اصل اول: اصل آزادی که حاکم بر آزادی های پایه ای و اساسی است، با این مفهوم که همه افراد جامعه باید حقی برابر نسبت به آزادی های اساسی (آزادی بیان، حق رأی) داشته باشند.
اصل دوم: اصل نابرابری که حاکم بر خواسته های اولیه اجتماعی- اقتصادی است. در تفهیم این اصل، رالز بیان می کند که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، باید به گونه ای باشد که اولاً بیش ترین نفع را برای افراد محروم جامعه در پی داشته باشد،ثانیاً همه افراد جامعه در زمینه فرصت های شغلی باید دارای شرایط برابر قرارگیرند. به این معنی که باید همه منابع اولیه اجتماعی(درآمد، ثروت، آموزش، فرصت ها شغلی) در میان افراد جامعه توزیع شود. بر این اساس، مفهوم عدالت اجتماعی مورد نظر رالز مبتنی بر عدالت توزیعی است که نحوه ی تکوین ساختار جامعه ای مطلوب و عادلانه را توصیف می کند. (Ernesto M.Serote, 2008: 4). جوهر اندیشه رالز عدالت به عنوان انصاف است که با تاکیدات متفاوت در آثار او آمده است. به طور خلاصه انصاف به روش اخلاقی، رسیدن به اصول عدالت و عدالت به نتایج حاصله از تصمیم گیری منصفانه مربوط می شود(بشریه،۱۳۷۶: ۳۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نظریه عدالت و لیبرال سیاسی رالز را نمی توان از هم جدا دانست بلکه، لیبرالیسم سیاسی شکل پیراسته نظریه عدالت است که با تکمیل شدن نظریه عدالت رفته رفته همراه با دگرگون شدن برخی مضامین، به دست آمده است. به هر رو دیدگاه رالز در زمینه لیبرالیسم سیاسی در سنجش با نظریه عدالت دستخوش دگرگونیهایی شده است. در واقع رالز با انتشار لیبرالیسم سیاسی از انسان فلسفی به شخص شهروند، از فلسفه به فرهنگ، از جهان شمولی به اروپا یا امریکا محوری، از تئوری پردازی انتزاعی به عمل سیاسی، از حقیقت سالاری به قابلیت عملیاتی و از عدالت صرف به هر قیمت به ثبات سیاسی پایدار گرایش پیدا کرد(نصری،۱۳۸۲: ۴۶). همچنین در مکتب جغرافیایی لیبرال در سال ۱۹۷۸ کتاب” جغرافیای انسانی: رهیافت رفاه” اثر دیوید اسمیت منتشر گردید که در آن شاخصهای رفاه و تحلیل عدالت اجتماعی بررسی شده بود و در سال ۱۹۹۴ اثر ارزشمند دیوید اسمیت با عنوان “جغرافیا و عدالت اجتماعی” فصل تازه ای را در علم جغرافیا می گشاید و در این اثر چنین آمده است: جغرافیا باید در نظریه و عمل با عدالت اجتماعی پیوند بخورد. جغرافیا بدون عدالت اجتماعی، فاقد آن قدرت و توانی خواهد بود که بتواند در مطلوبیت بخشی به زندگی انسانی توفیق یابد. حتی دموکراسی واقعی زمانی امکان پذیر است که با عدالت اجتماعی همراه باشد(شکویی،۱۳۷۸: ۱۴۱و۱۴۲) به طورکلى پیروان مکتب لیبرالیسم به عدالت اجتماعى بیشتر به عنوان وسیله اى براى” حفظ وضع موجود”مى نگرند و نه به عنوان یک فضیلت اخلاقى و یک وظیفه انسانى. همچنین توجه به بحث “توزیع عادلانه “بیش از “شیوه تولید عادلانه ” در آثارشان مشهود است. در این میان کانت بر آن بود که همه مفاهیم اخلاقی مبتنی بر مقولات عقلی پیشینی هستند. انسان موجودی آزاد است که اعمالش به وسیله اهدافی که آزادانه انتخاب می کند تعیین می شوند. بنابراین قانون عادلانه در شرایطی تحقق می یابد که همه اعضای جامعه واجد حداکثر آزادی از انقیاد به اراده خودسرانه دیگران باشند. کانت عدالت را آن می داند که اعمال هر کس طبق اصلی که خود او می خواهد برای همه انسانها الزام آور باشد، تعیین شده باشد یا عدالت را عبارت می داند از حفظ کرامت انسان، حال آنکه هگل معتقد است آنچه دولت بگوید و بپسندد، عین حق و عدالت است(اخوان کاظمی،۱۳۷۹: ۷۲).
۲-۲- تسهیلات شهری
۲-۲-۱- تسهیلات و خدمات عمومی شهری
خدمات عمومی به طور کلی به عنوان فعالیتهای اقتصادی که منفعت عمومی دارند و در ابتکار عمل نهادهای عمومی هستند، تعریف میشود. بنیاد نهادن و راه انداختن آنها زیر نظر نهادهای عمومی است، اگر چه حمایت و نگهداری از خدمات عمومی برای سرمایه گذاری به بخش خصوصی هم واگذار می شود(Cho,2003: 39-40). خدمات عمومی باید صرف نظر از بعد مکانی آن، محدودیتها و منابع مالی یا توانایی فیزیکی افراد، به آسانی در دسترس آنها قرار گیرد(Kaphle,2006: 2 ). خدمات شهری بخش و سطحی از خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی است که در چارچوب نظام سلسله مراتبی مراکز شهری-روستایی، نیازهای عمومی و اجتماعی را برآورده می سازد که مقیاس آن متضمن حد معینی از پیچیدگی و تنوع است و در یک واحد نسبتا مستقل و واحد سیاسی تصمیم گیرنده، به منظور توسعه و رفاه زندگی شهرنشینی و نیز حل مسائل زندگی شهرنشینی ارائه می شود. اهمیت خدمات شهری در تحقق اهدافی که دنبال می کنند نهفته است. این اهداف عبارتند از:
– تأمین بهداشت شهر
– تأمین امکانات و تسهیلات اجتماعی ،رفاهی و فرهنگی
– کمک به توسعه اقتصادی(جاجرمی،۱۳۷۹: ۷۵).
خدمات شهری به عنوان ابزار مدیریت توسعه شهری و نیاز شهروندان و عامل اصلی تداوم حیات شهری است که بدون آن حیات شهری از فعالیت باز می ماند. در واقع برنامه ریزی زیرساختهای خدماتی شهر در بافتهای شهری به دو عامل اساسی، ایجاد شیوه های مناسب دسترسی به زیرساختها و افزایش قابلیت دسترسی و همچنین به طراحی و تهیۀ نقشه های پایه بزرگ مقیاس برای برنامه ریزی تأسیسات خدماتی شهر بستگی دارد(Saxena,2001: 1). اساساً برنامه ریزی برای زیرساختها و تأسیسات خدماتی به ملاحظات ذیل نیازمند است:
-۱ سیاستهای کلان دولت ۲- نظم و ترتیب سازمانها ۳ – چارچوبهای قانونی و نظم دهنده در شکل مقررات منطقه بندی ۴- سیستمهای ساده انعطاف پذیر برای راحتی اجرا ۵- اطلاعات فضایی و ابزارهای بازبینی ۶- پشتیبانی مالی برای طرح ها -۷ رویکردهای مشارکتی(Toutain,2006: 78 & Gopiprasad).
۲-۲-۲- تسهیلات شهری و عدالت فضایی
یکی از مهمترین اثرات رشد سریع جمعیت در مراکز شهری کشورهای جهان سوم تراکم بالای جمعیت شهری است که منجر به ظهور مشکلات فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی شده است، مانند کمبود مدارس، تأمین آب، مسکن، خدمات عمومی مدارس، امکانات بهداشتی، دفع زباله، خدمات پستی و همچنین مشکلات دسترسی به خدمات عمومی که به طور مناسب بین ساکنین توزیع نشده است. (Godwin,1976: 237) باید توجه داشت که هدف از توزیع فضایی توزیع عادلانه نیازهای اساسی، امکانات، تسهیلات و خدمات شهری در میان محلات و مناطق مختلف شهر است به طوری که هیچ محله یا منطقه ای نسبت به منطقه یا محله دیگر از نظر برخورداری برتری فضایی نداشته باشد و اصل دسترسی برابر رعایت شده باشد به علاوه از لحاظ سرانه برخورداری با توجه به میزان جمعیت در هر منطقه از شهر اختلاف زیادی وجود نداشته باشد(Harvey,1996: 106). تمرکز مراکز خدمات رسانی در یک مکان خاص، ضمن ایجاد مناطق دو قطبی و بالا و پایین در شهرها، هجوم جمعیت مصرف کننده به این مناطق را در پی دارد، به طوری که از یک سو، فشار زیست محیطی، ترافیکی، آلودگیها اعم از صوتی، هوا و… ،و از سوی دیگر به سبب جذب کاربری های مکمل، موازی، تشدید قطبی شدن فضایی در شهرها را به دنبال دارد، به گونه ای که شهرها با محیط های متراکم، نامطلوب و ناسازگار با توسعه پایدار مواجه خواهند شد(خاکپور،۱۳۸۸: ۱۸۷).
عدالت به مفهوم توزیع عملکردها، خدمات و امکانات،دسترسی مناسب به مراکز خدمات دهی و فعالیتی(مکان تسهیلات)، بدون تبعیض و تفاوت گذاری بین ساکنان یک شهر و مناطق شهری است(بهروان،۱۳۸۵: ۱۵). در کشورهای صنعتی تمام تسهیلات رفاهی اساسی با هزینه ای مناسب در دسترس ساکنین شهری است. اما در مقابل اکثریت شهروندان در کشورهای در حال توسعه دسترسی مناسبی به خدمات اساسی ندارند. در بسیاری از نواحی دارای رشد شهرنشینی شتابان در کشورهای جهان سوم، تقاضا برای خدمات عمومی خیلی بیشتر از ظرفیت عمومی و امکانات خصوصی موجود است.بر این اساس می توان استدلال کرد که در بعضی شهرها وضعیتی بحرانی به سرعت در حال وقوع است که که این امر علاوه بر کمبود منابع، نتیجه رشد برنامه ریزی نشده و الگوی نامناسب توزیع خدمات است. (Daniere&takahashi,1999: 272).
۲-۲-۳- تسهیلات شهری و دسترسی
یکی از عمده ترین عناصر ارتقاء دهنده ی کیفیت محیط شهری، توسعه ی شاخصهای دسترسی است و دسترسی مطلوب، یک عامل ضروری برای توفیق پایداری محیط شهری تلقی میشود(رهنما، ۱۳۸۵: ۱۳۷). قابلیت دسترسی در واقع توانایی ساکنین شهر در داشتن یک دسترسی خوب به فعالیتها، منابع، خدمات و موارد مشابه است. از این رو، این مفهوم وابستگی زیادی به فرم فضایی شهر، شبکه دسترسی، نوع سفر و شکل سفردارد. استفاده از امکانات عمومی با دسترسی ارتباط دارد، در نتیجه نزدیکی ساکنان به امکانات و خدمات می تواند از راه های مختلف در سلامتی و راحتی آن ها کمک کند، علاوه بر این برای دسترسی ساده تر و مستقیم تر به مکان هایی از جمله مغازه، ورزش، کار، ملاقات همسایگان، بررسی سلامتی و غیره میسر باشد، فرصت هایی را از طریق کاهش زمان و هزینه های مالی دسترسی مهیا می کند، که به نوبه خود منابع شخصی و خانوار در جاهای دیگر مصرف میشود( Lotfi and Koohsari, 2009: 133). تعریف ساده از دسترسی این است که چگونه با کمترین زمان با فاصله معینی به یک مکان معین برسیم. و این رابطه فضایی بین مبدا و مقصد را نشان می دهد ، یا درجه ای از ارتباط بین یک مکان و سایر را در یک منطقه نشان می دهد ، اما آن اغلب به عنوان نزدیکی نسبی یا نزدیکی یک مکان با سایر تعریف میشود(Ko-Wan Tsou et al,2005: 426). دسترسی به مفهوم کاهش فاصله ی مکانی بین محل زندگی و تمرکز تسهیلات و خدمات و محل کار شهروندان است. یعنی شهروندان در کوتاهترین فاصله مکانی-زمانی(فضایی) به تسهیلات عمومی دسترسی داشته باشند که این امر به طور طبیعی مسئله ی عدالت اجتماعی و فضایی را در سطح شهر و مناطق مختلف آن برقرار می سازد(رهنما و ذبیحی،۱۳۹۰: ۷).
جغرافیدانان مدتهای زیادی است که دسترسی را به عنوان یک ضابطه، شاخص و مؤلفه اصلی در بحثهای خود به کار می برند. اسمیت از دسترسی به عنوان مبنا در برنامه ریزی مکان یاد می کند، ضمن اینکه پرد و ناکس هر دو معتقدند که اهمیت اندازه گیری “کیفیت زندگی” در دسترسی به خدمات و سرویسها، عامل کلیدی است. همچنین کونینک از مقاله خود چنین نتیجه می گیرد: دسترسی همچون یک مفهوم بسیار اساسی و کلیدی در برنامه ریزی شهری و حمل و نقل ظاهر می شود که چگونگی بیشترین فعالیتها و تحرکات پدیده های شهری را بیان می دارد و هم کنشی، مبادلات و تحرکات، فرصتها را فراهم می نماید(پرهیزکار،۱۳۷۷: ۱۲۱). در حالی که در سایر کشورها از جمله ایالت متحده آمریکا، بریتانیا، استرالیا و زلاندنو مطالعه اندازه گیری قابلیت دسترسی به امکانات عمومی قابل ملاحظه است، در کشورهای جهان سوم به خصوص ایران مطالعات کمتری در این زمینه انجام شده است(Lotfi and Koohsari,2009: 134). در این کشورها به دلیل رشد سریع و بدون برنامه ریزی شهرها در گذشته، توسعه اتفاق افتاده در مناطق مختلف شهری، بدون برنامه ریزی برای ایجاد تسهیلات مورد نیاز از قبیل مدرسه، آتش نشانی و دیگر خدمات عمومی صورت گرفته، که نتیجه آن پایین بودن سطح کیفیت زندگی در این مناطق می باشد. لذا کیفیت زندگی در مناطق ساخته شده شهری به طور اساسی تحت تأثیر قابلیت دسترسی به تسهیلات شهری قرار می گیرد(طالعی و همکاران،۱۳۸۸: ۴۴۲). خدمات عمومی باید صرف نظر از بعد مکانی آن، محدودیتها و منابع مالی یا توانایی فیزیکی افراد، به آسانی در دسترس آنها قرار گیرد(Kaphle,2006: 2).
سنجش شاخص دسترسی، وابسته به تعیین برابری دسترسی به زیرساختهای اجتماعی و فیزیکی است که نمودی از کیفیت زندگی و توزیع فرصت ها هستند. و فاصله عامل تاثیرگذاری بر کیفیت زندگی در بخش های مختلف شهر است؛ زیرا باعث تغییر در دسترسی فیزیکی به فرصتها و خدمات شهری از جمله کار، خرید، مدرسه، درمانگاه، پارک و مراکز ورزشی می شود. علاوه بر این، مجاورت با خدمات شهری به سبب منفعتهای خارجی، در رفاه ساکنین تاثیرگذار است، البته مشاهده شده است که نحوه ی توزیع خدمات باعث شکل گیری تمایزات اجتماعی- اقتصادی در ساکنین محله های شهر می شود(Martnez,2005,31).
۲-۲-۴- کیفیت زندگی
گرچه مفهوم کیفیت زندگی از اواخر قرن بیستم مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است اما ریشه های آن در جامعه شناسی را می توان تا اواسط قرن بیستم پی گرفت. در جامعه شناسی اولین اثر مهم درباره ی کیفیت زندگی از آگبرن[۳۲](۱۹۴۶) می باشد که درباره ی حیات روستایی در ایالات متحده نوشته شده است. در دهه ی ۱۹۶۰ هنگامی که جامعه شناسان علیه چیرگی شاخصهای اقتصادی واکنش نشان دادند، مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش های اجتماعی اهمیت یافت اما تا آن هنگام تمام شاخصهای کیفیت زندگی عینی بودند. در دهه ی ۱۹۷۰ شاخصهای ذهنی هم برای سنجش کیفیت زندگی اضافه شدند. اولین بار کمپیل و همکاران در اثر خود در سال ۱۹۷۶ به شاخصهای ذهنی و روان شناختی کیفیت زندگی توجه کردند. مراکز تحقیقاتی گوناگونی هم اکنون به سنجش کیفیت زندگی در سطح ملی و بین المللی توجه کردند(نوغانی و دیگران، ۱۳۸۷: ۱۱۲). کیفیت زندگی به عنوان مفهومی برای نشان دادن میزان رضایت فرد از زندگی و به عبارتی معیاری برای تعیین رضایت یا عدم رضایت افراد و گروه ها از ابعاد مختلف زندگی است. این ابعاد می تواند زمینه های تغذیه ای، آموزشی، بهداشت، امنیت و اوقات فراغت را شامل شود، از طرفی امروزه در ادبیات برنامه ریزی توسعه مباحث کیفیت زندگی به عنوان یک اصل اساسی پیوسته مورد نظر برنامه ریزان و مدیران امر توسعه است(قالیباف و دیگران،۱۳۹۰: ۳۴).
به طور کلی چهارچوب کلی و عمومی در رابطه با کیفیت زندگی و مفاهیم مرتبط ارائه نشده است. محققان مختلف به تناسب تخصص و زمینه کاری خود تعاریف متفاوتی از کیفیت زندگی شهری ارائه داده اند. رافائل[۳۳] و همکارانش در سال ۱۹۹۷ کیفیت زندگی را حدی که شخص از امکانات مهم زندگی اش لذت ببرد تعریف می کنند، در حالیکه گروه RIVM در سال ۲۰۰۰ مدعی است که کیفیت زندگی عبارت است از مسائل عینی همراه با تجهیزات غیر مادی زندگی که به نحوی مطابق با ادراکات شخص در مورد سلامت، محیط زندگی، کار، خانواده و… تعیین شده است(فرجی ملائی و دیگران،۱۳۸۹: ۶). او در سال ۲۰۰۰ کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی می داند. پسیون[۳۴] در سال ۲۰۰۳ معتقد است کیفیت زندگی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند و همچنین به برخی صفت و ویژگی های خود مردم اشاره دارد. کوستانزا[۳۵] و همکاران در سال ۲۰۰۷ کیفیت زندگی را به عنوان میزان تأمین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد و گروه ها از بهزیستی ذهنی تعریف می کند. داس[۳۶] در سال ۲۰۰۸ کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی و یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آنها تعریف می کند.
با توجه به تعاریف ارائه شده می توان واژگان کلیدی مورد استفاده در تعریف کیفیت زندگی را این گونه خلاصه کرد: واقعیات عینی، ادراک ذهنی، برخورداری، بهزیستی، رضایت از زندگی و نیازهای انسانی(رضوانی و دیگران، ۱۳۸۸: ۹۳).
۲-۲-۴-۱- کیفیت زندگی شهری
کیفیت زندگی شهری یک مفهوم است که در سالهای اخیر تولید شده است اگرچه مقدار زیادی از آن به قرن بیستم مربوط می شود ولی قدمت آن به فیلسوفانی چون ارسطو بر می گردد که در مورد “زندگی خوب” و “خوب زندگی کردن” نوشته است. کیفیت زندگی در واقع رضایت فرد از زندگی است(Ei din & others,2012: 2) به طور کلی هدف از مطرح کردن مفهوم کیفیت زندگی شهری اصلاح و تکامل مفهوم توسعه ی صرف کمی به توسعه ی پایدار شهری بوده است مطالعات اولیه ر مورد کیفیت زندگی شهری در شهرها و کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و در حال صنعتی شدن جدید از دهه ی ۱۹۷۰ به بعد مورد توجه جدی قرار گرفته است.
اصولا کیفیت زندگی شهری واژه ای پیچیده، چند بعدی و کیفی در رابطه با شرایط و وضعیت جمعیت، در یک مقیاس جغرافیایی خاص است که هم متکی به شاخص های ذهنی یا کیفی و هم متکی به شاخص های عینی یا کمی است. مفهوم کیفیت زندگی شهری را می توان در یک برداشت جامع و کلی به صورت زیر تعریف کرد: کیفیت زندگی شهری دربرگیرنده ی ابعادی روانی است که شاخصهایی همچون رضایت، شادمانی و امنیت را در بر می گیرد. در برخی موارد رضایت اجتماعی نیز نامیده می شود. همچنین ابعادی محیطی که در برگیرنده ی سنجه هایی همچون مسکن، دسترسی به خدمات و امنیت محیطی است. جنبه های دیگر در بر گیرنده ی توجه به فرصتهای اجتماعی، امیدهای اشتغال، ثروت و اوقات فراغت است(کوکبی و دیگران،۱۳۸۴: ۸و۹). بدیهی است که درک کیفیت زندگی شهری تنها با بررسی یک بعد امکان پذیر نیست بلکه از طریق رابطه بین ابعاد مختلف شهری می توان مفهوم آن را استنباط کرد. بر اساس بررسی ادبیات، می توان از هفت بعد اصلی که منجر به تحقق بخشیدن به کیفیت زندگی شهری می شود نام برد که عبارتند از: کیفیت محیط زندگی شهری، کیفیت فیزیکی زندگی شهری، تحرک کیفیت زندگی شهری، کیفیت اجتماعی زندگی شهری، کیفیت روانی زندگی شهری، کیفیت اقتصادی زندگی شهری و کیفیت سیاسی زندگی شهری(Ei din & others,2012: 4) شهر به عنوان بستر زیست انسان شهرنشین، نیازمند تامین استانداردهایی است که در یک نگاه می توان آن را استانداردهای کیفیت زندگی نامید. کیفیت زندگی در واقع مفهومی چندبعدی و پیچیده است که از سوی متفکران علوم شهری و سایر اندیشمندان علوم مختلف مطرح و مورد پژوهش قرار گرفته است(فرجی ملائی و دیگران،۱۳۸۹: ۱).
کیفیت زندگی نشان دهنده ویژگی های کلی اجتماعی و اقتصادی و محیطی مناطق است و می تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای نظارت بر برنامه ریزی توسعه اجتماع به کار رود. لذا هدف غایی مطالعه کیفیت زندگی و کاربرد متعاقب آن بدین منظور است که مردم توان بهره مندی از زندگی با کیفیت مطلوب را داشته باشند(Allen, Vogt and Cordes,2004: 14). به طور کلی رویکرد کیفیت زندگی شهری تلاشی در جهت ایجاد شهر سالم و فراهم آوردن خدمات شهری مناسب و در دسترس برای همگان در چارچوب پایداری است(Harpham et al,2001: 109). مفهوم کیفیت زندگی شامل معیارهای کمی و کیفی در فرد و در سطح جامعه می باشد. معیارهای کیفی در سطح فردی عبارتند از رضایت در مورد زندگی احساس شادی و… در حالیکه در سطح جامعه شامل توانایی مشارکت و شرایط و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است(Ayman,2012: 257).
۲-۲-۴-۲- کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگرچه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهم ترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری از امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. لذا مقوله کیفیت زندگی شهری از جمله نخستین محورهای مطالعاتی بود که همراه با رشد شهری، به تدریج از ۱۹۳۰ مورد توجه متخصصان مسائل شهری قرار گرفت(علی اکبری و امینی،۱۳۸۹: ۱۲۲). دیوید اسمیت برای بررسی کیفیت زندگی، رفاه و عدالت اجتماعی از شاخصهای ذهنی و مقایسه ی عینی استفاده می کند. وی برای سنجش شاخصهای ذهنی از پرسشنامه و برای ارزیابی شاخصهای عینی از مشاهده و آمار استفاده می کند. شاخصهایی که اسمیت بر آنها تاکید می کند بهداشت، مسکن، خدمات عمومی، شادمانی خانوادگی، تعلیم و تربیت، فرصتهای اشتغال، حقوق و دستمزد، خوراک، حق رای، مید به زندگی، مصرف سرانه ی پروتئین حیوانی، درصد ثبت نام مدارس، تعداد متوسط تلفن و روزنامه و نظایر آن می باشد. وی همچنین معتقد است که توجه به کیفیت زندگی، جغرافیدان را به ناچار به سوی پرسش از عدالت اجتماعی سوق می دهد.
(اسمیت، ۱۳۸۱: ۱۶۰-۱۸۹). مقوله کیفیت زندگی به شکل وسیعی با مفهوم رفاه ارتباط پیدا می کند ، رفاه مفهومی است که توصیف کننده بهزیستی، تأمین زندگی و فقرزدایی است و لذا در ارتباط تنگاتنگی با مفاهیمی همچون عدالت اجتماعی قرار می گیرد(باری،۱۳۸۰: ۶). دیوید فیلیپس کیفیت زندگی را در ابعاد فردی و جمعی و همچنین از نظر عینی و ذهنی مورد بررسی قرار می دهد. او در بعد جمعی کیفیت زندگی، بر اثبات و پایداری محیط فیزیکی و اجتماعی، منابع اجتماعی درون گروه ها و جوامعی که در آن زندگی می کنند، چون انسجام مدنی، یکپارچگی، روابط شبکه ای گسترده و پیوندهای موقت در تمامی سطوح جامعه، هنجارها، اعتماد، نوع دوستی و رفاه دگرخواهانه، انصاف، عدالت اجتماعی و برابری طلبی تأکید دارد(Phillips,2006: 242).
۲-۲-۵- سیستم اطلاعات جغرافیایی
سیستم اطلاعات مکانی(GIS)[37] به عنوان علم و فن مدیریت اطلاعات مکان مرجع که شامل مجموعه ی امکانات سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات مکانی، الگوریتمهای تحلیلی و متخصصان مربوطه می باشد، به عنوان یکی از بهترین و کارآمدترین راه حلهای مدیریت بهینه اطلاعات محسوب می گردد.
GIS امکان ذخیره سازی و پردازش انواع مختلف داده ها از قبیل اطلاعات خاکشناسی، پوشش گیاهی، توپوگرافی و داده های شیب زمین و … را فراهم می سازد. این داده ها در قالب لایه ها به سیستم معرفی می شوند. ترکیب مدل سازی مکانی و GIS منجر به تولید اطلاعات با کیفیت و کارایی بیشتر، نمایش داده ها و مدل ها، توسعه ی راه حل بهتر جهت مسایل مختلف مکان مند، دید بهتر نسبت به مسایل و کمک به نمایش آلترناتیوهای مکانی مختلف می شود. از سوی دیگر این سیستم با قابلیتهای تحلیلی متنوع در مکان یابی صحیح و اصولی در زمینه های گوناگون کاربرد دارد(نصیری و چهرقانی،۱۳۸۹: ۱۴۲).
۲-۲-۶- فرایند تحلیل سلسله مراتبی
فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP)[38] یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس.ال.ساعتی[۳۹] عراقی الاصل در دهه ی ۱۹۷۰ ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب ومعیار تصمیم گیری روبرو است می تواند استفاده گردد.معیارهای مطرح شده می توانند کمی و کیفی باشند. اساس این روش تصمیم گیری مقایسات زوجی نهفته است. تصمیم گیرنده با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم، آغاز می کند. درخت سلسله مراتب تصمیم، عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد. سپس یک سری مقایسات زوجی انجام می گیرد. این مقایسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینه های رقیب مشخص می سازد در نهایت منطق AHP به گونه ای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می سازد که تصمیم بهینه حاصل آید(عادل و معماریانی ،۱۳۷۴: ۲۲). در واقع در این روش با سازماندهی و ارزیابی گزینه ها در رابطه با سلسله مراتب چند وجهی صفات، ابزاری مؤثر برای مقابله با تصمیم گیری های پیچیده و بدون ساختار ایجاد می کند. AHP این اجازه را می دهد تا بهتر،راحت تر و کارآمد تر چارچوبی برای شناسایی معیارهای انتخاب محاسبه ی وزن و تجزیه و تحلیل فراهم گردد(Soltani&maradi,2011: 35). این سیستم یکی از جامع ترین سیستم های طراحی شده برای تصمیم گیری با معیار های چند گانه است. این تکنیک امکان فرموله کردن مساله را به صورت سلسله مراتبی فراهم می کند و همچنین امکان در نظر گرفتن معیارهای مختلف کمی و کیفی را در مساله دارد. این فرایند، گزینه های مختلف را در تصمیم گیری دخالت داده و امکان تحلیل حساسیت روی معیارها و زیر معیار ها را دارد. علاوه بر این بر مبنای مقایسه زوجی بنا نهاده شده و بدین ترتیب قضاوت و محاسبات را تسهیل می نماید. همچنین میزان سازگاری و ناسازگاری تصمیم را نشان می دهد که از مزایای ممتاز این تکنیک در تصمیم گیری چند معیاره می باشد(قدسی پور،۱۳۸۴: ۵). فرایند تحلیل سلسله مراتبی با شناسایی و اولویت بندی عناصر تصمیم گیری شروع می شود. این عناصر شامل هدف ها، معیارها یا مشخصه ها و گزینه های احتمالی می شود که در اولویت بندی به کار گرفته می شوند. فرایند شناسایی عناصر و ارتباط بین آنها که منجر به ایجاد ساختار سلسله مراتبی می شود. ساختن سلسله مراتب نامیده می شود. سلسله مراتبی بودن ساختار به این دلیل است که عناصر تصمیم گیری را می توان در سطوح مختلف خلاصه کرد. بنابراین اولین قدم در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی از موضوع مورد بررسی می باشد که در آن اهداف، معیرها، گزینه ها و ارتباط بین آنها نشان داده می شود. چهار مرحله ی بعدی در فرایند تحلیل سلسله مراتبی محسبه ی وزن(ضریب اهمیت) معیارها(و زیر معیارها در صورت وجود)، محاسبه ی وزن(ضریب اهمیت) گزینه ها، محاسبه ی امتیاز نهایی گزینه ها و بررسی سازگاری منطقی قضاوت ها را شامل می شود(زبردست،۱۳۸۰: ۱۵).
۲-۲-۷- خود همبستگی فضایی[۴۰]
مفهوم خود همبستگی فضایی این است که ارزش صفتهای مطالعه شده خود همبسته اند و همبستگی آنها قابل استناد به نظم جغرافیایی پدیده ها است. خود همبستگی فضایی، ابزار ارزشمندی برای مطالعه ی چگونگی تغییرات الگوهای فضایی در طول زمان است. نتایج این نوع تحقیق به فهم بیشتری از تغییر نحوه ی الگوهای فضایی گذشته به حال منجر گردیده است. بنابراین نتایج مفیدی برای فهم عوامل جاری در تغییر الگوها را نشان می دهند. علاوه بر این مطالعه ی همبستگی فضایی پیشنهادهای ضمنی مهمی برای کاربرد تکنیکهای آماری در تحلیل اطلاعات فضایی در بر دارد(رهنما و آقاجانی، ۱۳۸۸: ۹و۱۰).
خود همبستگی فضایی به تحلیل این مساله می پردازد که اگر یک سیستم منطقه ای را در نظر بگیریم وجود یک متغیر در یک منطقه بر وجود همان متغیر در مناطق همجوار منطقه ی مورد نظر چه تاثیری دارد. اگر تاثیر مثبت باشد یعنی حضور آن متغیر در یک منطقه سبب شود که در مناطق همجوار آن نیز مقدار آن متغیر بیشتر شود، به خود همبستگی فضایی مثبت تعبیر می شود. اما اگر بر عکس، وجود آن متغیر تأثیری منفی بر وجود آن در مناطق همجوار داشته باشد یعنی سبب کاهش مقادیر آن در مناطق همسایه گردد به خود همبستگی فضایی منفی تعبیر می شود و در صورتی که تأثیر خاصی نداشته باشد به عدم خود همبستگی فضایی تفسیر گردد(رهنما،۱۳۸۷: ۱۲۲). اندازه ی خود همبستگی فضایی می تواند به وسیله ی موقعیتها تغییر کند، بنابراین یک توزیع یا یک الگوی فضایی می تواند در شرایط مختلف از نظر فضایی ناهمگن باشد. برای توصیف ناهمگنی فضایی باید بر معیارهایی متکی باشیم که می توانند خود همبستگی فضایی را در مقیاس محلی کشف کنند. شاخصهای موران و آماره ی عمومی G از آن جمله می باشند.
شکل شماره(۲-۱)انواع خودهمبستگی فضایی