وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد تأثیر شناخت صفت خالقیّت، … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

۴-۴-۶. اوّلین موجود صادر شده از مبدأ مفیض

برای تبیین این مطلب، نخست براهینی که لزوم واسطه در فیض را مطرح می کند ارائه می گردد و در ادامه چیستی صادر اول و ویژگی های آن بیان می شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۴-۶-۱. قواعد و براهین

الف) قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها: قاعده «بسیط الحقیقه» از جمله قواعدی است که در حکمت صدرایی، جایگاهی رفیع دارد؛ صدرالمتألهین به آن قاعده، اهمیت زیادی داده و در حل بسیاری از مسایل غامض از آن استفاده کرده است. ایشان این قاعده را از غوامض علوم الهیه می داند و ادراک آن را جز برای کسانی که از ناحیه حق تبارک و تعالی به سرچشمه علم و حکمت راه می یابند، در غایت اشکال می پندارد.[۳۳۵]
چنان که صدرالمتألهین در «الاسفار الاربعه» می گوید :
لکنّ البرهان علی أنّ کلّ بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء الوجودیّه إلّا ما یتعلق بالنقائص والاعدام والواجب تعالی بسیط الحقیقه واحدٌ من جمیع جهات فهو کلّ الوجود و کلّه وجود.[۳۳۶]
توضیح متن بالا به این صورت است که اگر هویت بسیط الهیّه، کل اشیاء نباشد لازم می آید که ذاتش از کَون شی­ای و لاکَون شی­ای دیگر ترکیب یافته باشد. اگر چه این ترکیب، برحسب اعتبار عقل بوده باشد. در حالی که به حسب فرض و برهان، هویّت الهی بسیط محض است و این خلاف فرض است. به این ترتیب، آن چه برحسب فرض و برهان، بسیط است، اگر عبارت باشد از شی ای که شیء دیگر نباشد؛ مانند این که «الف» است ولی «ب» نیست، در این صورت، دارای دو حیثیت خواهد بود. حیثیت اول مثلاً «الف بودن» و حیثیت دوم مثلاً «ب نبودن». حیثیت اول، یعنی الف بودن؛ بعینه حیثیت دوم، یعنی ب نبودن نیست؛ زیرا در غیر این صورت، مفهوم الف بودن با مفهوم ب نبودن، یکی خواهد بود و این امر، بالضروره باطل است؛ چون یکی بودن وجود و عدم محال است و از سوی دیگر، چون این لازمه ی یکی بودن وجود و عدم است، بالضروره باطل است؛ پس ملزوم آن که هویّت بسیط شی ای باشد و شی ای دیگر نباشد، نیز باطل است. بنابراین هویّت بسیط عبارت است از کل اشیاء. به عبارت دیگر خلاصه برهان آن است که هر هویّت که سلب شی ای یا اشیاء از آن صحیح باشد؛ قهراً متشکل از سلب و ایجاب خواهد بود و چنین هویّتی، مرکّب است؛ پس نتیجه آن است که هر هویّتی، که سلب شی ای یا اشیاء از آن صحیح باشد، مرکّب است. در این جا از قانون عکس نقیض استفاده کرده و این قضیه را که نتیجه برهان است، به عکس نقیض آن، منعکس می کند و می گوید اگر هر هویّت که سلب شی ای از آن صحیح است، مرکّب باشد؛ در عکس نقیض آن بیان می گردد: هر هویّت بسیط الحقیقه، سلب شی ای از آن، ممکن نیست و این، همان معنی بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء است.[۳۳۷]
ب) قاعده ی الواحد لایصدر الاعن واحد: صدرالمتألهین، این قاعده را از مستقلات عقل نظری به شمار می آورد و آن را با عقل سلیم، موافق می یابد.[۳۳۸] این قاعده با قاعده ی تسانخ علت و معلول مرتبط است؛ به این ترتیب که علت مفیض و معلول آن، دارای سنخیت ذاتی است.
بیان قاعده: در علت مفیض، سنخیّت بین علت و معلول، لازم است و این سنخیّت، صدور معلول واحد را از علت واحد، ایجاب می کند و اگر فرض تعدد معلول شود به ناچار باید در ذات علت، حیثیات متباین وجود داشته باشد تا میان علت و هر یک از معلول ها، بتوان سنخیّت را برقرار کرد و این خلاف فرض نخست است که علت، واحد بسیط حقیقی است و در آن، هیچ گونه ترکیب خارجی و عقلی راه ندارد؛ بلکه قدرت خداوند، ایفا می کند که از او، جز امر واحد، صادر نگردد و آنان که به گمان اثبات قدرت برای خداوند، منکر این قاعده شده اند؛ در واقع ندانسته، ذات بسیط حق متعال را محل کثرات و ترکیبات نموده اند.[۳۳۹]
بر اساس مناسبت و سنخیّت و مشاکلتی که بین علت و معلول برقرار است؛ هر موجودی شایستگی مقام واسطه شدن را ندارد. از ویژگی های واسطه در فیض این است که کمالات و برخی ویژگی های مبدأ اول را دارد و وجودش با وجودهای پایینی، متفاوت است؛ پس هر موجودی در هر مرتبه باشد، شایستگی واسطه شدن را ندارد.
ج) امکان اشرف و امکان اخس: این قاعده از فروعات قاعده ی الواحد است مفاد قاعده­ی امکان اشرف، آن است که اگر ممکنی با درجه ی وجودی پایین موجود گردد، حتماً ممکن اشرف نیز قبل از آن، موجود است[۳۴۰] و با قاعده ی امکان اخس، بسیاری از موجودات متوسط را می توان اثبات کرد.[۳۴۱] از آن جا که واجب الوجود، لذاته واحد من جمیع جهات است و از واحد، جز واحد صادر نمی گردد. پس اگر از واجب، ممکن اخس صادر گردد، جهت اقتضای ممکن اشرف در وی باقی نمی ماند؛ زیرا بعد از صدور ممکن اخس از واجب لذاته، ممکن اشرف صادر می گردد؛ با واسطه یا بی واسطه و یا ممتنع است صدور ممکن اشرف از وی. امّا صدور بی واسطه محال است؛ زیرا به جهت وحدت، لازم می آید که از واحد، صادر شود پیش از واحد که این محال است. از سوی دیگر، صدور بی واسطه نیز ممکن نیست و گرنه لازم می آید که معلول، اشرف از علت باشد که این نیز بالضروره محال است. امتناع صدور ممکن اشرف نیز ممتنع است؛ زیرا آن چه ممکن است، صدور آن از واجب، با واسطه یا بی واسطه جایز است. بنابراین ثابت می گردد که آن چه از واجب، بی واسطه صادر گردد ممکن اشرف است و آن همان، مطلوب است.[۳۴۲]

