در راستای هدف شماره ۹ پژوهش یعنی تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنش شناختی به استرس یافتههای جدول (۲۷-۴) نشان میدهد که میانگین نمرات در دو گروه مداخله و کنترل پس از اجرای برنامه آموزشی متفاوت میباشد که از لحاظ آماری معنیدار است ( ۰۰۶/۰>p). بطوری که در گروه کنترل میانگین افزایش و در گروه مداخله کاهش داشته است. میانگین نمرات گروه آزمون قبل از مداخله ۴۲/۶ بود که پس از اجرای برنامه به ۶۸/۵ کاهش یافت. همچنین در گروه کنترل میانگین این متغیر قبل از مداخله ۰۲/۶ بود که پس از مداخله به ۸۸/۶ افزایش داشت. این کاهش و افزایش میانگینها در دو گروه از لحاظ آماری معنیدار گزارش شد. در گروه آزمون، کاهش میانگین استفاده از واکنش شناختی به استرس نشان از موثر بودن آموزش دریافت شده در دختران مورد مطالعه دارد.
یافتههای مطالعه قاسمزاده نساجی و همکاران (۱۳۸۹) نشان داد که مداخله شناختی- رفتاری بر پاسخهای مقابلهای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات زنان موثر میباشد. براساس یافتههای آنان این نوع مداخله بر راهبردهای شناختی غیرانطباقی و ناسازگارانه مانند نشخوار فکری، سرزنش و مقصر دانستن خود و فاجعهآمیز تلقی کردن تاثیرگذار بوده است. میانگین استفاده از راهبرد خودسرزنشگری در گروه آزمایش، قبل از مداخله ۱۳/۱۱، بود و بعد از مداخله این میانگین ۳۷/۸ و در بررسی پیگیری آن ۳ ماه بعد ۴۴/۹ تغییر پیدا کرده بود. میانگین این متغیر قبل از مداخله در گروه کنترل ۱۷/۱۱ ، بعد از مداخله ۱۳/۱۱ و ۳ ماه بعد از آن ۸۹/۹ بودند. همچنین میانگین نمرات در راهبرد نشخوار ذهنی در گروه آزمون در سه مرحله قبل از مداخله، بعد از مداخله و ۳ ماه پس از اجرای برنامه به ترتیب ۵۰/۱۳، ۵۱/۱۱ و ۲۰/۱۲ بود که در گروه کنترل این میزانها به ترتیب شامل ۲۰/۱۳، ۹۶/۱۲ و ۵۱/۱۲ گزارش شد. در رابطه با راهبرد فاجعهآمیز تلقی کردن در گروه آزمون قبل و بعد و ۳ ماه پس از مداخله میانگینها شامل ۵۸/۹، ۲۰/۸،۶۵/۷ بودند که در گروه کنترل ۱۳/۱۰، ۶۸/۹ و ۲۷/۸ گزارش گردید. همچنین این مطالعه نشان داد که مداخله اجرا شده باعث افزایش استفاده از راهبردهای شناختی بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت و متمرکز بر برنامهریزی شد. میانگین نمرات در راهبرد بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت در گروه آزمون قبل، بعد و ۳ ماه پس از مداخله ۲۴/۱۴، ۳۷/۱۵، ۵۱/۱۵ گزارش گردید. در گروه کنترل این میزانها به ترتیب به صورت ۴۱/۱۵،۵۱/۱۵ و ۹۳/۱۵ بود. در راهبرد تمرکز بر برنامهریزی در گروه آزمون قبل، بعد و ۳ ماه پس از مداخله میانگینها ۸۶/۱۴، ۸۹/ ۱۵ و ۵۵/۱۵ حاصل شد و در گروه کنترل بصورت ۵۸/۱۵، ۸۶/۱۵ و ۹۶/۱۵ اعلام شد(۹۱). تمامی موارد مذکور حاکی از موثر بودن مداخلات بر واکنشهای شناختی افراد دارند و همسو با نتیجه مطالعه ما میباشد.
پژوهش اصانلو و همکاران (۱۳۸۹) نیز نشان داد آموزش مدیریت هیجانی بر نشانگان شناختی مادران کودکان کمتوان ذهنی موثر بوده است به طوری که میانگین این متغیر در مادران گروه مداخله قبل و بعد از اجرای برنامه آموزشی تفاوت آماری معنیداری داشته است (۰۰۷/۰>p). در حالی که در گروه کنترل چنین تغییری دیده نشد. این یافته با نتیجه مطالعه ما همسو میباشد(۷۵).
در راستای هدف شماره ۱۰ پژوهش یعنی تعیین تاثیر برنامه آموزشی هوش هیجانی بر استرس تحصیلی کل در دختران مورد مطالعه یافتههای جدول (۲۸-۴) نشان میدهد که پس از اجرای مداخله نمرات استرس تحصیلی دختران در دو گروه متفاوت میباشدکه این تفاوت از نظر آماری معنیدار میباشد (۰۰۰۱/۰>P). میانگین نمرات استرس تحصیلی پس از اجرای برنامه آموزشی در گروه کنترل افزایش و در گروه مداخله کاهش یافته است. میانگین نمرات استرس تحصیلی کل در دختران
گروه آزمون قبل از مداخله ۳۶۵/۱ و پس از مداخله ۲۶۷/۱ بود که تفاوت آماری معنیدار را نشان می داد (۰۰۰۱/۰>p). میانگین نمرات استرس تحصیلی کل در دختران گروه کنترل نیز قبل و بعد مداخله ۴۴۲/۱ و ۴۴۹/۱ گزارش شد اما این افزایش در میانگین از لحاظ آماری معنیدار اعلام نشد (۴۸۸/۰=p). این یافته حاصل از موثر بودن برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دختران میباشد.
مطالعه وایت ۲۰۱۲ که طی آن به بررسی تاثیر یوگا بر استرس دختران پرداخته بود، نشان داد که تفاوت آماری معنیداری بین گروه مداخله و آزمون در استرس درک شده شان نبوده است (۸۶/۰=P). اما عزت نفس و خودتنظیمی دانشآموزان در دو گروه افزایش داشته است(۱۸). این نتیجه با یافته کار ما متفاوت است. علت احتمالی این عدم تشابه میتواند نوع مداخله بکار گرفته شده باشد.
نتیجه مطالعه اسمیت و همکاران ۲۰۱۲ نشان داد که جویدن آدامس بیش از ۴۰ تکه طی دوره دو هفتهای باعث کاهش استرس شده است. میزان استرس در گروه دریافتکننده مداخله پس از دو هفته ۵۵/۱۵ و در گروه کنترل ۸۷/۱۵ گزارش شد. نتیجه مطالعه اسمیت و همکاران با یافته پژوهش ما مطابقت دارد(۸۵).
مطالعه هالم و همکاران ۲۰۱۰ در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارت کنترل استرس با بهره گرفتن از گروه های خود توسعهدهنده باعث کاهش استرس تحصیلی در دانشجویان پزشکی شده است. میانگین نمرات گروه آزمون قبل و بعد مداخله ۷۲/۲۱ و ۷۲/۱۹ گزارش شد در صورتی که میانگین نمرات این متغیر در گروه کنترل قبل و بعد مداخله ۲۵/۱۹ و ۹۴/۱۹ شد. میزان تغییرات نمرات در گروه آزمون ۰۰/۲- و در گروه کنترل ۶۸/۰- بود که نشان از موثر بودن مداخله انجام شده دارد و با مطالعه ما همسو میباشد (۹۲).
مطالعه کارلان ۲۰۰۷ با عنوان تاثیر مشاوره گروهی بر استرس نوجوانان نشان داد که مشاوره گروهی با نوجوانان کلاسهای ششم تا هشتم باعث کاهش استرس در هر دو جنس شده بود. در دختران میزان استرس قبل و بعد مداخله ۰/۴۱ و ۰/۲۳ گزارش شد. در پسران نیز میانگین استرس قبل مداخله ۰/۳۰ بود که پس از دریافت مداخله به ۸۳/۲۲ کاهش یافت(۹۳). این نتیجه نشان از موثر بودن مداخله کارلن دارد و با یافته ما همسو میباشد.
در مطالعه هارالدسون و همکاران (۲۰۰۷) با عنوان “ارزیابی برنامه آموزشی ارتقاء سلامت مبتنی بر مدرسه در نوجوانان سنین ۱۲ تا ۱۵ سال با تمرکز بر احساس خوب بودن مرتبط با استرس” یافتهها نشان داد که پس از دریافت مداخله تعداد فاکتورهای مرتبط با استرس مدرسه (۶فاکتور اصلی) در گروه دریافتکننده، بهبود بیشتری داشتهاند بطوری که میزان احساس خوب بودن در ارتباط با استرس در هر ۶ فاکتور پس از مداخله در گروه آزمایش خوب و خیلی خوب گزارش شده بود . در حالیکه در پسران گروه کنترل، میزان خوب و خیلی خوب بودن احساس ذهنی در رابطه با استرس تنها در ۴ فاکتوردیده شد. در مورد دختران گروه آزمایش، پس از مداخله در ۵ خرده آزمون و در گروه کنترل در ۲ فاکتور خوب و خیلی خوب گزارش شد(۶۹).
در مطالعه سلطانی و همکاران (۱۳۸۹) با عنوان “اثر بخشی افشای هیجانی بر علائم اضطراب، افسردگی و استرس دانشجویان” ، یافتهها نشان داد که میزان استرس دانشجویان در گروه افشای هیجانی نوشتاری قبل از مداخله ۹/۴۰ بوده است که پس از اجرای مداخله و ۳ ماه بعد از آن به ۸/۳۴ و ۱/۳۲ کاهش یافته است. در گروه کنترل آن، قبل، بعد و ۳ ماه پس از اجرای مداخله به ترتیب میانگینها ۹/۴۱، ۲/۴۱ و ۶/۳۹ گزارش شد. در گروه مداخله با افشای هیجانی گفتاری میانگین نمرات استرس قبل، بعد و ۳ ماه پس از آموزش ۷/۳۹، ۹/۳۵ و ۱/۳۵ گزارش در حالی که در گروه کنترل آن، میانگینها ۳/۳۸، ۳۸ و ۶/۳۸ اعلام شد. این یافتهها حاکی از موثر بودن مداخله اعمال شده دارد و با یافته مطالعه ما همسو میباشد(۷۲).
در تبیین این یافته میتوان به نظریات بلاک و بلاک ۱۹۹۹ اشاره کرد که معتقد هستند افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخودارند، تعادل هیجانی بالاتری دارند و عواطف خود را به درستی تدبیر و ابراز میکنند؛ لذا هر عاملی که باعث بالا رفتن هوش هیجانی شود، میتواند در کنترل هیجانها از جمله استرس یاریرسان باشد. از طرفی بار- آن ۱۹۹۷ مدیریت استرس و قابلیتهای سازگاری را دو عامل مهم هوش هیجانی میداند (۷۵).
یافتههای جانبی پژوهش:
کیفیت ارتباط با والدین: یافتههای جانبی پژوهش نشان داد که کیفیت ارتباط با والدین بر میزان تغییرات استرس دانشآموز اثرگذار است. این بدان معنی است که ارتباطات بین فردی و مشخصا ارتباط با والدین از متغیرهای تاثیرگذار بر استرس تحصیلی تجربه شده است. این نتیجه با یافته پژوهشهای آلبرت ۲۰۰۷، ترامسدوف ۲۰۰۷ ، میسرا ۲۰۰۷ و دب و همکاران۲۰۱۰، یوسف و همکاران ۲۰۱۱ همخوانی دارد (۷ و ۹۴) .طی این مطالعات، آنان به این نتیجه رسید که دانشآموزانی که از کنترل و نظارت مادر خود بر فعالیت روزمرهشان رضایت داشتند، اضطراب کمتری را گزارش کردهاند و درصورتی که توجه بیشتری از جانب والدین دریافت کنند خطر بروز استرس در آنان کاهش مییابد. سیستم حمایتی قوی از جانب والدین باعث میشود که دانشآموز در مواقع بحرانی و شرایط حاد به خوبی مورد حمایت و پشتیبانی قرارگیرد و قادر به تحمل شرایط سخت و استرسزا باشد. مطالعه باسین و همکاران ۲۰۰۰ نیز که به بررسی اضطراب، افسردگی و استرس در میان نوجوانان دختر ۱۸-۱۳ ساله پرداخته بود نشان داد که دانشآموزانی که در ارتباط خود با والدینشان موفق تر بودهاند و از جانب ایشان اجباری برای مطالعه دروس خود نداشتهاند، استرس و افسردگی کمتری گزارش کردهاند(۹۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سطح تحصیلات والدین: یافته جانبی دیگر در پژوهش ما وجود ارتباط معنیدار بین سطح تحصیلات والدین با تغییرات استرس تحصیلی دانشآموز میباشد. این معنیداری در تحصیلات پدر با سطح سیکل و بالاتر و برای تحصیلات مادران در سطح سیکل و دیپلم معنیدار بود. دانشآموزانی که پدرانی با سطح تحصیلات بالاتر از سیکل دارند، تغییرات استرس بیشتری
را گزارش کردهاند. علت این مسئله در توقعات و سطح بالای انتظارات والدین از دانشآموز میباشد که باعث افزایش استرس آنان میگردد. فرزندان این گونه والدین کمالگرا هستند و انتظار دارند همه چیز درست و کامل باشد در نتیجه دچار استرس بیشتری خواهند شد.
این یافته با نتیجه پژوهش امینی و یوسفی ۱۳۸۰ همخوانی دارد که طی آن به این نتیجه رسید که سطح سواد دیپلم و بالاتر در پدران و مادران باعث افزایش استرس دانشجویان خواهد شد(۷۷). نتیجه پژوهش کاپلان ۲۰۰۵ نیز نشان داد که سطح تحصیلات مادر با استرس و عملکرد تحصیلی رابطه منفی دارد(۹۶).
از آنجا که سطح سواد پدر میتواند به عنوان شاخصی از طبقه اقتصادی اجتماعی افراد تلقی شود (۷۷) پس میتوان گفت دانشآموزان متعلق به طبقات پایین اجتماع در مقایسه با دانشآموزان متعلق به طبقات بالای اجتماعی، استرس بیشتری را تجربه میکنند. نتیجه پژوهش دب و والش ۲۰۱۰ نیز نشان داد که نوجوانان در طبقه اجتماعی- اقتصادی متوسط اضطراب بالاتری داشتهاند. سطح اقتصادی- اجتماعی تعیینکننده میزان استفاده و بهرهگیری از امکانات جامعه میباشد لذا آن دسته از دانشآموزانی که در گروه های پائئینتر از این لحاظ قرار میگیرند بدلیل محدودیت در دسترس به امکانات و خدمات اجتماعی، رفاهی و آموزشی و عدم دریافت حمایت کافی از جانب اجتماع بیشتر دچار استرس میگردند(۹۴).
شغل والدین، اندازه خانواده و رتبه تولد دانشآموز: در راستای این یافته باید اضافه کرد که نتایج مربوط به مقایسه نمرات تغییرات استرس آزمودنیها از لحاظ نوع شغل والدین و اندازه خانواده و رتبه تولد نیز نشان داد که هیچ یک از متغیرهای مذکور بر تغیییرات استرس تحصیلی دانشآموز اثرگذاری معنیداری ندارد. این بافته با نتیجه پژوهش امینی و یوسفی ۱۳۸۰ همخوانی ندارد. آنان در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که دانشجویان متعلق به پدرانی که دارای مشاغل علمی، فنی و تخصصی رده بالاتر بودندکمترین تجربه ناکامی و دانشجویان متعلق به پدرانی با شغل کارگری ساده بیشترین تجربه ناکامی را داشتند. همچنین فرزندان متعلق به خانوادههای کوچکتر از لحاظ بعد خانوار بطور کلی استرس کمتری را نسبت به فرزندان متعلق به خانوادههای بزرگتر تجربه کرده بودند(۷۷).
علت احتمالی این عدم تشابه، در نوع جامعه پژوهش و حجم نمونه میتواند باشد. مطالعه ما بر روی ۵۰ دانشآموزان دختر دبیرستانی صورت گرفت در حالی که در مطالعه امینی و یوسفی پژوهش بر روی ۵۵۱ دانشجو صورت گرفته بود.
آخرین معدل تحصیلی: تغییرات استرس ناشی از تعارضات در دانشآموزانی که آخرین معدل تحصیلی پائینتری داشتهاند، کمتر بوده است. معدل تحصیلی میتواند نمایی از عملکرد تحصیلی دانشآموز باشد. پس میتوان نتیجه گرفت هرچه
عملکرد تحصیلی آنان کمتر باشد استرس تعارضات آنان بیشتر است. در بعد تعارضات به بررسی میزان تضاد و درگیری فرد در موقعیت های مختلف تصمیم گیری میپردازیم. دانشآموزانی که در تصمیمگیری و انتخاب زمان و راه درست درس خواندن دچار مشکل هستند، عملکرد تحصیلی مناسبی ندارند و لذا معدل بالایی نداشته لذا از این نظر دچار استرس بالایی هستند. مطالعه بیکر ۲۰۰۳ نیز نشان داد که دانشجویان استرس بیشتری دارند عملکرد تحصیلی آنان ضعیفتر است(۹۷). نتیجه مطالعه امینی و یوسفی ۱۳۸۰ نیز نشان داد دانشجویانی که مشروط شدهاند، در بعد ناکامی و موقعیت تغییر و واکنش فیزیولوژیک به استرس نمرات بیشتری از دانشجویان مشروط نشده کسب کردهاند(۷۷). مطالعه شکری و همکاران ۱۳۸۵ نیز نشان داده است که استرس تحصیلی بالا در دانشجویان با عملکرد منفی آنها در دانشگاه ارتباط دارد. این یافته همچنین با نتیجه مطالعات بیکر ۲۰۰۳، آرمسوی، گیملی و گنجوز ۲۰۰۵، کاپلان و همکاران ۲۰۰۵، کلارک و دیکر ۱۹۸۶، لین و زیپا ۱۹۸۴، بلانبرگ و فلاهرتی ۱۹۸۵، فلستن و ویکاکس ۱۹۹۲، استراتز و همکاران ۲۰۰۰ به نقل از شکری ۱۳۸۵ همخوانی دارد (۲۰).
سن، پایه تحصیلی، میزان رضایت از رشته تحصیلی: بین سن ، پایه تحصیلی ، رضایت از رشته تحصیلی و تغییرات استرس تحصیلی ارتباطی معنیدار گزارش نشد. این مطلب نشان دهنده این است که عوامل استرسزا در تمامی مقاطع تحصیلی دبیرستان یکسان بوده و به یک اندازه بر دانشآموز موثر بوده است. از طرفی نشان میدهد که در تمامی سنین مهارتهای مقابله با استرس مورد نیاز میباشد. این یافته با نتیجه مطالعه امینی و یوسفی ۱۳۸۰، فیرر ۲۰۰۹ همخوانی دارد آنان در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که متغیر سن و پایه تحصیلی بر میزان استرس درک شده دانشجویان تاثیری ندارد(۷۷ و ۸۷).
مطالعه پور و همکاران ۲۰۱۱ برخلاف یافته پژوهشی ما نشان داد که بین میزان استرس و سن دانشجویان پرستاری ارتباط معنیدار وجود دارد(۹۸). علت تفاوت در یافته میتواند بدلیل متفاوت بودن استرسورهای برای دانشجویان پرستاری در مقایسه با جامعه پژوهشی ما باشد. پاو ۲۰۰۷ نشان داد که استرس در دختران دانشجو و جوانترها بیشتر است(۹۹). این یافته با نتیجه مطالعه صالحی ۱۳۸۳ همسو نمیباشد چرا که وی در نتایج خود نشان داد که هرچه سن بیشتر میشود استرس وی نیز بالا میرود(۱۰۰). متفاوت بودن جامعه آماری، وجود تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی از جمله علل عدم تشابه در یافتهها میباشد.
نحوه انتخاب رشته: در مطالعات ما یافتهها نشان داد که نحوه انتخاب رشته دانشآموز که توسط خود وی و با علاقه بوده است یا خیر ، بر میزان تغییرات استرس اثرگذار نبوده است. این نتیجه نشان میدهد که فقدان علاقه به دروس در پایینترین سطح عوامل استرسزا در دانشآموزان قرارگرفته است به نحوی که دانشآموزان آن را به عنوان یک عامل نارضایتی در خود نمیدانند. این در حالی است که مطالعه بهروزیان و نعمت پور ۱۳۸۵ نشان داد که هرچه علاقه به رشته در دانشجو بیشتر باشد
سلامت عمومی وی نیز بیشتر است(۱۰۱). تحصیل در رشته دانشگاهی تا حدود زیادی نشانگر آینده شغلی فرد است لذا هرچه علاقه دانشجو بیشتر باشد از انجا که شغل مورد علاقه خود را خواهد داشت اضطراب افسردگی و استرس کمتری را تجربه میکند. در رشتههای دبیرستانی هرچند دانشآموز علاقه کمی به رشته خود داشته باشد چون انتخابهای زیادی در رشته تحصیلی دانشگاهی خود دارد استرس و ناامیدی کمتری را تجربه میکند. یافته مطالعه ما با نتیجه پژوهش امیرآبادی ۱۳۸۹ همسو است که وی نیز در پژوهش خود نشان داد که رشته تحصیلی با استرس ارتباطی ندارد(۱۰۲).
نوع زندگی: نوع زندگی دانشآموز ، با یک یا هردو والد، تاثیری بر میزان تغییرات استرس وی ندارد. در سنین نوجوانی سیستم حمایتی همسالان بیش از والدین بر فرد اثرگذار است و در این سنین نوجوان بیشتر به سوی همسالان خود گرایش دارد لذا نوع زندگی و سیستم حمایتی دریافتی از خانواده در تامین نیازهای وی تاثیر معنیداری ندارد. این یافته با نتیجه پژوهش بهروزیان و نعمت پور ۱۳۸۵ همسو نمیباشد. آنان در مطالعات خود به این نتیجه رسید که استرس در دانشجویان خوابگاهی بیش از دانشجویان غیرخوابگاهی است(۱۰۱). در دوران دانشجویی بدلیل متفاوت بودن نوع استرسورها که در دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی وجود دارد، استرس نیز در میان آنها متفاوت است. دوری از خانواده، محیط ناآشنا، نیازهای مالی و شرایط اقتصادی و…. از جمله استرسورهایی است که دانشجویان خوابگاهی تجربه مینمایند.
نتیجهگیری نهایی:
این پژوهش با هدف کلی تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دختران نوجوان به آزمون فرضیه زیر پرداخت. برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی باعث کاهش استرس تحصیلی در دختران نوجوان میشود.
نتایج پژوهش نشان داد: اجرا و بکارگیری برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی باعث کاهش استرس تحصیلی دختران پس از مداخله و دریافت آن درمقایسه با مرحله قبل از مداخله شد.
کاربرد نتایج
همانگونه که در زیر توضیح داده شده است، نتایج این تحقیق میتواند در حوزههای آموزشی، اجرایی و تحقیقاتی آموزش و پرورش بکار برده شود.
حوزه آموزشی: با توجه به نتایج حاصل از مطالعه و اثربخشی برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دختران نوجوان میتوان یافتههای بدست آمده را به مسئولین آموزش و پرورش کشور ارائه نمود تا در صورت صلاحدید این برنامه را در برنامه درسی و کوریکولوم آموزشی دانشآموزان لحاظ نمایند. در این خصوص پیشنهاد میشود به منظور اجرای این برنامه از اساتید
صاحبنظر علم روانشناسی و علوم تربیتی درخواست شود تا مسئولیت برگزاری آن را برعهده داشته باشند و نیز جلسات آموزشی با بهره گرفتن از روشهای نوین تدریس از قبیل ایفای نقش، بحث گروهی، نمایش فیلم و…. اداره شوند تا دانشآموزان در تبادل اطلاعات و نظردهی در موضوعات مختلف مطرح شده سهیم باشند و یادگیری نیز پایدارتر و کاربردیتر صورت گیرد.
حوزه اجرایی: نتایج حاصل از این پژوهش را میتوان در اختیار مشاورین مدارس قرار داد تا با برگزاری جلسات این برنامه برای دانشآموزان منجر به ارتقا هوش هیجانی و برخورداری آنان از مزایا و فواید این مهارت شود. همچنین مشاورین مدارس میتوانند این جلسات آموزشی را برای والدین دانشآموزان نیز برگزار نموده تا آنان نیز در ارتقاء هوش هیجانی فرزندان خود سهیم شوند.
حوزه پژوهش: نتایج این پژوهش میتواند پیشنهاددهنده انجام پژوهشهای دیگر در این زمینه باشد که در زیر برخی از این پیشنهادات ارائه میشود.
پیشنهادات برای پژوهشهای آینده:
پیشنهادات مرتبط با نتایج این پژوهش
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر کیفیت ارتباط دانشآموز با والدین خود
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دانشآموزان در سنین و مقاطع مختلف تحصیلی
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دانشآموزان در دو جنس
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دانشآموزان با سایر الگوهای هوش هیجانی
بررسی مقایسهای تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی و سایر روش های مداخلاتی بر استرس تحصیلی دانشآموزان
سایر پیشنهادات:
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دختران نوجوان با حجم جمعیت آماری بیشتر و مدت زمان طولانیتر
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر کیفیت ارتباط با همسالان و معلمان
بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس مشاغل
منابع
Davari R. Relationship between emotional intelligence, creativity and style of coping with stress. Journal of Thought and Behavior 2008;2(6):62-49.persian