وبلاگ

توضیح وبلاگ من

راهنمای نگارش مقاله دانشگاهی و تحقیقاتی درباره تحلیل محتوای کتب مطالعات اجتماعی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

افزایش مهارت‌های کسب‌وکار: شامل آموزش‌های موردنیاز مانند مدیریت، بازاریابی، حسابدار.
کشور ایران نیز، با تدوین برنامه‌ای گسترده و توجه ویژه و تدوین برنامه‌های آموزشی و پرورشی، می‌تواند افراد کارآفرین بیشتری را تربیت کند تا از این راه، شاهد رشد و شکوفایی در توسعه کشور باشیم. (شیخان، ناهید، ۱۳۸۶)
۲-۷ اهداف، محتوا و روش تدریس در آموزش کارآفرینی
هدف آموزش درباره کارآفرینی در دوره‌های تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه آگاهی دادن به دانش‌آموزان در ارتباط با موضوع کارآفرینی می‌باشد. حداقل آموزش لازم برای دانش‌آموزان دوره ابتدایی این است که آنان نسبت به کارآفرینی شناخت پیدا کنند. چنانچه هدف آموزش از طریق کارآفرینی باشد ایجاد یک سری مهارت‌هایی است که دانش‌آموزان بعدها برای ایجاد کسب‌وکار خود به آن‌ها نیاز خواهند داشت، این هدف برای دانش‌آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان در نظر گرفته می‌شود و اگر هدف آموزش برای کارآفرینی مدنظر باشد، منظور انجام یک سری فعالیت‌های عملی و کسب تجربه در محیط‌های واقعی است، این هدف برای دانش‌آموزان مقطع متوسطه بوده و با کمک فعالیت‌هایی چون طرح شغل، انجام پروژه‌های عملی، بازدیدهای علمی تحقق می‌یابد. لازم است محتوای دوره‌های آموزش کارآفرینی متناسب با این اهداف تنظیم شود. مهم‌ترین مواردی که می‌توان برای محتوا در آموزش کارآفرینی در نظر گرفت شامل مفاهیم، اصول و نظریه‌های کارآفرینی، مهارت‌های فردی و عمومی و مهارت‌های عملی کسب‌وکار می‌باشد. برای آموزش محتوا هم باید از روش‌ها و الگوهایی استفاده کرد که بتوان به اهداف آموزشی و پرورشی موردنظر در ارتباط با آموزش مهارت‌های کارآفرینی و تولید ایده ایجاد کسب‌وکارهای جدید دست‌یافت. در جدول زیر (به اقتباس از حسینی خواه ۱۳۸۷، ص ۵۹) تناسب اهداف، محتوا و روش‌های تدریس طبقه‌بندی‌شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جدول (۲-۱). طبقه‌بندی اهداف، محتوا و روش‌های تدریس در مقاطع تحصیلی

مقطع تحصیلی

هدف

محتوا

روش تدریس

ابتدایی

آموزش درباره کارآفرینی

مفاهیم، اصول و نظریه‌ها

سخنرانی، ارائه مطلب،
مشاهده، داستان موردی

راهنمایی

آموزش درباره کارآفرینی
آموزش از طریق کارآفرینی

مهارت‌های فردی و عمومی

سخنرانی، کار گروهی، حل
مسئله، ایفای نقش

متوسطه

آموزش درباره کارآفرینی
آموزش از طریق کارآفرینی
آموزش برای کارآفرینی

فعالیت عملی کسب‌وکار

پروژه، شبیه‌سازی، بازدید از
کسب‌وکارهای جدید،
تدوین طرح شغل

تلفیق آموزش کارآفرینی در برنامه درسی مدارس موجب افزایش تجارب یادگیری فراگیران و افزایش تولید ایده کسب‌وکارهای جدید توسط دانش‌آموزان، ارتقای مهارت‌های شغلی، افزایش ارتباط میان مدارس و صنعت و ایجاد فرصتی برای آزمودن محتوا و روش‌های تدریس کارآفرینی می‌شود. محتوای برنامه درسی کارآفرینی باید متناسب با شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ایران تدوین یابد و در ارتباط با روش‌های تدریس کارآفرینی هم باید گفت که رویکردهای سنتی آموزش و معلم محور برای آموزش کارآفرینی مناسب نیستند، ازآنجاکه آموزش کارآفرینی ماهیتی علمی و تجربی دارد باید از روش‌های تدریس فعال و شاگرد محور استفاده کرد تا روحیه خلاقیت و نوآفرینی در شاگردان شکوفا گردد. محیط یادگیری برای آموزش کارآفرینی طوری باشد که شاگردان عوامل فرایند آموزش مانند انتخاب و تشکیل گروه، ایده‌ها و فرصت‌ها را خودشان انتخاب کنند. آنان باید خودشان مسئول یادگیری‌شان باشند و از اشتباهات و شکست‌های خود درس بگیرند (حسینی خواه ۱۳۸۷). یکی از رویکردهای مهم در آموزش کارآفرینی رویکرد فرصت مدار است. در برنامه درسی مبتنی بر این رویکرد علایق دانش‌آموزان که همان اساس سازمان‌دهی فعالیت‌های مدرسه است مورداستفاده قرار می‌گیرد. یادگیری فرصت مدار مبتنی بر تجربه‌های طبیعی، علاقه و فعالیت دانش‌آموزان است این رویکرد توسط دیوید ری ۱ (۲۰۰۳) رییس مرکز کارآفرینی دانشگاه دربای انگلستان به وجود آمده است. به‌طورکلی باید فرصت را کشف و ارزیابی کرد و سپس از آن استفاده کرد که رویکرد یادگیری فرصت مدار به این موارد پرداخته و فرایند آن به شرح زیر است:
کشف فرصت: در این مرحله باید به بررسی امکان‌ها، ایده‌ها و مسئله‌ها پرداخت و آن‌ها را به شیوه‌ای جدیدی با نیازها و منابع ترکیب کرد.
مرتبط ساختن فرصت با اهداف شخصی: در این مرحله باید فرد یا گروه را تشویق کرد تا به اهداف خود اندیشیده و آگاه شوند که در زندگی شخصی و شغلی خود به دنبال چه چیزی هستند. سپس باید فرصت را با اهداف، علایق، مهارت‌ها و توانایی‌های خود مقایسه کنند.
برنامه‌ریزی برای تحقق فرصت: در این مرحله محور اصلی چگونگی تبدیل ایده به واقعیت است که برای رسیدن به این هدف از تدوین طرح شغل استفاده می‌شود
اقدام جهت تحقق فرصت: در این مرحله می‌توان از رویکردهایی چون تحقق در بازار استفاده کرد و فراگیران را عملاً درگیر فعالیت‌های واقعی کرد.
۲-۸ مؤلفه‌های کارآفرینی
تا کنون پژوهش‌های مختلفی در خصوص بررسی ارتباط صفات و ویژگی‌های شخصیتی با کارآفرینی صورت پذیرفته است، که طی آن صاحب نظران کوشیده‌اند تا نیم‌رخ روان‌شناختی کارآفرینان را شناسایی نمایند (مقیمی،۱۳۸۴) ویلیام بای گریو[۲۵] از صاحب نظران برجسته کارآفرینی مهم‌ترین ویژگی‌های شخصی کارآفرینان را در قالب مدل (۱۰D) خلاصه می‌کند اولین ویژگی خیال‌پردازی[۲۶] است کارآفرینان در خصوص اینکه دوست دارند در آینده برای آن‌ها و کسب‌وکارشان چه اتفاقی بیافتد، چشم‌اندازی ترسیم می‌کنند و مهم‌تر آنکه توانایی اجرای رؤیاهای خود را دارند. دومین ویژگی قاطعیت[۲۷] می‌باشد کارآفرینان افرادی هستند که به سرعت تصمیم‌گیری می‌کنند و تعلل نمی‌ورزند. سرعت آن‌ها در تصمیم‌گیری، عامل کلیدی موفقیت آن‌ها محسوب می‌شود. سومین ویژگی اهل عمل[۲۸] بودن است زمانی که آن‌ها گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند، تا آنجایی که امکان داشته باشد، آن را با سرعت زیاد به اجرا در می‌آورند. چهارمین ویژگی عزم راسخ[۲۹] است آن‌ها افرادی هستند که کسب‌وکار مخاطره آمیزخود را با تعهد کامل اجرا می‌کنند. آن‌ها به ندرت دلسرد می‌شوند، حتی زمانی که با موانعی غیر قابل نفوذ مواجه می‌شوند. پنجمین ویژگی فداکاری[۳۰] است کارآفرینان کسانی هستند که خود را فدای کسب‌وکار می‌کنند و بعضی اوقات به خاطر فداکاری در راه کسب‌وکار خود، وقت کمتری را صرف دوستان و خانواده خویش می‌کنند و به تبع آن هزینه زیادی در این خصوص می‌پردازند. ششمین ویژگی دلبستگی[۳۱] می‌باشد کارآفرینان به آن چه که انجام می‌دهند عشق می‌ورزند و این دلبستگی و عشق به کار آن‌ها را در مواجهه با تنگناها و مشکلات صعب‌العلاج روی پا نگه می‌دارد این عشق به کار و تولید موجب اثربخشی فروش محصولات و خدمات در آن‌ها می‌گردد. هفتمین ویژگی موشکافی[۳۲] می‌باشد کارآفرینان مسائل و موضوعات مربوط به شروع و رشد کسب‌وکار خود را موشکافانه مورد بررسی قرار داده و حتی موضوعاتی جزئی را که دارای اهمیت کمتری هستند، از نظر دور نمی‌دارند. هشتمین ویژگی کنترل سرنوشت کار[۳۳] است کارآفرینان به جای این که دیگران سرنوشت آن‌ها را رقم بزند سرنوشت کاری خود را به دست می‌گیرند. و نهمین ویژگی که ذکر کرده است ثروت‌اندوزی[۳۴] است سودآوری و درآمدزایی هدف و محرک اصلی کارآفرینان نیست، ولی پول بیشتر، به عنوان معیار و ملاک موفقیت آن‌ها محسوب می‌شود. فرض آن‌ها این است که اگر در کارشان موفقیت داشته باشد، پس باید پاداش بگیرند. و آخرین ویژگی توزیع ثروت[۳۵] است کارآفرینان مالکیت کسب‌وکار خود را با کارکنان کلیدی و کسانی که در موفقیت آن‌ها نقش کلیدی داشته‌اند، تقسیم می‌کند (مقیمی،۱۳۸۴)
برای تفکیک کارآفرین از غیر کارآفرین، ویژگی‌های مختلفی شناسایی شده است دسته نخست این متغیرها که روانشناسان به آن‌ها توجه کرده‌اند، متغیرهای شخصیتی و روان‌شناختی است که رویکرد ویژگی‌ها نامیده می‌شود. اکثر این صاحب‌نظران به دنبال کشف پاسخ به این پرسش بوده‌اند که کدام ویژگی‌های شخصیتی کارآفرین است که وی را از غیر کارآفرین متمایز می‌سازد. هدف آنان، درواقع، شناخت چگونگی ایجاد این ویژگی‌های متمایز کننده است (احمد پور،۱۳۸۰) از دیگر ویژگی‌ها و مؤلفه‌های کارآفرینی توفیق طلبی، ریسک‌پذیری، تحمل شکست، خلاقیت، عشق، وقف و مرکز کنترل درونی می‌باشد.
۲-۹ تحلیل محتوا

کشف ویژگی های رفتار خادمانه و عوامل مؤثر بر ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

