۲-۳ مدیریت دانش:
شناخت روزافزونی در حوزه اقتصاد در رابطه با اهمیت دانش به عنوان یک منبع حیاتی برای سازمان ها شکل گرفته است. اقتصاد جدید که مبتنی بر دانش است علاوه بر خلق آن، برای گسترش و استفاده از اطلاعات و دانش نیز اهمیت زیادی قائل است. در این اقتصاد، افراد وسازمان ها بر نگهداری و ارتقاء دارایی های دانشی خویش جهت ابتکار و خلاقیت تأکید بسیاری دارند. توانایی آن ها برای یادگیری، سازگاری و تغییر به یک مزیت برای رقابت و بقای آن ها تبدیل شده است.
مدیریت دانش و دارایی های نامشهود توجه بسیاری از محققان و پژوهش گران را به سوی خود جلب کردهاست. جمله معروف« اگر تنها می دانستیم که چه میدانیم» تفکر در خصوص جذب، اشتراک و کاربرد دانش در سراسر سازمان را بر می انگیزد. گرچه این اصل که دانش دارایی اصلی برای تجارت است وجود دارد اما سازمان ها هنوز در مراحل اولیه فهم کاربردهای مدیریت دانش میباشند. مدیریت دانش عبارت است از تولید دانشی که به دنبال تفسیر، توزیع، کاربرد، حفظ و پالایش دانش ایجاد می شود. مدیریت دانش فرایند انتقادی دانش در جهت برآورده کردن نیازهای موجود در جهت شناسایی و استخراج دارایی های دانشی موجود گردآوری شده و توسعه فرصت های جدید میباشد.
تعریف ارائه شده از سوی داونپورت و پروساک مورد موافقت بسیاری از پژوهشگران میباشد: مدیریت دانش عبارت است از بهره برداری و توسعه دارایی های دانشی یک سازمان در جهت تحقق اهداف سازمان.. دانشی که مدیریت می شود شامل هر دو نـوع دانـش عینی و مـشهود و دانش ذهنـی و ضـمنی میباشد. مدیریت این دانش شامل تمام فرآیندهای مرتبط با شناسایی، اشتراک و تولید دانش است. این امر مستلزم نظامی برای تولید و نگهداری از مخازن دانش و همچنین ترویج و تسهیل اشتراک دانش و یادگیری سازمانی است. سازمان های موفق در مدیریت دانش، دانش را یک سرمایه سازمانی می دانند و ارزش ها و قوانین سازمانی را جهت پشتیبانی از تولید و اشتراک دانش توسعه میدهند
(Davenport and Prusak, 1998).
این چارچوب بر مبنای ترکیبی از سه مفهوم در ادبیات مدیریت استراتژیک بنیان نهاده شده است: مدیریت دانش، سرمایه فکری و مدیریت استراتژیک منابع انسانی. در بخش نخست به اهمیت دانش سازمانی جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار و نیز مراحل مختلف مدیریت دانش در سازمان ژرداخته می شود. در بخش بعد، اهمیت استراتژیک سرمایه انسانی، بررسی شده و چارچوبی مفهومی جهت بررسی سرمایه انسانی ارائه می شود. در این بخش ابعاد و حالات گوناگون سرمایه انسانی در یک ماتریس دو بخشی از حیث منحصر به فرد بودن و سرمایه انسانی الزامی بیان شده است. بر اساس این ماتریس، سرمایه انسانی در قالب چهار دسته ویژه، بومی، عادی و محوری دسته بندی می شود.