۴-۴-۶-۲. تبیین صادر اول:

صادر اول، نخستین اثری است که از ناحیه ی ذات مقدس واجب الوجود، جلوه گر می شود و آن، همان وجود منبسط است که تجلّی اوّل ذات و ساری در همه موجودات است و خدای متعال در آیه ی شریفه: ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ ﴾[۳۴۳] که همان فرمان صدور عالم به جز یکی، به آن اشاره فرموده است. در بین حکما، مشهور است که صادر اوّل، همان عقل است؛ زیرا واجب الوجود، واحد حقیقی است؛ پس لازم است که فیض نخستین و اوّلین موجود صادر شده از وی، موجود واحدی باشد که در اصل وجود و در مقام فعل و تأثیر، مجرّد از مادّه است. بنابراین صادر اول، چیزی جز عقل نخواهد بود.[۳۴۴] امّا حکمت متعالیه صدرالمألهین با عنایت بر مسلک عرفا[۳۴۵] و نیز با توجّه به مبنای خود، قائل به تشکیک در مراتب وجودی است، بر خلاف حکما که به تباین وجود بین خلق وحق قائل اند، وجود منبسط را صادر نخستین معرّفی کرده است، هرچند در مباحث تعلیمی رسمی، عقل را نخستین صادر می داند.[۳۴۶]
صدرالمتألهین سرانجام بین دو نظر را جمع کرده است. ایشان دراین باره می نویسد:
همگان متفق هستند که اوّلین فعل و اثر صادر از حق تعالی، موجودی پاک و منزه از همه ی جهات عدمیه است مگر حدی که لازمه ی معلولیت او به شمار می آید. حال اگر آن حد را که لازمه ی مجعولیت است، عبارت از(دارای ماهیت) دانستیم، صادر اول، عقل بوده و اگر صرف تعلق و وابستگی، دانستیم، وجود منبسط است.[۳۴۷]
نظام فیض صدرایی، ابعاد دیگری نیز دارد ولی در این جا به صورت اجمال به آن­ها اشاره می کنیم: ۱- فیض نامحدود الهی در هر موجودی به حسب ظرفیت و استعداد محدود و معین و خاص و ذاتی آن موجود، اخذ می گردد.[۳۴۸] ۲- صدور فیض همراه با علم واراده ی حق تعالی و رضای او بوده است.[۳۴۹] ۳- علت تداوم فیض در عالم مادیات، حرکت جوهری و وقوع تضاد در این عالم است.[۳۵۰] مسأله ی دوام فیض، عالم مجردات و عالم ماده و اجسام را در بر می گیرد ولی مسأله­ حدوث تجددی مستفیض در بعد زمانی، فقط عالم ماده را در بر می گیرد.[۳۵۱] طبق نظریه فیض، اقتضای ذات حق و اسماء و صفات او دوام فاعلیت است؛ چون صفات سلبی مانند بخل، امساک و …در او راه ندارد و زمان و زمانیات از متفرعات عالم است، ابتدای زمانی برای فعل خداوند، معنا ندارد.[۳۵۲] ۴- بین مراتب هستی و فیض، اتصال و ترتّب وجودی و رتبی بر قرار است و طفره و انفصالی در آن نیست.[۳۵۳]