نظریه خادمیت[۱۸]
داویس و همکاران (۱۹۹۷) بیان می کنند که نظریه خادمیت برای محققین طراحی شده تا شرایطی را مورد آزمایش قرار دهند که به موجب آن مجریان بر خلاف نظریه عاملیت به عنوان خدّام در جهت منافع مخدومین خود بر انگیخته می شوند(کریج و همکاران[۱۹]، ۲۰۰۹). بر اساس نظریه عاملیت منافع مالک/عامل همواره در تضاد با یکدیگر قرار دارد بگونه ای که هر کدام به دنبال حداکثر کردن منافع، دارایی و ثروت شخصی خود هستند. اما نظریه های برگرفته از حوزه روانشناسی و جامعه شناسی انگیزه های اقتصادی عاملان را به کلی به چالش می کشد و اظهار می دارد که افراد دارای سطح گسترده و متنوعی از انگیزه ها و تمایلات می باشند که مطلوبیت شخصی شان می تواند از طریق دارایی های غیر اقتصادی به حداکثر برسد (هیرش و همکاران[۲۰]، ۱۹۸۷) . این تفکر جدید، نظریه خادمیت را به عنوان یک رویکرد بدیل معرفی می کند که بر اساس آن منافع مالک و عامل می تواند در یک ردیف قرار بگیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در این نظریه جدید در جامعه شناسی اقتصادی و بازاریابی دو نوع اصلی نقش هایی را معرفی می کند که یا بر رفتار مسئولانه (انجام چیزهای درست) و یا بر آنچه که از منظر تجاری دارای مزیت است (انجام درست چیزها)، توجه می نماید (هید‎‏‎‏ و واتن[۲۱]، ۲۰۰۶). این نقش ها را اصطلاحاً نقش های “دوستانه[۲۲] ” و “کاسب کارانه[۲۳] ” درنظر می گیرند. در حالی که نقش دوم بر پیامدها و نتایج اقتصادی تمرکز دارد و جهت تصمیمات به سمت حداکثرسازی منافع است، نقش دوستانه اصطلاحاً از منطق اقتضایی که منجر به تصمیمات هنجار محور می شود، تبعیت می کند (ریتر و همکاران[۲۴]، ۲۰۰۹). این در واقع همان چیزی است که کرل[۲۵] از آن تحت عنوان مسئولیت اجتماعی نام می برد و بیان می کند که مدیران در سازمان چهار مسئولیت اقتصادی، حقوقی، اخلاقی و فداکاری دارند که مسئولیت اخلاقی و فداکاری حاصل از تصمیمات هنجار محور آنها است(هانگر و ویلن،۱۳۸۴). در ادبیات سازمان و مدیریت این تفاوت نقش را نقطه عطف تفاوت عاملیت ( برگن و همکاران[۲۶]، ۱۹۹۲؛ سنگ و سردشمخ[۲۷]، ۲۰۰۰) و خادمیت (هرناندز، b2007) می دانند. نقش خادمیت ریشه نظری در تسلط اهداف همگانی و اجتماعی بر منفعت شخصی دارد. هرناندز (b2007) اظهار می دارد که بازیگران سازمانی به دنبال هم تراز کردن تعهداتشان نسبت به ذی نفعان در داخل و خارج از سازمان هستند در حالی که تعهد گسترده تری نسبت به هنجارهای اخلاقی همگانی و مرتبط با جامعه ابراز می دارند.
خادمیت بر باور به انسان به عنوان اشرف مخلوقات، بیان می کند که انسان ها می توانند و باید به عنوان سرآمد جهان طبیعی در نظر گرفته شوند. بر این اساس وِلکمن[۲۸]، خادمیت را این طور تعریف می کند که “خادمیت نقش اجتماعی افراد در پذیرش دیگران است که در طول زمان پایدار می ماند به طوری که به منظور خادم بودن بایستی مقدار قابل توجهی از فکر و خیال و تلاش های فرد به منظور حفظ و ارتقای شرایط بعضی چیزها یا برخی افراد اختصاص پیدا کند صرفنظر از اینکه خودخدمتی مدنظر باشد(جنسن[۲۹]، ۲۰۱۰).
هرناندز(۲۰۱۲) خادمیت را بازتابنده احساس تکلیف یا وظیفه در مقابل دیگران معرفی می کند که بر مبنای یک قرارداد روان شناختی است؛ بدین صورت که یک فرد از روی میل شخصی، منافع فردی خود را به خاطر صیانت از رفاه بلندمدت دیگران نادیده می گیرد و تأثیر مثبتی بر دیگران می گذارد. بر این اساس دروندادهای رفتار خادمانه قبل از هرچیز، از عوامل ساختاری یعنی سیستم های کنترل رابطه محور و سیستم های پاداش در قالب انگیزه های درونی از کار در راستای هدفی ارزشمند شکل می گیرد. این عوامل ساختاری بر سازوکارهای شناختی و هیجانی که محرّک رفتارهای خادمانه هستند، تأثیر می گذارند. ساز و کارهای شناختی مبتنی بر آن است که فرد تصمیمات را به گونه ای اتخاذ نماید که اولاً توان در نظر گرفتن ذینفعان مختلف در تصمیم گیری وجود داشته باشد و ثانیاً منافع بلندمدت را مرکز توجه خود قرار دهند. همچنین سازوکارهای عاطفی نیز تعهد عاطفی فرد به دیگران را نشان می دهد که ناشی از احساس وابستگی به آنها و سازمان است و مالکیت روانشناختی او را شکل می دهد. به طور خلاصه، دروندادهای خادمیت را در قالب شکل ۲-۱ می توان نشان داد.
شکل ۲-۱: دروندادهای رفتارهای خادمانه(هرناندز، ۲۰۱۲)
در جایی دیگر این طور بیان می شود که خادم بر خلاف عامل کسی است که وقتی بین منافع خود و سازمان تعارض می بیند، بر اهمیت منافع سازمان از خود تعهد نشان می دهد (هیل و جونز[۳۰]، ۱۹۹۲). چنین فردی از سطح یک عامل ارتقاء می یابد و نسبت به رفاه همه ذی نفعان متعهد می شود (دونالدسون و پریستون، ۱۹۹۵). آنچه مسلم انگاشته می شود آن است که نقش خادمیت با توجه به حس نوع دوستانه و مسئولیت پذیری در مقابل افراد دیگر و در سطح گسترده تر آن جامعه در رفتار مدیران نمود پیدا می کند. بنابراین اصول و مفهوم مسئولیت اجتماعی در اینجا موضوعیت پیدا می کند.
رفتارهای خادمانه
عوامل ساختاری
سیستم کنترل
سیستم پاداش
سازوکارهای شناختی
سازوکارهای عاطفی
مالکیت روانی
مسئولیت اجتماعی و خادمیت
گریفین و بارنی[۳۱] مسئولیت اجتماعی را چنین تعریف می کنند: “مسئولیت اجتماعی، مجموعه وظایف و تعهداتی است که سازمان بایستی در جهت حفظ، مراقبت و کمک به جامعه ای که در آن فعالیت می کند، انجام دهد” (مشبکی و خلیلی شجاعی ، ۱۳۸۹).
فرنچ و ساورد[۳۲](به نقل از مشبکی و خلیلی شجاعی، ۱۳۸۹) نیز در کتاب “مدیریت تحول در سازمان” در خصوص مسئولیت اجتماعی می نویسند: “مسئولیت اجتماعی، وظیفه ای است برعهده موسسات خصوصی، به این معنا که تأثیر سوء برزندگی اجتماعی که در آن کار می کنند، نگذارند. میزان این وظیفه عموماً مشتمل است بر وظایفی چون: آلوده نکردن محیط زیست، تبعیض قائل نشدن در استخدام، نپرداختن به فعالیت های غیراخلاقی و مطلع کردن مصرف کننده از کیفیت محصولات همچنین وظیفه ای است مبتنی بر مشارکت مثبت در زندگی افراد جامعه” (مشبکی و خلیلی شجاعی ، ۱۳۸۹).
از طرف دیگر رونالد ای برت و گریفین نیز معتقدند: “اخلاق، بر نحوه رفتار فرد در داخل سازمان توجه دارد ولی مسئولیت اجتماعی، بر نحوه برخورد سازمان با کارکنان، سهامداران، سرمایه گذاران و ارباب رجوع و اعتباردهندگان و به طور کلی ذینفعان، سرو کار دارد”. مسئولیت اجتماعی دارای چهار بعد است:
بعد اقتصادی: مهمترین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها بعد اقتصادی است که در آن فعالیت ها و اقدامات اقتصادی مدنظر قرار می گیرد. به عبارت دیگر، مسئولیت اولیه هر بنگاه اقصادی کسب سود است. وقتی سازمان سود لازم را به دست آورد و حیات خود را تضمین کرد، می تواند به مسئولیت های دیگرش بپردازد. در حقیقت اهداف اولیه سازمانی در این بعد مورد توجه قرار می گیرد.
بعد قانونی: دومین بعد مسئولیت اجتماعی، بعد قانونی(حقوقی) است و سازمانها ملزم می شوند که در چارچوب قانون ومقررات عمومی عمل کنند. جامعه این قوانین را تعیین می کند و کلیه شهروندان و سازمانها، موظف هستند به این مقررات به عنوان یک ارزش اجتماعی احترام بگذارند. بعد قانونی مسئولیت اجتماعی را التزام “اجتماعی” نیز می گویند.
بعد اخلاقی: سومین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها، بعد اخلاقی است. از سازمانها انتظار می رود که همچون سایر اعضای جامعه به ارزشها، هنجارها و اعتقادات و باورهای مردم احترام گذاشته و شئونات اخلاقی را در کارها و فعالیتهای خود مورد توجه قرار دهند. بعد اخلاقی مسئولیت اجتماعی را “پاسخگویی اجتماعی” نیز می گویند.
بعد عمومی و ملی: چهارمین بعد مسئولیت اجتماعی بعد ملی است که شامل انتظارات، خواسته ها و سیاستهای مدیران عالی در سطح کلان است که انتظار می رود مدیران و کارگزاران سازمانها با نگرش همه جانبه و رعایت حفظ وحدت و مصالح عمومی کشور، تصمیمات و استراتژی های کلی را سرلوحه امور خود قرار داده و با دید بلندمدت تصمیم گیری کنند(هانگر و ویلن،۱۳۸۴). در بعد ملی مسئولیت اجتماعی تعهد در قبال مسئولیت واگذار شده است. از این رو این بعد دلالت بر نوعی رابطه رسمی دارد که در آن اختیارات از یک طرف به طرف دیگر محول شده است.
در واقع می توان چنین نتیجه گرفت که مسئولیت اجتماعی به معنای بروز رفتارخادمانه در جهت حفظ، مراقبت و کمک به دیگرانی است که اجتماع زندگی ما را تشکیل می دهند به گونه ای که هم منافع فردی تأمین شود و هم منافع جامعه حفظ شود.
معنویت، هوش معنوی[۳۳] و خادمیت
مک گینگت[۳۴](۱۹۸۴) از معنویت به مثابه نیرویی انرژی زا، انگیزاننده، الهام بخش و روح بخش زندگی یاد می کند و آن را ناظر به هدفی متعالی و الهی، هدفی فراسوی فردیت خویش معرفی می کند. میرز[۳۵](۱۹۹۰) معنویت را جست و جویی مداوم برای یافتن معنا، هدف و فرجامی معین می داند و اشاره به شیوه ای می کند که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می یابد و در آن زندگی می کند. هینلز[۳۶] (۱۹۹۵) نیز معنویت را تلاش در جهت ایجاد حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، نیروی برتر (خدا)، کند و کاو در جهت آن چه برای انسان شدن مورد نیاز است و جستجو برای رسیدن به انسانی کامل می داند.
به رغم دشواری در تعریف معنویت، مضامین کلیدی خاصی را می توان از آن استنباط کرد. یکی از مضامین مشترک در مفهوم سازی معنویت اتصال آن به یک “کل برتر”[۳۷] است؛ چه اینکه این کل برتر به صورت طبیعی دیده شود و یا یک قدرت برتر پنهان باشد. معنویت در سازمان ممکن است به طور ویژه با اصول کتب آسمانی منطبق باشد اما همچنین می تواند بر اساس سایر آیین های معنوی غیر آسمانی نیز شکل بگیرد. همه این مزیت های معنوی متفاوت، از درون عقیده اصلی وجود قدرت برتر در زندگی بشری نشأت می گیرد. عنصر رایج دیگر مفهوم معنویت اشاره به برخی چارچوب های اخلاقی یا ارزشی دارد که ارتباطات و اجتماع را مورد تأکید قرار می دهد (استوارت و شان[۳۸]، ۲۰۰۴). این ارزش های اخلاقی از یک قانون طلایی پیروی می کنند: “پسندیدن آنچه بر خود می پسندی بر دیگران”. همچنین میلیمان و همکاران[۳۹] (۲۰۰۰) ارزش های پایدار با تأکید بر جامعه، خانواده و خدمت را با معنویت برابر می دانند. به طور کلی این دو عنصر معنویت یعنی اتصال به یک کل برتر و تأکید بر ارتباطات و اجتماع، زیربنای مفهوم نیروی کار معنوی قرار دارد.
نیروی کار معنوی دارای سه بعد است: بعد اول اشاره به محصول معنوی[۴۰] دارد. حاصل و متاع معنویت در سازمان، اجتماعی سازی خدمت گیرندگان نسبت به هنجارها، ارزش ها و اصول حاکم بر آن سازمان است. بنابراین میثاق، پذیرش و اجتماعی شدن با باور ها یا نظام ارزشی خاص را می توان محصول معنویت دانست. به عبارتی دیگر ایجاد فضایی که کسب ایمان و خدمت به طور توأمان باهم ترکیب شود از طریق کارکنان معتقد و با ایمان یکی از ظرفیت هایی است که نهادهای معنوی را از سایر نهادها جدا می کند. همچنین نفوذ معنوی در فضایی دوستانه محصول دیگر معنویت در سازمان است.
بعد دوم نیروی کار معنوی نظام بخشی[۴۱] است. نظام بخشی اشاره به چارچوب مشخص اصول، انتظارات و هنجارها دارد. در واقع انتظارات معنوی از طریق ابزارهای رسمی و غیررسمی نظام مند می شوند. دستورالعمل ها و قراردادهای فردی از ابزارهای رسمی هستند و طرح انتظارات معنوی از طریق همکاران، مراجعان و … از ابزارهای غیر رسمی به شمار می آیند. ایده ادغام انتظارات معنوی در کل زندگی فرد در نظام ارزشی سازمان نیز انشاء می شود. در واقع هویت حرفه ای و زندگی فردی افراد از هم جدایی ناپذیرند، از همه کارکنان انتظار می رود که خودشان را با استانداردهای رفتاری که با اصول سازمان هماهنگی دارد، تطبیق دهند. این بدان معناست که معنویت اعضای سازمانی باورهای کاری را از باورهای زندگی شخصی افراد جدا نمی کند.