الف) مدیریت دانش و رقابت پذیری تجاری
نگاه مبتنی بر منابع، این امکان را به ما میدهد تا روش استفاده و ترکیب منابع توسط سازمان، عوامل دستیابی به مزیت رقابتی پایدار و ماهیت منابع مورد استفاده سازمان را به خوبی درک کنیم. در نگاه این تئوری، سازمان به عنوان محل ذخیره منابع منحصر به فرد ولی با ویژگیها و ماهیتهای متفاوت از یکدیگر است. منابع سازمانی، در واقع دارییهای سازمان هستند که آن را در جهت طراحی و استقرار استراتژی هایی با هدف افزایش بهره وری و کارایی و در نهایت رشد قابلیت رقابت پذیری سازمان توانمند میسازد. اما آیا هر نوع منبع سازمانی و با هر ویژگی، چنین اثری را دارد؟
منابع سازمانی جهت ایجاد مزیت رقابتی پایدار بایستی یک سری ویژگیهای معینی داشته باشند. به عنوان نمونه بارنی(Barney, 1991) معتقد است که برای این کار منابع سازمانی بایستی نادر، ارزش آفرین، بدون جایگزین و برای تقلید رقبا، مشکل باشند. همچنین در سال ۱۹۸۹ دیریکس و کول این ویژگیها را برای منابع سازمانی پیشنهاد میکنند:
-
- منابع سازمانی نبایستی تجاری شود، بلکه بایستی درون خود سازمان طراحی، توسعه و تولید شوند.
-
- در مقابل پیچیدگیهای اجتماعی محیط بیرونی، نقشی استوار و شایسته ایفا کند.
-
- منابع بایستی بر خواسته از مهارتها و تجربیات آموخته سازمانی باشد.
-
- بایستی ثابت و پایدار باشد و با سازمان به محکمی گره بخورد.
- رشد و توسعه آن بر اساس روند گذشته معین شود. یعنی بر مبنای سطح یادگیری، سرمایه گذاری، ارزش سهام و فعالیتهای پیشین رشد یابد.
با بررسی ویژگی های بیان شده به خوبی می توان فهمید که دانش سازمانی یکی از منابع سازمانی است که حائز چنین ویژگیهایی است.
ب) مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیاتی
مدیریت دانش سازمانها عنصر اساسی در دستیابی و بقای مزیت رقابتی در سازمان است. مفهوم مدیریت دانش، گونه های متفاوتی از دانش جهت پشتیبانی استراتژی کلان سازمان، ارزیابی وضعیت کنونی مدیریت دانش، انتقال مبانی دانش جاری در سازمان به پایگاه های جدید و قدرتمند دانش و جبران و اصلاح کمبودهای موجود در این حیطه ارائه میکند. در تعریف دیگری از مدیریت دانش، آن را مجموعه ای از فرآیندها می دانند که نتیجه این فرآیندها توانمندسازی دانش جهت ایفای نقش کلیدی در ایجاد ارزش افزوده و ارزش تولیدی است. گاروین(۱۹۹۴) در این رابطه عقیده دارد که مدیریت دانش تنها شامل فرآیندهای خلق، اکتساب و انتقال دانش نیست، بلکه علاوه بر این ها، عهده دار انعکاس دانشهای جدید در رفتار سازمان نیز هست.
تفاوتهایی میان مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیاتی در عرصه دانش وجو دارد. مدیریت عملیاتی بیشتر در پی بهره گیری از فناوری کامپیوتر در جهت سازماندهی و نظام مند ساختن دریافت و صدور اطلاعات و دانش از سوی کارکنان است، در حالی که مدیریت استراتژیک(مراجعه شود به شکل شماره۱) فرآیندی است که دانش سازمان را به موارد زیر مرتبط میسازد:
-
- نوع طراحی ساختار سازمانی در جهت گسترش و ارتقای دانش
-
- استراتژی سازمان
- رشد و توسعه تخصصهای دانش
هر سازمان که در پی ایجاد نوآوریها و ابتکاراتی در مدیریت دانش خود باشند، بایستی یک سری اهداف اساسی که البته با کمک سایر اهداف سازمانی تکمیل می شود، برای دانش مدیریت سازمانی تدوین کند. این سازمان بایستی از کارایی اهدافشان در زمینه نوآوریهای مدیریت دانش و منافع حاصل از آن (که معمولاً غیرمستقیم هستند) و در نهایت ارتباط میان عایدات مالی شرکت و دانش سازمانی ارزیابی صحیحی داشته باشد که البته این کار دشواری است.
اهدافی که استراتژی سازمانی از رهگذر مدیریت دانش دنبال میکند با اجرای چهار گام اساسی به دست میآید که در حقیقت گامهای فرایند مدیریت دانش را تشکیل میدهند:
-
- ایجاد و یا گردآوری دانش
-
- ساختار دهی و ارزش بخشی به دانش جمع آوری شده
-
- انتقال و تبادل دانش
فرم در حال بارگذاری ...