر پیشنهاد کشور مکزیک صادر کرد. قطعنامه ۴۷۹ در پنج بند تنظیم شده بود که بدون اینکه به مسئله تجاوزگری عراق و اشغال سرزمین های ایران توسط این کشور اشاره کند و صرفا به اظهار نگرانی عمیق درباره وضعیت رو به گسترش میان و عراق بسنده شده بود به اتفاق آرا تصویب شد.(همان،۱۳۹۱: ۲۷۱) در قطعنامه ۴۷۹ اعضای شورای امنیت از دو کشور خواسته بودند که از توسل بیشتر به قوه قهریه بپرهیزند و اختلافات خود را طبق اصول عدالت و حقوق بین المللی حل کنند. قطعنامه ذیل فصل ششم منشور سازمان ملل متحد صادر گردیده بود که عملا نمیتوانست گامی در جهت جلوگیری از جنگ فرا نهاد. صدام با توجه به اشغال سرزمین هایی از ایران و احتمالا درک آنکه بیشتر از این نفوذ در خاک ایران برایش سخت و دشوار بود از شورای امنیت تشکر کرد و قطعنامه را پذیرفت. آنها خواستار آن شدند که موضوع آتش بس و جنگ در قالب سه موضوع پیگیری بشود:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. آتش بس
    1. مذاکره برای رفع اختلافات سیاسی و مرزی و تغییر معاهده ۱۹۷۵ الجزایر
    1. عقب نشینی به مرزها بر اساس توافق های بند ۲

اما ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور ایران این قطعنامه را رد کرد. در این شرایط عملا راهی جز تصمیم گیری برای دفاع از خاک کشور و بیرون راندن ارتش عراق برای جمهوری اسلامی ایران باقی نمانده بود. زیرا پذیرش آتش بس به هیچ وجه منافع ایران را تامین نمیکرد و سازمان های بین المللی نیز رابطه خوبی با ایران نداشتند. جناب آقای دکتر حسین علایی در کتاب وزین خود اشاره به گزینه چهارمی کردند و آن را گزینه ترکیبی نام نهادند. به این صورت که ایران همزمان که مشغول دفاع از خاک کشور است و تلاش میکند دشمن بعثی را به عقب براند، از هر نوع مذاکره مستقیم یا از طریق طرف ثالث نیز استقبال کند. در همین راستا ایران تلاش هایی نیز در همان ماه اول جنگ انجام داد و طرحی سه ماده ای را برای پایان دادن به جنگ در سازمان ملل متحد انجام داد. مواد این طرح عبارت بود است از:

    1. فراخواندن همه نیروهای عراق از خاک ایران
    1. اعلام آتش بس
    1. اقدامات میانجیگرانه و حضور ناظران سازمان ملل در مرزهای دو کشور.

این طرح را شهید محمد علی رجایی نخست وزیر سابق ایران ارائه داد که باز هم استقبالی از آن نشد.
البته این راهبرد در سال های بعدی جنگ بیشتر ملموس شد.
نکته قابل اشاره در مورد این مبحث آن است که نبود وزیر امور خارجه در کابینه ابوالحسن بنی صدر از نقاط ضعف اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال اول جنگ به شمار میرفت به طوری که عملا سفارتخانه های ایران در کشور های خارجی مرده و بی تحرک بود در صورتی که در ایران میتوانست با دیپلماسی قوی در همین شرایط جنگی سخت اهرم های فشار و امتیازات زیادی را فراهم بیاورد و روابطش فقط با چند کشور عربی خلاصه نشود.
۴-۱-۵.رفت و آمد هیئت های صلح به ایران
در روز چهارم مهر ماه ابوعمار یاسر عرفات رییس سازمان آزادی بخش فلسطین[۱۹۲] ( ساف ) از طریق مسیر شوروی وارد خاک ایران شد تا با مقامات این کشور به گفتگو درباره صلح بنشیند. او دیدارهایی با مقامات جمهوری اسلامی ایران داشت اما به دلایلی که در آخر ذکر خواهد شد به نتیجه نرسیدند.
پنج مهر ماه ضیاء الحق[۱۹۳]، رییس جمهور پاکستان که حبیب شطی دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی نیز او را همراهی میکرد وارد تهران شدند. مذاکره آنان نیز با مقامات تهران به سرانجامی نرسید. شاه بیت صحبت های هیئت های صلح آن بود که ایران ابتدا آتش بس را بپذیرد و بعدا وارد مذاکره بشود. طبیعی بود که ایران زیر بار این خواسته نرود زیرا بیرون راندن ارتش عراق از خاک کشور پس از پذیرش آتش بس امری ساده و سهل نبود.(بشیری،۱۳۸۹: ۲۳۵) نکته مهم و قابل توجه آن است که در این مذاکرات اولیه سال اول جنگ به هیچ وجه بحث غرامت نیز مطرح نبود. اتخاذ تصمیمی که نشان از ترس و عدم مقاومت جمهوری اسلامی ایران بود باعث میشد مثل قراردادهای پادشاهان قاجار کیلومتر ها از خاک ایران را جدا کند و در همین اثنای انقلاب ایران را تبدیل به کشوری ضعیف و بی پشتوانه بکند و بعدها نیز برای امتیاز گرفتن از ایران کشور های دیگر نیز به همین سبک عمل کنند و ایران را به پنج کشور کوچک و ضعیف تبدیل کنند. عراق در طول این مدت نیز سازمان پدافندی خود را با بهره گرفتن از امکانات مهندسی در مناطق اشغالی تقویت کرده بود و موانع و استحکامات در جلوی مواضع یگان های خود تعبیه کرده بود که بتواند سرزمین های اشغالی را حفظ کند و برای مذاکره با ایران دست بالا را داشته باشد و بتواند از این سرزمین ها برای چانه زنی با مقامات ایران استفاده کند و امتیازات لازم را اخذ کند. در تاریخ ۲۸ دی ماه سال ۱۳۵۹ نیز آقای اولاف پالمه[۱۹۴] نماینده دبیرکل وقت سازمان ملل به ایران سفر کرد و طرحی مبنایی برای حصول به توافق را به این شرح ارائه داد.
الف) منع کاربرد زور برای تسلط بر زمین های دیگران
ب) اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگران
ج) اصل آزادی کشتیرانی در خلیج فارس و آب های بین المللی
اما ایشان نیز حاضر نشد عراق را به عنوان متجاوز محکوم کند. سازمان ملل به دنبال پایان دادن به جنگ و ایجاد آتش بس بود ولی تا خروج نیروهای عراقی از سرزمین های اشغالی ایران این حصول غیر قابل دستیابی بود. در روز ۲۱ دی ماه همان سال کنفرانس سران کشورهای اسلامی در طائف عربستان برگزار شد. در این کنفرانس عراق نیز حضور داشت و صدام به نمایندگی از کشورش هشتاد دقیقه به ایراد سخنرانی پرداخت. او در سخنرانی خود خواستار مشخص شدن حاکمیت شط العرب، خطوط مرزی زمینی و همچنین اجرای قرارداد الجزایر شد. در پایان این کنفرانس هیئت حسن نیتی متشکل از روسای کشورهای پاکستان، ترکیه، بنگلادش، گامبیا، سنگال، گینه به همراه یاسر عرفات [۱۹۵]( سازمان آزادی بخش فلسطین ) و حبیب شطی ( دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی ) تشکیل شد. این هیئت در اسفند ماه به تهران سفر کرد و با اعضای شورای عالی دفاع ایران نیز دیدار کرد. آنها در جماران با امام خمینی نیز ملاقات کردند. حضور آنها به خاطر شنیدن نظرات ایران در مورد آتش بس بود وگرنه حامل پیشنهاد خاصی برای ایران نبودند. ایران نیز طرح خود را در سه ماده به هیئت صلح تقدیم کرد که عبارت بود از:
الف) تشخیص متجاوز و تنبیه او
ب) قبول آتش بس پس از خروج متجاوز از خاک ایران
ج) اعلام پذیرش عملی معاهده ۱۹۷۵ از سوی عراق
به این ترتیب سفرهای هیئت های حسن نیت به ایران برای پایان دادن به جنگ در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به این چهار مورد خلاصه میشود اما در سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ باز هم سفرهایی و گفتگوهایی جهت پایان بخشیدن به جنگ با کشور ایران و عراق انجام میشود که در بحث رویدادهای مهم جنگ در سال ۱۳۶۰ و نیز در بخش استراتژی نظامی برون مرزی ایران در جنگ با عراق پس از فتح خرمشهر در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ به آن خواهیم پرداخت.
۴-۱-۶.مقاومت، دفاع و بیرون راندن عراق از خاک ایران
ارتش عراق توانسته بود در چهار ما ابتدایی جنگ، قسمت های مهمی از خاک ایران را به تصرف خود در بیاورد. نوار مرزی ایران از شمال قصرشیرین تا اطراف آبادان را به غیر از منطقه چنگوله تا دهلران و نیز رقابیه تا بستان اشغال شده بود. همچنین سرتاسر ساحل رودخانه کرخه و بسیاری از مناطق جنوب اهواز و غرب رودخانه کارون نیز به تصرف آنها درآمده بود. البته به همت رزمندگان و مقاومت بی نظیر آنها تجاوز ارتش عراق در خاک ایران متوقف شده بود و به نظر شخصی نگارنده با توجه به انکه ارتش وضعیت مناسبی را نداشت و بسیاری از مناطق مثل پادگان حمیدیه و شرق کارون خالی از نیرو شده بود، دفع تجاوز تا این حد هم بسیار با اهمیت بود. اگر توقف عراق و زمین گیر شدن آنها را مرحله اول بنامیم، زمانی که ایران تصمیم به عقب راندن عراق به خاک خود و مرزهای بین المللی را میکند را باید مرحله دوم از راهبرد ایران نام گذاری کنیم. این مرحله به فرماندهی ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور سابق ایران کلید میخورد. او در شانزدهم مهر ماه در مصاحبه ای با لوموند[۱۹۶] گفته بود: ایران خود را برای یک حمله بزرگ آماده خواهد کرد. او توان خود را بر بازسازی ارتش و به کارگیری یگان های ارتش در عملیات های آفندی ( تهاجمی ) بنا مینهد و بدون توجه به کاربرد نیروهای مردمی، تنها به قوای سازمان یافته که متشکل از فرماندهان عالی نظامی وقت بود اکتفا میکند. ” در این راستا ارتش جمهوری اسلامی پس از مدت کوتاهی از آغاز تهاجم ارتش بعثی عراق؛ چهار عملیات مهم آفندی را از هفته دوم مهر ماه تا نیمه ی دی ماه ۱۳۵۹ در قالب عملیات های پل نادری، جاده ماهشهر، نصر و عملیات توکل طرح ریزی و اجرا کرد. به موجب انجام این چهار عملیات، سه فرماندهی در جبهه غرب درفول، غرب اهواز و شمال آبادان تشکیل شد. “(علایی،۱۳۹۱: ۲۸۴)اصول و مبانی به کار گرفته شده در این عملیات، مبتنی بر آموخته های قبل از انقلاب بود، حتی تاکتیک عملیات مبتنی بر تجاربی بود که در مانورهای آموزشی علیه دشمن فرضی حاصل شده و در یک جنگ واقعی محک نخورده بود. لذا عملیات هایی که بر اساس این اصول و مبانی به اجرا درآمد موفق نگردید.
۴-۱-۷.عملیات پل نادری
این عملیات در روز ۲۳ مهر ماه با طرح ریزی و فرماندهی تیمسار ظهیر نژاد در منطقه پل نادری و در منطقه غرب دزفول و در غرب رودخانه کرخه با هدف عقب راندن دشمن از مناطق اشغالی به اجرا در آمد. لشکر ۲۱ حمزه و تیپ ۲ دزفول مامور به تصرف کل غرب رودخانه کرخه تا مرز فکه شدند. لشکر ۱۶ زرهی قزوین نیز به عنوان احتیاط انتخاب شد. در حالی که لشکر ۲۱ سه گردان پیاده و یک گردان تانک بیشتر در اختیار نداشت و مابقی نیروها هنوز به آنها ملحق نشده بودند با آتش توپخانه به مصاف دو لشکر از ازتش عراق که بالغ بر ۲۰ گردان بودند رفتند. اما باز هم موفق عمل کردند و توانستند عراقی ها را هفت کیلومتر به عقب برانند اما با پاتک سنگین عراق، لشکر ۲۱ که ۶۰ درصد بیشتر استعداد نیرو نداشت از هم گسیخت و عقب نشینی کرد. آنها تنها توانستند سر پل مختصری را در کرانه باختری پل نادری نگه دارند. در این عملیات بیش از ۴۰۰ تفر از نیروهای لشکر ۲۱ حمزه شهید و مجروح شدند و ۶۰ تانک چیفتن که بسیار حیاتی بود و انگلستان در اوایل انقلاب از دادن آنها به ایران سر باز زده بود منهدم شد. طرح ریزی تعجیلی، عدم برآورد دقیق از نیروهای دشمن، آموزش ندیده بودن نیروها و چند عامل دیگر باعث شکست این عملیات شد. اما با استقرار لشکر ۲۱ حمزه در منطقه پل نادری تلاش لشکر یک تقویت شده ارتش عراق برای عبور ار رودخانه کرخه و پل نادری در نهم آذر ۱۳۵۹ ناکام ماند.(رشید،۱۳۹۱: ۳۱)
۴-۱-۸.عملیات جاده ماهشهر
در روز سوم آبان ۱۳۵۹، دومین عملیات ارتش جمهوری اسلامی ایران موسوم به جاده ماهشهر با هدف باز کردن جاده ماهشهر – آبادان و همچنین شکستن محاصره آبادان با استعداد نیروی بالغ بر یک تیپ شامل گردان ۱۴۴ ارتش و گردان ۲۰۱ ژاندارمری، ۱۵ نفر از نیروهای مردمی و تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری اجرا شد. این عملیات در بحبوحه سقوط خرمشهر به اجرا در آمد. بر اساس طرح این عملیات گردان ۱۴۴ ارتش میبایست با یک گردان تانک در نقش تلاش اصلی در محور ماهشهر – آبادان به خط سر پل دشمن حمله میکرد و سایر نیروها در محورهای شادگان، دارخویین و بهمن شیر در مقام تلاش های پشتیبانی وارد عمل میشدند. در روز اول نیروهای ایرانی موفق شدند ارتش عراق را به عقب برانند اما کمی بعد با پاتک شدید عراق و مورد اصابت قرار گرفتن تانک های ایرانی، نیروهای خودی با تلفات سنگین عقب نشینی کردند. نداشتن اطلاعات دقیق از تعداد نیروهای دشمن، تناسب نداشتن نیروهای خودی با اهداف تعیین شده و عوامل مختلف دیگر از جمله دلایل شکست این عملیات ذکر شده است. ابوالحسن بنی صدر اجرای ناکام عملیات را متوجه ارتشیان میدانست و در نامه ای به امام خمینی در تاریخ دهم آبان ماه نوشت: به نظر این جانب، ترس ارتشیان عامل عمده کندی کار است. نکته مثبت این عملیات آن بود که ارتش عراق حدود ۴۸ ساعت در این جبهه متمرکز شده بود و در همین ۴۸ ساعت گردان ۱۵۳ ارتش توانسته بود وارد شهر آبادان بشود و حمله عراق به آبادان عقیم بماند.(علایی،۱۳۹۱: ۲۸۷)
۴-۱-۹.عملیات نصر
عملیات نصر از آن جهت در تاریخ جنگ هشت ساله قابل اهمیت است که برای نخستین بار بنی صدر اجازه حضور نیروهای سپاه در آن را داد. او با شهید داوود کریمی فرمانده عملیات سپاه در جنوب کشور تماس گرفت و یاری نیروهای سپاه را در این عملیات خواستار شد. این عملیات که کرخه کور نیز نام دارد با طرح ریزی شهید تیمسار فلاحی در روز ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ با شرکت دو تیپ از لشکر ۱۶ زرهی قزوین که یکی از کار آمدترین یگان های ارتش بود به همراه حدود سه گردان از سپاه به اجرا در آمد. بر اساس طرح، عملیات قرار بود در چند مرحله به اجرا در بیاید. در مرحله اول پاک سازی شمال و جنوب کرخه کور، پادگان حمید و منطقه جفیر انجام گیرد و سپس منطقه طلاییه و کوشک در جنوب این منطقه آزاد شود. در مرحله دوم پس از آزاد سازی خرمشهر و به تبع آن کل منطقه خوزستان، مقرر شد نیروها در داخل خاک عراق تا شط العرب پیشروی کنند و حمله انان در عراق تا روستای تنومه در منطقه عمومی شرق بصره ادامه یابد. مرحله اول عملیات موفق بود به طوری که لشکر ۱۶ زرهی قزوین توانست یک تیپ از لشکر پنج مکانیزه عراق را نیز به دام بیاندازد و حدود ۸۰۰ نفر را نیز اسیر کند. ” بنی صدر طی پیامی به امام خمینی اظهار امیدواری کرد که مراحل بعدی نیز با پیروزی کامل اجرا خواهد شد. امام خمینی در پاسخ به نامه ی رییس جمهور در ۱۵ / ۱۰ / ۱۳۵۹ فرمودند:
(( امیدوارم خبر پیروزی نهایی را به خواست خداوند تعالی به زودی دریافت دارم. ))
(همان،۱۳۹۱: ۲۹۰)
روز دوم عملیات با پاتک سنگین دشمن آغاز شد و ارتش عراق که دارای تانک های تی ۷۲[۱۹۷] ساخت شوروی بود و از لحاظ نظامی برتری نسبی نسبت به تانک های ایرانی داشت توانست برتری پیدا کند. همچنین موشک های ضد تانک مالیوتکا[۱۹۸] که حدود سه کیلومتر برد داشت به شدت به کار ارتش عراق آمد و نیروهای خود که قصد داشتند روز دوم عملیات را در دو مرحله به سرانجام برسانند به مواضع اولیه خود در شمال رودخانه کرخه بازگشتند. در این عملیات ۱۶۰ نفر از رزمندگان از جمله حسین علم الهدی و حسین خوش نویسان به شهادت رسیدند. همچنین سه فروند جنگنده اف [۱۹۹]۴، اف ۵[۲۰۰] و سی ۱۳۰ منهدم گردید و شش خلبان به شهادت رسیدند. به نظر میرسد با توجه به عجله بنی صدر و وجود اشتباهات اساسی در استراتژی نظامی این عملیات، بسیار قابل حدس است که عملیات شکست بخورد. تنها استعداد ۲ لشکر برای اجرای یک عملیات به بزرگی اهداف تعیین شده نشان از نداشتن استراتژی مناسب نظامی است. بنی صدر قبل از شروع این عملیات به جبهه جنوب رفته بود و خطاب به رییس ستاد مشترک و فرمانده نیروی زمینی ارتش گفته بود: ” فورا به یک جایی حمله کنید، همین روزها است که در شهر راهپیمایی شود که ارتش چرا خوابیده است؟ یک هفته به شما فرصت میدهم تا در یک جایی به مواضع ارتش عراق حمله کنید.” (مصاحبه اختصاصی با سردار رشید و امیر بختیاری)
پس از ناکامی عملیات نصر، ارتش عراق توانست با عقب راندن نیروهای ایرانی در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۹ جاده هویزه به سوسنگرد را تصرف کند و به تبع آن توانست شهر هویزه را اشغال کند و تا اواخر اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در آنجا بماند.
۴-۱-۱۰.عملیات توکل
عملیات جاده ماهشهر – آبادان دومین عملیات از سلسله عملیات های چهارگانه در دوران بنی صدر و نخستین عملیات برای عقب راندن ارتش عراق به غرب رودخانه کارون بود که با شکست مواجه شد. امام خمینی در روز ۱۴ آبان ماه سال ۱۳۵۹ در پیامی اعلام کرد که: من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود. به این منظور طرح آفندی گسترده توسط ارتش جمهوری اسلامی به منظور شکستن حصر آبادان که به عملیات توکل معروف شد طرح ریزی شد و در روز ۲۷ آذر ماه ۱۳۵۹ منتشر شد. ۲۰ دی ماه سال ۱۳۵۹ و تنها پس از گذشت چهار روز از عملیات نصر یا همان کرخه کور عملیات توکل اجرا شد. این عملیات از ساعت ده صبح آغاز شد و تا ظهر به طول انجامید اما بر خلاف عملیات نصر که در مرحله اول با موفقیت همراه بود، در مرحله اول این عملیات نیز توفیق چندانی حاصل نشد. ” هوشیاری و اجرای آتش دشمن در روز پیش از عملیات ( ۱۹ دی ) نشان میداد که آنها از طرح عملیات قبلا آگاهی داشتند. این عملیات نیز بدون حضور نیروهای سپاه و نیروهای داوطلب بسیجی انجام شد و عدم توجیه نیروهای عمل کننده؛ نداشتن طرح مانور مناسب و پایین بودن روحیه ی نیروها از جمله دلایل شکست این عملیات ذکر شده است.(رشید،۱۳۹۱: ۳۳)
۴-۱-۱۱.عملیات های محدود ایران و ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عرصه جنگ
شکست های پی در پی در عملیات های چهار گانه ارتش موجب شد استراتژی نظامی ایران با نوعی بن بست مواجه بشود. در این زمان لزوم تغییر در تاکتیک و شیوه جنگیدن با دشمن احساس میشد و باید در دستور کار قرار میگرفت. لذا تعیین راهبرد نظامی، استعداد نیروی کافی برای مقابله با دشمن و همچنین طرح ریزی عملیات هوشمندانه در اولویت قرار گرفت. سپاه نیروهای بسیجی و خط شکن بسیاری داشت که از داشتن آتش توپخانه بی بهره بودند و ارتش نیز پشتیبانی رزمی و خدمات رزمی فراوانی داشت که میتوانست در کنار سپاه عملیات های بزرگی را انجام بدهد که نتیجتا در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ ه ش نیز شاهد آن اتفاق بودیم. اسفند ماه رو به پایان بود که نیروهای انقلابی توانستند با انجام یک عملیات محدود در غرب سوسنگرد به باز شدن گره بن بست استراتژی نظامی ایران نوید بدهند. در ۲۶ اسفند سال ۱۳۵۹ عملیاتی تحت عنوان امام مهدی عج الله تعالی فرج الشریف در غرب سوسنگرد با هدف انهدام دشمن به اجرا درآمد. سپاه با کمک آتش توپخانه ارتش موفق به اجرای این عملیات شد به طوری که طرح ریزی، فرماندهی و اجرای آن به عهده سپاه بود و در آتش پشتیبانی از ارتش کمک گرفته شد. از این عملیات به عنوان نقطه عطفی در تاریخ جنگ نام برده میشود زیرا سازمان رزم سپاه و ارتش با یکدیگر ادغام شدند و به ترکیب جدیدی دست یافتند. ” یعنی اندیشه کلاسیک، تجهیزات و سازمان رزم ارتش توام با خلاقیت و ابتکار، خطر پذیری و تجهیزات رزمی سبک سپاه که مانع چابکی رزمنده نیست به کار گرفته شود تا زمینه های تحول مثبت در استراتژی جنگ فراهم آید.” (همان،۱۳۹۱: ۴۴)همچنین نیروهای جنگ نا منظم به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران[۲۰۱] و نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی[۲۰۲] در منطقه اهواز و آبادان مستقر شدند و توانستند کمک زیادی انجام بدهند. در مجموع این تفکر جدید باعث پدید آمدن تحول جدید در جبهه ها بشود. البته اشاره کنیم که در بهمن ماه ایران یک عملیات محدود به نام ضربت ذوالفقار در جبهه میانی در ارتفاعات میمک به فرماندهی ارتش و کمک سپاه و هوانیروز انجام داد که به موفقیت نسبی دست یافت.
در مجموع از اسفند ماه ۱۳۵۹ تا مهر ماه سال ۱۳۶۰ ه ش ۲۵ عملیات محدود طرح ریزی و اجرا شد که نیروهای مردمی در طرح ریزی، فرماندهی و اجرا نقش محور را ایفا میکردند و بعدا این عملیات ها به نام عملیات های مردمی نیز معروف شد. نخستین مرحله از این عملیات ها تا خرداد ماه سال ۱۳۶۱ با اجرای ۱۴ عملیات به طول انجامید که چهاردهمین عملیات از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود و به طور مفصل تر از سایر عملیات ها به آن خواهیم پرداخت. سیزده عملیات دیگر به شرح ذیل میباشد:

    1. عملیات کلینه در منطقه دشت ذهاب
  1. عملیات روی ارتفاعات چغالوند در منطقه گیلان غرب

راهنمای نگارش مقاله در رابطه با تحلیل پیامد‎های ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

بعد از جنگ جهانی دوم به مدت تقریباً۴۰ سال ژئوپلتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگ‎های نیمه اول قرن بیستم منسوخ گردید، هر چند ژئوپلیتیک در این دوره از دستور کار دولت ها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما همچنان در دانشگاهها تدریس می­شد. برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپلیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اول اینکه جغرافیدانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردند و سیاست‎های آلمان نازی را متأثر از این مکتب می‎دیدند. خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنار کشیده، توجه خود را به دولت ها و درون مرزهای سیاسی بین المللی معطوف داشتند و واژه ژئوپلیتیک بر چسب غیر علمی‎به خود گرفت و از محافل علمی‎و دانشگاهی طرد شد.دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی باز دارندگی هسته ای بود. توانایی پرتاب سلاح‎های هسته ای بوسیله هواپیما و موشک به فاصله‎های دور،باعث شد که دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمی‎شدند. دلیل سوم، ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده ی جهت گیری سیاست ها بود. ژئوپلیتیک جنگ سرد و ژئوپلیتیک عصر هسته ای از مشخصات دوره افول ژئوپلتیک هستند (زین العابدین، ۱۳۸۹ : 13).
۲-۱-۳- دوره احیا
بعد از پایان جنگ جهانی دوم جغرافیدانان شرمنده شدند و از آن پس تلاش نمودند جغرافیدانانی که ژئوپلیتیک را در اختیار آلمان نازی (هیتلر) گذاشته اند،کنار گذارند، و نتیجه اینکه حدود ۴۰ سال ژئوپلیتیک طرد شد. تا اینکه در دهه 1980 در جنگ ویتنام[2] و کامبوج[3] بر سر تصاحب منطقه ی مکنگ[4]، گر چه هر دو کشور از بلوک شرق بودند، ایدئولوژی نتوانست جنگ را از بین ببرد. بنابراین، در گزارش این مناقشه و روابط دو کشور، مجدداً از مفهوم ژئوپلتیک استفاده شد و سپس کسینجر[5] بصورت تفننی از واژه ی ژئوپلیتیک در مسائل جهان استفاده نمود. علاوه بر آن در جنگ ایران و عراق (1988-1980) و اشغال کویت توسط عراق (1991-1990 ) و به ویژه سقوط پرده آهنین در اروپا از سال 1989 موجب پر رنگ تر شدن این مفهوم شد و به خصوص فروپاشی شوروی (سابق) و برجسته شدن ملیت ها این مفهوم را به صورت یک مفهوم کلیدی در عرصه بین المللی قرار داد (زین العابدین،۱۳۸۹ :۲۸).
در حالیکه نامداران جغرافیای سیاسی چون ریچارد هارتشورن و استیفن جونز سخت در تلاش شکوفا ساختن جغرافیای سیاسی در جهان دوران میانه ی قرن بیستم شدند و سیاستمدارانی چون هنری کیسینجر واژه ژئوپلیتیک را دوباره به زبان روزمره سیاسی نیمه دوم قرن بیستم باز گرداند، جهانی اندیشانی چون ژان گاتمن و سوئل کوهن پیروزمندانه جهانی اندیشی جغرافیایی(ژئوپلتیک) را به بستر اصلی مباحث دانشگاهی باز گرداندند.در این زمینه ژان گاتمن[6] با طرح تئوری «آیکنوگرافی[7]– سیروکولاسیون[8]» «حرکت» را در مباحث ژئوپلیتیک در معرض توجه ویژه قرار داد و عوامل روحانی یا عامل «معنوی» را در جهانی اندیشی «اصل» یا «مرکز» دانست و «ماده» یا «فیزیک» را تأثیر گیرنده قلمداد کرد (مجتهد زاده،۱۳۸۶:۹۶).
سائول بی کوهن می‎گوید: موضوعات ژئوپلیتیکی مهمتر از آن بودند که جغرافیدانان آنها را کنار بگذارند و اکنون خیلی از جغرافیدانان با یک تأخیر به او ملحق شده اند و از باز گشت و تجدید حیات ژئوپلتیک به اندازه او استقبال کرده اند.
2-2-رویکردهای جدید ژئوپلیتیک
همه نظریه‎های ژئوپلیتیکی جنبه ژئواستراتژیکی داشته و برای کسب قدرت بر فضای جغرافیایی تأکید داشتند. اما پس از پایان جنگ سرد و با مطرح شدن نظام نوین جهانی بسیاری از دیدگاه های ژئوپلیتیکی جنبه ی کمی‎پیدا کرد و حتی بعضی از این دیدگاه ها در عالم سایبر اسپیس مطرح شدند. در نظام نوین جهانی عده ای در تحلیل ژئوپلیتیکی خود، رویکرد انرژی را مد نظر قرار دادند،عده ای به مسائل زیست محیطی معتقد بودند، بعضی فرهنگ را عامل اصلی ژئوپلیتیک دانستند و بالاخره، عده ای مسائل ژئواکونومی‎را در تحلیل ژئوپلیتیکی خود مورد توجه قرار دادند. می‎توان گفت که معیار‎های قدرت که نظامی‎گری بود، به طور کلی جای خود را با معیار‎های مذکور تغییر داد. یعنی، قبل از پایان جنگ سرد، معیار اصلی قدرت نظامی‎گری بوده و تمام عوامل اقتصادی، اجتماعی به صورت ابزار مورد توجه بوده است.به علاوه مشخصه ی اصلی ژئوپلیتیک دوره جنگ سرد جهان دو قطبی، جهان سوم و کشورهای عدم تعهد بودند، اما در نظریه ی جدید ژئوپلیتیکی، جهان چهارم مطرح است (زین العابدین، ۱۷۱:۱۳۸۹).
۲-2-۱-رویکرد نظم نوین جهانی
اولین بارجورج بوش پدر[9] رئیس جمهور اسبق آمریکا در جریان جنگ خلیج فارس در1990م نظام نوین جهانی[10] را مطرح نمود. و در سال 1991 پس از مذاکرات خود در هلسینکی[11] با گورباچف[12] و مارگارت تاچر[13]، رهبران اروپا، سازمان ملل متحد،کشورهای عربی به ویژه خلیج فارس و سایر هم پیمانان خود، نظریه نظام نوین جهانی خود را اعلام نمود (حافظ نیا،۵۳:۱۳۸۵).
این نظام دیدگاه‎های جدید آمریکا را بیان می‎کند. با فروپاشی نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از بین رفتن رقابت قدرت ها، جهان از این پس صاحب نظام نوینی شود که بر قدرت همه جانبه آمریکا استوار است. قدرت و سلطه آمریکا بر جهان بدون تسلط بر خلیج فارس ممکن نبود. نظام نوین جهانی طرحی جدید برای سلطه بر مناطق مهم جهان توسط آمریکا بود. این نظام به رغم عنوان گول زننده آن، شکل جدیدی از استعمار نو است که جهان را به سوی مخاصمه و تلاطم سوق می‎دهد. جورج بوش پدر نظم نوین جهانی را این چنین تعریف می‎کند: «نظم نوین جهانی می‎گوید که بسیاری از کشورها با سوابق متجانس و همراه با اختلافات، می‎توانند دور هم جمع شوند تا از اصل مشترکی پشتیبانی کنند و آن اصل این است که شما با زور کشور دیگری را اشغال نکنید…» اما آمریکائیها از زمان پی ریزی چنین نظریاتی، کمترین توجهی به آنچه خود معتقدند نداشته اند و تعبیر «نوام چامسکی» نظم نوین جهانی تعبیر تازه ای از توسل به زور و انقیاد مضاعف ملت ها است.تمام ابعاد نظم نوین جهانی بر پایه منافع و توسعه طلبی آمریکا استوار است در عصر نظم نوین جهانی، ثبات و امنیت تقریباً به طور کامل برای هیچ کشوری- حتی آمریکا- وجود ندارد.
2-2-2-رویکرد ژئواکونومی
پایه و اساس ژئواکونومی‎استدلالی است که از طرف ادوارد لوتویک[14] ارائه شده است. او خبر از آمدن نظم جدیدبین المللی در دهه نود می‎داد که در آن ابزار اقتصادی جایگزین اهداف نظامی‎می‎شوند. به عنوان وسیله اصلی که دولت ها برای تثبیت قدرت و شخصیت وجودی شان در صحنه بین المللی به آن تأکید می‎کنند و این ماهیت ژئواکونومی‎است (عزتی،۱۰۷:۱۳۸۸)
ژئواکونومی‎عبارت ازتحلیل استراتژی­ های اقتصادی بدون درنظر گرفتن سودتجاری،که ازسوی دولتها اعمال می­ شود،به منظورحفظ اقتصادملی یا بخشهای حیاتی آن وبه دست آوردن کلیدهای کنترل آن ازطریق ساختارسیاسی وخط مشیهای مربوط به آن پرداخت. (عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت و فضا را مدّ نظر دارد و هدف اصلی آن کنترل سرزمین و دستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای اقتصادی فناوری و بازرگانی است بدین ترتیب به نظر می‎رسد مفاهیم ژئواکونومی‎در رویارویی با مسائل قرن 21 از کارآیی مناسبی در مقیاس جهانی برخوردار خواهد بود (واعظی،1388 :32)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت وفضا را بررسی می‎کند. فضای بالقوه ودرحال سیلان همواره حدود ومرزهایش درحال تغییروتحول است،ازاین رو آزادازمرزهای سرزمین وویژگیهای فیزیکی ژئوپلیتیک است.درنتیجه تفکر ژئواکونومی‎شامل ابزارآلات لازم وضروری است که دولت می‎تواندازطریق آنها به کلیه اهدافش برسد.(عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎و ژئوپلیتیک دارای تفاوتهای اساسی با هم می‎باشند،اول اینکه ژئواکونومی‎محصول دولت ها وشرکتهای بزرگ تجاری با استراتژیهای جهانی است درحالی که این خصیصه در ژئوپلیتیک نیست. نه دولت ونه شرکتهای تجاری هیچ نقشی درژئوپلیتیک ندارندبلکه یکپارچگی اتحادیه ها،منافع گروهی وغیره برپایه نمونه‎ های تاریخی با عملکردی نامرئی دراستراتژیهای ژئوپلیتیکی پایه واساسی برای همه صحنه‎های ژئوپلیتیکی هستند.
دوم اینکه هدف اصلی ژئواکونومی‎کنترل سرزمین ودستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای تکنولوژی وبازرگانی است. ازلحاظ کاربردی بایدگفت که مفهوم وعلم ژئوپلیتیک می‎تواند درنشان دادن راه وروش‎هایی برای پایان دادن به نزاعها ودرگیری ها ودرمجموع اختلافات نقش اساسی داشته باشددرحالی که ژئواکونومی‎ازچنین ویژگی برخوردارنیست(عزتی،1387: 112)
2-2-3- رویکرد ژئوکالچر
ژئوکالچر یا ژئوپلیتیک فرهنگی فرایند پیچیده ای از تعاملات قدرت،فرهنگ، و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیده‎های نظام اجتماعی همواره در حال شکل­ گیری، تکامل،آمیزش، جابجایی در جریان زمان و در بستر محیط جغرا فیایی کره زمین اند.به عبارت دیگر ژئوکالچر ترکیبی از فرایند ‎های مکانی – فضایی قدرت فرهنگی میان بازیگران متنوع و بی شماری است که در لایه‎های مختلف اجتماعی و درعرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقش آفرینی پرداخته و در تعامل دائمی‎با یکدیگر بسر می­برندو بر اثر همین تعامل مداوم است که در هر زمان چشم انداز فرهنگی ویژه خلق می‎شود.از این رو ساختار ژئو کالچر جهانی بیانگر موزاییکی از نواحی فرهنگی کوچک و بزرگی است که محصول تعامل‎های مکانی – قضایی قدرت فرهنگی اند که در طول و موازات یکدیگر حرکت می‎کنند (دیلمی‎معزی،2:1387).
ژئوکالچر پدیده ای است که بر شالوده نظام اطلاع رسانی نوین و یا صنایعی استوار است که به تولید محصولات فرهنگی مبادرت می‎ورزد وظیفه این صنایع تولید انبوه محصولات فرهنگی است. نظام سلطه فرهنگی در جهان کنونی در کنار نظام سلطه اقتصادی یا سیاسی از عناصر اصلی نظام ژئوپلیتیک جهانی می‎باشند. امروزه منطق حاکم بر فرایند‎های ژئوکالچر جهانی بر اشکال پیچیده و تکامل یافته تر شیوه‎های رقابتی مبتنی است. این فرایند در عین نافذ بودن، مدام در تکامل می‎باشد
پدیده‎های فرهنگی به دلیل خصیصه‎های مکانی شان همواره میل به ثبات و پایداری در مقابل نوآوری ها دارند که می‎توان به تلاش جوامع سنتی و حفظ میراث فرهنگی و آداب و سنن و نمادهای تاریخی و … اشاره کرد. از طرفی الگوهای تمدنی به واسطه ماهیت فضائیشان در جهت سرعت بخشیدن به تغییرات فرهنگی و زدودن مرزهای قراردادی هستند(حیدری،۱۳۸1 :۱۶۸).
۲-2-4- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
مسایل ژئوپلیتیک زیست محیطی از اواخر قرن بیستم به موضوع اصلی فعالیت­ها و نگرانی­ها بین گروه‎های انسانی و بازیگران ملی و فراملی در سطوح منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. محیط زیست بشری در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی دستخوش مخاطرات گردیده است. این مخاطرات در سه بعد: کاهش و کمبود منابع، تخریب منابع و آلودگی محیط زیست تجلی یافته است. از دید ژئوپلیتیک، کمبود منابع زیست محیطی یا محروم کردن انسانها از زیستن در مکان مورد علاقه آنها رقابت و کنش متقابل بین گروه‎های انسانی و بازیگران سیاسی در سطوح مختلف را در پی دارد.(www.civilica.com).
طی چند دهه گذشته، افزایش جمعیت، گسترش دامنه مداخلات بشر در طبیعت برای تأمین نیازهای فزاینده از منابع کمیاب طبیعی، گسترش رویکرد سودانگاری در غالب طرح‎های توسعه ای، بی پروایی نسبت به جستار پایداری محیط زیست در ساخت سازه ها و زیر ساخت ها و مانند آن،پیامدهای ناگواری همانند گرمایش کروی، ویرانی لایه ازن، پدیده ال نینو، طوفانهای سهمگین، بالا آمدن سطح آب دریاها، گسترش گازهای گلخانه ای، خشکسالی، سیل، فرو نشست زمین، کاهش آب شیرین، بیابان زایی، کاهش خاک مرغوب، آلودگی هوا، باران‎های اسیدی، جنگل زدایی و نابودیت تنوع زیستی، نشانه‎هایی از جهانی شدن پیامدهای فروسایی محیط زیست در سطح فروملی و فراملی و جهانی بودن بوده اند. تداوم وضعیت موجود،آینده زیست و تمدن فراروی بشر را مبهم و نامطمئن کرده است.نگرانی از این وضعیت به همراه شرایط نا مطلوب کنونی، در طرح رویکردهایی همانند امنیت زیست محیطی، ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک زیست محیطی، توسعه پایدار بسیار اثر گذاشت. با توجه به این که مفهوم «جهان» از مقیاس‎های مطالعاتی دانش یاد شده است، مرزهای محلی و ملی را در نوردیده اند، محیط زیست سویه ای ژئوپلیتیک یافته است (کاویانی،۱۳۹۰: ۸۵).
2-2-5-رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی
در مورد ماهیت و چیستی ژئوپلیتیک انتقادی نظریه‎های مختلفی ارائه شده است. عده ای از نظریه پردازان، ژئوپلیتیک انتقادی را در مقایسه با ژئوپلیتیک سنتی، که به دلیل سوء استفاده از شواهد جغرافیایی به نفع مقاصد امپریالیستی لکه دار گردیده، از لحاظ علمی‎مستقل و بی طرفانه می‎دانند که می‎تواند با دیدگاهی متعالی به امور جهانی نگریسته و تحقیق عینی بپردازد(مویر،220:1379). عده ای را باور بر این است که ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست­های پنهان دانش ژئوپلیتیک است (میرحیدر،42:1386)
از اوایل1970، شاهد ظهوررویکردی نوین به نام «ژئوپلیتیک انتقادی[15]»هستیم.دانشمندان ژئوپلیتیک چون اتوتایل[16] ومیشل فوکو را می‎توان ازپیشگامان این حرکت نوین دانست. این دانشمندان به طور همزمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کردند و هم خود از اندیشمندان این عرصه بودند. این افراد، سیاست اندیشمندانه خود را بر «ضد ژئوپلیتیک» تعریف کرده و با وجود این، در چارچوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار می‎کردند (مویر،۳۷۸:۱۳۷۹).
محققین ژئوپلیتیک انتقادی تمایل دارند بجای تمرکز بر شناسایی عوامل جغرافیایی مؤثر بر شکل گیری قدرت دولتها و سیاست خارجی ایشان، از یک سو دریابند که سیاستمداران چگونه «تصاویر ذهنی» خود را از جهان ترسیم نموده اند و این بینش ها چگونه بر تفاسیر آن ها از مکان‎های مختلف تأثیر می‎گذارند؟ ژئوپلیتیک انتقادی به عنوان نظریه ای نسبتاً جدید که توانسته است خود را بر اساس مؤلفه‎های حاکم میان بازیگران روابط بین الملل، نظام مند سازد، چارچوبی مناسب برای فهم ژئوپلیتیکی جدید، به دور از عناصر سختی هم چون مرز و مکان ایجاد کرده است. بر اساس فهم برخی از موضوعات، بدون توجه به بعضی مسائلی که طبق نظریات سنتی غیرمرتبط می‎نمودند، امری ناقص خواهد بود. از منظر ژئوپلیتیک انتقادی، استراتژی قدرت همیشه نیازمندبه کارگیری فضا وهمین سبب گفتمان می­باشد. (www.javanemrooz.com)
رویکرد انتقادی، کوشش منتقدانه برای کشف ساختارهای جامعه معاصر است که ضمن نقد زیربنایی رویکردهای رایج در شناخت جامعه به تبیین کاستی ها ی روش شناسی آنها می‎پردازند و شیوه‎های اثبات گرایی (پوزیتیوسیتی) را در مطالعه جامعه نقد می‎کند و بر این انگاره استوار است که صرف تجربه و روش‎های تجربی کافی نیست و نباید مطالعه جامعه را همسان با مطالعه طبیعت انگاشت. هدف نظریه پردازان مکتب انتقادی، ایجاد دگرگونی‎های فرهنگی و روشنگرانه برای کاهش نابرابری‎های جهانی، برقراری عدالت بین المللی، احترام به تفاوت ها و گرایش به ارزش‎های فرهنگی جدیدی است که بر فرایند تعامل موجود در صحنه‎های اجتماعی و تمدنی حاکم شود و تعامل و عمل را در چارچوب ارزشهای موجود رهبری کند (مشیر زاده،۱۳۸۴ :۲۲۱).
هر چند ژئوپلیتیک به مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت سیاست و کنش‎های ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر می‎پردازد (حافظ نیا،۳۶:۱۳۸۵). اما امروزه گفتمان آن تابعی از چالش‎های برخاسته از «جهانی شدن‎های اقتصادی»، «انقلاب اطلاع رسانی» و«خطرات امنیتی جامعه جهانی» است (مجتهد زاده،۱۲۸:۱۳۸۱)و بالاخره ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست‎های پنهان دانش ژئوپلیتیک است.مباحث ژئوپلیتیک مقاومت و آنتی ژئوپلیتیک از جمله مباحث مهم در پژوهش ها و نوشته‎های مربوط به ژئو پلیتیک انتقادی می‎باشد.این رویکرد توجهش را صرفاً به رویه سلطه ژئوپلیتیک معطوف نداشته بلکه به رویه دیگر ژئوپلیتیک که مقاومت می‎باشد بیشتر توجه می‎کند. و عاشورا به عنوان عالیترین و متعالی ترین صحنه ژئوپلیتیک مقاومت از چنان ماندگاری و جاودانگی برخوردار بوده و هست که امروزه و در قرن بیست و یکم وهزاره سوم نیز توان تحریک و به غلیان در آوردن جنبش‎های مقاومت را دارد. بسیاری از نهضت ها و مقاومت ها در دنیای اسلام و حتی غیر اسلام الگوی مقاومت خود را از عاشورا الهام گرفته اند. (باباخانی،38:1392)
2-3-اندیشه ملی گرایی
ملی گرایی مفهومی‎کاملا سیاسی دارد. این مفهوم به عنوان یک اندیشه و فلسفه سیاسی تلقی می­ شود. اندیشه‎ای که در هر ملتی ریشه در هویت ملی و میهن دوستی آن ملت دارد. در حالی که مفهوم میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند، ناسیونالیسم پدیده ای فلسفی و نوین محسوب می‎شود که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شده است. در این راستا هنگامی‎که جنگ جهانی اول و جنگ‎های بزرگ قبل از آن بیشتر با انگیزه میهن دوستی شروع شده بود، جنگ جهانی دوم حاصل برخورد اندیشه‎های ناسیونالیستی بود.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
ناسیونالیسم به وابستگی مردم یک منطقه که براساس یک احساس مشترک به وجود آمده گفته می­ شود این احساس مشترک ممکن است علل تاریخی، فرهنگی، نژادی، جغرافیایی و غیره داشته باشد. ناسیونالیسم در حقیقت ملاتی است که گروه‎های مختلف را به هم پیوند داده و واحدی به نام ملت را به وجود می‎آورد. (روشن و فرهادیان،242:1385)
میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند. ناسیونالیسم یا ملی گرایی مفهومی‎کاملاً سیاسی است که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد. از نظر واژه شناسی ناسیونالیسم از ریشه ناسی(Nasci)آمده است این واژه لاتین متولد شدن معنی می‎دهد و نظریه تکاملی ایده ناسیونالیسم را تأیید می‎کند.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
اگر ناسیونالیسم بر مبنای برگشت به ارزشهای جاهلی و اساطیری باشد، ارتجاعی محسوب می‎شود و اگر بر مبنای یک احساس انسانی و فرهنگ خلاق باشد، مترقیانه خواهد بود. مفهوم ناسیونالیسم در قرن نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای از اروپا به سایر نقاط و از جمله خاورمیانه انتشار یافت. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمه دوم قرن نوزدهم در خاورمیانه، گسترش یافت.
اول: افتتاح مدارس جدید درمصر، لبنان وسوریه
دوم: اختراع چاپ که به دنبال خود آگاهی از امور سیاسی را افزایش داده و مشوق احیای فرهنگی- ادبی شد.
سوم: تجزیه امپراطوری‎های قدیم که به دنبال خود، خود مختاری گروه‎های ملی را به دنبال داشت.(درایسدل و بلیک،77:1386)
با شروع قرن بیستم ناسیونالیسم به یک قدرت عمده سیاسی در خاورمیانه تبدیل شد و تأثیرات آن زمانی به اوج خود رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهود به طور همزمان در این منطقه ظهور کردند، از عوامل اصلی که سبب بروز شکاف و اختلاف در میان شیعیان منطقه خاورمیانه شده، اندیشه‎های ناسیونالیستی پیروان این مذهب در کشورهای مختلف می‎باشد. تنوع نژادی و قومی‎شیعیان ساکن در منطقه خاورمیانه الهام بخش اندیشه‎های ناسیونالیستی در میان آنان گردیده و این امر واگرایی و فقدان وحدت مذهبی در بین آنان را به دنبال دارد. ویژگی عمومی‎ناسیونالیسم تأکید بر برتری هویت ملی بر دعاوی مبتنی بر طبقه، دین و مذهب است و بر این اساس عوامل زبانی، فرهنگی وتاریخی مشترک به همراه تأکید بر سرزمین خاص، هویت بخش گروهی از مردم می‎شود.
بدین ترتیب ایدئولوژی ناسیونالیسم با تأکید بر نژاد و زبان در جهان اسلام که مرکب از انواع زبانها و نژادها ی گوناگون است، یکی از عوامل اصلی واگرایی تلقی می‎گردد. تجارب تاریخی گویای این واقعیت است که حتی پان عربیسم از ادعای نهضت وحدت سراسری اعراب نتوانست در جوامع و کشورهای عربی ایجاد وحدت نماید و طی جنگهای اعراب اسرائیل و با شکست اعراب اعتبار خود را از دست داد. به طوری که در جریان جنگ 1991 آمریکا و متحدین با عراق برخی کشورهای عرب برای آزادی کویت به یک کشور دیگر عرب(عراق)، حمله ور شدند(صفوی،202:1387).
2-4-میهن خواهی
میهن خواهی یا وطن دوستی فلسفه سیاسی ویژه ای نیست، بلکه غریزه ای است که از حس اولیه ی تعلق داشتن به مکان و هویت ویژه ای آن و حس دفاع از منافع اولیه ی فردی در آن مکان ویژه ناشی می‎شود. گونه ی اولیه ی خودنمایی این غریزه کم و بیش در همه ی حیوانات قابل مشاهده است. بیشتر حیوانات محدوده‎های مشخصی را برای جولان دادن و منافع اختصاصی، فردی یا گروهی خود در نظر گرفته و به آن دلبستگی و تعلق می‎یابند و دخالت و تجاوز دیگران را در آن با سرسختی دفع می‎کنند. (مجتهدزاده،70:1381). مفهوم میهن از انگیزه‎های سیاسی دور است و از حد غریزه ی طبیعی خارج نمی‎شود. میهن خواهی یا میهن دوستی تا آن اندازه طبیعی و غریزی است که با تعلقات معنوی انسان درآمیخته و جنبه ی الهی به خود می‎گیرد و به گونه ی مفهوم مقدس خودنمایی می‎کند.
2-5- مفهوم ملت
جمع افرادی که از پیوندهای مادی و معنوی ویژه و مشخصی برخوردار باشند و با مکان جغرافیایی ویژه ای، «سرزمین سیاسی یکپارچه و جداگانه» همخوانی داشته باشند و حاکمیت حکومتی مستقل را واقعیت بخشند، ملت آن سرزمین یا کشور شناخته می‎شوند. بدین ترتیب ملت و ملیت پدیده‎های سیاسی هستند که در رابطه مستقیم با سرزمین واقعیت پیدا می‎کنند و این اصطلاحات در حالی که مباحث سیاسی هستند، جنبه ای کاملاً جغرافیایی به خود می‎گیرند. (مجتهدزاده،65:1381).
در زبان‎های اروپایی واژه ملت از کلمه(natio) مشتق شده و بر مردمانی دلالت دارد که از راه ولادت با یکدیگر نسبت دارند و از یک قوم و قبیله هستند. ملت به مجموعه ای از افراد ساکن در فضای جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق می‎شود که بر اساس عوامل و خصیصه‎هایی نظیر تبار، تاریخ، فرهنگ، دین، مذهب، سرزمین، قومیت، زبان و …نسبت به یکدیگر احساس همبستگی می‎کنند و خود را متعلق به یک ما می‎دانند.(حافظ نیا و همکاران،108:1389)

 
مداحی های محرم