بعد سوم نیروی کار معنوی کنترل معنویت[۴۲] است. کنترل معنویت اعضای سازمانی از طریق واگرایی از ارزش‏گذاری رسمی و غیررسمی هنجارها، انتظارات و رفتارهای معنوی آشکار می شود. در واقع این بعد اشاره به روشی دارد که مدیر به کار می گیرد تا با انحرافات از انتظارات برخورد نماید. این مکانیزم شامل هم ابزارهای رسمی و هم غیررسمی می شود. از مکانیزم های رسمی می توان به خاتمه دادن به قرارداد کار و یا منتقل کردن اعضا به محل دیگر نام برد. مکانیزم غیر رسمی نیز به درجه کنترل هنجاری نیروی کار معنوی اشاره می کند(هیل و همکاران[۴۳]، ۲۰۰۰).
همچنین در این میان ناهماهنگی معنوی[۴۴] می تواند زمانی اتفاق بیفتد که کارکنان شخصا عقیده ای به نظام ارزش های معنوی سازمان ندارند ولی با زبان، کردار یا وابستگی به سازمان معنویت سازمانی را ابراز می کنند. در واقع تناقض ناهماهنگی معنوی افراد در آن است که چگونگی عمل با چگونگی خواستن برای عمل کردنشان فرق می کند. این موضوع زمانی به وجود می آید که دلایل مذهبی و معنوی برای یک عمل با دلایل شخصی فرد و زاویه نگاه وی متفاوت است. محققان دریافته اند که کسانی که رفتارها، ارزش ها، و هنجارهای معنوی سازمان را پذیرفته اند احتمال اینکه ناهماهنگی معنوی را به عنوان یک پیامد تجربه نمایند، کمتر است.
یکی از ابزارهای به کارگیری معنویت، هوش معنوی است. هوش معنوی نیز قادر است که هشیارى یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد. هوش معنوى مستلزم توانایى هایى است که از موضوعات معنوى براى تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهاى با ارزش استفاده مى کند. به طورکلى مى توان پیدایش سازه هوش معنوى را به عنوان کاربرد ظرفیت ها و منابع معنوى در زمینه ها و موقعیت هاى عملى در نظر گرفت. افراد زمانى هوش معنوى را به کار مى برند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوى براى تصمیم گیرى هاى مهم و اندیشه در موضوعات وجودی[۴۵] یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند (سهرابی، ۱۳۸۷). هوش معنوی می تواند با روش های متنوعی برای تربیت توجه، تغییرشکل دادن هیجانات و ترویج و تربیت رفتارهای اخلاقی، رشد یابد.
از نظر امونز[۴۶] (۲۰۰۰)هوش معنوى کاربرد انطباقى اطلاعات معنوى در جهت حل مسئله در زندگى روزانه و فرایند دستیابى به هدف مى باشد. وى به صورت ابتکارى پنج مولفه را براى هوش معنوى پیشنهاد کرده است:
ظرفیت تعالى[۴۷]: فراگذشتن از دنیاى جسمانى و مادى و متعالى کردن آن.
توانایى ورود به حالت هاى معنوى از هوشیارى
توانایى آراستن فعالیت ها، حوادث و روابط زندگى روزانه با احساسی از تقدّس.
توانایى استفاده از منابع معنوى در جهت حل مسائل زندگى.
ظرفیت درگیرى در رفتار فضیلت مآبانه[۴۸] (بخشش[۴۹]، سپاسگزارى[۵۰]، فروتنى، احساس شفقت و …).
از منظر نوبل[۵۱](۲۰۰۱) هوش معنوى یک استعداد ذاتى بشرى مى باشد. وى با توانایى هاى اصلى امونز (۲۰۰۰) براى هوش معنوى موافق است و دو مولفه دیگر نیز به آنها اضافه مى کند:
تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکى درون یک واقعیت بزرگتر و چند بُعدى که ما هشیارانه و ناهشیارانه با آن بطور لحظه به لحظه تعامل داریم صورت بندى مى شود.
پیگیرى آگاهانه سلامت روان شناختى، نه تنها براى خودمان بلکه هم چنین براى جامعه جهانى.از نظر سیسک و تورانس[۵۲] (۲۰۰۱) هوش معنوى مى تواند به عنوان یک خود آگاهى عمیق که در آن فرد بیش از پیش از ابعاد خویشتن آگاه مى شود (نه تنها فقط از بدن بلکه همچنین ذهن- بدن و روح) تعریف شود. از نظر وى هوش معنوى از ابعاد ذیل ساخته شده است:
آگاهی درونى[۵۳]: هوش معنوى ما را قادر مى سازد تا یک آگاهی درونى را رشد بدهیم. در زبان فلسفه هندى، آگاهی درونى، آگاهى از جوهر و ماهیت هوشیارى است و فهم اینکه این جوهر درونى، ماهیت همه آفریدگان مى باشد. هوش معنوى دستیابى ما را به یک هوشیارى فزاینده که در آن یک آگاهى از حُسن تفاهم و یکى بودن با جهان هستى و همه مخلوقاتش وجود دارد، فراهم مى کند.
شهود عمیق[۵۴]: ما را با ذهن جهانى یا ذهنى بزرگ و پاسخ مشکلات که نتیجه شهود عمیق مى باشد پیوند مى دهد. به واسطه کاربرد هوش معنوى ما مى توانیم یکپارچه بشویم، اگر که راضى شویم انتخاب هایمان را به سمت هوشیارى اصیل یا شهود عمیق برگردانیم.
یکى شدن با طبیعت و جهان[۵۵]: هوش معنوى ما را قادر مى سازد تا با طبیعت یکى شویم و با فرایندهاى زندگى همساز شویم. هوش معنوى ما را ترغیب مى کند تا احساسى کامل از وحدت و رابطه را جستجو کنیم.
حل مسئله[۵۶]: هوش معنوى ما را قادر مى سازد تا تصویر بزرگترى را ببینیم، اعمالمان را در رابطه با یک زمینه بزرگتر که منجر به معناى زندگى مى شود ترکیب کنیم. با هوش معنوى مى توانیم مشکلات معنا و ارزش را تشخیص بدهیم و حل کنیم.
نتیجتاً اینکه از آنجا که هر عمل و رفتاری بر اساس انگیزه ها و مقاصد خاصی صورت می گیرد، به تبع آن رفتارخادمانه نیز خالی از انگیزه نخواهد بود. انگیزه خدمت در رفتار خادمانه اگر از سر نوع دوستی و پایبندی به هنجارهای اخلاقی باشد، در برگیرنده نیروهای انگیزاننده و محرک ها و منطق درونی است که فقط می توان آن را با مفهوم معنویت و هوش معنوی توجیه کرد به گونه ای که خدمتگزار این رفتار خود را به جهت ارضای نیاز های معنوی و درونی خود و به دور از هرگونه تفکر مادی گرایانه و انتظار پاداش های بیرونی انجام می دهد. در واقع اینجا جایی است که مفهوم رفتارخادمانه با مفهوم معنویت به هم تنیده می شوند.
رفتار اخلاقی و خادمیت
رفتار اخلاقی[۵۷] که ناظر به مباحث رفتاری و تربیتی است بخش مهمی از علم اخلاق را تشکیل می­دهد که از آن به اخلاق عملی در مقابل اخلاق نظری تعبیر می­ شود. رفتار اخلاقی خود دربرگیرنده دو مفهوم رفتار و اخلاق است. رفتار­ها از یک منظر به دودسته بازتابی و غیربازتابی تقسیم می­شوند. رفتارهای بازتابی رفتارهایی هستند که در آنها بین محرک و پاسخ، ادراک واسطه نشده و بنابراین دارای هیچ معنایی نیستند و به عبارتی قبل از بروز رفتار هیچ قصد رفتاری در خصوص آن وجود ندارد اما رفتارهای غیربازتابی رفتارهایی هستند که در آنها بین محرک و پاسخ، ذهن یا ادراک قرارگرفته و رفتارهای معنادار نیز خوانده می شوند به عبارتی فرد قبل از بروز رفتار ابتدا قصد بروز رفتار داشته و سپس آن را بروز می­دهد. با توجه به توضیح ارائه شده، ازآنجا که رفتار اخلاقی برخاسته از اراده و اختیار فاعل آن بوده و قابلیت ارزش­گذاری یا اتصاف به خوب و بد (حسن و قبح) رادارد، حتی اگر آن رفتار برای فاعل، ملکه و عادت نشده باشد، درزمره رفتارهای غیربازتابی یا کنشی قرار می­گیرد(صادقی و سبحانی­نیا،۱۳۹۰).
در خصوص تعریف رفتار اخلاقی اجماع کاملی میان محققان و اندیشمندان صورت نپذیرفته و اندیشمندان مختلف با توجه به نظریه اخلاقی که معتقد به آن بوده ­اند، اقدام به تعریف رفتار اخلاقی نموده ­اند، ناروان(۱۹۹۲) رفتار اخلاقی را اقدام و عمل فردی متناسب با ارزشهای شخصی و انسانی تعریف کرده­است. فردریچ(۱۹۹۳) و هانت(۱۹۹۰) با طرح رویکردی ساخت­گرایانه[۵۸]، رفتار اخلاقی را رفتاری می­دانند که سازمان با توجه به اهداف و برنامه ­های خود تجویز می­ کند. در چنین رویکردی، برنامه­ ها و اهداف سازمانی ملاکی برای صحیح یا غلط(درست و اشتباه) بودن رفتار است. از منظر براس و همکاران(۱۹۹۸) تحلیل شبکه اجتماعی[۵۹] برای تعیین رفتار اخلاقی از غیر اخلاقی محوریت دارد. براساس این نظریه، افراد از طریق اتکا به روابطی که با دیگران دارند یا از نظر موقعیت خود در شبکه اجتماعی فرامی­گیرند که دست به رفتارهای اخلاقی و غیر اخلاقی بزنند. از منظر اسلامی نیز، عملی اخلاقی تلقی می­ شود که هدف غایی آن نائل شدن به رضایت خداوند باشد(عاملی،۱۳۸۸). از منظر نتیجه­گرایان، رفتاری اخلاقی است که منافع آن رفتار برای جامعه بیشتر از ضررهای آن باشد(کریستوفر و همکاران،۲۰۱۲). از منظر معتقدان به نظریه حقوق بشر بیان رفتاری که متضمن حفظ آزادی فردی باشد، رفتار اخلاقی است؛ حتی اگر منافع و رفاه بیشتری برای دیگران ایجاد نکند (رحمان سرشت، ۱۳۸۸). رفتاری اخلاقی است که خوب و صحیح باشد که در مقابل رفتار بد یا اشتباه معنا می­یابد(سیمز،۱۹۹۲). رفتار اخلاقی به معنای اتخاذ تصمیم اخلاقی در عمل است(گوشال و همکاران،۲۰۱۰).
رفتار اخلاقی انعکاس ارزش های فرد است. ارزش ها شامل دامنه ای از باورها و تمایلات می باشد و رفتار فرد را بر می انگیزانند. آن ارزش هایی که مستقیما به باورهای فرد درباره آنچه که درست و غلط است مرتبط است یا آن ارزش هایی که وظایف و تعهدات اخلاقی را تحمیل می کنند، ارزش های اخلاقی نامیده می شوند.
با بررسی ارزش های فرد می توان آن ها را به ارزش های اخلاقی اصلی و ارزش های اخلاقی فرهنگی یا فردی تقسیم کرد. ارزش های اصلی مبنا و اساس تصمیمات اخلاقی هستند. این ارزش ها صرف نظر از زمان، فرهنگ و دین، ارزش های پایه ای می باشند. معمولا این ارزش ها توسط کلماتی مثل قابل اعتماد بودن، احترام، مسئولیت، عدالت و انصاف، آداب اجتماعی و شهروندی تعریف می شوند. ارزش های فرهنگی یا فردی باورهایی است درباره آنچه که درست یا غلط می باشد. این باورها از تجربه، ارزش های خانواده، باورهای دینی، سنت های فرهنگی و استانداردها و اقدامات حرفه ای نشأت می گیرد و با تغییر در زمان، فرهنگ، دین وافراد تغییر می کنند (کلارک، ۱۹۹۸). ماهیت رفتارخادمانه به نظر می رسد از ارزش های اخلاقی اصلی تشکیل شده باشد چرا که اصل تقدم دیگری بر خود تنها در صورتی قابلیت اجرا پیدا می کند که فرد بر پایه اصل اعتماد و احترام، در برابر مخدوم خود احساس مسئولیت نماید و در جهت رفع نیاز وی اقدام عملی مؤثر داشته باشد. اما چیزی که در شکل گیری چنین رفتاری به طور معناداری اثرگذار است، ارزش های اخلاقی فردی و فرهنگی خواهد بود چرا که این ارزش ها درستی رفتارخادمانه را به قضاوت می نشیند و پیرامون رفتارهای خادمانه مورد نیاز ارزیابی های خود را ارائه داده و منجر به انجام یا عدم انجام چنین رفتاری خواهد شد. بنابراین ارزش های اخلاقی اصلی و فردی در ارتباط با رفتارخادمانه نقش ویژه ای را ایفا می کند.
رفتار شهروندی سازمانی و خادمیت
از جمله مصادیقی که شاید بتوان به لحاظ ماهیت در زمره رفتار خادمانه در سازمان قلمداد کرد رفتار شهروندی سازمانی است. ارگان و ریان[۶۰](۱۹۹۵) از جمله محققینی می باشند که در مورد رفتار شهروندی سازمانی, تحقیق و مطالعه زیادی داشته‌اند. آنها بیان می‌دارند که رفتار شهروندی سازمانی از نوع رفتارهای داوطلبانه است و به طور مستقیم و روشن به وسیله سیستم‌های رسمی تعیین پاداش، تشخیص داده نمی‌شود ولی در عملکرد و کارکردهای وظیفه‌ای سازمان تأثیر دارد.
در مطالعات اولیه در تعریف رفتار شهروندی سازمانی, اصطلاح “خارج از نقش و وظیفه” کارمند آورده می شد(نیهوف و مورمان[۶۱]، ۱۹۹۳) گرچه در برخی مطالعات در تعریف رفتار شهروندی از این اصطلاح استفاده نشده است (کسلر[۶۲]، ۲۰۰۲ و کایدر[۶۳]، ۲۰۰۲). اما در جمع‌بندی انجام گرفته در خصوص مطالعات رفتار شهروندی, مؤلفه‌هایی مانند، انجام فعالیت‌های داوطلبانه برای سازمان و همکاران، کمک به همکاران، مشارکت پیشتازانه در مسئوولیتها، اجتناب از تعارض و درگیری، فداکاری، وجدان کاری، نوع دوستی و از این قبیل معانی در تعاریف آمده است (زارعی متین، ۱۳۸۹).
بنابراین رفتار شهروندی سازمانی از نگرش مثبت فرد به سازمان، دیگران و شغل نشأت می‌گیرد و به صورت داوطلبانه، عاطفی و بدون انتظار ارزیابی رسمی و پاداش، در جهت کمک به همکاری و پذیرش مسوولیتها است و می‌تواند موجب بهبود اثربخشی سازمانی بشود.
رفتار پیش قدمانه[۶۴] در سازمان (کرنت، ۲۰۰۰)
کارکنان در سازمان یا رفتار منفعلانه دارند و یا نسبت به ایفای نقش خود در کار پویا هستند که در این صورت به دنبال خلق شرایط کاری مطلوب هستند. این افراد خودشان در جستجوی اطلاعات و فرصتهایی جهت بهبود چیزها می باشند و منتظر نمی مانند که دیگران به سوی آنها بیایند. به رغم تاکید به رفتارهای پویا و منفعلانه در کار، هنوز توافق جمعی بر مفهوم و سنجه اقدام پیش قدمانه در سازمان وجود ندارد. برخی تحقیقات تاکیدشان به شرایط و حالت های فردی این اقدامات است در حالی که برخی دیگر تاکیدشان به پیامد اقتضایی بودن اقدامات پیش قدمانه است.

منابع علمی پایان نامه : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله : تحلیل عدالت فضایی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

اصل اول: اصل آزادی که حاکم بر آزادی های پایه ای و اساسی است، با این مفهوم که همه افراد جامعه باید حقی برابر نسبت به آزادی های اساسی (آزادی بیان، حق رأی) داشته باشند.
اصل دوم: اصل نابرابری که حاکم بر خواسته های اولیه اجتماعی- اقتصادی است. در تفهیم این اصل، رالز بیان می کند که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، باید به گونه ای باشد که اولاً بیش ترین نفع را برای افراد محروم جامعه در پی داشته باشد،ثانیاً همه افراد جامعه در زمینه فرصت های شغلی باید دارای شرایط برابر قرارگیرند. به این معنی که باید همه منابع اولیه اجتماعی(درآمد، ثروت، آموزش، فرصت ها شغلی) در میان افراد جامعه توزیع شود. بر این اساس، مفهوم عدالت اجتماعی مورد نظر رالز مبتنی بر عدالت توزیعی است که نحوه ی تکوین ساختار جامعه ای مطلوب و عادلانه را توصیف می کند. (Ernesto M.Serote, 2008: 4). جوهر اندیشه رالز عدالت به عنوان انصاف است که با تاکیدات متفاوت در آثار او آمده است. به طور خلاصه انصاف به روش اخلاقی، رسیدن به اصول عدالت و عدالت به نتایج حاصله از تصمیم گیری منصفانه مربوط می شود(بشریه،۱۳۷۶: ۳۷).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نظریه عدالت و لیبرال سیاسی رالز را نمی توان از هم جدا دانست بلکه، لیبرالیسم سیاسی شکل پیراسته نظریه عدالت است که با تکمیل شدن نظریه عدالت رفته رفته همراه با دگرگون شدن برخی مضامین، به دست آمده است. به هر رو دیدگاه رالز در زمینه لیبرالیسم سیاسی در سنجش با نظریه عدالت دستخوش دگرگونیهایی شده است. در واقع رالز با انتشار لیبرالیسم سیاسی از انسان فلسفی به شخص شهروند، از فلسفه به فرهنگ، از جهان شمولی به اروپا یا امریکا محوری، از تئوری پردازی انتزاعی به عمل سیاسی، از حقیقت سالاری به قابلیت عملیاتی و از عدالت صرف به هر قیمت به ثبات سیاسی پایدار گرایش پیدا کرد(نصری،۱۳۸۲: ۴۶). همچنین در مکتب جغرافیایی لیبرال در سال ۱۹۷۸ کتاب” جغرافیای انسانی: رهیافت رفاه” اثر دیوید اسمیت منتشر گردید که در آن شاخصهای رفاه و تحلیل عدالت اجتماعی بررسی شده بود و در سال ۱۹۹۴ اثر ارزشمند دیوید اسمیت با عنوان “جغرافیا و عدالت اجتماعی” فصل تازه ای را در علم جغرافیا می گشاید و در این اثر چنین آمده است: جغرافیا باید در نظریه و عمل با عدالت اجتماعی پیوند بخورد. جغرافیا بدون عدالت اجتماعی، فاقد آن قدرت و توانی خواهد بود که بتواند در مطلوبیت بخشی به زندگی انسانی توفیق یابد. حتی دموکراسی واقعی زمانی امکان پذیر است که با عدالت اجتماعی همراه باشد(شکویی،۱۳۷۸: ۱۴۱و۱۴۲) به طورکلى پیروان مکتب لیبرالیسم به عدالت اجتماعى بیشتر به عنوان وسیله اى براى” حفظ وضع موجود”مى نگرند و نه به عنوان یک فضیلت اخلاقى و یک وظیفه انسانى. همچنین توجه به بحث “توزیع عادلانه “بیش از “شیوه تولید عادلانه ” در آثارشان مشهود است. در این میان کانت بر آن بود که همه مفاهیم اخلاقی مبتنی بر مقولات عقلی پیشینی هستند. انسان موجودی آزاد است که اعمالش به وسیله اهدافی که آزادانه انتخاب می کند تعیین می شوند. بنابراین قانون عادلانه در شرایطی تحقق می یابد که همه اعضای جامعه واجد حداکثر آزادی از انقیاد به اراده خودسرانه دیگران باشند. کانت عدالت را آن می داند که اعمال هر کس طبق اصلی که خود او می خواهد برای همه انسانها الزام آور باشد، تعیین شده باشد یا عدالت را عبارت می داند از حفظ کرامت انسان، حال آنکه هگل معتقد است آنچه دولت بگوید و بپسندد، عین حق و عدالت است(اخوان کاظمی،۱۳۷۹: ۷۲).
۲-۲- تسهیلات شهری
۲-۲-۱- تسهیلات و خدمات عمومی شهری
خدمات عمومی به طور کلی به عنوان فعالیتهای اقتصادی که منفعت عمومی دارند و در ابتکار عمل نهادهای عمومی هستند، تعریف میشود. بنیاد نهادن و راه انداختن آنها زیر نظر نهادهای عمومی است، اگر چه حمایت و نگهداری از خدمات عمومی برای سرمایه گذاری به بخش خصوصی هم واگذار می شود(Cho,2003: 39-40). خدمات عمومی باید صرف نظر از بعد مکانی آن، محدودیتها و منابع مالی یا توانایی فیزیکی افراد، به آسانی در دسترس آنها قرار گیرد(Kaphle,2006: 2 ). خدمات شهری بخش و سطحی از خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی است که در چارچوب نظام سلسله مراتبی مراکز شهری-روستایی، نیازهای عمومی و اجتماعی را برآورده می سازد که مقیاس آن متضمن حد معینی از پیچیدگی و تنوع است و در یک واحد نسبتا مستقل و واحد سیاسی تصمیم گیرنده، به منظور توسعه و رفاه زندگی شهرنشینی و نیز حل مسائل زندگی شهرنشینی ارائه می شود. اهمیت خدمات شهری در تحقق اهدافی که دنبال می کنند نهفته است. این اهداف عبارتند از:
– تأمین بهداشت شهر
– تأمین امکانات و تسهیلات اجتماعی ،رفاهی و فرهنگی
– کمک به توسعه اقتصادی(جاجرمی،۱۳۷۹: ۷۵).
خدمات شهری به عنوان ابزار مدیریت توسعه شهری و نیاز شهروندان و عامل اصلی تداوم حیات شهری است که بدون آن حیات شهری از فعالیت باز می ماند. در واقع برنامه ریزی زیرساختهای خدماتی شهر در بافتهای شهری به دو عامل اساسی، ایجاد شیوه های مناسب دسترسی به زیرساختها و افزایش قابلیت دسترسی و همچنین به طراحی و تهیۀ نقشه های پایه بزرگ مقیاس برای برنامه ریزی تأسیسات خدماتی شهر بستگی دارد(Saxena,2001: 1). اساساً برنامه ریزی برای زیرساختها و تأسیسات خدماتی به ملاحظات ذیل نیازمند است:
-۱ سیاستهای کلان دولت ۲- نظم و ترتیب سازمانها ۳ – چارچوبهای قانونی و نظم دهنده در شکل مقررات منطقه بندی ۴- سیستمهای ساده انعطاف پذیر برای راحتی اجرا ۵- اطلاعات فضایی و ابزارهای بازبینی ۶- پشتیبانی مالی برای طرح ها -۷ رویکردهای مشارکتی(Toutain,2006: 78 & Gopiprasad).
۲-۲-۲- تسهیلات شهری و عدالت فضایی
یکی از مهمترین اثرات رشد سریع جمعیت در مراکز شهری کشورهای جهان سوم تراکم بالای جمعیت شهری است که منجر به ظهور مشکلات فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی شده است، مانند کمبود مدارس، تأمین آب، مسکن، خدمات عمومی مدارس، امکانات بهداشتی، دفع زباله، خدمات پستی و همچنین مشکلات دسترسی به خدمات عمومی که به طور مناسب بین ساکنین توزیع نشده است. (Godwin,1976: 237) باید توجه داشت که هدف از توزیع فضایی توزیع عادلانه نیازهای اساسی، امکانات، تسهیلات و خدمات شهری در میان محلات و مناطق مختلف شهر است به طوری که هیچ محله یا منطقه ای نسبت به منطقه یا محله دیگر از نظر برخورداری برتری فضایی نداشته باشد و اصل دسترسی برابر رعایت شده باشد به علاوه از لحاظ سرانه برخورداری با توجه به میزان جمعیت در هر منطقه از شهر اختلاف زیادی وجود نداشته باشد(Harvey,1996: 106). تمرکز مراکز خدمات رسانی در یک مکان خاص، ضمن ایجاد مناطق دو قطبی و بالا و پایین در شهرها، هجوم جمعیت مصرف کننده به این مناطق را در پی دارد، به طوری که از یک سو، فشار زیست محیطی، ترافیکی، آلودگیها اعم از صوتی، هوا و… ،و از سوی دیگر به سبب جذب کاربری های مکمل، موازی، تشدید قطبی شدن فضایی در شهرها را به دنبال دارد، به گونه ای که شهرها با محیط های متراکم، نامطلوب و ناسازگار با توسعه پایدار مواجه خواهند شد(خاکپور،۱۳۸۸: ۱۸۷).
عدالت به مفهوم توزیع عملکردها، خدمات و امکانات،دسترسی مناسب به مراکز خدمات دهی و فعالیتی(مکان تسهیلات)، بدون تبعیض و تفاوت گذاری بین ساکنان یک شهر و مناطق شهری است(بهروان،۱۳۸۵: ۱۵). در کشورهای صنعتی تمام تسهیلات رفاهی اساسی با هزینه ای مناسب در دسترس ساکنین شهری است. اما در مقابل اکثریت شهروندان در کشورهای در حال توسعه دسترسی مناسبی به خدمات اساسی ندارند. در بسیاری از نواحی دارای رشد شهرنشینی شتابان در کشورهای جهان سوم، تقاضا برای خدمات عمومی خیلی بیشتر از ظرفیت عمومی و امکانات خصوصی موجود است.بر این اساس می توان استدلال کرد که در بعضی شهرها وضعیتی بحرانی به سرعت در حال وقوع است که که این امر علاوه بر کمبود منابع، نتیجه رشد برنامه ریزی نشده و الگوی نامناسب توزیع خدمات است. (Daniere&takahashi,1999: 272).
۲-۲-۳- تسهیلات شهری و دسترسی
یکی از عمده ترین عناصر ارتقاء دهنده ی کیفیت محیط شهری، توسعه ی شاخصهای دسترسی است و دسترسی مطلوب، یک عامل ضروری برای توفیق پایداری محیط شهری تلقی میشود(رهنما، ۱۳۸۵: ۱۳۷). قابلیت دسترسی در واقع توانایی ساکنین شهر در داشتن یک دسترسی خوب به فعالیتها، منابع، خدمات و موارد مشابه است. از این رو، این مفهوم وابستگی زیادی به فرم فضایی شهر، شبکه دسترسی، نوع سفر و شکل سفردارد. استفاده از امکانات عمومی با دسترسی ارتباط دارد، در نتیجه نزدیکی ساکنان به امکانات و خدمات می تواند از راه های مختلف در سلامتی و راحتی آن ها کمک کند، علاوه بر این برای دسترسی ساده تر و مستقیم تر به مکان هایی از جمله مغازه، ورزش، کار، ملاقات همسایگان، بررسی سلامتی و غیره میسر باشد، فرصت هایی را از طریق کاهش زمان و هزینه های مالی دسترسی مهیا می کند، که به نوبه خود منابع شخصی و خانوار در جاهای دیگر مصرف میشود( Lotfi and Koohsari, 2009: 133). تعریف ساده از دسترسی این است که چگونه با کمترین زمان با فاصله معینی به یک مکان معین برسیم. و این رابطه فضایی بین مبدا و مقصد را نشان می دهد ، یا درجه ای از ارتباط بین یک مکان و سایر را در یک منطقه نشان می دهد ، اما آن اغلب به عنوان نزدیکی نسبی یا نزدیکی یک مکان با سایر تعریف میشود(Ko-Wan Tsou et al,2005: 426). دسترسی به مفهوم کاهش فاصله ی مکانی بین محل زندگی و تمرکز تسهیلات و خدمات و محل کار شهروندان است. یعنی شهروندان در کوتاهترین فاصله مکانی-زمانی(فضایی) به تسهیلات عمومی دسترسی داشته باشند که این امر به طور طبیعی مسئله ی عدالت اجتماعی و فضایی را در سطح شهر و مناطق مختلف آن برقرار می سازد(رهنما و ذبیحی،۱۳۹۰: ۷).
جغرافیدانان مدتهای زیادی است که دسترسی را به عنوان یک ضابطه، شاخص و مؤلفه اصلی در بحثهای خود به کار می برند. اسمیت از دسترسی به عنوان مبنا در برنامه ریزی مکان یاد می کند، ضمن اینکه پرد و ناکس هر دو معتقدند که اهمیت اندازه گیری “کیفیت زندگی” در دسترسی به خدمات و سرویسها، عامل کلیدی است. همچنین کونینک از مقاله خود چنین نتیجه می گیرد: دسترسی همچون یک مفهوم بسیار اساسی و کلیدی در برنامه ریزی شهری و حمل و نقل ظاهر می شود که چگونگی بیشترین فعالیتها و تحرکات پدیده های شهری را بیان می دارد و هم کنشی، مبادلات و تحرکات، فرصتها را فراهم می نماید(پرهیزکار،۱۳۷۷: ۱۲۱). در حالی که در سایر کشورها از جمله ایالت متحده آمریکا، بریتانیا، استرالیا و زلاندنو مطالعه اندازه گیری قابلیت دسترسی به امکانات عمومی قابل ملاحظه است، در کشورهای جهان سوم به خصوص ایران مطالعات کمتری در این زمینه انجام شده است(Lotfi and Koohsari,2009: 134). در این کشورها به دلیل رشد سریع و بدون برنامه ریزی شهرها در گذشته، توسعه اتفاق افتاده در مناطق مختلف شهری، بدون برنامه ریزی برای ایجاد تسهیلات مورد نیاز از قبیل مدرسه، آتش نشانی و دیگر خدمات عمومی صورت گرفته، که نتیجه آن پایین بودن سطح کیفیت زندگی در این مناطق می باشد. لذا کیفیت زندگی در مناطق ساخته شده شهری به طور اساسی تحت تأثیر قابلیت دسترسی به تسهیلات شهری قرار می گیرد(طالعی و همکاران،۱۳۸۸: ۴۴۲). خدمات عمومی باید صرف نظر از بعد مکانی آن، محدودیتها و منابع مالی یا توانایی فیزیکی افراد، به آسانی در دسترس آنها قرار گیرد(Kaphle,2006: 2).
سنجش شاخص دسترسی، وابسته به تعیین برابری دسترسی به زیرساختهای اجتماعی و فیزیکی است که نمودی از کیفیت زندگی و توزیع فرصت ها هستند. و فاصله عامل تاثیرگذاری بر کیفیت زندگی در بخش های مختلف شهر است؛ زیرا باعث تغییر در دسترسی فیزیکی به فرصتها و خدمات شهری از جمله کار، خرید، مدرسه، درمانگاه، پارک و مراکز ورزشی می شود. علاوه بر این، مجاورت با خدمات شهری به سبب منفعتهای خارجی، در رفاه ساکنین تاثیرگذار است، البته مشاهده شده است که نحوه ی توزیع خدمات باعث شکل گیری تمایزات اجتماعی- اقتصادی در ساکنین محله های شهر می شود(Martnez,2005,31).
۲-۲-۴- کیفیت زندگی
گرچه مفهوم کیفیت زندگی از اواخر قرن بیستم مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است اما ریشه های آن در جامعه شناسی را می توان تا اواسط قرن بیستم پی گرفت. در جامعه شناسی اولین اثر مهم درباره ی کیفیت زندگی از آگبرن[۳۲](۱۹۴۶) می باشد که درباره ی حیات روستایی در ایالات متحده نوشته شده است. در دهه ی ۱۹۶۰ هنگامی که جامعه شناسان علیه چیرگی شاخصهای اقتصادی واکنش نشان دادند، مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش های اجتماعی اهمیت یافت اما تا آن هنگام تمام شاخصهای کیفیت زندگی عینی بودند. در دهه ی ۱۹۷۰ شاخصهای ذهنی هم برای سنجش کیفیت زندگی اضافه شدند. اولین بار کمپیل و همکاران در اثر خود در سال ۱۹۷۶ به شاخصهای ذهنی و روان شناختی کیفیت زندگی توجه کردند. مراکز تحقیقاتی گوناگونی هم اکنون به سنجش کیفیت زندگی در سطح ملی و بین المللی توجه کردند(نوغانی و دیگران، ۱۳۸۷: ۱۱۲). کیفیت زندگی به عنوان مفهومی برای نشان دادن میزان رضایت فرد از زندگی و به عبارتی معیاری برای تعیین رضایت یا عدم رضایت افراد و گروه ها از ابعاد مختلف زندگی است. این ابعاد می تواند زمینه های تغذیه ای، آموزشی، بهداشت، امنیت و اوقات فراغت را شامل شود، از طرفی امروزه در ادبیات برنامه ریزی توسعه مباحث کیفیت زندگی به عنوان یک اصل اساسی پیوسته مورد نظر برنامه ریزان و مدیران امر توسعه است(قالیباف و دیگران،۱۳۹۰: ۳۴).
به طور کلی چهارچوب کلی و عمومی در رابطه با کیفیت زندگی و مفاهیم مرتبط ارائه نشده است. محققان مختلف به تناسب تخصص و زمینه کاری خود تعاریف متفاوتی از کیفیت زندگی شهری ارائه داده اند. رافائل[۳۳] و همکارانش در سال ۱۹۹۷ کیفیت زندگی را حدی که شخص از امکانات مهم زندگی اش لذت ببرد تعریف می کنند، در حالیکه گروه RIVM در سال ۲۰۰۰ مدعی است که کیفیت زندگی عبارت است از مسائل عینی همراه با تجهیزات غیر مادی زندگی که به نحوی مطابق با ادراکات شخص در مورد سلامت، محیط زندگی، کار، خانواده و… تعیین شده است(فرجی ملائی و دیگران،۱۳۸۹: ۶). او در سال ۲۰۰۰ کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی می داند. پسیون[۳۴] در سال ۲۰۰۳ معتقد است کیفیت زندگی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند و همچنین به برخی صفت و ویژگی های خود مردم اشاره دارد. کوستانزا[۳۵] و همکاران در سال ۲۰۰۷ کیفیت زندگی را به عنوان میزان تأمین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد و گروه ها از بهزیستی ذهنی تعریف می کند. داس[۳۶] در سال ۲۰۰۸ کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی و یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آنها تعریف می کند.
با توجه به تعاریف ارائه شده می توان واژگان کلیدی مورد استفاده در تعریف کیفیت زندگی را این گونه خلاصه کرد: واقعیات عینی، ادراک ذهنی، برخورداری، بهزیستی، رضایت از زندگی و نیازهای انسانی(رضوانی و دیگران، ۱۳۸۸: ۹۳).
۲-۲-۴-۱- کیفیت زندگی شهری
کیفیت زندگی شهری یک مفهوم است که در سالهای اخیر تولید شده است اگرچه مقدار زیادی از آن به قرن بیستم مربوط می شود ولی قدمت آن به فیلسوفانی چون ارسطو بر می گردد که در مورد “زندگی خوب” و “خوب زندگی کردن” نوشته است. کیفیت زندگی در واقع رضایت فرد از زندگی است(Ei din & others,2012: 2) به طور کلی هدف از مطرح کردن مفهوم کیفیت زندگی شهری اصلاح و تکامل مفهوم توسعه ی صرف کمی به توسعه ی پایدار شهری بوده است مطالعات اولیه ر مورد کیفیت زندگی شهری در شهرها و کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و در حال صنعتی شدن جدید از دهه ی ۱۹۷۰ به بعد مورد توجه جدی قرار گرفته است.
اصولا کیفیت زندگی شهری واژه ای پیچیده، چند بعدی و کیفی در رابطه با شرایط و وضعیت جمعیت، در یک مقیاس جغرافیایی خاص است که هم متکی به شاخص های ذهنی یا کیفی و هم متکی به شاخص های عینی یا کمی است. مفهوم کیفیت زندگی شهری را می توان در یک برداشت جامع و کلی به صورت زیر تعریف کرد: کیفیت زندگی شهری دربرگیرنده ی ابعادی روانی است که شاخصهایی همچون رضایت، شادمانی و امنیت را در بر می گیرد. در برخی موارد رضایت اجتماعی نیز نامیده می شود. همچنین ابعادی محیطی که در برگیرنده ی سنجه هایی همچون مسکن، دسترسی به خدمات و امنیت محیطی است. جنبه های دیگر در بر گیرنده ی توجه به فرصتهای اجتماعی، امیدهای اشتغال، ثروت و اوقات فراغت است(کوکبی و دیگران،۱۳۸۴: ۸و۹). بدیهی است که درک کیفیت زندگی شهری تنها با بررسی یک بعد امکان پذیر نیست بلکه از طریق رابطه بین ابعاد مختلف شهری می توان مفهوم آن را استنباط کرد. بر اساس بررسی ادبیات، می توان از هفت بعد اصلی که منجر به تحقق بخشیدن به کیفیت زندگی شهری می شود نام برد که عبارتند از: کیفیت محیط زندگی شهری، کیفیت فیزیکی زندگی شهری، تحرک کیفیت زندگی شهری، کیفیت اجتماعی زندگی شهری، کیفیت روانی زندگی شهری، کیفیت اقتصادی زندگی شهری و کیفیت سیاسی زندگی شهری(Ei din & others,2012: 4) شهر به عنوان بستر زیست انسان شهرنشین، نیازمند تامین استانداردهایی است که در یک نگاه می توان آن را استانداردهای کیفیت زندگی نامید. کیفیت زندگی در واقع مفهومی چندبعدی و پیچیده است که از سوی متفکران علوم شهری و سایر اندیشمندان علوم مختلف مطرح و مورد پژوهش قرار گرفته است(فرجی ملائی و دیگران،۱۳۸۹: ۱).
کیفیت زندگی نشان دهنده ویژگی های کلی اجتماعی و اقتصادی و محیطی مناطق است و می تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای نظارت بر برنامه ریزی توسعه اجتماع به کار رود. لذا هدف غایی مطالعه کیفیت زندگی و کاربرد متعاقب آن بدین منظور است که مردم توان بهره مندی از زندگی با کیفیت مطلوب را داشته باشند(Allen, Vogt and Cordes,2004: 14). به طور کلی رویکرد کیفیت زندگی شهری تلاشی در جهت ایجاد شهر سالم و فراهم آوردن خدمات شهری مناسب و در دسترس برای همگان در چارچوب پایداری است(Harpham et al,2001: 109). مفهوم کیفیت زندگی شامل معیارهای کمی و کیفی در فرد و در سطح جامعه می باشد. معیارهای کیفی در سطح فردی عبارتند از رضایت در مورد زندگی احساس شادی و… در حالیکه در سطح جامعه شامل توانایی مشارکت و شرایط و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است(Ayman,2012: 257).
۲-۲-۴-۲- کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگرچه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهم ترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری از امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. لذا مقوله کیفیت زندگی شهری از جمله نخستین محورهای مطالعاتی بود که همراه با رشد شهری، به تدریج از ۱۹۳۰ مورد توجه متخصصان مسائل شهری قرار گرفت(علی اکبری و امینی،۱۳۸۹: ۱۲۲). دیوید اسمیت برای بررسی کیفیت زندگی، رفاه و عدالت اجتماعی از شاخصهای ذهنی و مقایسه ی عینی استفاده می کند. وی برای سنجش شاخصهای ذهنی از پرسشنامه و برای ارزیابی شاخصهای عینی از مشاهده و آمار استفاده می کند. شاخصهایی که اسمیت بر آنها تاکید می کند بهداشت، مسکن، خدمات عمومی، شادمانی خانوادگی، تعلیم و تربیت، فرصتهای اشتغال، حقوق و دستمزد، خوراک، حق رای، مید به زندگی، مصرف سرانه ی پروتئین حیوانی، درصد ثبت نام مدارس، تعداد متوسط تلفن و روزنامه و نظایر آن می باشد. وی همچنین معتقد است که توجه به کیفیت زندگی، جغرافیدان را به ناچار به سوی پرسش از عدالت اجتماعی سوق می دهد.
(اسمیت، ۱۳۸۱: ۱۶۰-۱۸۹). مقوله کیفیت زندگی به شکل وسیعی با مفهوم رفاه ارتباط پیدا می کند ، رفاه مفهومی است که توصیف کننده بهزیستی، تأمین زندگی و فقرزدایی است و لذا در ارتباط تنگاتنگی با مفاهیمی همچون عدالت اجتماعی قرار می گیرد(باری،۱۳۸۰: ۶). دیوید فیلیپس کیفیت زندگی را در ابعاد فردی و جمعی و همچنین از نظر عینی و ذهنی مورد بررسی قرار می دهد. او در بعد جمعی کیفیت زندگی، بر اثبات و پایداری محیط فیزیکی و اجتماعی، منابع اجتماعی درون گروه ها و جوامعی که در آن زندگی می کنند، چون انسجام مدنی، یکپارچگی، روابط شبکه ای گسترده و پیوندهای موقت در تمامی سطوح جامعه، هنجارها، اعتماد، نوع دوستی و رفاه دگرخواهانه، انصاف، عدالت اجتماعی و برابری طلبی تأکید دارد(Phillips,2006: 242).
۲-۲-۵- سیستم اطلاعات جغرافیایی
سیستم اطلاعات مکانی(GIS)[37] به عنوان علم و فن مدیریت اطلاعات مکان مرجع که شامل مجموعه ی امکانات سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات مکانی، الگوریتمهای تحلیلی و متخصصان مربوطه می باشد، به عنوان یکی از بهترین و کارآمدترین راه حلهای مدیریت بهینه اطلاعات محسوب می گردد.
GIS امکان ذخیره سازی و پردازش انواع مختلف داده ها از قبیل اطلاعات خاکشناسی، پوشش گیاهی، توپوگرافی و داده های شیب زمین و … را فراهم می سازد. این داده ها در قالب لایه ها به سیستم معرفی می شوند. ترکیب مدل سازی مکانی و GIS منجر به تولید اطلاعات با کیفیت و کارایی بیشتر، نمایش داده ها و مدل ها، توسعه ی راه حل بهتر جهت مسایل مختلف مکان مند، دید بهتر نسبت به مسایل و کمک به نمایش آلترناتیوهای مکانی مختلف می شود. از سوی دیگر این سیستم با قابلیت‌های تحلیلی متنوع در مکان یابی صحیح و اصولی در زمینه های گوناگون کاربرد دارد(نصیری و چهرقانی،۱۳۸۹: ۱۴۲).
۲-۲-۶- فرایند تحلیل سلسله مراتبی
فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP)[38] یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس.ال.ساعتی[۳۹] عراقی الاصل در دهه ی ۱۹۷۰ ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب ومعیار تصمیم گیری روبرو است می تواند استفاده گردد.معیارهای مطرح شده می توانند کمی و کیفی باشند. اساس این روش تصمیم گیری مقایسات زوجی نهفته است. تصمیم گیرنده با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم، آغاز می کند. درخت سلسله مراتب تصمیم، عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد. سپس یک سری مقایسات زوجی انجام می گیرد. این مقایسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینه های رقیب مشخص می سازد در نهایت منطق AHP به گونه ای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می سازد که تصمیم بهینه حاصل آید(عادل و معماریانی ،۱۳۷۴: ۲۲). در واقع در این روش با سازماندهی و ارزیابی گزینه ها در رابطه با سلسله مراتب چند وجهی صفات، ابزاری مؤثر برای مقابله با تصمیم گیری های پیچیده و بدون ساختار ایجاد می کند. AHP این اجازه را می دهد تا بهتر،راحت تر و کارآمد تر چارچوبی برای شناسایی معیارهای انتخاب محاسبه ی وزن و تجزیه و تحلیل فراهم گردد(Soltani&maradi,2011: 35). این سیستم یکی از جامع ترین سیستم های طراحی شده برای تصمیم گیری با معیار های چند گانه است. این تکنیک امکان فرموله کردن مساله را به صورت سلسله مراتبی فراهم می کند و همچنین امکان در نظر گرفتن معیارهای مختلف کمی و کیفی را در مساله دارد. این فرایند، گزینه های مختلف را در تصمیم گیری دخالت داده و امکان تحلیل حساسیت روی معیارها و زیر معیار ها را دارد. علاوه بر این بر مبنای مقایسه زوجی بنا نهاده شده و بدین ترتیب قضاوت و محاسبات را تسهیل می نماید. همچنین میزان سازگاری و ناسازگاری تصمیم را نشان می دهد که از مزایای ممتاز این تکنیک در تصمیم گیری چند معیاره می باشد(قدسی پور،۱۳۸۴: ۵). فرایند تحلیل سلسله مراتبی با شناسایی و اولویت بندی عناصر تصمیم گیری شروع می شود. این عناصر شامل هدف ها، معیارها یا مشخصه ها و گزینه های احتمالی می شود که در اولویت بندی به کار گرفته می شوند. فرایند شناسایی عناصر و ارتباط بین آنها که منجر به ایجاد ساختار سلسله مراتبی می شود. ساختن سلسله مراتب نامیده می شود. سلسله مراتبی بودن ساختار به این دلیل است که عناصر تصمیم گیری را می توان در سطوح مختلف خلاصه کرد. بنابراین اولین قدم در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی از موضوع مورد بررسی می باشد که در آن اهداف، معیرها، گزینه ها و ارتباط بین آنها نشان داده می شود. چهار مرحله ی بعدی در فرایند تحلیل سلسله مراتبی محسبه ی وزن(ضریب اهمیت) معیارها(و زیر معیارها در صورت وجود)، محاسبه ی وزن(ضریب اهمیت) گزینه ها، محاسبه ی امتیاز نهایی گزینه ها و بررسی سازگاری منطقی قضاوت ها را شامل می شود(زبردست،۱۳۸۰: ۱۵).
۲-۲-۷- خود همبستگی فضایی[۴۰]
مفهوم خود همبستگی فضایی این است که ارزش صفتهای مطالعه شده خود همبسته اند و همبستگی آنها قابل استناد به نظم جغرافیایی پدیده ها است. خود همبستگی فضایی، ابزار ارزشمندی برای مطالعه ی چگونگی تغییرات الگوهای فضایی در طول زمان است. نتایج این نوع تحقیق به فهم بیشتری از تغییر نحوه ی الگوهای فضایی گذشته به حال منجر گردیده است. بنابراین نتایج مفیدی برای فهم عوامل جاری در تغییر الگوها را نشان می دهند. علاوه بر این مطالعه ی همبستگی فضایی پیشنهادهای ضمنی مهمی برای کاربرد تکنیکهای آماری در تحلیل اطلاعات فضایی در بر دارد(رهنما و آقاجانی، ۱۳۸۸: ۹و۱۰).
خود همبستگی فضایی به تحلیل این مساله می پردازد که اگر یک سیستم منطقه ای را در نظر بگیریم وجود یک متغیر در یک منطقه بر وجود همان متغیر در مناطق همجوار منطقه ی مورد نظر چه تاثیری دارد. اگر تاثیر مثبت باشد یعنی حضور آن متغیر در یک منطقه سبب شود که در مناطق همجوار آن نیز مقدار آن متغیر بیشتر شود، به خود همبستگی فضایی مثبت تعبیر می شود. اما اگر بر عکس، وجود آن متغیر تأثیری منفی بر وجود آن در مناطق همجوار داشته باشد یعنی سبب کاهش مقادیر آن در مناطق همسایه گردد به خود همبستگی فضایی منفی تعبیر می شود و در صورتی که تأثیر خاصی نداشته باشد به عدم خود همبستگی فضایی تفسیر گردد(رهنما،۱۳۸۷: ۱۲۲). اندازه ی خود همبستگی فضایی می تواند به وسیله ی موقعیتها تغییر کند، بنابراین یک توزیع یا یک الگوی فضایی می تواند در شرایط مختلف از نظر فضایی ناهمگن باشد. برای توصیف ناهمگنی فضایی باید بر معیارهایی متکی باشیم که می توانند خود همبستگی فضایی را در مقیاس محلی کشف کنند. شاخصهای موران و آماره ی عمومی G از آن جمله می باشند.
شکل شماره(۲-۱)انواع خودهمبستگی فضایی

پایان نامه کارشناسی ارشد : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله طراحی الگوی راهبردی ارزیابی عملکرد ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

– نتایج مربوط به پیمانکاران فرعى
– نتایج مربوط به اثربخشى سازمانى

امتیاز ۴۵۰
۱۱۵
۱۱۵
۸۰
۲۵
۱۱۵

نحوه‌ امتیازدهی‌ در جایزه‌ بالدریج‌:
‌ ‌امتیازدهندگان‌ معیارهای‌ بالدریج‌ پس‌ از مشاهده‌ سازمان‌ با توجه‌ به‌ موارد زیر اقدام‌ به‌ امتیازدهی‌ می‌کنند. چگونگی‌ برآورده‌ کردن‌ نیازها و محل‌ رد یابی‌ آن‌ بایستی‌ مشخص‌ باشد.
‌ ‌برای‌ امتیازدهی‌ یک‌ مورد، امتیاز دهنده‌ ابتدا بهترین‌ دامنه‌ امتیازی‌ را که‌ با آن‌ مورد هماهنگی‌ دارد، انتخاب‌ می‌کند (مثلاً‌ ۶۰-۵۰). این‌ تصمیم‌گیری‌ نیاز به‌ توافق‌ کلی‌ ندارد. امتیاز واقعی‌ در داخل‌ دامنه‌ تعیین‌ شده، به‌ قضاوت‌ امتیاز دهنده‌ در ارتباط‌ با آن‌ مورد بستگی‌ دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

توجه:معیارها به‌ دو قسمت‌ شیوه‌ و نتایج‌ تقسیم‌ شده‌اندکه: در قسمت‌ موارد شیوه‌ها، امتیاز۵۰% بیان‌ می‌کندکه‌ شیوه‌ مورد نظر اهداف‌ اولیه‌ این‌ مورد راپوشش‌ می‌دهد. امتیازات‌ بالاتر بلوغ، تکامل‌ و دستیابی‌ بالاتر را بیان‌ می‌کنند.
‌‌درقسمت‌ نتایج، امتیاز۵۰% یک‌ روند بهبود مشخصی‌ را در رابطه‌ با آن‌ مورد بیان‌ می‌دارد. امتیازات‌ بالاتر بهبود بیشتری‌ را در مورد عملکرد مشخص‌ می‌سازد. (غلامی و نورعلیزاده، ۱۳۸۲: ۱۲).
اجرای‌ جایزه‌ ملی‌ کیفیت‌ بالدریج‌
‌ ‌اجرای‌ این‌ جایزه‌ توسط‌ انجمن‌ کیفیت‌ آمریکا صورت‌ می‌پذیرد. مرور امتیازدهی‌ و قضاوت‌ برای‌ تقاضاها شامل‌ مشاهده‌ سازمان، توسط‌ صدها سازمان‌ داوطلب‌ از شرکت های‌ آمریکایی، دانشگاهها، دولت، مشاوران‌ و سایر سازمان ها انجام‌ می‌پذیرد. این‌ داوطلبان‌ نقش‌ کلیدی‌ بسیار موثری‌ دارند.
‌ ‌هیئت‌ ناظران، سازمان‌ را با سوالاتی‌ درمورد فرایند مورد بررسی‌ قرار می‌دهند تا از انجام‌ فرایندهای‌ مناسب‌ و ایجاد بهبود مستمر، اطمینان‌ حاصل‌ کنند اما ناظران‌ در قضاوت‌ و ارزیابی‌ واقعی‌ متقاضیان‌ مشارکت‌ ندارند. هیئت‌ ممتحنین‌ از ۲۰۰ نفر براساس‌ تخصص‌ و تجربه‌ آنها تشکیل‌ می‌شود.
‌ ‌فرایند این‌ جایزه‌ دارای‌ چندین‌ مرحله‌ است‌ که‌ اولین‌ مرحله، بهبود سالانه‌ معیار، راهنماها و فرایند کلی‌ جایزه‌ است. مرحله‌ بعدی‌ تکمیل‌ فرم‌ تعیین‌ شایستگی‌ توسط‌ شرکت‌ متقاضی‌ است‌ که‌ شرکت‌ متقاضی‌ بایستی‌ شایستگی‌ خود را به‌ اثبات‌ رساند. سپس‌ هر متقاضی‌ فرم‌ تقاضا را تکمیل‌ می‌کند. در ادامه‌ هر متقاضی‌ در چهار مرحله، مورد بازبینی‌ قرار می‌گیرد:
۱- مرور توسط‌ حداقل‌ ۵ نفر از اعضای‌ هیئت‌ ممتحنین.
۲- بازبینی‌ و بررسی‌ به‌صورت‌ اجماع‌ و ارزیابی‌ متقاضی‌ با توجه‌ به‌ یافته‌های‌ مرحله.
۳- بازدید محل‌ سازمان‌ (کارخانه) برای‌ مرور امتیازدهی‌ در مرحله‌ دوم.
۴- بازنگری‌ قضاوت‌ انجام‌ شده‌ و ارائه‌ توصیه‌ها (جان ریمپل، ۲۰۰۱: ۵۰).
همانطور که گفته شد در این روش ۷ معیار وجود دارد که این هفت معیار عبارتند از: رهبری، مدیریت فرایند کسب و کار، نتایج مالی، استفاده از اطلاعات و تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی استراتژیک، منابع انسانی و تمرکز بر رضایت مشتری می باشند (غلامی و نورعلیزاده، ۱۳۸۲: ۱۲). در شکل ۶-۲ حوزه ها و معیارهای مختلف این مدل نمایش داده شده است:
اطلاعات وتجزیه و تحلیل آن
شکل ۶-۲ ) الگوی جایزه ملی کیفیت بالدریج (غلامی و نورعلیزاده، ۱۳۸۲: ۱۳)
۱۰-۲-۱۱-۲- الگوی مدل تعالی سازمانی[۱۰۸]:
سازمان ها بدون توجه به نوع فعالیت، اندازه و ساخار و یا میزان بلوغ سازمانی، به منظور کسب موفقیت دردست یابی به آرمان واهداف راهبردی خود نیاز به استقرار سیستم مدیریتی مناسب دارند.
مدل برتری بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت (EFQM) ابزاری اجرایی جهت کمک به سازمانها برای اطمینان از تحقق استقرار سیستم مدیریتی مناسب، به وسیله سنجش میزان قرار گرفتن در مسیر برتری پایدار است و به آنها کمک می کند تا فاصله ها را شناسایی و سپس راه حل ها را با انگیزه بیشتر تعیین کنند (کارلوس، مارتین[۱۰۹]: ، ۲۰۱۳: ۴).
مدل تعالی سازمانی EFQM به عنوان الگویی جامع در سنجش توان عملکردی سازمان ها از طریق طراحی واجرای نظام ارزیابی عملکرد سازمان ها، میزان تحرک هوشمندانه آنها در طراحی مطلوب مسیر قرارداده وسطح کامیابی سازمان ها رادر نیل به تعالی مشخص می سازد (رازانی، ۱۳۸۳: ۱۴۰).

شکل ۷-۲ ) عناصر منطق رادار(RADAR) برای امتیاز دهی معیارهای مدل EFQM(رازانی، ۱۳۸۳: ۱۴۳)
۱-۱۰-۲-۱۱-۲- مفاهیم عناصر ویژه RADAR که باید تحقق یابند به شرح زیر است :
در قلب مدل منطقی به نام RADAR وجود دارد که از چهار عنصر زیر و با بهره گرفتن از حروف اول نام هر یک تشکیل شده است :
نتایج[۱۱۰]: آنچه که سازمان بدست می آورد.
رویکرد[۱۱۱]: آنچه را که سازمان برای اجراء، برنامه ریزی کرده است.
جاری سازی[۱۱۲]: آنچه که سازمان برای جاری سازی رویکرد ها انجام می دهد.
ارزیابی وبازنگری[۱۱۳]: آنچه که سازمان برای بازنگری و بهبود رویکرد انجام می دهد.
زمانی که این مدل در یک سازمان برای هدفی خاص، مثلاً خود ارزیابی استفاده می شود، عناصر رویکرد، استقرار، ارزیابی و بازنگری در منطق RADAR باید برای بررسی معیارهای توانمندسازها و عناصر نتایج برای معیارهای نتایج به کار گرفته شوند(کارلوس، مارتین: ، ۲۰۱۳: ۶).
الف- نتایج : نتایج گویای آن چیزی هایی است که سازمان به آنها دست می یابد. در یک سازمان برتر نتایج دربر گیرنده روندهای مثبت و یا عملکردهای خوب و پایدار، اهداف مطلوبی که به آنها دست یافته یا از آنها پیشی گرفته شده، مقایسه عملکردها با بهترین ها و نتایج ناشی از رویکردها است. علاوه بر این ارتباط نتایج با محدوده نیز در نتایج پوشش داده می شوند.
ب- رویکرد : رویکرد گویای آن چیزهایی است که سازمان برای انجام یا جهت انجام آنها برنامه ریزی کرده است. در یک سازمان برتر، رویکرد باید منطقی، دارای تعریف جامع بوده و فرایند ایجاد، متمرکز بر نیازهای ذینفعان و یکپارچه، یعنی پشتیبان خط مشی و راهبرد و نیز مرتبط با سایر رویکردها در مواقع مقتضی، باشد.
پ- استقرار : استقرار در برگیرنده آن چیزی است که سازمان برای استقرار رویکرد انجام می دهد. در یک سازمان برتر، رویکرد به شکل ساختار یافته در تمامی نواحی مرتبط به کار گرفته می شود.
ت- ارزیابی و بازنگری : ارزیابی و بازنگری دربر گیرنده چیزی است که یک سازمان برای ارزیابی و بازنگری رویکرد و استقرار آن انجام می دهد. در یک سازمان برتر رویکرد و به کارگیری آن به صورت منظم مورد اندازه گیری قرار میگیرد و فعالیتهای یادگیری مرتبط با آنها به طور منظم صورت می پذیرد و خروجی های هر دو برای شناسایی، اولویت بندی، طراحی و به کارگیری بهبودها مورد استفاده قرار می گیرد (کارلوس، مارتین: ، ۲۰۱۳: ۷).
شکل ۹-۲ ) الگوی جایزه ملی کیفیت EFQM و چارچوب نحوه توزیع امتیازات(رازانی، ۱۳۸۳: ۱۴۷)
۲-۱۰-۲-۱۱-۲- حوزه های مدل:
۱) حوزه راهبری:
تعریف : چگونه رهبران آرمان و مأموریت سازمان را ایجاد و دسترسی به آن را تسهیل می نمایند و ارزش های مورد نیاز برای موفقیت دراز مدت را ایجاد و آنها را از طریق فعالیت و رفتار مناسب به کار می گیرد و با مشارکت شخصی از ایجاد و به کارگیری سیستم مدیریت اطمینان می یابند.
معیارها : حوزه رهبری معیارهای زیر را تحت پوشش قرار می دهد :

پژوهش های پیشین درباره بررسی مقایسه ای … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

طایفه هفتم: شامل زن پدر؛ ازدواج با زن پدر(بنا بر بیان صریح آیه ۲۲ سوره نساء).
خلاصه غیر از این چهارده طبقه ای که ذکر شد با هر زنی می توان ازدواج کرد، جز زن شوهر دار که باز قرآن کریم در (سوره ی نساء آیه ی ۲۴) نیز بیان فرموده است. ومراد از «محصنات» در آن آیه زنان شوهر دارند، نه زنان عفیف. « این حکم اختصاص به زنان مسلمان ندارد بلکه زنان شوهر دار از هر مذهب وملتی همین حکم را دارند، یعنی از دواج با آنها ممنوع است.
بنابر این ازدواج با زنان شوهر دار تا مادامی که شوهر دارند نیز حرام شده اند. که اینک با توجه به آیات قرآن کریم، ازدواج با ۱۵ طبقه تحریم شده است. (طباطبایی،المیزان، ۱۳۸۸، ۴/ ۴۲۴، ۴۲۲، ۴۲۱، ۴۲۰، ۴۱۹، ۴۱۷).
در تفسیر المیزان در مورد تحریم ازدواج ها با محارم چنین آمده است: « در میان همه ی زنانی که ازدواج با آنان حرام شده، یک طایفه به خاطر حفظ انساب به طور مستقیم تحریم شده وآن ازدواج (یا هم خوابگی، یا زنا) با زنان شوهر دار است که به همین ملاحظه فلسفه ی حرمت ازدواج یک زن با چند مرد روشن می گردد وبقیه ی طوایفی که ازدواج با آنها حرام شده یعنی همان چهارده طبقه ای که در آیات تحریم، ملاک در حرمت ازدواجشان، تنها سد باب زناست زیرا انسان از این نظر که فردی از مجتمع خانواده است بیشتر تماس وسر وکارش با همین چهارده صنف است واگر ازدواج با اینها تحریم نشده بود، کدام پهلوانی بود که بتواند خود را از زنای با آنها نگه دارد با این که می دانیم مصاحبت همیشگی وتماس بی پرده باعث می شود نفس سرکش در وراندازی فلان زن، کمال توجه را داشته باشد… و توان خود را در برابر آن از دست بدهد… لذا واجب می نمود که شارع اسلام تنها به نهی از زنای با این طوایف اکتفا نکند چون مصاحبت دائمی وتکرار همه روزه ی هجوم وسوسه های نفسانی وحمله ور شدن همّ، بعد از همّ نمی گذارد انسان با یک نهی خود را حفظ کند بلکه واجب بود که این چهارده طایفه تا ابد تحریم شوند وافراد جامعه بر اساس این تربیت دینی بارآیند تا نفرت از چنین ازدواجی در دلها مستقر شود وبه طور کلی از این آرزو که روزی فلان خواهر یا دختر به سن بلوغ برسد تا با او ازدواج کند مأیوس گردند وعلقه شهوتشان از این طوایف مرده و ریشه کن گردد واصلاً در دلی پیدا نشود وهمین باعث شد که می بینیم بسیاری از مسلمانان شهوت ران، با همه ی بی بند وباری که دارند، هرگز به فکرشان نمی افتد که با محارم خود زنا کنند… واگر آن منع ابدی نبود هیچ خانه ای از خانه ها از زنا و فواحش وامثال آن خالی نمی ماند ». (طباطبایی،المیزان، ۱۳۸۷، ۴/ ۴۹۵).
«لَّا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ ۗ وَاتَّقِینَ اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا » « وزنان را باکی نیست که بر پدران وفرزندان وبرادرانشان وبرادر وخواهر زادگان وزنان مسلمان وکنیزان ملکی بی حجاب درآیند واز خدا بترسید که خدا بر همه چیز کاملاً آگاه است» (احزاب / ۵۵).
از آنجا که قرآن فصاحت وبلاغت را در عالیترین شکلش رعایت می کند ویکی از اصول فصاحت این است که هیچ کلمه یی اضافی در سخن نباشد، لذا در اینجا از ذکر «عموها، و دائیها» خود داری کرده، چرا که با ذکر فرزندان برادر، وفرزندان خواهر، محرمیت عموها ودائیها روشن می شود، زیرا محرمیت همواره دو جانبه است، همانگونه که فرزندان برادر نسبت به انسان محرم است، او هم نسبت به فرزند برادرش محرم خواهد بود(و می دانیم چنین زنی عمه محسوب می شود) ونیز همانگونه که فرزند خواهر بر او محرم است او نیز به فرزند خواهر محرم می باشد(ومی دانیم که چنین زنی خاله حساب می شود).
هنگامی که عمه و خاله نسبت به پسر برادر وپسر خواهر محرم باشد، عمو ودائی نیز نسبت به دختر برادر و دختر خواهر محرم خواهد بود (چرا که میان « عمو و عمه » ونیز «دائی و خاله» هیچ تفاوتی نیست). واین یکی از ریزه کاری های احکام قرآن است. (مکارم شیرازی،۱۳۷۷، ۱۷/ ۴۱۲).
۵-۸- مهریه ونفقه در قرآن کریم
۵-۸-۱- مهریه در قرآن کریم
قبل از پرداختن به آیات قرآن کریم در این باب، یادآور می شویم که مهر از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته است ودر واقعه، ابداع خلقت انسان است ونه اختراع قرآن ؛ در حقیقت، کاری که قرآن با مهر کرد این بود که آن را به حالت فطری خود برگرداند چرا که در زمان نزول قرآن، بنا بر رسوم جاهلیت، پدران ومادران مهر را به جای حق الزحمه وشیر بها حق خود می دانستند. (نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ۱۳۷۳،ص ۲۳۹).
این مسئله حتی در مورد حضرت آدم (ع) و حوا (س) نیز ذکر شده است و بنابر روایتی که زراره از امام صادق (ع) نقل می کند مهریه حضرت حوا (س)،آموزش تعالیم و احکام دین توسط آدم به او، ازطرف خداوند مقرر شده بود.
(شیخ صدوق، ۱۳۸۵، ۱/ ۸۱ ؛ محلاتی،۱۳۸۵، ۵/۱۱۲).
چنان که سید قطب؛ در کتاب فی ظلال القرآن می گوید: « مهر که حق شخصی زن بود (تا قبل از نزول قرآن) به صورت مختلف تضییع می شد که از جمله ی آنها ازدواج (شغار) بود که طبق آن، دو ولی، دختران خود را با هم معاوضه می کردند، بدین طریق که هر یک مهر دیگری به شمار می رفت ودر این میان اصلاً ملاحظه ی حال زن نمی شد وهمانند حیوانی با حیوان دیگر رد وبدل می گردید. نوع دیگر ازدواج آنان بدین صورت بود که ولی دختر، صداق را برای خود می گرفت، گویا دختر کالایی بود که پدر صاحب آن بود». (سید قطب، ۱۳۸۶، ۲/ ۲۵۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همین طور آمده است؛ هنگامی که دختری متولد می شد ودیگری می خواست به پدر تبریک بگوید می گفت: « هنیئاً لک النافجه » یعنی این مایه ی افزایش ثروت، تورا گوارا باد. کنایه از این که بعداً این دختر را شوهر می دهید ومهر دریافت می دارید.(نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ۱۳۷۳، ص ۲۳۹).
در چنین شرایطی بود که قرآن کریم نازل شد ومهر را حق مسلم زن دانست، حقی که به خود او تعلق دارد. و هر گونه رسمی راکه به نوعی موجب تضییع این حق می شد، منسوخ کرد وپرداختن آن را به طور کامل بر مرد واجب ساخت وهمین طور گرفتن آن را از زن بدون رضایتش، گناهی آشکار بر شمرده است. (نورحسن فتیده، ۱۳۷۹٫ص ۸۱).
قرآن کریم، با لطافت وظرافت بی نظیری در این زمینه می فرماید: « وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً… » « مهر زنان را در کمال رضایت وطیب خاطر به آن ها بپردازید…» (نسا/۴).
«یعنی کابین زنان را که به خود آن ها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) وعطیه وپیش کشی است از جانب شما به آنها، به خودشان بدهید». قرآن کریم در این جمله ی کوتاه به سه نکته ی اساسی اشاره کرده است:
اولاً: از آن با نام «صدُقه» یاد کرده است نه مهر؛ وصدقه از ماده ی صدق است وبه این جهت به مهر صداق یا صدقه گفته می شود که نشانه ی راستین بودن علاقه ی مرد است.
ثانیاً: این که با اضافه کردن ضمیر «هن» به این کلمه می خواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه به پدر ومادر، و مهر مزد بزرگ کردن وشیر دادن ونان دادن او نیست.
ثالثاً: این که با کلمه ی « نحله» کاملاً تصریح می کندکه مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی وپیش کش وعطیه وهدیه ندارد. (نظام حقوق زن در اسلام، مطهری،۱۳۷۳،ص۲۳۵و ۲۳۶).
راغب در مفردات « نِحله ونَحله» را به معنی بخششی همانند تبرّع یعنی هدیه ذکر می کند ومی گوید: « صداق وکابین زن را هم با همین واژه وصف کنند زیرا در برابر آن عوض ومالی واجب نیست وهمان بهره ی همیشه است». (راغب اصفهانی،۱۳۹۰، ص ۷۶۳).
سیدقطب در تفسیر فی ظلال القرآن چنین می گوید: کلمه « نحله » را به معنای بخشش خالص می گیرد، که بر زوج واجب است و آن را همانند هدیه به همسر خویش بپردازد. (سید قطب،۱۳۸۶، ۲/۲۳۵).
مکارم در تفسیر نمونه چنین می گوید: البته «نحله» را علاوه بر معنی بخشش وعطیه به معنی بدهی ودین نیز گرفته اند و در تفسیر آیه می گوید: « مهر زنان را به طور کامل مانند بدهی بپردازید وهمان طور که در پرداخت سایر بدهی ها مراقب هستید که از آن چیزی کم نشود، در مورد پرداخت مهر نیز چنین باشید واگر به معنی بخشش باشد یعنی مهر را که یک عطیه ی الهی است… به طور کامل ادا کنید. (مکارم شیرازی،۱۳۷۷، ۳/۲۹۷).
المیزان در تفسیر آیه می گوید: کلمه ی « نحله » به معنای عطیه یی است که در مقابل ثمن قرار نگرفته باشد، و الصاق ضمیر «هن» به کلمه ی «صدقات» به جهت بیان این مطلب بود که وجوب دادن مهربه زنان مسئله یی نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه اساساً در بین مردم ودر سنن ازدواجشان متداول بوده است، سنت خود بشر بر این جاری بوده وهست که پول یا مالی را که قیمتی دارد به عنوان مهریه به زنان اختصاص می دهند، پس آیه ی شریفه روش معمولی وجاری مردم را امضا فرموده است! و در ادامه ی آیه، تصرف درمهریه را به طیب نفس زن مشروط نموده (المیزان،طباطبایی،۱۳۸۷،۴/۲۶۹).
البته چنان که گفته شد، مسئله ی مهر در میان مردم معمول بود اما به خود زن تعلق نمی گرفت بلکه به اولیای وی پرداخت می شد.
قرآن کریم در آیاتی دیگر نیز هرگونه رسمی را که موجب تضییع مهر زنان می شد منسوخ کرد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود: از جمله ی آن رسوم این بود:
الف– که وقتی مردی از زنش دل سرد ونسبت به او بی میل ورغبت می شد، او را در مضیقه وشکنجه قرار می داد وهدفش این بود که بدین طریق او را راضی به طلاق کند وتمام یا قسمتی از مهریه را از او پس بگیرد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «… وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ…»
«زنان را به خاطر این که چیزی ازآن ها بگیرید وقسمتی از مهری را که به آن ها داده اید، جبران کنید تحت مضیقه وشکنجه قرار ندهید»(نساء / ۱۹).
ب- یکی دیگر از رسوم این بود که مردی با زنی ازدواج می کرد وبرای او احیاناً مهر سنگینی قرار می داد اما همین که از او سیر می شد وهوای تجدید فراش به سرش می زد، زن بیچاره را متهم به فحشا می کرد تا مهرش را پس بگیرد که قرآن این رسم را نیز منسوخ کرد و جلوی آن را گرفت(مطهری،نظام حقوق زن در اسلام،۱۳۷۳، ص۲۴۲). وفرمود: « وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا ۚ أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا »«اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر بجای او اختیار کنید ومال بسیاری مهر او کرده اید البته نباید چیزی از مهر او باز گیرید آیا بوسیله تهمت زدن به زن مهر او می گیرید واین گناهی فاش و زشتی این کار آشکار است » (نساء /۲۰).
ج – از دیگر رسوم دوران جاهلیت، رسم ارث زوجیت بود که عملاً موجب محرومیت زن از مهر می شد.
بنا بر این رسم، اگر کسی می مرد، وارثان او از قبیل فرزندان و برادران، همان طور که ثروت او را به ارث می بردند، همسری زن او را نیز به ارث می بردند. پس از مردن شخص، پسر یا برادر میت حق همسری میت را باقی می پنداشت وخود را مختار می دانست که زن او را به دیگری تزویج کند ومهر را خودش بگیرد یا بدون مهر جدیدی و به موجب همان مهری که میت قبلاً پرداخته بود، او را زن خود قرار دهد. قرآن کریم رسم زوجیت را منسوخ می کند، و می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا… »(نساء / ۱۹). « ای مردمی که به پیامبر وقرآن ایمان دارید، باید بدانید که برای شما روا نیست که زنان مورو ثان خود را به ارث ببرید در حالی که خود آن زنان میل ندارند که همسر شما باشند» (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳ ص۲۴۱).
بنا براین قرآن کریم هرگونه رسم دیگری را که موجب تضییع این حق می شد، نیز منسوخ کرد. (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳، ص ۲۴۲).
د– نکته ی دیگر آن که در روایات اسلامی ما نیز آمده است که پدر، حقی به مهر ندارد واگر در عقد ازدواج برای پدر غیر از مهر،چیزی شرط شود ومهر به خود دختر داده شود باز هم صحیح نیست یعنی پدر حق ندارد برای خود در ازدواج دختر بهره یی قائل شود وهر چند غیر از مهر باشد.
و– نکته ی دیگر آنکه اسلام، آئین کار کردن داماد برای پدر زن را که طبق گفته جامعه شناسان در دوره هایی وجود داشته که هنوز ثروت قابل مبادله ای در کار نبوده منسوخ کرد. (مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، ۱۳۷۳، ص ۲۳۹و۲۴۰).
ی- اما نکته ی دیگری که باید در مورد مهر ذکر شود، رابطه این مسئله با استمتاع از زن است که در قرآن کریم در برخی از آیات به آن اشاره شده است نظیراین آیه شریفه: «… فما استمتعتم به منهن فاتو هن أجورهن فریضه… » «… واگر زنی را متعه کردید واجب است اجرتش را بپردازید »(نساء /۲۴).
سید قطب در تفسیر این آیه می گوید: « این آیه صداق زن را به عنوان فریضه یی برای مرد در مقابل استمتاع از او قرار می دهد وکسی که بخواهد از زن بهره ببرد، بر او واجب است که صداقش را به او بپردازد وصحبت از مستحب یا احسان نیست بلکه حق زن است که بر مرد واجب است بپردازد وچیزی نیست که مرد بتواند آن را به ارث ببرد یا همانند ازدواج شغار در جاهلیت عمل کند»(سید قطب،۱۳۸۶، ۲/ ۳۱۵).
البته قرآن در جایی دیگر می فرماید: «وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَهً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکَاحِ ۚ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » «واگر زنها را طلاق دهید پیش از آنکه با آنها مباشرت کرده باشید در صورتیکه برآنان مهر مقرر داشته اید بایستی نصف مهری را که معین نموده اید به آنها بدهید مگر آنکه آنها خود با کسی که امر نکاح به دست اوست یعنی (پدر وجد) گذشت کنند واگر درگذرند به تقوی وخدا پرستی نزدیک تر است وفضیلت هائیکه در نیکویی بیکدیگر است فراموش مکنید و بدانید که خداوند بهر کار نیک وبد شما آگاهست» (بقره/ ۲۳۷).
در این آیه آمده است که هر چند مرد در صورت تماس نداشتن با زن، اگر او را طلاق دهد، باید نصف مهر را به او بپردازد نه تمام آن را، یعنی حتی اگر از او بهریی نبرده باشد باز هم پرداخت نصف مهر بر او واجب است، البته در ادامه آیه می فرماید، بخشیدن نصف مهر از جانب هر دو به تقوا نزدیک تر است.
اما در آیه: «لَّا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَهً ۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ » «باکی بر شما نیست اگر طلاق دهید زنانی را که با آنان مباشرت نکرده ومهری مقرر نداشته اید ولی آنها را به چیزی بهرمند سازید، دارا به قدر خود ونادارا به قدر خویش به بهره ای شایسته او که این سزاوار مقام نیکوکاران است» (بقره / ۲۳۶).
این آیه نیز در مورد زنی که مهرش هنگام عقد معین نشده باشد ومرد بخواهد او را قبل از زناشویی طلاق دهد، می فرماید: بر مرد واجب است چیزی به زن بدهد چیزی که عرف مردم، آن را بپسندند. (طباطبایی، المیزان، ۱۳۸۸، ۲/۳۶۷).
قرآن کریم در جایی دیگر می فرماید: « وَکَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُکُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنکُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا » «وچگونه مهر آنان را خواهید گرفت در صورتی که هر کسی به حق خود رسیده ودر صورتی که آن زنان مهر را از شما در مقابل عقد زوجیت وعهد محکم از شما گرفته اند» (نساء /۲۱).
در این آیه در مورد پس گرفتن مهر هنگام طلاق با تعجب می فرماید: وچگونه پس بگیرید با این که بدن های شما با هم تماس گرفته است؟

 
مداحی های محرم