مطابق دیدگاه یادگیری اجتماعی، یادگیری میتواند با مشاهد ه رفتار دیگران و پیآمدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. هنگامی که فرد رفتارکارآفرینانه را از یک کارآفرین مشاهده میکند و فرد کارآفرین نیز مورد حمایت اطرافیان قرار میگیرد، این رفتار در فرد مشاهده کننده تقویت شده و پس از طی فرایندهای یادگیری، فعالیت کارآفرینانه را آغاز خواهد کرد (پورسعید،۱۳۸۸).
مهمترین نقش مشاور این است که برای مراجع فرصتهای یادگیری ایجاد کند و او را به سوی رفتارهای اکتشافی، آموزش مهارتهای جدید و تسهیل تجربه هایی که میتوانند منجر به یادگیریهای جدید شوند هدایت نمایند (آرلمانی[۵۹] و آرلمانی، ۲۰۰۴، به نقل از آقایی و همکاران، ۱۳۹۰).
تجارب یادگیری، شامل تجارب یادگیری ابزاری و تجارب یادگیری ناشی از تداعی هستند. تجارب یادگیری ابزاری تجاربی هستند که فرد آن ها را از طریق واکنش به پیامدها، از طریق نتایج مستقیم و قابل مشاهده کنشها یاد میگیرد. عوامل تعیین کننده پیامدهای فعالیتهای یادگیری و اثرات بعدی آن ها بر طرحریزی و رشد شغلی عمدتاً عبارتند از: تقویت یا عدم تقویت فعالیتها، میراث ژنتیکی فرد، تواناییهای خاص و مهارتها، و خود تکلیف. تجارب یادگیری ناشی از تداعی شامل واکنشهای منفی و مثبت به موقعیتهایی است که قبلا بی اثر بودهاند (زونکر، ترجمه نظری، ۱۳۹۲).
تجارب یادگیری ابزاری با سه عامل پیش آیند، واسطهای، و پیامد (نتایج) مشخص میشود. رفتار همان واکنش فرد به پیش آیندهاست که از عوامل واسطهای متأثر است. کسب اطلاعات شغلی و شناخت مشاغل که بر اثر مطالعه یک شغل و یا مشورت با دیگران حاصل میشود نمونهای از یک تجربه یادگیری ابزاری است.چنانچه نتیجه حاصله مثبت و خوشایند باشد و به انتخاب شغل دلخواه بیانجامد فرد به احتمال زیاد آن رفتار و یا مشابه آن را تکرار خواهد کرد. تجربه یادگیری تداعی (ارتباطی) که در آن فرد یک موقعیت حال را به وضعیت مشابه گذشته ربط میدهد به دو نوع شرطی کلاسیک و یادگیری مشاهدهای تقسیم میشود. یادگیری شرطی کلاسیک وقوع یک رویداد به دیگر فعاریتهای مشابه در آینده تعمیم داده میشود. یادگیری مشاهدهای از طریق مشاهده فعالیتها و اعمال دیگران اتفاق میافتد (شفیعآبادی، ۱۳۹۲).
کپی [۶۰](۲۰۰۳، به نقل از مذبوحی، شرفی، و مقدم، ۱۳۹۰) معتقد است تجارب یادگیری هر یک از
کارآفرینان متفاوت است. محتوای یادگیری را میتوان به پنج بعد خلاصه نمود:
-
- یادگیری درباره خود: درک ضعفها و قوتهای شخصی، نیازهای فردی و خانوادگی، حیطههای توسعه فردی،علایق و انگیزه های فردی؛
-
- یادگیری درباره کسب و کار : درک ضعفها و قوتهای کسب و کار، فرصتها و تهدیدها، نیازهای درونی کسب و کار، الزامات رشد، مدیریت کارکنان و رهبری آینده.
-
- یادگیری درباره محیط و شبکه های کارآفرینی: یادگیری چگونگی مدیریت ارتباطات. مشتریان بالقوه و موجود، عرضه کنندگان و رقبا. گسترش و توسعه ارتباطات با آژانسهای حمایتی و خدمات پشتیبانی.
-
- یادگیری درباره مدیریت کسب و کار: یادگیری درباره چگونگی راه اندازی و کنترل مؤثر کسب و کار.
- یادگیری درباره ماهیت مدیریت ارتباطات: درک منابع درونی و بیرونی ارتباطات.
مهارتهای انجام کار:
موفقیت دانش آموختگان در جامه عمل پوشانیدن به انتظارات جامعه، به مهارتهای تخصصی و فردی آنان بستگی دارد. دانش آموختگان موفق کسانی هستند که نه فقط به مهارتهای تخصص مجهزند، بلکه مهارتهایی چون نو آوری، خلاقیت، مسأله گشایی، برنامه ریزی، کارگروهی، استفاده از فرصتها، اعتماد به نفس، مسئولیت پذیری، انعطاف پذیری، ریسک پذیری و خوش بینی نیز به طور نسبی در آنان نهفته است و دانشگاه و مدرسه باید محلی برای پرورش این مهارتها باشد. شناخت هر یک از این ویژگیها ما را در ارزیابی و بازنگری در برنامه های درسی و آموزشی مدد میرساند و به نحوه ارائه آن ها تشویق میکند و مسئولیت پذیری ما را افزایش میدهد (کوثری و نورزاده، ۱۳۸۸).
مهارتها را میتوان به عنوان سرمایه منحصر به فرد هر شخص تعریف نمود. سه گروه از مهارتها وجود دارند مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال. مهارتهای فنی تخصص گرایی درون یک رشته خاص را مطریح میکند و فرد را قادر میسازد که یک شغل به خصوص را داشته باشد. مهارتهای اکتسابی ریشه در ویژگیهای شخصی یک فرد مانند انعطاف پذیری،کنجکاوی، قدرت تصمیمگیری و بهینه سازی دارد. مهارتهای قابل انتقال مهمترین نوع مهارتها در توسعه مسیر شغلی است. این مهارتها را میتوان از حرفهای به حرفه دیگر و از یک حوزه صنعت به حوزه دیگر منتقل کرد .[۶۱]
منظور از مهارتهای انجام کار آن دسته ازمهارتهایی است که افراد به منظور انجام کار از آن ها استفاده میکنند، همانند انتظار عملکرد، فرایندهای شناختی و پاسخهای هیجانی (چراغی و همکاران،۱۳۹۰).
مهارتهای انجام کار با مواردی نظیر هدفها و باورها و ارزشگذاریهای شغلی فرد، و میزان اطلاعات او از مشاغل مختلف بستگی دارد.این موارد به نوبه خود از استعداد ژنتیکی و شرایط محیطی و تجارب یادگیری متأثرند. مهارتهای انجام کار نقش بسزائی در تصمیمگیری شغلی دارند (شفیعآبادی،۱۳۹۲).
مهارتهای مواجهه با تکلیف، شامل مهارتهایی میشود که افراد اکتساب کردهاند، مانند مهارتهای حل مسأله، عادتهای کاری، حالتهای ذهنی، پاسخهای عاطفی و پاسخهای شناختی. این مجموعه مهارتها به میزان زیاد پیامد مشکلات و تکالیفی را که فرد با آن مواجه میشود مشخص میکنند. مهارتهای مواجه با تکلیف، اغلب در نتیجه تجارب مطلوب یا نامطلوب اصلاح میشوند (زونکر، ترجمه نظری، ۱۳۹۲).
قسمت دوم: پیشینه تحقیقات انجام شده:
بخش اول: تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
راشد[۶۲] (۲۰۰۰، به نقل از احمدی و همکاران،۱۳۹۱) در پژوهشی که در زمینه نقش آموزش بر
افزایش نگرش و خصوصیات کارآفرینانه انجام داده به این نتیجه رسید که افرادی که تحت آموزش کارآفرینی قرار گرفتهاند، نمرات بیشتری در انگیزه ی پیشرفت، مرکز کنترل درونی، عزت نفس و خلاقیت به دست آوردهاند. به عبارت دیگر این شاخصها در قالب عوامل محیطی بر ویژگیهای کارآفرینانه و در نهایت بروز رفتارهای کارآفرینانه اثر گذارند.
جونز و انگلیش (۲۰۰۴، به نقل از برماس، مهرابی رزوه، حسینی الاصل،۱۳۹۰) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که آموزش کارآفرینی بر افزایش توانمندی افراد برای شناخت فرصتهای ایجاد کسب و کار جدید و بروز رفتار کارآفرینانه اثر بخش است.
فرم در حال بارگذاری ...