بنابراین موقعی که:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شرکت، شایستگی انجام تعهدات و قولهایش را داشته
و بتوان به شرکت در انجام تعهداتش اعتماد نمود،
دلایل عینی برای داشتن تعهد مستمر (مثل قراردادها، کمبود رقبا، محدودیت درآمد، هزینه های بالای تغییر شرکت یا برند)، در ذهن مشتری تقویت میشوند. برندهای با اعتبار بالاتر نسبت به برندهای با اعتبار پایین، تعهد مستمر بیشتری خواهند داشت. با توجه به مطالب ذکر شده میتوان نتیجه گرفت که افزایش در اعتبار برند منجر به افزایش در رضایت و تعهد و فاداری مستمر مشتری می شود.
طبق پژوهشی تحت عنوان، اهمیت اعتماد در بازاریابی رابطهای و ایجاد مقیاسی جهت سنجش آن، اعتماد همواره یک عنصر تعیین کننده روابط بلندمدت خریدار-فروشنده است که ناشی از تخصص، قابلیت اتکا و اهداف یا نیات فروشنده- خریدار است، اعتماد پیش نیاز رضایت و مقدم بر آن است. اعتماد و تعهد، عناصر مهمی بین خریدار و عرضه کنندهاند. اعتماد یعنی داشتن اطمینان به پایایی یک فرد یا سیستم بر مبنای نتایج به دست آمده که این اعتماد به صورت اعتقاد به طرف دیگر در می آید. (حقیقی، و دیگران، سال ۱۳۸۸).
محققین مختلف در موارد بسیاری به اعتماد به عنوان یک متغیر میانجی استناد کرده اند که منافعی از قبیل افزایش همکاری، کاهش احتمال ترک خدمت و عدم اطمینان را سبب می شود. در مبانی نظری موضوع اعتماد، با عملکرد بهتر در شراکت، بهره برداری بهتر از منافع و پیش بینی بهتر از تعاملات آینده همراه است. اعتماد مشتری نوعی باور، احساس یا انتظار خریدار از فروشنده است که ناشی از تخصص، قابلیت اتکا و اهداف یا نیت های فروشنده در ارتباط با خریدار می باشد. بر این اساس، اعتماد دارای دو قسمت است:
۱- اعتبار؛ میزان باور خریدار به تخصص و توان فروشنده در جهت عملکردی کارا و اثربخش ۲- حسن نیت؛ میزان باور خریدار به نیت ها و انگیزه های فروشنده در جهت منافع بیشتر خریدار.
اعتماد سازی در روابط، طی مراحلی که طرفین با یکدیگر تبادل و تعامل دارند، اطلاعاتی را نسبت به یکدیگر جمع آوری می کنند و دانش دو جانبه ای را از یکدیگر بدست می آورند Child, E. (2001) . در سال (۱۹۹۴) Morgan & hunt ، بیان کرده اند: اعتماد هنگامی رخ میدهد که شخصی از ایجاد رابطه تجاری با دیگران احساس راحتی کند.
اختلافنظرها در تعریف اعتماد و نیز چندگانگی آن می تواند ناشی از دو دلیل باشد: اول اینکه اعتماد، مفهومی انتزاعی بوده و گاهی اوقات با مفاهیمی چون معتبربودن و قابل اتکابودن مترادف گرفته می شود. دوم اینکه اعتماد مفهومی چندوجهی میباشد و دارای ابعاد مختلف حسی و رفتاری است.
۲-۵-۲ متغیرهای اعتماد
برخی از متغیرهای فرایند شناختی که بر اعتماد تأثیر میگذارند، عبارتند از:
آشنایی با محصول/خدمت
ارتباطات (سطح تبادل اطلاعات بین طرفین)
فرایند عاطفی بر خلاف فرایند شناختی، به مشتری این امکان را میدهد که رابطهاش را با محصول یا سازمان بر مبنای وابستگی عاطفی یا کسب هویت و شناسایی از طریق آن حفظ کند. هدف عاطفی این رابطه، کاهش تمایل مشتریان برای انتخاب محصولات دیگر میباشد.
به زعم مورگان Moorgan متغیرهای دیگر که بر فرایند اعتماد تأثیر میگذارند:
رفتار فرصت طلبانه (جستجوی علایق شخصی توسط تأمین کننده که مشتری ادراک می کند)
هنجارها و ارزشهای مشترک
اعتماد، موضوعی یکسویه و مستقیم نیست و اهمیت دوجانبه دارد. در متون مختلف از سناریوهای متفاوتی جهت سنجش اعتماد طرفین استفاده شده است. سونسون معتقد است میتوان تحقیقات پیرامون روابط خریدار-فروشنده را بر اساس جهت گیری شان نسبت به موضوع اعتماد، به چهار دسته تقسیم کرد:
جدول شماره ۲-۱ – ماتریس طبقه بندی تحقیقات پیرامون اعتماد در روابط خریدار-فروشنده
اعتماد دو جانبه
عدم اعتماد- اعتماد
خریدار-فروشنده
اعتماد نهایی مشتری
اعتماد تامین کننده
فرضیات تحقیقاتی که در خانه اعتماد دوجانبه قرار می گیرند این است که خریدار و فروشنده، هر دو باید به هم اعتماد داشته باشند. در مقابل، خانه عدم اعتماد قرار دارد. این دسته از تحقیقات، هیچ اهمیتی برای اعتماد در روابط خریدار-فروشنده لحاظ نکرده اند. برخی تحقیقات نیز نگرش یکسویه نسبت به اعتماد داشته اند. خانه اعتماد نهایی مشتری، تحقیقاتی را دربر میگیرد که تنها به اهمیت اعتماد خریدار به فروشنده پرداختهاند و در مقابل، خانه اعتماد تامین کننده قرار دارد که شامل تحقیقاتی می شود که تنها به اهمیت اعتماد فروشنده به خریدار پرداختهاند. اینکه هر دو طرف به هم اعتماد داشته باشند یا اینکه اعتماد یکسویه باشد، کاملا با یکدیگر متفاوت است و هر کدام اثر خود را بر نوع روابط خواهند گذاشت.
در سراسر مبادلات و روابط اجتماعی، اعتماد همچون روانکننده ای، چرخهای کنش اجتماعی را، راحتتر به حرکت در می آورد. اعتماد تسهیل کننده مبادلات در فضای اجتماعی است که هزینه مذاکرات و مبادلات را به حداقل میرساند، در نهایت اینکه در محیطهای کسب وکار امروزی به طور طبیعی کاربران و محیط طبیعی سیستمهایی را میپذیرند که از قابلیت اتکا و اعتماد بالایی برخوردار باشد.
۲-۶ ارزش مشتری
پیتر دراکر یکی از معروفترین اندیشمندان مدیریت، هدف اصلی هر کسب و کار و سازمان را، خلق مشتری و ایجاد ارزش برای وی میداند (ناصحی فرد و دیگران،۱۳۸۹). گرچه اهمیت ارزش مشتری[۴۸] بهطورگستردهای مورد توجه قرار گرفته، اما از آنجا که تحقیقات در رابطه با مفهوم ارزش به گونه ای تخصصی صورت گرفته، هیچ تعریف واضحی ازآن وجود ندارد. مطالعات اخیر در رابطه با تأثیرات استراتژی های بازاریابی، بحث می کند که ارزش با توجه به کیفیت محصول، قیمت آن و نیز انتظارات مشتریان تعیین میگردد. Zeithaml , 1988 ارزش را ارزیابی کلی مشتری از میزان مطلوبیت یک محصول بر مبنای ادراک وی از آنچه دریافت کرده در ازای آنچه پرداخت کرده، تعریف می کند. Gale, 1994 ارزش را کیفیت ادراک شده خدمات که مطابق با قیمت محصول است، در نظر میگیرد.
Woodruff, 1997 ارزش مشتری را ترجیح (اولویت)، درک شده مشتری و ارزیابی محصول، عملکرد و ویژگیهای محصول و نتایج و پیامدهای استفاده از آن برحسب اهداف و مقاصد مشتری تعریف می کند. اگرچه این دیدگاه ها متفاوتند، واضح است که در رابطه با آنها در برخی حوزه ها اجماع وجود دارد. ارزش مشتری با به کارگیری محصولات معین مرتبط است و مقولهای است که توسط مشتریان درک می شود؛ به علاوه، این فرایندهای ادراکی در برگیرندهی روابط بین آنچه مشتریان دریافت می کند (از جمله کیفیت، منافع، مطلوبیت، کاربرد) و آنچه از دست رفته میپندارند (از جمله قیمت، هزینه فرصت، هزینه های حفظ مشتریان و آموزش کارکنان)، میباشد.
بنابراین در رابطه با ارزش به دو دیدگاه میتوان اشاره کرد:
– دیدگاهی که ارزش مشتری را بر حسب اجزای گرفتهها (منافع)، درازای داده ها (ارزشهای از دست رفته)، تعریف می کند.
– دیدگاهی که ارزش ادراک شده را فقط شامل منافع کسب شده توسط مشتریان میداند.
پیروان دیدگاه اول، معتقدند ارزش مشتری از ادراکات، ترجیحات و ارزیابیهای مشتریان ناشی می شود و هریک از ملاحظات مشتری نیز بایستی جزء این فاکتورها به حساب آید. همچنین دو رهیافت مکمل در زمینه سنجش ارزش وجود دارد؛ رهیافت اول، در جستجوی ارزش دریافت شده به وسیله مشتریان کالا و خدمات سازمان است. وقتی این ارزش بهتر و بالاتر از ارزش پیشنهادی رقبای سازمان باشد، فرصت موفقیت و حفظ موقعیتی رقابتی سازمان در بازار فراهم می شود. رهیافت دوم، به سنجش ارزشی می پردازد که یک مشتری یا گروهی از مشتریان به سازمان میرسانند و در اینجا سازمان به صورت مداوم و جدی به ارتقاء و حفظ مشتریان ارزشمند می پردازد تا انگیزه خرید مجدد و وفاداری آنان را افزایش دهد و تلاش می کند مشتریان با ارزش کمتر، یا بهعبارتی مشتریانی که میزان هزینه صرفشده برای آنان بیش از منافع حاصله از مبادله با ایشان است، را نیز به گروه های بالاتر از ارزش سوق دهد.
۲-۶-۱ مدل ارزش مشتری
در تدوین استراتژی رقابتی، پیش از هر چیز لازم است تا موقعیت هر یک از محصولات، در بازار رقابتی مشخص شود. تمامی محصولات (جدید و موجود)، در بازار و در ذهن خریداران، دارای موضع و جایگاهی خاص هستند. موضع و جایگاه محصولات را میتوان به نحوه ادراک مصرف کنندگان از آن محصولات در مقایسه با ادراک آنها از محصولات رقیب نسبت داد؛ در واقع در عرصه رقابت، دو گزینه اصلی در مقابل سازمانها قرار دارد:
کسب بالاترین سطح ارزش ذهنی[۴۹] HPV
دستیابی به پایینترین سطح هزینه های تولید[۵۰] LDC
در عمل و واقعیت، اکثرمؤسسات و سازمانها سعی می کنند تا حدودی به هر دو عامل دست یابند.
در دنیای رقابت امروز ضروری است تولیدکنندگان موقعیت محصول خود و رقبا را در نظرخریداران مورد سنجش و مقایسه قرارداده و اقدامات عقلایی در جهت بهبود موقعیت محصول خود از نظر خریداران به عمل آورند. چرا که، مشتریان غالباً به سوی محصولاتی گرایش دارند که ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای آنها فراهم میسازد. هر موقعیتی که بتواند ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای مشتریان فراهم سازد، می تواند سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهد. از این رو لازم است تا ابعاد مهم ارزش آفرینی هر محصول مشخص شود و بر عواملی که از نظر مشتریان دارای اهمیت ویژهای میباشند، تأکید شود. این روش دقیقاً همان چیزی است که تولیدکنندگان ژاپنی علیه شرکتهای غربی به کار بردند. ورود به بازار غرب، در وضعیتی که سطح هزینه های تولیدی کمترین مقدار خود را دارد، ژاپنیها را کمک کرد تا از طریق حفظ موقعیت خود در بازار که با کمک سرمایه گذاریهای هنگفت روی تکنولوژی ساخت و تولید محصولات انجام گرفت، موفق شوند سریعاً سهم بازار سایر تولیدکنندگان غربی را نیز به خود اختصاص دهند. این اقدام ژاپنیها باعث شد شرکتهای غربی، برای حفظ موقعیت خود در بازار، سرمایه گذاری بیشتری روی تکنولوژی تولید انجام دهند و علاوه بر حفظ موقعیت خود در بازار، جایگاه مناسبی را نیز از لحاظ دستیابی به پایینترین سطح هزینه های تولید به دست آورند. (علیاحمدی، ودیگران،۱۳۸۲)
کیفیت محصول، خدمات پس از فروش و پشتیبانی فنی، تحویل به موقع، بستهبندی مناسب، سهولت مونتاژ و سایر موارد، نمونههایی از ابعاد ارزش آفرینی میباشند، با اینحال هر محصول ابعاد ارزش آفرین خاص خود را دارا است که باید با همکاری بخشهای مختلف به ویژه تحقیقات بازار، شناسایی و وزندهی شوند. در نمودار ارزش مشتری که تکنیکی است در جهت شناسایی موقعیت کالا در بازار، پس از تعیین موقعیت کالا، میتوان دو استراتژی را برای رقابت برگزید، هر کالا می تواند بازارهای هدف گوناگونی داشته باشد. چنانچه در یک بازار هدف، قیمت کمتر در اولویت باشد، باید در سیاستهای قیمت گذاری دقت شود و اگر در یک بازار هدف دیگر، برخی ارزشها (مانند خدمات پس از فروش)، از اهمیت بیشتری برخوردار باشد، باید به سوی تأمین آنها حرکت کرد. در بسیاری از بازارها غالباً کاهش قیمتها و افزایش ارزش برای مشتریان یک استراتژی موفق میباشد.
نمودار ارزش مشتری (موقعیت رقابتی کالا)، نموداری است که در آن میتوان موقعیت محصول خود و هر یک از رقبا را در نظرخریدار به نمایش گذاشت و به کمک این نمودار نشان داد که مشتریان ترجیح می دهند که موضع محصول موردنظر آنان در کجا تثبیت شود. برای ترسیم نمودار ارزش مشتری، نیاز به تحقیق در بازار است؛ از آنجا که برای تهیه نمودار به سؤالهای مهمی باید پاسخ داده شود، لذا مشارکت مدیران در تهیه آن از جهت توسعه تفکر استراتژیک و گسترش افق دید ایشان در صنعت مربوط بسیار مفید میباشد. از اینرو توصیه می شود قبل از اقدام به تحقیق بازار، تیم مدیران، خود اقدام به تهیه داده ها نمایند و به نیابت از مشتریان بالقوه در جلسات تبادل اطلاعات به پاسخگویی سؤالهای مطرح شده در فرایند ترسیم نمودار ارزش مشتری، بپردازند. با این حال اطلاعات دقیقتر را باید از طریق تحقیقات بازار به دست آورد و خطر درک اشتباه از خواسته های مشتریان را به حداقل رساند (علیاحمدی و دیگران ،۱۳۸۲)
فرم در حال بارگذاری ...