۴-۵. رحمت الهی

رحمت الهی یکی از مسائل مهم حیات آدمی است؛چرا که آفرینش مرهون آن بوده است. رحمت در همه ی عالم ساری و جاری است و همه ی بندگان خداوند؛ از جن و انس، مطیع و عاصی، کافر و مؤمن، جماد و نبات و حیوان از آن مرزوق و به آن مرحوم اند و از اقتضای این رحمت است مهر مادران به فرزندان شان و خلاصه باید گفت : «الوجود کله رحمه» و هم چنین خداوند متعال فرموده است: «رحمتم همه چیز را فرا گرفته است.»[۳۵۴] بنابراین رحمت الهی از چنان وسعت وگستردگی برخوردار است که همه چیز را در بر گرفته و موقوف علتی نیست، ولی درعین حال خداوند با فضل و احسان خود، اسباب و زمینه هایی را نیز مقرر فرموده تا بندگانش هر چه بیش تر از رحمت بی منتهای او بهره‌مند گردند و برخورداری بیش تر از دریای بی کران رحمت الهی، موجب رساندن انسان به سعادت و کمال حقیقی است. هم چنین حقیقت و اصل رحمت به حسب اصل ذات، حقیقتى کلى و سعى و اطلاقى است و تعدد و تکثّر از ناحیه­ی ظهور رحمت کلى و مطلق در مراحل و مراتب و تقیّد آن حقیقت اطلاقى، به قیود مختلف است، از این رو اصل رحمت، در مقام جمع وجود، عین حقیقت وجود و نفس وجود حق اوّل است و اتّحاد آن با ذات، مثل اتّحاد اسم و مسمّا است، بنابراین مى‌توان رحمان و رحیم را علم ذات، قرار داد و آن ها از صفات جمال خداوند محسوب می شوند. روى این اصل، رحمت در همه اسماى الهیه سارى است و هر اسمى از این اسم اعظم، داراى حظّ و بهره است.[۳۵۵]

۴-۵-۱. تعریف رحمت

صدرالمتألهین در تعریف «رحمان» می نویسد:
الرحمان فعلان من رحم کغضبان و سکران من غضب.[۳۵۶]
رحمان از «رحم»، مشتق شده است؛ مانند غضبان و سکران که از«غضب»، مشتق شده است.
رحمت، مأخوذ از تازی است و معنای بخشایش، مهربانی، مرحمت، شفقت، عفو، مغفرت و باران را می دهد.[۳۵۷] راغب اصفهانی در معنای رحمت گفته است: «رحمت، مهربانی و رقّتی است که مقتضای احسان است نسبت به شخص مرحوم(فردی که مورد ترحم قرار گرفته است‌) و رحمت خداوند، بخشش و تفضل و رحمت آدمیان، رقّت قلب و عاطفه است».[۳۵۸]
در «لسان العرب»، رحمت در مورد انسان به معنای نرم دلی و عطوفت است و رحمت خداوند به معنای عطوفت و نیکی و رزق است.[۳۵۹] در «المیزان فی تفسیر القرآن»، ذیل تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آمده است‌: رحمت، انفعال و تأثّر خاصی است که در وقت دیدن محتاج، عارض قلب می گردد و شخص را به رفع احتیاج و کاستی طرف وادار می‌کند. این معنا به حسب تحلیل، به عطا و فیض بر می‌گردد و به همین معنا است که خداوند با رحمت توصیف می‌شود یعنی رحمت در خدا، به معنای عطا و احسان است نه تأثّر و انفعال قلب‌؛ زیرا در او انفعال نیست.‌[۳۶۰] علامه طباطبایی(ره) «رحمت خداوند را به معنای مطلق فیض رسانی او به مخلوقات به تناسب و اقتضای تکوینی آن ها می داند».[۳۶۱] از نظر عرفا، خروج تمام ممکنات از عدم و ظهور آن ها در عالم وجود، حاصل تجلّی رحمت خداوند است.

۴-۵-۱-۱. معانی رحمت الهی در قرآن

رحمت از واژه‌های پرکاربرد در قرآن کریم است که بررسی همه جوانب آن‌ها بحث مبسوطی را می‌طلبد. به غیر از «بسم الله الرحمن الرحیم» که صد و چهارده بار در قرآن کریم ذکر شده، واژه «رحمن» پنجاه و هفت بار و واژه «رحیم» نود وپنج بار در توصیف خداوند متعال، آمده است. در میان صفات خداوند، واژه های «الرحمن» و «الرحیم» که نمونه ای از صفات اخلاقی او هستند؛ از بیش ترین فراوانی برخوردارند و همنشینی نام «الله» با صفت «الرحمن» باعث شده است که این صفت، به صورت نام خاص «الله» درآید و معرّف خدای قرآن باشد.[۳۶۲]
اگرچه عدد رحمت الهی بی شمار است؛ امّا در این جا به صورت اختصار، چند مورد از آن ها بیان می گردد.
۱- نعمتی که باعث کرامت انسان شده‌ است:﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِیوَلاَ تَکْفُرُونِ﴾[۳۶۳].
۲- لطف و احسان و توفیق‌: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴾[۳۶۴]
۳- رسالت و نبوت:﴿مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴾[۳۶۵]
۴- گذشت‌، بخشش گناه و مغفرت:﴿ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ ﴾[۳۶۶]
۵- پاداش آخرت‌، بهشت:﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًَّا بِغَمٍّ لِّکَیْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ مَا أَصَابَکُمْ وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۳۶۷]
۶- عطوفت و رأفت:﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ﴾[۳۶۸]

۴-۵-۲. انواع رحمت الهی

«بسم اللّه»، آیه‏اى از قرآن است که هم، مشتمل بر رحمان و هم، مشتمل بر رحیم است. بنابراین قرآن، خداوند را هم با صفت «رحمان‏» و هم با صفت «رحیم» یاد مى‏کند. رحمان و رحیم دو مشتق از «رحمت» هستند.[۳۶۹] آن دو از امّهات اسماى الهى و از اسماى محیطه واسعه است. بنابراین رحمت خداوند سبحان به دو گونه مطرح است:

۴-۵-۲-۱. رحمت عام ، فراگیر و مطلق

صفت «رحمان»، گویای معنای نخست؛ یعنی رحمت مطلق و فراگیر است. رحمت رحمانیه­ی خداوند، همه چیز را زیر پوشش خود دارد؛ دنیا و آخرت‌، مؤمن و کافر و… این گونه رحمت‌، رحمتی نامتناهی است‌؛ مانند آفتابی که به زندگی همه می‌تابد و بارانی که بر هر سرزمینی می‌بارد.[۳۷۰]
خدای متعال در آیاتی به رحمت فراگیر اشاره می کند و می فرماید:
﴿ وَرَحْمَتِی وَسِعَت‌ْ کل‌َّ شَی‌ْءٍ﴾[۳۷۱]
﴿رَبَّنَا وَسِعْت‌َ کل‌َّ شَی‌ْءٍ رَّحْمَه‌ً وَ عِلْمًا﴾[۳۷۲]
صدرالمتألهین به رحمت رحمانیه خدوند اشاره دارد و می نویسد:
رحمه الدنیا تعمّ المؤمن و الکافر.[۳۷۳]
رحمت دنیا مؤمن و کافر را در بر می گیرد.
بنابراین رحمت‏ رحمانى، سفره عام الهى است.[۳۷۴] این سفره ی عام که مدلول اسم الرحمن است همان، وجود عام است که همه ی اشیاء را شامل می گردد و همان نور است که در آیه مبارکه ی﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۷۵] ذکرشده است و به برکت آن، اشیاء از ظلمت نیستی در عرصه ی هستی، ظهور می یابند. از سوی دیگر رحمت عامه، فیض رسانی به مخلوقات در مسیر وجود و بر حسب استعداد و اشتیاق تکوینی آن ها است و آن، فراگیر بوده و در دنیا و آخرت جریان دارد.[۳۷۶] بنابراین رحمت‏ رحمانى، خواه عام یا خاص باشد؛ در مقابل عملى نیست.[۳۷۷]
بنابراین صدرالمتألهین در این باره می نویسد:
…رأى شمول فضله للمربوبین ثابتاً بعد إفاضه أصل الوجود علیهم و عموم رزقه للمرزوقین حاصلاً بعد إکمال الصوره فی أطوار الخلقه لهم قال: الرحمن.[۳۷۸]
بعد از افاضه­ی اصل وجود بر مخلوقات، گستردگی فضل خداوند برای ایشان، ثابت(بدیهی) است و رزق روزی خورندگان بعد از اکمال صورت آن ها که در انواع مختلف است، حاصل می گردد؛ از این رو خداوند خود را «الرحمان» نامید.

۴-۵-۲-۲. رحمت خاص

رحمت خاص تعبیر به رحمت رحیمیه است و رحمت‏ رحیمى، سفره خاص خداوند سبحان است.[۳۷۹] به همین دلیل صدرالمتألهین معتقد است که این رحمت، فقط شامل حال مؤمنان می گردد. وی در این باره می گوید:
رحمه الآخره تخصّ المؤمن.[۳۸۰]
رحمت آخرت، ویزه­ی مؤمن است.
رحمت‏ رحیمى، در مقابل عمل به مؤمنان داده می شود و آنان به رحمت‏ رحیمى، صاحب کشف وکمالات ثانى مى‏ گردند.[۳۸۱]پس خداوند، رحمت‏ را بر نفس خود، واجب گردانید، به سبب ظهور خودمان براى خودمان؛ به این معنى که رحمت‏ را بر نفس خود، واجب گردانید تا به رحمت‏ رحیمیه، بر ما رحم کند و آن رحمتى است که سبب کمال می شود؛ چون خودمان را بشناسیم و حقایق ما بر ما ظاهر گردد.[۳۸۲]
صدرالمتألهین در این باره معتقد است:
فلما رأى تفریطهم فی حقّه و واجب شکره و تقصیرهم فی عبادته و الانزجار عند زجره و اجتناب نهیه و امتثال أمره و إنّه تعالى یتجاوز بالغفران و لایؤاخذهم عاجلا بالعصیان و لا یسلبهم نعمه بالکفران، قال: الرحیم.[۳۸۳]
اما وقتی خداوند، کوتاهی بندگان در به جا آوردن حق خداوند و شکر نعمت های او و هم چنین در کوتاهی در عبادتش و دوری بندگان هنگام مجازات ایشان و عدم اطاعت از اوامر او و انجام امور حرام را مشاهده کرد؛ با وجود این، خداوند بخشش را عنایت فرمودو بندگان را به خاطر این معاصی، شتابان مجازات نکرد و با کفران آن ها، نعمت خویش را سلب ننمود؛ بنابراین خود را «الرحیم» نامید.
علامه طباطبایی بر آن است که رحمت خاصه، فیض رسانی به مخلوقات در مسیرهدایت و قرب به خداوند است. ایشان وسعت و شمول رحمت خداوند را تنها مربوط به رحمت عامه ی او دانسته است و گمراهان را مشمول رحمت خاصه ی خداوند نمی داند.[۳۸۴] کسانى که از ولایت خداوند و رحمت رحیمیه ی او خارج مى‌شوند، در اتخاذ اولیاء شیطانى، مختار هستند و شیاطین، مظاهر اسم مضلّ خداوند هستند و آن­ها در ولایت، نسبت به کفار مستقل نیستند، بلکه آن­ها فرستادگان خداوند هستند و خداوند آن­ها را بر کفار، ولایت مى‌بخشد و می فرماید:
﴿ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ ﴾[۳۸۵]


فرم در حال بارگذاری ...

« منابع کارشناسی ارشد درباره : راهکارهای … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشینمنابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله تأثیر شناخت صفت خالقیّت، فیّاضیّت … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم