وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مطالب در رابطه با اخلاق عملی در کلیله … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

فصل اول
کلیات
۱- کلیات
۱-۱- هدف تحقیق
هدف اصلی از نگارش این پایان نامه، پس از بحث و بررسی اخلاق، آشنایی خوانندگان با جنبه های عملی اخلاق در دو کتاب کلیله و دمنه و مرزباننامه است. براین اساس و باتوجه به اهمیتی که اخلاق درزندگی روزمره تمام انسانها چه در زندگی فردی وچه اجتماعی دارد، موضوع این جستار را اخلاق به صورت کل و اخلاق عملی به صورت جزء درکتابهای کلیله ودمنه ومرزبان نامه برگزیدیم. در این رساله، اساس پژوهش بر تقسیمبندی خواجه نصیرالدین طوسی استوار شده است. وی حکمت عملی را بر سه قسم میداند: اول؛ تهذیب اخلاق، دوم تدبیر منازل وسوم سیاست مدن. امید که با بررسی اخلاق در این پژوهش، توانسته باشیم که اندک گریزی به اخلاق در نزد قدما و فضلا و اندیشمندان ایرانی، هندی و دیگران زده باشیم و اخلاق دراسلام و قرآن و اخلاق عملی و سیاستنامههای ایران و فرمانروایان را نیز ورقی زده باشیم و این نکته بر ما آشکار شود که آیا اخلاق وافعال اخلاقی، با اخلاق در نزد قدما یکسان بوده و یا آنکه ارزشها وضدارزشها از منظر ایشان، با آنچه هماکنون میشناسیم تفاوت داشته است. باشد که با کمک اساتید محترم و فهیم گروه زبان و ادبیات فارسی توانسته باشیم به این مهم دست یابیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۲- پیشینه تحقیق
پیرامون کتابهای کلیله و دمنه و مرزباننامه، پژوهشهای وسیعی صورت گرفته است، لیکن تاکنون پژوهشی در زمینه اخلاق عملی در مورد این دو کتاب صورت نپذیرفته است.
این دو اثر در حقیقت میراث مکتوب پیشینیان ما در زمینه اخلاق عملی هستند که ضرورتهای امروز جامعه، ما را نیازمند آگاهی از نکات نغز اخلاقی به کار رفته در این آثار حکمی و ادبی مینماید.
باتوجه به اهمیت اخلاق وافعال اخلاقی کتابهای بسیاری دراین زمینه تدوین وتألیف شده است که ازآن جمله میتوان ازکتابهای عالمان مسلمان و غیرمسلمان مانند: اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی، جامع السعادات ملامهدی نراقی و معراج السعادﺓ ملا احمد نراقی و قابوسنامه عنصرالمعالیکیکاووس، اخلاق نیکوماخس ارسطاطالیس، اخلاقیات دوفوشه کور و……نام برد اما با این حال تمام این کتاب ها و تألیفات به صورت بسیار کلّی به مبحث اخلاق عملی به صورت مجزا پرداخته وتحقیقی که شامل حکمت عملی درکتابهای مرزبان نامه وکلیله ودمنه باشد، صورت نگرفته است .
در پی‌ ترجمه‌ آثار یونانی‌ و رومی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ و رشد نهضت‌ علمی‌ در سرزمینهای‌ اسلامی‌، متفکران‌ مسلمان‌ به‌ اهمیت‌ طبقه‌بندی‌ علوم‌ پی‌بردند و در طول‌ چند قرن‌ شکوفایی‌ تمدن‌ اسلامی‌ انواعی‌ از طبقه‌بندی‌ علوم‌ عرضه‌ کردند که‌ از آن‌ میان‌ کوشش‌ بزرگانی‌ چون‌ کندی‌، فارابی‌، اخوان‌الصفا، ابوعبدالله‌ محمد خوارزمی‌، ابن‌سینا، ابوحامد غزالی‌، فخرالدین‌ رازی‌، قطب‌الدین‌ شیرازی‌ و ابن‌خلدون‌ شایان‌ توجه‌ است‌. فارابی‌ در التنبیه‌ علی‌‌ سبیل‌السعاده انواع‌ علوم‌ را به‌ دو بخش‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: ۱٫ علوم‌ نظری‌، ۲٫ علوم‌ عملی‌. علوم‌ نظری‌ عبارتند از: ریاضیات‌، طبیعیات‌ و الهیات‌. علوم‌ عملی‌ نیز عبارتند از: علم‌ اخلاق‌ و علم‌ سیاست‌. اما در اثر مهم‌ و معروفش‌، یعنی‌ احصاءالعلوم،‌ علوم‌ اعتباری‌ را هم‌ در کنار علوم‌ حقیقی‌ ذکر کرده‌ و لذا شمار بیشتری‌ را مورد بحث‌ قرارداده‌ است‌. در آثار ارزشمند سایر متفکران‌ مسلمان‌ همچون‌ رسائل‌ اخوان‌ الصفا، مفاتیح‌ العلوم‌ خوارزمی‌، جامع‌ العلوم‌ فخرالدین‌ رازی‌، دره‌ التاج‌ قطب‌الدین‌ شیرازی و مقدمه‌ی ابن‌‌خلدون‌ مباحث تازهای در علم اخلاق عرضه‌ شده‌ است‌. ابوعلی سینا نیز، در آثار حکمی خویش نظیر الهیات، به نوعی تقسیمبندی تازهای را در این علم باب نموده که منشا بحثهای فراوانی بین اخلاقگرایان پس از خود شد. پس‌ از ابوعلیسینا‌ نیز، خواجه‌ نصیرالدین طوسی‌ در اخلاق ناصری‌ به بررسی علم اخلاق پرداخته است که اثر وی تا عصر ما جزو آثار برتر و فاخر در زمینه علم اخلاق است. یکی از بزرگترین پژوهندگان علم اخلاق، هانری دوفوشه کور، در اثر خویش، اخلاقیات، تفاوت تقسیمبندیها را به شکل دیگر مورد بررسی قرار داده است که در فصل سوم کتاب خود، دستهای از رسایل اخلاقی که به شیوه سنتی نوشته شدهاند را ذکر میکند. وی قابوس نامه، کیمیای سعادت، مرزبان نامه، کلیله و دمنه، مخزن الاسرار، حدیقهالحقیقه سنایی، مکارم الاخلاق و… را در دسته متون اخلاقی سنتی قرار داده است.
۱-۳- روش تحقیق
روش انجام تحقیق در این پژوهش روش مطالعه کتابخانهای میباشد. منابع اصلی ما در این پژوهش کتاب اخلاق ناصری، اخلاقیات دوفوشهکور، کلیله و دمنه، مرزباننامه و برخی متون معاصر و مقالات مرتبط با این جستار بوده است. ابتدا موارد مربوط به اصول اخلاق از کتب اخلاقی استخراج و سپس به صورت فصل و عنوان مخصوص تفکیک شده است. در مرحله بعد کتب مربوط به تحقیق جمعآوری و به صورت فیش تهیه شده است. در نهایت نگارش پایان نامه، تجزیه و تحلیل مباحث و نتیجهگیری صورت گرفته است.
فصل دوم
اخلاق چیست؟
۲- اخلاق چیست؟
۲-۱- تعریف اخلاق
اخلاق جمع خلق است و به معانی: خوی ، عادت ، سجیه ، خصلت ، سیرت و…… آمده است.
«الخلق والخلق : و هوالدّین و الطبع و السجیه و…. و لهما اوصاف حسنه و قبیحه … » (لسان العرب، ذیل خلق) در فرهنگ اصطلاحات فلسفی نیز آمده که: «ملکه راسخ نفسانی است، که بدون تکلیف، منشأ صدور را افعال نیکو باشد و اصل خلق: شجاعت، غفلت وحکمت است و مجموع هر سه عدالت … » (سجادی ، ۱۳۸۳ : ۱۳۳ )
درفرهنگ لغات، معانی کم و بیش مشابهی از اخلاق ارائه شده و آن را شاخهای از حکمت عملی دانستهاند.
«خلق هیأت راسخهای است درنفس، که مصدر افعال جمیله یا رذیله است، عقلاً و شرعاً. چنان که خلق نیکو یا خلق ناپسند گویند …. و علم اخلاق، یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش بد و نیک خویها و تدبیر انسان است برای نفس خود، یایک تن خاص . » (معین، ذیل خلق)
در حقیقت، اخلاقیات، مجموعه قوانین کردار و ارزشهایی که در یک جامعه به عنوان هنجار شناختهمیشود. اخلاقیات اغلب به یک سنت آرمانی وابسته است که بین چیزی که هست و چیزی که باید باشد، تمایز ایجاد میکند، در حالیکه آداب و رسوم وابسته به یک سنت مادیگرا است که تنها به دنبال پیشبرد واقعیت‌های موجود برای دستیابی به خوشبختی همگانی، از طریق رفتار منطقی است.
در زبان فارسی، واژهی خلق، بنابر تغییر حرکت حرف اول، معنای متفاوتی را افاده میکند. «ویژگیهای جسمی انسان “خَلق ” و ویژگیهای روحی و نفسانی او “خُلق” نامیده میشود میتوان گفت “خَلق ” صورت ظاهر انسانی و”خُلق ” سیرت باطن انسانی است. » ( شیروانی، ۱۳۸۴ : ۲۱) و بازمی گوید: «خلق ممکن است خوب یا بد باشد. خلق، چگونگی و هیأتی برای نفس است که در او پایدار و ماندگار شده است حالتهای گذرای نفس، خُلق نامیده می شوند.
-هرخلقی منشأ صدور پاره ای افعال مناسب با خود میباشد.
-صدور این افعال ازنقش، بدون تأمل واندیشه صورت میپذیرد.که این اخلاق، فضیلت خوانده می شود.» (همان : ۲۱ )
درفرهنگ های بیگانه از اخلاق (Morle) نیز مکرر استفاده شده و شاعران و نویسندگان بزرگی نظیر دوفوشه کور، توجه ویژهای به آن دارند.
از”فولکیه” نقل شده است که «علم اخلاق عبارت از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن میتواند به هدفش نائل آید. » (مدرسی، ۱۳۸۱ : ۱۸ )
درکتاب اخلاقیات آمده که: «بنابر تعریف ژه نابر، علم اخلاق اشاره است به سرگذشت معقول کوشش، برای وجود داشتن، سرگذشت میل انسان است به وجود. » (دوفوشه کور، ۱۳۷۷: ۸)
اخلاقیات میتواند فردی باشد، در این حالت شامل یک باید شخصی است، شخص خود تصمیم گیرنده و وضعکننده ی قانونی است که او را به انجام یا عدم انجام فعلی ملزم میکند. در این حالت هدف اخلاقیات و درستکاری، پیشبرد و بهبود وضعیت زندگی در جامعه است.
علمای مسلمان، اخلاق را به معنای ملکات نفسانی درنظر میگرفتند و تعاریف زیادی از اخلاق دادهاند.
– ابوعلی مسکویه درکتاب تهذیبالاخلاق میگوید: «اخلاق یعنی هیأتهایی راسخ و پایدار در جان آدمی که او را به انجام دادن کارهایی بدون اندیشه و تأمل برمیانگیزاند. » (مسکویه،۱۳۸۱: ۵۱ ).
– عبدالرزاق لاهیجی در کتاب گوهر مراد میگوید: «خلق ملکهای است نفسانی که مقتضی سهولت صدور افعال از نفس بدون نیاز به فکر وتأمل باشد. » (لاهیجی، ۱۳۶۴ : ۶۶۷)
– خواجه نصیرالدین طوسی که خود کتابی کاملاً علمی در باب اخلاق (اخلاق ناصری) نوشته است و معمولا در سایر کتب اخلاقی به تعریف وی از اخلاق استناد میجویند، میگوید: «خلق ملکه بود نفس را مقتضی سهولت فعلی از او بی احتیاج به فکری و رویتی. » (طوسی ، ۱۳۷۳ : ۱۰۱ )
میتوان با توجه تعاریف بالا اخلاق را چنین تعریف کرد که: اخلاق عبارت است از آداب و ارزشها و بایدهایی که درتمام زمانها و در نزد تمام مردم (بدون احتیاج به فکرکردن واندیشیدن ) پسندیده و نیکو باشد، و ملاکی برای تشخیص خوبی از بدی و انسان خوب از بد باشد.
آنچه در زمان کنونی و در اصطلاح عامیانه به نام “اخلاق” مصطلح شده است یا آنچه که در این جستار و در کتابهای ادبی آورده شده متفاوت است، اغلب دو اصطلاح “خوشاخلاق و بداخلاق”را در مورد کسی به کار میبرند، که آرام باشد، کمتر عصبانی شود و ناراحتی را تحمل کند و مردم از دست و زبان او آسوده باشند و “بداخلاق” را کسی میدانند که نقطهی مقابل صفات بالا را دارا باشد، این برداشت عوام ناشی از آن است که اخلاق موردنظر آنان با اخلاق فلاسفه و ادیان متفاوت است.
دکتر رزمجو در کتاب نقد و نظری بر شعر فارسی از دیدگاه اخلاق آورده است: «انسان دارای دو نوع صفات است: نخست: صفات حیوانی که به نام غرایز نامیده میشود و دیگر: صفات انسانی است، صفات پسندیده انسانی بر دو گونه “محاسن اخلاق” و “مکارم اخلاق” تقسیم میشود. محاسن اخلاق، انسانیت به انسان نمیبخشد که شامل: تمیز بودن، خوشرویی رعایت ادب و … است که عموم مردم مقید به رعایت آن میباشند مکارم اخلاقی یا فضایل اخلاقی صفاتی است که به انسان شخصیت عالی انسانی می بخشد و او را به مراتب رفیع کمال می رساند: مانندِ نوع دوستی، میل به عدالت و انصاف، دفاع از مظلوم و … » (رزمجو،۵۴:۱۳۸۲)
مکارم اخلاقی چون ریشه در فطرت آدمی دارند، ثابت و جاودانه هستند یعنی هیچ گاه و در هیچ زمان و مکانی ارزش خود را از دست نخواهند داد انسان مادامی که بر کره خاکی زندگی میکند به این مکارم اخلاقی نیازمند است و مورد ستایش اوست، مهربانی، انسان دوستی، دادگری، شجاعت، سخاوت، امانتداری، وفای به عهد و … از صفاتی است که همواره مورد ستایش همگان میباشد.
«ارسطو، فضایل اخلاقی را به دو دسته فضایل مانند: عدالت و فضایل عقلانی مانند: حکمت، تدبر و تامل در حقیقت (عالیترین چیز در زندگی همراه تعقل به دست میآید) تقسیم کرده است.» (ارسطاطالیس،۱۳۸۱: ۲۶)
در جایی دیگر میگوید: «فضایل عقلانی از آموختن و تفکر حاصل میشود و فضایل اخلاقی از عادت و ملکه و وظیفه قانونگذاران این است که با پدیدآوردن عادات خوب، شهروندان را خوب سازند.» (همان: ۲۸)
ارسطو میپندارد که اگر ما را به کسب عادت اخلاق خوب وادار کنند، زمانی میرسد که از انجام دادن کار خوب لذت خواهیم برد. اما نکتهای که ارسطو به آن اشاره نکرده است و آن را نادیده گرفته این است که یکی از ارکان اصلی اخلاق، اراده و خواست انسان است، انسان خود باید خواهان آن باشد که اخلاق و فضایل اخلاقی در وجود او به کمال برسند از این نظر نیز «اخلاق موجب کمال انسان است، که موجب کشف مجهول و رسیدن به مقصود است.» (ندری ابیانه، ۱۳۸۴ :۲)
«احکامی که موضوع علم اخلاق و حکمت عملی اند درباره کارهایی است که خود مقصد و هدفند بر خلاف احکام جزئی و نسبی که وسیله ای برای رسیدن به آنچه مقدم است. » (نراقی، ۱۳۸۶ : ۵)
بنابر مباحث و نظریات بالا میتوان گفت که، موضوع علم اخلاق نفس انسان است، بهعلت اینکه بر مبنای آن نیک و بد، خیر و شر و بایدها و نبایدها شناخته و معرفی میگردد و انسان خوب از انسان بد متمایز میشود و وظایف فردی و اجتماعی انسان متعهد و مسئول مشخص و معین میگردد: «موضوع این علم نفس انسانی است، از آن جهت که از او افعال جمیل و محمود، یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب اراده » (طوسی، ۱۳۷۳: ۱۵)
برخی معتقدند که اخلاق معیار ثابتی نداشته و هر زمانی اخلاق خاصی را میطلبد و اقتضا میکند و دلیل میآورند که چون دنیا متغیر و در حال تبدیل است پس موازین اخلاقی هم تغییر نپذیرد. اما باید گفت که مکارم اخلاقی چون برگرفته از فطرت پاک بشریاند و ریشه در ذات و فطرت او، ثابت و جاودانهاند و در همه اعصار و جوامع مورد ستایش و پسند نوع بشر میباشند.غزالی در کیمیای سعادت، در مبحثی چگونگی پیداشدن صفتهای خوب و بد در آدمی را چنین بیان میکند: «بدان که دل آدمی را با هریکی از این دو لشکر که در درون وی است علاقتی است و وی را از هر یکی صفتی و خلقی پدید آید بعضی از آن خلق بد باشد، که وی را هلاک کند، و بعضی نیکو باشد که وی را به سعادت رساند و جملهی آن اخلاق اگر چه بسیار است اما چهار جنساند: اخلاق بهایم، و اخلاق سباع، و اخلاق شیاطین و اخلاق ملائکه…» (غزالی،۱۳۸۷: ۳۹).
۲-۲- اخلاق بدیهی است یا انتزاعی، مطلق است یا نسبی؟
اخلاق، کمال و مصلحت فرد نیست بلکه کمال و مصلحت نوع بشر است و از آنجا که آدمیان یک نوعند آنچه برای فرد خیر و کمال است، برای جامعه و افراد دیگر نیز خیر و کمال است، درک و احساس و اعتراف به ارزش افعال و فضایل اخلاقی امری است که در همه زمان ها و مکان ها با همه تفاوتهای فرهنگی و قومی و اجتماعی مشخص و آشکار است، و به همین دلیل است که «احکام ثابتی وجود دارند که در طبیعت و نهاد بشر نهادینه شده که مطلق و دائمیاند و در واقع حکمت عملی با قبول چنین احکامی معنی دارد» (نراقی،۱۳۸۶: ۵)
و در جای دیگر می گوید: «در حکمت عملی چون متعلَّق مفهوم «خوب» و «بد» است و از «بایدها و نبایدها» حاصل میشود و اموری اعتباریاند و در همه آدمیان یکسان نیستند و در میان مردمان مختلف تفاوت میکند، بنابراین اموری نسبی و شخصی و ذهنی هستند، نه اموری کلی و مطلق و عینی، پس معانی و مفاهیم اخلاقی امور عینی نیست که قابل اثبات از طریق تجربه یا قیاس و منطق باشد، تجربه یا قیاس تنها درباره امور عینی به کار می رود ولی با این حال در اخلاق، معیار کلی وجود دارد.» (همان، ۶)
به گفته ویل دورانت: « اصل اخلاق، ناشی از آدابی است که برای حفظ و سلامت نوع، مفید دانسته شده است. بعضی از آداب فقط رسم و عرف است و جزء اخلاق محسوب نمیشود، و مسلم است که این گونه امور میتواند تغییر کند.» ( ویل دورانت، ۱۳۶۸: ۱۰۱)
ارسطو مدعی است که فضیلت نه فطری است نه ذاتی (بر خلاف عقیده افلاطون)، آن را ملکهای میداند که به صورت اکتسابی تحصیل میشود و به حد کمال میرسد او فضیلت را عقلانی و اخلاقی میداند:
«تحصیل و تکمیل فضیلت عقلانی تا حد زیادی به تعالیم مکتسبه حاصل می شود و به ممارست و گذشت زمان نیاز دارد، بر عکس فضیلت عقلانی، ناشی از عادت است، در نتیجه واضح است فضایل اخلاقی مولود فطرت و طبیعت نیست، زیرا آنچه وجودش تابع طبیعت و فطرت است، بر اثر عادت مبتدل نمیشود، چنانچه به هیچ روی نمیتوان آتش را از صعود به وسیله عادت بازداشت و آن را به سوی پایین کشاند. به طور کلی هر آنچه بالطبع است، بر اثر عادت تغییر نمیپذیرد. بنابراین فضیلت نه بر وفق طبیعت و نه بر خلاف آن پدید نمیآید، بلکه طبیعت استعداد کسب و فضایل ارزانی میدارد و این استعداد توسط عادت به کمال می رسد. » (ارسطا طالیس،۱۳۸۱ : ۸۷)
برخی از نویسندگان بر این عقیدهاند که اخلاق مسئلهای امری بدیهی نیست بلکه انتزاعی است چرا که میتوان آن را توجیه کرد. در کتاب شارل هانری دو فوشه آمده که: «اگر نیکی بدیهی میبود، بحث برای توجیه معنایی نداشت، توجیه، عملی است عقلانی و استفادهای است عملی از عقل. توجیه، قسمتهایی مشخص از یک استدلال را به نحوی در برابر مخاطب قرار میدهد که نتیجه استدلال بدون استثنا رد و یا قبول میشود. » (دوفوشه کور،۱۳۷۷: ۱۱ )
برخی از نویسندگان و اخلاقدانان نیز اخلاق را امری انتزاعی میدانند. مصباح یزدی در کتاب اخلاق در قرآن نیز به این مطلب اشارهای داشته که: «قضایای اخلاقی قضایای اخباری هستند و از موضوع و محمول تشکیل میشوند و موضوعها در قضایای اخلاقی، عناوینی انتزاعی هستند… منشأ مفاهیم انتزاعی از یک سو نفس است و از سوی دیگر چیزی ملایم با طبع که عاید نفس میشود، مثل کمال، سعادت، فوز و فلاح. » (شیروانی،۱۳۸۴ : ۴۰)


فرم در حال بارگذاری ...

« منابع مورد نیاز برای پایان نامه : پروژه های پژوهشی در مورد مطالعه تطبیقی محاربه ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشیندانلود فایل پایان نامه با فرمت word : راهنمای نگارش مقاله دانشگاهی و تحقیقاتی درباره دین و … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم